چکیده
تجربه انقلاب اسلامیایران در میان مسلمانان همواره مورد توجه مسلمانان بوده است، بطوریکه جنبشهای اسلامیپس از انقلاب اسلامیایران همواره با الگوگیری از آن در پی برقراری حکومت اسلامی در کشورهای خود بودهاند. لیکن این تجربهها در طول سه دهه گذشته موفق نبوده و همواره در بین راه با شکست مواجه شده و نتوانسته به اهداف خود دست پیدا کند. سه رکن اساسی در انقلاب ایران که به فرموده مقام معظم رهبری علت اصلی پیروزی این انقلاب بوده است عبارتد از: ایدئولوژی اسلام، همراهی تودههای مردم و رهبری امام خمینی(ره). هرگاه این سه عنصر در یک جنبش در کنار هم قرار گیرند آن انقلاب به هدف نهایی خود خواهد رسید. نکته مهمیکه در جنبشهای منطقه از آن غفلت شده است. جنبش بیداری اسلامیکه اکنون کشورهای خاورمیانه اسلامیرا در مینوردد هم از این قاعده مستثناء نیست و طبق رهنمودهای رهبری برای پیروزی نیاز به هر سه این عناصر اصلی میباشد که در نهایت موجب تشکیل حکومت اسلامیدر این کشورها شده که برایند این حکومتهای اسلامیدر منطقه خاورمیانه اسلامیخود نوید تشکیل تمون جدید اسلامیرا دارد.
کلیدواژهها: جنبش بیداری اسلامی، ایدئولوژی اسلام، رهبری، توده مردم، تمدن اسلامی
مقدمه
وقوع انقلاب اسلامیایران نه تنها نقطه عطفی در تاریخ سیاسی منطقه خاورمیانه و جهان اسلام میباشد، بلکه با توجه به مقاومت همه قدرتهای آن موقع دنیا در برابر حرکت مردم ایران میتوان گفت نقطه عطفی در تاریخ سیاسی کل دنیا به حساب میآید. انقلابی که تمام تئوریهای قبل از خود را به چالش کشیده و همه کسانی که نظریاتی در این زمینه داشتند مجبور شدند در مورد تئوریهای خود تجدید نظر نمایند. در مورد اهمیت این انقلاب همین بس که به اعتراف خود غربیها هیچ نمونهای قبل از آن را نمیتوان یافت. کشورهای دیگر مسلمان در منطقه خاورمیانه با توجه به تجربه موفق انقلاب اسلامیایران همواره به دنبال تقلید از این انقلاب در مبارزه با قدرتهای بزرگ بودهاند. لیکن تا قبل از موج جدید بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانه که در یک سال گذشته واقع شد، تجربه چندان موفقی بدست نیاورده بودند. بررسی تمام این حرکتها نشان میدهد که هر کدام از آنها تنها بخشی از شاخصهای انقلاب ایران را داشتند و هیچکدام نتوانستند همه آنچه که یک انقلاب به معنای واقعی نیاز دارد را به دست آورند.
لکن موج بیداری اسلامیکه در این یک سال گذشته به خصوص در شمال آفریقا به وقوع پیوسته بیشتر از گذشته موفق بوده و حتی توانسته است حاکمان دست نشانده را سرنگون و تا حدودی دست اجانب را از این کشورها کوتاه کند ولی تا رسیدن به سر منزل مقصود که همانا تشکیل یک حکومت اسلامیاست فاصله بسیار دارد. اما آنچه که در اینجا جلب توجه میکند دلیل عدم موفقیت کامل این انقلابها تا کنون میباشد. با توجه به تجربه موفق انقلاب اسلامی ایران میتوان با مقایسه این انقلابها با یکدیگر علت تفاوت آنها را بدست آورد. از منظر مقام معظم رهبری سه رکن اصلی که موجب بروز انقلاب در ایران شد عبارتند از: رهبری، مردم و اسلام که هر کدام از اینها به تنهایی قادر نبودند که این انقلاب را به ثمر برسانند لکن ایدئولوژی اسلام که دعوت به مبارزه و قیام علیه ظلم میکرد به عنوان تنها راه حل اسلام برای رهایی از بند استبداد از طرف رهبری جامعالاطراف همچون امام خمینی(ره) به مردم ایران عرضه شد و مردم ایران نیز آن را با جان و دل پذیرفته و تحت رهبری ایشان و عنایات خداوند متعال این انقلاب به ثمر نشست.[1] در این مقاله شاخصهای اصلی یک انقلاب از منظر مقام معظم رهبری بررسی شده و آسیبها و چالشهای هر کدام از این شاخصها را تهدید میکند بیان خواهد شد و در پایان نیز به فرصت اصلی که بیداری اسلامی برای مردم مسلمان ایجاد خواهد کرد به عنوان نتیجه حفظ ارکان و شاخصهای هر انقلاب اشاره خواهیم نمود.
