رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای ورزشکار با تأکید بر اهمیت ورزش همگانی و قهرمانی، ورزش را جزو خطوط اصلی زندگی اجتماعی امروز دانستند. ایشان همچنین در دیدار دانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی علیهالسلام، با اشاره به حوادث اخیر کشور جامعه ورزشی کشور را جامعهای سالم توصیف کردند.
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت، به گفتوگو با آقای محمود خسرویوفا، رئیس کمیته ملی المپیک و پارالمپیک جمهوری اسلامی ایران پرداخته است.
برای شروع گفتگو از بیانات اخیر رهبر انقلاب در دانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی علیهالسلام شروع کنیم و تمجیدی که از بدنه اصلی ورزش کشور داشتند و آن را سالم و شریف توصیف کردند. ارزیابی شما که در متن میدان حضور دارید و با ورزشکاران در ارتباط هستید، از این موضوع چیست؟
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. بنده خودم مدت زیادی ورزشکار بودهام و در فعالیتهای مدیریتی ورزش حضور داشتهام. اگر این دورهها را حساب کنیم، حدود ۵۵ سالی است که در این عرصه حضور دارم.
ورزشکارها آنطور که من برداشت میکنم، آدمهای خیلی باهوشی هستند و در عین حال، آدمهای پیچیدهای نیستند، آدمهای سادهایاند. ما فکر میکنیم آدمهایی که دیگران را دور میزنند، دروغ میگویند، ریاکاری میکنند، هزار کلک به کار میبرند، فکر میکنیم نشان باهوشی آنها است. نه، این پیچیدگی است. ورزشکارها این پیچیدگیها را ندارند. فکر و ذکرشان در میدان مسابقه متمرکز شده است و دنبال سلامتی جسمی خودشان هستند. در همین حال هم، مسابقه میدهد و با دیگران در قالب یک چارچوب مشخص رودررو میشود؛ چارچوبی که در دنیا به نام اخلاق ورزشی، بازی جوانمردانه و به تعبیر ما پهلوانی، شناخته میشود.
باید برای این روحیه خیلی ارزش قائل بشویم. درون جامعه ورزشی ما واقعاً بچههای مؤمنی هستند. اگر به قبل از انقلاب رجوع کنید، مثلاً آقای دادکان را در فوتبال دارید. مؤمن، متدین، متشرع، با خانوادهای مذهبی، پدر پهلوان و...؛ حتی قبل از یک سفر خارجی مسئول یکی از باشگاههای زمان شاه که تیمسار بوده، به او میگوید چقدر بدهم ریشت را بزنی؟ در جواب گفته بود من چقدر به شما بدهم ریشت را بگذاری؟ و بابت این کار سیلی میخورد؛ یا آقای حسین فرکی و خیلیهای دیگر. آقای دهداری مربی فوتبال بود. با هر فوتبالیست قدیمیای که صحبت میکنید، او را بهعنوان الگو معرفی میکند. رفتارهایش را میبینید که چقدر رفتارهای سالمی بوده است.
و این جریان هم بعد از انقلاب تقویت شده است.
بعد از انقلاب دگرگون شده و در این زمینه انقلابی رخ داده است. بیش از دویست هزار شهید و چند صد هزار نفر جانباز داریم، خیلیها هم رزمنده بودهاند ولی توفیق شهادت یا جانبازی نصیبشان نشده است. اینها تعدادشان به مقیاس میلیون میرسد. عموم اینها ورزشیاند.
از بین شهدا، بیش از پنج هزار و خردهای شهید ورزشکار داریم. اینها شناسنامه دارند؛ یعنی کارت باشگاه دارند و در محل شناخته شدهاند. نه اینکه از ۱۹۰ هزار نفر، صدصدوپنجاه هزار نفر بیشتر ورزشکار نباشند، آن ۱۹۰ هزار نفر هم ورزشکارند؛ شما در اقوام خودتان شاید همه ورزش کنند؛ اما باشگاه که نرفتند. خودش برای خودش یا در محله دارد فوتبال بازی میکند. ما اینها را در قلمرو ورزشکاری تعریف نکردیم که گفتیم پنج هزار شهید. شهدای ورزشکار با تعریف ورزشی شناسنامه دارند.
