برای این بیانیه اسمهای گوناگونی مثل گام دوم یا بیانیهی امید میشود گذاشت. از یک جهت میتوان گفت که این یک بیانیهی تبیینی است. یعنی یک نوعی شفافسازی امور است. ببینید مردان خدا رسالتشان تبیین و شفافسازی است. بر عکس شیطان که کارش تلبیس و مشتبهسازی امور است. یعنی حق و باطل را با هم قاطی میکند. چون خداوند متعال دوست دارد انسانها آگاهانه یک مسیر را ولو باطل بروند، لذا خداوند و اولیای خدا هم کارشان شفافسازی است.
واقع مطلب این است که نسل جدید، نسلی منتقد و پرسؤال و پرشبهه است. و در حقیقت این اشکالات نوعی از آرمانخواهی نهفته در آن هم هست. آرمانخواهها دو شکل دارند. یک عدهای هستند که در عبارات و گفتوگوهایشان آرمانخواهی آشکار است. یک عدهای هم هستند که آرمانخواهیشان پنهان است. یعنی اگر کسی به جمهوری اسلامی بهخاطر بیعدالتیها انتقاد میکند، این خودش نمیداند که آرمانخواه است و این همان چیزی است که جمهوری اسلامی میخواسته است. خب رهبر انقلاب هم قبلاً خودشان به این جهاد تبیینی با برگزاری کرسیهای آزاد اندیشی و نظریهپردازی دعوت کرده بودند و این یک روش قرآنی است که افراد را به سؤال کردن تشویق میکند. بهنظر من ایشان بهدلیل اینکه به اندازهی کافی تبیین صورت نگرفته است، بهتنهایی این بار را دارند به دوش میکشند.
در این بیانیه، تبیین دارای ابعادی است. اولین بُعد آن که خیلی اهمیت دارد بحث «گذشتهی انقلاب» است. تبیین اینکه ما کجا بودیم و از کجا شروع کردیم خیلی ضرورت دارد. این یک روش قرآنی است. قرآن دوران جاهلیت را به شکلهای مختلف بازگو میکند. یکی از کوتاهیهایی که صورت گرفته این است که در مورد گذشته زیاد گفته نشده است. چرا باید گذشته را گفت؟ چون ما یک قانون داریم و آن این است که «تعرف الاشیاء باضدادها» یعنی باید ضد هر چیزی را شناخت. اگر ما میگوییم این انقلاب انفجار نور است، پس باید ظلمت ستمشاهی را هم بگوییم. اگر شما از آن ظلمت نگویید نسل جدید تصور درستی از این نورانیت پیدا نمیکند.
یک بُعد دیگر آن بحث مطرح کردن نعمتها و توفیقات است. در این بیانیه به نعمتها و توفیقاتی که انقلاب داشته پرداخته شده است. یعنی مردم را نسبت به داشتهها و توفیقاتشان آگاه کرده است و انتظار ما از رهبر جامعه هم این است که مردم را نسبت به نعمتها متوجه کند. چرا الان بخشی از بدنهی جامعه نمیتوانند نعمتها را ببینند ولی گرانیها و مشکلات و بیعدالتیها را میبینند؟ چون این نعمتها همزمان گفته نمیشود. بهنظر من رسانهها نتوانستند راهبرد درستی در چگونگی نشان دادن نعمتهای انقلاب اسلامی داشته باشند. ما باید برای جوانان وضعیت خودمان در ابتدای انقلاب را با وضعیت کشورهای همسایه و دشمنان خود شرح دهیم که حالا ما کجا هستیم و آنها کجا هستند. یعنی دیدن نعمتها با مقایسهها صورت میگیرد و بهنظر من در این بیانیه به خوبی گفتن توفیقات و نعمتها صورت گرفت است. رهبر انقلاب از جهات علمی، معنوی، اقتصادی، سیاسی، بصیرتی و امنیتی و... این نعمتها را بیان کردهاند.
