چکیده:
آغاز بیداری اسلامی برههای از تاریخ است که مسلمانان سنگینی فشار و تحقیر استعمار را حس میکردند و تمدن عظیم اسلامی بدست استعمارگران سلطهطلب قطعه قطعه و به جزیرههای مجزای سیاسی، و متخاصم مذهبی تفکیک میشد.
اولین زبانههای بیداری اسلامی شوق وحدت میان پیروان فرق اسلامی را هم بر میانگیخت چرا که هردو نشأت گرفته از یک علت واحد بود.
نگاه به وحدت اسلامی ، ضرورت، اهمیت و جایگاه آن در مراحل مختلف بیداری اسلامی رو به رشد و تکامل است و در هر مرحله متناسب با شرایط داخلی و تهدیدات بیرونی جهان اسلام، ابعاد تازهای پیدا میکند و راهکارهای جدیدی برای آن پیشینهاد میشود.
تغییرات پیش آمده در ارائه نظریه وحدت اسلامی از حیث محتوا و سطح و همچنین جایگاه و پایگاه اجتماعی دعوت کنندگان به وحدت در سیر بیداری اسلامی مدنظر این مقاله است.
واژگان کلیدی:
بیداری اسلامی؛ وحدت اسلامی؛ نظریه وحدت؛ اندیشه سیاسی امام خمینی و آیت الله خامنهای
مقدمه
موج بیداری اسلامی که از حدود دو قرن پیش با آغاز عصر استعمار در ممالک اسلامی پدیدار شده و به سمت احیای تمدن اصیل اسلامی در حرکت است، از هما ابتدا آرمان کمرنگشدهی بیداری اسلامی را نیز برجسته کرد و طی این دو سده، این دو مفهوم ارزشمند و آرمان بلند، دوشادوش یکدیگر در بین امت اسلامی گسترده شدهاند.
وحدت اسلامی که از سالهای صدر اسلام کم و بیش و با تعاریفی متفاوت دغدغه بزرگان دین بود؛ با آغاز موج نخست بیداری، به عنوان یکی از مؤلفههای بیداری در جوامع اسلامی مطرح شد. تطاور ایام و تحولات سریع امت اسلام و بویژه آغاز موج دوم بیداری اسلامی با نقش آفرینی امام خمینی (ره) و شکلدهی حکومت اسلام محور در ایران، تحولاتی را نیز در موضوع وحدت اسلامی ایجاد نمود.
مسئله اصلی، شناخت تحولات نظریهی وحدت اسلامی در طی دوران بیداری اسلامی (موج اول و دوم) در عرصههای مختلف اعم از مفاهیم و مبانی، راهبردها و راهکارها، عملکردها و.... میباشد.
برای شناخت تاثیرات بیداری اسلامی بر نظریه وحدت اسلامی آرای پنج تن از بزرگان شاخص و سرشناس دو قرن اخیر در این موضوع را مورد مطالعه و مقایسه قرار دادهایم تا با سیر تحول این نظریه در این سالها آشنا شویم. ابتدا سیدجمال الدین اسدآبادی (1254 - 1314ه.ق.) را که موفق شد موج وحدت طلبی را در بین بسیاری از چهرههای علمی و اجتماعی به حرکت درآورد بررسی می کنیم.
پس از آن آراء و نظرات آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین موسوی از علمای برجسته لبنان (1290 - 1377 ه.ق.) را مطالعه میکنیم. آیت الله کاشف الغطا (1294–1373ه. ق.) و آیت الله بروجردی (1292 - 1380ه.ق.) از سایر علمای برجسته و نقشآفرین در موضوع وحدت اسلامی هستند که تحولات جدیدی در موضوع پدید آوردهاند و نظرات آنها مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
سپس به فعالیتهای شیخ محمود شلتوت (1310 - 1383ه.ق.) از رؤسای دانشگاه الازهر و صاحب فتوای معروف به رسمیت شناختن مذهب شیعه اشاره کرده و با مطالعه آراء و عملکرد امام خمینی (قدس سره) به موج دوم بیداری منتقل میشویم. در انتها نیز به نظرات و عملکرد وحدتآفرین آیت الله العظمی خامنهای خواهیم پرداخت.
با توجه به ماهیت تحقیق که بررسی سیر تحول نظریههاست نیازمند مطالعهی تطبیقی نظرات ارائه شده هستیم. اما پس از مطالعهی تطبیقی نطریه ها که تحت عنوان مفاهیم و مبانی ارائه شده توسط اندیشمندان و نطریهپردازان مذکور خواهد بود، نگاهی نیز به راهکارها و راهبردها و پیشنهادات اجرایی مطرح شده، و رفتار صاحبنظران و فعالیتهای اجرایی هریک خواهیم انداخت.
مبانی و مفاهیم نظریه وحدت اسلامی
سیّدجمال، با توجه به نگاه ویژهای که به صدر اسلام داشت، ویژگیهای آن دوران را الگوی مناسبی برای پیروی میدانست. او در تلاش برای ایجاد جامعهای بود که وحدت بر محور قرآن بر آن حاکم باشد و اختلافات نژاد و مذهب و منطقه، این وحدت را تحت الشعاع قرار ندهد.
