چکیده
وجه تمایز الگوی عدالت و پیشرفت اسلامی، برخورداری از زیربنا و جهتگیری توحیدی و تقدم این بُعد بر سایر ابعاد است. بنا به آموزههای قرآنی؛ پیشرفت واقعی و مبنایی در توحید و یکتاپرستی است و هرگونه ارتقا و رشد در زندگی دنیایی و حیات اخروی، محصول و نتیجه اعتقاد به وحدانیت الهی و برخورداری از حیات طیبه مؤمنانه و توحیدی است. از سوی دیگر توحید و ایمان به وحدانیت الهی، عالیترین مصداق عدالت است و شرک و کفرورزی به خدای متعال، بزرگترین ستمکاری دانسته شده است. بدین ترتیب، اصلیترین و مبناییترین شاخصه جامعه پیشرفته و متعالی اسلامی، برقراری عدالت و محو ستم و ستمکاری در بستری توحیدی است و این مفروض، تعامل توحیدی عدالت و پیشرفت را نشان میدهد.
میتوان استنتاج نمود که کارکرد عدالت در اندیشه اسلامی، علوی و مهدوی، پیش از آنکه اقتصادی و معیشتی باشد، اعتقادی، عقلانی و تربیتی است، یعنی اجرای عدالت، کلیه اعوجاجات، انحرافات، ناموزونیها و نبود اعتدالها را اصلاح میکند. بنابراین در خط مقدم این فرایند عدالتورزی و معتدلسازی، اصلاح انحرافات عقیدتی و سپس اخلاقی قرار دارد و بهواسطه این اصلاح و از برآیند آن، اصلاحات اقتصادی و نظام توزیعی عادلانه و ایفای سایر استحقاقهای اجتماعی و سیاسی صورت میپذیرد.
بیشتر مکاتب و نظامهای سیاسی به موضوع عدالت و پیشرفت توجه داشتهاند؛ بهعنوان نمونه نظامهای لیبرالیستی تحقق این دو هدف را با تعدیل قدرت و نظامهای مارکسیتی با تعدیل ثروت دنبال نمودهاند، اما وجه تمایز الگوی عدالت و پیشرفت اسلامی، برخورداری از زیربنا و جهتگیری توحیدی و تقدم این بُعد بر سایر ابعاد است.
بنا به آموزههای قرآنی؛ پیشرفت واقعی و مبنایی در توحید و یکتاپرستی است و هر گونه ارتقا و رشد در زندگی دنیایی و حیات اخروی، محصول و نتیجه اعتقاد به وحدانیت الهی و برخورداری از حیات طیبه مؤمنانه و توحیدی است. از سوی دیگر توحید و ایمان به وحدانیت الهی عالیترین مصداق عدالت است و شرک و کفرورزی به خدای متعال بزرگترین ستمکاری دانسته شده است و مبنای هرگونه پسرفت و حرکت قهقرایی انسانها و جوامع انسانی به حساب میآید. به تبع آن، میتوان این عاقبت را برای هرگونه ستمورزی متصور شد. در حقیقت ظلم اصلی نشناختن حق عبودیت الهی است و عدل اصلی بهجای آوردن عبادت خدا و عدم شرک به اوست و میتوان اینگونه نتیجه گرفت که هرگونه رشد، و پیشرفت و تعالی مادی و معنوی در گرو توحید و عبودیت خالص الهی است و توحیدخواهی هم در گرو عدالتخواهی و نفی ستم و شرک است و آیات الهی، بهترین شاهد بر این مدعا است (اخوان کاظمی، ۱۳۸۸). پس بهوضوح میتوان نتیجه گرفت که اصلیترین و مبناییترین شاخصه جامعه پیشرفته و متعالی اسلامی، برقراری عدالت و محو ستم و ستمکاری در بستر توحیدی است و این مفروض، بیانگر تعامل توحیدی عدالت و پیشرفت است.
میتوان استنتاج نمود که کارکرد عدالت در اندیشه اسلامی، علوی و مهدوی، پیش از آنکه اقتصادی و معیشتی باشد، اعتقادی، عقلانی و تربیتی است، یعنی اجرای عدالت، کلیه اعوجاجات، انحرافات، ناموزونیها و نبود اعتدالها را اصلاح میکند. بنابراین در خط مقدم این فرایند عدالتورزی و معتدلسازی، اصلاح انحرافات عقیدتی و سپس اخلاقی قرار دارد و بهواسطه این اصلاح و از برآیند آن، اصلاحات اقتصادی و نظام توزیعی عادلانه و ایفای سایر استحقاقهای اجتماعی و سیاسی صورت میپذیرد. البته معنای کاوی واژه عدالت نیز مؤید این ادعا است.