این بیانیه شفافسازی بحث محذورات و معذورات هم هست. ببینید نظام یک محذورات و عذرها و مشکلاتی دارد. در این بیانیه بهنظر من به درستی این مباحث تدوین شده است. مثلاً آقا میفرمایند ما از نقطهی صفر شروع کردیم و همه چیز علیه ما بود و هیچ تجربهای نداشتیم. ببینید صداقت در تبیین این بیانیه موج میزند. آقا صادقانه میفرمایند که ما تجربه و الگویی نداشتیم. البته الگوهای کلانی داشتیم که اسلام و پیامبر بودند اما اگر الگوی پیامبر و حکومت علوی را متناسب با عصر جدید بخواهیم بازسازی و بومیاش کنیم، این نیاز به یک کار پیچیده و تجربهای دارد که ما این تجربه را نداشتیم. دقت کنید وقتی رژیم شاه ساقط میشود دشمنیها شروع میشود، شورشها و غائلهها از شرق و غرب و شمال و جنوب این کشور اتفاق میافتد و جنگ تحمیلی همه جانبهای علیه ما شکل میگیرد که اینها معذورات ماست. ما انگار یک کشتی طوفانزده را میخواستیم تعمیر کنیم و این هنر انقلاب بود که در عین اینکه چالشهای فراوانی از درون و بیرون داشته ولی توانسته مقاومت کند و در ابعاد مختلف پیشرفت بکند.
یکی دیگر از نکات این بیانیه این است که پیشرفتها و توفیقات، رهبر انقلاب را دچار عُجب نکرده است. ببینید یکی از هنرهای شیطان این است که مؤمنین را دچار عُجب کند. عُجب یعنی چه؟ عُجب یعنی قانع شدن به وضعیت موجود. اولاً ایشان پیشرفتها را ناشی از الطاف پروردگار میدانند و ثانیاً میفرمایند این راه طی شده با همهی اهمیت آن یک آغازی بیشتر نبوده است و ما هنوز از قلههای دانش جهان بسیار عقب هستیم. ببینید این همراه با صداقت و صمیمیت است. یعنی آقا قناعت معنوی ندارند و نمیفرمایند که بس است. ولی در ضمن دفاع از این اتفاقات و توفیقات، اینها را دستمایهی امید برای حرکت بهسمت قلههای بلند قرار میدهند.
این چنین نیست که ایشان از وضعیت موجود راضی باشند. ما فکر میکنیم آقا راضی است. ولی مردم باید بدانند که آقا در غمهای آنها شریک است. با مسئولین دعوا میکنند و از وضعیت موجود ناراضی هستند. اصلاً منتظر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کسی است که از وضعیت موجود ناراضی باشد. آقا عالمی زمانشناس است. یعنی میداند در چه زمانهای دارد زندگی میکند. در زمانهای هست که هیچ چیز از دید دشمنان غافل نیست و آنها تمام حرفها را محاسبه میکنند. بنابراین ما در این بیانیه عدم قناعت رهبری به وضعیت موجود و انتظار و نگرانیها و دغدغههای ایشان را میبینیم.
یکی از محذورات رهبر انقلاب، حفظ انسجام اجتماعی در جهت انجام اصلاحات است. این موضوع نباید منجر به تفرقه بشود یعنی اصلاحات و تغییرات و حل مشکلات باید به نحوی پیش برود که کار بدتر نشود. الان یکی از وظایف آقا حفظ انسجام است. بنابراین هر کاری ایشان میخواهد بکند باید مواظب باشد که آن انسجام به هم نخورد.
ناظر به شرایط و مسائل و مشکلات روز از جمله مسائل اقتصادی و عدالت اجتماعی و... این بیانیه چه حرفها و نکاتی دارد؟
ما در این بیانیه میبینیم که ایشان مسئولان را در مورد مسائل اقتصادی موعظه میکنند یعنی ما این اعتدال را میبینیم. مثلاً میفرمایند همه باید بدانند که طهارت اقتصادی شرط مشروعیت همهی مقامات حکومت جمهوری اسلامی است. همه باید از شیطان حرص برحذر باشند و از لقمهی حرام بگریزند و از خداوند کمک بخواهند. بعد میفرمایند دستگاههای نظارتی و دولتی باید با قاطعیت و حساسیت کار را پیگیری کند. یعنی میفرمایند من به موعظه اکتفا نمیکنم، شماها هم باید قاطعیت خودتان را داشته باشید. این ترکیب قشنگی است. بعد میفرمایند مبارزهی با فساد نیاز به نیروی پاک و نورانی دارد. یعنی این هم باز یکی از محذورات است. بالاخره مردم باید توجه بکنند. اگر جامعه دچار افت معنوی شد اصلاحات خیال است. تغییر از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب خیال است. چرا؟ چون شما میخواهید با فساد مبارزه بکنید خب چه کسی میخواهد این کار را بکند؟ اگر قرار است آن کسی که بازرس است باز خودش نیاز به بازرسی داشته باشد که نمیشود.
