انقلاب از قلب به معنی دگرگونی، زیرو رو شدن، تحول و تغییر است. (1) واژه انقلاب در معنای سیاسی آن که معادل revolution است، کاربرد جدیدی دارد. در ابتدا این واژه برای حرکت دورانی اجرام آسمانی و گردش ستارهها به دور کره زمین به کار میرفت. «انقلاب شکوهمند» 1668 در انگلستان که منجر به تسلط پارلمان بر مقام سلطنت گردید، باعث شد که لفظ انقلاب وارد زبان سیاست شود (2) و این واژه استعاره به تغییرات بنیادی در ساخت و سازههای نظام اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی اطلاق شود.
واژه انقلاب در زبان فارسی نیز کاربردهای متفاوت داشته است. در فقه به معنای استحاله و دگرگونی ظاهری و محسوس، در فلسفه به معنای دگرگونی ذات و حقیقت شیء، در عرفان به معنای تغییرات اساسی حالات روحی و در زبان عامیانه به معنای تغییر و دگرگونی حالات جسمی به کار میرفته است. لفظ «انقلاب» با اینکه واژهای عربی است اما در زبان فارسی با بار سیاسی و معنای جدید خود استعمال میشود و در زبان عربی این معنا را با واژه «الثوره» نشان میدهند.
واژه انقلاب در قرآن نیز آمده است اما نه با محتوا و بارسیاسی. آنجا که میفرماید: «افأئن مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضرالله شیئا؛ (3) آیا اگر پیامبر بمیرد و یا کشته شود به دین اجداد خود بر میگردید؟ کسی که به آن برگردد به خداوند هیچ ضرری نمیرساند.» و «یا ایها الذین آمنوا ان تطیعوا الذین کفروا یردوکم علی اعقابکم فتنقلبوا خاسرین؛ (4) ای مؤمنین در صورتی که از کفار اطاعت کنید شما را به دین اجدادتان باز میگردانند، پس بازگشتی زیانبار خواهید داشت.»
انقلاب سیاسی
انقلاب که در معنای امروزی آن پدیدهای جدید است، در فرهنگ گذشته غالب جوامع امر نامطلوبی قلمداد میشد و آن را با قیام، طغیان و شورش بر ضد حکام برابر میدانستند. اگر بحث تئوریک نیز درباره آن میشد، بیشتر اخلاق و هنجاری بود. این نگرش منفی به انقلاب در تمام دوران تاریخی «تقابل حکام» که هنوز تودههای مردم وارد جریانهای سیاسی نشده بودند یعنی تا قبل از قرن نوزدهم در اغلب جوامع وجود داشت.
از اواخر قرن هیجدهم، با شکلگیری انقلاب فرانسه که سخن از حق بشر در برابر حکومتها به میان آمد، تکلیف اطاعت از حکومت زیر سؤال رفت و برخی اندیشمندان هوادار حقوق طبیعی، حق شورش مردم را به صراحت تأیید نمودند. (5) با وجودی که عدهای از اندیشمندان محافظهکار چون «ادموند برک» و «توماس هابز» با احتیاط بیشتری در این خصوص سخن میگفتند و «هابز» ستمگرترین حکومتها را بهتر از هرج و مرج ناشی از انقلاب میدانست و انقلاب را به هر حال ناموجه تلقی مینمود.
«پلیب» از جمله نخستین اندیشمندانی بود که مفهوم انقلاب را به معنی بازگشت امور به وضع متعادل و درست گذشته تفسیر کرد. (6) در قرن نوزدهم «کارل مارکس» برای نخستین بار اندیشه تبیین علمی پدیده انقلاب را پیش کشید و انقلاب را وسیله اصلی دگرگونی بنیادی تاریخ خواند. (7) از آن پس بحث انقلاب یکی از مباحث عمده علم سیاست شد. در قرون جدید انقلابهای کوچک و بزرگ سیاسی که در کشورهای جهان سوم رخ میداد، موضوع انقلاب را بسیار بحث انگیز نمود. (8)
پیچیدگی پدیده انقلاب موجب گردید تا در مورد معنی و مفهوم انقلاب همچون دیگر مفاهیم مهم سیاسی و اجتماعی در بین اندیشمندان اجتماعی اختلاف نظر ایجاد شود. علت اصلی این اختلاف نظر را میباید در تأکید نویسندگان بر ابعاد متفاوت پدیده انقلاب جستجو کرد.
