یکی از مهمترین محورهای بیانات رهبر انقلاب در دیدار اخیر وجود شخصیتی همچون شهید آوینی در دوران ما است که میتوانست این رزمایش عمومی و جهاد بزرگ را روایت کند. بهنظر شما راوی روایت فتح چه ویژگی داشت که رهبر انقلاب آرزو میکنند که در مسئلهی کرونا حضور میداشت؟
حقیقت این است که شهید بزرگوار آوینی، انسان مهّذب و سالک واصلی بود. کسی که در نور انقلاب اسلامی ایران کلاً متحول شد و شهامت این را داشت که از خود تهی بشود. و ایشان خلقاً و خُلقاً با نور انقلاب اسلامی همه چیزش تغییر کرد. آنچنان مستحیل شد که هر جایی که انقلاب نیاز به یک انسان از جان گذشته و فداکار و انقلابی داشت، حاضر بود. زمانی در سیستان و بلوچستان و زمانی در عرصهی دفاع مقدس، و کار بزرگش همراه کردن یارانی با خود بود و شاگردانی در این مسیر تربیت کرد که مثل او نگاه کنند، و در سپهر فکری او بیندیشند، و مثل او از خود تهی بشوند. و به مقام آینگی برسند تا بتوانند از این تحول روحی که در سپهر انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاده بود روایتگری کنند.
ما چند مدل راوی داریم. یک وقت راوی صرفاً ظواهر را میبیند. الان من اینجا نشستم و دوربینی مقابل من است که ظاهر من را تصویر میگیرد و منعکس میکند. یک وقت این دوربین مقابل من، دوربین رادیولوژی است که عمق این ظاهر را یعنی اسکلتبندی، عضلات، عروق، اعصاب، آناتومی من را با دقت بیشتری نشان میدهد. یک وقت هم این نگاه خیلی ژرفتر است و روح من را قاب میگیرد. و تحولات روحی و باطنی من را نشان میدهد. سیر عبور از ظواهر و رسیدن به متون معانی، آن راهی بود که شهید آوینی خود آموخت و به شاگردان خود نیز تعلیم داد که این را ببینند. درواقع دوربین او و راویان او در عرصهی دفاع مقدس آموخته بودند که جان انسانها را قاب بگیرند نه صرفاً جسمشان را.
منظورتان این است که سیدمرتضی آوینی به جای سیر آفاق سیر انفس را به تصویر میکشید؟
بله؛ حتماً همینطور است.
شهید آوینی چه تصویری از جنگ و دفاع مقدس را برای ما ترسیم میکند که امروز هم ما به آن تصویر نیاز داریم؟
پیش از این نیز راویان و مستندنگارانی بودند که در جنگهای قبلی در طی قرن بیستم مستندهای جنگی ساختند. و راویانی بودند که برای انقلابهای بزرگ روایتگری میکردند. ما تجربهی ژیگا ورتوف را در شوروی بعد از انقلاب بلشیویکی داریم. تجربهی لنی ریفنشتال و تجربهی فرانک کاپرا را در روایتگری مستند جنگ جهانی دوم در دو جبههی مقابل یکدیگر داریم. همهی اینها آموخته بودند که ظواهر را نشان بدهند و بهشدت دوربینشان به پروپاگاندا و تبلیغ مستقیم نزدیک بود. معتقد بودند که فتوحات آن چیزی است که در قالب یک بُرد بزرگ انقلابی و نظامی اتفاق میافتد.
اما شهید آوینی به ما آموخت که فتوحات در درون عالم اکبر انسان است. تحولی که در جان رزمندگان و جوانان انقلابی دههی شصت واقع شد، آن فتح بزرگ است. شهید آوینی به ما آموخت که آن تحول را من نشان شما میدهم. و جالب است که برای نخستین بار روایت یا نریشن را در این مسیر بهکار گرفت. یعنی گفتار در خدمت درک این تحول درونی بود. برای اینکه حجاب را از میان بردارد راویان میکروفن به دست جلوی دوربین را حذف کرد و با یک تربیت بسیار سخت و جهادی به فیلمبرداران روایت فتح آموخت که از خود تهی بشوند. یعنی اگر ذرهای نفسانیت در لنز دوربین آنها میدید، آن صحنه را هر چقدر هم که از جهت نظامی باشکوه بود، حذف میکرد.
