واژگان کلیدی: توسعه انسان محور، عدالت اجتماعی، حیات طیبه
در مبانی عقیدتی اسلام، مفهومها و باورهایی هستند که مسلمانان را به توسعه اقتصادی عادلانه ترغیب کرده و از این راه، در تنظیم رفتارهای درونی شده کارا و عادلانه، مؤثر واقع میشوند. اعتقاد به «مالکیت تام خداوند» (اصل توحید)، «تعادل هدایت شونده» (اصول نبوت و امامت) و «وجه اجتماعی عدالت خداوند» (اصل عدل)، انسان و جامعه مسئول در مقابل پروردگار جهان و متعهد به قیامت را پدید میآورد و عنصر اصلی توسعه اقتصادی اسلامی را تدارک میبیند.
شرط رسیدن به توسعه مطلوب از نظر اسلام، دستیابی بشر به حیات معقول یا حیات طیبه است، حیاتی که در آن نیازهای مادی انسان بهگونهای تأمین میشود که زمینه رشد و تعالی معنویاش و رسیدن به مقام والایی که خداوند متعال بشر را برای آن آفریده، فراهم شود.
بنابراین از نظر اسلام، انسان هدف و محور توسعه است. برای تبیین شاخصهای توسعه اقتصادی انسانمحور از نظر اسلام، ترسیم وضعیت اقتصادی مطلوب جامعه اسلامی در زمینه تولید، توزیع و مصرف لازم است. معیار کلی تصمیمگیری در زمینه تولید، رفع نیازهای حیاتی و اساسی جامعه است، زیرا تا نیازهای حیاتی و ضروری جامعه تأمین نشود صرف منابع در امور دیگر خلاف مصلحت عموم است. از نظر اسلام، رشد و توسعه پیشنیاز عدالت نیست، بلکه عدالت پیشنیاز رشد و توسعه است و حد مطلوب مصرف، آن است که افراد جامعه در زندگی شخصی و اجتماعی خود به حد کفاف برسند.
به نظر میرسد در رابطه اساسی میان توسعه و عدالت، بهترین و دقیقترین دیدگاه، مبتنی بر روایت حضرت امیر(ع) یعنی «فان فی العدل سعه» است. برای فهم آن لازم است نخست به رابطه میان عدالت تکوینی (عدالت تنظیمی) و عدالت تشریعی (عدالت حقوقی) در ابعاد فردی ـ اجتماعی و حکومتی توجه شود. دوم، بر اساس قانون نسبیت تکاملی تنظیمات، پویای رفتار اجتماعی و اقتصادی در چهارچوب تعامل این دو نوع از عدالت بررسی شود و سوم، سطوح توسعه اقتصادی و اجتماعی با توجه به اصول و ویژگیهای مدل توسعه و بر اساس سیاست تنظیم و توازن نسبی اقتصادی سامان یابد. در این صورت میتوان ادعا کرد که بر اساس دیدگاه و تفکر اسلامی شیعی، به نسبت تحقق مراتب عدالت اقتصادی، توسعه اقتصادی نیز حاصل شده است.
اقتصاددان معاصر، آمارتیا سن نیز توسعه را انسان محور دانسته و آن را چنین تعریف میکند: «توسعه فراگردی است که قابلیتها و استحقاقهای مردم را برای زندگی به روشی که ارزشمند است بسط میدهد و اقتصاددانان توسعه به جای تمرکز بر محصول ملی یا درآمد کل، باید بر استحقاقهای مردم و قابلیتهایی که این استعدادها را پدید میآورد متمرکز شوند». در این تعریف بر استحقاق افراد و قابلیت تواناییهایی که این استحقاق را پدید آورده، تاکید شده است، اما روشن است که با فرض پدید آوردن فرصتهای برابر برای شکوفایی همه استعدادها، تواناییهای ناشی از درآمد یا مالکیت ثروتها برای همه افراد به یک نسبت به دست نمیآید، زیرا استعدادها گوناگون است و دارایی افراد تا حد فراوانی به عاملهای اجتماعی خارج از حیطه توانایی افراد بستگی دارد.