1. ایدئولوژی، مردم و رهبری سه عنصر اصلی حرکتهای اجتماعی
ایدئولوژی:
در هر حرکت اجتماعی و مردمی آنچه که همواره مورد توجه اندیشمندان قرار دارد بحث ریشههای فکری و اندیشهای اینگونه حرکتهاست. زیرا جهت تعیین خط مشی و مسیر حرکت اینها و همچنین پیشبینی آینده اینگونه حرکتها و کشف ریشههای آنها بدون شناخت عقبه تئوریک آنها ممکن نخواهد بود. از طرفی کسانی که در صدد استفاده از این حرکتهای اجتماعی در جهت منافع خود نیز هستند نیازمند شناخت ماهیت آنها بوده تا بتوانند نقشه راهی جهت بهرهمندی از آنها داشته باشند.[2] جنبش بیداری اسلامینیز از این قاعده مستثنا نبوده و برای شناخت ماهیت این انقلاب در کشورهای خاورمیانهای مسلمان نیاز به بررسی عقبه تئوریک آنها میباشد. از منظر مقام معظم رهبری ایدئولوژی که بر اساس آن این حرکتها به وجود آمده چیزی جز اسلام نیست: «این حرکاتی که امروز در برخی کشورهای شمال آفریقا و منطقهی خاورمیانه مشاهده میشود، همان استفاده و استضائهی از نور اسلام و استفادهی از جهتگیری دست مبارک پیغمبر اکرم است.»[3]. «امروز روزی است که ملتهای مسلمان به هویت اصیل و اسلامیِ خودشان برگردند. آنچه در درون ما از نیرو و عظمت و شکوه وجود دارد، ناشی از ایمان به اسلام و اعتقاد به قدرت پشتیبان الهی و اتکال به خدای متعال است؛ این است آن قدرتی که هیچ قدرتی بر آن فائق نمیآید؛ این را بایستی هرچه بیشتر در دل خودمان، در عملِ خودمان تجلی ببخشیم.»[4]
ایشان پشتوانه فکری این موج اسلامی را چنین بیان میکنند: «شک نیست که تحولات بزرگ اجتماعی، همواره متکی به پشتوانههای تاریخی و تمدنی و محصول تراکم معرفتها و تجربهها است. در صدوپنجاه سال اخیر حضور شخصیتهای فکری و جهادی بزرگ جریانساز اسلامی در مصر و عراق و ایران و هند و کشورهای دیگری از آسیا و آفریقا، پیشزمینههای وضع کنونی دنیای اسلامند ... حاصل آنکه حقایق رو به افزایش کنونی در دنیای اسلام، حوادث بریده از ریشههای تاریخی و زمینههای اجتماعی و فکری نیستند تا دشمنان یا سطحینگران بتوانند آن را موجی گذرا و حادثهای در سطح بینگارند و با تحلیلهای انحرافی و غرضآلود، مشعل امید را در دل ملتها خاموش سازند.»[5] همین صبغه اسلامی این حرکتهاست که ایشان به تودههای مردم در این کشورها چنین توصیه میکنند:«توصیهی مهم آن است که خود را همواره در میدان بدانید: «فاذا فرغت فانصب». همیشه خداوند را حاضر و کمککار خود بدانید: «و الی ربّک فارغب». و پیروزیها ما را دچار غرور و غفلت نکند: «اذا جاء نصراللَّه و الفتح و رأیت النّاس یدخلون فی دین اللَّه افواجاً فسبّح بحمد ربّک واستغفره انه کان توابا». اینها پشتوانههای حقیقی یک ملت مؤمن است. توصیهی دیگر، بازخوانی دائمی اصول انقلاب است. شعارها و اصول باید تنقیح و با مبانی و محکمات اسلام تطبیق داده شوند. استقلال، آزادی، عدالتخواهی، تسلیم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفی تبعیضهای قومی و نژادی و مذهبی، نفی صریح صهیونیزم؛ اینها ارکان نهضتهای امروز کشورهای اسلامی است و همه برگرفته از اسلام و قرآن است. اصولتان را روی کاغذ بنویسید؛ اصالتهای خود را با حساسیت بالا حفظ کنید؛»[6]
کشورهای غربی سعی در مصادره این انقلابها تحت عنوان بهار عربی و یا جنبشهای ناسیونالیستی و یا مادیگرایانه غربی دارند، لکن از خلال اصول و اهداف این جنبشهای مردی چیزی فرای نگاه مادیگرایانه غربی به دست میآید. بازخوانی اصول انقلاب اسلامی در موج جدید بیداری اسلامی نشان از خواست اسلام اصیل در این کشورها توسط تودههای مردم دارد، چنانچه معظم له نیز به این اصول اشاره دارند: «اصول انقلابهای کنونی منطقه، مصر و دیگر کشورها، در درجهی اول اینها است: 1. احیاء و تجدید عزت و کرامت ملی که در طول زمان با دیکتاتوری حاکمان فاسد و با سلطهی سیاسی آمریکا و غرب، در هم شکسته و پایمال شده است. 2. برافراشتن پرچم اسلام که عقیدهی عمیق و دلبستگی دیرین مردم است و برخورداری از امنیت روانی و عدالت و پیشرفت و شکوفائیای که جز در سایهی شریعت اسلامی به دست نخواهد آمد. 3. ایستادگی در برابر نفوذ و سلطهی آمریکا و اروپا که در طول دو قرن بیشترین لطمه و خسارت و تحقیر را بر مردم این کشورها وارد آوردهاند. 4. مبارزه با رژیم غاصب و دولت جعلی صهیونیست که استعمار چون خنجری در پهلوی کشورهای منطقه فرو برده و وسیلهای برای ادامهی سلطهی اهریمنی خود ساخته و ملتی را از سرزمین تاریخی خود بیرون رانده است. بیشک این حقیقت که انقلابهای منطقه متکی به این اصول و خواستار تحقق آنها است، مورد پسند آمریکا و غرب و صهیونیسم نیست و آنها همهی تلاش خود را به کار میبرند تا آن را انکار کنند، ولی واقعیت با انکار آن دگرگون نمیشود.»[7] در نتیجه جای هیچ شکی باقی نمیماند خواست اولیه همه این حرکتها برقراری اسلام در این کشورها و جاری کردن رهنمودهای دین مقدس اسلام در تمام شئون زندگی مسلمانان و به خصوص برقراری حکومت اسلامیمیباشد که ذیل آن دستیابی به همه اهداف فوق ممکن خواهد بود.