ایشان معتقد بود که نفسانیت فیلمساز اگر غلبه پیدا بکند، پیام را زایل میکند، و دیگر نمیتواند پیام انقلاب و پیام دفاع مقدس باشد. به همین دلیل هم در جنگ بهدنبال تحولات روحی رزمندگان میگشت. از نظر او یک انفجار عظیم یا یک فتح بزرگ یا یک تک یا پاتک باشکوه مسئله نبود، مسئلهی او تحول روحی انسانها بود. در دوربین روایت فتح یا در قاب روایت فتح، انسان همیشه در مقابل و در قدّام بود و جنگ و وقایع آن در پشت سر بود. حرف سر این بود که چقدر جنگ انسانها را متحول کرده، و انسانها به چه مرزی از انسانیت رسیدند که به کمال نترسیدن از مرگ نائل شدهاند. هم شهید آوینی و هم شاگردانش این تحول را طی کرده بودند و از مرگ نمیترسیدند. ولی یک تهور ساده نبود، بلکه شهامتی از سر اخلاص بود که از یک سلوک و سیرالیالله حاصل شده بود. یعنی ما الان ادامهی مسیر کربلاییم، و دفاع مقدس ما ادامهی مسیری است که به ظهور منجر خواهد شد، و من بخشی از یک سیر تاریخیام، و چرا باید بترسم. من راوی این سیر بزرگ باشکوهم، پس نباید منیّت خودم را دخیل کنم. بهعنوان مثال، دو غواص که قرار است از عرض اروند عبور کنند، سوژه او در گوشهای از یک کانال میشوند. دقایقی قبل از آغاز عملیات والفجر ۸ در زمستان سال ۶۴، این دو غواص نوجوان سر بر شانهی هم گذاشتند و کنج کانال با صدایی محزون در موقع غروب زیارت عاشورا میخواندند. او این را قاب میگرفت و با روایت صوتی یا نریشنی همراه این تصویر قرار میداد. متن او حاکی از این تحول بود. تحولی که نشان میداد انقلاب، دفاع مقدس و فضای عاشورایی با جان رزمندگان چه میکند. و نام یکی از آن قسمتها شب عاشورایی است.
تحول روحی برای شهید آوینی مسئله بود. اگر امروز در فرمایش رهبر انقلاب، ما این آرزو را میبینیم که ای کاش آوینی بود، شاید ناشی از این ضرورت است که در روزگاری به سر میبریم که تحولات روحی در جامعهی ما به عینه رؤیت میشود. انسانهایی که به کمال نترسیدن از مرگ نائل شدهاند در مقابل با این بیماری اخیر دیدیم که غیر از آن کسانی که ظاهراً وظیفهی موظفشان این بود که کار درمان بیماران را عهدهدار باشند، در کنار همکاران محترم پزشک و کادر پرستاری ما عدهای در حرکت جهادی به این عزیزان پیوستند. از طلبههایی که کفن و دفن مردگان از کرونا را عهدهدار بودند تا عزیزانی که تدارک پشت صحنهی این کار را داشتند و یا به کمک کادر پرستاری و پزشکی رفتند. همهی اینها یک نقطهی مشترک داشتند. از پشت ماسک و آن ظواهر پزشکی وقتی نگاهشان کنید در نگاه آنها کمال نترسیدن از مرگ را میبینید.