تمایز بین توسعه انسانمحوری که آمارتیا سن مطرح ساخته با توسعه انسانمحوری که با ملاحظه آموزههای اسلامی تعریف شد در این است که وی روی افزایش گستره انتخاب افراد تأکید کرده و آن را یکی از شاخصهای مهم توسعه انسانی دانسته است، اما در تبیین آن به طور صرف بر شرایط بیرونی افراد یعنی آزادی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تاکید کرده است و به مسائل درونی انسان و گرایشها و نیازهای آن و کیفیت پاسخگویی به آنها نپرداخته است، یعنی کاری به تحول درونی انسان و افزایش توان وی برای انتخاب بهتر و برتر میان گزینههای مطرح برای انسان ندارد، در حالی که اسلام، آزادی انسان از دورن برای پاسخگویی درست و معقول به گرایشهای نفسانی و حاکم کردن عقل و تدبیر بر رفتارهای وی در سایه هدایت الهی را مهمترین آزادی و عامل رسیدن به کرامت و منزلت انسانی میداند، تا جایی که پیروزی در این صحنه را جهاد اکبر نامیده است و این مهم فقط با الهام از وحی الهی و بهکارگیری عقل و تدبیر انسانی برای پیمودن راه رشد و توسعه امکان پذیر میشود.
با عنایت به فرهنگ اسلامی و قرآنی و با تدبر در آیات الهی به روشنی میتوان دریافت که عدالت در روابط اجتماعی ساختاری بوده و تمامی تلاش پیامبران، اولیا و بزرگان و متفکران تاریخ در مسیر تحقق مراتب عدالت صورت گرفته است. با توجه به آیات قرآن مجید، عدالت امری اقامهای بوده و به خودی خود محقق نمیشود. بر اساس بیان حضرت امیر(ع): «عدالت امری بنیانی و ساختاری بوده و توسعه از ذات عدالت برمیآید و در صورت تحقق عدالت، توسعه تحصیل حاصل است؛ فان فی العدل سعه» بدیهی است برای تحقق بخشیدن چنین اندیشهای راهی بس طولانی و دشوار در پیش است ولی از طی کردن آن نیز گریزی نیست و دستیابی به آرمانهای والای انسانی در هر سطح و مقطع، شهد شیرین توسعه و تکامل بشر را به همراه خواهد آورد.
تعریف توسعه اقتصادی: مهمترین منشأ فطری و درونی برای توسعه اقتصادی، دو نیاز اساسی انسان است که میتوان آنها را به عنوان اصول توسعه اقتصادی در نظر گرفت.
اصل تکافی معنوی: نیاز اساسی دیگر انسان به تکامل معنوی، آسایش روحی و توسعه شخصیت و ابعاد وجودی وی است تا از این طریق نسبت به بقای حیات سعادتمندانه خود امیدوار شود. آنچه مسلم است لازمه چنین امری ایجاد فضای مناسب بیرونی و درونی برای رشد و تعالی اخلاقی است.
مسئله مهم دیگری که توسعه اقتصادی به آن مربوط میشود تأمین عدالت اجتماعی و اقتصادی است. مسئله عدالت اجتماعی که پایهایترین موضوع نظام اقتصادی است، تأثیر خود را در تمامی بخشها، روابط و نیز تنظیمات اقتصادی نشان خواهد داد و از آنجا که توسعه اقتصادی در بستر اجتماع، تکوین واقعی و عینی مییابد، اهمیت پرداختن به عدالت اجتماعی در تدوین اصول، اهداف، راهبردها و روشهای توسعه اقتصادی، به خوبی مبرهن و واضح خواهد بود.
اصول دین و مذهب متکفل بیان عقلانیت بنیادی و باورهای اسلامی است. تبیین ارتباط این باورها با توسعه عادلانه به سه مفهوم «مالکیت تام خداوند»، «تعادل هدایت شونده»، و «وجه اجتماعی عدالت خداوند» امکان پذیر است. اولی به توحید، دومی به اصول نبوت و امامت، و سومی به عدل اشاره دارد. اما اعتقاد به معاد است که تمام این مفهومها را به منصه ظهور میرساند، زیرا این باور در انسان احساس مسئولیت درونی پدید میآورد و انسان خود را در محضر پروردگاری توانا، شنوا، بینا و حسابگر میبیند که به ستمگریهایش کیفر، و به نیکیها و رفتار عادلانهاش پاداش میدهد.
