چکیده
مقاله حاضر با رویکرد درون دینی و با مراجعه به آیات قرآن کریم به این پرسش اساسی پاسخ میدهد که آیا قرآن کریم به مفهوم آزادی سیاسی پرداخته است؟ با تحلیل عناصر مفهومی آزادی سیاسی، این مدعا مورد بررسی قرار میگیرد که قرآن کریم آزادی سیاسی انسان را برای رسیدن به کمال انسانی در جامعه سیاسی به رسمیت شناخته، خواهان رهایی انسان از سلطه انسانهای ستمگر و دولت های مستبد است. بر این اساس، در قرآن کریم اولاً آزادی سیاسی برای انسان مسلمان به رسمیت شناخته شده، ثانیاً جوهره آن رهایی انسان از سلطه و استبداد بوده، ثالثاً هدف آن رسیدن انسان مسلمان به خداباوری و تحقق عدالت در جامعه است. در تبیین نکات سه گانه فوق، پس از تحلیل مفهومی آزادی سیاسی، با مراجعه به قرآن کریم، مؤلفه های سه گانه آزادی سیاسی در قرآن کریم (فاعل/ مانع/ هدف) توضیح داده شده و بر پایه آن، این تعریف از آزادی سیاسی در قرآن کریم بدست آمد که عبارت است از "فقدان دخالت و ممانعت اربابها و طاغوتها در برابر فعالیت و رفتار سیاسی انسانها با هدف تحقق خداباوری (حاکمیت الهی) و عدالت درجامعه به منظور برخورداری آنان از حقوق اساسی."در نهایت بر اساس این تعریف "حق انتخاب"،"حق نظارت و بیان" و" حق تشکیل اجتماعات" به مثابه اقسام آزادی سیاسی در قرآن کریم استخراج و تبیین گردید.
کلمات کلیدی: آزادی سیاسی، دولت اسلامی، فقدان سلطه، حق انتخاب، حق نظارت و بیان، حق تشکیل اجتماعات
مقدمه
تبیین آزادی سیاسی در قرآن کریم به مثابه هدف اساسی مقاله حاضر مستلزم تحلیل عناصر و مؤلفه های مفهومی آزادی سیاسی با مراجعه به آیات قرآن کریم است. این مهم نیز به نوبه خود نیازمند بکار گیری الگوی مفهومی و روشی خاصی است. بر این اساس، قدم نخست تبیین مفهوم آزادی سیاسی به منظور بدست آوردن چارچوب مفهومی مورد نیاز نوشتار حاضر است. از آنجا که مفهوم آزادی سیاسی دربرگیرنده سه مؤلفه فاعل، مانع و هدف است، تلاش میشود با مراجعه به قرآن کریم مؤلفه های سه گانه مذکور شناسایی گردد. این مراجعه نیازمند الگوی روشی متناسب است و از اینرو، قدم دوم نوشتار حاضرتبیین تفسیر اجتهادی به مثابه الگوی روشی است. در ادامه بر پایه این چارچوب مفهومی و روشی، فاعل، مانع و هدف آزادی سیاسی در قرآن کریم تبیین میگردد. مدعای اصلی نوشتار حاضر این است که قرآن کریم آزادی سیاسی انسان ها را در جامعه و دولت اسلامی به رسمیت شناخته است. نگارنده با تبیین مؤلفه های سه گانه آزادی سیاسی قران کریم، به تعریف آزادی سیاسی از دیدگاه این کتاب آسمانی می پردازد. مباحث این مقاله امکان طبقه بندی اقسام آزادی سیاسی را فراهم ساخته، نگارنده در ادامه مباحث مقاله به این بحث مهم می پردازد. با تبیین مؤلفه ها و سپس اقسام آزادی سیاسی در قرآن کریم امکان نتیجه گیری فراهم میگردد و خواننده به پاسخ این پرسش رهنمون میگردد که آیا در قرآن کریم آزادی سیاسی مطرح شده است؟ و در این صورت مؤلفه ها اساسی آزادی سیاسی در قران کریم چیست؟ و مهمترین اقسام آزادی سیاسی از دیدگاه قران کریم کدام است؟
1. چارچوب مفهومی و روشی
بی تردید، تبیین مفهوم آزادی سیاسی در قرآن کریم مستلزم اشاره به مفهوم آزادی سیاسی از یک سو و توضیح الگوی روشی مناسب برای مراجعه به قرآن کریم از سوی دیگر است.
1.1. مفهوم آزادی سیاسی
آزادی سیاسی به مثابه یک مفهوم مدرن، در برگیرنده نگرشی خاص به رابطه فرد و دولت است که از آن به آزادی" منفی" تعبیر گردیده است. بر اساس این نگرش، آزادی منفی در پاسخ به این پرسش اصلی مطرح میشود که: چیست و کجاست آن قلمروی که در محدوده آن، شخص – یا گروهی از اشخاص – عملاً آزادی دارند (یا باید آزادی داشته باشند) تا بدون دخالت دیگران آن چه را بخواهند عمل کنند و آن چنان که می خواهند باشند.(آیزیا برلین،1368: 236) براین اساس آزادی دراین معنا [منفی] آزادی از چیزی است، یعنی محفوظ ماندن از مداخلات غیر در داخل مرزی که هرچند متغیر است، قابل شناسایی می باشد.(آیزیا برلین،1368: 244) در این گونه آزادی ،همان طوری که ملاحظه میشود، دغدغه اصلی، محافظت شخص از مداخله دیگران است که در ادبیات سیاسی از دیگران به " دولت" تعبیر میگردد. این محافظت در صورتی تحقق مییابد که انسان بدون برخورد با مانعی به نام دولت بتواند آنگونه که می خواهد عمل نماید. این نگرش اگرچه در متون وادبیات سیاسی جدید بسیار مورد توجه قرار گرفته، به نظر می رسد نمی تواند تعریفی جامع از آزادی سیاسی ارائه نماید. این نگرش آزادی سیاسی را به عدم مداخله دولت در زندگی سیاسی افراد تعریف می کند که تنها نمایان گر دو مولفه آزادی سیاسی است در حالیکه آزادی سیاسی از سه مولفه اساسی تشکیل شده است.
بر طبق این نگرش آزادی سیاسی همچون اصل آزادی دارای مفهومی جهان شمول بوده، هرجمله و تعریفی که درباره آزادی گفته شود، دربرگیرنده سه مولفه اساسی است که از آنها به "فاعل"، "مانع" و"هدف" تعبیر میگردد. (G.C.Mac.Callum,1967:76) مفصود از فاعل " فرد" و مقصود از مانع " دولت" و مقصود از هدف " انجام یک عمل و یا برخورداری از یک "حق " می باشد. براین اساس، آزادی سیاسی عبارت است از رهایی فرد از دخالت دولت برای انجام دادن یک عمل سیاسی و یا برخورداربودن ازیک حق اساسی. فرد در زندگی سیاسی آن گاه از وصف آزادی سیاسی برخوردار است که برای انجام فعالیت های سیاسی از دخالت دولت آزاد باشد و یا دولت حقوق اساسی وی را برسمیت شناسد.طبق این تعریف، دولت در صورت ممانعت از فعالیت سیاسی قانونی شهروندان ویا امتناع از برسمیت شناختن حقوق اساسی آنان مانع آزادی سیاسی به شمار می آید. اما در صورت فقدان چنین مانعی افراد و شهروندان به مثابه فاعل آزادی می توانند به انجام فعالیت های سیاسی قانونی پرداخته، حقوق اساسی خود را استیفاء نمایند. بدین ترتیب، در شناسایی آزادی سیاسی در یک جامعه تنها به وجود وعدم وجود مانع در برابر افراد نمی توان نظر کرد، بلکه افزون بر ان باید به ویِژگی های افراد به مثابه فاعل آزادی سیاسی و نیز نوع فعالیت های سیاسی و حقوق اساسی به مثابه اهداف آزادی سیاسی نیز باید توجه کرد. در این نوشتار با توجه به این تعریف از آزادی سیاسی، تلاش می کنیم عناصر و مولفه های سه گانه مذکور را در آیات قرآن کریم مورد بررسی قرارداده، با کنار هم قرار دادن گزاره های بدست آمده در باره این عناصر و مولفه های به دیدگاه قرآن کریم در باره آزادی سیاسی دست یابیم. اما دست-یابی به این مهم بدون بکار گیری الگوی روشی مناسب امکان پذیر نمی نماید که در ادامه به اختصار به توضیح آن می پردازیم.