یکی از مهمترین تعابیری که در این دیدار رهبر انقلاب استفاده کردند، آرزوی وجود راویانی بود که در گفتار و نوشتار و کارهای هنریشان میتوانستند این رزمایش و جهاد عظیم را به تصویر بشکند. بهنظر شما امروز مهمترین راهبردی که مستندسازان، هنرمندان و فعالان رسانهای باید برای این بازنمایی بهکار ببندند و آوینیوار این روایت فتح را برای ما بیان کنند چیست؟
شاید دلیل آرزوی رهبر انقلاب این باشد که ما دقیقاً در یک عرصهی جهادی جدیدی قرار گرفتیم و اطرافمان از انسانهای ایثارگر و از جان گذشته پر است و دارند در این جبههی جدید انجام وظیفه میکنند. پس این جهاد روایتگر خاص خودش را میطلبد. یعنی کسی که از حجاب ظاهر عبور کند و بتواند تحولات درونی انسانها را نشان بدهد. لاجرم او باید انسان مهذّب و خودساختهای باشد که به دو زینت صبر و تقوا آراسته است. که شرط این سلوک است و روایتش مورد عنایت خدا خواهد بود و شایستگی این روایت را پیدا میکند.
حقیقتاً همه چیز از جریان اربعین از نو آغاز شد. نوری که نور امام بود و بر جان میلیونها انسان تابید. انسانهایی که در این نور متحول میشدند از موکب و موکبداری شروع شد و بعد از ایام اربعین فراتر رفت و در طول سال جاری شد. و در ایام غیر اربعین هم شاهد این نور و تحولات درونی و تجلیّات بیرونیاش هستیم. سال گذشته در چنین مواقعی ما سیل را داشتیم. با جاری شدن سیل، موکبهای اربعینی شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی به استقبالش رفت. برای نخستین بار موکبهای اربعینی عراقی و ایرانی در کشور ما مستقر شدند و به کمک سیلزدگان آمدند. این نگاه، راوی متفاوتی را میطلبد. قاعدتاً تکنسین و آدم عادی نمیتواند این را روایت کند، چون آن ظواهر را میبیند.
منظور شما این است که راوی بهجای اینکه بهدنبال تکنیکهای هنری باشد، بیشتر روی خودش کار کند؟
حتماً همین است. ببینید راوی تا چشم باطنبین پیدا نکند، کدام بطون را میخواهد نشان بدهد؟ کدام تحولات را میخواهد به مخاطب عرصه کند؟ وقتی جان انسانها متحول شده، تکنسین در ظاهر امور جا میماند. اگر سیل است در گلولای سیل جا میماند. اگر کرونا هست در قبر و مزار و تخت و ماسک و دستکش جا میماند. او نمیتواند تحولات روحی انسان را از پشت این ظواهر ببیند. کسی راوی این جریان است که بتواند از پشت شیلد پزشکی و ماسک بر صورت یک پرستار و یا یک پزشک نگاه شهید حججی را در صورت یک پرستار و یا یک پزشک امروز نشان بدهد. شهید بزرگوار حججی مگر چه کرد؟ او با خدا خلوتها داشت و ما آن خلوتها را ندیدیم، و توفیق نداشتیم. جهادهایی کرد که ما توفیق آن جهادها را هم نداشتیم. آنچه که دوربین دشمن به قصد تحقیر آن بزرگوار از لحظهی اسارت او قاب گرفت، سبب بزرگواری و عظمت و تعظیم او شد و یک نگاه او را فقط ما دیدیم و همان یک نگاه ما را شیفتهی او کرد. نگاه انسانی که از مرگ نمیترسد و در اوج اخلاص بهسمت شهادت میرود.