رهبر انقلاب دغدغهی معنویت دارند اما باید مردم بدانند این معنویت با اقتصاد گره خورده است. یعنی اگر میخواهیم اختلاسها کم بشود باید معنویت افزایش پیدا بکند. باید به تربیت بیشتر بها بدهیم. بهنظر من در این بیانیه بهصورت صریح و ضمنی گفته شده است که ما باید در امر تربیت به تربیت مردان پولادین و آهنینی که ثروت و شهوت و هیچ چیزی آنها را وسوسه نکند، کار بیشتری کنیم. ایشان به تربیت نیرو توجه میدهند. میفرمایند که عدالت، در صدر هدفهای اولیهی همهی بعثتهای الهی است و جمهوری اسلامی هم دارای همان شأن و جایگاه است. بعد میفرمایند که عدالت کلمهی مقدس در همهی زمانها و سرزمینهاست و بهصورت کامل جز در حکومت حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میسر نخواهد شد. این هم یک نکته که ما انتظار مردم را بالا نبریم. مردم نباید از جانشین امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتظار عملکرد ایشان را بهصورت کامل داشته باشند. این انتظارات را که بالا میبریم کار خراب میشود. مردم باید بدانند که ما پرچم انتظار را بلند کردیم نه پرچم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را و ما زمینهساز هستیم. ببینید امیرالمؤمنین (علیه السلام) نتوانست عدالت را کامل محقق کند. در دستگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم اختلاس اتفاق افتاد. درست است ایشان قاطع برخورد کردند و زود متوجه میشدند ولی خود حضرت یک جاهایی میگوید من مثل کسی هستم که میخواهد خار را با خار دربیاورد. خب آقا میفرمایند که جز در حکومت حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این امر میسر نخواهد شد ولی بهصورت نسبی ممکن است.
ایشان میفرمایند که مردم باید مجری عدالت باشند. این نکتهی دقیقی است. این برگرفته از همان آیهی قرآن است که خدای متعال میفرماید « َقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنات»، بعد در ادامه میفرماید «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط». یعنی مردم باید عدالت را اجرا کنند، نمیفرماید که انبیا باید عدالت را اجرا کنند.
یکی دیگر از ابعاد این بیانیه توجه به نقش معنویت در زندگی مادی است. ما معمولاً معنویت را جدای از مسائل مادی میبینیم. یک جملهی قشنگی که آقا در رابطه با معنویت دارند این است که میفرمایند که معنویت و اخلاق جهت دهندهی همهی حرکتها و فعالیتهای فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است. بودن آنها محیط زندگی را حتی با کمبودهای مادی، بهشت میسازد و نبودن آنها حتی با برخورداری مادی، جهنم میکند. در روایات داریم که ثروت نمیتواند جای اخلاق را بگیرد، ولی اخلاق میتواند جای ثروت را بگیرد. مردم باید بدانند آنهایی که معنویت جامعه را کم رنگ میکنند، در واقع به اقتصاد دارند ضربه میزنند. اگر یک کارگری مؤمن باشد کالا را بد تولید نمیکند. کالا که بد تولید نشود ما وقتی صادر کنیم آن وقت جنس جمهوری اسلامی در دنیا یک قابل احترام میشود. مردم باید بدانند معنویت اگر تقویت بشود به نفع دنیای آنان است. تأثیر معنویت در مسائل مادی از نکاتی است که در این بیانیه آمده است. بعد ایشان میفرمایند رشد اخلاق نیازمند همراهی حکومتهاست. خب این همان چیزی است که اسلام میگوید. یعنی ایشان از کسانی هستند که هم از نظریهی الزام حجاب دفاع میکنند و هم میفرمایند که حواستان باشد که الزام مسأله را حل نمیکند. بعد میفرمایند مسئولان زمینهساز باشند و به نهادهای اجتماعی میدان دهند. یکی از مشکلات این است. همهی کارها را میخواهند خودشان انجام بدهند. تا آرم یا اسم آنها پای یک کاری نباشد هیچ کاری نمیکنند. به هر حال آقا میفرمایند همه مسئولیت دارند.
یک نکتهای که من دوست دارم اینجا بگویم این است که در این بیانیه در کنار امید، انذار هم داده شده است. ببینید ما باید توجه داشته باشیم که بشارت و انذار توأمان است. هر دو در جهت ایجاد تحرک و شور و نشاط و عمل است.
یک جملهای هم آقا دارند که میفرمایند نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی مهمترین ظرفیت امیدبخش کشور است. بهنظر من آقا دایرهی جوانان مؤمن را محدود به کسانی که ظواهر مذهبی دارند نمیدانند و باید به این موضوع توجه کرد و ما نبایستی دایرهی خودی را خیلی محدود کنیم و منتقدین را هم باید مؤمن دانست، چون انتقاد آنها ناشی از اعتقادی پنهان هست. ما برای کسانی که اعتماد به نفس ندارند و میگویند نمیشود، باید امید و اعتماد به نفس ایجاد کنیم و آنهایی هم که خیلی خوش خیال هستند را باید از خواب بیدار کنیم.