1.2. الگوی روشی
استخراج گزاره های قرآن کریم در باره عناصر و مولفه های آزادی سیاسی مستلزم " فهم " آموزههای مکنون در این متن دینی است که از طریق بکارگیری الگوی روشی تفسیری بدست می آید. تفسیر به مثابه روش فهم آموزههای قرآن کریم گونه های متعددی دارد که یکی از مهمترین آنها تفسیراجتهادی است. تفسیراجتهادی الگویی تفسیری است که با تکیه بر قواعد اجتهاد فهم میسر میگردد. از این رو فهم این الگوی تفسیری مستلزم فهم اجتهاد است. اجتهاد فرایندی است که از " فهم " آغاز می شود و به " استنباط " ختم می گردد. اجتهاد در عرف فقها نهایت سعی و کوشش در به دست آوردن احکام شرعیه است و به این اعتبار بدست آوردن احکام از دلایل شرع اجتهاد خوانده می شود . (محقق حلی ، 1403: 179) بدین ترتیب، اجتهاد نوعی فهم فقهی است که با بکار گیری اصول روش شناختی خاصی به استنباط آموزه یا احکام شرعی می انجامد . این فهم پس از کوشش های فکری زیادی بدست می آید و در اثر ممارست تبدیل به " ملکه و استعدادی " می گردد " که به وسیله آن می توان به استنباط حکم شرعی فرعی از یک اصل پرداخت " . (محمد کاظم خراسانی،1412: 463)
بر اساس تعاریف مذکور اجتهاد به مثابه فهم سرشتی زبانی پیدا می کند. اجتهاد آنگاه که با متن یا متون دینی سر و کار پیدا می کند، نوعی گفتگوی زبانی با متن تلقی می گردد. گفتگوی زبانی مجتهد با متن با تکیه بر قواعد زبانی و با بهره گیری از انواع دلالت های زبانی بوده، در این گفتگو اجمال و ابهام زبانی متن بر طرف می گردد. با بر طرف شدن اجمال و ابهام، مقصود شارع دریافت گردیده، بر اساس این فهم، آموزه یا حکمی شرعی استنباط می گردد. مفروض اساسی گفتگوی زبانی مجتهد با متن امکان فهم درست است و دغدغه او رسیدن به چنین فهمی از طریق بکارگیری درست قواعد زبانی است. مباحث " الفاظ " در علم اصول حاصل پذیرش چنین مفروضی است . از این رو، به رغم دیدگاههای متعدد و مختلفی که درباره ماهیت " وضع " و انواع دلالت های الفاظ در علم اصول ارائه شده است، (به عنوان نمونه ر.ک: محمد حسین نائینی،1409و محمد باقر صدر،1417وابو القاسم موسوی خویی،1422) هدف همه این دیدگاهها را می توان بکارگیری قواعد زبانی مذکور به منظور دستیابی به فهمی معتبر از غرض شارع و در نتیجه استنباط آموزه یا حکم شرعی دانست. بدین ترتیب، هدف مجتهد حقیقت یابی از طریق زبان و رسیدن به معرفت حقیقی با بکار گیری قواعد زبانی است. این هدف خصلتی معرفت شناختی به " فهم اجتهادی " می بخشد. امّا افزون بر این ، فهم اجتهادی، فهمی " نص گرا " نیز تلقی می گردد. مقصود از نص گرایی، ابتنای اجتهاد بر نص و محوریت نص (قرآن کریم و سنت معصومین) در فعالیت و تلاش علمی فقها و مجتهدین است. بر این اساس، فهم اجتهادی متأثر از مختصّات زبانی متن قرار گرفته و بدون توجه به آنها فهم درست آن متن امکان پذیر نمی باشد. بنابراین، در این نوشتار تلاش می کنیم با تکیه بر مختصات فهم اجتهادی و با استفاده از تفاسیر اجتهادی موجود، گزاره های موجود در قرآن کریم در خصوص عناصر و مولفه های سه گانه آزادی سیاسی را استخراج نمائیم. استخراج این گزاره ها امکان کنار هم قرار گرفتن آنها را در یک هیات نظری فراهم میسازد تا از طریق آن دیدگاه قرآن کریم در باره آزادی سیاسی تبیین گردد.
2. مولفه های آزادی سیاسی در قرآن کریم
براساس آنچه گذشت، تبیین دیدگاه قرآن کریم در باره آزادی سیاسی در گرو تبیین دیدگاه این کتاب آسمانی در باره فاعل، مانع وهدف آزادی سیاسی است:
2.1. فاعل آزادی سیاسی
بر اساس آیات قرآن کریم، مؤلفه نخست آزادی سیاسی را می توان انسان با ویژگی های مختار، انتخابگر و خلیفه خداوند دانست. به دیگرسخن، قرآن کریم انسان را بدلیل برخورداری از ویژگی های مذکور فاعل آزادی سیاسی دانسته، برای وی آزادی سیاسی را به رسمیت شناخته است. از نگاه قرآن انسان موجودی مختار آفریده شده است. انسان از آنجا که نسبت به خوبی و بدی شناخت فطری دارد، مختار بوده، بر پایه این شناخت فطری می تواند مسیر درست زندگی خود را انتخاب نماید. و از آنجا که انتخابگری مذکور به طور کلی در دو حوزه فردی و اجتماعی امکان پذیر می باشد، می توان گفت که قرآن کریم در دو حوزه فردی و اجتماعی انسان را با چنین ویژگی هایی مورد توجه قرار داده است. به دیگر سخن، قرآن کریم به هنگام بیان ویژگی های مذکور میان دوحوزه مذکور تمایزی ایجاد نکرده است، درنتیجه میتوان انسان را فاعل آزادی هم درسطح فردی و هم درسطح اجتماعی درنظر گرفت و بدین ترتیب، در مقام استنتاج مؤلفه نخست آزادی سیاسی ،براساس تعمیم مذکور عمل کرد.
درقرآن کریم از یک سو، پس از سوگند به خورشید و ماه و روز و شب، آسمان و زمین به جان آدمی سوگند یاد کرده، میفرماید: "فألهمها فجورها وتقویها ؛پس فجوروتقوی(شروخیر) رابه او(انسان) الهام کرده است."(شمس/8) ازسوی دیگر، به دلیل برخورداری از این ویژگی، او را موجودی انتخابگر معرفی میکند: "انّا هدیناه السبیل إمّا شاکراً وإمّا کفوراً ؛ماراه را به اونشان دادیم ،خواه شاکرباشد (وپذیرا گردد )یا ناسپاس."(انسان/3) بر پایه چنین ویژگی های ذاتی و تکوینی، قرآن کریم انسان را خلیفه خداوند معرفی می کند: "واذ قال ربک للملائکة انّی جاعل فی الارض خلیفة قالوا أ تجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک قال انّی أعلم ما لا تعلمون؛ هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشینی قرارخواهم داد. (فرشتگان) گفتند: آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد و خون ریزی کند؟ ما تسبیح وحمد تورا به جا می آوریم و تو را تقدیس می کنیم. پروردگار فرمود: من حقایقی را می دانم که شما نمی دانید."(بقره/30) از نگاه قرآن کریم، انسان به عنوان خلیفه خداوند در روی زمین از چنان کرامتی برخوردار است که موجودات طبیعی دیگر در تسخیر انسان قرار گرفته اند:
" الله الذی سخر لکم ما فی السموات وما فی الارض جمیعا منه، ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون؛ و آن چه در آسمان ها و آن چه در زمین است همه را برای شما رام ساخت. اینها از جانب خداست. به راستی در این امور برای مردمی که می اندیشند نشانه هایی (بر یکتایی وتدبیر خدا) است.( جاثیه/13) بنابراین، ازدیدگاه قرآن کریم، انسان به دلیل برخورداری از آگاهی فطری به خوبی و بدی وبرخورداری از عقل و توانایی شناخت خوبی و بدی، موجودی مختاروانتخاب گرآفریده شده ،در جایگاه خلیفة اللهی قرارگرفته و در نتیجه بر فراز طبیعت بوده و می تواند در آن تصرف نماید. بدین ترتیب، چنین انسانی، به عنوان فاعل آزادی سیاسی به رسمیت شناخته می شود. اما آنچه از نگاه قرآن کریم اهمیت دارد این است که انسان اگر چه با چنین ویژگی هایی برخوردار از آزادی سیاسی است اما این آزادی توام با عنصر مسئولیت پذیری است: "ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفواد کل اولئک کان عنه مسئولا؛ و از آنچه که بدان علم نداری پیروی نکن، زیرا گوش وچشم و دل، از همه اینها سوال می شود"(اسراء/36) براین اساس، انسان اگرچه آزادی سیاسی دارد اما بر طبق این آیه در برابر تمامی رفتارها وگفتارهایش در عرصه سیاسی اجتماعی، مسئول می باشد. در این جاست که انسان ناگزیر از توجه به غایت رفتار وگفتارهای خویش در عرصه سیاسی اجتماعی است، چرا که قرآن کریم انسان را موجودی با هدف و غایت معرفی می کند: "افحسبتم انما خلقناکم عبثا وانکم الینا لاترجعون؛ آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم وشما به سوی ما بازگردانده نمی شوید؟"(مومنون/115)
2.2. مانع آزادی سیاسی
از نظر قرآن کریم موانع آزادی سیاسی را به دو دسته بیرونی و درونی می توان تقسیم کرد. مهمترین موانع بیرونی آزادی سیاسی انسان ها، "ارباب"،" مستکبران" و"طاغوت ها" می باشند. از این زاویه، مهمترین مانع آزادی سیاسی انسانها، افرادی هستند که خود را "ارباب"دیگران دانسته، بر آنها به عنوان "طاغوت" مسلط می گردند. به همین دلیل، قرآن کریم سلطه این افراد را نامشروع تلقی کرده، پرهیز از آنان را درخواست نموده است. از این رو، خطاب به اهل کتاب می فرماید:
"قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا وبینکم الاّ نعبد إلا الله ولا نشرک به شیئاً ولا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فإن تولوّا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون ؛ بگو ای اهل کتاب، بیایید بر سر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم، که جزخداوند را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریکی نیاوریم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند ارباب نگیرد و اگر رویگردان شدند، بگویید شاهد باشید که ما فرمانبرداریم."(آل عمران/64) براساس این آیه هیچ انسانی نمی تواند خود را ارباب دیگری دانسته، براومسلط گردد. اهمیت این مسأله در این آیه به اندازه ای است که آن را دربرابر دعوت به خداوند قرار داده، پذیرش ارباب را شرک به خداوند معرفی نموده است. در برخی دیگر از آیات قرآن کریم، تعبیر " استکبار" بکار رفته است. از نگاه قرآن کریم یکی دیگر از موانع آزادی مردم در زندگی سیاسی اجتماعی، وجود مستکبرانی است که بر مردم سلطه ایجاد می کنند. قرآن کریم درباره علت سلطه فرعون و بزرگان قومش بر قوم خود به روحیه استکباری آنان اشاره کرده، می فرماید:
"ثم ارسلنا موسی و اخاه هارون بایاتنا و سلطان مبین. الی فرعون وملائه فاستکبروا و کانوا قوما عالین؛سپس موسی و برادرش هارون را با معجزات و برهان روشن به سوی فرعون وبزرگان قومش فرستادیم ولی آنان گردنکشی کردند و مردمی بودند که بر دیگران سلطه یافته بودند."(مومنون/45-46) بنابر این، ایجاد سلطه بر مردم و از بین بردن آزادی آنان در زندگی جمعی بدلیل برخورداری از روحیه استکباری و گردنکشی است. در نتیجه می توان مستکبران را نیز در زمره موانع آزادی سیاسی دانست. درآیه دیگری، مانع آزادی سیاسی انسان را طاغوت معرفی می کند: "ولقد بعثنا فی کل امة رسولاً ان اعبدوا ا لله واجتنبواالطاغوت؛ودرحقیقت درمیان هرامتی فرستاده ای برانگیختیم [تا ازمردم بخواهد] خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید"(نحل/36) دراین آیه رسالت رسولان را دور ساختن مردم از طاغوت درکنار دعوت به توحید معرفی نموده است. دراین آیه نیز، با کنارهم قراردادن طاغوت زدایی و توحید، به اهمیت ضرورت آزادی انسانها ازطاغوت اشاره شده است. درواقع تحقق توحید به عنوان مهمترین اصل درجامعه، دراین آیه، مستلزم برداشته شدن مانعی به نام طاغوت است. دقت در کاربرد واژه طاغوت در برابر الله و حاکمیت طاغوت در برابر حاکمیت الهی این نکته اساسی را روشن میسازد که در قرآن کریم طاغوت و حاکمیت طاغوت نماد سلطه نامشروع تلقی میگردد. ازاین رو، طاغوت و نظام طاغوتی مانع تحقق آزادی سیاسی درجامعه دینی است که هدف اساسی آن عبودیت خداوند است. از این رو، طاغوت هم مانع عبودیت تلقی گردیده، هم آنگاه که در سطح زندگی سیاسی اجتماعی مطرح شود، می تواند مانع آزادی سیاسی به حساب آید. افزون براین، طاغوت به عنوان نماد سلطه نامشروع قابل انطباق با دولت سلطه گراست. بنابراین، می توان مانع آزادی سیاسی انسانها از نگاه قرآن کریم را هرگونه سلطه نامشروع تلقی کرد.
افزون بر موانع بیرونی، از نگاه قرآن کریم آزادی سیاسی انسان ها با موانع درونی نیز روبرو می باشد. مهمترین مانع درونی آزادی سیاسی انسان ها افکار و باورهای درونی آنها است. قرآن کریم به این دلیل تغییر سرنوشت سیاسی اجتماعی انسان ها ودر نتیجه آزاد گردیدن آن ها از وضعیت نامطلوب را در گرو تغییر محتوای درونی آنها دانسته است: "ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم وگروهی را تغییر نمی دهد مگر اینکه آنان خود را تغییر دهند."(رعد/11) بر اساس این آیه تا زمانی که انسان ها در درون خود فکر و اراده تغییر وضعیت نامطلوب ایجاد نکرده اند، خداوند وضعیت آنان را تغییر نمی دهد. بنابر این، آزاد شدن از وضعیت نامطلوب همچون قرار گرفتن زیر سلطه ظالمان و مستبدان، در گرو شکلگیری باور مذکور و اراده بر تغییر این وضعیت است.
2.3. هدف آزادی سیاسی
مؤلفه سوم آزادی سیاسی درقرآن کریم،"هدف "است که در سه سطح قابل بررسی است. درسطح کلان، مهمترین هدف آزادی سیاسی انسان ها توحید و خداباوری معرفی شده است. همان طوری که در دو آیه گذشته (64/آل عمران و36/نحل) بیان گردید، لازمه توحید و خدا باوری، کنار زدن هرگونه سلطه و ارباب و پرهیز از طاغوت می باشد. تازمانی که در یک جامعه ارباب وطاغوت وجود داشته باشد، امکان برقراری توحید و خداباوری وجود نخواهد داشت. درسطح میانی و متوسط، می توان تحقق عدالت را مهمترین هدف آزادی سیاسی به عنوان سومین مؤلفه آزادی سیاسی به شمارآورد. تحقق عدالت از دیدگاه قرآن کریم، مهمترین هدفی است که در یک جامعه درصورت تحقق آزادی شکل می گیرد. به عبارت دیگر، ازدیدگا ه قرآن کریم، آزادی سیاسی مقدمه تحقق عدالت تلقی میگردد. قرآن کریم، همان طوری که گذشت، مهمترین رسالت رسولان الهی را کنار زدن طاغوت و برداشتن سلطه ارباب به منظور تحقق توحید و خداباوری معرفی می کند. درچنین جامعه توحیدی، امکان تحقق عدالت به عنوان مهمترین ارزش در زندگی جمعی فراهم میگردد. به همین دلیل درآیات متعددی به ضرورت تحقق این ارزش اشاره می کند. به عنوان نمونه درجایی می فرماید: "لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب [آسمانی] و میزان [شناسایی حق از باطل وقوانین عادلانه] نازل کردیم تا مردم عدالت را بپا دارند."(بقره/124)
دراین آیه به این مطلب اشاره شده است که در جامعهای که رسولان فرستاده شده، پذیرفته شوند و جامعه توحیدی شکل گیرد، زمینه های لازم برای تحقق عدالت فراهم گردیده، درنتیجه مردم می توانند عدالت را بپا دارند. به عبارت دیگر، درصورت پذیرش دعوت انبیا و کنار نهادن ارباب ها و طاغوت ها، عدالت زمینه تحقق پیدا می کند. بنابر این، از دیدگاه قرآن رهایی انسان ها از ارباب وطاغوت، مقدمه تحقق عدالت است. رعایت عدالت چنان اهمیتی دارد که خداوند داوری پیامبر(ص) در میان یهودیان را در صورت مراجعه آنان اختیاری می داند اما تأکید می کند که در صورتی که وی به داوری می پردازد، لازم است عدالت را در داوری رعایت نماید: " فان جاءوک فاحکم بینهم او اعرض عنهم وان تعرض عنهم فلن یضروک شیئا و ان حکمت فاحکم بینهم بالقسط ان الله یحب المقسطین؛ اگر(یهودیان) برای داوری نزد تو آمدند میانشان داوری کن یا از آنان روی برتاب و اگر روی برتافتی هرگز اندک زیانی به تو نمی رسانند و اگر داوری کردی به عدل و داد میانشان داوری کن که خداوند دادگران را دوست می دارد"( مائده/42) بی تردید، عدالت ابعاد متعددی دارد که یکی از مهمترین آنها، بعد سیاسی اجتماعی عدالت است. عدالت سیاسی اجتماعی از شاخص های متعددی برخوردار است که یکی از مهمترین آنهابرابری درمقابل قانون است. از این زاویه عدالت سیاسی اجتماعی در جامعه زمانی تحقق مییابد که همگان در برابر قانون یکسان نگریسته شوند. به همین دلیل قرآن کریم این مهم را از مردم مطالبه می نماید:
"انّ الله یأمرکم أن تؤدوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل؛ خداوند به شما فرمان می دهدکه امانت ها را به صاحبانش بدهید و هنگامی که میان مردم داوری می کنید به عدالت داوری کنید. "(نساء/58) همان طوری که ملاحظه می شود، دراین آیه برعدالت درداوری تأکید شده است. عدالت درداوری به مفهوم رعایت برابری ومساوات در برابرقانون است وبدین ترتیب برپایه این آیه می توان به ضرورت تحقق عدالت سیاسی اجتماعی به مفهوم مذکور اذعان نمود. براین اساس عدالت وبویژه عدالت سیاسی اجتماعی را می توان به عنوان یکی از مهمترین ارزش های سیاسی مورد توجه و تأکید قرآن کریم دانست که در پرتو تحقق آزادی انسانها از ارباب و طاغوت بر اثر دعوت رسولان الهی، تحقق مییابد. در چنین وضعیتی انسان ها در جامعه می توانند آزادانه به فعالیت سیاسی اجتماعی بپردازند چرا که با آنان در برابر قانون یکسان رفتار می شود. از این رو، می توان از نگاه قرآن کریم هدف آزادی سیاسی اجتماعی را نه فقط تحقق رفتار و فعالیت سیاسی اجتماعی دانست بلکه هدف برقراری عدالت در رفتارها وفعالیت سیاسی اجتماعی است. و در نهایت درسطح خرد، می توان هدف آزادی سیاسی را برخورداری انسانها از حقوق اساسی دانست. به عبارت دیگر، قرآن کریم آزادی انسانها ازارباب ها و طاغوت ها را به رسمیت شناخته، تا اینکه توحید تحقق یابد و در این جامعه توحیدی عدالت به عنوان مهمترین ارزش زندگی سیاسی برقرار گردد و درپرتو آن انسانها از حقوق اساسی خود برخوردار گردند. اگرچه این حقوق متعددی باشد، به نظر می رسد بتوان آنها را درسه حق اساسی "انتخاب"،"نقد وبیان " و"تشکیل اجتماعات"در زندگی سیاسی خلاصه کرد. البته حقوق اساسی به این سه مورد محدود و منحصر نمی باشد، تلخیص آنها به این سه اولاً بدلیل اهمیت زیاد سه حق مذکور درعرصه زندگی سیاسی و ثانیاً به جهت رعایت اختصار در مقاله است. قرآن کریم این سه حق اساسی را در زندگی سیاسی اجتماعی به رسمیت می شناسد که حاصل آن شکلگیری اقسام سه گانه آزادی سیاسی است که در بخش بعدی مقاله به آنها می پردازیم.