بعد از انقلاب تحولات زیادی در ورزش به وجود آمد. چند سال قبل در یک مصاحبهای در جوار مزار آقای تختی، نام آقای طوقانی که یکی از شهدای ورزشکارمان هستند را بردم. گفتم اگر شهید طوقانی در زمان تختی بود، قطعاً مثل تختی میشد و اگر آقای تختی فوت نکرده بود، امروز جزو شهدای ورزشکار ما بود. این تفکر، سالم بوده است. این تفکر سالم همهجای دنیا جواب میدهد؛ پس حتماً با شرافتند. اگر امروز اتفاقی بیفتد، شما فکر میکنید ورزشکارها شهید نمیشوند؟ من میگویم شهید میشوند. چرا؟ نگاه کنید ببینید همین الان در بین شهدای مدافعین حرم ورزشکاران هستند. محافظهای شهید حاجقاسم سلیمانی تکواندوکار بودند. اینها آدمهای با شرافتیاند و سالم و ساده زندگی کردهاند.
البته این رشد، محدود به رشد معنوی و فرهنگی هم نبوده و در بخش فنی و مدالآوری هم موفقیتهای زیادی داشتهایم. درست است؟ سال گذشته شما مسئولیت کمیته ملی پارالمپیک را داشتید و در بازیهای توکیو هم مدالهای زیادی کسب کردیم.
زمانی که از بازیهای پارالمپیک توکیو برگشتیم، رئیس پارالمپیک آسیا به ما گفت تعداد مدالهای شما با لندن برابر است؛ اما کیفیت مدالهایتان در این دوره بالاتر رفته، معلوم است که شما یک برنامهریزی مستحکم دارید. این را آنها دارند میگویند؛ البته ایشان حافظهاش مقداری ضعیف است. لندن هم ۲۴ مدال آوردیم. امکان ندارد شما در این سیچهل سال، یک کشور را پیدا کنید که در سه المپیک متوالی، یعنی ظرف دوازده سال در هر دوره ۲۴ مدال آورده باشد. پس معلوم است که این کار، با یک برنامهای دارد پیش میرود. ژاپن در بازیهای پارالمپیک ریو، چهل پله سقوط داشت. چرا ژاپن در المپیک ریو را نام میبرم؟ برای اینکه چهار سال بعد میزبان المپیک بود. میگویند ذخیره ارزیاش در دنیا تک است، تکنولوژیاش روی میز همه و در همهجای دنیا هست. جمعیتش هم بیشتر از ماست. جمعیت ورزشکارش در توکیو بیش از یکصد و سی نفر و تقریباً دوبرابر تعداد کاروان ورزشی ما بود. آنجا ما دوازده مدال طلا گرفتیم، ژاپن سیزده مدال طلا گرفت. پس این نشاندهنده تصادف نمیتواند باشد.
میدان المپیک، میدان تجربه نیست. میدانی است که باید در آن نتیجه بگیریم. نتیجهاش هم، نتیجه ملی است. ما بعد از بازیهای بارسلون، سیاست تمرکز روی کسب مدال را پایهگذاری و برنامهریزی کردیم. بعد هم طرح جامع طولانیمدت برای این کار نوشتیم. امروز که دارم با شما صحبت میکنم، طرح جامع سال ۱۴۲۰ تمام شده است. میدانیم که آن موقع دیگر ما نیستیم؛ اما برای بعدیها باید برنامهریزی بکنیم. آنها تا آشنا بشوند و تجربه کسب کنند، خیلی طول میکشد. بهتر است ما که مسلط هستیم، این کار را برای آنها انجام بدهیم؛ لذا بر مبنای آن یکدفعه، ما رشد خوبی در بازیهای آتلانتا داشتیم، رشد خوبی در سیدنی داشتیم. یک افت کم هم، در بازیهای پارالمپیک آتن داشتیم. علتش این است که یکدفعه پوستاندازی کردیم و تیم جوان را جایگزین کردیم. بعد از آن پکن را داشتیم. نتیجه، خیلی خوب بود که رئیسجمهور وقت هم آنجا حضور پیدا کرد و به پکن آمد و شاهد بازیهای پارالمپیک شد. بعد از آن در لندن نتایجمان خیلی عالی بود: دهتا طلا گرفتیم و بعد از آن هم ریو بود و باز هم ۲۴ مدال کسب کردیم، البته دو طلا کمتر از دوره قبل، یعنی هشت طلا اما مدالهای نقرهمان دو تا بیشتر شد. معلوم است که اینها، هیچکدامش تصادفی نیست. خوشبختانه در کشور میشود با برنامهریزی به نتیجه رسید. تمرکزگرایی روی کیفیت کار، باعث شد که به اینجا برسیم. یک نگاه هست در کشور که میگوید کسب سهمیه المپیک و پارالمپیک کافی است. موقعی که سهمیه به دست آمد، خود آن برای کشور افتخار است. چرا؟ شعار المپیک این است. راست هم میگویند. شعار المپیک سهمیهگرفتن و حضور ورزشکارهاست. این خودش یک افتخار است.
