حضرت آیتالله خامنهای یکی از وظایف اصلی دختران و زنان جوان را ایجاد الگوی جهانی برای زنان دنیا میدانند: «امروز وظیفهی زنان مسلمان؛ بخصوص زنان جوان و دختران آن است که "هویّت والای زن اسلامی" را آنچنان زنده کند که چشم دنیا را به خود جلب کند.» ۷۹/۰۶/۳۰
اما وجود برخی مشکلات ممکن است مانع ایفای نقش تمدنی در دختران ایرانی شود. بخش زن، خانواده و سبک زندگی KHAMENEI.IR (ریحانه) در این زمینه با حجتالاسلام و المسلمین محمد برمایی، کارشناس امور تربیتی و خانواده به گفتوگو نشسته که بخشهایی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
عمدهی بحثهایی که در مورد دختران و بانوان میشود، ناظر به ابعاد خانوادگی است و کمتر به هویت فردی دخترانه و زنانه توجه میشود. ناظر به کمبود بحث در این حوزه، به نظر شما جایگاه واقعی که اسلام برای هویت فردی دختران در نظر گرفته چیست؟
واقعیت این است که افراد زیادی در تلهی مقایسهی زن و مرد میافتند. این موضوع اصلاً مقایسهای نیست، بلکه یک رویکرد شناختی- توصیفی است. وقتی در مورد زن صحبت میکنیم، یعنی زن حکمت و خرد دارد، اما تفاوت دیالکتیک رفتاری هم در آن هست که زنان جمال الهی را باید بهصورت حکمتآمیز به ما بدهند. برای همین میگویند زنان طرایف حکمت را در ظرایف هنر پیاده میکنند. اما جنس رفتاری جمالیت و عقلانیت در مردان متفاوت است. فقط یک تفاوت رفتار است، و ماهیتش هیچ فرقی نمیکند، چون هر دو انساناند. برای همین یک بحث خیلی زیبایی در دین اسلام هست که شاید در مکاتب دیگر کمتر به آن پرداخته شده، این است که وقتی اسلام به زن میرسد هویت انسانی را برایش صددرصد مفروض میداند و او را جزو جلوهی انسانی تلقی میکند. حتی زن را نمونهی یک انسان خردمند، یک انسان زیبااندیش و یک انسان کمالگرا تعریف میکند. و یک هویت جنسی متفاوتی از حوزهی زنانگی و زن بودن ارائه میدهد. یعنی هم رویکرد هویت جنسی به آن دارد و هم هویتهای زنانگی به آن میدهد. جملهی «اَلْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَه» خیلی جملهی جذابی است. یعنی میخواهد بگوید این زن است، اما قرار نیست مردواره بشود.
من در بحثهای هویتی از این کلمه بسیار بهره بردم که زن باید زن باشد. دختر ما باید دختر باشد. دخترهایی که تمایل به پسربودن دارند و میگویند ای کاش من هم پسر بودم، شاید واقعاً هم دوست نداشته که جنسیتی به آن نگاه کند، اما بهخاطر یک بیعدالتی اجتماعی که در خانوادهاش دیده و یا یک نگاه و باور غلط در مورد زن بودن به او دادند، این باورها را گرفته و الان دوست دارد پسر باشد. بعضیها واقعاً دوست دارند که پسر باشند و قدرت را در پسر بودن تعریف میکنند. و چیزی به نام قدرت زنانه و زیباییهای زنانه بهعنوان یک قدرت برایشان تعریف نشده است. ملاحظه کنید آن کسی که این باور را دارد و به او تلقین شده که مرد باشد، وقتی در مجاورت آن موضوع و تلههای شخصیتی و هویتهای اجتماعی مردوارگی قرار بگیرد، ما چه چیزی را از دست میدهیم؟ ما فقط یک دختر را از دست نمیدهیم، بلکه ما یک نسل را از دست میدهیم. خیلی عجیب است که هویت دختران و زنان در جامعهی ما با نسل در جامعهی بشری عجین شده است. چون خداوند صفت فاعلیت و خالقیتش را در سیستم بیولوژیک زن قرار داده است، و زن را صاحب تولد و خلقت کرده است. اما این نکته را دختران ما دریافت نکردهاند.