این بیانیه در زمانی صادر شد که مردم گلایهها و نارضایتیهایی دارند. با توجه به این شرایط، نظر شما دربارهی بسترِ صدورِ این بیانیه که اشاره به تمدن نوین اسلامی هم دارد، چیست؟
بهنظر من انقلاب مثل ماشینی است برای رسیدن به قلههای بزرگ. نباید بهخاطر مشکلات اقتصادی این ماشین بهجای اولش برگردد. مشکلات اقتصادی، ناشی از بیعدالتیها، نفوذ و کمکاریهای بعضی از مسئولین است. ولی موانعی سر راه انقلاب بوده و الان هم هست و ما یک سری مشکلاتی از قدیم داشتیم و آنها را برطرف کردیم و الان این ماشین انقلاب مشکلات جدیدی دارد که بایستی امید داد تا حرکت ادامه پیدا کند و این ماشین بهجای اول خود برنگردد.
اما چرا بحث تمدنسازی مطرح شد؟ به این خاطر که قلههای بلند را باید نشان داد. همتها را باید بالا آورد تا مردم بدانند انقلاب اسلامی یک ظرفیت این چنینی دارد و دشمنان از حرف تازهی جمهوری اسلامی بهراسند. دشمنان میترسند کارآمدی ما به اثبات برسد.
مردم باید بدانند اگر در چنین شرایطی ایشان چنین بیانیهای مینویسند بر مشکلات اشراف دارند. پس مردم باید این بیانیه را از این زاویه درک کنند. میبینند ایشان از مشکلاتی که جمهوری اسلامی دارد و بیعدالتیها و ضعفها و کم کاریها و زندگی اشرافی بعضی از مسئولین آگاه هستند و این چنین نیست که بیخبر باشند و متوجه میشوند که ایشان اتفاقاً جزو کسانی هستند که از وضعیت موجود ناراضی هستند و در کنار مردمند و غم و غصهی مردم را دارند.
ایشان میفرمایند دلزدگی وجود دارد، پس از این موضوع خبر دارند. منتها میفرمایند اشتباه نگیرید، دلزدگی از انقلاب نیست. بلکه دلزدگی بهخاطر عمل نکردن به شعارهای انقلاب است. ایشان میفرمایند فاصلهی میان بایدها و واقعیتها همواره وجدانهای آرمانها را عذاب داده و میدهد. بلافاصله میفرمایند این فاصله طی شدنی است. ببینید ایشان دارند میفرمایند من آرمانخواهم و آرمانم هم تمدن نوین اسلامی است. ولی میفرمایند من بهخاطر این وضعیت عذاب وجدان دارم. و باید گذشته را درست شناخت و از تجربهها درس گرفت.
واقعیت این است که رهبر انقلاب بیتوجه نبوده و نیستند، اما تشخیص به حقشان این است که راه حل مشکلات، امید است. مسئولان را هم باید در یک تنگنای مطالبهی عمومی قرار دارد، این خیلی مهم است. منتها نبایست این مطالبهی عمومی به نحوی باشد که دشمنان سؤاستفاده کنند.
رهبر انقلاب از تمدنسازی اسلامی بهعنوان یک آرمان نام میبرند. این تمدنسازی در سیرهی پیامبر و اهل بیت (صلوات الله علیهم) چه سابقهای داشته است؟
در سیرهی پیامبر اکرم تمدنسازی مهم است. یعنی پیامبر اکرم که آمدند یک گامهایی را طی کردند تا این عرب جاهلی که دختر زنده به گور میکرد و از دختر تنفر داشت، او را به حدی برساند که عذاب وجدان بگیرد و از آن کارش توبه بکند. خب ما باید ببینیم پیامبر چه گامهایی را طی کردند. این عربهایی که یکدیگر را بر سر مسائل جزئی میکشتند، به حدی رسیدند که ایثار میکردند. پیامبر یک تمدنی را پایهگذاری کردند و اعراب را از آن وضعیت فلاکت بار مادی و معنوی نجات دادند و به اوج انسانیت رساندند اما بعدا این اوج تنزلهایی هم پیدا کرد. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) هم البته همان تمدن را احیا کردند، چون مسیر کج شد و نگذاشتند آن مسیر ادامه پیدا بکند. اسلام یک تمدن جدیدی را در میان شرق و غرب عالم ایجاد کرد و یک تمدن نویی را به جا گذاشت که هنوز که هنوز است میبینیم این تمدن جذبهی خودش را دارد، به شرط اینکه غبارهایی که بر رویش نشسته را کنار بزنیم.