ببینید چه آتشی به جان میلیونها مخاطب جهانی افتاد. چهار تشییع باشکوه برای آن بزرگوار رقم خورد و از آن روز تا الان مزار ایشان در نجف آباد زیارتگاه شده است. مردم به آنجا میروند و به آن شهید متوسل میشوند. به احترام یک نگاه، نگاه انسان متحول، مهذّب و خالص و خاضعی که دقایقی قبل از مرگ ما دیدیم، این نگاه عظمتی در آن هست که هر کجا ببینیم دیگر این نگاه را میشناسیم. اگر در پشت نقاب یک پزشک و یا ماسک یک پرستار باشد، ما این نگاه را میشناسیم. چون یک تحول است. من نمیخواهم آدمها را اینجا با هم مقایسه کنم، بلکه دارم از یک نوری صحبت میکنم که اگر به جان انسانها بتابد نشانگان ثابتی را از خود به یادگار میگذارد. اولین ویژگی آن هم نترسیدن از مرگ است. و دومین ویژگی آن اخلاص و از خود تهیشدن و خدمت تا پای جان به هم نوع است. از اینجا هست که واژهی بلند شهید خدمت پیدا میشود و ارزشش را متوجه میشویم.
همهی انسانهایی که در این عرصه به کمک آمدند، یک عرصه و جهاد باشکوه را رقم زدند. خب کدام راوی میخواهد نگاه طلبهی جهادگری که پیکر متوفیان بیماری کرونا را میشوید و با احترام دفن میکند، و زنان و مردانی که تغذیهی بیماران را در بخشها عهده دارند، قاب بگیرد؟ کدام کشور در دنیا توفیق داشت مثل ما با این ماجرا مقابله کند؟ آیا همهی این توفیق را ما توفیق صرفاً پزشکی میدانیم و یا این توفیقِ نگاه جهادی بود؟ نسل جهادگری بود که ما را در این شرایط به این توفیق نسبی رساند که توانستیم بیماری را در حد مقدور در کشور مدیریت کنیم و همهاش لطف خداست. اگر ما بخواهیم این نگاه را قاب بگیریم، راوی خاصی میخواهد که در حجاب ظاهر نماند و بتواند تحول روحی انسانها را نشان بدهد. از اینجا به بعد بیتعارف بگویم که در گام دوم انقلاب اسلامی و در چهل سالگی دوم ذیل نور اربعین از این تحولات بسیار داریم. کجایند راویانی که شایستگی و شأنیت نشان دادن این تحول درونی انسانها را با ابزار تصویر داشته باشند؟ اگر دارند مرحبا و حبّذا به آنها که کار بزرگی را در پیش دارند. و اگر نداریم باید این نسل را تربیت کنیم.
جنابعالی در سال ۹۵ در دیدار با رهبر انقلاب، از جریان و حرکت تمدّنی اربعین گفتید که مورد توجه و تفقد ایشان قرار گرفت. اگر امکان دارد آن چهارچوب نگرشی را برای ما توضیح دهید.
اگر دقیقتر بخواهم عرض کنم، دیماه سال ۱۳۹۵ بود که با گروهی از دوستان حوزه هنری در شب جمعهای به خدمت ایشان رسیدیم و یک گزارش کاری از آموزش نسل جدید هنرمندان جوان و مسلمان خدمتشان ارائه کردیم. جمع حاضر این تحلیل را خدمت ایشان ارائه داد که ما معتقدیم اربعین بهعنوان یک دریچهی جدید برای انقلاب اسلامی ایران در ابعاد جهانی مطرح است و گام دومی است که میتواند نسل جدیدی را که انقلاب و دفاع مقدس ندیده با نور انقلاب اسلامی ایران و تداومش تا ظهور آشنا بکند. و معتقدیم خود ما و همهی کسانی که در این جریان حاضرند و توفیق شرکت داشتیم، تأثیرات اربعین در رشد روح انسانها و عزم انقلابی آنها بینظیر است و همه تمرینهای جهادی برای پیمودن این مسیر را لازم دارند.
