موضوع «اقتصاد دانشبنیان» چند سالی است که بهصورت مدام توسط رهبر انقلاب بهعنوان یکی از اجزای اصلی اقتصاد مقاومتی مورد تأکید قرار گرفته است. ایشان در دیدار چند روز پیش با اقشار مردم، بر ضرورت توسعهی اقتصاد دانشبنیان اشاره کردند. پیش از این، در دیدار کارگزاران و مسئولان نظام در ماه مبارک رمضان نیز صحبت از حرکت از اقتصاد منبعمحور به اقتصاد دانشمحور به میان آوردند. با دکتر سیدمحمد صاحبکار، سرپرست امور شرکتها و مؤسسات دانشبنیان معاونت علم و فناوری ریاستجمهوری، دربارهی ضرورت حرکت به سمت اقتصاد دانشبنیان به گفتوگو نشستیم.
دلیل اهمیت یافتن شرکتهای دانشبنیان در دوران معاصر چیست و چرا این شرکتها از چنین اهمیتی برخوردار شدند؟
در طول ۲۰۰، ۳۰۰ سال گذشته، موضوع علم و فناوری نقش ویژهای در قدرت یافتن کشورها داشته است. برای مثال زمانیکه با پدیدهی استعمار مواجه میشویم، درمییابیم که ضمن ضعفهای ساختاری و اجتماعی ملل استعمارشده، کشورهای استعمارگر از قدرت علمی و فناوری بسیار خوبی نیز برخوردار بودند که در قالب سلاحهای پیشرفته خود را نشان داده و از همان طریق هم توانستند بر استعمار خود ادامه دهند. بنابراین زمانیکه از پیشرفت صحبت میکنیم، علم و فناوری اهمیت خود را نشان میدهد و جوهرهی اصلی آن است. البته وقتی از پیشرفت علمی صحبت میکنیم، معنای اتّم آن مدنظر ما است که تنها منحصر به پیشرفت در علوم فنی و مهندسی نمیشود، بلکه علوم انسانی و اجتماعی نیز باید مورد توجه فراوان قرار گیرد.
در بررسی علل افول قدرت ملی خودمان طی چند قرن اخیر نیز در مییابیم که اساسا یکی از دلایل آن، افت علمی ما بوده است. برای نمونه، تا چند صد سال قبل، از جادهی ابریشم سود فراوانی به دست میآوردیم اما بهمحض دست یافتن اروپاییها به فناوری ساخت کشتیهای بزرگ، رونق اقتصادی جادهی ابریشم بسیار افت کرد و اروپاییها از راه دریا به هند رسیدند و پس از آن ماجرای استعمار هند و جنگ تریاک در چین و امثالهم بهوجود آمد.
از سوی دیگر، اگر یک مقایسهی اجمالی دربارهی شرکتهای بزرگ و ثروتمند طی ده سال گذشته داشته باشیم درمییابیم که در یک دههی گذشته، شرکتهای نفتی درصدر شرکتهای ثروتمند قرار داشتند اما امروز اوضاع متفاوت شده و شرکتهای فناوری به صدر راه یافتهاند. برای مثال شرکتی که اقدام به تولید نرمافزار واتسآپ نموده است، توانست با تکیه بر نیروی انسانی (حدود ۵۰ نفر) و صرف زمان ۳ سال، فناوری خود را به مبلغ ۱۹میلیارد دلار به فیسبوک بفروشد. این رقم در مقابل فروش نفت ما نیز بسیار قابل توجه است. یا مثلا ده سال قبل سلطان برونئی با اتکاء به فروش نفت، در صدر ثروتمندترین افراد جهان قرار داشت اما امروز صاحبان شرکتهای فناورانه، تنها با یک ساختمان کوچک و با تعدای افراد دانشمند، در حال تبدیل شدن به بزرگترین ثروتمندان جهاناند. در مناقشهی غرب بر سر پروندهی هستهای ما نیز دعوای اصلی، دعوای فناورانه است، چرا که بهدست آوردن چنین فناوری سهم بسیار مهمی در افزایش قدرت سیاسی ایران خواهد داشت. اینکه ایران به فناوری تولید سانتریفیوژ با قدرت ۶۰ هزار دور در ثانیه برسد برای آنها قابل تحمل نیست.
همهی این موارد نشان میدهد که امروز علم و فناوری بنیانهای جامعه را دچار تغییرات جدی کرده و این علم نیز بر بستر شرکتهای دانشبنیان شکل میگیرد. بههمین دلیل است که اهمیت این شرکتها در سالهای اخیر بیش از پیش افزایش یافته است. بنابراین اگر بهسمت تقویت شرکتهای دانشبنیان نرویم، در آیندهای نه چندان دور، دیگر نمیتوانیم بگوییم با تکیه بر نفت کشور ثروتمندی هستیم.