توده مردم:
در هر تغییر اجتماعی عدهای از افراد وجود دارند که در اصطلاح به آنها پیاده نظام گفته شده و نقش مهمی را معمولاً در این تغییرات اجتماعی بر عهده دارند. زیرا در این تغییرات اجتماعی همراهی انسانها که عناصر اصلی در شکلدهی اجتماع میباشند باعث خواهد شد که تغییرات مورد نظر به سادگی صورت گرفته و مقاوتی از سوی بدنه اجتماع در مقابل آن نخواهد بود.[8] انقلاب که نوعی از تغییرات شدید در اجتماع بوده و تمام عناصر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی یک اجتماع را تغییر میدهد نیز از این قاعده مستثنا نبوده و شاید بتوان گفت که بدون حضور مردم در این تغییر اجتماعی عملاً انقلابی صورت نخواهد گرفت. چنانچه انقلاب اسلامیایران نیز یکی از جلوههای مهم حضور مردم مسلمان در عرصه سیاسی یک کشور تحت استبداد بود.[9] بیداری اسلامینیز که بنا به فرموده مقام معظم رهبری در راستای حرکت انقلاب اسلامی ایران شکل گرفته و با پشتوانه تئوریک نظام مقدس جمهوری اسلامی در حال شکوفایی و رشد در کشورهای منطقه خاورمیانه میباشد نیز از این شاخص مهم پیروی میکند. چنانچه ایشان میفرمایند: «مردمی بودن این انقلابها مهمترین عنصر در تشکیل هویت آنها است.»[10]
«به نظر من مهمترین عنصر در این انقلابها، حضور واقعی و عمومی مردم در میدان عمل و صحنهی مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ایمانشان، بلکه علاوه بر آن، با جسم و تنشان. فاصلهی عمیقی است میان چنین حضوری با قیامی که به وسیلهی یک جمع نظامی یا حتی یک گروه مبارز مسلح در برابر چشمان بیتفاوت مردم یا حتی مورد رضایت آنان انجام میگیرد. ... این بکلی متفاوت است با تحولی که بر دوش تودهی مردم است و آنهایند که جسم و جان خود را به میدان میآورند و با مجاهدت و فداکاری، دشمن را از صحنه بیرون میرانند. در اینجا این مردماند که شعارها را میسازند، هدفها را معین میکنند، دشمن را شناسائی و معرفی و تعقیب میکنند، آیندهی مطلوب را، اگر چه به اجمال، ترسیم میکنند و در نتیجه اجازهی انحراف و سازش با دشمن و تغییر مسیر را به خواص سازشکار و آلوده و به طریق اولی به عوامل نفوذی دشمن نمیدهند. در حرکت مردمی ممکن است کار انقلاب با تأخیر انجام گیرد، ولی از سطحیگری و ناپایداری به دور است؛ کلمهی طیبهای است مصداق کلام خداوند که فرمود: «ألم تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السّماء». من وقتی پیکر دلاور ملت پر افتخار مصر را از تلویزیون در میدان تحریر دیدم، یقین کردم که این انقلاب پیروز خواهد شد.»[11]
اما آنچه در حرکت تودهها بسیار مهم میباشد این است که تودهها به این نیرویی که در اختیار دارند واقف باشند و پی ببرند که میتوانند با اتحاد و همدلی همه سختیها و موانع را پشت سر بگذارند. کشورهای استعمارگر به این مهم واقف میباشند و همواره یکی از اهرمهایی که در اینگونه از کشورها مورد استفاده ایشان بوده است، ایجاد تفرقه و نزاعهای قومیتی و مذهبی بوده است. غربیها سعی داشتند با ایجاد تشتت در جوامع اسلامی و درونی کردن این فکر که نمیتوان در مقابل غرب مقاومت کرد، در میان ملتهای خاورمیانه، همواره کنترل این منطقه را دست داشته باشند. آنها خود میدانستند اتحاد و همدلی مردم یک کشور میتواند همه سدها را بشکند چنانچه تجربه موفق در انقلاب اسلامی ایران درستی این نظریه را به اثبات رساند که تنها کافی است مردم یک کشور نیروی حاصل از اتحاد خود را در یابند. معظم له نیز به این نکته اشاره دارند: «روز امتحان بزرگی است برای کشورهای اسلامی و ملتهای مسلمان. تاکنون خود ملتها هم تا این حد به توانائیهای خودشان واقف نبودند. امروز ملتها میدانند که چه قدرتی دارند و ارادهی آنها چقدر میتواند کارساز باشد. این شناخت ملتها از خود، نعمت بزرگی است. البته سلطهگران عالم و سردمداران امپراتوریهای سلطه و قدرت هم فهمیدهاند در دنیای اسلام چه خبر است؛ لذا بیکار نمیمانند، آنها هم نقشه میکشند.»[12]