سید جمال معتقد بود مسلمانان به خاطر پیرایههایی که در طول تاریخ به دین خود بستهاند این چنین متشتت و پراکندهاند. لذا آرمانش این بود که مسلمین به وضعیت صدر اسلام برگردند و اسلام حاکم همان اسلام نخستین، بدون شاخ و برگهایی که بدان بستهاند باشد. مهمتر از همه، آرزوی ایجاد دولت اسلامی واحدی را برای مسلمانان داشت. ولی پس از آن که تشخیص داد امکان ندارد که فرامانروای واحدی زمامدار امور تمام مسلمانان باشد، به لزوم ارتباط طراحی شده میان تمام اجزا و اعضای جوامع اسلامی رسید و اعلام کرد مسلمانان باید تابع حکومتهایی باشند که قرآن بر آنها حاکم باشد:
«من نمیگویم که به همهی کشورهای اسلامی یک نفر حکومت کند، زیرا این کار بسیار مشکل است، ولی امیدوارم که حاکم و سلطان همه ملتهای مسلمان، تنها قرآن باشد و عامل وحدت و یگانگی آنها دین آنها. با این وحدت هر پادشاهی میتواند در کشورش برای حفظ حقوق دیگر کشورهای اسلامی کوشش کند؛ زیرا حیات او به حیات آن دیگری و بقایش به بقای ملّت دیگر مسلمان بسته است.»
[1]
سید جمال محور وحدت میان جامعه مسلمین را فقط قرآن و دین اسلام معرفی میکرد و معتقد بود: «حاکم و سلطان همهی ملتهای مسلمان، تنها قرآن باشد و عامل وحدت و یگانگی آنها، دین آنها.»
[2]
آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین موسوی قائل به یکپارچگی ذاتی امت اسلامی است و معتقد است نزاعهای متعصبانهای که بین فرق و مذاهب مختلف اسلامی وجود دارد و اهانتها و تهمتهایی که به یکدیگر میزنند، به خاطر برداشتهای متفاوت از اصول واحد به وجود آمدهاست.
مفهوم وحدت اسلامی در نگاه ایشان، این است که فرق ومذاهب مسلمین، بدبینیها را کنار بگذارند؛ و با نگاه خیرخواهانه و دوستانه به گفتگو و بحث دربارهی نظرات خود بپردازند. از نگاه ایشان، با حرکت در این مسیر مباحث علمی به تفرقهی اجتماعی نخواهد انجامید و پیکرهی متفرق امت اسلامی در عمل بازسازی و یکپارچه سازی خواهد شد.
همچنین ایشان در سالهای مبارزه با استعمار، در هنگام سفر مصر، تعبیر مشهوری دربارهی وحدت بهکار برده است:
«فَرَّقَتْهُما السیاسة، فَلْتَجْمَعْهُما السیاسة» یعنی شیعه و سنی را سیاست و اهداف سیاسی از هم جدا کرد و باید سیاست، آنها را با هم جمع کند.
نمیتوان از این عبارت نتیجه گرفت که نگاه سید شرف الدین به وحدت یک نگاه سیاسی و تاکتیکی است. چرا که اگر چنین بود ایشان راهکار گفتگوی علمی را پیشنهاد نمیکرد و به راههای سطحی دیگر متوسل میشد. بلکه تاکید ایشان با توجه به شرایط خاص زمان، که البته در زمان ما هم استمرار دارد، صورت گرفته و در مقام تشویق مردم به پیگیری وحدت و کنار گذاشتن اختلافات بیان شدهاست. در مجموع، نوع نگاه شرف الدین، بحث و بررسی علمی موارد اختلافی، به دور از نگاههای متعصبانه است.
آیت الله کاشف الغطاء از فعالان و نظریهپردازان وحدت اسلامی در قرن اخیر به شمار میرود که عمق اندیشه، آشنایی با سیاست و مسائل زمان، صراحت در گفتار و شجاعت در عمل، و بطور ویژه جایگاه فقهی و مرجعیت دینی، برجستگی خاصی به ایشان بخشید و آموزههای اصلاحی او را کارساز کرد.
در نگاه ایشان اتحاد به معنای زیر پا گذاشتن حقوق یک فرقه توسط فرقهی دیگر نیست، بلکه منظور ایشان تفاهم و همبستگی اقوام مختلف اسلامی به جای تهمت و ناسزاگویی و بدبینی نسبت به هم است. کتاب «اصل الشیعه و اصولها»ی ایشان نیز در همین راستا تهیه شده است:
«ما در این نوشتهها به همهی مسلمین بیدارباش داده و از همه دعوت کردهایم که در راه اعادهی اصول صمیمیت و برادری و اتحاد در میان فرق مسلمین بکوشند.»
[3]
نگاه ایشان به وحدت، نگاهی زیر بنایی و اساسی است. ایشان وحدت را یکی از پایههای اساس اسلام و در کنار اصل توحید معرفی میکنند. این جملهی معروف ایشان تا سالها ورد زبان هر عالم و فعال اجتماعیای بود که میخواست در زمینهی وحدت قدم بردارد: «بنی الاسلام علی دعامتین: کلمه التوحید و توحید الکلمه»
[4]
در مجموع میتوان گفت آیت الله کاشف الغطا وحدت اسلامی را برخاسته از متن و اساس دین میداند و بر همین اساس سه محور را به عنوان مرکز ثقل و عامل اتحاد امت اسلام معرفی میکنند:
اما اندیشه و مبانی فکری وحدت اسلامی نزد آیت الله بروجردی، به نظر تحت تاثیر طیفی از عالمان دینی دوران تحصیل ایشان شکل گرفته است که معتقد بودند: «پیش ما واضح و ثابت شد که این اختلاف فرق پنجگانهی اسلامیه – شیعه، حنفی، حنبلی، مالکی، شافعی- در غیر آنچه مربوط به اصول دیانت است و شقاق ما بین طبقات مسلمین علت تامهی انحطاط دول اسلامیه و سبب استیلای اجانب بر ممالک مسلمین بوده و هست.»