رهبر انقلاب هم محبّت کردند و صحبتهای ما را تأیید کردند و بیاناتی را در ادامه فرمودند که برای ما بسیار راهگشا بود. و برای تربیت نسل جوان هنرمند و مدیران نسل آینده رسانهای کشور هم رهنمودهایی را داشتند. حقیقت این است که اربعین به نوعی همان گام دوم و نوری است که در گام نخست، انقلاب اسلامی ایران آن را برای ما به ارمغان آورد. و الان با جریان اربعین از مرزهای ما فراتر رفته و دارد جهانی میشود. اربعین نهتنها بهعنوان بزرگترین تجمع بشری بر روی زمین که سالی یک بار اقامه میشود، بلکه بهعنوان بزرگترین عرصه و آزمایشگاه تحوّل جان انسانها است. اتمسفر و فضایی که حتی غیرمسلمانان هم در آن حاضر میشوند. انگار لطافت آن را همه میفهمند، و به بهاری میماند که پیروان همهی ادیان دوست دارند در هوای آن تنفس کنند.
اما در اربعین دارد چه اتفاقی میافتد؟ کلاس تهذیب اربعین برای انسانها چیست؟ تهی شدن از خود، این خیلی مهم است. هر که هر چه دارد برای امام در طبق اخلاص میگذارد. جداشدن از روال عادی و روزمره زندگی و تمرین هجرت و بهسمت نور و مسیر امام که این خیلی اتفاق بزرگی است. همهی کسانی که پا در جاده اربعین میگذارند، در این مسیر عمودها و موکبهایی میبینند. عمودها فاصلهی ما را تا مقصد میگوید. عمودها اعلامالهدایند و ما را بهسمت آن مقصد هدایت نورافشانی میکنند و مسافت دقیق ما را تا مقصد میگویند. موکبها تدارکات میدهند، و امکانات سفر را فراهم میکنند. همه میدانیم که عمود اصل و موکب فرع است. موکبها را بعد از هر مراسم جمع میکنند، ولی عمودها باقی میمانند. اصالت کسی به امام میرسد که عمودها را دنبال کند. ما آموختهایم که با عمود حرکت کنیم و نه با موکب. و یاد گرفتهایم که موکبها را مقصد ندانیم. و در موکبهای میان راهی متوقف نشویم. موکب فقط برای رفع خستگی برای ادامهی مسیر است. پس اصل در رفتن است.
در مسیر انقلاب اسلامی هم این فهم، یک فهم بسیار مترقی و عالی است. انقلاب اسلامی ایران انشاءالله در مسیر چهل سالگی دوم از این موکبها و توفیقات زیاد دارد. هر توفیق و موفقیت یک موکب است، ولی برای ماندن نیست و برای رفتن است. اینکه تصور کنیم انقلاب اسلامی ایران برای این بود که ما به یک فضای مدرن شهری برسیم، و رفاه و عدالت و زندگی آسانی باشد، هرگز این هدف نبوده است. گرچه اینها میتواند برای جامعه مطلوب باشد، ولی موکب است و مقصد نیست. ما انشاءالله در چهل سالگی دوم به عنایت پروردگار و لطف اهلبیت
علیهمالسلام و همت جوانان این کشور توفیقات فراوانی در عرصهی علم، فرهنگ، سیاست، جهاد و... خواهیم داشت، ولی هیچکدام از اینها را نباید مقصد بدانیم.
مقصد متعالی انقلاب اسلامی ایران این است که زمینهای برای ظهور صاحب ما باشد. و نظام عدل جهانی برپا بشود و ما خود را وقف این مسیر کرده بودیم. هر زمانی که مصلحت الهی اقتضا بکند که ظهور محقق بشود، وظیفهی ما پیمودن این مسیر است. اگر این موضوع را در ماهیت انقلاب اسلامی ایران بخواهیم تصور کنیم، میبینیم که از روز اول کسانی از جمهوریت نظام یا اسلامیت نظام صحبت میکردند. هر دو برای ما بسیار محترم است. مردمسالاری دینی واژه بلندی است که رهبر معظّم انقلاب آن را بهکار گرفت. ولی به فرض اگر بخواهیم این دو مفهوم را از هم منفک بدانیم، مجدداً همان داستان عمود و موکب میشود. اسلامیت نظام، اصل نظام است که ما را به مقصد میرساند. جمهوریت نظام امور حسبیه و زندگی و حیات طیبهی ما را تدارک میکند تا بتوانیم بهسمت مسیر برویم.
