پوپولیسم از واژه لاتین popularis یا populus به معنای توده مردم یا عامه گرفته شده است. (2) نظریه پوپولیسم بر آرای هربرت شیلر و بر این فرض اولیه مبتنی است که عامه مردم را افرادی ناآگاه، منفعل و ضعیف میپندارد. (3) از نظر تاریخی پوپولیسم برای اولین بار در دهه 1870 میلادی به عنوان یک جنبش اجتماعی در بین روشنفکران روسیه موسوم به جنبش ناردنیکها (4) یا «دوستان مردم» پدپد آمد. جنبش دوستان مردم روسیه که از حمایت دهقانان خردهپای این کشور برخوردار بود، برای به دست آوردن دو هدف سیاسی بارز، یعنی آزادی سیاسی برای توده مردم و گسترش مالکیت خصوصی بر روی زمین مبارزه میکرد. همزمان با این جنبش، جنبش پوپولیستی دیگری در غرب آمریکا در یک روند نهادی و سازمان یافته پدیدار شد. در سال 1892 میلادی حزب پوپولیست (5) توانست 4 کرسی نمایندگی به دست آورد و کاندیدای ویژهای برای رییس جمهوری معرفی کند. در سال 1896 بود که این حزب در درون حزب دموکرات آمریکا ادغام شد و به عنوان یک بخش جداناپذیری از جنبش پیشرو این کشور به شمار آمد. از دیگر جنبشهای مهم پوپولیستی میتوان به جنبش موسوم به پرونیسم (6) در اواسط دهه 1930 در آرژانتین، جنبش پوژادیسم (7) و ژان ماری لوپن (8) در فرانسه، جنبش موگنس کلیستروپ (9) در دانمارک و. . . اشاره کرد. (10)
پوپولیسم که در فارسی معادل واژههای عوامگرایی و مردمباوری استعمال شده است، دارای چند ویژگی کلی به شرح زیر است:
1. جلب پشتیبانی مردم با توسل به وعدههای کلی و مبهم، و معمولاً تحت کنترل رهبر فرهمند و شعارهای ضد امپریالیستی.
2. پیشبرد اهداف سیاسی، مستقل از نهادها و احزاب موجود، با فراخوانی توده مردم به اعمال فشار مستقیم بر حکومت.
3. بزرگداشت و تقدیس مردم یا خلق، با اعتقاد به اینکه هدفهای سیاسی باید به اراده و نیروی مردم و جدا از احزاب یا سازمانهای سیاسی پیش برود.
البته آیین و سنت سیاسی پوپولیستی، در هر کشوری شکل ویژهای دارد. در نهضتهای پوپولیستی، معمولاً ائتلافی آشکار یا ضمنی، میان طبقات مختلف با منافع متفاوت و گاه متعارض برقرار میشود. تداخل اقشار گوناگون در این نهضتها، به طور عمده ناشی از عدم تشکل طبقاتی و عدم وجود مرزبندی روشن طبقاتی است. پوپولیسم دارای مشخصات عوام فریبی، تقدیس شخص رهبر فرهمند، تعصب، تکیه بر تودههای محروم، نداشتن ایدئولوژی مشخص، اصلاحطلبی، بورژوایی بودن و عناصری از ضدیت با امپریالیسم و ملیگرایی است. توسعهخواهی و پر و بال دادن به نیروهای وابسته به بازار داخلی و گاه آزادیهای سندیکایی و دموکراتیک از خصلتهای عمده دوران پوپولیسم است. (11)
در بحثهای نظری پیرامون پوپولیسم، دو نوع رویکرد وجود دارد: در یک نگاه پوپولیسم معادل مردمباوری قرار میگیرد و اعطای آزادیها و امتیازات دموکراتیک به مردم و شریک کردن آنان در ساختار قدرت است که در عین حال، در مقابل نخبهگرایی و نخبهباوری قرار میگیرد و از بعد سیاسی و اجتماعی چندان مذموم نیست. از نگاه دیگر، پوپولیسم به معنای مردمداری است که تزریق نوعی امید واهی به جامعه و تأکید بر عقاید فراموش شده توده جامعه است که به بهره برداریهایی از جامعه منجر میشود. (12)
این نوع از پوپولیسم در طول تاریخ حیات خود، در عرصههای مختلف اجتماع ـ به خصوص نحلههای فکری افراطی نظیر فاشیسم و نازیسم ـ به صورت پنهان یا آشکار حضور و نفوذ داشته است. این طرز فکر، به دلیل داشتن وجوه اشتراک بسیار با افکار تندروانه و عوامپسندانه گروههای مختلف، توانایی تداخل و اشتراک فکری را با این گروهها دارد. تفکر پوپولیسم با نفوذ به ردههای بالای مدیریتی گروههای فکری، قدرت را به تدریج قبضه کرده و نیروی مردم را با شعارهای تهییجکننده خود ـ البته برای مدت زمانی کوتاه ـ در راه نیل به اهداف خود به کار میگیرد. در حقیقت عوامل زیادی موجب پیدایش پوپولیسم در جوامع امروز میگردد. (13) به عقیده پل تاگارت، پوپولیسم، واکنش به اندیشهها و روشهای نظامهای سیاسی مبتنی بر نمایندگی است و در مقابل احساس وقوع بحران، به تجلیل پنهان یا آشکار از کانون آرمانی خود میپردازد. با این همه، به دلیل فقدان ارزشهای بنیادی، از عوام بیشتر تأثیر میپذیرد و در هر محیطی ویژگیهای محیط پیرامون خود را میپذیرد و عملاً پدیدهای گذراست. (14)