از آنجا که شرط رسیدن به توسعه مطلوب از نظر اسلام رسیدن بشر به حیات معقول و به تعبیر قرآن کریم حیات طیبه است، شایسته است تعریفی از آن ارائه شود: «حیات معقول انسان، وضعیتی است که در آن نیازهای مادی و جسمیاش در محدوده امکانات موجود بهترین و آسانترین وجه تأمین شود، به گونهای که زمینه رشد و تعالی معنوی وی و رسیدن به مقام والا و شایستهای که خداوند متعال بشر را برای آن آفریده است فراهم باشد»، در این صورت انسان به همان حیات طیبهای که قرآن کریم مطرح کرده خواهد رسید. خداوند متعال در این باره میفرماید: «من عمل صالحا من ذکر او انثی وهو مؤمن فلنحیینه حیاه طیبه ولنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون؛ هرکس کار شایستهای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مومن است، وی را به حیاتی پاک زنده میداریم و پاداش آنها را بهترین اعمالی که انجام میدادند خواهیم داد». صاحب «تفسیر المیزان» حیات طیبه را حیاتی میداند که در آن انسان برای خود آنچنان ارزش کرامت، کمال و عزتی ببیند که در آن هیچ گونه زوال، رنج و کدورت نباشد و تمامی آن خیر و سعادت بوده و در یک جمله، حیاتی حقیقی که در آن انسان همه ماموری را که خداوند برایش تقدیر میفرماید حسن و جمیل ببیند و در راه تکامل خود هیچ چیز را جز نافرمانی خدا زشت و ناپسند نداند و چنین حالتی نتیجه ایمان و عمل صالح است که در آیه شریفه ذکر شده است.
۱- محور و موضوع ترسیم حیات معقول انسان و هدف آن تحقق خواستهها و نیازهای اوست.
۲- انسان در انتخاب راه زندگی و رفتار خود موجودی صاحب اختیار است.
۳- افزون بر نیازهای مادی، انسان نیازهای روحی و تمایلهای معنوی نیز دارد.
۴- یگانه راه یافتن جهت درست و معقول در زندگی آن است که انسان با استفاده از عقل و آگاهی، راه پیروی از وحی و دستورهای الهی را برگزیند و بداند که نیازمند وحی است و دانش وی به تنهایی برای یافتن راه حیات معقول کافی نیست.
۵- با دستیابی انسان به حیات معقول، افزون بر زندگی این جهانی وی، حیات بعد از مرگش نیز به بهترین وجه تأمین میشود.
بنابراین با توجه به تعریف توسعه انسانمحور و حیات طیبهای که قرآن کریم تبیین مینماید میتوان رابطه میان توسعه اقتصادی، شکلگیری عدالت اجتماعی به کمک آموزههای وحیانی را ترسیم کرد که بر پایه پنج شاخص استوار است:
الف) میزان توسعه یافتگی نیروی انسانی
ب) میزان تناسب سطح مصرف و رفاه جامعه با معیشت عموم مردم.
ج) میزان پایبندی افراد جامعه درباره حفظ منافع ملی.
د) میزان تعهد، مسئولیتپذیری و پاسخگویی افراد جامعه.
ه) میزان کامیابی در رفع فقر و تأمین رفاه نسبی.
مدل توسعهای مبتنی بر عدالت اجتماعی
برای تبیین مدل توسعهای شاخصها و اصولی مطرح است که میتواند عدالت اجتماعی ا نیز محقق کند.
-
هدفمندی توسعه: منظور این است که چنین مدلی موضوعی جهتدار بوده، مبانی آن ارزشی است و نمیتوان مستقل از هدف توسعه به تعیین چهارچوب ساختاری توسعه پرداخت و در چنین مدلی سازوکارها و سیاستگذاریها، جنبه هدایتی و تربیتی نیز خواهد داشت.
-
محوریت انسان: در این مدل تنظیمات و ورابط بر اساس هویتهای مختلف انسانی صورت خواهد پذیرفت.
-
جامعنگری مقوله توسعه: توسعه اقتصادی در چنین مدلی، در ارتباط با توسعه فرهنگی ـ سیاسی و اجتماعی خواهد بود.
-
موضع استقلال فکری: از مهمترین مسائلی که در تعیین اهداف و اصول، مبانی و سیاستگذاری و برنامهریزی چنین مدلی لازم است، حفظ موضع استقلال فکری نسبت به سایر دیدگاهها است.
-
روابط مدل: این روابط در راستای تأمین عدالت اجتماعی تعیین میشود و در عین حال این روابط توسعهزا خواهد بود.