در بیانیهی گام دوم آمده است که «انقلاب اسلامی همچون پدیدهای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آمادهی تصحیح خطاهای خویش است». این جمله در منظومهی اعتقادی انقلاب اسلامی به چه معناست؟ انقلاب با چه خطاهایی مواجه شده است که آمادهی اصلاح آن است؟ و برای اصلاح این خطاها چه باید کرد؟
انقلاب اسلامی چون بر اساس آموزههای اسلامی هست به پیشرفت و حرکت فکر میکند و اصلاً مخالف عُجب است و میگوید عُجب یک عمل شیطانی است. اینکه انسان در جا بزند و بگوید ما خیلی خوبیم، این خیلی بد است. پس انقلاب اسلامی اگر آمادهی تصحیح اشتباهات ناخواستهی خودش است یعنی به آیاتی که قرآن میگوید توبه کنید توجه دارد. چون ببینید دو نوع توبه در قرآن مطرح است. ما توبهی فردی و توبهی اجتماعی داریم. قرآن دربارهی توبهی فردی میفرماید: «فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْه». یعنی هر کس بعد از اشتباه و ظلمی که کرده است توبه و جبران بکند. این یعنی اصلح، اصلح یعنی جبران میکند. این همان تصحیح خطاها به تعبیر آقا است. میگوید خدا هم توبهاش را میپذیرد اما قرآن در جای دیگری میفرماید: «تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون» یعنی توبهی جمعی. پس انقلاب دنبال جبران هست. این همان توبه و اصلاح میشود و توبه هم یعنی تغییر.
وقتی آقا میفرمایند انقلاب آماده است که خطاهای خویش را اصلاح کند، این تواضع و صداقت ایشان را میرساند. که یعنی ما عُجبی نداریم و میخواهند بگویند ما معصوم نیستیم. کما اینکه در قضیهی جمعیت فرمودند ما اشتباه کردیم.
حالا این خطاها و ساز و کار تصحیح آنها چیست؟ اول باید آسیبشناسی کرد و خطاها را باید به درستی تشخیص داد و نباید گذاشت عدهای نکات مثبت انقلاب را بهعنوان خطا به مردم معرفی کنند. چون این خطر در کمین است. باید به مردم بگوییم از کجا داریم ضربه میخوریم. ضربهای که ما میخوریم از ناحیهی شعارهای انقلاب نیست. از ناحیهی عدم عمل به شعارهای انقلاب است. خطاها را باید به درستی تشخیص داد و بعد هم به فکر درمان و جبران بود. تشخیص خطاها باید بر اساس تطبیق عملکرد با معیارها باشد. یعنی دقیقاً عملکردها را با معیارها بدون حب و بغض، و بدون پیشداوری بررسی کنیم. چون اگر تشخیص صحیح نباشد اقدامات نتیجهی عکس میدهد. باید مورد به مورد در آنجاهایی که ما دچار مشکل هستیم، موانع را به درستی بشناسیم و ریل را عوض کنیم. توبهی واقعی همراه با تغییر است. حالا اینها چه مواردی هست باید یکی یکی بررسی کرد.
یکی از این خطاها که رهبر انقلاب به آن اشاره کردهاند افراط و چپروی است که ایشان یکی از ویژگیهای انقلاب اسلامی را عدم ابتلا به این آفت بیان میکنند. بهنظر شما راهِ شناخت و درمان این آفت چیست؟
ببینید خود اصل انقلاب و قطار انقلاب دچار افراط و تفریط نشده است. درست است که پیرایههایی به آن چسبیده و حاشیههایی برای انقلاب درست شده، اما دچار افراط و تفریط نشده است. چرا؟ چون حضرت امام خمینی
رحمةالله علیه و رهبر انقلاب اهل افراط و تفریط نبودند. چون انقلاب با یک نگاه احساسی شروع نشده است. اولاً افراط و تفریط نتیجهی چه چیزی است؟ نتیجهی جهل است. جهل دو نوع است، گاهی آدمها اصلاً اطلاعات ندارند. فقط احساسات و شور مذهبی دارند. خب اینها مبتلای به افراط و تفریط میشوند. چون اصلاً صراط مستقیم و آن مرز را نمیشناسند. بعضی از افراد هستند که اطلاعات دارند ولی هوسشان نمیگذارد. حالا بعضی با احساسات سوار قطار انقلاب شدند. یعنی عمق لازم را نداشتند. شور داشتند، ولی شعور و علم کمتری داشتند. بعضی علم داشتند ولی آن شور و معنویت را نداشتند. این توازن شور و شعور، معرفت و احساس کمک میکند که آدمها در صراط مستقیم حرکت بکنند. ما انقلابیهایی را داشتیم که خیلی تند بودند ولی بعدا کُند شدند. یا برعکس آن انقلابیهایی داشتیم که خیلی کُند بودند ولی بعدا خیلی تند شدند. الان هم عدهای هستند که احساسشان بر آگاهیهایشان غلبه میکند. اینها در خطر افراط و تفریط هستند. ما بایستی از این افراطها و تفریطها درس بگیریم. کسانی که دچار افراط و تفریط شدند بهخاطر این بود که دستشان در دست عالِم نبوده است.