اگر در جامعهای زنانش ثروت تولید میکنند، و در اقتصاد و تولید و سود خالص و ناخالص ملی سهم دارند، ولی در زنانگی خودشان را کم سهم میدانند، باید تأسف خورد.
زن وقتی مادر و همسر نشود، و دلبریهای همسرانگیاش را تجربه نکند، و زیباییهای دخترانگی خودش را سرکوب بکند، این زن اگر یک جراح متخصص درجه یک هم بشود، جامعهی انسانی امّا خسارت بالاتری را تجربه میکند. جامعهی انسانی وقتی از خیر زن بودن زنان محروم بشود، در نسل، جمعیت، موضوع اخلاق در جامعه بهشدت دچار تزلزل میشود. اگر یک زن از مسیر حجب و حیا خارج بشود، جامعه دچار خسارتی عمیق و فاجعهآمیز میشود. به همین جهت من فکر میکنم هویت زنان در ادبیات دینی ما مبتنی بر جمال الهی، احترام به هویت جنسیتی زن و رشد زنانگی در یک زن است که در نهایت شکوهمندی یک انسان کامل را در زنانمان شاهد خواهیم بود.
در تاریخ معاصر شاهد جنبشهایی با تابلوی برابریهای اقتصادی میان زن و مرد بودهایم که هویت زنانه را در فعالیت اقتصادی تعریف میکند. نظر اسلام در این باره چیست؟
بسیاری میگویند جریان فمنیستی، یک جریان اجتماعی برای عدالت اجتماعی در حوزهی زنان است. ولی این جریان رویکرد اقتصادی هم دارد. زنان همیشه در طول تاریخ تمدن در حوزههای اقتصادی مؤثر بودند. اما در خیلی جاها هم قربانی جریانهای اقتصادی شدند. یک زمانی دختران بسیار تضعیف میشدند و وجودشان برای جامعه زشت بود. چون بهرهوری نداشتند، اما وقتی فمنیست در دنیای مدرن و دنیای اقتصادیِ انقلاب صنعتی شکل گرفت، گفتند که حضور زنان در اقتصاد کمرنگ است. اولین کاری که رویکرد اجتماعی فمنیست در جامعهی اقتصادی و نیازمند نیروی انسانی میکند، این است که چرا زنان نباید در جامعه باشند؟ اتفاقی که افتاد اینها رفتند و کارگرهای کم هزینهی کارخانهها شدند. این رشد اقتصادی زیادی برای آن کارخانهدار داشت. و من فکر میکنم جریان اجتماعی فمنیست خیلی به جریان اقتصادی سرمایهداری و به نفع کارخانهدار کمک کرده است.
امّا دین اسلام هم هیچ مشکلی با کار کردن زن ندارد، ولی اولویتبندی دارد. رویکردی که دین در حوزهی اقتصاد دارد، این است که زنان در رشد خالص ملی و در رشد اقتصاد ملی ما دخیل باشند. امّا در کجا؟ در کسب درآمد و یا در مصرف آن؟ اگر قرار باشد زن را با همان هویتها و آدرسها و تکنیکهای اجتماعی اسلامی نگاه کنیم، زنان بهشدت در حوزهی مصرف درآمدزا هستند و سود خالصی هم دارند. اگر نسبت مصرف و درآمد را یک به پنج فرض کنیم، زن با دویست تومان قناعت در مصرف میتواند هزار تومان درآمد همسرش را پوشش بدهد. ما این رویکرد را در حوزهی اقتصاد و حوزهی زنان داریم. به جای اینکه زنان را فرتوت و خسته کنیم و به لحاظ اجتماعی درگیریهای مردانه را به یک زن اضافه کنیم، میتوانیم اقتصاد زنان را قوی کنیم. چون اقتصاد زنان، اقتصاد خیلی قویای است.