یکی از راهکارهای کشورهای غربی در میان مسلمانان، دور نگه داشتن آنها از روشنگری و توسعه و تعمیق استضغاف فرهنگی و فکری در میان مردم مسلمان بوده است. چنانچه با استفاده از این حربه توانستند مدتهای مدیدی مسلمانان را استعمار کنند و جلوی گسترش فکر و اندیشه را در میان آنها گرفتند. همین امر نیز منجر شد که برای قرنهای متمادی بتوانند بر آنها حکومت کرده و جلوی حرکت مردم را بر علیه خود بگیرند. اما در موج جدید بیداری اسلامی بنا به فرموده مقام معظم رهبری ملتها بیدار و هشیار شدهاند: « ممکن است هنوز در بین حکام و دولتمردان این منطقه کسانی باشند که باز هم مایل باشند طول موج خودشان را تطبیق کنند با فرستندههای بیگانگان؛ اما ملتها امروز بیدار شدهاند. امروز ملتها هشیارند. امروز ملتها میدانند که حضور نظامی و مسلح بیگانگان در هر منطقهای ـ نه فقط در منطقهی ما ـ مایهی ناامنی آن منطقه است.»[13] نتیجه این بیداری نیز بنا به فرموده ایشان این است که مردم میخواهند خودشان سرنوشت خود را رقم زده و نمیخواهند غربیها برای آنها تصمیم بگیرند: «آنچه که شما ملاحظه میکنید در مصر، در تونس، در لیبی، در یمن، در بحرین و در برخی از کشورهای دیگر اتفاق افتاده است، که مردم خودشان وارد صحنه شدهاند، ملتها خودشان همت گماشتهاند بر اینکه سرنوشت خودشان را در دست بگیرند، این از آن حوادث فوقالعاده بزرگ و تعیین کننده است؛ این میتواند برای مدتهای طولانی، مسیر تاریخ امت اسلام و مسیر این منطقه را تعیین کند.»[14]
رهبری:
عنصر بسیار مهمی که به عنوان حلقه واسط میان دو عنصر دیگر در یک انقلاب مطرح میباشد، رهبری است. بطوریکه جهتدهی به حرکتهای مردمی و اداره کردن و راهنمایی ایشان برای حرکت در مسیر درست و تعیین ایدئولوژی مناسب و متناسب با این حرکت که توجیه کننده و تقویت کننده جنبشهای مردمی باشد همه و همه با وجود یک رهبر جامعالاطراف میسّر خواهد بود.[15] بررسی دو قرن گذشته در جهان اسلام که اوج جنبشهای مردمی بر علیه استکبار و استعمار میباشد نشان میدهد علیرغم حضور مردم و بهرهگیری از آموزههای اسلام در جهت این جنبشها، اما همواره آنها به دلیل نبود رهبری مناسب که مورد پذیرش همه مردم باشد، دچار شکست شده و به سرانجام نرسیده است. در مواردی هم که به پیروزیهایی دست یافته باز هم نتوانسته به همه اهداف خود دست پیدا کند و همواره به دلیل چالشی که برای رهبر این جریانها به وجود آمده دچار رکود شده است.[16]
برای فهمیدن اهمیت رهبری در انقلاب باید نمونههای موفقی از این رهبریها مورد بررسی قرار گیرد تا بتوان جایگاه این عنصر را درست درک کرد. جلوه اصلی این عنصر در بیداری مردم و قیام بر علیه استعار و استکبار را میتوان انقلاب اسلامی ایران دانست. بررسی نقش رهبر در انقلاب اسلامی ایران به راحتی اثبات میکند که شاید بتوان گفت عنصر اصلی این سه رکن در جنبشهای اجتماعی، رهبری است.[17] نقش رهبری امام خمینی(ره) رد پیروزی انقلاب اسلامی چنان برجسته است که همه اندیشمندان غربی به آن اعتراف داشته و وی را منجی بیداری اسلامی در این منطقه از خاورمیانه میدانند. ندای حقطلبی و دعوت مردم مسلمان به ایستادگی در برابر غرب و همراه کردن تودهها با خود تحت فرامین اسلام بیشک کار هر انسانی است و فردی با صفاتی همچون امام خمینی(ره) نیاز است که بتوان این چنین انقلاب با عظمتی را ایجاد نمود.
