رهبر انقلاب اسلامی در پی درگذشت حجتالاسلام سید علیاکبر محتشمیپور، درگذشت این روحانی مجاهد را تسلیت گفتند و فرمودند: «فعالیتهای مبارزاتی آن مرحوم که به خدمات انقلابی ایشان در دوران جمهوری اسلامی و مسئولیتهای مهم و آنگاه به جانبازی بر اثر اقدام تروریستی دشمنان منتهی شد، سابقهی ارزشمند و افتخارآمیزی است که مشمول تفضّلات الهی و ذخیرهی اُخروی برای ایشان خواهد بود انشاءالله». پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR برای آشنایی بیشتر با این شخصیت مجاهد گفتوگویی با حجتالاسلام مجید انصاری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از دوستان مرحوم محتشمیپور انجام داده است. به گفته آقای انصاری، وجه ضدصهیونیستی شخصیت انقلابی محروم محتشمیپور هیچگاه به حاشیه نرفت.
بهعنوان سؤال نخست، آشنایی شما با مرحوم محتشمیپور از کجا شروع شد؟
آشنایی من با مرحوم محتشمیپور به دورهی سوم مجلس شورای اسلامی برمیگردد. البته ایشان از نزدیکان و همراهان حضرت امام بود و بعد از بازگشت امام به ایران جزو مجموعهی منتسب به امام محسوب میشد. از سال ۶۰ که دولت مستقر شد و وزارت خارجه شکل گرفت، ایشان بهعنوان سفیر ایران به سوریه رفت و من آشنایی و برخوردی با ایشان نداشتم، امّا قبل از انتخابات دورهی سوم مجلس که مجمع روحانیون مبارز تأسیس شد، همکاری رسمی ما توأم با آشنایی از نزدیک شروع شد. مجمع که تأسیس شد ایشان از تهران و بنده هم از شهرستان زرند کرمان کاندیدا شدیم و با هم به مجلس راه پیدا کردیم. طبعاً در مجلس همکاری و همراهی و آشناییمان شروع شد. بنابراین، همکاری و آشنایی نزدیک ما با هم از سال ۶۷ بود.
بخش مهمی از شخصیت مرحوم محتشمیپور مربوط به مبارزات پیش از انقلاب و رژیم طاغوت است. با توجه به اینکه ایشان عمدتاً خارج از ایران بودند، چه رنجهایی را متحمل شدند و چه اقداماتی را انجام دادند؟ نسبتشان با نهضت امام خمینی رحمهاللهعلیه (از سال ۴۲) چگونه بود؟
آقای محتشمیپور متولد تهران بود و تحصیلات ابتداییاش را در تهران سپری میکند و در سال ۱۳۴۰ برای تحصیلات حوزوی رهسپار قم میشود. از همان ابتدای ورود به قم مجذوب صحبتهای امام میشود. خب ایشان طلبهی جوان بااستعداد پُرشوری بود. در آن مقطع جوانانی که در حوزه بودند اگر واقعاً اخلاص و شور و دید اجتماعی داشتند، خودبهخود جذب امام میشدند. این نسل طلایی مبارزین و مجاهدین روحانیت که بعدها هرکدام منشأ خدمات بزرگی در مبارزه شدند، از آن جوانهایی هستند که از سال ۴۰ با امام آشنا شدند. آقای محتشمیپور هم از همین افراد بود. ایشان در سال ۴۲ هم برای مدت کوتاهی بازداشت میشود و در سال ۴۳ که امام اوّل به ترکیه و بعد هم به عراق تبعید شدند، با توجه به علاقهی وافری که به امام داشت، در سال ۴۵ به نجف هجرت میکند و در آنجا جزو اطرافیان و حواریون امام میشود. البته ایشان بخشی از دروس مقدماتی و سطح را در قم خوانده بود و در نجف تکمیل کرد و در درس خارج فقه حضرت امام شرکت میکرد. ایشان شاگرد ویژهی مرحوم آیتاللّه شهید حاج آقا مصطفی خمینی در فقه، اصول و تفسیر هم بود. درس خارج فقه مرحوم آیتاللّه خوئی هم میرفت.