اگر به تعبیر شما در این موکبها توقف کنیم، در واقع از اصل قضیه دور خواهیم شد.
بله؛ اگر بگوییم که مملکت ما بهشت شد و توانستیم به سطحی از رفاه و آسایش و رفاه شهروندی برسیم که وضع خوب و مطلوبی است و به مستضعفین عالم کاری نداشته باشیم، این یعنی در موکب متوقف شدن است. نگاه را از ملت فرابردن و به امت اندیشیدن مهم است. اینکه ما بدانیم رسالت انقلاب اسلامی ایران از آغاز چه بود و بدانیم که اربعین مرزهای جغرافیایی را کمرنگ میکند و ملت در آنجا معنی ندارد، و امت اربعین معنا دارد. اربعین یکجور مانور قبل از ظهور، و تمرین و هجرت از وضع موجود بهسمت آن آرمان مطلوب است. قاعدتاً اگر ما سالی یکبار آن را تمرین بکنیم، تدریجاً نسل اربعینی تربیت میشود و نور آن از مدت ده روز راهپیمایی اربعین فراتر میرود. و هر زمانی که ما بحران داشته باشیم، نور اربعین به کمک آن بحران میآید. چند سال پیش ساختمان پلاسکو در تهران آتش گرفت و هستی خیلیها از بین رفت. اما امدادهای اربعینی به کمک این حادثه آمدند و مردم از شهدای خدمت در قالب آتشنشانها تجلیل کردند. و افرادی اماکن تجاری خودشان را وقف کسبهی حادثه دیده کردند که همه سرمایهشان را از دست داده بودند. این نور اربعین است. و مدام هم دارد ابعاد آن عظیمتر میشود. تعداد انسانهای اربعینی که به امداد دیگران میروند، با همان روحیهی اربعینی، موکبهای امدادرسانی اربعینی را به شکلهای مختلف برپا میکنند، که ما به عینه شاهد آن هستیم.
اگر سیدمرتضی آوینی در سال ۹۹، در ایام اربعین به محضر حضرت سیدالشهداء علیهالسلام مشرف میشد، بهنظر شما چه سوژهای را در طریق نجف به کربلا دنبال میکرد؟ و ما چه تصویری را از لنز دوربینش میدیدیم؟
محضر امام معصوم
علیهالسلام آنقدر بزرگ و بلند و متعالی است که من حتی از تصورش قاصرم. بنابراین ضمن پوزش از محضر امام معصوم
علیهالسلام و با گرفتن اذن از خودشان، عرض کنم که در حد فهم خودم یک راوی صادق اگر توفیق همراهی با کاروان حسینی را مییافت، قاعدتاً به تحولات روحی انسانها توجه میکرد که در نور امام چگونه متحول و تربیت میشوند، و چگونه رشد میکنند. البته کلام امام، ارشادات امام و فرمایشهای امام حتماً ستون اصلی این خیمهی تربیتی است، اما تحول جان انسانها است که معنای در محضر امام بودن را به ما میگوید.
خورشید میتابد و از نورش حیات شکل میگیرد. طبیعت امروز که بر کرهی زمین نفس میکشد محصول همین تابش خورشید است. در تابش شمس ولایت امام هم همهی این رشدها اتفاق میافتد. هرچه که شما نشان بدهید، نشان آن تجلی و رشد است. من احساس میکنم که خداوند اراده فرموده است که جریان اربعین را صرفاً یک راهپیمایی نبینیم. حتی اگر روزی این راهپیمایی نباشد، نور اربعینی هست که جان انسانها را متحول بکند و ملتها تبدیل به امت واحده بشوند. و انشاءالله بهسمت مسیر ظهور قدم بردارند. فکر میکنم راویانی که این مسیر را روایت میکنند باید اینگونه تحولی را ابتدا خودشان تجربه کرده باشند و سپس در خدمت روایت این تحول قرار بگیرند.