بخشهایی از بیانات رهبر انقلاب در سالروز ارتحال امام خمینی(ره) مرور فرازهایی از تاریخ انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی(ره) و قدرت تحولآفرینی و راهبری انقلاب اسلامی از سوی امام راحل(ره) در بین جریانها و حوادث متلاطم تاریخ معاصر بود. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR برای بررسی این بخش از بیانات ایشان به گفتگو با یعقوب توکلی محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر و کارشناس مسائل سیاسی پرداخته است. آقای توکلی معتقد است امام خمینی(ره) یکی از طولانیترین جنگهای تاریخ ایران را در حوزه فقه و کلام و توحید راهبری کردهاند.
در صحبتهای رهبر انقلاب اشارات مستقیمی به قرائت امام خمینی(ره) از اسلام و تفاوت این قرائت با دیگر قرائتهای همعصر خود شد. این قرائت چه تفاوتهایی با دیگر قرائتها از اسلام دارد؟
امام معتقد بودند اسلام یک دین تمام شمول هم در حوزهی هستیشناسی و معرفت نسبت به عالم، هم در حوزهی اخلاق و عرفان و هم در حوزهی عمل اجتماعی و رفتار فردی و سیاسی است که دارای برنامه و توجه کافی است. بسیاری از متفکران معتقدند که اسلام فقط در حوزهی اعمال و فقه فردی دستور دارد و متکفل سایر حوزههای اجتماعی و زیست سیاسی مردم نمیشود. البته این نگاه در بین علمای شیعه و سنی هم جریان داشت و بعضیهایشان گرایشها و تمایلات سکولار نسبت به دین و دنیا پیدا کرده بودند.
امّا تفاوت نگاه امام در اینجاست که ایشان همهی حوزهها را درنوردید و هم در حوزهی توحید پیشگام بود -بزرگترین پیشوای توحیدیان معاصر ما- و هم در حوزهی عرفان یکی از بزرگترین صاحبان مکتب عرفانی خصوصاً عرفان سیاسی بود که آن را هدایت کرد و بنیانگذار، پایهگذار و هدایتگر این مسیر شد. علاوهبراین، امام در تلفیقی که بین کلام و فقه بهوجود آورد، نظریهی ولایت فقیه را تقویت کرد و به مرحلهی عمل اجتماعی رساند، با اینکه در گذشته ما شاهد شکلگیری آن در فرهنگ و اجتماع نبودیم. در واقع امام این نظریه را در مرحلهی عمل اجتماعی و سیاسی با فرماندهی جریان انقلاب و بهراهانداختن یک جریان متفاوت از الگوی انقلابیگری با تأسیس نظام سیاسی طی کرد.
امام یکی از طولانیترین جنگهای تاریخ ایران را چه از منظر فقه و چه از منظر کلام و توحید رهبری کرد؛ یعنی آن جریان شهادتطلبی و قیامتخواهی مبتنی بر پذیرش شهادت که در ایران اتفاق افتاد، جامعهی ایران چنین تجربهی تاریخی را نداشت و در سایر جوامع هم در این حدواندازه دیده نشده است؛ حتی امام یک تلویح هوشمندانهای دارند و آن مقایسهی مسلمانان صدر اسلام با مسلمانان معاصر (بسیجیان) است که این تشبیه و تلمیح کاملاً هوشمندانه و مبتنی بر درایت و آگاهی تاریخی حضرت امام است. لذا، ما در زیست علمای بزرگ دیگر در حوزهی معرفت و زیست اجتماعی چنین اتفاق بزرگی را نداریم.