نقش ایشان آنچنان در پیروزی انقلاب ایران پررنگ میباشد که به فرموده رهبر معظم انقلاب، امام خمینی(ره) همواره به عنوان شاخص جمهوری اسلامی ایران به حساب میآید: «نگاه به امام از منظر یک شاخص. این نگاه از این جهت اهمیت پیدا میکند که چالش اصلی همهی تحولات بزرگ اجتماعی - از جمله انقلابها - صیانت از جهتگیریهای اصلی این انقلاب یا این تحول است. این مهمترین چالش هر تحول عظیم اجتماعی است که هدفهائی دارد و به سمت آن هدفها حرکت و دعوت میکند. این جهتگیری باید حفظ شود. اگر جهتگیری به سمت هدفها در یک انقلاب، در یک حرکت اجتماعی صیانت نشود و محفوظ نماند، آن انقلاب به ضد خود تبدیل خواهد شد؛ در جهت عکس اهداف خود عمل خواهد کرد.» در کشورهای دیگر اسلامی نیز میتوان نمونههای بسیاری برشمرد. پیروزی حزب الله لبنان به رهبری سیدحسن نصرالله از نمونههای موفق رهبری یه جریان و جنبش دینی است و در مقابل رهبری یاسر عرفات در جنبشهای مردم فلسطین که نمونهای از یک رهبر ضعیف است که این جنبش را تا مدتها دچار رکود و ضعف میکند.
2. آسیبها و چالشها
امواج بیداری اسلامی چنانچه گفته شد در ادامه حرکت مردم ایران در انقلاب سال 57 در این کشور اسلامی بود. چنانچه با نگاهی به عناصر شکل دهنده این انقلابها و نوع حرکت مردم و جنس شعارها و خواستهها و اهداف در این کشورها و مقایسه آنها با عناصر تشکیل دهنده انقلاب اسلامی ایران هر انسان منصفی بر این مهم صحه خواهد گذاشت. چنانچه این سخن به گزافه نیست اگر بگوییم بیداری اسلامی در خاورمیانه مسلمان الگوبردای از انقلاب ملت ایران میباشد. لکن آنچه در اینجا مهم است ادامه این حرکت و به ثمر رساندن آن و تشکیل حکومت اسلامی همانند جمهوری اسلامی ایران است. این مهم آنجا خود را نشان میدهد که با نگاهی به انقلابها و حرکتهای مردمی که در چند قرن گذشته در این کشورها و حتی در ایران قبل از سال 57 اتفاق افتاده است، نشان میدهد که بیشتر این جنبشها اگرچه در ابتدای با قوت بسیاری به وجود آمدند لکن همواره در ادامه راه و طی مسیر دچار تشتت و ضعف شده و به نوعی نتوانستند به اهئاف اصلی خود دست یابند. برخی از آنها در مراحل اولیه جنبش از بین رفتند و حتی هیچ نوع پیروزی به دست نیاورند و تنها برای مدت کوتاهی التهاب در فضای سیاسی کشورهای خود به وجود آوردند و برخی دیگر نیز اگرچه تا حدودی به اهداف خود رسیدند ولی در ادامه با ضعف و سستی حتی همان خواستهای دست یافته را نیز از دست دادند.
با توجه به اینکه عناصر تشکیل دهنده هر انقلاب را در بالا برشمرده و قوام هر جنبشی را در گرو رهبری، توده مردم و ایدئولوژی صحیح آن انقلاب دانستیم، چندان دور از ذهن نیست اگر بگوییم همه این جنبشهای ناکام در طی مسیر خود برای رسیدن به اهداف عالیه خود، یکی از این عناصر سه گانه را یا از دست دادند و یا دچار ضعف در آن عنصر شدند که این خود موجب تضعیف دیگر عناصر آن انقلاب خواهد شد. مقام معظم رهبری آسیبها و چالشهایی که هر جنبشی با آن مواجه خواهد بود را به دو دسته خطرات بیرونی و دورنی تقسیم مینمایند: «محیط اسلامی - چه افراد و چه ملتها - همواره در معرض این دو گونه تهدید قرار داشته و امروز بیش از همیشه قرار دارد. ترویج متعمدانهی فساد در کشورهای اسلامی و تحمیل فرهنگ غربی که از سوی برخی رژیمهای وابسته نیز به آن کمک میشود و از رفتار فردی تا شکل شهرسازی و محیط عمومی زندگی و مطبوعات و غیره را در بر میگیرد، از یکسو و فشارهای نظامی و سیاسی و اقتصادی بر بعض ملتهای مسلمان و کشتارهای لبنان و فلسطین و بوسنی و کشمیر و چچنستان و افغانستان و غیره از سوی دیگر، شاهد بارز وجود این دو گونه تهدید در محیطهای اسلامی است.»[18] در هر کدام از این دو دسته فوق برای تضعیف عناصر سه گانه انقلاب میتوان شواهدی بیان نمود که به تفکیک در ذیل به آنها اشاره خواهیم نمود.
ایدئولوژی:
در فصل اول اشاره شد که ایدئولوژی در تغییرات اجتماعی به مثابه موتور محرک این حرکتها به حساب آمده و در صورتی که این حرکتها دارای عقبه تئوریک نباشند در ادامه مسیر دچار بحران شده و عملاً مسیر خود را گم میکنند و در اصطلاح مباحث نظری به عنوان شناسنامه هر نوع حرکت، تغییر و جنبش اجتماعی محسوب میگردد. همانطور که داشتند یه ایدئولوژی به کمک رهبران یک جنبش اجتماعی در جهت همراهی و هدایت تودهها خواهد آمد در مقابل نبود ایدئولوژی و یا عدم توانایی هدایت جنبشها توسط، به جنبشها صدمه زده و موجب نافرجامی آنها خواهد شد. یکی از چالشهای مهمیکه همواره اینگونه انقلابها با آن در ادامه مسیر مواجه بودند همین آسیبهایی است که یا در ابتدا به علت عدم توانایی این نظریه و یا فکر در توجیه این حرکت اجتماعی داشته است و یا در ادامه مسیر دچار شک و تردید و نقد و انتقاد قرار گرفته و نتوانسته است پاسخگوی انتقادات باشد. چنانچه فروپاشی بلوک شرق و در رأس آن شوروی یکی از نمونههای اصلی و مهمی است که یک ایدئولوژی علیرغم موفقیت در پیروزی و استقرار نظام جدید، نتوانسته انتقادات شدید از خود را پاسخ گفته بلکه در نهایت دچار شکست و اضمحلال میشود.