امّا هر کجا اقتصاد در زنان و دختران به نفع تغییر اکوسیستم کسبوکار و نیروی انسانی باشد و هیچ نفعی برای زنان نداشته باشد، ما ضربه میخوریم و جامعه خسارتهای بزرگی را متحمل میشود. البته شاغل بودن زن هیچ منافاتی با زن بودنش ندارد. به شرطی که شاغل بودن اولویت زنانگی آن زن نباشد. و خطر مردوارگی و دورکردن زن از هویت زنانه، انرژیها، موهبتها و صفتهای زنانهاش نداشته نباشد. من قطعاً دوست دارم دخترم کسبوکار را یاد بگیرد. امّا اوّل باید به دخترم، دخترانگی را یاد بدهم. و دخترم باید زن بودنش را درک کند و دوست نداشته باشد که پسر باشد و به دختر بودنش افتخار کند. آنوقت این دختر بهموقع مادر میشود، و بهدرستی کسب درآمد پیدا میکند و میتواند با مدیریتهای درست فردی و اجتماعی و اقتصادی بهخوبی زندگی کند و هیچوقت افسردگی، حیای بیجا، حیای افراطی، حیای تفریطی، دلواپسی و استرس در جامعهای که مردانش قرار باشد به یک زن زور بگویند و زنانگی یک زن را نبینند، درک نکند. البته به شرطی که امکانات زندگی و سبک زندگی را بهگونهای در جامعهی اسلامی تعریف کنیم که زنان احساس امنیت بالاتری را درک کنند.
به نظر شما چه نقصهایی در نگاه والدین، جامعه و نظام مدیریتی کشور ما نسبت به جایگاه دختران وجود دارد؟
یک مسئلهای که در اینجا وجود دارد، آیا دختران در جامعهی ما از امکانات برابر برای دریافت محبت و بلوغ عاطفی، برای دریافت امکانات تفریحی و امکانات زندگی اعّم از پارک، سینما و مواردی که مربوط به حیات اجتماعی، هنری و فردی جامعه میشود، برخوردارند؟ اگر قرار باشد که دختران ما با پسران ما مقایسه بشوند یا پسران ما به نسبت دختران ما از تفاوتهای سلیقهای در تربیت و سبک زندگی برخوردار باشند، مسئولیت آن برعهدهی چه کسی است است؟ اولین جایی که دختران و زنان ما تربیت را در حوزهی زن بودن تجربه میکنند، در کنار پدر مادرهایشان است. میگویند خدای کودک پدر و مادرش است. در اینجا باید به سراغ فرهنگهای دیگر برویم. یک فرهنگ خیلی پسردوست هست و یک فرهنگ خیلی دختردوست هست، اما امکانات و مسائل زندگی بیشتر برای پسرها فراهم شده تا دختران.
بنده در ماجرای احداث پارکهای ویژهی زنان، جدای از مسائل شهری و حقوق شهروندی به این فکر میکردم اگر یک روزی دختر من بخواهد دوچرخه سواری کند، دختر من بخواهد تجربهی هیجان بهصورت کاملاً مشروع در جامعه داشته باشد، باید محیط امنی داشته باشد. ایجاد محیط امن برای دختری که در کنار پدرش زندگی میکند، وظیفهی والدین مخصوصاً پدر است. الان میگویند دوچرخه سواری برای دختر عیب است. کجای این کار عیب است؟ در منظری که محرم و نامحرم هست و ناامنی جنسیتی برای دختر بهوجود میآید، عیب است، ولی اگر شما یک محیطی را فراهم بکنید که کاملاً در اختیار دختران و زنان ما باشد که بتوانند با رعایت حیای فردی و حیای اجتماعی، علاقهمندیهایشان را بروز دهند، وظیفهی چه کسی است؟ اولین جایی که من مطمئنم و معتقدم باید اتفاق بیفتد خانواده است.
پدر و مادر باید فضایی را در خانه ایجاد بکنند تا دختر بتواند رشد کند و استعدادهای خودش را بشناسد. اولین جایی که تبعیض بین دختر و پسر اتفاق میافتد، خانواده است. پدران در آسیبهای خانوادگی، دختر را یارگیری میکنند. مثلاً وقتی پدر و مادر در مجاورت طلاقاند، شروع به یارگیری دختران میکنند، چون دختران بیشتر در مسائل خانوادگی و عاطفی خانواده درگیرند. با آسیب دیدن خانواده، دختر آسیب میبیند. در رشدها و توسعههای آن خانواده هم دختران باید رشد کنند که این اتفاق خیلی کمتر میافتد.