حالا راه درمان افراط و تفریط چیست؟ چند راه وجود دارد. اول اینکه باید مهار وجود خودمان را به دست عقل بدهیم نه احساسات. این شهوات و احساسات و خشم و غضب و شور و... را باید تحت مدیریت عقل قرار بدهیم. دوم کسانی که شور دارند را به مطالعه و رفتار عقلانی و عاقبتاندیشی دعوت کنیم. نکتهی دیگر این است که باید از کسانی که مبتلا به افراط و تفریط هستند این سؤال را بپرسیم که اگر شما میخواستید افراط کنید چه کار میکردید؟ یعنی خودش از خودش سؤال کند که افراط و تفریط چه مصادیقی میتواند در زندگی من داشته باشد. نکتهی دیگر این است که باید سعی کنیم که این افراد از کسانی که در این راه تغییر مسیر دادند، عبرت بگیرند.
ارزیابی شما از مخاطبین بیانیهی گام دوم چیست؟
بهنظر من مخاطب این بیانیه لایه لایه است. یعنی بعضیها بهصورت اشارهای مخاطب قرار گرفتند. در یک نگاه که همهی ملت ایران و هر کسی نسبت به این انقلاب سؤالی دارد، چه دیروزش، چه امروزش، چه فردایش، او مخاطب است. ولی آن چیزی که در این بیانیه بهعنوان مخاطب پررنگ است، جواناناند که مخاطب اصلی این بیانیه هستند. چون جوان شاداب و پر انرژی و ریسکپذیر است و احساسات و خلاقیت دارد. و انقلاب را هم همین جوانان با اطاعت از امام پیش بردند.
در این بیانیه آقا اشاراتی هم به کُندی مسئولین و ساختارهای کهنه دارند که مشخص است ایشان از این وضعیت ناراضیاند و اطلاع دارند که جوانان میتوانند این وضعیت را تغییر بدهند. آقا خطاب به جوانان میفرمایند که باید آتش به اختیار عمل کنند. آتش به اختیار بودن، یعنی منتظر دستور مستقیم نباشند و هر کس هر کاری از دستش بر میآید انجام بدهد. آتش به اختیار الزاماً در عرصهی تقابل نیست بلکه هر باری که نظام بر روی زمین دارد، آن فرد میتواند متناسب با فهم، استعداد و علاقهاش آن بار را بردارد. دقیقاً مثل اول انقلاب که هر کجا خلأ بود، همان جا خلأ را پر میکردند. مسئولین هم وظیفه دارند از آتش به اختیارها حمایت کنند.
آقا در این بیانیه به جوانان توصیه میکنند که از تجربیات دیگران استفاده کنند. درست است مخاطب جوانان هستند ولی ایشان فرمودهاند: «عزیزان! نادانستهها را جز با تجربهی خود یا گوش سپردن به تجربهی دیگران نمیتوان دانست. بسیاری از آنچه را ما دیده و آزمودهایم، نسل شما هنوز نیازموده و ندیده است». بهنظر میرسد دوای درد این قضیه ترکیب نظریهی پیران و پُختهها و میدانداری جوانان است. منتها آن چیزی که مهم است، نباید جوانها را محدود کرد. لازم نیست همه در یک درجه از انقلابی بودن باشند. بلکه جوانان مؤمن باید جوانهای دیگر را تحت تأثیر قرار بدهند و درجهی انقلابی بودن افراد را ارتقا بدهند. در روایت داریم ایمان درجه درجه است. آنهایی که سطحشان بالاتر است، باید کسانی که سطح پایینتری دارند را آرام آرام بالا بیاورند. "هر کس با دشمن نیست با ماست" باید شعار جوانهای مؤمن انقلابی ما باشد. ما نبایستی انقلابیگری را به ظواهر مذهبی محدود بکنیم بلکه باید چتر انقلاب را گسترده کنیم. بنابراین میشود استنباط کرد که مخاطب اصلی، جوانان هستند.
