رهبر انقلاب اسلامی در تاریخ ۹۹/۶/۱۸ و در پی اهانت یک نشریه فرانسوی به ساحت مقدس پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله بیانیه ای صادر کردند که در آن این اقدام را یک گناه بزرگ و نابخشودنی و نشانه عناد و کینهی دستگاههای سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام دانستند و متذکر شدند: « این حرکت در این برههی زمانی میتواند، نیز به انگیزهی منصرف کردن ذهن ملّتها و دولتهای غرب آسیا از نقشههای شومی باشد که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای این منطقه در سر دارند». پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR برای بررسی بیشتر مسائل مرتبط با این اقدام، در برنامه نگار بیست و یکم گفتوگویی با آقای دکتر محمدجواد لاریجانی، کارشناس حقوق بینالملل انجام داده است.
رهبر انقلاب در بخشی از بیانیهی خود در پی اهانت نشریهی فرانسوی شارلی ابدو به ساحت مقدس پیامبر اعظم فرمودند: «گناه بزرگ و نابخشودنی یک نشریّهی فرانسوی در اهانت به چهرهی نورانی و قدسی حضرت رسول اعظم صلّیاللهعلیهوآله بار دیگر عناد و کینهی شرارتبار دستگاههای سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام و جامعهی مسلمانان را آشکار ساخت.» تحلیل جنابعالی دربارهی این بیانیه و اتفاقی که افتاده است، چیست؟
همانجوری که در بیانات رهبر معظّم انقلاب هم منعکس هست، این مسئلهی جدیدی نیست. از زمان ظهور اسلام ضدیت با اسلام در قالب تهاجم به شخصیت نبی اکرم
صلیاللهعلیهوآله وجود داشت. یک رگهی یهودی منحرف هم وجود داشت و با انحرافاتی که در اسلام پیدا شد، دستبهدست هم دادند. در تشکیلات بنیامیه هم ساخت مطالب تاریخی و حرفهای مجعول و تهاجمات وسیع به اوجش رسید.
در دنیای معاصر مدرن، کینهی به اسلام یک وجه بسیار اعتقادی و وسیعی در بین مسیحیت و یهودیت منحرف بهخصوص صهیونیزم غربی تا ظهور وجود دارد. درواقع صهیونیزم ریشهی یهودی دارد و اصلاً ریشهی الهی ندارد. صهیونیزم مثل میوهی زقّوم از تفکر سکولار مادی غرب است که خودش را با یهودیت قرین میکند. از اینجا بحث مقابله با اسلام پیدا شد. این کینه در آثار توینبی
(۱) مورخ مهم علم تمدنشناسی دقیقاً دیده میشود. یعنی آنجا بحث فحش نیست، بلکه بحث بیان استراتژی است. میگوید تمدنهای جهان همه فسیل شدند و یک تمدن سرپا ولی افتاده روی زمین مثل شیر گرگرفته هست که آن اسلام است. اگر این اسلام زنده شود تمدن غربی در معرض تهدید بسیار جدی است، و اگر بمیرد تمدن غربی جهانگشایی خواهد داشت. این اتفاق نیفتاد و شیر گرگرفته بلند شد. انقلاب اسلامی یک نمود بالایی از آن است.
امروز در تبلیغاتی که میبینید، تعرض به اسلام مبتنی بر این است که اسلام عقب افتاده است و مخالف دنیای مدرن و علم و عقل است. باید نشان بدهند که این اسلام کارآیی ندارد و نمیتواند. مثل اسلامی که داعش محصولش هست و توانمندی ندارد. امّا اسلام مکتب اهل بیت در قرن بیستویکم، امروزه یکی از پیشرفتهترین کشورهای دنیا را در علوم و تکنولوژی تأسیس کرده است. وقتی میگویم در رشتههای علمی پیشرفته است، من بخش اعظم زندگیام را صرف توسعهی علمی کشور کردهام. لذا این را با دقت میگویم و شعاری نیست. اسلام یک حکومت تأثیرگذار، و یک دموکراسی فانکشنال
(۲) و دموکراسی عملی بینظیری ایجاد کرده است. توانمندیهای این مکتب برای آنها خیلی خطرناک است.
برخی از سیاستمداران فرانسوی برای محکومنکردن این جرم بزرگ، آزادی بیان را بهانهی کردند در حالی که همین نشریهی شارلی ابدو یکبار بهخاطر توهین به شارل دو گل(۳) چندسال بسته شد، ولی وقتی به پیامبر مسلمان جهان توهین میشود، میگویند این آزادی بیان است. این ادعای آزادی بیان کاملاً مردود، غلط و عوامفریبانه است به طوری که میگویند آنچه که در دنیا مقابل آزادی بیان ایستاده، آزادی بیان غربی است. نظر شما در این باره چیست؟
آزادی بیان غربی یک فریب بسیار بزرگی است. این یک بحث مهم فلسفی است که علیالاصول چه چیزی میتواند دموکراسی را سرپا نگه دارد. و آیا آزادی بیان، آزادی مطلق بیان است. یعنی بهطور کلی آزادی مطلق انسانهاست یا نه؛ چون بیان یک فعل است. کلاً دموکراسیهای سکولار بر این مبنا هستند که شما هرکاری میتوانید بکنید. بنابراین آنهایی که مدعی تلورانس مطلق در بیان هستند، دروغ میگویند. سیستمشان قانوناً جلوگیر است، به غیر از مسئلهی هولوکاست، مسائل دیگری هم وجود داد. در همین کشور فرانسه لیبرتهای
(۴) که آنها میگویند این است که اگر یک زن مسلمان روسری بگذارد، یک تهدید جدی برای امنیت فرانسه است. این چه جور آزادی است. آن لیبرتهای که آنها میگویند دروغ محض است.