اما آنچه در این بخش به آسیبهایی است که از طرف کشورهای استعمارگر متوجه فکر و اندیشه مردم میباشد، اشاره خواهیم نمود. شاخص اصلی این حرکتهای جدید در خاورمیانه که تحت عنوان بیداری اسلامی مطرح میشود خواست مردم در برقرای حکومت اسلام میباشد. چنانچه از نام آن نیز پیداست اسلام باعث و مبنای این بیداری میباشد. لکن یکی از مهمترین تلاشهای غرب حذف اسلام از این جنبشها میباشد. امام خامنهای به صراحت در مورد این مسأله به مردم این کشورها هشدار میدهند: «امروز همهی دستگاههای تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی آمریکا و بعضی از مزدورانشان در این منطقه به کار افتاده است تا این انقلابهای مردمی را، این قیامهای بزرگ را از مسیر اصلی منحرف کنند؛ جنبهی اسلامی آن را مخفی کنند، مکتوم کنند، انکار کنند؛ کسانی را پیدا کنند که با فریب مردم بر سر کار بیایند و همهی معادلهها را باز دوباره به نفع غرب برگردانند. این تلاشها را دارند میکنند، لیکن فایدهای ندارد؛ ملتها بیدار شدهاند.»[19]
یکی از راهکارهای مهمی که غرب به وسیله آن سعی در حذف نام اسلام از این جنبشها دارد پیشنهاد مدلهای حکومتی غربی به عنوان مدل جایگزین برای اداره این کشورها است و با تبلیغ اینکه این مدلها در غرب به ثمر نشسته است به دنبال همراه کردن نخبگان این کشورهاست. رهبر انقلاب در این مورد میفرمایند: «اگر با مقاومت و هشیاری مردم مواجه شوند، میکوشند تا بدیلهای انحرافی گوناگون در پیش پای نهضت و مردم بگذارند. این سناریو میتواند پیشنهاد مدلهای حکومتی و قانون اساسیهائی باشد که کشورهای اسلامی را بار دیگر در دام وابستگی فرهنگی و سیاسی و اقتصادی به غرب بیفکند، و میتواند نفوذ میان انقلابیون و تقویت مالی و رسانهای یک جریانِ نامطمئن و به حاشیه راندن جریانهای اصیل در انقلاب باشد. این نیز به معنی بازگرداندن سلطهی غرب و تثبیت مدلهای نوسازی شدهی غربی و بیگانه از اصول انقلاب و در نهایت، تسلط آنها بر اوضاع است.»[20] «نظامسازی کار بزرگ و اصلی شما است. این کاری پیچیده و دشوار است. نگذارید الگوهای لائیک یا لیبرالیسم غربی، یا ناسیونالیسم افراطی، یا گرایشهای چپ مارکسیستی، خود را بر شما تحمیل کند.
اردوگاه شرق چپ فرو ریخت و بلوک غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه بر سر پا مانده و عاقبت خیری برای آن متصور نیست. گذشت زمان به زیان آنها و به سود جریان اسلام است. هدف نهائی را باید امت واحدهی اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید بر پایهی دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد.»[21] ایشان برای رهایی از این ابزار غرب میفرمایند: «نگذارید اصول نظام آیندهی شما را دشمنان شما بنویسند؛ نگذارید اصول اسلامی در پای منافع زودگذر قربانی شود. انحراف در انقلابها، از انحراف در شعارها و هدفها آغاز میشود. هرگز به آمریکا و ناتو و به رژیمهای جنایتکاری چون انگلیس و فرانسه و ایتالیا که زمانی دراز سرزمین شما را میان خود تقسیم و غارت کردند، اعتماد نکنید؛ به آنها سوءظن داشته باشید و لبخند آنها را باور نکنید؛ پشت این لبخندها و وعدهها، توطئه و خیانت نهفته است. راه حل خود را خود با بهرهگیری از سرچشمهی فیاض اسلام به دست آورید و نسخههای بیگانه را به خودشان پس دهید.»[22]
سست شدن عزم مردم و قناعت و دلخوشی به پیروزیهای اولیه یکی از آسیبهای مهمیاست که جنبشها در بخش ایدئولوژی با آن مواجه میباشند چنانچه این مهم از دید رهبر انقلاب نیز دور نمانده است: «فرمان الهی به پیامبر اعظم(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) در قرآن چنین است: «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لاتطغوا» و «فلذلک فادع و استقم کما امرت»، و نیز از زبان حضرت موسی(علیهالسّلام): «و قال موسی لقومه استعینوا باللَّه و اصبروا انّ الارض للَّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین.» مصداق بزرگ تقوا در این دوره برای ملتهای بپاخاسته آن است که حرکت مبارک خود را متوقف نسازند و خود را سرگرم دستاوردهای این مقطع نکنند. این است بخش مهم از تقوائی که دارندگان آن، به وعدهی «عاقبتِ نیک» سرافراز گشتهاند.»[23] در نتیجه از مجموع فرمایشات ایشان میتوان دریافت که به طور کلی آسیب اصلی بیداری اسلامی، حذف اسلام از آن و بیان عناوین جدید برای این جنبش اسلامی در بین مردم میباشد که مردم و نخبگان این کشورها باید همواره سعی در تعیین اصول اسلامی تسط خود ایشان برای موج جدید بیداری اسلامی باشند.