بهنظر من هر کسی که دل در گروی این کشور دارد آن انقلابی به حساب میآید. و نباید دامنهی مخاطب محدود فرض بشود. بلکه هر کسی که گوشهای از کار را میگیرد کفایت میکند. البته کسانی که فهم بیشتری از انقلاب دارند و سطحشان بالاتر است اینها وظیفه دارند بارهای سنگینتری را بردارند و وظیفه دارند چترشان را باز کنند، و طرحشان را گسترده کنند و افراد را در طرح خودشان مشارکت بدهند. نه اینکه دامنه را ببندند. اگر ما بخواهیم دامنه را ببندیم قطعاً شکست خواهیم خورد. و شکی در آن نیست. چرا؟ چون نسل اول انقلاب در حال اتمام هستند. بنابراین آقا دارد حجت را بر همه تمام میکند، و هرکاری که برای آیندهی انقلاب از دستش برمیآید را انجام میدهد. تعداد نیرو بهویژه در جمهوری اسلامی اهمیت دارد. و این موضوع در جنگ نرم اهمیت بیشتری پیدا میکند.
با تعاریفی که شما از مخاطب و لزوم وسیعتر شدن دایرهی انقلابیها ترسیم کردید و باتوجه به اینکه جریان مؤمن انقلابی باید توسعه و تعالی پیدا کند، الزامات تربیتی این جریان چیست؟ چه کسی متولی تربیت این جریان است و چه کارهایی در این زمینه باید بشود؟
ببینید یکی از دغدغههایی که رهبر انقلاب دارند و روی زمین مانده است، بحث جذب حداکثری است. و من فکر میکنم که بچههای انقلابی بایستی برای تعامل با سایر اقشار تربیت بشوند و آنها را خودی بدانند. مثلا در فرازی از دعای مکارم الخلاق که بحث زینتالمتقین است، امام زینالعابدین میفرمایند: «ضمّ أهْل الْفُرْقَة»، یعنی کسانی که جدا شدند را ضمیمه کنید. آقا هم در شرح این دعا میفرمایند سعی کنید آن کسانی که از جماعت مسلمین جدا میشوند و از جماعت کشور فاصله میگیرند را نزدیک و حفظ کنید و کسانی که میانهی راه هستند را به منزل مطلوب برسانید. نگذارید با رفتار و عمل ما، با اظهارات و منش ما کسانی که ایمان کمی دارند به کلی از ایمان دل بکنند و کسانی که ارتباط کمی با نظام دارند از نظام منقطع شوند. بلکه عکس این عمل کنیم، یعنی کسانی که در نیمهی راه هستند را جذب کنیم. یا در جای دیگری ایشان میفرمایند مخاطبان خودتان را فقط به دانشجویان متدین و مذهبی و حزباللهی محدود نکنید. بلکه مخاطبان شما همهی بدنهی دانشجویی کشورند. حتی کسانی که با دین میانهای هم ندارند اینها هم مخاطب شمایند. اینها را بایستی با منطق قوی و اعتماد به نفس و اعتماد به این منطق جذب کنید. آقا این موضوع را خطاب به چه کسانی میفرمایند؟ خطاب به اساتید بسیجی و نمایندگان آنها در دانشگاهها.
بهنظر من این فراخوانی که رهبر معظم انقلاب برای جذب حداکثری دادند جدی گرفته نشده و حتی در گفتار و گفتمانسازی هم غریب است و کلاً مغفول مانده است. خب حالا اگر ما بخواهیم جذب حداکثری کنیم، اول باید نیروهای خودمان را تربیت کنیم تا اعتقاداتشان قوی و تواناییهایشان بیشتر بشود. از نظر اخلاقی و فکری روی خودشان کار بکنند و نگرشهایشان در این رابطه اصلاح شود. ما باید دورههایی برای جوانهای حزباللهی برقرار کنیم تا شیوهی تعامل با کسانی که زاویه دارند را یاد بگیرند. گامهای جذب را یاد بگیرند و روشهای آن را آموزش ببینند و به شبهاتشان در این زمینه پاسخ داده شود. پس اگر میخواهیم این پیام را نشر بدهیم باید موانع نشر آن را هم برداریم. مشکل این است که یک حلقهی وصل نیست که این بیانات را در تودهی مردم و به بقیهی جوانان توزیع و نشر دهد. بنابراین جوانان انقلابی باید بتوانند ارتباط برقرار کنند.