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خود با کارگزاران نظام مطرح کردند، که باید از اقتصاد منبعمحور بهسمت اقتصاد دانشمحور حرکت کنیم. مهمترین تفاوت این دو نوع اقتصاد چیست؟
اقتصاد منبعمحور همانطور که از نام آن پیداست، متکی به منابع زیرزمینی و فیزیکی است که بهطور همزمان، هم رو به پایان است و هم نقش آنها در تولید ثروت و سرمایه رو به افول است. پارادیم جدیدی که در اقتصاد به تولید ثروت میانجامد، پارادایم تکیه بر دانش است. در اقتصاد دانشمحور بر خلاف اقتصاد منبعمحور، تولید ثروت در مدت زمان کوتاهی صورت میپذیرد و ارزش افزودهی آن نیز بسیار بالاست. مهمتر از همهی این موارد، دانش منبعی پایانناپذیر به حساب میآید در حالیکه همه میدانیم که منابع زیرزمینی روزی به اتمام میرسد.
بهنظر من یکی از دلایلی که رهبرانقلاب برای حرکت به سمت اقتصاد دانشمحور تأکید میکنند، با یک دلیل اجتماعی مهم قابل تحلیل است؛ ما در دههی نخست انقلاب اسلامی با مشکل بیسوادی مواجه بودیم که برای جبران این ضایعه، نهضت سواد آموزی را راه انداختیم و به البته موفقیتهای چشمگیری رسیدیم. در دههی ۷۰، با مشکل کمبود دانشگاه و دانشجو روبرو شدیم که دست به توسعهی آموزش عالی زدیم. در دههی ۸۰ نیز یک گام بالاتر رفتیم و اهتمام خود را بر روی پژوهش گذاشتیم و نتیجه آن شد که تعداد مقالات پژوهشی و ISI بسیار رشد کرد. اما در دههی ۹۰ با این مشکل مواجه هستیم که حاصل این کارها در سه دههی گذشته چه شده است و جامعهی علمی کشور در حل مشکلات کشور چه نقشی دارد.
بنابراین در دههی نود نیازمند آن هستیم که در حوزهی اقتصاد بهسمت دانشمحور شدن پیش برویم و پژوهشها و یافتههای علمی خود را به صنعت و اقتصاد متصل کنیم. راه آن نیز تقویت شرکتهای دانشبنیان است. این موضوع، یک انتخاب نیست بلکه یک ضرورت است، یا بهتر بگویم تنها راه ما است. باید توجه داشته باشیم که در صورت عدم برداشتن گام آخر، تمام تلاشهای گذشته نیز ممکن است ابتر باقی بماند که مصداق کفران نعمت است. همچنین باید در نظر داشته باشیم که اگر بهسمت اقتصاد دانشمحور و ایجاد شرکتهای دانشبنیان نرویم، ممکن است به مرور، نوعی نارضایتی اجتماعی در میان نخبگان و دانشآموختگان ما بهوجود بیاید. بدینترتیب که دانشآموختگان دانشگاه اگر پس از طی مراحل تحصیلی خود، به مشاغلی دست پیدا کنند که پیش از دریافت مدرک نیز میتوانستند به آن بروند، احساس خواهند کرد که شاید عمر و استعداد خود را هدر دادهاند و نارضایتی اجتماعی بهوجود میآید.
نکتهی دیگری که رهبر انقلاب به آن اشاره داشتهاند اهمیت تبدیل دانش به ثروت است که بهنظر میرسد حلقهی مفقودهی ما نیز همین موضوع است. فرآیند تبدیل دانش به ثروت دارای چه خصوصیاتی است و ما چه مشکلاتی در این زمینه داریم؟
مکانیزم تبدیل دانش به ثروت در یک نگاه مختصر از این قرار است که مبنای یک ایدهی اقتصادی، ایدهی دانش باشد. برای نمونه، تولید نرمافزار را در نظر بگیرید که تخصص یک دانشجوی نرمافزار است. حالا اگر جوانب اقتصادی کار را هم در نظر بگیرد و جذابیتهای تبلیغاتی برای فروش را هم ایجاد کند، این مکانیزم ایجاد شده است. بنابراین رصد فضای اقتصادی، پیدا کردن ایده، تمرکز و پروراندن ایده، ارائهی نمونهی اولیهی محصول و پس از آن رفتن بهسمت تولید انبوه نیز مراحل این کار است که توسط یک تیم اتفاق میافتد. البته این موضوع، مسئلهی سادهای نیست بلکه باید زیرساختهای متعددی بهوجود بیاید تا این فرآیند بهخوبی صورت بپذیرد. بهعبارت دیگر ما به یک زیستبوم در این عرصه نیازمندیم که همهی عناصر موجود در آن بهخوبی عمل کند و بهنتیجهی مطلوب خود برسد.