از مجموع ملاحظات گذشته، مؤلفه های سه گانه آزادی سیاسی در قرآن کریم آشکارگردید. براساس این تحلیل مفهومی، انسان مختار، عاقل و انتخابگر، مؤلفه نخست (فاعل)، ارباب و طاغوت مؤلفه دوم (مانع ) و خداباوری، عدالت و برخورداری از حقوق اساسی مؤلفه سوم (هدف) آزادی سیاسی به حساب می آیند. بنابراین می توان آزادی سیاسی از دیدگاه قرآن کریم را اینگونه تعریف کرد: "فقدان دخالت و ممانعت ارباب ها وطاغوت ها در برابر فعالیت و رفتارسیاسی انسانها با هدف تحقق خداباوری (حاکمیت الهی )و عدالت درجامعه به منظوربرخورداری آنان ازحقوق اساسی.
3. اقسام آزادی سیاسی در قرآن کریم
همان طوری که اشاره شد، براساس مؤلفه سوم (هدف) درتحلیل مفهومی آزادی سیاسی، می توان اقسام و مصادیق آزادی سیاسی را توضیح داد. چنانچه مؤلفه سوم آزادی سیاسی در قرآن کریم را در سطح خرد، حقوق اساسی بدانیم، با توجه به تعداد آنها می توان اقسام و مصادیق آزادی سیاسی را معین و تبیین کرد. نظر به تقسیم رایج حقوق اساسی انسانها در زندگی سیاسی به سه حق اساسی "انتخاب"،"نظارت و بیان"و" تشکیل اجتماعات " درادامه به تبیین دیدگاه قران کریم درباره این سه حق پرداخته، از این زاویه اقسام آزادی سیاسی درقرآن کریم را توضیح می دهیم.
3. 1. حق انتخاب
حق انتخاب یکی از حقوق اساسی بسیار مهمی است که به رسمیت شناختن آن به مفهوم پذیرش یکی ازمهمترین اقسام آزادی سیاسی است که از آن به "آزادی انتخاب" و یا "آزادی رأی" تعبیر می شود. این حق در زندگی سیاسی انسانها در دو سطح "تأسیس "نظام سیاسی و انتخاب حاکم و"تصمیم گیری " دراین نظام قابل طرح می باشد که درادامه به تفکیک دیدگاه قرآن کریم را دراین دوسطح دنبال می کنیم.
الف: سطح تأسیس نظام سیاسی
دراین سطح، آیات متعددی را می توان یافت که دریک تقسیم بندی کلی آنها را به سه دسته می توان تقسیم کرد:
دسته اول: آیاتی که به تبیین مبانی و اصول حکومت پرداختهاند.
این دسته از آیات درصدد تبیین این نکته اساسی هستد که حکومت وحاکمیت دراصل امری الهی بوده، به همین دلیل، خداوند حق حاکمیت را واگذار می کند. در واقع این دسته ازآیات مشروعیت الهی را به عنوان مبنای مشروعیت حاکمیت وحکومت معرفی می کنند. به عنوان نمونه می خوانیم: "هوالذی جعلکم خلائف فی الارض فمن کفرفعلیه کفره ولا یزید الکافرین کفرهم عند ربهم الا مقتاً؛ اوکسی است که شما را در این سرزمین جانشینان ساخت، پس هرکس کفر ورزد، کفرش به زیان اوست وکافران را در کفرشان در نزد خداوند جز نفرت نیفزاید. "(فاطر/39) براساس این آیه انسان خلیفه خداوند بر روی زمین است و بدیهی است که انسان به عنوان خلیفه خداوند برخوردار از حق حاکمیت میگردد. درآیه دیگر می فرماید: "و هوالذی جعلکم خلائف فی الارض و رفع بعضکم فوق بعضکم درجات لیبلوکم فیما آتاکم انّ ربک سریع العقاب؛ او کسی است که شما را جانشینان [الهی] برروی زمین قرارداد و بعضی را بر بعضی دیگر به درجاتی برتری داد تا شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید، بی گمان پروردگارت زود کیفراست. "(انعام/165) و در آیه ای دیگراین گونه خلیفه قرار گرفتن انسان در گفتگوی خداوند و فرشتگان مطرح شده است: " واذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون؛ و آن گاه که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: آیا در زمین کسی را قرار می دهی که در آن فساد می کند و خون ها می ریزید در حالی که ما تو را حمد گفته، تقدیس می نماییم؟ گفت: من چیزهایی می دانم که شما نمی دانید. "(بقره/30)
براساس این آیات، انسان خلیفه خداوند برروی زمین است وخداوند این مقام را برای انسان جعل نموده است. بدیهی است که انسان به عنوان خلیفه خداوند، برخوردار ازحق حاکمیت میگردد. به گفته شهید صدردرتوضیح این دسته از آیات :
"این که خداوند انسان را درزمین خلیفه قرارداد، به این معناست که آنچه برای خداوند ثابت است، ازجمله حق حاکمیت واداره جامعه به انسان انتقال یافته است؛ ازاین رو بنیان حکومت درقرآن براصل خلافت استواراست و از آن برمی آید که خداوند حکم رانی و به دست گرفتن زمام جامعه و تصرف برطبیعت را به انسان اعطا کرده است. "(سید محمد باقر صدر،1403: 134) بنابر این، این دسته از آیات حق حاکمیت انسان را در زمین به نیابت از خداوند مورد تأکید قرار داده اند که نتیحه آن برسمیت شناخته شدن حق تأسیس نظام سیاسی در زمین است.
دسته دوم: آیاتی که ماهیت و سرشت حکومت را توضیح داده اند.
برخی دیگر از آیات قرآن به تبیین ماهیت و سرشت حکومت پرداختهاند. دراین دسته از آیات ماهیت وسرشت حکومت "امانت الهی "معرفی شده است. درقرآن کریم آمده است: "انّا عرضنا الامانة علی السموات والارض والجبال فأبین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انّه کان ظلوماً جهولاً؛ ما امانت را برآسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم ولی آنها از حمل امانت ابا نموده و از آن هراس داشتند و انسان آن را برعهده گرفت، به راستی که او بسیارظالم و جاهل بود. "(احزاب/73) در این آیه به طورکلی انسان به عنوان امانت دار الهی شناخته شده است. برخی از روایات در تفسیر این آیه، مقصود از امانت را ولایت و حکومت دانسته اند. به عنوان نمونه درپاسخ امام رضا (ع) به پرسشی در باره مقصود از امانت در این آیه آمده است:"الامانة الولایة من ادعاها بغیرحق کفر؛امانت همان ولایت است، کسی که از روی ناحق آن را برای خود ادعا کند کافر شده است"(عبد علی بن جمعه حویزی،1370، ج4: 309)
در آیه دیگر، خداوند از انسانها می خواهد که این امانت الهی را به شایستگان آن واگذار نمایند: "انّ الله یأمرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها واذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل؛ خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش بدهید و هنگامی که میان مردم داوری می کنید به عدالت داوری کنید. "(نساء/58) دراین آیه ضمن آنکه مردم را دارای امانت معرفی می کند، از آنان می خواهد که امانت را به صاحبان آن بدهند. درذیل این آیه بحث داوری و حکمرانی براساس عدالت مطرح شده است که می تواند قرینه ای تلقی گردد که براساس آن صدرآیه (امانت )رامعنی کرد. دقت در مفهوم این آیه، نشان دهنده ضرورت واگذاری امانت الهی از سوی مردم به عنوان دارندگان این امانت، به افراد واجد شرایط و شایستگان آن است. از این رو، این پرسش قابل طرح می باشد که از دیدگاه قرآن، شایستگان امانت الهی (حکومت ) چه کسانی هستند که مردم باید این امانت را به آنها بسپارند؟ پاسخ به این پرسش را می توان از آیه بعدی بدست آورد. در آیه بعد می فرماید: "یا ایها الذین آمنوا اطیعواالله واطیعوا الرسول واولی الامرمنکم ؛ای کسانی که ایمان آوردید خداوند را اطاعت کنند و رسول و اولی الامر را[نیز] فرمان برید. "(نساء/59)
در این آیه پیامبر(ص) و اولی الامر را صاحبان امانت وشایستگان آن دانسته، از مؤمنان می خواهد از آنها فرمان برند. در آیه دیگر نیز از واژه "ولایت " استفاده شده است: "انّما ولیّکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکوة وهم راکعون؛ولیّ شما، تنها خداوند است و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند؛ همانها که نماز را برپا ی دارند و در حال رکوع زکات می دهند"(مائده/55) در این آیه نیز همچون آیه قبل به شایستگان دریافت امانت الهی از سوی مردم اشاره می کند و بر این نکته تأکید می کند که هر چند انسان ها به موجب اصل خلافت الهی در زمین، برخورداراز امانت الهی هستند، امّا این امانت را باید به صاحبان و شایستگان آن واگذار نمایند. بر این اساس مردم به عنوان دارندگان امانت الهی، حق انتخاب دارند هر چند که این حق را تنها نسبت به افراد شایسته می توانند اعمال نمایند. به هرحال از این آیات می توان به سرشت حکومت از دیدگاه قرآن پی برد. به گفته شهید مطهری در تفسیر این آیات : "قرآن کریم حاکم و سرپرست اجتماع را به عنوان "امین "و نگهبان اجتماع می شناسد و حکومت عادلانه را نوعی امانت که به او سپرده شده است و باید ادا کند، تلقی می کند. برداشت ائمه دین و بالخصوص شخص امیرالمؤمنین علی (ع) عیناً همان چیزی است که از قرآن کریم استنباط می شود". (مرتضی مطهری،1366: 233) بنابراین، دسته دوم از آیات انسان ها را امانت دار الهی معرفی میکنند که نتیجه آن به رسمیت شناختن حق انتخاب آنان در واگذاری امانت به شایستگان می باشد.