[5] و بر همین اساس در ذیحجهی 1328هجری قمری حکمی صادر و طی آن «اتحاد مسلمین» و «تحرز از تمام موجبات شقاق و نفاق» را واجب اعلام میکنند.
[6]
آیت الله بروجردی بر اثر مطالعات و تحقیقات گسترده در زمینهی کتب و آراء فقهی علما و مذاهب مختلف اهل سنت، به این نتیجه رسیده بود که با آگاهی از محتوای روایات و فتاوای رایج اهل سنت در زمان امامان معصوم(علیهم السلام)، بهتر و راحتتر میشود محتوای احادیث و منظور سخنان ایشان را دریافت.
از ایشان نقل شده که فرموده اند: «فقه شیعه در حاشیهی فقه اهل سنت است.»
[7] استدلال ایشان این بود که چون شیعیان در طول تاریخ حکومت نداشتند و اغلب حکومت در دست بنی عباس بود و فتاوای اهل سنت میان مردم رواج داشت، محدثان و نزدیکان ائمه(علیهم السلام) نیز با توجه به فضای حاکم بر جامعهی آن روز، از ایشان سؤال میکردند و آن حضرات نیز با توجه به همین نکته پاسخ میدادند.
[8]
از این رو آیت الله بروجردی، تحقیق و مطالعهی کتابهای اهل سنت را از مقدمات لازم برای فهم فقه و اجتهاد میدانست و خود ایشان در حد اعلا به آن مسلط بود. این آشنایی و برخورد نزدیک ایشان با فقه اهل سنت را میتوان یکی دیگر از مبانی و زمینههای اندیشهی وحدت اسلامی ایشان دانست.
از طرفی شیخ محمود شلتوت با طرح نظریهی تقریب مذاهب، به معنای دقیق، نزدیکی علمی و فقهی علمای مذاهب مختلف را در نظر دارد.
در نظر شیخ محمود شلتوت، یکی از مهمترین مسائل در شکلگیری وحدت، دستیابی به نقطهی اشتراکی است که همهی مذاهب بر آن اتفاق داشته باشند. ایشان آن نقطهی مشترک را قرآن معرفی کرده و در این باره میگوید:
«اسلام مردم را به وحدت فراخوانده و محوری را که مسلمانان باید به آن تمسّک جویند و گرداگرد آن جمع آیند، اعتصام به حبل اللّه قرار داده است. این مطلب در بسیاری از آیات قرآن حکیم آمده. رساترین آن در قول خداوند متعال در سوره آل عمران است (واعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لاتفرقوا). خداوند از مطلق تفرقه نهی کرده است که شامل تفرقه به سبب تعصّب نیز میشود. حدیثی صحیح میگوید: لا عصبیه فی الاسلام؛ در دین اسلام تعصّب وجود ندارد.»
[9]
شیخ شلتوت در جایی دیگر، کتاب خدا و سنّت رسول الله را وجه اشتراک همهی مذاهب معرفی میکند
[10]. ایشان بین اختلافهای علمی که در مجامع علمی صورت میگیرد و تعصب خشکی که میان برخی عوام در جریان است، فرق میگذارد و در اینباره میگوید:
«اختلاف رأی، ضرورتی اجتماعی و امری طبیعی است که اجتناب ناپذیر است؛ امّا با اختلافی که منجر به تعصّبات مذهبی و جمود فکری شود، تفاوت دارد. تعصّب، رشته پیوند مسلمانان را قطع میکند و دشمنی و کینه را در دلها میپروراند؛ ولی اختلاف به سبب حقیقت پژوهی، با احترام به آرا و اندیشههای مخالفان ستودنی و قابل پذیرش است».
[11]
امام خمینی (ره) آغازگر موج دوم بیداری اسلامی تغییرات عمیق و مبسوط در مفاهیم مطرح در وادی وحدت اسلامی ایجاد می کنند و علم اتحاد دنیای اسلام را بر قلههایی رفیع تر از قبل به احتزاز در میآورند. ایشان در یکی از بیانیههای اولیه در آغاز قیام خود در اشاره به هدف این حرکت از سه عبارت «وحدت جمیع مسلمین»، «اتحاد ممالک اسلامی» و «برادری فرق مسلمین» استفاده میکنند.
[12] با دقت در این عبارات روشن میشود که امام خمینی(ره) مسلمانان را ذاتاً یک پیکرهی واحد میدانند که برای آنها از عبارت «وحدت» استفاده میکنند. بر خلاف ممالک اسلامی که بطور طبیعی و برحسب قراردادهای ظاهری دارای ماهیتهای مستقل هستند؛ به همین خاطر است که برای آنها از عبارت «اتحاد» استفاده میشود. همچنین ایشان با احترام به فرق مختلف موجود در جامعه اسلامی برنامه خود برای آنها را «برادری» معرفی میکنند:
اسلام تکیه کرده است بر اخوت با تعبیرهای مختلف. انَّمَا المُؤمِنُونَ اخْوَة (1) از آن استفاده میشود که کانّه مؤمنین هیچ شأنی ندارند الا برادری، همه چیزشان در برادری خلاصه میشود.