دو عنصر مهم اسلامیت و جمهوریت هم بخش مهمی از بیانات رهبر انقلاب در سالروز ارتحال امام خمینی(ره) را به خود اختصاص داد. رهبر انقلاب به برخی از گرایشها و جریانهای سیاسی اشاره کردند که یکی از این عناصر را قبول نداشتند؛ یعنی برخی در اسلامیت و برخی در مردمیبودن نظام تشکیک میکردند. امام علاوهبر نظریهپردازی در حوزهی ولایت فقیه، چگونه با این جریانات مقابله کردند و توانستند کار را جلو ببرند؟
در فرمایشات حضرت آقا کاملاً اشارههای هوشمندانهای وجود داشت. البته ایشان اسم نبردند و بهصورت کلی تقسیمبندی کردند، ولی برای اصحاب نظر و کسانی که با این مباحث آشنایی دارند کاملاً مشخص است. شاید جدیترین کتابی که در حوزهی عدم ورود اسلام به حوزهی اجتماعی و مسائل سیاسی نوشتهشده، «الاسلام بالاصول الحکم» علی عبدالرزاق مصری باشد. در ایران هم عدهای این نگاه را دنبال کردند. نهضت آزادی مهندس بازرگان و همچنین گروههای ملیگرا معتقد بودند که اسلام نباید در حوزهی سیاست ورود کند. حالا اینها مذهبیترهایشان بودند، غیرمذهبیهایشان فاصلهی بسیار زیادی با این قضیه داشتند. البته در بین روحانیت هم شکلگیری نوعی سکولاریسم سیاسی- اجتماعی را شاهدیم.
امّا عدهای فراموش کردند که در گذشته تحت چه سیطره و ستمی از ناحیهی روشنفکران و پهلویها بودند و الآن زیر سایهی امنیت جمهوری اسلامی هستند. من بهعنوان معلم تاریخ عرض میکنم که بزرگترین کاری که سیاسیون سنتی ما میتوانستند در برابر فشار و سیطرهی دشمن خارجی انجام بدهند این بود که اگر مثلاً مخالف روسیه بودند به انگلیسیها وابسته میشدند و اگر مخالف انگلیس بودند به روسها وابسته میشدند. بعضیهایشان هم سراغ آلمانها یا آمریکایی میرفتند. نهایت کارشان این بود. در بین علما هم بزرگترین کاری که توان انجامش را داشتند، قهر سیاسی بود. مثلاً نماز جماعت نمیرفتند یا گاهی اوقات اگر دولت آنها را تبعید نمیکرد، مجبور بودند خودشان دست به خودتبعیدی بزنند؛ امّا الآن چنین شرایطی نیست و چنین ستمهایی وجود ندارد. جالبتر اینکه بعضی از روحانیونی که این سایهی امر را حس میکنند یک مقدار حواسشان به میزان آزادی واقعی موجود در جامعهی ما هم هست، ولی با زبان نامناسبی با نظام در جاهایی که واقعاً مقصر نیست صحبت میکنند. بله، یکجاهایی ممکن است که بخشی از سیستم مقصر باشد وکوتاهیهایی وجود داشته باشد، بد هم نیست؛ چون بنده معتقدم حرفهایی که منتقدین میزنند به درمان بعضی از زخمها کمک میکند. در واقع انتقاد به پالایش نظام کمک میکند.
امّا بااینوجود، آن گزندگیهایی که در بعضی از رفتارها و گفتارها وجود دارد، التفات به این مسئله نمیشود که در گذشته چه توان و امکانی در برابر حاکمیت پهلوی یا قدرت سلطنت وجود داشت که میتوانستند حرفی بزنند. یا بزرگان سلف قبل از آنها چه کاری میتوانستند بکنند و الآن با تلخی و گزندگی میخواهند بعضی از نیات خودشان را عملی کنند.
واقعیت مسئله این است که بخشی از نعمت بزرگی که بهدست آمده بهدلیل استغراق در این نعمت کمتوجهی میشود. البته بخشی از اشکالات بر عملکرد مسئولان وارد است؛ امّا از طرف دیگر، نظام از حیثیت اسلام، از امنیت جامعهی اسلامی، از کیان جغرافیای ایران و تشیع دفاع و آن را حفظ کرده است. پیشرفت، ترقی و گستردگی قدرت جمهوری اسلامی و پیشرفت و ترقی در حوزهی علوم و سیاست و مشارکت مردمی و دخالت مردم در سرنوشت جزو افتخارات نظام اسلامی و دستاوردهای شگرف آن است.