برخی تنها تحولات سیاسی که موجب ورق خوردن تاریخ، پیدایش یا توسعه نگرشها و ارزشهای کاملاً متفاوت با نظم سنتی میگردد را انقلاب به شمار میآورند. بعضی بین انقلاب سیاسی و انقلاب اجتماعی تفاوت قائل هستند (9) و انقلاب به معنای فوق را تنها نوع خاصی از انقلاب یعنی انقلاب اجتماعی میخوانند ولی تحولات مهم سیاسی که به دنبال برخی تحولات دیگر به وجود میآید و باعث تغییر در سیاستها و پایگاههای اجتماعی و ایدئولوژی گروه حاکمه میگردد را انقلاب سیاسی میدانند.
تعریف انقلاب
مفهوم انقلاب مانند بسیاری از پدیدههای اجتماعی دیگر دارای تعریف واحد و متفق میان همه نیست. شاید به تعداد اندیشمندانی که درباره آن به بحث پرداختهاند، از انقلاب تعریف ارائه شده است. تعاریفی که از انقلاب ارائه شده است را میتوان در 3 دسته جای داد: گروهی از تعاریف، انقلاب را بر اساس نیات انقلابیون تعریف کردهاند. گروه دوم، انقلاب را بر اساس نتایج و پیامدهای آن شناسایی کردهاند و از نظر گروه سوم، انقلاب به عنوان یک فرایند، مورد بررسی و تعریف قرار میگرفته است. (10)
بر اساس نیات انقلابیون: از آنجا که اقدام انقلابی همیشه با موفقیت همراه نیست، گروهی از اندیشمندان در عین حال که میکوشند انقلاب را از سایر اشکال تحولات خشونتآمیز متمایز سازند، سعی دارند تعریف انقلاب را به گونهای مطرح کنند که شامل انقلابهای ناموفق نیز بشود لذا بر نیات انقلابیون به همراه اهداف آنها تأکید میکنند. «آرتورباوئر» انقلابها را عبارت از تلاشهای موفق یا ناموفقی میداند که به منظور ایجاد تغییراتی در ساخت جامعه از طریق اعمال خشونت انجام میگیرد.» (11) شهید مطهری نیز معتقد است: «انقلاب نوعی عصیان و طغیان است علیه نظم موجود و وضع حاکم به منظور برقراری نظمی مطلوب». (12)
این تعریف از آنجا که دامنه تغییرات را مشخص نمیکند، میتواند شامل انقلابهای سیاسی و تغییر در سطح نخبگان یا سیاستها، انقلاب اجتماعی و یا تغییرات عمیق در کلیه ساختارهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی باشد و از آن جا که به گستره مشارکت یا عناصر اقدام کننده نمیپردازد، تحولاتی چون کودتا را نیز شامل میشود.
بر اساس پیامدها: این گروه تعاریف انقلاب را بر اساس نتایج و پیامدهای آن تعریف میکنند. یکی از معروفترین این تعاریف از آن «ساموئل هانتینگتون»است. به نظر او: «انقلاب یک دگرگونی سریع، بنیادین و خشونتآمیز داخلی در ارزشها، اسطورههای مسلط جامعه، نهادهای سیاسی، ساختار اجتماعی، رهبری، فعالیتهای حکومتی و سیاستهای آن است.» (13)
در این تعریف اولاً ریشههای کوتاه مدت یا دراز مدت این «تحول سریع» را مورد توجه قرار نداده است. ثانیاً به سادگی نمیتوان عمق یک تحول را روشن کرد که آیا بنیادین هست یا نه؟ و یا اینکه این دگرگونی در بسیاری از انقلابات در همه ابعاد نبوده و انقلابیون معمولاً موفق به تغییر در ابعاد مختلف نمیشوند. بر اساس مدل سیاسی: تأکید این تعاریف بر مسئله چگونگی انتقال قدرت سیاسی با تکیه بر کاربرد زور و خشونت است. «نئوتروتسکی» و «فریدریش انگلس» معتقد هستند: انقلاب با تجزیه اقتدار حکومتی در یک سرزمین به یک یا چند بخش که هر یک ادعای مشروعیت دارند، شروع میشود و هنگامی خاتمه مییابد که یک گروه یا ائتلاف با پیروزی به قدرت انحصاری با ثبات برسد. براساس این برداشت آغاز