باید افزود از کلمه عدل معمولاً با چند معنی و کاربرد در اندیشههای اسلامی یاد میشود که عبارتند از: راستی، درستی، راست ایستادن، راست نمودن یا راست و درست قرار گرفتن و نشستن، اصلاح کردن و یا ایجاد تغییر، برگشتن از یک مسیر غلط به مسیر صحیح دیگر، داد، مثل، موزون بودن، رعایت تساوی و نفی هرگونه تبعیض، قراردادن و نهادن هر چیز در جای خویش، رعایت حقوق افراد و دادن حق به حقدار، رعایت استحقاقها در افاضه وجود توسط خدای متعال.
از سوی دیگر، «اعتدال» واجد معنای راستی، میانهروی، راست شدن و صاف شدن است. همچنین مترادفهای متعددی مانند ظلم، طغیان، میل و انحراف، برای جور وجود دارد.
«ابن منظور» در «لِسان العرب» در باب مفهوم عدل بیان می دارد که آن چه که در نفوس انسانی، مایه اعتدال و مرتبی و استقامت و انتظام میشود، عدالت است و چنین انسانی مستقیم و راست و درست است[۱](ابن منظور، ۱۴۰۸ق).متضاد آن جور است. جور در اینجا مغایر راستی و درستی و اعتدال بوده و به معنی انحراف است. از منظر وی، ظلم در لغت به معنی تاریکی و شکافی است که در زمین به وجود میآید و همچنین به معنای «تجاوز از حد و قرار دادن چیزی در جای نامناسب» میباشد (همان، ج ۱۲: ۳۷۳). به تعبیر راغب، «ظلم تجاوز از حق را گویند، چه این تجاوز کم باشد چه زیاد. لذا در گناه بزرگ و کوچک هر دو به کار میرود (الراغب الاصفهانی، ۱۳۹۲ق).» بدین ترتیب تحقق عدالت و رفع جور و ستم در معنای مطلق آن، مساوی با محو همه انحرافات، از جمله شرک، کفر، گناه، امیال نفسانی، و یاغیگریهای فردی و اجتماعی است.
اما در تبیین مفهوم پیشرفت باید گفت معمولاً در زبان عربی، برای بیان واژه پیشرفت، از کلماتی مانند: تقدّم، ترقّی،ارتقاء، تطوّر، و نمو، استفاده میشود. اما کلماتی مانند ارتقاء[۲]، تطوّر، نمو، در قرآن نیامدهاند (روحانی، ۱۳۶۸). همچنین کلمه: تقدّم[۳]؛ یکبار و آنهم به معنای «آینده» و کلمه: تقدّموا؛ ۴ بار[۴]، در معنای «پیش فرستادن» به کار رفته است.
به نظر میرسد که یکی از بهترین واژههای قرآن برای بیان کلمه پیشرفت، واژه: «علو» و واژگان هم خانوادهای مانند: تعالی، متعال، به معنای: والایی، بلند و بزرگ مرتبهای باشد. این صفت در بسامد بسیار بالایی برای توصیف و تنزیه خداوند در قرآن به کار رفته است[۵]. زیرا خداوند متعال، نهایت تعالی، والامرتبهای، علو، پیشرفت، تکامل و نورانیت است و به همین دلیل باید مقصد هرگونه حرکت، تکاملی و تعالیجویانه باشد و در حقیقت این گمانه مؤید فرضیه این نوشتار است که پیشرفت اصلی در توحید و حیات طیبه و مؤنانه بوده، عدالتخواهی و ظلمستیزی در مرحله اول میبایستی به توحید و ایمان به وحدانیت الهی و نفی هرگونه کفر و شرک بینجامد. همانگونه که امام علی(ع) درباره نابودی فساد اخلاقی و کلیه انحرافات در عصر ظهور فرمودهاند: «خداوند در آخر الزمان مردی را بر میانگیزد که کسی از منحرفان و فاسدان نمیماند مگر اینکه اصلاح گردد».۱ امام خمینی(ره) هم ضمن بیان عدم توفیق کلیه پیامبران(ص) در اجرای هدف اصلی عدالت و اصلاح و تربیت ابناء بشر، در فرازی بسیار زیبا و بلیغ، تحقق این کار ویژه توحیدی، اعتقادی، تربیتی و اصلاحگرایانه، مطلق و موسّع از عدالت را توسط امام عصر(ع) چنین تبیین فرمودهاند:
«...آن کسی که به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد، نه آن هم این عدالتی که مردم عادی می فهمند که فقط قضیه عدالت در زمین برای رفاه مردم باشد، بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت. انسان اگر هر انحرافی پیدا کند، انحراف عملی، انحراف روحی، انحراف عقلی، برگرداندن این انحرافات را به معنای خودش این ایجاد عدالت است در انسان... وقتی که ایشان ظهور کنند تمام بشر را از انحطاط بیرون میآورد، تمام کجیها را راست میکند: یَمْلأ الأرْضَ بَعْدَ ما مُلِئَتْ جَوْرا همچو نیست که این عدالت همان که ماها از آن میفهمیم که نه یک حکومت عادلی باشدکه دیگر جور نکند آن، این هست اما خیر، بالاتر از این معناست... تمام نفوسی که هستند انحرافات در آنها هست. حتی نفوس اشخاص کامل هم در آن انحرافاتی هست ولو خودش نداند.