بخش دیگری از بیانات رهبر انقلاب در روز ۱۴ خرداد اشاره به قدرت و ریشهدار بودن نظام جمهوری اسلامی بود و اینکه هیچ نظامی در دنیا بهقدر جمهوری اسلامی دربارهی زوال و نابودی و فروپاشی آن پیشبینی نشده و جالب آنکه تمام این پیشبینیها هم غلط از آب در آمدند. این پیشبینیها از اول انقلاب تا الان هم بوده. این قدرت و ریشهدار بودن در ساحت تاریخ ایران چطور ارزیابی میشود؟
ببینید یک انگارههایی در دنیا وجود داشت که اگر شما میخواهید حرکتی در دنیا انجام بدهید یا باید به شرق اتکا داشته باشید یا به غرب؛ یعنی باید آنگلوفیل یا روسوفیل باشید تا یکی از این قدرتها شما را تحت حمایت خودش قرار دهد، امّا انقلاب اسلامی این انگاره را به هم زد. عدهای بر اساس این ذهنیت فکر میکردند چون انقلاب اسلامی خارج از حوزهی نفوذ دو ابرقدرت است، نمیتوان خارج از این تنفس و حرکت کرد، ولی انقلاب اسلامی ثابت کرد که این روند و این نگاه اشتباه است.
در واقع قدرت خوداتکایی و مهمتر از همه قدرت ایمان توحیدی که در بین مردم ایران بود، انقلاب را به مراتب قویتر و نیرومندتر کرد. البته مردم ایران و رهبری جمهوری اسلامی یک درک دقیقی از واقعیت قدرت جهانی داشته و دارند. این درک دقیق از نظام قدرت اختاپوسی در جهان معاصر کمک کرد به اینکه واقعیت قدرت در نظام بینالملل را درست درک کنند؛ امّا از طرف دیگر شاهد یک افسانهی عجیبغریب هستیم که آقایان گرفتار بحران توهم قدرت در دنیا هستند و آن انگارهای که جهان سرمایهداری و کمونیستی بر ذهن مردم دنیا تحمیل کردند هنوز از ذهن آنها جدانشده و به همین خاطر است که از طرف ملیگراها، روشنفکران سکولار، گروههای مسلح، گروههای تجزیهطلب و گروههای اقتصادی که وضعیت اقتصادی ایران را رصد میکنند، تحلیلهای متعددی میشنویم که همهشان تصور میکنند جمهوری اسلامی بهزودی ساقط خواهد شد.
در نشست سالانهی منافقین در فرانسه، جان بولتون، مشاور امنیت ملی آقای ترامپ گفت که سال ۲۰۱۹ در ایران خواهیم بود و در تهران جشن خواهیم گرفت. خب، این نشان میدهد که انگارهی غلط چقدر بر ذهنشان مسلّط بوده و طی این سالها چقدر اسیر انگارههای غلط بودند. البته دوام هم دارد و خاتمه هم پیدا نمیکند.
رهبر انقلاب در سخنرانیشان فرمودند برخی داعیهی این را دارند که میگویند شما باید از نظام سیاسی ایدئولوژی را حذف کنید و برخی از گروههای سیاسی منظورشان از مردم جریان و حزبشان است، نه مردم و از واژهی مردم سوءاستفاده میکنند. تحلیل شما در اینباره چیست؟
هرکس بهدنبال این است که خودش و دوستانش را مردم تعریف کند. این تلقی غلطی است که باعثشده بسیاری از گروهها در طول تاریخ چهلودوسالهی انقلاب دچار این توهم و اشتباه شوند. وقتی هم تحلیلشان اشتباه از آب درمیآید، یک شکل دیگری پیدا میکند و بهدنبال دستاویزهای دیگری هستند که بگویند اتفاقی بود. واقعیت این است که جریانهای سیاسی باید انگاره و ذهنیتشان را از مردم درست و اصلاح کنند.