دسته سوم: آیاتی که به تبیین سازوکار تحقق حکومت می پردازند.
از آنجا که در نگاه قرآن حکومت امانتی الهی در دست مردم است و مردم موظف به واگذاری آن به شایستگان آن هستند، وجود سازوکارهایی متناسب برای این واگذاری لازم به نظر می رسد و از آنجا که مهمترین ویژگی سازوکارها تناسب آنها با شرایط سیاسی اجتماعی و فرهنگی جوامع است، قرآن کریم "بیعت"را به عنوان مهمترین سازوکار تحقق حکومت و واگذاری امانت به رسمیت شناخته است. در یکی از آیات قرآن آمده است: "لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجره فعلم ما فی قلوبهم فانزل السکینة علیهم وأثابهم فتحاً قریباً؛ خداوند ازمؤمنان- هنگامی که در زیر درخت با تو بیعت کردند- راضی و خشنود شد؛ خداوند آنچه را در درون دل هایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود می دانست. از این رو آرامش را بردلهایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی نصیب آنان کرد".(فتح/18) در این آیه که به بیعت "رضوان "اشاره دارد، رضایت و خشنودی خداوند از بیعت مطرح شده است. با توجه به اینکه در این بیعت تاریخی، نمایندگان مردم یثرب حمایت و پیروی از پیامبر(ص) پس ازورود به یثرب را اعلام کرده بودند، این بیعت در واقع سازوکاری است که براساس آن پیامبر(ص) به طور رسمی رهبری مردم یثرب را بر عهده می گیرد. بی تردید، رضایت و خشنودی خداوند بر مشروعیت بیعت دلالت دارد. درآیه دیگر می فرماید:
"انّ الذین یبایعونک انّما یبایعون الله، ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فإنما ینکث علی نفسه ومن اوفی بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجراً عظیماً؛ کسانی که باتو بیعت میکنند تنها با خدا بیعت می نمایند و دست خدا بالای دست آنهاست؛ پس هر کس پیمان شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است و کسی که به عهدی که با خدا بسته وفا کند، به زودی پاداش عظیمی به خواهد داد. "(فتح/10) در این آیه که بر ضرورت رعایت بیعت و عدم جواز تخلف از آن تأکید شده است، بیعت با پیامبر(ص) به منزله بیعت با خداوند تلقی گردیده، که به صراحت بر مشروعیت بیعت دلالت دارد. پیامبر (ص) علاوه بر استفاده از بیعت به منظور زمینه سازی هجرت به پثرب برای فراهم سازی جمعیت و سرزمین مناسب برای تأسیس حکومت، در موارد متعدد دیگری نیز از قبیل برقراری پیمان عمومی میان ساکنان مدینه (صحیفة النبی )و پیمان اخوت میان مهاجران و انصار، از بیعت به عنوان یک عنصرحمایتی بهره برده است. بیعت سازوکاری است که بر اساس آن بیعت کنندگان متعهد به اطاعت و حمایت از پیامبر (ص) می گردند و در برابر، پیامبر(ص) نیز به عنوان حاکم حقوق اساسی آنان را تضمین و تعهد می کند. با توجه به بررسی مختصر درباره این سه دسته از آیات درسطح نظام سازی می توان به این جمع بندی اشاره کرد که از دیدگاه قرآن کریم مبنای حکومت انسان در زمین "خلافت الهی "بوده، حکومت به عنوان "امانت الهی" دراختیارمردم بوده، آنان موظف هستند این امانت را به صاحبان و شایستگان آن ازطریق "بیعت" منتقل نمایند. بدین ترتیب، ازدیدگاه قرآن کریم مردم برخوردار از حق "انتخاب "بوده، با انتخاب خود "حاکمیت"را به عنوان امانت الهی به واجدین شرایط در هر دوره واگذار می کنند. بر این اساس، می توان گفت که قرآن کریم با به رسمیت شناختن حق انتخاب، این قسم از آزادی سیاسی را در سطح نظام سازی مشروع دانسته است. اگر چه دسته اول و دوم به طور مستقیم از حق انتخاب صحبت نمی کند اما با توجه به اینکه این آیات ناظر به سطح نظام سازی است می توان حق مذکور را از بررسی محتوای آیات استخراج کرد.
ب: سطح تصمیمگیری
در سطح تصمیمگیری و قانونگذاری نیز میتوان دیدگاه قرآن درباره حق انتخاب به عنوان مصداقی از آزادی سیاسی را مورد بررسی قرار داد. قانون گذاری و تصمیم گیری، مهمترین فعالیتی است که پس از تأسیس یک حکومت انجام گرفته، نشان دهنده برخورداری قانون گذاران و تصمیم گیرندگان از حق حاکمیت است. در قرآن کریم علاوه بر به رسمیت شناختن حق انتخاب مردم در تأسیس حکومت، حق انتخاب آنان در عرصه قانون گذاری و تصمیم گیری نیز به رسمیت شناخته شده است. این حق در قالب سازوکار "شورا و مشورت " در قرآن کریم مورد توجه قرارگرفته است که در ادامه به توضیح دیدگاه قرآن کریم در این باره می پردازیم. در قرآن کریم دوآیه به طور مشخص و صریح درباره شورا و مشورت در عرصه زندگی عمومی مردم وارد شده است. آیه نخست، در مکه نازل گردیده، مراجعه به شورا را به عنوان یک فرهنگ عمومی مورد توجه قرار داده، مؤمنان را به مشورت خواهی و مشورت دهی ترغیب می نماید. این آیه در مقام توصیف مؤمنان می فرماید: ". . . والذین استجابوا لربهم واقامواالصلوة وامرهم شوری بینهم و ممّا رزقناهم ینفقون؛ و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را بر پا می دارند و کارهایشان را به صورت مشورت در میان آنهاست و از آنچه به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند. "(شوری/38)
در این آیه مشورت خواهی و مشورت دهی در زندگی عمومی، در کنار برپا داشتن نماز و پرداختن زکات مورد توجه قرار گرفته است که از این طریق می توان اهمیت این وصف را از نگاه قرآن کریم دریافت. مشورت خواهی و مشورت دهی از چنان اهمیتی برخوردار است که قرآن کریم آن را در کنار نماز و زکات از ویِژگی های مومنان معرفی می کند و از این طریق اهمیت نظرخواهی و نظر دادن انسان ها را در تصمیم گیری ها نشان می دهد. در آیه دیگرکه در مدینه و پس از برقراری حکومت اسلامی توسط پیامبر(ص) نازل شده است، خطاب به پیامبر(ص) به عنوان حاکم اسلامی می فرماید: "فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظآً غلیظ القلب لانفضوامن حولک فأعف عنهم واستغفرلهم وشاورهم فی الامرفإذا عزمت فتوکل علی الله انّ الله یحب المتوکلین؛ پس به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان(مردم) نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب و در کارها با آنها مشورت کن. پس هنگامی که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد ". (آل عمران/159) در این آیه که پس از جنگ احد نازل شده است، از پیامبر(ص) مشورت با مردم درخواست شده است. بدین ترتیب در این آیه مراجعه حاکم اسلامی به شورا به عنوان سازوکار تصمیم گیری لازم دانسته شده است. محقق نائینی دراستدلال به این آیه می نویسد:
"و دلالت آیه مبارکه که عقل کل و نفس عصمت را بدان مخاطب و به مشورت با عقلای امت مکلف فرموده اند بر این مطلب درکمال بداهت و ظهور است، چه بالضرورة معلوم است مرجع ضمیر نوع امت و قاطبه مهاجرین و انصار است نه اشخاص خاصه... و دلالت کلمه مبارکه "فی الامر" که مفرد محلی و مفید عموم اطلاقی است بر اینکه متعلق مشورت مقرره در شریعت مطهره کلیه امور سیاسیه است، هم در غایت وضوح و خروج احکم الهیه – عزّاسمه – از این عموم از باب تخصص است نه تخصیص". (محمد حسین نائینی،1378: 81-82) در آیه دیگر، به سنت و رویه مستمر ملکه سبأ در مشورت خواهی اشاره شده که با توجه به سکوت قرآن کریم نسبت به این سنت می توان تأیید آن را نتیجه گرفت: "قالت یا ایّها الملؤا افتونی فی امری ماکنت قاطعة امراً حتی تشهدون؛ گفت: ای اشراف ( ای بزرگان) نظر خود را در این امر مهم [نامه سلیمان(ع)] به من بازگو کنید، که من هیچ کار مهمی را بدون حضو (و مشورت) شما انجام نداده ام". (نمل/32) بر این اساس، می توان میان دو ساحت تصمیم گیری تفکیک نمود. در ساحت زندگی عمومی، مشورت خواهی و مشورت دهی به عنوان یک فرهنگ مطلوب مورد توجه قرآن قرارگرفته، در ساحت زندگی سیاسی مراجعه حاکم اسلامی در تصمیم گیری به مردم امری واجب در نظر گرفته شده است. به هر حال به رسمیت شناخته شدن شورا و مشورت در قرآن کریم به مفهوم به رسمیت شناخته شدن حق انتخاب و رأی آنان در زندگی عمومی و سیاسی آنان از دیدگاه قرآن کریم است. با کنار هم قرار دادن آیات گذشته در دو سطح تأسیس نظام سیاسی و سطح تصمیم گیری، دیدگاه قرآن کریم درباره حق انتخاب روشن میشود. قرآن کریم همان طوری که گذشت، حق انتخاب و اظهار نظرمردم را در این دو سطح به رسمیت شناخته، بدین ترتیب آزادی انتخاب یا رأی و یا حق تعیین سرنوشت در قرآن کریم مطرح و پذیرفته شده است.