اگلیته
(۵) که آنها میگویند معنایش مساوات و برابری است. ولی هرچه شما به ادیان بهخصوص ادیان الهی و اسلام فحش دهید، حلوا حلوایتان میکنند. هر فیلمی درست میشود اگر توهین به جمهوری اسلامی و اسلام و قرآن و اهل بیت باشد حلوا حلوایش میکنند. امّا اگر جلوی آنها بایستید نه جایزه میگیرید و نه اجازه میدهند پخش شود. میگویند این سبب تحریک و تهاجم مبانی فکری است. فراترنیته
(۶) که آنها میگویند، یعنی به همدیگر احترام بگذاریم. این چه جور احترامی است که غرب به دیگران دارد. شعار غرب "The West and the Rest" است، یعنی ما اصلیم و دیگران همه فرعاند. امروز سکولاریزم غربی، همان سکولاریزم صهیونیستی هست که هیچ نسبتی نه با آزادی بیان و نه با مساوات و همدردی و احترام دارد. به نظرم فرصت خوبی است که ما تفکرات رهبر معظّم انقلاب و رفتار ایشان در مورد همهی ادیان و صاحبان ادیان دیگر را بیان کنیم. اصلاً اسلام مبنایش بر احترام به ادیان الهی است. حتی ما به ادیان غیرالهی هم توهین نمیکنیم و باب صحبت با آنها را باز میکنیم.
آن فراترنیتهای که آنها پزش را میدهند، در عمل خودمحوری است. یعنی دیگران همه مطیع آنها باشند. در حالی که ما در مکتب اهل بیت چنین برنامهای نداریم. ما که احترام الکی به ادیان الهی نمیگذاریم، بلکه آنها را در یک رشته میدانیم. یکی از کسانی که این احترام به ادیان الهی را در فکر و در رفتار بسیار دنبال کرده، رهبر معظّم انقلاب است. در دیدارهای مختلف ایشان سخنرانیهایشان را بدون استثناء با درود بر پیامبران بزرگ الهی شروع میکنند و با اسمبردن از پیامبر اکرم سخنانشان را ختم میکنند. ایشان احترام عظیمی به سایر ادیان دارند و تکیهشان بر محور حق باوری است.
ادیان الهی دارای محور متحدیاند، یعنی ما ادیان را کنار هم نمیچینیم، بلکه ادیان را در طول هم قرار میدهیم و یک محور وجود دارد. واقعاً شرایط امروز دنیا این است. یعنی ما یک مکتب و خط سکولار لیبرال- صهیون غربی داریم که مدعی استکبار بر کل عالم است. و با زور و تبلیغات میخواهد بر رقاب همهی مردم مسلّط شود. امّا ما در مقابلش تفکر الهی داریم که حق باور است. اصلاً حق در منطق سکولارها جوک است، آنجا لذت و نفع است و اینجا حق و در راه حق کار کردن اصل است. لذا فهم انقلاب کربلا بدون اینها امکانپذیر نیست. کسانی که امروزه سعی میکنند با سیاست فیلسوفمآبانه به تفکرات اهل بیت، بهخصوص به داستان کربلا حمله کنند، اینها یا نشخوار آنها را تحویل میدهند، یا حقیقتاً به بیراهه رفتهاند. در محرم امسال وسیعترین تهاجم را به مکتب امام حسین علیهالسلام و به شخص امام حسین کردند و میکنند. جالب است که در جمهوری اسلامی که استقلال، حیات، مقاومت و قدرتش از عاشوراست، با آزادی کامل در دانشگاهها جلسه گذاشتند و حرفهای ناچیزی زدند.
رهبر انقلاب میفرمایند سیاستهای عمیقاً ضد اسلامی صهیونیستها و دولتهای استکباری عامل اینگونه حرکتهای دشمنانه است که هرچند وقت یکبار بروز میکند. در جمع گردانندگان شارلی ابدو ممکن است کسی پیرو دین یهود نباشد، ولی چطور ممکن است که ارتباطی میان این رفتار و صهیونیزم وجود داشته باشد؟ بهطور کلی چطور در همه جا صهیونیزم نقش دارد؟
صهیونیستها مسلّماً پیرو ادیان الهی نیستند. صهیونیست یک پدیدهای کاملاً سکولار و نژادپرست است. این سران کشورهای مرتجع منطقه، نوعی از صهیونیزم در داخل مسلمانان هستند. تفکر صهیونیستی دین را بهکار میگیرد، همانجور که یهودیت را بهکار گرفت. الان در آمریکا اطرافیان ترامپ معتقدند اینها صهیونیستهای مسیحی هستند و در جهان اسلام هم مثلاً صهیونیزم سعودی داریم. بحث ما گذرنامه نیست. بدون شک امروزه اینها ساده نیستند که اینجوری عمل کنند. من نمیدانم پولهایی که این مجله میگیرد ریشهاش در کجاست، ولی این خط که نفرت را در جهان اسلام و در کشورهای خودشان دامن بزنند و باور مسلمانان را به اسلام و مکتب اهل بیت تضعیف کنند، از سوی صهیونیست است.