[13]
مفاهیم پایه و مبانی شکلدهنده و مطرح کنندهی بحث وحدت اسلامی در اندیشهی امام خمینی(ره) عبارتند از: کلمه «توحید»، تجمع زیر پرچم «لا اله الا الله»، اتکاء به «حبل الله»
[14]، توجه به تعالیم قرآن مجید و اجابت دعوت قرآن به وحدت
[15] و بازگشت به تعالیم صدر اسلام و دستورات رسول اکرم (صلی اله علیه و آله وسلم)
[16]
در واقع امام خمینی(ره) وحدت مسلمانان را برخاسته از ایمان و اعتقاد آنان به توحید اعتقادی میدانند. ایشان در کتاب چهل حدیث مینویسند:
یـکی از مقاصد بزرگ شرایع و انبیاء عظام، سلام الله علیهم، که علاوه بر آن که خود مـقـصود مـستـقل است، وسیله پیشرفت مقاصد بزرگ و دخیل تام در تشکیل مدینه فاضله می باشد، توحید کلمه و توحید عقیده است، و اجتماع در مهامامور و جـلوگـیـری از تـعـدیـات ظـالمانه ارباب تعدی است، که مستلزم فساد بنیالانسان و خراب مدینه فاضله است. و این مقصد بزرگ، که مصلح اجتماعی و فردی است، انجام نگیرد مـگر در سایهی وحدت نفوس و اتحاد همم و الفت و اخوت و صداقت قلبی و صـفـای بـاطـنـی و ظـاهـری، و افـراد جـامـعـه بـه طـوری شـونـد کـه نـوع بـنـی آدم تشکیل یک شخص دهند، و جمعیت به منزلهی یک شخص باشد و افراد به منزلهی اعضاء و اجزاء آن باشد، و تمام کـوشـشـهـا و سـعیها حول یک مقصد بزرگ الهی و یک مهم عظیم عقلی، که صلاح جمعیت و فـرد اسـت، چـرخ زند.
[17]
حضرت آیت الله خامنهای (مدظله العالی) پرچمدار وحدت اسلامی در زمان حاضر با شرح و تفصیل به تبیین مفهوم وحدت اسلامی در مناسبتهای گوناگون پرداختهاند.
ایشان وحدت اسلامی را «گرد آمدن صاحبان سلیقه ها و روشهای گوناگون بر گرد محور اسلام»
[18] معرفی میکنند که همان اعتصام به حبل الله است که عموم مسلمین بدان مکلف گشتهاند؛ و در تبیین آیهی شریفهی «واعتصموا بحبل اللَّه جمیعاً ولاتفرّقوا»
[19] میفرمایند:
قرآن اکتفا نمیکند به این که ما را به اعتصام به حبلاللَّه امر کند، بلکه به ما میگوید که اعتصام به حبلاللَّه را در هیئت اجتماع انجام بدهید؛ «جمیعاً»؛ همه با هم اعتصام کنید. و این اجتماع و این اتحاد، یک واجب دیگر است.
[20] و در ادامه برای تبیین اعتصام به حبل الله از آیهی دیگری استفاده میکنند: «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن باللَّه فقداستمسک بالعروه الوثقی»
[21]. این، اعتصام به حبلاللَّه را برای ما معنا میکند. تمسک به حبلاللَّه چگونه است؟ با ایمان باللَّه و کفر به طاغوت.
[22]
اصطلاح «انسجام اسلامی» نیز که از عبارات خاص ایشان برای اشاره به موضوع وحدت اسلامی است
[23]، با این تعابیر تبیین شده است: «انسجام اسلامی یعنی ملتهای مسلمان با هم همراه باشند»
[24] ، یعنی «روابط برادرانه میان آحاد امت اسلامی و وحدت کلمهی آنها»
[25]
در کلام حضرت آیت الله خامنهای (مدظله العالی) مبانی و خاستگاههای وحدت اسلامی عبارتند از: فطرت
[26] ، عقل
[27] ، قرآن و دعوت او از مسلمانان برای برادری و یکرنگی
[28] و اهل بیت پیامبر اکرم (علیه و علیهم السلام)
[29]
آیت الله خامنهای در مواجهه با برداشتهای انحرافی که تقریب و وحدت مذاهب را به معنای ادغام مذاهب در یکدیگر، یا کنارگذاشتن مذاهب و بازگشت به رویهی صدر اسلام و یا انتخاب یک مذهب و کنارگذاشتن سایر مذاهب میدانند تاکید میکنند که «مراد از وحدت این نیست؛ بلکه وحدت به معنای احساس برادری است.»
[30].
توجه و تاکید مضاعف بر معرفی صحیح وحدت اسلامی از آن جهت لازم است که با توجه به آثار و نتایج این آرمان مقدس که در مقابل منافع استکباری دشمنان اسلام قرار دارد، اختلاف افکنیها و توطئههای پیچیدهای از سوی آنها برای مقابله با این «نیاز قطعی»
[31] مسلمین طراحی و اجرا میشود که یکی از آنها «طرح معانی نادرست از وحدت اسلامی در بین پیروان فرق اسلامی» است.
[32] این امر باعث جبههگیری و مخالفت برخی از ناآگاهان در برابر آن میشود. لذا آیتالله خامنهای در مقاطع مختلف و به مناسبتهای گوناگون این موضوع را تبیین و تشریح کردهاند: «وحدت یعنی این که پیروان دو مذهب شیعه و سنی با هم برادر باشند و احساس برادری کنند؛ نه اینکه شیعه، سنی و سنی، شیعه بشود.»