در این زمینه، مهمترین مسئله آن است که جامعهای به این نتیجه برسد که میتواند مشکلات را از بین ببرد. بهنظر من مهمترین هدیهی امام خمینی رحمهاللهعلیه به جامعهی ما این بود که روح «ما میتوانیم» را در این کشور زنده کرد. بههمین ترتیب بود که توانستیم مشکل بسیار عظیمی مانند جنگ تحمیلی را پشت سر بگذاریم و در بسیاری از حوزهها نیز به پیشرفتهای قابل توجهی برسیم. متاسفانه همین عنصر «ما میتوانیم» علیرغم اینکه در بسیاری از حوزهها کارگشای ما بوده است، هنوز در عرصهی اقتصاد وجود ندارد و همین است که با وجود زیرساختهای لازم، شرکتهای دانشبنیان نیز با مشکل روبرو هستند. در حال حاضر مهمترین زیرساختهای این کار که عبارتند از مراکز دانشگاهی، پارکهای علم و فناوری و مراکز رشد در کشور وجود دارند. مهمتر آنکه در این موضوع مهمترین عامل، وجود نیروی علمی توانمند است که در این زمینه نیز چیزی کم نداریم. ضمن آنکه تجربهی شرکتهای دانشبنیان موفق در سایر نقاط دنیا نیز نشان میدهد که بسیاری از شرکتهای بزرگ در یک گاراژ شروع بهکار کردند و پس از طی مدتی به دستاوردهای بسیار خوبی رسیدند. متاسفانه فقدان روح «ما میتوانیم» در عرصهی اقتصاد، مهمترین حلقهی مفقودهی تبدیل دانش به ثروت در کشور ما است.
برای پر کردن این خلاء چه باید کرد؟
میدانید که در حال حاضر حدود ۲۵۰۰ شرکت دانشبنیان تحت پوشش داریم که برخی از آنها به موفقیتهای بسیار بزرگی رسیدهاند. گردش مالی این شرکتها به ۱۱هزار میلیارد تومان در سال میرسد که رقم قابل توجهی است.
اما برای پر کردن این خلاء میبایست چند کار بهصورت همزمان انجام شود. در وهلهی نخست میبایست به مردم خودمان تلنگر بزنیم که از بسیاری کشورها در دو حوزهی علم و اقتصاد عقبتریم و اگر نجنبیم، خدای نکرده ممکن است امکان جبران خسارت وجود نداشته باشد. تأکیدات پی در پی رهبرانقلاب طی چند سال گذشته نیز بههمین دلیل بوده است. در کنار آن نیازمند کار رسانهای و فرهنگسازی هستیم که موفقیتهای بهدست آمده در این زمینه را به مردم معرفی کند. علاوهبراین در نظام آموزشی خود نیز میبایست تغییراتی انجام دهیم و در وهلهی نخست، دانشآموزان خود را کارآفرین تربیت کنیم تا دستشان جلوی دولت دراز نباشد. همچنین باید تخصیص بودجه را در دانشگاهها از حالت فعلی (که مبتنی بر تعداد دانشجو است) به شاخصهای عملکردی معطوف کنیم و از آنها بپرسیم که چند شرکتهای زایشی ایجاد کردهاند تا متناسب با آن به آنها بودجه دهیم.
شرکتهای دانشبنیان چه نقشی در تحقق اقتصاد مقاومتی دارند و چگونه به رسیدن به این هدف کمک میکنند؟
برای توضیح این موضوع میبایست در ابتدا اجزای اقتصاد مقاومتی در اندیشهی رهبر انقلاب را در نظر بگیریم. اقتصاد مقاومتی در اندیشهی ایشان دارای پنج مؤلفهی اصلی است: علممحور بودن، عدالتمحور بودن، مردمی بودن، درونزا بودن و برونگرا بودن. حال اگر بخواهیم به فعالیتهای اقتصادی مختلف جامعه در نزدیکی به این مؤلفهها نمره دهیم، بهصورت قطعی فعالیتهای شرکتهای دانشبینان بیشترین نمره را کسب میکنند. از جهت دانشمحور بودن که این شرکتها در بالاترین سطح قرار دارند. در بعد عدالتمحور بودن نیز اگر عدالت را بهمعنای ایجاد فرصت برابر برای همهی افراد تعریف کنیم از این جهت نیز شرکتهای دانشبنیان فرصت برابر و خوبی را در برابر افراد مستعد قرار میدهد. بعد مردمی آن نیز بهطور کامل رعایت میشود و خوشبختانه مسیر خوبی ایجاد شده است.