3. 2. حق نظارت و بیان
حق نظارت بر عملکرد حکومت و حاکمان و بیان حقایق و واقعیت ها در زندگی سیاسی، از مهمترین حقوق اساسی انسانها در زندگی سیاسی اجتماعی به حساب می آید. پذیرش و رعایت این حقوق در جامعه به مفهوم به رسمیت شناخته شدن آزادی انتقاد و بیان به عنوان یکی از مهمترین مصادیق آزادی سیاسی می باشد. قرآن کریم این حق را نیز به رسمیت شناخته است. در قرآن کریم حق نظارت در قالب آموزه "امر به معروف و نهی از منکر" و حق بیان در قالب آموزه ضرورت "حقیقت یابی"و" دادخواهی" مورد توجه قرار گرفته است. در این بخش با توضیح آیات قرآن کریم در این باره، به تبیین این قسم از آزادی سیاسی از دیدگاه قرآن کریم می پردازیم.
حق نظارت در قرآن کریم
در قرآن کریم نظارت همگانی مردم در قالب امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده است. از دیدگاه قرآن کریم امر به معروف و نهی از منکر به عنوان نظارت همگانی نه تنها از حقوق مردم، بلکه از واجبات آنها به حساب آمده است. قرآن کریم ضمن ترغیب مردم به اعمال حق نظارت خود از طریق امر به معروف و نهی از منکر در برخی از آیات، در برخی دیگر به نتایج و عاقبت بد ترک این فریضه پرداخته است. آیه زیر از زبان لقمان خطاب به فرزندش، مردم را به انجام این نظارت ترغیب می کند: "یابنیّ اقم الصلوة و أمربالمعروف و انه عن المنکر و اصبر علی ما اصابک انّ ذلک من عظم الامور؛ پسرم نماز را بپا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و در برابر رنج و مصایبی که به تو می رسد با استقامت باش که این از کارهای اساسی است. "(لقمان/17) از نگاه قرآن کریم نظارت همگانی مومنان از چنان اهمیتی برخوردار است که امت اسلامی به موجب آن امت برتر می باشند: "کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر وتومنون بالله؛ شما بهترین امتی هستید که برای (اصلاح) مردم پدیدار شدید امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید. "(آل عمران/110)
در آیه دیگر نظارت در قالب امر به معروف و نهی از منکر را به شکل گروهی واجب و لازم معرفی می کند که نشان دهنده این نکته اساسی است که اگرچه این نظارت همگانی است اما لازم است به شکل نهادی نیز از سوی افرادی خاص نیز دنبال گردد:
"ولتکن منکم امّة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون؛ باید از شما گروهی باشند که دعوت به نیکی نمایند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند که آنها رستگارانند. "(آل عمران/104) و در نهایت می توان به یکی دیگر از آیات قرآن کریم اشاره کرد که ارتباط تنگاتنگ امر به معروف و نهی از منکر را با زندگی سیاسی اجتماعی وحکومت نشان می دهد: "الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوة و ءاتوا الزکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر ولله عاقبة الامور؛ (مومنان) کسانی هستند که اگر به آنها در زمین قدرت دهیم نماز را بپا می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و فرجام امور از آن خداوند است. "(حج/41) در این آیه نماز شاخص بعد عبادی، زکات شاخص بعد اقتصادی و امر به معروف و نهی از منکر شاخص بعد اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است که نشان دهنده اهمیت امر به معروف و نهی از منکر به عنوان نظارت همگانی و نهادی در اسلام است. آیات زیادی در این باره نیز وجود دارد که همگی سفارش به برپا داشتن این فریضه می کنند. اما در کنار این آیات، آیات دیگری نیز در قرآن کریم وجود دارد که پیامدهای ناگوارتر این فریضه را گوشزد میکنند. ازجمله : " فلولا کان من القرون من قبلکم اولوا بقیّة ینهون عن الفساد فی الارض الاّ قلیلاً ممّن انجینا منهم واتبع الذین ظلموا ما اترفوا فیه و کانوا مجرمین؛ چرا در قرون و اقوام قبل از شما دانشمندان صاحب قدرتی نبودند که از فساد در زمین جلوگیری کنند مگر اندکی از آنها که نجاتشان دادیم و آنها که ستم می کردند از تنعم و لذت بری پیروی می کردند و گناهکار بودند و نابود شدند. "(هود/116)
این آیه فقدان عالمان شایسته مبارزه کننده با فساد در جوامع را عامل تباهی آن جوامع معرفی نموده، از این طریق بر این نکته اساسی تأکید می کند که سکوت و بی تفاوتی و عدم اعمال نظارت موجب تباهی و نابودی جوامع میگردد. بر این اساس، در برخی دیگر از آیات، ترک کنندگان این نظارت را مورد لعن و انزجار خود قرار می دهد: "لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داود و عیسی ابن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه لبئس ما کانوا یفعلون؛ آنها که از بنی اسرائیل کافر شدند بر زبان داود و عیسی بن مریم لعن و نفرین شدند. این به خاطرآن بود که گناه می کردند و تجاوز می کردند. آنها از اعمال زشتی که انجام می دادند یکدیگر را نهی نمی کردند. چه بد کاری انجام می دادند. "(مائده/78-79) با توجه به آیاتی که بیان گردید، اهمیت و جایگاه نظارتی بسیار مهم امر به معروف و نهی از منکر آشکار میگردد. از دیدگاه قرآن کریم در صورتی که این سازوکار نظارتی به خوبی در جامعه و زندگی عمومی مردم پیاده شود، فساد و تباهی از آن جامعه رخت بر می بندد. بدین ترتیب می توان به این جمع بندی اشاره کرد که قرآن کریم حق نظارت را به رسمیت شناخته، در نتیجه قسمی دیگر از آزادی سیاسی مفهوم خود را در آیات قرآن کریم پیدا می کند. البته استدلال به این آیات بر حق نظارت اولاً بر این اساس معنادار می باشد که نظارت از طریق امر به معرف و نهی از منکر مربوط به مطلق معروف و منکر است و بنابراین تنها در محدوده امور شرعی نمی باشد، ثانیا:ً وظیفه و تکلیف بودن امر به معروف و نهی از منکر منافاتی با حق بودن نظارت نمی کند. به عبارت دیگر، امربه معروف ونهی از منکر وظیفه ای شرعی است که نتیجه آن به رسمیت شناختن حق نظارت همگانی از سوی خداوند است.