من این تبعیضها را سه دسته میکنم. یکسری تبعیضات امکانات مادی زندگیاند. یکسری تبعیضها، تبعیضهای عاطفیاند. ندیدن زیبایی یک دختر در خانواده نشان از تبعیض عاطفی است. دستهی سوم، تبعیضات اجتماعی است. این تبعیض در محیطهای کار تبلیغاتی برای جذب زنان و انتشارات و روزنامهها و مجلات دیده میشود. یا شخص برای استخدام اصرار دارد که حتماً کارمندش دختر مجرد باشد. دختر مجرد چه خاصیت اقتصادی برای برای آن شخص دارد؟ اصرار دارد که محیط ارزشی خودش را به زن القاء کند. در فرآیند رشد سیستماتیک مدیریتی و سیستم اجتماعی در یک جامعه وقتی این تبعیض را قائل بشویم قطعاً دخترهای ما پس میزنند. و یا مجبورند که به آن نظام مردانه تن بدهند که بسیاری از آنها از هویتهای زنانهشان دور میشوند.
امّا والدین باید حواسشان باشد. والدین به لحاظ دینی در مورد فرزندانشان امانتدار خدا هستند. ما مالک بچههایمان نیستیم، بنابراین نسخهی خودمان را برای فرزندانمان نپیچیم. ما نسبت به خود و خانوادهمان مسئولیم که جهنمی نشوند و رشد کنند. قطعاً این مسئولیت برای همهی ما هست. فقط کافی است همانقدری که برای استعدادیابی پسرانمان وقت میگذاریم، دخترانمان را هم دخیل کنیم و استعدادهای زنانهی آنها را هم تقویت کنیم. استعدادهای خاص زنانه، مثل مفهوم زیبایی، زایش و باروری و مفهوم مادری، متانت و معنویت که از اهمیت بالایی برخوردار است، شجاعتهای زنانه در جایگاه حضرت زینب سلاماللهعلیها و رشدهای خوب زیستی که باید برای دختر فراهم و آن را تقویت کنیم.
یکی از دلایلی که دختران آسیب میبینند و در تبعیض قرار میگیرند، این است که پدر بدی را تجربه میکنند که آن پدر شوهر بدی برای مادرش است. و یا مادری را تجربه میکنند که آن مادر همسری نارسی برای پدر این دختر است. این دختر الگوهای تربیتی غلط را میبیند. و قطعاً اگر دختری پدری را درک بکند که دچار آسیب خلقی و روانشناختی است که مادرش را کتک میزند، این دختر حتماً در ازدواجش دچار مشکل میشود.
چه مفاهیمی میتواند به خودآگاهی دختران ایرانی کمک کند؟
اما در مورد حوزهی زنان سه لایهی شخصیتشناسی و هویتشناسی وجود دارد. لایهی آخر را اول میگویم. ما در نمادهای قرآنی اسطورهشناسی حوزهی زنان بسیار کم کار کردیم. ما شانزده تیپ شخصیتی زنان در شاهنامه داریم. فردوسی معتقد است و اصرار دارد که زنان ایرانی بهشدت مدبر و خردمندند و خردورزی بالایی دارند. و بهشدت عفیف و متیناند. و این را بسیار در اشعارش استفاده کرده است. نکتهی خیلی مهمتر این است که بهشدت زیبایی زنانه هم برایش مهم بوده است. زنان خردمند، جنگآور و جنگجویی که بهشدت متانت و محجوباند و عفیفانه رفتار میکنند و قدرتهای زنانه بهمعنای زیباییها و جمالیت را دارند. این نگاه اسطورگی و نمادشناسی کهن الگوها است. ما در مورد کهن الگوها در قرآن نیز بانوانی همچون حضرت مریم سلاماللهعلیها، آسیه، صفورا دختر شعیب، مادر حضرت موسی علیهالسلام را داریم. از این جنس زنان که اسم و یا رسمشان در قرآن آمده که نمادشناسی است.