-
مثلث فرد، جامعه و دولت: در تمامی راهبردهای توسعه، باید اهداف و برنامهها را در نظر داشت و به بررسی متقابل آنها پرداخت.
-
فراملیتی: مدل توسعه باید به گونهای باشد که منحصر به یک کشور نباشد و بتواند تمامی ویژگیها، اهداف و اصول خود را در سطح بینالمللی حفظ کند.
-
فنّاوری: فنّاوری که در این مدل مورد استفاده قرار میگیرد به دلیل تأثیرپذیری از نظام فکری و ارزشی حاکم بر جامعه اسلامی باید به نحوی هدایت شده و با توجه به ویژگیهای خاص، در مسیر اهداف توسعه اقتصادی کنترل شود.
در نتیجه میتوان گفت: توسعه اقتصادی مورد نظر اسلام، انسان محور است اما انسانمحوری آن با انسانمحوری توسعه غرب تفاوت دارد. در اسلام، انسانمحوری در جهت خدامحوری است و هیچ تعارضی با آن ندارد، در حالی که در الگوی توسعه اقتصادی غرب، هدف از تولید، حداکثر کردن درآمد و سود و در زمینه مصرف، هدف نهایی رسیدن به مطلوبیت و لذت هرچه بیشتر است، در نتیجه شاخصهای سنجش میزان توسعهیافتگی این جامعهها به صورت بسیط و یکسونگر مطرح شده است، به این معنا که فقط پیشرفت انسان از جنبه مادی و تأمین نیازهای جسمانی مورد ملاحظه قرار میگیرد و کاری به جنبه روحی انسان و نیازهای معنوی و اخلاقی وی ندارد. اما در شاخصهای توسعه انسان محور از دیدگاه اسلام، افزون بر سنجش ابعاد مادی رشد و پیشرفت جامعه، به جنبههایی که مربوط به رشد و تکامل روح انسان و فضیلتهای اخلاقی و تعهد و مسئولیتپذیری افراد جامعه در برابر خالق خود و انسانهای دیگر است، توجه میشود.
منابع
۱. جوادی آملی، عبدالله. (۱۳۷۲). ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد . قم: انتشارات الزهرا علیها السلام.
۲. جهانیان، ناصر. (۱۳۸۲). اهداف توسعه با نگرش سیستمی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
۳. خلیلیان اشکذری، محمد جمال. (۱۳۸۴). شاخصهای توسعه اقتصادی از دیدگاه اسلام. قم: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره.
۴. سن، آماریتا. (۱۳۸۱). توسعه به مثابه آزادی. ترجمه وحید محمودی. تهران: انتشارات دستان.
۵- سن، آمارتیا، کومار. (۱۳۸۳). توسعه یعنی چه. در کتاب پیشگامان اقتصاد توسعه. ترجمه غلامرضا آزاد (ارمکی). تهران: نشر نی، چاپ اول.
۶. صدر، سید محمد باقر. (۱۳۹۹ق). صوره عن اقتصاد المجتمع الاسلامی. قم: انتشارات خیام.
۷. طباطبایی،محمد حسین. (۱۹۷۳). المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول.
۸. کیندل برگر، چارلز پ، (۱۳۵۱). توسعه اقتصادی. ترجمه رضا صدوقی. رشت: مدرسه عالی مدیریت گیلان.
۹. مجلسی، محمدباقر، (۱۳۶۲). بحارالانوار. تهران: دارالکتب الاسلامیه، جلد ۷۲ و ۱۰۳.
۱۰. مطهری، مرتضی. (۱۳۷۳). سیری در نهجالبلاغه. تهران: انتشارات صدرا، چاپ دوم.
۱۱. موسایی، میثم. (۱۳۷۴). دین و فرهنگ توسعه. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
۱۲. میر، جرالد. (۱۳۷۸). مباحث اساسی اقتصاد توسعه. ترجمه غلامرضا آزاد. تهران: نشر نی.
۱۳. نهجالبلاغه. (۱۳۷۲). گردآورنده سید شریفالرضی، ترجمه سید جعفر شهیدی. تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامی.
۱۴. وینترز، آلن، ویان گلدین. (۱۳۷۹). اقتصاد توسعه پایدار. ترجمه غلامرضا آزاد (ارمکی) و عبدالرضا رکن الدین افتخاری. تهران: شرکت چاپ و نشر بازرگانی.