[33]
ایشان درجمع شرکت کنندگان در همایش کنفرانس وحدت اسلامی درسال 1385 این موضوع را اینگونه تشریح میکنند که:
«مراد ما از وحدت اسلامی، یکی شدن عقاید و مذاهب اسلامی نیست. میدان برخورد مذاهب و عقاید اسلامی و عقاید کلامی و عقاید فقهی... میدان علمی است؛ میدان بحث فقهی است؛ میدان بحث کلامی است و اختلاف عقاید فقهی و کلامی میتواند هیچ تأثیری در میدان واقعیت زندگی و در میدان سیاست نداشته باشد. مراد ما از وحدت دنیای اسلام، عدم تنازع است.»
[34]
همچنین در خصوص وضعیت سیاسی کشورها در قبال مسئلهی وحدت اسلامی، تصریح شده است که آرزوی ید واحده شدن مسلمین به معنای حذف دولتها و کشورهای متعدد مسلمان و یکی شدن آنها نیست. «چنین چیزی علی الظاهر، تا قبل از ظهور ولی عصر ارواحنا فداه، نخواهد شد. اما میگوییم... ملتها و دولتهای مسلمان با یک دل {و در یک جهت} حرکت کنند.»
[35]
در دیدار شرکت کنندگان در همایش جوانان و بیداری اسلامی در بهمن ماه 1390 و پس از سقوط دیکتاتوری های مصر و لیبی و تونس، در ایامی که استکبار جهانی، شکستخوردهی امواج جدید بیداری اسلامی، برای جبران شکست خود ایران را متهم به تلاش برای شکل دهی حکومتهای اسلامی مطابق با الگوی موفق پیاده شده در ایران میکرد ایشان به صراحت اعلام کردند: «هیچ الگوی واحدی برای همهی کشورهای اسلامی وجود ندارد. در کشورهای مختلف، شرائط جغرافیائی، شرائط تاریخی، شرائط اجتماعی مختلف است؛ اما اصول مشترکی وجود دارد»
[36]
مطالعه تطبیقی
از مقایسه مفاهیم استفاده شده برای تبیین این نظریه در قرون اخیر، مشخص میشود که از دیدگاه نظری و مفهومی و اصول، خط سیر ثابتی در بین اندیشمندان در موج اول بیداری اسلامی دنبال میشود. این اصول ثابت و مشترک در موج دوم بیداری هم دنبال میشود اما ابعاد بسیار گستردهتری به آن افزوده شده است.
اندیشمندان به اتفاق بر ضرورت همدلی و بازیابی برادری بر مبنای دستور قرآنی «انما المومنون اخوه» تاکید دارند:
سید جمال قرآن را محور اتحاد جامعهی اسلامی و قانون قرآن را حاکم بر تمامی بلاد معرفی میکند و همان حرف علامه شرف الدین سالها بعد به این شکل بیان میکند که نزاعهای متعصبانه و اهانتها و درگیریها باید از روح جامعهی اسلامی جدا شود و خیرخواهی و دوستی جایگزین آن گردد.
مرحوم کاشف الغطا نیز بر همین موضوع پافشاری میکند که با ترک نزاع، حسد و کینه باید زمینهی اتحاد اسلامی را فراهم آورد و تاکید او بر بازگشت به ایمان خالصانهی صدر اسلام، ترجمهی همان نظر سید جمال است که قرآن را یکتا قانون و محور حاکم نامید.
مرحوم کاشف الغطا نوآوریای در این بین دارند و وحدت را به عنوان یکی از دو پایهی اسلام در کنار توحید معرفی میکنند.
آیت الله بروجردی نیز نگاه برادری فرق را ارائه میدهد و با توجه به رویکرد فقهیشان در توجه به روایات و فتاوای رایج اهل سنت میکوشند عملیترین راه را برای بازسازی و محقق کردن این الفت و برادری ارائه دهند.
همین خط ارائه شده، در نظریات شیخ شلتوت، از علمای اهل سنت نیز وجود دارد.
اما با شکلگیری موج دوم بیداری، تاسیس حکومت اسلامی در ایران فرصت عظیمی در اختیار دانشمندان متعهد به وحدت و از جمله رهبران اندیشمند نظام قرار میدهد و ظرفیتهای ویژهای به دست ایشان برای پرداختن به مباحث نظری ایجاد میشود.
امام خمینی وحدت مسلمانان را تجلی توحید عقیدتی آنها بیان میکنند و نگاهشان به آیهی شریفهی «انما المومنون اخوه» در بین فعالان سابق این عرصه بدیع و عمیق تر است که بیان میکنند «کانه مومنین هیچ شانی ندارند الا برادری»
امام خمینی در ترسیم مبانی نظری وحدت، توحید و اعتصام به حبل الله، تعالیم قرآن مجید و دستورات پیامبر اکرم (ص) را همزمان مطرح میکنند و سعی میکنند از تمام مشترکات عقیدتی مسلمانان برای پیریزی نظری بنای وحدت استفاده کنند.
آیت الله خامنهای گام دیگری در مبانی نظری بر میدارند و ضمن تبیین مختصات و ویژگیهای موضوع وحدت، مبانی فطری و عقلی را نیز علاوه بر پایه های تشریعی نظریهی وحدت بیان میکنند. ایشان سیرهی اهل بیت علیهم السلام که همواره عامل وحدت بوده اند را نیز به عنوان یکی از مبناهای حرکت وحدت طلب شیعه معرفی میکنند.