در اخلاقها انحراف هست، در عقاید انحراف هست، در اعمال انحراف هست و در کارهایی هم که بشر میکند انحرافش معلوم است. و ایشان مأمورند برای اینکه تمام این کجیها را مستقیم کنند و تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال... از این جهت، این عید، عید تمام بشر است... تمام بشر را ایشان هدایت خواهند کرد انشاءالله، و ظلم و جور را از تمام روی زمین برمیدارند به همان معنای مطلقش (امام خمینی، ۱۳۶۹).
در استنتاجی نهایی باید گفت که کارکرد عدالت در اندیشه اسلامی، علوی و مهدوی، در وهله اول و در مبنا و اساسی توحیدی و اعتقادی است، یعنی اجرای عدالت کلیه اعوجاجات، انحرافات، ناموزونیها و نبود اعتدالها را در حوزه انحرافات غیرتوحیدی و اعتقادی اصلاح میکند و بر مبنای این اصلاح و تعدیل اعتقادی و ایمانی، تعدیل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی صورت میگیرد و در حقیقت هرگونه اجرای عدالت در ابعاد فرعی یاد شده الزاماً به صورت پسینی و متعاقب تحقق عدالت در عرصه توحیدی و مبتنی بر آن باید باشد و این همان تحقق مطلق و موسع عدالت بوده و ضامن تعالی و پیشرفت واقعی که همان حیات طیبه هست خواهد بود و میتوان اذعان کرد که وجه تمایز اصلی الگوی عدالت و پیشرفت اسلامی با نمونههای غربی و غیراسلامی آن، زیرساخت و جهتگیری الهی و تقدم بُعد توحیدی آن است.
پینوشت:
[۱] - العدل: ماقام فی النفوس انه مستقیم و هو ضدالجور.
[۲] - البته از ثلاثی مجرد «رقی». در ۴ آیه، مشتقات و کلمات: راق، لرقیک، ترقی، فلیر تقوا آمده است که دو مورد اخیر به معنای «بالا رفتن» است.
[۴] - بقره، ۱۱۰؛ حجرات، ۱؛ مجادله، ۱۳؛ مزمل، ۲۰.
[۵] - برخی از این آیات عبارتند از «هو العلی العظیم»، بقره، ۲۵۵؛ «سبحانه و تعالی عما یقولون کبیرا»، اسراء، ۴۳؛ «تعالی عما یشرکون»، نحل، ۳؛ «عالم الغیب و الشهاده الکبیر المتعال»، رعد، ۹؛ «فتعالی الله الملک الحق»، طه، ۱۱۴؛.
۱ ـ «یبعث الله رجلاً فی آخر الزمان... و لا یبقی طالحٌ ال صَلُحَ» اثباه الهدی، ج۳، ص۵۲۴.
منابع
۱. ابن منظور، (۱۴۰۸ ق). لسان العرب. دار احیاء التراث العربی، المجلد التاسع.
۲. اخوان کاظمی، بهرام. (۱۳۸۸). تعامات عدالت و پیشرفت در آموزههای قرآنی. مجله حکومت اسلامی، شماره ۵۱: ۲۱-۵۷.
۳. الراغب الاصفهانی. (۱۳۹۲ق). معجم مفردات الفاط القرآن. بیروت: دارالفکر.
۴. روحانی. (۱۳۶۸). المعجم الاحصایی لالفاظ القرآن الکریم، (فرهنگ ماری کلمات قرآن کریم)، مشهد: آستان قدس رضوی، ج ۲و۳.
۵. موسوی خمینی، روح الله. صحیفه نور، ج ۱۲.