حاکمیت چندگانه وقتی است که صاحبان قدرت، درخواست مبارزان سیاسی بسیج شده را برای شرکت در اقتدار رد میکنند. در این مبارزه، حاکمیت شناسایی رسمی بخش وسیعی از مردم را در مورد خود از دست میدهد. تا قبل از این، انحصار حاکمیت کاربرد خشونت، قدرت و اخذ مالیات در دست یک گروه بوده است ولی گروه دوم از این زمان نظم موجود را نمی پذیرد. این مقدمه فروپاشی موقتی یا طولانی مدت انحصار قدرت دولت است که با پایداری به نتیجه میرسد. در این تعریف بیان وضعیت انقلابی با مجموعهای از 3 روند برابر گرفته شده است: 1- ویرانی اقتدار سابق 2- دورانی از بینظمی و تعدد مراکز قدرت 3- دوران ایجاد نظم نوین. (14)
چنانچه ملاحظه شد این تعریف بشتر به روند کوتاه مدت پیروزی انقلاب و کشمکش سیاسی توجه دارد و علل دراز مدت انقلاب را مورد توجه قرار نمیدهد، پیامدهای انقلاب و نتایج آن نیز به درستی تبیین نمیشود. بر اساس آنچه بیان شد نیات انقلابیون به تنهایی تبیین کننده پدیده انقلاب نیست و قائل شدن به آثار و نتایج مطلق برای تحولات انقلابی با واقعیت انقلابهای جهان همخوانی ندارد. به نظر میرسد تلقی فرایند در تعریف انقلابها گامی واقعیتر برای تبیین مفهوم انقلاب است، به شرطی که علل دراز مدت و تحولات عمیق در فرایند انقلاب نیز در آن لحاظ شود. بنابراین انقلاب تحول در ذهنیت تودههای مردم نسبت به مشروعیت نظام حاکم است که باعث گسست از نظام حاکم و مقابلهای خشونتبار گشته و تحولاتی چشمگیر را در ساختارهایی از نظام موجب شود.
ویژگیهای اساسی انقلاب
بر اساس آنچه بیان شد عناصر اصلی و ممیز پدیده انقلاب از دیگر تحولات اجتماعی را میتوان به این گونه بیان کرد:
1- خشونت و طغیان:
از آنجا که در چهارچوب قانون حاکم، مردم نمیتوانند به خواستههای خود دست یابند و چارهای جز اعمال قدرت سیاسی غیرقانونی علیه حکومت ندارند، مشخصه اصلی انقلاب را خشونت دانستهاند. (15) در منازعه انقلابی، نه حکومت بدون مقاومت تسلیم انقلابیون میشود و نه انقلابیون در صورت لزوم از اعمال خشونت پرهیز میکنند. لذا انقلاب مبارزهای خشونتبار و کم و بیش طولانی برای قبضه کردن قدرت است که در صورت موفقیت موجب دگرگونی در ساخت و نهادهای سیاسی و گروه حاکمه میگردد.
2- مردمی بودن:
منازعه انقلابی، منازعهای است که در آن بخش عمدهای از جمعیت به صورتی مؤثر بسیج میشوند. ویژگی مشارکت تودهای در منازعه انقلابی موجب تمیز انقلاب از منازعات دیگر است. منظور از توده در این جا کلیه گروهها و یا طبقاتی است که جزء گروه یا طبقه حاکمه به شمار نمیآید و یا به عبارتی دیگر فاقد قدرت سیاسی هستند.
3- رهبری و سازمان:
رهبر نقش بسیج کننده دارد و بسیج تودهها نیازمند وجود شرایط نامطلوب اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ویژهای است. رهبری با طرح این ناهنجاریها میتواند عمل بسیج را صورت دهد. (16)
4- ایدئولوژی:
تعبیر و تفسیر شرایط موجود جهت تقبیح آن و ترسیم جامعهای بهتر که معمولاً توسط رهبران انقلابی تدوین میگردد، عناصر اساسی ایدئولوژی انقلابی را تشکیل میدهد. (17) ایدئولوژی ولو مبهم به منازعه انقلابی جهت و معنی میبخشد و دورنمای آینده انقلاب را تبین میکند. (18)
با توجه به ویژگیهای بیان شده از انقلاب، میتوان تفاوتهای اساسی بین انقلاب، کودتا، شورش، قیام، نهضت، جنبش و اصلاح را مشخص نمود.