این گسترش مفاهیم و بسط پایه های نظری، همان تاثیری است که تاسیس حکومت اسلامی در مفاهیم وحدت اسلامی گذاشته است.
در لایهی بعدی نگاهمان به مقصود و جان کلام اندیشمندان در طرح مسالهی وحدت است.
اگر از سید جمال که فعالیتش بیشتر جنبهی اجتماعی دارد و پایه های علمی اش در درجهی پایینتری نسبت به سایر علمای نامبرده شده قرار دارد، موقتاً عبور کنیم، سیر جان مایهی نظریهی وحدت در بین علمای شیعی به این نحو قابل ترسیم است :
مرحوم آیت الله سید شرف الدین به طور جد به دنبال حل مسالهی امامت و خلافت میان شیعه و اهل سنت با گفتگوی علمی و پرهیز از تعصب است. ایشان معتقدند با گفتگوهای علمی در همهی مباحث اختلافی میتوان به یک نظریهی مورد اتفاق رسید و این مسیر اگر با پرهیز از تهمتها و اهانتها طی شود نه تنها منجر به تفرقه نمیشود بلکه عامل بازسازی جامعهی متفرق اسلامی است.
مرحوم آیت الله کاشف الغطا گرچه در خصوص نتیجهی مباحثات اظهارنظری نمیکنند اما معتقدند باید باب مجادلات مذهبی به طور کلی بسته شود و هر کس تنها مجاز به بیان نظرات مذهب خود باشد به طوریکه به دیگران برخورد نداشته باشد. از این کلام استنباط میشود که ایشان مناظرات علمی را آنچنان که مرحوم شرف الدین ترویج و تشویق کرده، توصیه نمیکنند.
توسط آیت الله بروجردی گام دیگری در تکمیل این نظریه برداشته میشود و ایشان مباحثه در مسالهی خلافت و امامت را از مباحثه در مسائل فقهی مورد اختلاف تمیز داده و اولی را نفی و دومی را تایید میکنند. استدلال آیت الله بروجردی بر این مبناست که مسالهی خلافت مربوط به گذشته است و حداکثر تا زمانیکه در عالم اسلام خلافتی وجود داشت، بحث دربارهی آن مفید بوده و پس از آن بی فایده است. از این رو آیت الله بروجردی بر روی مباحثات فقهی با علمای اهل سنت متمرکز میشود تا از این طریق تقریبی بین مذاهب اسلامی حاصل شود.
با تشکیل حکومت اسلامی شیعی گرچه دور از ذهن نیست که زمامداران و رهبران فکری که به قدرت حکومتی رسیدهاند بر ترویج نظریهی خود در خصوص مباحث اختلافی اصرار بورزند و با توجه به تاثیر عمیقی که انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی در کل جهان اسلام گذاشت از این ظرفیت برای اثبات نظرات خود در موضوع خلافت و امامت و سایر مباحث، استفاده کنند اما هم در دوران مبارزهی انقلابی و هم در دوران ادارهی نظام شیعی پس از استقرار آن، افراشتهترین پرچم، پرچم وحدت امت اسلامی است.
با گسترش بیداری اسلامی، نظریهی وحدت نیز تکامل یافتهتر بیان میشود. امام خمینی نه تنها بحث دربارهی خلافت امیرالمومنین(علیهالسلام) را بیفایده میدانند، بلکه بالاتر از آن اختلاف کردن بر سر موضوع ولایت آن حضرت را خیانت مینامند.
[37]
ایشان شدیدترین حملات خود را در بین مفسدان جامعهی اسلامی متوجه تفرقهافکنان پنهان شده در لباس اسلام و تعصبات مذهبی میکنند و آنها را از طاغوتیان شیطانتر و پستتر معرفی میکنند.
[38]
امام خمینی وجههی همت خود را در مبارزات و پس از تشکیل حکومت، تالیف قلوب بدنهی فرق اسلامی و زدودن اختلافات عوامانه از میان پیروان مذاهب قرار دادهاند. ایشان در سطح سران حکومتها نیز هم جهت شدن را مدنظر قرار میدهند و هم بستگی حکومتها و دولتهای اسلامی برای حل مسائل مشترک و مورد اتفاق و اعتلای اسلام را مورد تاکید قرار میدهند.
آیت الله خامنهای علاوه بر تاکیدات امام خمینی مبنی بر لزوم برادری آحاد جامعهی اسلامی پس از توجه دادن اقشار مختلف به وجود دشمن تفرقه افکن که هر لحظه به فکر توطئهای برای ایجاد اختلاف است، باب گفتگوهای علمی در مباحث فقهی مورد اختلاف را نیز بین علمای مذاهب و اندیشمندان باز میکنند. ایشان معتدند گفتگوهای علمی در مباحث فقهی میتواند منجر به فتاوای نزدیک و حتی واحدی گردد.
[39] فلذا از تشکیل حکومت اسلامی برای میدان دادن به مباحث علمی به شرطیکه در سطح عالمان دلسوز و متعهد صورت پذیرد استفاده میکنند و البته گوشزد میکنند که دشمن نیز از راه همین مناظرههای علمی درصدد ایجاد تفرقه بین بدنهی جامعهی اسلامی است.
بنابراین آیت الله خامنهای هم الفت و برادری پیروان مذاهب مختلف اسلامی بر گرد اصول مشترک، هم همبستگی و اتحاد سیاسی دولتهای جهان اسلام و هم نزدیکی فقهی در فروع مورد اختلاف را به عنوان مقصد و هدف جریان وحدت پیگیری میکنند.