توده مردم:
چنانچه در فصل اول بیان شد از منظر مقام معظم رهبری هویت اصلی این انقلابها مردمی بودن آنهاست و اینکه بطن تودههای مردم خواستار این تغییرات وسیع اجتماعی شدهاند. چنانچه بیداری اسلامی اصالتاً در بین مردم حاصل شده و موجب بروز انقلاب در این کشورها شده است. پس میتوان گفت هر عاملی که باعث شود تودههای مردم بیداری اسلامی را همراهی نکنند، جزء چالشهای و آسیبهایی است که این عنصر حرکتهای اجتماعی را تهدید میکند. در ذیل به برخی از این چالشها از منظر رهبر معظم انقلاب اشاره خواهیم کرد. مهمترین و شاید اصلیترین این چالشها ایجاد اختلاف در میان تودههاست. همان عاملی که به واسطه آن سالیان متمادی توانسته جلوی حرکتهای مردمی را در کشورهای شرقی و اسلامی سد کند. ایجاد اختلافات قومی و قبیلهای و در بسیار موارد اختلافات مذهبی و دینی که بهترین نمونه آن تشدید اختلاف میان سنی و شیعه در طول دو قرن گذشته میباشد که همواره به سود غرب و به ضرر این دو طرف بوده است. «ایجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابیون و رخنه در پشت جبههی مبارزه، نیز آفتی بزرگ است که با همهی توان باید از آن گریخت.»[24] «توصیهی مهم دیگر پرهیز از اختلافات مذهبی، قومی، نژادی، قبیلهای و مرزی است. تفاوتها را به رسمیت بشناسید و آن را مدیریت کنید. تفاهم میان مذاهب اسلامی کلید نجات است. آنها که آتش تفرقهی مذهبی را با تکفیر این و آن دامن میزنند، اگر خودشان هم ندانند، مزدور و عملهی شیطانند.»[25]
کم شدن انگیزهها یکی از عواملی است که شور و هیجان را در میان مردم کاهش داده و عدم همراهی آنها را در پی خواهد داشت؛ «راحتیِ خیالِ ناشی از احساس پیروزی و به دنبال آن کم شدن انگیزهها و سست شدن عزمها، نخستین خطر است. و آنگاه این خطر مهیبتر میشود که اشخاص در صدد تصاحب سهم ویژه در غنیمتِ به دست آمده باشند. ماجرای جنگ اُحد و غنیمتجوئی مدافعان تنگه که به شکست مسلمانان انجامید و مجاهدان از سوی خداوند متعال سرزنش شدند، یک نمونهی نمادین است که هرگز نباید از یادها برد.»[26] ترس و غرور دو روی یک سکه هستند که مردم یک کشور گرفتار هر کدام از آنها شوند موجب غفلت شده و در حرکت انقلابی آنها خللهای بسیاری ایجاد خواهد نمود. «مرعوب شدن از هیمنه ظاهری مستکبران و احساس ترس از آمریکا و دیگر قدرتهای مداخلهگر، آسیب دیگری از این دسته است که باید از آن پرهیز کرد. نخبگان شجاع و جوانها باید این ترس را از دلها بیرون کنند.»[27] «روی دیگر این صفحه، مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن است؛ شجاعت را باید با تدبیر و حزم در هم آمیخت. در مقابل شیطان جن و انس، باید همهی ذخائر الهی در وجود خود را به کار گرفت.»[28]
هشیاری و بیداری که موجب این حرکت و انقلاب اسلامی شده همواره مورد نشانه دشمنان اسلام میباشد. چنانچه آنها همواره در پی این هستند که بتوانند ملتها را فریب دهند و این هشیاری و بیدار را از آنها گرفته و در مسیر حرکت اسلام خلل ایجاد کنند که این آسیب زمانی احتمال دارد که بیستر از هر وقت دیگر بروز کند که مسلمنان به دشمن خود اعتماد کنند؛ «اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعدهها و حمایتهای آنها افتادن نیز آسیب بزرگ دیگری است که به طور ویژه باید پیشروان و نخبگان از آن بر حذر باشند. دشمن را با علاماتش در هر لباس باید شناخت و از کید او که در مواردی در پسِ ظاهرِ دوستی و کمک پنهان میشود، باید ملت و انقلاب را مصون ساخت.»[29] همه این برنامههایی که غربیها برای تودههای مردم دارند همه و همه در پی ایجاد یأس و ناامیدی در بین مردم میباشد، زیرا خود میدانند زمانی که یک ملت انگیزهای برای حرکت و دفاع نداشته باشد به راحتی میتوان وی را مغلوب نمود و با خود همراه ساخت پس همواره باید ملتها از این جهت خود را تقویت نموده تا دچار یأس و ناامیدی نگردند. «تجربهها به ما میگوید که آنگاه روشهائی چون هرج و مرج و تروریزم و جنگ داخلی میان پیروان ادیان یا قومیتها یا قبائل و احزاب و یا حتی میان ملتها و دولتهای همسایه، و همراه با آن، حصر اقتصادی و تحریم و بلوکه کردن سرمایههای ملی و نیز هجوم همه جانبهی تبلیغاتی و رسانهای را در پیش خواهند گرفت. مقصود آنان از این همه، خسته و نومید کردن مردم و مردد و پشیمان کردن مبارزان است، که میدانند در این صورت، شکست دادن انقلاب، ممکن و آسان خواهد شد.»[30]