آنچه در تمام طول مدت زندگی مرحوم محتشمیپور در قم و نجف برجسته بود، عشق وافرش به امام و ایمان راسخی بود که به نهضت اسلامی و انقلابِ حضرت امام داشت. اساساً همین موضوع موجب جذب و پیوستگی ایشان به بیت، مکتب و شخص امام شد. طبعاً شاگردی مستمر و جدی در محضر شهید حاج آقا مصطفی این پیوند را دو چندان کرد. حاج آقا مصطفی صرفنظر از اینکه فرزند امام بود، شخصیت برجستهای داشت و علاوه بر ایمان، شجاعت و اخلاص بالا در عین حال ذوب در امام بود و حمیت جدی و تعصب غیرتمندانه در دفاع از انقلاب و امام بهخصوص به اهل بیت داشت. آقای محتشمیپور همهی این خصلتها و درسها را در مکتب عملی مرحوم حاج آقا مصطفی آموخته بود و بهنوعی از لحاظ منش، ایمان، روش، برخورد، عشق به اهل بیت، شجاعت و مقاومت تحت تأثیر شخصیت و تربیت حاج آقا مصطفی بود. بالاخره کسانی که شب و روز در جوار امام بودند، زندگیشان خودبهخود متأثر از تربیت آسمانی و الهی و انقلابی امام میشد. در حقیقت هم شاگرد مکتب فکری و سیاسی امام بهلحاظ نظری بودند و هم شاگرد مکتب عملی عرفان و اخلاق و سیاستورزی و مبارزه با استکبار و استعمار بودند.
لذا، ایشان در این موضوع صاحب نظر بود و با همان شور انقلابی و ایمانی که به راه امام داشت، هرکاری که مفید و مؤثر میدانست در کنار سایر عناصر و حلقهی اصلی اطرافیان امام انجام میداد.
بخشی از شخصیت مبارزاتی مرحوم محتشمیپور سوای بحثهای مربوط به انقلاب به مبارزات ضدصهیونیستی و آرمان آزادی قدس برمیگردد. یک مقدار دربارهی این موضوع بیشتر صحبت کنید که این ارتباطات از کجا شکل گرفت؟ بلأخره ایشان از شخصیتهای اصلی در بنیانگذاری، تقویت و شکلگیری مقاومت بهخصوص در لبنان بود.
هرکس در مکتب فکری و سیاسی امام باشد، نمیتواند نسبت به مسئلهی فلسطین و مبارزه با رژیم جعلی غاصب اسرائیل بیتفاوت باشد. اصلاً امام قبل از مبارزهی با شاه زنگ خطر موجودیت اسرائیل را در قم به صدا درآوردند. زمانی که اصلاً کسی به این نکته توجه نکرده بود که رژیم اسرائیل در اینجا اهداف توسعهطلبانه در سر دارد و بنا دارد در جهان اسلام مجری اهداف استکباری دشمنان اسلام باشد. هشدار امام نسبت به خطر اسرائیل و مسئلهی غصب سرزمین فلسطین به سالهای قبل از شروع انقلاب برمیگردد.
امام در موضوع اسرائیل، فلسطین و قدس بسیار حساس بودند. کسانی هم که در حلقهی امام بودند، روی این موضوع حساسیت داشتند. آقای محتشمیپور از همان سالهایی که در نجف بود، برای ترویج مکتب امام به کشورهای منطقه از جمله سوریه و لبنان میرفت و ارتباط و شناخت از محیط جبههی مقاومت داشت. لذا، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بهدلیل سوابق و آشنایی که از منطقه داشت، وزارت خارجهی وقت ایشان را بهعنوان اوّلین سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه در سال ۶۰ انتخاب کرد.
ایشان در سوریه اهدافی فراتر از کارهای دیپلماتیک عادی و معمولی قائل بود، گرچه آن موقع بسیاری از سفرای انقلابی و متعهد به نظام جمهوری اسلامی همین روحیهی ترویج انقلاب، دفاع از انقلاب و بیان اهداف انقلاب را داشتند. آقای محتشمیپور هم از فرصت حضور در سوریه استفاده کرد و رفاقت خیلی وثیق و پیوستهای با نیروهای انقلابی و مبارز لبنان و فلسطین و جریانات مقاومت آن زمان برقرار کرد. لذا، ایشان خیلی پیگیر بود تا اینکه اسرائیل فشار زیادی بر لبنان وارد کرد و مناطقی را اشغال کرد و هر روز خطر توسعهطلبی اسرائیل بیشتر میشد. آقای محتشمیپور به این فکر افتاد که به مبارزین فلسطینی مستقیماً کمک کند و در لبنان هم یک کانون مقاومتی ایجاد شود. آن موقع حزباللّه نبود و ارتش لبنان هم به تنهایی قادر نبود که بتواند مقاومت جدی داشته باشد. سوریه هم معذورات خاص خودش را داشت. لذا، ایشان خدمت حضرت امام میآید و پیشنهاد میدهد که افرادی از نیروهای داوطلب سپاه یا بسیج به لبنان بروند و علیه اسرائیل بجنگند؛ یعنی رسماً ایران حضور مستقیم داشته باشد.