بررسی تغییرات در سیاستها و راهکارهای وحدت اسلامی
پس از بررسی نظریههای مطرح شده در موضوع وحدت اسلامی جا دارد نگاهی نیز به راهکارهای اجرایی و سیاستهای اتخاذ شده برای تحقق این امر توسط اندیشمندان مذکور بیاندازیم. از زمان آغاز این حرکت برخی سیاستهای ثابت وجود داشته که در طی زمان تنها برخی از راهکارهای اجرایی آنها تغییر کرده است. مانند تلاش برای نزدیکی قلوب مسلمانان و کنارگذاشتن تعصبهای غلط. نمودار سیاستهای بررسی شده در این تحقیق در جدول شماره یک آمده است.
آنچه از این مقایسه استنباط میشود آن است که با شکلگیری حکومت اسلامی سیاست تفاهم کشورها و دولتهای اسلامی زمینهی بروز پیدا میکند. اگر تا پیش از این تنها سید جمال الدین اسدآبادی، که گاه در نقش دیپلمات و گاه در نقش روشنفکر دینی ظاهر میشود و از جایگاه علمی بالایی برخوردار نیست، بهدنبال تفاهم و نزدیکی دولتهای اسلامی است و سایر علما ترجیح میدهند بدنهی اجتماعی و علمای مذهبی را مخـاطب دعـوت خـود قرار دهند، با تشـکیل حکومت اسلامی، این بار علمای تراز اول و زعمای شیعه هستند که پرچمدار نزدیکی دولتها و سران کشورهای اسلامی میشوند.
نکتهی مهم دیگری که قابل ذکر است عدم اصرار امام خمینی بر گفتگوی علمی میان مذاهب اسلامی و در عین حال توجه ویژهی آیت الله خامنهای بر این موضوع است؛ تا آنجا که مجمع تقریب بین مذاهب را با هدف تقریب فکری مذاهب اسلامی پایهگذاری میکنند. البته نمیتوان گفت عدم اصرار امام خمینی بر این موضوع به معنای مخالفت ایشان با گفتگو و مباحثههای علمی است؛ بلکه در تحلیل این امر دو نکته را میتوان مطرح نمود:
اول آنکه سیاست ایشان در این مورد مشابه سیاست مرحوم کاشف الغطا مبنی بر عدم پرداختن به مسائل اختلافی و بیان استدلال برای رد نظریهی مقابل، و در عوض بیان آزاد نظرات علمی هر فرقه به دور از مباحثات و مجادلات است.
نکته دوم اینکه ممکن است ایشان با نپرداختن به این موضوع به دنبال جلب توجه امت اسلامی به امور واجبتر و اساسیتر بوده و به عبارتی همان سیاست توجه و تاکید بر اصول مشترک و پذیرش اختلاف در فروع را در عمل پیاده کرده اند.
یا اینکه با توجه به سابقهی نهچندان مفید برخی از این گفتگوها و ذهنیتها و اتهامات موجود در اذهان پیروان مذاهب اسلامی نسبت به یکدیگر و همچنین کمین توطئه گران برای سوءاستفاده از هر فرصتی برای دامن زدن به اختلافات، برای پرهیز از آفات ضمنی، از فواید این گفتگوها نیز صرف نظر کردهاند. که البته هر دونظریه مطرح شده نیز میتواند صحیح باشد.
اما با گذشت بیش از ده سال از استقرار نظام اسلامی و جلب اعتماد علمای فرق اسلامی، زمینهبرای گشودن باب گفتگوی علمی، البته بصورت کنترل شده و در میان علمای متعهد فراهم میشود و آیتالله خامنهای با تشکیل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، از علمای فرق مختلف دعوت میکنند تا با گفتگوهای کارشناسانه، زمینههای تقریب را در جنبههای اعتقادی، کلامی، فکری، فقهی، اصولی و علمی فراهم آورند.
[40]و در آن به بحث بنشینند.
نکته قابل ذکر دیگر آن است که آیتالله خامنهای نیز گفتگوی علمی را در مباحث فقهی توصیه کرده و هیچ اشارهای به گفتگو در موضوع خلافت نمیکنند؛ بلکه در این موضوع عمل به سیرهی خود امیرالمومنین علی (علیه السلام) مبنی بر پرهیز از اختلاف در جامعهی اسلامی را سفارش میکنند.
[41]
مطالعه اقدامات عملی صورت گرفته در موضوع وحدت
آخرین لایهی مورد مطالعه، گامهای عملی برداشته در موضوع وحدت اسلامی است. نمودار نتایج این مطالعه طبق جدول شماره دو ارائه میگردد.
توجه در نوع و گستردگی فعالیتهای انجام شده در بازهی مورد بحث، تغییر در کیفیت وکمیت اقدامات عملی صورت گرفته را نشان میدهد.
سید جمال الدین اسد آبادی به فعالیتهای سیاسی در مصر و هند و افغانستان و مبارزه با استعمار در کشورهای اسلامی میپردازد و با انتشار نشریه و فعالیتهای تشکیلاتی در جهت ترویج نظریهی وحدت و گسترش بیداری اسلامی تلاش میکند.
آیت الله شرف الدین موسوی ضمن آنکه مبارزه با استعمارگران و تفرقه اندازان خارجی را در دستورکار دارد به ارتباط و گفتگو با علمای سنی مذهب و پژوهش علمی و تشریح دلایل و استدلالات شیعیان در موضوع امامت میپردازد.