کودتا
کودتای نظامی موفقیتآمیز، موجب اخراج ناگهانی هیئت حاکمه به وسیله گروهی توطئهگر علیه حکومت است که شیوه معمولاً پنهانکارانه است. پس از وقوع کودتا بر خلاف انقلاب، بازگشت به وضع عادی به صورتی سریع انجام میشود. در کودتا موضوع مقبولیت مورد توجه نیست چون در آن مشارکت عمومی وجود ندارد. کودتا گاه با تحریک خارجی و گاه با تحریک داخلی صورت میگیرد. در حالی که تحریک خارجی انقلاب دشوار است. کودتای 28 مرداد 1332 در ایران نمونهای از کودتاهایی است که تحریک خارجی در آن چشمگیر بوده است.
شورش
به هر حرکت خشونتباری که توسط جمعی با اهدافی محدود علیه حاکمیت سیاسی انجام شود، شورش میگویند. شورش ممکن است از جانب نظامیان یا گروهی از مردم یا مشارکت بسیاری از مردم صورت گیرد.
قیام
قیام شورشی اجتماعی و اعتراض خشونتآمیز اقشاری از جامعه نسبت به وضعیت موجود است. این اعتراضها معمولاً شخصی است و جنبه ملی ندارد و طرحی برای آینده ندارد. شورشیها تنها میخواهند کاستیها، مشکلات و عوامل آن را از میان بردارند، لذا در غالب موارد در شکل تقاضا برای رعایت قانون اساسی و اعاده امتیازات گروههای اجتماعی خاص ظاهر میگردد. قیام آذربایجان، قیام 30 تیر 1331 و قیام 15 خرداد 1342 نمونههایی از قیامهای تاریخ معاصر ایران است.
نهضت
نهضتها، شورشهای ملی هستند که نیازمند بسیج اجتماعی و نوعی ایدئولوژی و گاه کاربرد خشونت هستند. شورشهای ملی اساساً بخشی از تاریخ مبارزه با پدیده استعمار بودهاند. شورشهای ملی گرچه انقلاب نیستند ولی معمولاً عنصر بومیگرایی در ایدئولوژی آن دخیل است. نهضت تنباکو، نهضت مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت نمونههایی از نهضتهای تاریخ معاصر ایران است.
جنبش
جنبشهای استقلال طلبانه معمولاً مبارزاتی است که مردم یک سرزمین علیه استعمار برای استقلال کشور خود انجام میدهند. مانند مبارزات مردم الجزایر، هندوستان، عراق و...
اصلاح
رفرم یا اصلاح به کوششهای محتاطانهای گفته میشود که جهت تغییر در ساخت سیاسی و اجتماعی کشور با اجتناب از خشونت انجام میشود. اصلاحات بر خلاف انقلاب، گام به گام و روبنایی است و معمولاً از داخل بلوک قدرت و توسط هیئت حاکم انجام میگیرد و نیازمند مشارکت و پشتیبانی مردمی است. تلقی از اصلاحات با توجه به کاستیهای وضعیت موجود متفاوت است. برخی اصلاحات را تجدید نظر در رفتار ناپسند یا ضعیف گذشته میدانند و عدهای دیگر اصلاحات را بازگشت به وضع مطلوب گذشتهای که به مرور زمان اهمیت خود را از دست داده است، اطلاق میکنند و گروهی اصلاحات را بازسازی ابعاد مختلف جامعه بر اساس مواد خام مطلوب گذشته میدانند. از نظر بعضی اصلاحات فقط سرعت بخشیدن به حرکت کند رشد و توسعه اجتماعی در سیر تکاملی جامعه است.