طبعاً ورزشکاران با این افتخاراتی که کسب میکنند برای کشور و ملت مایه آبرو هستند. یکی از نکاتی که در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای ورزشکار از سوی رهبر انقلاب مورد اشاره قرار گرفت، دام و دانههایی است که در مسیر قهرمانی پیش روی ورزشکاران قرار میگیرد. آیا تشکلها و سازوکارهایی در جامعه ورزشی برای حمایت و پشتیبانی از ورزشکاران وجود دارد؟
خدمتتان عرض کنم که ورزشکاران و جامعه ورزشی ما حتی کانون هم ندارند. هنرمندها کانون دارند، وکلا کانون دارند، مهندسین کانون دارند، نگاه کنید همه کانون دارند. ورزشکارها چه دارند؟ یکیدوتا انجمن هست، انجمن صنفی دارند و دور همدیگرند؛ ولی از آن شاخص بیرون نیامده است.
ولی وزارتخانه دارند!
وزارتخانه کار حاکمیتی انجام میدهد. میگوید چه بسازید، چه نسازید، کجا بسازید، کجا نسازید، چگونه بسازید، چگونه نسازید، به چه کسی وام بدهید، به چه کسی وام ندهید. آن مدیر را چطور انتخاب بکنید و... . وزارتخانه کاری که نمیتواند بکند. اگر هم میتواند کاری کند، در این مسائل است. شهید در وزارتخانه تربیت شده است؟ شهید در مسجد و دامن مادرش تربیت شده است. اگر میخواست در وزارتخانه تربیت بشود، شهید نمیشد. یک عده که هم در داخلند و هم در خارج، دوست دارند برای دشمن کار کنند. تعارف نداریم. بخش عمدهاش هم در داخل است و ما غافلیم. آقا راههای نفوذ را بارها گفتهاند. چرا ما رودربایستی میکنیم و پنهانش میکنیم؟ اتفاقاً آقا در صحبتهایشان به بحث داخلیها اشاره کردند. در خارج هم آنها دنبال طعمه میگردند. چه طعمهای را میگیرند؟ کسانی را که بیشتر در جامعه قابل دیدن هستند، ظرفیتهای بیشتری از نظر اجتماعی دارند و سالم هستند. این سالم بودنشان و این پیچیده نبودنشان باعث میشود احساسی بشوند؛ مثلاً ورزشکاری یکدفعه یک حرکتی را در میدان ورزشی انجام میدهد. چرا؟ در یک لحظه احساس میکند داور حقوقش را دارد پایمال میکند، رقیبش دارد پایمال میکند. یک عکسالعمل احساسی انجام میدهد. چرا در اصناف دیگر این اتفاقات نمیافتد؟ اگر در جامعه، در کف خیابان اتفاقی افتاد و اگر دشمن این را بر مبنای سلیقه خودش برداشت و سناریو برایش تعریف کرد و بعضی جاهایش را حذف و بعضی جاها را زیاد کرد، صریح و خیلی سریع، روی ذهن کسانی تأثیر میگذارد که از نظر ذهنی سلامت بیشتری دارند. نمیخواهم بگویم گول میخورند؛ اما میتوانم بگویم احساسی میشوند و احساس مسئولیت میکنند. من ورزشکار قبل از انقلابم. قبل از انقلاب، آدم مؤمن دیدهام. در میدان ورزش، برای آدم مؤمن جا هست. بعد از انقلاب هم دیدهام. آدمهای با شرافتی هستند؛ هرچند مردم ما همهشان شریف و با شرافتند. راننده تاکسی، بقال، لبنیاتی، کشاورز، مهندس، معلم و... ؛ اما بهصورت خاص بچههای ورزشکار ما خیلی آدمهای باشرفی هستند.
این تصویری که شما از بدنه اصلی جامعه ورزش دارید ترسیم میکنید، ارتباط مستقیمی با هویت ملّی و تقویت آن پیدا میکند.
بله. قهرمانی ورزشکاران در سطح گستردهای تأثیرگذاری دارد. شما جمعیت طرفداران ورزش را ببینید، خودشان آمار میدهند که المپیک سه تا چهار میلیارد بیننده داشته است. بازیهای جام جهانی که چند وقت دیگر انجام میشود را چند میلیارد نفر خواهند دید. اثرگذار هم هست. دشمن میآید روی کسانی که اثرگذار هستند و دیده میشوند، سرمایهگذاری میکند. اشکال از ماست که متولی نداریم. یادمان رفته که اینها بچههایمان هستند. فقط نباید در میدان ورزشی به آنها توجه شود. فقط این نیست که توجه کنیم که چطور تمرین کنند، چطور رقابت بکنند. بعد از آن باید یادشان بدهیم که چطور زندگی کنند، چطور ازدواج کنند، چطور درس بخوانند، چطور در جامعه حاضر بشوند، چطور صحبت بکنند. چطور در آینده مربی بشوند، چطور الگو بشوند. در همه این زمینهها میتوانستیم برایشان سرمایهگذاری بکنیم و کارمان به نتیجه هم میرسید.