به هر روی، پوپولیسم با توده مردم سر و کار دارد و در حقیقت جنبشی تودهای است؛ اما به دلیل نداشتن تشکل منسجم و هدف مشخص و واقعی، این جنبشها منسجمتر و دارای تشکیلات منظم بعدی هستند که در ادامه، منویات خود را اعمال میکنند. در نگرش پوپولیستی، جهتگیری افکار عامه، به منظور واداشتن حکومت به پذیرش منویات مردم، چشمگیر است. در پوپولیسم، اراده جهتدار توده مردم نسبت به عدالتخواهی، نقشی بارز دارد و مکانیسم این ارادة جهتدار، مؤثرتر و برتر از مکانیسمهای سازمانهای مختلف است و حکومتها به طور مستقیم و غیرمستقیم، تحت فشار و تأثیر خواست عامه مردم واقع میشوند. (15)
برخی تحلیلگران در بحث رهبری امام خمینی (ره) و شیوه بیبدیل ایشان در سازماندهی توده عظیم مردم در انقلاب اسلامی ایران، معتقدند که انقلاب اسلامی به دلیل نداشتن طرح و برنامه مشخص و روشن برای آینده و مبهم بودن غایت حرکت برای مردم و حتی برای رهبران، یک حرکت پوپولیستی بود. (16) در حالی که برنامهها و اهداف امام از برپایی نهضت، اموری مبهم و آرزوهای بلند و دور و درازی نبود که دستنیافتنی و آرمانی باشد؛ زیرا نمونه عملی برنامههایی که مدّ نظر امام بود در زمانهای گذشته کما بیش محقق شده بود. عمده اشکالاتی که امام به رژیم حاکم داشت به عدم توجه به قوانین شرعی و اسلامی در برنامهریزیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دولت و وابستگی به بیگانگان بازمیگشت. لذا امام با طرح نظریه ولایت فقیه در اواخر دهه 1340 در نجف و چاپ آن به صورت جزوه و کتاب در ایران، معتقد بود که تعامل دیانت و سیاست به معنای تدبیر امور اجتماعی و سیاسی بر اساس احکام و دستورات شرع، بسیاری از مشکلات موجود ایران را حل میکند. این تعامل در برخی دورانها عملاً اتفاق افتاده بود و نتایج فراوانی به بار داده بود. یکی از این نمونهها ایران دوران صفویه است. در زمانیکه حکومت صفویه به انحطاط کشیده نشده بود و رابطه دین و دولت رابطهای مثبت بود و حاکمان وقت، خود را مجری دستورات فقهی علما میدانستند، نتایجی از این تعامل به دست آمد که ایران را از نظر اقتصادی، سیاست بینالملل، علوم عقلی، هنر و معماری، تأمین اجتماعی، امنیت داخلی در اوج قرار داد و میتوان این دوران را دوران طلایی و اوج تمدن اسلامی دانست. (17) این اوج و شکوفایی به حدی است که مراجعه به سفرنامههای سیاحان خارجی نشان میدهد، این اقدامات، شگفتی و تحسین ناظران خارجی حتی اروپایی را برانگیخته است. (18)
علاوه بر روشن بودن کلیات برنامه امام (ره) حتی در بسیاری از مسائل جزئی نیز ایشان در پاسخ به سؤالات خبرنگاران به ویژه خبرنگاران خارجی در پاریس، جزئیات برنامههای خود در حکومت آتی را تشریح کرد و مواضع خود را نسبت به هریک از مسائل مطروحه مثل انواع آزادی (اقلیتها، مطبوعات، بیان، عقیده و مذهب و. . . ) موقعیت زنان در جامعه و بسیاری مسائل دیگر تشریح کرد. (19) میشل فوکو که در همان دوران انقلاب در ایران به سر میبرد و مستقیماً به میان مردم رفت و با آنها به گفتگو پرداخت، در نقد مبهم بودن تعریفهای ارائه شده از حکومت اسلامی مینویسد: «وقتی ایرانیان از حکومت اسلامی حرف میزنند، وقتی جلوی گلوله در خیابانها آن را فریاد میزنند، وقتی به نام آن، زد و بندهای حزبها و سیاستمداران را رد میکنند، و با این کار شاید خطر یک حمام خون را به جان میخرند... به نظر من به واقعیتی میاندیشند که به ایشان بسیار نزدیک است؛ زیرا خود بازیگر آنند. (20)
مشاهده دقیق و مستقیم و دقت در رفتار سیاسی مردم ایران و توجه به شعارها و خواستههای آنها، نشان میدهد که بحث حکومت اسلامی و برنامههای امام که در قالب ایدئولوژی اسلام مطرح شد، برای مردم امری روشن و واضح و به تعبیر میشل فوکو نزدیک و کاملاً محسوس و دستیافتنی بود. همچنین به دلیل رابطه خاص بین مردم و امام خمینی (ره) که رابطه مرجع و مقلد یا حتی رابطه امام و امت بود، و این رابطه یک رابطه کاملاً معقول است و بر اساس فرایند و کنشی عقلانی ایجاد شده است، تحلیل آن بر اساس نظریه رهبری کاریزماتیک و فرهمند صحیح نمیباشد. (21) بنابراین نمیتوان این حرکت را حرکتی پوپولیستی تلقی کرد.