خب آن زمان ما خودمان درگیر جنگ بودیم و بازشدن جبههی دیگر به مصلحت نبود. لذا، امام به آقای محتشمیپور فرموده بودند این کار درست و مؤثری نیست و شما در خود لبنان کاری کنید که جوانهای لبنانی تجهیز شوند و آموزش ببینند تا در برابر اسرائیل بایستند. البته قبل از انقلاب مراکز آموزشی چریکی در لبنان بود، امّا بهطور مشخص یک سازمان مقاومت رسمی وجود نداشت. آقای محتشمی هم آدم بسیار باهوشی بود و با همان هوش سیاسی بالایش و با راهنمایی امام به لبنان برگشت و با شهید سیدعباس موسوی و دیگر نیروهای مقاومت، بنیان حزباللّه نهاده شد که الحمدللّه امروز یک بنیان مرصوص و سد پولادینی در برابر اسرائیل است. البته ایشان با جریان جهاد اسلامی در فلسطین هم مرتبط بود و در تقویت ساختار به آنها کمک کرد. بنابراین، آقای محتشمی عملاً در آنجا ساختارهای مقاومت را پیگیری کرد. ایشان از محبوبیت بالایی هم در بین فرماندهان و نیروهای اصلی حزباللّه برخوردار بود و ارتباطات خوبی داشت. در پیام تسلیتی که حزباللّه لبنان بهمناسبت درگذشت ایشان صادر کرد، اذعان آنها به نقش مرحوم محتشمیپور کاملاً آشکار است.
ایشان بعد از اینکه به ایران برگشت، در دورهی سوم مجلس هرگز بحث آرمان فلسطین از ذهنش خارج نشد و در کانون اولویتهای فکری و سیاسی ایشان بود. لذا، با پیگیریهایش دفتر حمایت از مردم فلسطین و انتفاضهی فلسطین بهعنوان یک نهاد دائمی در مجلس و قوهی مقننه شکل گرفت. ایشان مدتها تا سال ۸۹ دبیر این نهاد بود. تشکلهایی هم که در حمایت از فلسطین در داخل کشور بود، آقای محتشمیپور هم عضو مؤسس و هم عضو فعال در آنها بود و تا آخر به آرمان قدس و آزادی فلسطین متعهد بود. ایشان در این میدان یکی از پیشتازان و پیشگامان مؤثر بود و وفادارانه نسبت به آرمان فلسطین تلاش میکرد و همت داشت.
جایگاه ایشان بین جریانات مختلف مقاومت اعم از اهل تشیع و اهل تسنن و جریانات سوریه چگونه بود؟ آیا این جریانات ایشان را صرفاً بهعنوان یک سفیر دیپلماتیک میدیدند یا نقش دیگری برایش قائل بودند؟
ایشان حتماً جزو موثرین بود. البته از دید من مؤسس اصلی امام و اندیشهی ایشان بود و آقای محتشمیپور این سوغات ارزشمند را بهعنوان مقاومت در برابر زیادهخواهیهای صهیونیستها ایجاد کرد. آقای محتشمیپور در تمام طول سالهایی که مسئولیت داشت هیچگاه ارتباطات وثیقشان با جریان فلسطین و شخصیتهای مبارز در جهان اسلام را قطع نکرد و با آنها مرتبط بود. ایشان را بهعنوان یک عنصر فعال متعهد نسبت به آرمان فلسطین میشناختند. از این جهت احترام خاصی برای ایشان قائل بودند؛ امّا متأسفانه در داخل کوتاهیهای زیادی برای معرفی نیروهای اصیل و انتقال تجربه و ایجاد پیوند روحی، فکری و عاطفی با نسل جدید شده است. چند درصد از جوانهای ما میدانند که آقای محتشمیپور چه کسی بود!؟ در اینباره رسانههای ما کوتاهی میکنند. چرا بعد از اینکه آقای محتشمیپور از دنیا میرود، جوانان ما باید خبردار شوند که چنین شخصیتی دو دستش را در راه مبارزه با رژیم صهیونیستی و آرمان قدس از دست داده است! اگر نقش آقای محتشمیپور برجسته نبود و اسرائیل او را خطری برای خودش نمیدانست، رسماً عملیات تروریستی انجام نمیداد. واقعاً خدا او را نگه داشت. انفجار بستهی پستی جلوی صورت ایشان باعث شد دو دستش یکی از مچ قطع شود و دیگری بخشی از کف دست و فقط دو انگشت برایشان باقی بماند. البته شنوایی و بینایی ایشان هم بهشدت آسیب دید.