الان اسلامهراسی یک استراتژی برای غرب است. در هلند، سوئد، آمریکا، فرانسه و سایر کشورهای غربی بهشدت وجود دارد. فرانسه نماد دشمنی با اسلام هست. این استراتژی موتور محرک صهیونیستها هست. البته استکبار جهانی بهخصوص آمریکاییها و کشورهای فرانسه و انگلیس در این جهت حرکت میکنند. اسلامهراسی یک پدیده یا حادثه نیست. اسلامهراسی برنامهدار است. نمود هم دارد. در جاهایی باید مردم غرب را بر علیه اسلام بسیج کنند، توجیه کنند که چرا باید آدم بکشند، چرا باید حمله کنند، چرا باید به ایران فشار بیاورند، چرا باید یمن را قتلعام کنند، چرا باید مردم فلسطین را بکشند. این برای آن قسمت است. اسلامهراسی یک جهت داخلی در جهان اسلام هم دارد. امّا بیانش فرق دارد. یعنی یک کسی بگوید گرفتاری ما این است که پیرو ادیان هستیم. اسلامهراسی در شاخهی داخلی کشور زدن ریشهی اعتقادات مردم در سطوح مختلف است.
این حرکت در این برههی زمانی میتواند باعث منحرفکردن ذهن ملتها و دولتهای غرب آسیا از نقشههای شومی باشد که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای منطقه در سر دارند. واقعاً چه ارتباطی میان توهین به ساحت پیامبر اعظم با نقشههای غرب در غرب آسیا دارد؟
مسئلهای که الان غرب شروع کرده، عادیسازی روابط با کشورهای مسلمان است. البته از قبل رابطه داشتند. بخش عمدهاش از لحاظ عملیات خارجی در عالم واقع مهم نیست، ولی از لحاظ سیاسی بسیار مهم است. این دارای عکسالعملهای تندی هست. میخواهند خشم مسلمانان را از این خیانت بزرگ به یک خشم و موضوع دیگری بکشانند که توهین به نبی اکرم است. البته این خیانتی که اینها دارند در منطقه انجام میدهند، با آن در یک خط هست. منتها این عمیقتر است و ما نباید فراموش کنیم و باید در مقابلش بایستیم. هرگز نباید از کنار توهین به ادیان، به نبی اکرم
صلیاللهعلیهوآله و مقدسات اسلامی رد شویم.
امّا این خیانت عظیم یک استراتژی است که البته شکست خواهد خورد. یک دلیل خیلی مهم این است که هستی رژیم صهیونیستی به این بند شده بود که کشورهای دیگر را منفعل کند تا جهان اسلام در مقابلش قدرتی نداشته باشد. رژیم صهیونیستی در ظرف شش روز تمام ارتشهای عربی را زمینگیر کرد. امروز هیچ ارتش عربی جرأت ندارد در مقابل رژیم صهیونیستی بایستد. منتها انقلاب اسلامی و خطّ مقاومت سبب شد که غزه و لبنان در مقابل رژیم صهیونیستی بایستند. شکستی که اینها در سوریه خوردند، یک مسئلهی بسیار عظیمی است. ولی نتیجهای که الان رژیم صهیونیستی میگیرد این است که این آغاز پایان است. رژیم صهیونیستی حیات خودش را به زور شمشیر و ایجاد هراس و منفعلکردن و ترساندن مسلمین و همسایگان گره زده بود.
ترسی که امروز رژیم صهیونیستی از خط مقاومت و اسلام دارد بسیار فراگیر است. رژیم صهیونیستی آیندهی خودش را تمام میداند. این عجلهای که اینها برای آوردن پایتخت به قدس میکنند و با کشورهای عربی منطقهی خلیج فارس نشستوبرخاست دارند، ناشی از دستپاچگی آنها است. این دستپاچگی هم ناشی از دیدن انتهای خط است. چون حیات این رژیم بر اساس ترس استوار بوده است. اگر بر اساس مقاومت و حق بود که نمیترسیدند. بنابراین این رژیم بهدلایل بسیار روشن و دقیق محتوم به شکست است. انشاءاللّه این آینده چندان دور نیست و نسلهای فعلی آن آینده را به امید خدا میبینند.
۱) Arnold Joseph Toynbee
۲) Functional Democracy
۳) Charles de Gaulle
۴) Liberté
۵) égalité
۶) fraternit