حق بیان حقایق و ستمها در قرآن کریم
در برخی از آیات قرآن کریم بر حق بیان از منظر ضرورت حقیقت یابی تأکید گردیده است. به عنوان نمونه: "فبشّرعباد" الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولواالالباب؛(ای پیامبر) بندگانی را بشارت بده که سخن را شنیده اما از بهترین آنها تبعیت می کنند. آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده است و نیز آنان ارباب عقول و خردند. "(زمر/ 17-18) در این آیه بشارت به کسانی داده میشود که پس از شنیدن سخن ها بهترین آنها را انتخاب می کنند. پر واضح است که در صورتی انتخاب و گزینش سخن برتر میسر است که افراد اجازه بیان سخنان خود را داشته باشند. بنابراین، در این آیه از منظر ضرورت پیروی از حقیقت آزادی بیان مطرح گردیده است. در آیه ای دیگر در این باره آمده است: "ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن؛ به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو دعوت کن و با آنان با شیوه نیکوتر جدل نما". (نحل/125) در این آیه به پیامبر(ص) سه روش برای گفتگو و رویارویی با مخالفان خود گوشزد می شود: حکمت، موعظه و جدل نیکو. بی تردید، در هر یک از این روش ها، پیامبر(ص) به مخالفان خود اجازه بیان و اظهار دیدگاه خود می دهد. به عبارت دیگر، تحقق این سه روش برخورد با مخالفان در گروه پذیرش آزادی بیان برای آنان است. در آیه ای دیگر نیز می توان به رسمیت شناخته شدن آزادی بیان را از منظر حقیقت یابی مشاهده کرد:
"و إن احد من المشرکین استجارک فأجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه مأمنه ذلک بانهم قوم لا یعلمون؛ و اگر یکی از مشرکان به تو پناه آورد، پس به او پناه ده تا کلام الهی را بشنود، سپس او را به مکانش برسان، این (آزادی) به این دلیل است که آنان قوم ناآگاه هستند. "(توبه/6) در این آیه نیز اجازه بیان و اظهار نظربه مشرکان داده شده، این افراد اجازه می یابند که به سرزمین اسلامی وارد شده، با طرح دیدگاه خود و شنیدن کلام الهی، به حقیقت راه یابند. دقت در این آیه و آیات دیگر، این نکته اساسی را نمایان میسازد که قرآن کریم حتی برای مخالفان و مشرکان آزادی بیان را به رسمیت می شناسد که به طریق اولی می توان به رسمیت شناخته شدن این آزادی را برای مسلمان در جامعه به منظور دستیابی به حقیقت استنباط نمود. افزون بر آزادی بیان در راستای حقیقت یابی، در قرآن کریم آزادی بیان در راستای دادخواهی نیز مطرح شده است. قرآن کریم بیان رفتارهای نادرست افراد را به صورت علنی تنها در صورت دادخواهی جایز می داند: "لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم وکان الله سمیعا علیما؛ خداوند دوست ندارد که آشکارا از کسی بدگویی شود مگر کسی که به او ظلم شده است و خدا همه سخنان را می شنود و از آنها آگاه است. "(نساء/148) بر اساس این آیه آن گاه به کسی ظلمی صورت می گیرد فرد مظلوم برای دادخواهی می تواند به بیان رفتارهای نادرست فرد ظالم نسبت به خود بپردازد. بدین ترتیب، حق بیان برای افرادی که در جامعه با ظلم و ستم روبرو میشوند به رسمیت شناخته می شود. قرآن کریم در چنین صورتی استفاده از قالب های بیانی همانند شعر را نیز تجویز می کند. قرآن کریم پس از مذمت کسانی که پیامبر اسلام(ص) را شاعر و قرآن کریم را کتاب شعر می دانستند، با تقبیح عمل شاعرانی که هیچ مرزی برای خود نمی شناسند، یک دسته از شاعران را استثناء نموده، می فرماید:
"الا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات و ذکروا الله کثیرا وانتصروا من بعد ما ظلموا و سیعلم الذین ظلموا ایٍ منقلب ینقلبون؛ جز آن شاعرانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده و خدا را بسیار بیاد آورده و پس از آن که مورد ستم قرار گرفتند (بازبان شعر) یاری طلبیدند و کسانی که ستم کردند بزودی خواهند دانست که به چه جایگاهی باز خواهند گشت". (شعراء/227) بر طبق این آیه شاعران مؤمن می توانند از شعر برای بیان ظلم هایی که بر آنان رفته استفاده نمایند و به دادخواهی خود بپردازند. بنابراین، حق بیان برای افراد مظلوم در برابر ظلم و ستم ظالمان وجود دارد. با توجه به آیات مذکور، می توان به این نتیجه کلی اشاره کرد که از دیدگاه قرآن کریم افراد در جامعه برخوردار از حق بیان دیدگاه های خود به منظور کشف حقیقت و بیان ظلم و ستم های صورت گرفته در جامعه و زندگی سیاسی اجتماعی به منظور دادخواهی بوده، در نتیجه می توان این قسم از آزادی سیاسی اجتماعی را نیز از نگاه قرآن کریم قابل پذیرش دانست.
3. 3. حق تشکیل اجتماعات
یکی دیگر از حقوق اساسی انسانها، حق تشکیل اجتماعات و انجمن ها و فعالیت گروهی است که پذیرش این حق به مفهوم پذیرش یکی دیگر از مصادیق آزادی سیاسی است که از آن به آزادی احزاب وتشکلها نیز تعبیر می شود. در این بخش از مقاله دیدگاه قرآن کریم را درباره این حق ودرنتیجه این قسم از آزادی سیاسی بررسی می کنیم. بی تردید، بررسی دیدگاه قرآن کریم درباره حق تشکیل اجتماعات و آزادی انجمن و احزاب از دو جهت امکان پذیراست: واژه شناسی حزب در قرآن و نسبت سنجی مؤلفه حزب و تشکلات سیاسی در قرآن. از زاویه نخست در بررسی مفهوم حزب در قرآن کریم به روشنی می توان تفاوت مفهومی این واژه با مفهوم امروزی حزب را مشاهده کرد. حزب به عنوان یک اصطلاح سیاسی جدید، گروهی سازمان یافته برای حمایت از برخی اصول و سیاست هاست که از راه های قانونی می کوشد حکومت را به دست گیرد. (عبد الرحمن عالم،1373: 344) در حالیکه دقت در آیاتی که در آنها واژه حزب بکار رفته، به روشنی تفاوت مفهومی آن را با این مفهوم اصطلاحی آشکار میسازد. با این وجود، تأمل در این آیات شاخص های تشکل و انجمن مطلوب را از دیدگاه قرآن کریم آشکار میسازد. در ادامه با اشاره به برخی ازاین آیات، به نسبت سنجی و تبیین شاخص های مذکور می پردازیم. به نظر می رسد بتوان آیاتی که حزب در آنها بکار رفته را به دو دسته کلی تقسیم نمود:
دسته اول: آیاتی که در آنها حزب به مفهوم گروه ایمانی همفکر و همسو تمجید گردیده است. در این آیات تعبیر"حزب الله"برای این گروه بکار رفته است. به عنوان نمونه: "لاتجد قوماً یؤمنون بالله والیوم الاخر یوادّون من حادّ الله و رسوله ولو کانوا ءآباءهم اوابناءهم اواخوانهم او عشیرتهم... اولئک حزب الله ألا حزب الله هم المفلحون؛ هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند... آنها حزب الله اند وحزب الله رستگارانند"(مجادله/22) در این آیه دو شاخص اساسی برای حزب الله به عنوان یک گروه همفکر و همسو مطرح شده است: ایمان به خداوند و معاد و ترجیح آنها برمنافع شخصی وگروهی. حزب الله از دیدگاه قرآن کسانی هستند که اولاً: به خداوند و معاد ایمان دارند،ثانیاً: دوستی با اقوام و خویشاوندان و منافع شخصی این ایمان آنان را مخدوش نمی سازد. بر اساس این آیه تشکل مطلوب، تشکلی است که بر محور ایمان شکل گرفته، هیچ امری حتی محبت به نزدیکان این محور را مخدوش نسازد. در آیه دیگر می خوانیم: "انّما ولیّکم الله و رسوله والذین ءامنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون*و من یتولّ الله و رسوله والذین ءامنوا فأنّ حزب الله هم الغالبون؛ ولیّ شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند ؛ همانها که نماز را بپا می دارند و درحال رکوع زکات می دهند*وکسانی که ولایت خدا و پیامبر او را و افراد با ایمان را بپذیرند، (پیروزند،زیرا) حزب الله پیروزند"(مائده/55-56)
در این آیه شاخص دیگری برای تشکل مطلوب از دیدگاه قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است. این شاخص را که می توان از آن به "ولایت پذیری"تعبیر نمود، به طور خاص در عرصه سیاست و زندگی سیاسی تحقق مییابد. حزب و تشکل مطلوب از دیدگاه قرآن کریم، تشکل و حزبی است که ایده حاکمیت الهی را پذیرفته، بر اساس این ایده، ولایت الهی و حاکمان الهی را به عنوان یک اصل در فعالیت سیاسی خود به رسمیت می شناسد. با توجه به آیات دسته اول به نظر می رسد بتوان سه شاخص ایمان، ولایت الهی و تقدم آنها بر منافع و علایق شخصی و گروهی، را به عنوان شاخص های تشکل های مطلوب دانست. بدین ترتیب قرآن کریم ورود به چنین تشکل هایی را به مثابه "حزب الله"جایز و فعالیت در درون آنها را باعث پیروزی و رستگاری می داند.