مثلاً اگر در مورد کهن الگو و نماد فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها بهعنوان سیدهالنساء العالمین کار نکنیم، بچههای ما با مفاهیم زندگی مفهومی اسطورگی ایشان آشنا نمیشوند. سر کلاس دانشگاه دختر خانمی که دانشجوی رشتهی پزشکی بود از من پرسید که چگونه حضرت زهرا میتواند الگوی دختر جامعهی امروزی من بشود؟ خب فقط با مدل الگوسازی میشود جواب این سؤال را داد. به علت تغییر فضای زندگی، از مصادیق هم نمیشود زیاد استفاده کرد. فقط در حوزهی اسطوره شناسی میتوان هویت زنانهی حضرت زهرا سلاماللهعلیها را جواب داد. نمادشناسی میتواند هویت دختران جامعهی امروز ما را شکل بدهد. بنابراین در موضوع خودآگاهی ما باید الگوها و اسطورههای ایرانی- اسلامیمان را بهصورت کاملاً تکنیکال و رفتاری به دخترانمان یاد بدهیم.
یک موضوع جذاب دیگری که در خودآگاهی وجود دارد، دختران ما نیاز به هدفمندیهایی دارند. یعنی باید به دخترانمان بگوییم که چه اهدافی در زندگیتان میخواهید داشته باشید. هدفگذاریهای زنان اگر از هویت زنانگیشان دور بشود، هر هدف حتی اگر متعالی هم باشد غلط از آب در میآید. و ما سود کافی و وافی را نمیبریم. ببینید الگوی ذهن و تصویر و بازهی دیدی که ما به بچههایمان میدهیم خیلی مهم است. یعنی در این میدانی که برای بچههایمان داریم تعریف میکنیم مثلاً دانشگاهش را ببینیم ولی مادریاش را نبینیم. مادریاش را ببینیم ولی رشدهای اخلاقی و فردی آن را نبینیم. این بد است. صبح تا شب فقط به بچه بگوییم مادر شو، او خودش را شبیه یک زن ایدهآل نمیبیند. بلکه خودش را در این میبیند که من بهدنیا آمدم تا بچهدار بشوم. در صورتی که تربیت بچه از بهدنیا آوردنش یکجاهایی مهمتر است. بنابراین آن بهشت زیر پای مادران را فقط نباید به حسب زایش تعریف کرد، بلکه باید به حسب تربیت هم تعریف کرد.
باید یک تصویر خوب داد، نه تصویر روتوش شدهی فمنیستی که میخواهد از یک زن، مرد درست کند. زنان شاهراه هستیاند. کسی که در شاهراه زندگی میکند نباید فقط در یک مسیر برود. یک زن یکجا مادر میشود، یکجا مادری برای بچهاش نمیکند، ولی برای یک جامعهی بزرگ دینی مادری میکند. یک زن قرار است همسر شهید بشود، یا قرار است در زن بودن خودش زندگی کند و عفت و حیا را به جامعه بدهد. فهم ما از هدفمندی میتواند شاهراه باشد، اما این هدفمندی باید با درک عمیق زنانه باشد تا هدفهای دخترانهی ما شکل بگیرد. ما باید امکانات اولیه را در اختیار دختران بگذاریم تا هدفهای زنانهشان شکل بگیرد.
نکتهی خیلی مهمتر در خودآگاهی بعد از الگوپذیری، هدفمندی عمل است. یعنی ما آن هدف را بتوانیم پیاده کنیم. دختران ما بهدلیل اینکه محیطهای زنانهی کمتری دارند، به سراغ کارهای مردانه میروند. معتقدم اگر بخواهیم زن جایگاهش را پیدا کند، باید در هر کاری، حوزهی زنانگی را برایش انتخاب کنیم. مثلاً در حوزهی پزشکی، حوزهی زنانش را انتخاب کنیم. که هم احساس امنیت کند و حجب و حیا را بالا برده باشیم و هم زن احساس نکند که در این رشته چون من هم جنس خودم را ندارم که راحت باشم.