در تصویر و چارچوبی که برای ایران قوی ترسیم میکنیم، ورزش قهرمانی چه نقش و مأموریتی دارد؟
ببینید، من همواره میگویم که ورزشکارهای قبل از انقلاب اینطور نبودند. من آرزو داشتم روزی ایرانیها، به اورست صعود بکنند. ارتش، یک تیم را هم قبل از انقلاب فرستاد. از مسیر ساده هم فرستادند. نتوانستند کاری بکنند. از مسیرهای ساده اطراف تبت هم رفتند؛ یعنی از یک مسیر دیگری غیر از مسیر اصلی که کاتماندو است. ارتش هم پشتیبانیشان کرد. ضمن احترام به آنها عرض میکنم که از راه سادهای رفته بودند. الان خانمهای ایرانی قلههای بزرگ دنیا را فتح میکنند. به قلههای سخت هیمالیا صعود میکنند. اینها چیزهای نشدنیای بود. گروه خانمهای ما به قله اورست رفتند و آنجا پرچم یا فاطمة الزهراء
سلاماللهعلیها را به اهتزاز درآوردند. روی قله، خاک تربت حضرت اباعبدالله
علیهالسلام را گذاشتند. ما روزی آرزو داشتیم، یک ایرانی به این قله صعود کند. الان قلههای زیادی زیر پای ایرانیهاست. ما فیلمهای رزمی را قبل از انقلاب نگاه میکردیم، فکر میکردیم هیچموقع غیر از چشم بادامیها، کسی نمیتواند در رزم وارد بشود. الان مربیهایشان ایرانیاند، مدالهایشان در دامن ایرانیهاست، ایران قوی.
واقعاً ما والیبال داشتیم؟ تا مدتی بعد از انقلاب هم نداشتیم. یادم نمیرود، زمانی در دهه ۷۰ رهبر انقلاب
در دیداری گفتند اعتقادشان این است که ایران در میدانهای بینالمللی ورزشی باید یکی از سه کشور اوّل در جهان باشد. من در دلم گفتم ایشان چطور میگوید ما اول جهان بشویم؟ اما شدیم! باور نداشتیم که میتوانیم. بچههای شهید در جامعه این باور را به وجود آوردند که میشود روی پایمان بایستیم. مثلاً در فوتبال لژیونرهای با ارزشی داریم. باشگاههای خارجی از ایران بازیکن جذب میکنند. فوتبال ما رشد کرده است، فوتبالیستهای ما در سطح اول اروپا بازی میکنند. پشتسرهم سهمیه بازیهای جامجهانی را کسب میکنیم. در آسیا حرف برای گفتن داریم. در ورزشهای رزمی بلااستثناء حرف برای گفتن داریم. در ورزشهای قدرتی مثل وزنهبرداری، همیشه میگفتیم الکسیف روسی هست و هیچوقت بهتر از او نخواهد آمد. حسین رضازاده آمد این انحصار را شکست، بهداد سلیمی همینطور. واقعاً قبل از انقلاب کدام کشوری میتوانست ادعا داشته باشد که در سنگین وزن مدال کسب کند؟ تمام مدالهای این رشته برای شوروی(روسیه) بود. الان در اختیار ایران است. همینطور رشتههای دیگر، هیچ فرقی نمیکند. تحولاتی رخداد که در ورزش واقعاً قوی شدیم؛ هرچند ظرفیت ورزش کشور ما بیش از اینها است؛ یعنی با نقطه مطلوب هنوز خیلی فاصله داریم. الحمدلله پایهاش را داریم. شالودهاش خوب ریخته شده است. حالا باید بتوانیم روی این پایه، بنای خوبی بسازیم. اگر خوب بنا نکردیم، نباید فکر کنیم که دستمان خالی است. اشکال به سازه وارد است، نه به پایه. بعد از انقلاب، پایه محکمی ایجاد شد. جوانهای ایرانی خودشان را پیدا کردند، چه زن و چه مرد؛ لذا من فکر میکنم که ما در این زمینه، اگرچه با ایران قوی خیلی فاصله داریم؛ اما همین الان به شما میگویم که ظرفیتهای بینالمللی ما، در زمینه داورها، مربیها، ورزشکارها، مدالها، اصلاً با دوره قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست.