آیت الله کاشف الغطا با شرکت در کنفرانسهای جهانی با علمای مذاهب دیگر ارتباط میگیرد و سخنرانیهای موثر و ماندگاری دارد. همچنین کتبی با هدف معرفی صحیح شیعه و زدودن اتهامات و افترائات از اذهان مینویسد.
آیت الله بروجردی در زمینهی مباحث علمی بطور عمیقتر (و البته محدود به امور فقهی) وارد شده و به بررسی ریشههای اختلافات مذهبی پرداختهاند. همچنین فقه مقارن را در دروس خود مطرح کرده و باعث احیای آن در حوزههای شیعی قم و نجف شدهاند. از طرف دیگر علمای سنی مذهب را با فقه شیعه آشنا ساخته و زمینهی تقریب علمی مذاهب را فراهم آوردند. ایشان به فعالیتهای تشکیلاتی دارالتقریب نیز عنایت داشته و همچنین از اهانت به خلفا جلوگیری میکردند.
اما با شکل گیری حکومت اسلامی در ایران فعالیتهای تقریبی هم تنوع بیشتری مییابند و هم عمیقتر میشوند.
امام خمینی کل جهان اسلام را در نهضت انقلابی خود سهیم کرده و مسئلهی فلسطین را، که یکی از پایههای شکل دهندهی نهضت است، مکرراً به سران دولتها، علما و آحاد جامعهی اسلامی یادآوری میکنند. یک روز جهانی برای پرداختن به آن معرفی میکنند که در سراسر دنیای اسلام امواج ملتها را در دفاع از پیوستگی وتعلق فلسطین به جامعهی اسلامی بر میانگیزد. کنفرانس سالانهای برای پیگیری موضوع وحدت اسلامی تشکیل داده و در پیامها و سخنرانیهای مختلف که بازتاب وسیعی در سرتاسر جهان اسلام داردبه مسئلهی وحدت اسلامی توجه میدهند.
در دوران زعامت و رهبری آیت الله خامنهای، با تاسیس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، بُعد جدیدی به اقدامات عملی در موضوع وحدت افزوده میشود. این یک اقدام زیربنایی است که زمینهساز تحقق آروزهای چندینسالهی علمای دغدهمند و فعالیتهای متعدد دیگر است.
همایشها و کنفرانسهای متعدد جهت همفکری و آشنایی بیشتر علمای مذاهب اسلامی با مسائل اصلی جهان اسلام و مباحث علمی یکدیگر برگزار میشود؛ دانشگاهی مختص آموزش مباحث تقریبی تاسیس میگردد؛ دهها عنوان کتاب تالیف شده و مجلات تخصصی در زمینهی تقریب مذاهب راهاندازی میشود و فعالیتهای متنوع دیگری که انجام هرکدام از آنها دستاوردی عظیم برای هریک از علمای گذشته به شمار میرفته است.
ابتکاراتی مانند نامگذاری سال انسجام اسلامی و پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) و هدایت مدبرانهی جامعه در مواجهه با فعالیتهای تفرقه افکنانهی جدید و بیسابقه از قبیل انفجار در حرم ائمه معصومین (علیهم السلام)، قتل و کشتار مسلمانان به بهانههای قومی و فرقهای، تمسخر عقاید و شبههافکنی بین زوار بیت الله الحرام و ساکنان مناطق مرزی و غیر مرزی ایران، آرمان وحدت اسلامی را تا جایی پیش برد که به تنظیم پیش نویس منشور وحدت اسلامی میان علمای فرق مختلف رسید.
بطور خلاصه اینکه نظریهی وحدت اسلامی با تشکیل حکومت اسلامی از لحاظ علمی و اجرایی نیز گسترش یافته و فرصت تازهای برای بروز و ظهور پیدا کرده است.
نتیجه گیری
بیداری اسلامی عنوانی است که نمیتوان آن را به یک دوران خاص نسبت داد و فقط برای قبل و بعد آن دو حالت متفاوت برای امت اسلامی در نظر گرفت؛ بیداری امری تدریجی است و این بیداری مرحلهای در مولفهها و آثار آن نیز موثر است. وحدت اسلامی که در موج اول بیداری با نظریاتی عمومی و توسط مبلغینی چون سیدجمال الدین اسدآبادی پرچمداری میشود؛ در مراحل عمیقتر بیداری اسلامی به دغدغهی اول مرجعیت شیعی و مفتیان اعظم الازهر تبدیل میشود و از حیث مفاهیم و مبانی نیز عمیقتر، با ریشهتر و گسترهتر تبیین و تشریح میگردد. در نتیجهی این تبیینهای عالمانه و گستردگی موج بیداری در لایههای مختلف جوامع اسلامی دغدغهی وحدت نیز فراگیر میشود و به کل جامعه تسری مییابد.
بهموازات این گسترش در سطح، عمیق تر و علمی تر نیز میشود و مباحث علمی و فنی برای کنار گذاشتن اختلافات قدیمی و روبنایی یا تعصبهای حاصل از سالها غفلت و جهل و توطئه آغاز می شود. عالمان دینی و سایر آحاد جاوعه اسلامی از نقشه های دشمن برای خط کشی های فذقهای آگاهی بیشتری پیدا کرده اند و در عین حال که هویت مذهبی خود را حفظ می کنند، تعصبهای غلط را در مواجهه با آرمانهای بزرگ امت واحده اسلامی کنار می گذارند و به تعبیری طریق دستیابی به وحدت اسلامی در عین کثرت مذهبی را شناخته ند و روزبهروز بهتر میپیمایند.