زینب کبری سلاماللهعلیها لباس رزم مردانه تنش نبود، ولی زنانه از عاشورا دفاع کرد. برای همین است که میگویند اگر ایشان نبود کربلا هم نبود. ما اجازه نداریم ژستهای اجرایی و ژستهای سیاسی برای زنانمان بگیریم. من نگران آن سیاستی هستم که زن را برای رسیدن به چند رأی بیشتر پله میکند. نه دین ما و نه اخلاق ما اجازه میدهد که زنان را در محیطهای اجتماعی خرج منویات اجتماعیمان بکنیم. هیچوقت این اتفاق در قرآن نیفتاده است. حضرت آسیه خرج ایمانش شد نه خرج فرعونیت فرعون. این خیلی موضوع مهمی است. زلیخا هزینهی ایمانش شد، نه صرفاً زیبایی حضرت یوسف. به هر حال معتقدم که اگر این فضا اتفاق بیفتد، آنوقت دختر من، به جا مادر میشود، به جا همسر میشود و به جا کارمند و استاد دانشگاه خوبی هم میشود، و در هویتهای اجتماعیاش آدم سربلندی میشود.
نکتهی آخر در مورد خودآگاهی، بالابردن اعتمادبهنفسهای دخترانه است. هیچوقت نباید هیچ دختری را با هیچ پسری مقایسه کنیم، چون تبعیض شکل میگیرد و ربطی به هم ندارند. باید زنان را در توانمندیهای زنانهشان رشد بدهیم تا اعتمادبهنفسهای بزرگی پیدا کنند. وقتی که زن را در محیط مردانه رشد بدهیم، چون نمیتواند مرد بشود باید ادایش را دربیاورد. به قول حضرت آقا مردواره بشود، آنوقت اعتمادبهنفسش از بین میرود. زنی که فقط قرار است بهعنوان یک فرم، یک سایز و یک تیپ معرفی بشود، به اعتمادبهنفس فردی و عزّت نفسش آسیب میخورد... الان پسران ما در موضوع ازدواج مشکل زیبایی دارند. پسران ما یک فرم از زیبایی، و یک تصویر روتوش شدهای از یک زن در ذهنشان دارند. به نظر شما این مردان و خانوادههایشان به خواستگاری چه دخترانی میروند؟ چه دخترانی را در جلسات خواستگاری بیعزّت و بیاعتمادبهنفس میکنند؟
عالیترین سطح آرامش در دنیا که ریشههای بهشتی دارد، «لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا» است. آسایش در آن خیلی پایینتر از آرامش است. آرامش را به زنان و وسیلهی آسایش را به مردان دادند که باید رزق احسن را برای بچه و مادر بچه تأمین کند. قرآن مادری را یک مقام میداند. برای همین آرامش را به زن داده است. اما الان با انتشار تصویرهای روتوش شده از زن که در جامعه و تلویزیون به بهانهی اقتصاد و کسب درآمد منتشر میکنند، دارند آسیب جدی به هویت و هدفمندی و خودآگاهی و خودباوری زنان میزنند.
البته در جامعهی ما سنتها و سنتهای تربیتی در حوزهی زنانش با عزّت بالا است و من این را انکار نمیکنم. ما هنوز جامعهی سنتیای هستیم که زن در آن ارزشمند است. هنوز جامعهای هستیم که اخلاق را از مادرانمان دریافت میکنیم. هنوز نجابت از زنان به جامعهی ما انتقال پیدا میکند. درست است که جنس غیرت مردانه است، ولی ما غیرتهای زنانهی بزرگی داریم. من ریشهها و جریانات عمیقی را در جامعه میبینم که هویت، اعتمادبهنفس، عزّت نفس زنان و استعدادهای زنان و زنانگی را دارد بسیار تقویت میکند، ولی ما باید موانع را از جلوی پای نسل دهه هشتادی و دهه نودی که الان دارند زن بودن را تجربه میکنند، برداریم.
من اینجا به بهانهی روز دختر این نکته را به همهی پدران بگویم که روشهای تربیتی دخترتان را مبتنی بر شاکله و شخصیتی که رفتار میکند، قرار دهید. ما باید بتوانیم اسوهها و اسطورگیهای دینی خودمان را بهصورت کاملاً رفتاری به بچههایمان ارائه دهیم. مثلاً پدر باید به دخترش ثابت کند که دوستش دارد. پدر باید به مادر بچهاش احترام بگذارد. پدر وقتی احترام هر زنی را نگه دارد، عزت نفس دخترش بالا میرود. پدری که چشم محرم، نامحرمی دارد، قطعاً جنس حیا و متانت بچههایش از درجهی بسیار بالایی برخوردار است. اینها الگوهای تربیتی است که اثرات وضعی دارد.