با این نگاه، حتی همین واقعیتهای جاری در ورزش قهرمانی ما در بعد از انقلاب، خودش یک موتور امیدبخشی به جامعه محسوب میشود و انرژی مضاعفی به جامعه تزریق میکند.
بله. اینها را مدیون شهدا هستیم. مدیون شهدای مدافع حرم هستیم. آنها رفتند و یک کار نشدنی را انجام دادند. این جوانها باور داشتند که میتوانند. این روی جوان ورزشکار ما تأثیر میگذارد. حرکت کسی که خودش را باور دارد، روی والیبالیست، بسکتبالیست و فوتبالیست ما تأثیر میگذارد. باعث میشود که خودش را پیدا کند. شهدای ما چقدر جسورانه جلو رفتند! فکر خودشان نبودند. خودشان را فدا کردند. حالا یک مسیری بهعنوان ورزش پیدا شده که میتوانند نمایندگان خوبی برای شهدا باشند. بهعنوان نماینده همان کسانی که شهید شدند، در میادین حضور پیدا کنند. بهعنوان یک کشور قوی، اینکه شما میگویید ایران قوی، ایران بزرگ، همین است؛ ایران قوی با ورزش قهرمانی قوی محقق میشود.
همین اثرگذاریهاست که باعث شده کشور مورد طمع قرار بگیرد و برای آن سناریو داشته باشند و حتی وقتی اثرگذار باشد و امکان مهارش را نداشته باشند، با آن برخورد سیاسی کنند.
رهبر انقلاب در
صحبتهایشان اشاره داشتند که اگر ورزش، سیاسی نیست، پس چرا غربیها در ماجرای اوکراین آنطور رفتار کردند؟ اینها برنامهریزیهایشان صرفاً برای ورزش نیست. اینها از بیرون در زمینههای مختلف سناریو مینویسند. برای هنر مینویسند، برای اقتصاد مینویسند، برای جنگ مینویسند، برای ورزش هم مینویسند؛ البته روی ورزش خیلی سرمایهگذاری میکنند؛ چون ورزش با افکار عمومی و احساسات مردم و عِرق ملی مردم سروکار دارد. شاید دفعتاً هیجانی دامنگیر اقتصاد نشود و بتوان آن را اصلاح کرد و با یک تدبیر اقتصادی، شرایط تغییر بکند؛ اما ورزش اینطور نیست. نیاز به یک پایهای دارد، نیاز به یک تقویمی دارد، نیاز به یک زمانبندی دارد که مثلاً در بازیهای المپیک پاریس یا بعدش لسآنجلس، نتیجه بگیرد. برای اینکه نتیجه بگیرید یک مسیری را باید طی بکنید و واقعاً آن غرور ملی در آن تأثیر میگذارد. شما نگاه کنید ما در دوره قبلی جامجهانی بعضی از بازیهایمان را هم باختیم، ولی باز مردم به خیابان آمدند و جشن گرفتند. آقا هم در صحبتهایشان به این موضوع اشاره کردند. خب دشمن میفهمند که این ظرفیتها، ظرفیتهای ملی است؛ برای همین هم سعی میکنند که برایش نقشه بکشند.
در آخر هم یک نکته بگویم؛ وقتی آقا راجع به ورزش صحبت میکند، من خجالت میکشم. ایشان همیشه راجع به ورزشهای همگانی صحبت میکنند. ما منتظریم دو سال دیگر دوباره برویم محضر رهبر انقلاب و باز درباره ورزش همگانی صحبت بکنند. یک سال دیگر میرویم خدمت ایشان و راجع به ورزش قهرمانی دوباره صحبت میکنند. رهبر انقلاب یک بار که صحبت کرد، باید ما مسیر و راه را پیدا میکردیم. وقتی ورزش همگانی میخواهیم، آقا راه را روشن کرده و گفته است که برویم به طرف قله و قهرمانی. یک جمله است، یک تأثیر ساده. اینکه قلهای باید باشد که دامنهاش همگانی است و مردم باید به طرف قله حرکت بکنند. حالا انتظارمان این است که آقا هر سال راجع به قهرمانی، یک تعریف جدید و کلیدواژه جدید و کلید طلایی به ما بدهد. ما نسبت به آن چهکار کردیم؟ ورزش همگانیمان دارد درجا میزند. آقا دوباره روی این موضوع تأکید کردند و ما میرویم سراغ تشریفات!