ما در معرفی این عزیزان کوتاهی کردهایم. البته آنها احتیاج به معرفی ندارند؛ چون اگر دنبال شهرت و معرفی بودند، خیلی راههای بهتری داشتند. خاندان آقای محتشمیپور بازاری و افراد متشخص و متدینی بودند، ولی ایشان به مسائل مادی پشت پا زد و زندگیاش را کاملاً وقف آرمانهای بزرگ، وقف آزادی ملت ایران، وقف مبارزه با استبداد علیه رژیم شاه، وقف استقرار نظام، وقف بهروزی مردم و وقف جهان اسلام و آزادی مردم مسلمان کرد. ایشان روح متعالی بلندی داشت. واقعاً احتیاج است که امثال ایشان به جوانان معرفی شوند تا جوانان ما در مسیر پرمخاطرهی امروز چراغ راهنمایی داشته باشند که افق زندگیشان را روشن کند.
یک وجه دیگر از شخصیت ایشان با تشکیل مجمع روحانیون مبارز در سال ۶۷ شکل میگیرد. ایشان در آن جریانات سیاسی موجود در آْن زمان یک سیره و سبک سیاستورزی داشت که بعضاً انتقادات و حرفهای خودش را هم برای اصلاح عنوان میکرد. همچنین ایشان در بحثهای سیاسی داخلی، اخلاقی سیاسی را به نمایش گذاشت که خاص و بارزش میکرد. ملاحظات ایشان نسبت به انقلاب، امام، اصل جمهوری اسلامی و قضیهی قدس و فلسطین چگونه بود؟
آقای محتشمیپور بر اساس همان تعهدی که نسبت به امام و انقلاب داشت، مسئولیتهای مختلفی هم عهدهدار بود. ایشان قبل از انتخابات دورهی سوم مجلس، وزیر کشور دولت دوم آقای مهندس موسوی بود. ایشان در این سمت هم بسیار مقتدر، اصولی و توانا ظاهر شد و کارهای بزرگی کرد؛ چون آدم اصولی بود و اصلاحطلبیاش هم اصول محکمی داشت. ایشان بر مواضع قانونی مثل انتخابات خیلی پافشاری میکرد. دوران وزارت کشور آقای محتشمی یکی از دورانهای قدرت وزارت کشور بود و دفاع از حقوق مردم و دفاع از آزادی حق رأی مردم یکی از شاخصهایی بود که ایشان داشت.
در مجمع روحانیون مبارز هم آقای محتشمی عضو بود. خب مجمع با اشاره و تأیید حضرت امام تأسیس شد. مجمع بهعنوان یک تشکل سیاسی، دینی و روحانی برای آرمان انقلاب و دفاع از امام و اندیشههای ایشان تأسیس شد. به هر حال، یکسری اختلافنظرهایی بین دو جریان روحانی کشور (جامعهی روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز) وجود داشت که هردو جریان هم مورد تأیید حضرت امام بود. این دو جریان هم در نحوهی حکومت بهخصوص در موضوعات اقتصادی، اختلاف داشتند و آقای محتشمیپور مثل سایر اعضای مجمع بر طریق امام و ارزشهایی که امام دنبالش بودند، پافشاری میکرد. اساساً تأسیس مجمع برای موضوعات مهم بود و اساسنامهاش هم تغییری نکرده و همان اساسنامه است. ما پیوند جمهوریت و اسلامیت را ناگسستنی میدانیم و معتقدیم که هر یک از این دو بُعد آسیب ببیند، بُعد دیگر هم آسیب میبیند. خوشبختانه به زیبایی هرچه تمامتر در سخنرانی اخیر رهبر انقلاب این موضوع کاملاً تبیین شد و ایشان با صراحت فرمودند اندیشهی امام جمهوری اسلامی است، نه حکومت به آن معنایی که مردم در حاشیه باشند یا رأیشان تشریفاتی باشد.