در رابطه با درونزا بودن این شرکتها نیز باید توجه داشته باشیم که کشورهای مختلف در مراودات خود، به فرض که هرچه را در اختیار دیگران قرار دهند (که البته نمیدهند)، بیتردید از اعطای فناوری خودداری میکنند، چرا که فناوری حکم شیشهی عمر ملتها را دارد. این تصور که در صورت بهبود روابط با اروپا و آمریکا فناوری آنها در اختیار ما قرار میگیرد تصور کاملا اشتباه است. ممکن است آنها در ایران سرمایهگذاری کنند اما فناوری که عامل برتری دولتها نسبت به یکدیگر است را به ما نخواهند داد.
دربارهی برونگرا بودن نیز میدانیم که امروز دانش و فناوری بر بستر بینالمللی شکل میگیرد. اینگونه نیست که دانشی در داخل یک کشور متولد شود و به بلوغ برسد، سپس به سایر نقاط ارسال شود بلکه بر بستر بینالمللی این اتفاق بهوقوع میپیوندد. برای نمونه فعالیتی که شرکتهای ICT انجام میدهند عمدتا از همان ابتدا در فضای بینالمللی تعریف میشود و حتی فعالیتهای شرکتهای ایرانی نیز میتواند بهعنوان مکمل فعالیتهای شرکتهای خارجی قرار گیرد. با در نظر گرفتن همهی این موارد است که در مییابیم شرکتهای دانشبنیان حائز بالاترین نمره در اقتصاد مقاومتیاند و میتوانند سهم بهسزایی را ایفا کنند.
جنابعالی یکی از برگزارکنندگان دیدار مسئولان شرکتهای دانشبنیان با رهبر انقلاب در سال ۱۳۹۱ بودید. این دیدار چه دستاوردهایی را برای معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری و شرکتهای دانشبنیان داشت؟
جالب است که بدانید معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری با دستور مستقیم رهبر انقلاب در سال ۱۳۸۶ توسط رئیسجمهور وقت تأسیس شد و خوشبختانه همان مسیر نیز ادامه پیدا کرد. هدف از تأسیس معاونت نیز این بود که باید دفتری فرابخشی در ریاستجمهوری برای ارتباط میان صنعت، اقتصاد و دانشگاه ایجاد شود. برای حمایت از شرکتهای دانشبنیان بستهی حمایتی از سوی دولت پیشنهاد و در سال ۸۹ قانون حمایت از شرکتهای دانشبنیان تصویب شد و در سال ۹۱ نیز آییننامههای اجرایی آن تدوین گردید. اما همچنان نام شرکتهای دانشبنیان برای بسیاری از افراد و حتی مسئولین نظام ناآشنا بود. بنابراین در معاونت علمی و فناوری به این نتیجه رسیدیم که برگزاری یک دیدار با رهبرانقلاب بهصورت مجرا میتواند تأثیرات بسیار خوبی داشته باشد. بنابراین از دفتر آقا تقاضا کردیم که در ماه مبارک رمضان (علیرغم دیدارهای متعدد ایشان در این ماه) یک وقت مستقل را به مسئولان شرکتهای دانشبنیان اختصاص دهند. آن موقع البته خودمان هم انتظار نداشتیم که رهبر انقلاب با آن همه مشغله، دیدار را بپذیرند. اما در کمال ناباوری، این دیدار مورد موافقت آقا قرار گرفت و انجام شد.
پس از این دیدار دو گشایش مهم بهوقوع پیوست؛ اول آنکه کار برای ما که در حال پیگیری آییننامههای اجرایی قانون حمایت از شرکتهای دانشبنیان بودیم با سرعت بسیار بیشتری پیگیری شد، چرا که پس از آن دیدار، دیگر نام شرکتهای دانشبنیان ناآشنا نبود و همکاری بسیاری خوبی از سوی نهادهای مختلف صورت میپذیرفت. آمارها نشان میدهد که تا سال ۱۳۹۱ (زمان دیدار مسئولان شرکتهای دانشبنیان با رهبر انقلاب) هیچ شرکتی مشمول قانون حمایت از شرکتهای دانشبنیان قرار نداشت اما در سال ۱۳۹۲ این تعداد به ۵۰ شرکت رسید، در سال ۱۳۹۳ نیز ۱۵۰۰ شرکت تحت حمایت قرار گرفتند و امروز نزدیک به ۲۵۰۰ شرکت تحت حمایت قرار دارند.
گشایش دوم نیز به مسئولان و افراد فعال شرکتهای دانشبنیان مربوط میشود. این افراد تا پیش از این دیدار آنچنانکه باید و شاید دیده نمیشدند اما با برگزاری این دیدار بسیاری از مشکلات خود را بهصورت مستقیم با رهبر انقلاب در میان گذاشتند و ایشان نیز رهنمودهای مؤثری را ارائه دادند. همین موضوع موجب شد که یک انقلاب روحی در میان افراد ایجاد شود و پس از دیدار با روحیهی مضاعف کارها را پیگیری کردند.