ملاکهای اصیل دینی خیلی مهم است که در بخش معنویت و اخلاق میبینیم. اصلاً توجه آقا به ظواهر مذهبی نیست، بلکه تمرکز ایشان بر روی عناصر اصلی مثل صداقت، امانت، سخاوت و وفاداری است. خلاصه باید اعتماد تودهی مردم را جلب کرد. همانند کاری که امام(ره) قبل از انقلاب کردند، یعنی یک خواصی را مثل شهید بهشتی، شهید باهنر، آقا، شهید مطهری تربیت کردند و اینها با یک بدنهی دیگری ارتباط برقرار کردند. آقا در مسجد کرامت و مسجد امام حسن مجتبی (علیهالسلام) و شهید مطهری در دانشگاه تهران و... بعد اینها هر کدام نیروهایی را تربیت کردند که این نیروها عدهی دیگری را تربیت کردند. بذرپاشیهایی شد. صبر و حوصله به خرج دادند. کما اینکه کفار هم همین کار را میکنند. بنابر این مؤمنین هم باید همین کار را بکنند و نگاههای تربیتی داشته باشند.
کسی که میخواهد این بار را بردارد باید ایمانش از دیگران بالاتر باشد. یعنی ایمانش قویتر باشد. احساس مسئولیت بیشتری کند. اخلاص داشته باشد و منتظر حمایت مادی نباشد و فداکار باشد. الان بعضیها فداکارند، ولی آن درک و مهارت لازم را ندارند و به فکر جذب حداکثری نیستند.
بنابراین صحبتها و نظرات آقا در این بیانیه تبیین شده است و بایستی یک جریان تربیتی در کشور شکل بگیرد تا بتوانند بیانات و نظرات آقا را تببین کنند. انقلاب هر جا با مشکل مواجه شده و نیرو نداشته است مجبور شده از دیگران استفاده کند. باید آن جریان تربیتی ادامه پیدا کند و در همهی عرصهها تربیت شوند. باید رو بیاوریم به تربیت صالحِ مصلح. یعنی اگر صالح به تنهایی تربیت بکنیم کفایت نمیکند، بلکه باید بتوانیم قلمه بزنیم و تکثیر کنیم.
جوان مؤمن انقلابی برای تحققِ ابعاد مختلف این بیانیه چه باید بکند؟
اولا باید امید صادق و خوف صادق تقویت شود. من اعتقاد ندارم امید به تنهایی هست. روایات ما میگوید امید و خوف با هم است. به اندازهای که آدمها امیدوارند به همان اندازه هم خائفند. دوما با دعا و با توسل به تنهایی کار پیش نمیرود؛ اقدام و عمل میخواهد. باید بداند کار با شعار پیش نمیرود. باید یک بصیرت بهمعنای واقعی کلمه داشته باشد یعنی آرایش و کف میدان را بشناسد. این نسل سرگردان را بشناسد و دریابد و امید به آنان تزریق کند. خوشبینیای که بعضیها به غرب دارند، آن خوشبینی را با تبیین و توضیح برطرف کند، تا اینها به دشمن پناه نبرند. خب این نیاز به تبیین دارد. از چه راهی باید این کار را کرد؟ هنر میخواهد. مقالات شما را بخوانند و... یعنی اگر بخواهیم این بیانیه توزیع شود باید آدمهایی را تربیت کنیم که نحوهی ارتباطات و ارتباطگیری را یاد بگیرند. بعد مخاطبان خودشان را دستهبندی کنند. باید عینک بدبینی را برداریم و کاری کنیم که دستانش را از داخل گوشهایش در بیاورد تا دقیق گوش بدهد.
کسانی که به جریان حزباللهی بدبین هستند را باید خوشبین کنیم و برعکس کسانی که به دشمن خوشبین هستند را باید بدبین کنیم. نه بدبین بیمبنا بلکه واقعیتها را نشانشان بدهیم. آنهایی هم که نه خوشبینند و نه بدبین کار با اینها خیلی آسان است. باید با اینها کار کرد. باید به اینها بها و اهمیت داد. باید با اینها حرف زد. این شهدایی که میبینیم از آسمان که به زمین نیامدند، بلکه از زمین به آسمان رفتند. همین آدمهای عادی این جامعه بودند. نسل حزباللهی به دیگر جوانان اعتماد کند و به آنها بها بدهد. و بچههای مؤمن انقلابی هم باید آموزشهایشان را قویتر و نگاههایشان را رقیقتر بکنند و مثل آقا بحث خودی را توسعه بدهند.