امروزه نیز برخی از گروههای سیاسی که از توجه و اقبال مردم محروم شدهاند، حمایت مردم از گروههای رقیب و توجه و اهتمام مسئولین به حل مشکلات مردم را با عنوان پوپولیسم تفسیر میکنند، در حالی که اقبال همین مردم به خودشان را با عنوان دموکراسی و بالارفتن آگاهی سیاسی و افزایش مشارکت سیاسی مردم تفسیر میکردند. در یک جمعبندی کلی باید گفت اگر منظور از پوپولیسم، مردمباوری و توجه به خواستهای اساسی مردم و نزدیکی مردم و مسئولین و حضور آنها در متن زندگی و آشنایی با مشکلات آنها از نزدیک و توجه و اهتمام به حل این مشکلات باشد، پوپولیسم معنای منفی ندارد و چنین اموری هرچند با عنوان پوپولیسم، اموری پسندیده و شایسته و همان سیره معصومین به ویژه سیره حکومتی حضرت علی (ع) است. اما اگر پوپولیسم به معنای کلیگویی و عوامگرایی و عدم توجه به نظریات کارشناسی و تخصصی باشد، قطعاً مذموم است و هیچ گروه و دستهای آن را نمیپذیرد. بنابراین صرف حضور تودهها در حرکتهای سیاسی ـ اجتماعی و صرف حمایت عموم مردم از یک جریان سیاسی خاص و صرف توجه دولت به خواست و ارادههای مردم را نمیتوان امری پوپولیستی و مذموم خواند.
پینوشتها:
1. علی رحیق اغصان، دانشنامه در علم سیاست، انتشارات فرهنگ صبا، تهران، 1384، ص 305.
2. علی آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، بهار 1374، ص 264.
3. Schiller Herbert I; Communication and Cultural Domination, 1976
4. nardrodniki
5. Populist Party
6. Peronism
7. Poujadism
8. Jean Marie Lepen
9. Mogens Glistrup
10. علی رحیق اغصان، پیشین، ص 305.
11. علی آقابخشی و مینو افشاریراد، پیشین، ص 264.
12. سید حسن حسینی، پوپولیسم مذهبی، مندرج در: سایت باشگاه اندیشه.
13. همان.
14. ر. ک: پل تارگارت، پوپولیسم، حسن مرتضوی، انتشارات آشیان، چاپ اول 1381.
15. همان.
16. در این رابطه به عنوان نمونه ر. ک؛ rahamian, Evrand, Khomeinism, (London: I. B. Tauris, 1993) p. 38.
به نقل از سعید، بابی، هراس بنیادین، ترجمه غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری، ص 109 ـ 111. چه میخواستیم؟ گفتگو با بهزاد نبوی، مندرج در یادنامه روزنامه شرق، ویژه نامه انقلاب اسلامی، ص 6.
17. ر. ک: فرهنگ رجایی، مشکله هویت ایرانیان امروز، تهران، نشر نی، 1379.
18. ر. ک: ژان شاردن، سفرنامه شاردن (متن کامل)، ترجمه اقبال یغمایی، انتشارات توس، تهران 1372.
19. ر. ک: صحیفه نور، ج 2، ص 158، 221 ـ 223، 244 ـ 245، 257 ـ 266.
20. میشل فوکو، ایرانیها چه رویائی در سر دارند، ترجمه حسین معصومی همدانی، ص39.
21. در این رابطه ر. ک: حمید پارسانیا، هفت نظریه در باب اصلاحات، مندرج در: انقلاب اسلامی ؛ چالشها و بحرانها، به کوشش عبدالوهاب فراتی، قم، نشر معارف، 1381.