دسته دوم: آیاتی که در آنها حزب به عنوان گروه و تشکل نامطلوب بکار رفته است. از این آیات هر چند که نمی توان شاخص هایی برای تشکل های مطلوب از دیدگاه قرآن کریم استنباط کرد، می توان با تکیه بر مفهوم مخالف این آیات به چنین شاخص هایی دست یافت. این دسته از آیات متعددند. در برخی از آنها تعبیر"حزب الشیطان" بکار رفته است: "استحوذ علیهم الشیطان فأنساهم ذکرالله اولئک حزب الشیطان ألا حزب الشیطان هم الخاسرون؛ شیطان بر آنها مسلط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده؛ آنان حزب شیطان هستند. بدانید حزب شیطان زیانکارانند. " (مجادله/19) در این آیه مسلط بودن شیطان مورد تأکید قرارگرفته است. بر این اساس، تشکلی که یاد خداوند در آن وجود نداشته، شیطان و هواهای نفسانی حکمفرما باشند، تشکل مطلوب تلقی نگردیده، نام چنین تشکل هایی را می توان تشکل های شیطانی گذاشت. در برابر تشکل مطلوب تشکلی است شیطان مسلط نباشد. همچنین در آیه ای دیگر نیز با اشاره به سرنوشت تلخ حزب شیطان، ضرورت پرهیز از این حزب را مورد تأکید قرارداده است : "انّ الشیطان لکم عدوّ فأتخذوه عدوّاً انّما یدعوا حزبه لیکونوا من اصحاب السعیر؛ البته شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید، او فقط حزبش را به این دعوت می کند که اهل آتش سوزان (جهنم) باشند. "(فاطر/6)
در برخی دیگر از آیات دسته دوم برای "منحرف شدگان از راه راست" واژه احزاب بکار رفته است: "و إنّ الله ربّی و ربّکم فأعبدوه هذا صراط مستقیم * فأختلف الاحزاب من بینهم فویل للذین کفروا من مشهد یوم عظیم؛ و خداوند پروردگار من و شماست؛ او را پرستش کنید. این است راه راست* (ولی بعد از او) گروههایی از میان پیروانش اختلاف کردند ؛ وای به حال کافران از مشاهده روز بزرگ (رستاخیز). "(مریم/36-37) در این آیه پس از اشاره به سخنان عیسی (ع)، گروههایی که پس از وی از راه راست منحرف شدند را "احزاب" معرفی کرده و نسبت به وضعیت آنان در روز رستاخیز هشدار می دهد. بر این اساس از نگاه قرآن کریم تشکل و گروههایی که از مسیر و راه راست انبیاء منحرف شوند را، تشکل نامطلوب معرفی می کند. بنابراین، اختلاف و تعدد درتشکل ها تاجایی از نظر قرآن کریم مطلوب می باشد که آنان را از راه راست (دین الهی ) دور نسازد. در نتیجه ورود به تشکل هایی که افراد را از دین الهی دورمی سازند، ازنظرقرآن کریم جایز نمی باشد. در آیه ای دیگر از این دست، پس از تأکید بر وحدت امت پیامبران، تشکل ها وگروههایی را که موجبات تفرقه در دین الهی را فراهم کرده اند، دچار غفلت و جهل معرفی می کند:
" و إنّ هذه امتکم امة واحدة و انا ربّکم فأتّقون * فتقطّعوا امرهم بینهم زبراً کلّ حزب بما لدیهم فرحون* فذرهم فی غمرتهم حتّی حین؛ و این امت شما امت واحدی است و من پروردگار شما هستم پس از (مخالفت فرمان من )بپرهیزید. امّآ آنها کارخودشان را در میان خود به پراکندگی کشاندند و هر گروهی به راهی رفتند و هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحال هستند. آنها را در جهل و غفلت خود رهاکن تا زمانی که (مرگ آنها فرارسد). "(مؤمنون/53-54-55) مشابه چنین کاربردی را می توان در آیه ای دیگر نیز یافت. در این آیه به گروه هایی که در میان امت حضرت عیسی(ع) پدید آمده و با هم در امر دین اختلاف کردند نیز واژه حزب بکار رفته است: "فاختلف الاحزاب من بینهم فویل للذین ظلموا من عذاب یوم عظیم؛ پس گروه هایی که در میان آنان(امت عیسی(ع)) پدید آمدند با هم اختلاف کردند پس وای بر ستمکاران از عذاب روزی دردناک. "(زخرف/65) بر اساس این آیات نیز می توان شاخص و معیار اختلاف مطلوب را عدم پراکندگی در دین به گونه ای که وحدت امت را مخدوش سازد، دانست. اختلافات حزبی و درون تشکلی تا جایی که اساس وحدت دینی را مخدوش نسازد مجاز بوده، در غیر این صورت حزب و تشکل موردنظر از مطلوبیت قرآنی برخوردار نمی باشد. از مجموع آیاتی که در این دو دسته بیان گردید، می توان به این نتیجه دست یافت که اگرچه نمی توان مؤلفه های مفهومی حزب به عنوان یک مفهوم مدرن را در قرآن کریم یافت، با تکیه بر مفهوم و منطوق آیات مذکور می توان به شاخص های تشکل های مطلوب و نامطلوب از دیدگاه قران کریم رهنمون گردید. بر اساس این شاخص ها می توان به این نتیجه کلی دست یازید که از نظر قرآن ورود به تشکل ها و انجمن های مطلوب جایز و موجب پیروزی و رستگاری است در حالیکه ورود به تشکل های نامطلوب غیرجایز و سرنوشت دردناکی بدنبال دارد. بنابراین، با تکیه براین نتیجه گیری کلی و بر اساس نسبت سنجی مذکور می توان گفت که قرآن کریم آزادی تشکل و انجمن را با توجه به معیارهای پیش گفته، به رسمیت می شناسد. به دیگر سخن، قرآن کریم اگر چه به طور مستقیم به طرح آزادی تشکل وانجمن نپرداخته، روح حاکم بر آیات مورد بحث نمایانگر معیارهایی است که می توان با تکیه بر آنها تشکل مطلوب از تشکل نامطلوب را باز شناخت و بر اساس آن حق تشکیل اجتماعات مطلوب را استخراج نمود.
جمعبندی:
آنچه گذشت، استخراج مؤلفه های آزادی سیاسی در قرآن کریم با تطبیق سه مؤلفه آزادی سیاسی یعنی فاعل، مانع و هدف بود. کنار هم قراردادن سه مؤلفه انسان مختار، عاقل و انتخاب گر(فاعل)، ارباب و طاغوت ها (مانع) و خداباوری، عدالت و برخورداری از حقوق اساسی (هدف)، تحقیق مختصر حاضر را به این تعریف از آزادی سیاسی در قرآن کریم رهنمون ساخت: "فقدان دخالت و ممانعت ارباب ها و طاغوت ها در برابر فعالیت ها و رفتارهای سیاسی انسانها با هدف تحقق خداباوری (حاکمیت الهی )و عدالت به منظور برخورداری آنان از حقوق اساسی " در ادامه، بر اساس تحلیل مفهومی مذکور، به تبیین دیدگاه قرآن کریم درباره حقوق اساسی انسانها در زندگی سیاسی خود پرداخته، از این زاویه به بررسی دیدگاه قرآن کریم درباره آزادی های سیاسی بنیادین پرداخته شد. بررسی مذکور نشان داد که قران کریم با توجه به شاخص ها و معیارهای خاصی سه حق "انتخاب"، "نظارت و بیان" و"تشکیل اجتماعات"را به عنوان سه حق بنیادین زندگی سیاسی اجتماعی به رسمیت شناخته، در نتیجه می توان از طرح سه قسم اساسی آزادی سیاسی در قرآن کریم یعنی "آزادی انتخاب و رأی"، "آزادی نظارت و بیان"و"آزادی تشکیل اجتماعات"سخن گفت. بر این اساس می توان به این نتیجه مهم دست یافت که اگر چه آزادی سیاسی مفهومی مدرن به حساب می آید و در نتیجه نمی توان انتظار طرح این مفهوم در قران کریم داشت، اما بر پایه آن چه گذشت، می توان به تطبیق عناصر و مؤلفه های آزادی سیاسی در قرآن کریم و در نتیجه از این زاویه به امکان طرح مفهوم آزادی سیاسی در قران کریم حکم کرد.
منابع:
1. قرآن کریم
2. برلین، آیزیا،(1368) چهار مقاله درباره آزادی ،ترجمه محمد علی موحد ،تهران ،انتشارات خوارزمی .
3. حلی ،محقق،(1403) معارج الاصول ، اعداد محمد حسین رضوی ، قم : آل البیت.
4. حویزی،عبد علی بن جمعه،(1370) ،تفسیرنورالثقلین ،قم :اسماعیلیان ،ج4.
5. خراسانی، محمد کاظم،(1412) کفایة الاصول ، بیروت ، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث .
6. صدر، سید محمد باقر،(1417) بحوث فی علم الاصول ، قم : مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه.
7. صدر، سید محمد باقر،(1403)الاسلام یقود الحیاة ،تهران:وزارة الارشاد الاسلامی.
8. عالم، عبد الرحمن،(1373)بنیاد های علم سیاست،تهران :نشرنی.
9. مطهری، مرتضی،(1366)امامت ورهبری ،تهران:انتشارات صدرا.
10. موسوی خوئی، ابوالقاسم،(1422) مصباح الاصول ، قم : مکتبه الداوری.
11. نائینی، محمد حسین،(1378) ،تنبیه الامه وتنزیه المله ،با مقدمه وپاورقی سید محمود طالقانی،تهران:شرکت سهامی انتشار،چاپ نهم.
12. نائینی، محمد حسین(1409) ، فوائد الاصول ، قم : مؤسسه نشر اسلامی.
13. Mac .Callum ,G.C.(1967),Negative and Positive Freedom,in Philosophical Review,vol,76.