مرحوم شهید مطهری معتقد است؛ اگر خواسته باشیم واژهای را که بار اجتماعی، سیاسی انقلاب را داشته باشد در فرهنگ دینی مثال بزنیم هیچ واژهای مناسب تر از واژه اصلاح نیست. (19) شاهد گفتار ایشان کاربرد آن در کتاب و سنت است. قرآن کریم کلام حضرت شعیب را این گونه نقل میکند که: «من تا حد توان تصمیمی جز انجام اصلاحات ندارم. از خداوند توفیق میطلبم و به او توکل میکنم که بازگشت من به سوی اوست.» (20) امیرالمؤمنین (ع) هدف نظام سیاسی خود را اصلاح اعلام میکند و میفرماید: «خدایا قیام ما برای کسب قدرت و فزونطلبی نبود بلکه برای این بود که سنن تو را که نشانههای راه تو هستند باز گردانیم و اصلاح آشکار و چشمگیر در شهرهای تو به عمل آوریم تا بندگان مظلوم و محروم امان یابند و مقررات زمین مانده تو به پا داشته شوند.» (21) سیدالشهدا (ع) نیز در جریان کربلا همین تعبیر را به کار میبرند و انگیزه قیام خویش را اینگونه ترسیم میدارند: قیام من در جهت اصلاح کار امت جدم انجام میپذیرد. اراده کردهام امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جد و پدرم رفتار نمایم. (22) چنانچه ملاحظه شد اصلاح قرآنی مفهومی وسیع دارد و با اصلاح در فرهنگ سیاسی امروز که معادل رفرم و مقابل انقلاب است، متفاوت است. اصلاح قرآنی، اعم از حرکت انقلابی و اصلاحات محافظهکارانه، قانونی و سطحی است و در مقابل مطلق افساد مورد استفاده قرار میگیرد. (23).
پینوشت:
1- دکتر معین، فرهنگ فارسی، ج1، تهران، امیرکبیر، 1360.
2- غلام رضا علی بابایی، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، نشر ویس، 1369، ص 36.
3- سوره آل عمران - آیه 144.
4- سوره آل عمران - آیه 149.
5- بحث مفصل حقوق طبیعی و تاریخچه آن را از کتاب حقوق طبیعی و تاریخ نوشته لئواسترادی، ترجمه باقر برهام، نشر آگاه و فلسفه سیاسی آنتونی کوئینتن، ترجمه: مرتضی اسعدی؛ مقاله: آیا هیچگونه حقوق طبیعی وجود دارد؟ص 105؛ انتشارات بینالمللی المهدی و مجله فرهنگ شماره 12، فلسفه سیاسی چیست، لئواسترادی؛ ترجمه فرهنگ رجایی، ص7 مطالعه کنید.
6- ر.ک، حسین بشریه، انقلاب و بسیج سیاسی، انتشارات دانشگاه تهران، ص 1.
7- حسین بشریه، انقلاب و بسیج سیاسی، ص 2.
8- عبدالحمید ابوالحمد، مبانی سیاست، ج نخست ص 358.
9- برای توضیح بیشتر رجوع کنید: حسین بشریه، انقلاب و بسیج سیاسی، ص 5 -4.
10- حمیرا مشیرزاده، «نگرشی اجمالی به نظریههای انقلاب در علوم اجتماعی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن»، مجموعه مقالات (1)، معاونت امور اساتید، قم، ص 15.
11- چالمرز جانسون، تحول انقلابی، حمید الیاسی، امیر کبیر 1363، ص 17.
12- مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، انتشارات صدرا، 1368، ص 141.
13- حمیرا مشیرزاده، «نگرشی اجمالی به نظریههای انقلاب در علوم اجتماعی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن»، مجموعه مقالات (1)، ص 19.
14- حمیرا مشیرزاده، «نگرشی اجمالی به نظریههای انقلاب در علوم اجتماعی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن»، مجموعه مقالات (1)، ص 21 - 20.
15- بین معنای عرفی خشونت و معنای اصطلاحی آن تفاوت وجود دارد. در معنای عرفی به اعمال قدرت آزار دهنده خشونت گفته میشود ولی در اصطلاح سیاسی فقط به اعمال قدرت سیاسی غیرقانونی خشونت اطلاق میشود.
16- ر.ک. گی روشه، تغییرات اجتماعی، منوجهر وثوقی، ص 145 به بعد.
17- ر.ک. گی روشه، تغییرات اجتماعی، ص 118 - 95.
18- ر.ک. انقلاب و بسیج سیاسی، ص 6 و 7. گی روشه تغییرات اجتماعی.
19- مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، انتشارات صدرا، 1374، ص6..
20- «ان ارید الا الاصلاح ما استعطت و ما توفیقی الا بالله، علیه توکلت و الیه انیب.»(سوره هود آیه 88)
21- «اللهم انک تعلم... و نظهر الاصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک، و تقام المعطلة من حدودک». (نهج البلاغه، خطبه 131)
22- «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی» مقتل خوارزمی. ص 188.
23- «والله یعلم المفسد من المصلح.» سوره بقره، آیه 220.