رهبری و نخبگان:
شاید بتوان گفت چالش اصلی دنیای اسلام نبود رهبری جامعالاطراف و مورد پذیرش همه تودههای مردم بوده است. زیرا در طول تاریخ اسلام کم بودند انسانهای خود ساختهای که بتوانند هم رهبری یک ملت را بر عهده داشته باشند و هم بتوانند خود را از خطراتی که همواره در پی رهبران و سران کشورهاست مصون دارند، خطراتی که به واسطه قدرت همواره یک رهبر را تهدید نموده و وی را از تودهها دور میکند. اینگونه از انسانها بسیار نایاب میباشند و یا مردم اقبالی به سمت آنها نداشتند و یا اینکه شرایط زمانه برای رهبری آنها وجود نداشته است. بیشتر آسیبهایی که از رهبران این جنبشها با آن مواجه هستند مربوط به رفتار فردی و شخصی آنهاست که ناشی از ضعف اخلاقی و یا عدم خودسازی آنهاست که در بیشتر موارد هم همین ضعفها باعث ضعف محبوبیت وی شده و مردم دچار سردرگمی شده و یا موجب یأس آنها میباشد که در نهایت این حرمتها را دچار رکود و سکون خواهد نمود.
در ادامه به برخی از این آسیبها از منظر رهبری اشاره خواهیم نمود. در ابتدا کشورهای غربی سعی میکنند عناصری را به عنوان رهبرای و سران این قیامها با آنها همراه کنند که نرمش بیشتری با آنها داشته و حتی در جهت منافع آنها گام بردارند نمونهای از آن را میتوان در چند سال اولیه پیروزی انقلاب در ایران به وضوح مشاهده کرد. در اینجا ایشان با سر کار آوردن عناصر منصوب به خود عملاً سعی دارند خط سیر بیداری اسلامیرا از مسیر خود منحرف نمایند. «نخستین آسیب، بر روی کار آوردن عناصری است که خود را متعهد به آمریکا و غرب میدانند. غرب میکوشد پس از سقوط ناگزیر مهرههای وابسته، اصل سیستم و اهرمهای اصلی قدرت را حفظ کند و سر دیگری را بر روی این بدن بگذارد و بدین وسیله سلطهی خود را همچنان ادامه دهد. این به معنای هدر رفتن همهی تلاشها و مجاهدتها است.»[30]
مهمترین این آسیبها فریب و تطمیع رهبران میباشد که اگر شخص رهبر دارای هوشیاری کافی و کاملی نباشد گرفتار آن شده و در دام دشمن خواهد افتاد. «هشیاری در برابر حیلههای مستکبران بینالمللی و قدرتهائی که از این قیامها و انقلابها لطمه دیدهاند. آنها بیکار نمیمانند و با همهی توان سیاسی و امنیتی و مالی، برای برقراری دوبارهی نفوذ و قدرت خود در این کشورها، به میدان میآیند. ابزار آنان، تطمیع و تهدید و فریب است. تجربهها نشان داده است که در میان خواص، هستند کسانی که این ابزارها در آنان کارگر میشود و ترس و طمع و غفلت، آنان را دانسته یا ندانسته به خدمت دشمن در میآورد. چشم بیدار جوانان و روشنفکران و عالمان دینی باید بدقت مراقبت کند.»[31] در این مرحله تعدادی از سران کشورها را به سادگی با خود همراه خواهد نمود و در ادامه نیز از آنها جهت همراهی جنبشها در مسیر تعیین شده غرب کمک خواهد گرفت و این نخبگان نیز که در این مرحله با آنها همراهی کردهاند و با گرفتن وعدههایی اهداف و خواستههای انقلاب را فروختهاند چارهای جز همراهی با غرب را ندارند چون دیگر در بین تودههای مردم جایگاهی نداشته و مجبور به نوکری برای مستکبران میباشند.
اما تعدادی از نخبگان نیز با آنها همراهی نمیکنند که در اینجا تنها یک را باقی میماند و آن هم حذف فیزیکی رهبران و نخبگان کشورهاست که در ایران به عنوان تجربهای موفق برای غرب خود رانشان داد و چنانچه در سالهای اولیه انقلاب تعدادی از عناصر انقلابی را فریفتند و مابقی که اکثراً از قشر روحانی بودند را به شهادت رساندند. «ترور نخبگان صالح و مؤثر یا بدنام کردن برخی از آنان و از سوئی خریدن کسانی از سست عنصران، نیز در شمار روشهای متداول قدرتهای غربی و مدعیان تمدن و اخلاق است.»[32] در نتیجه میتوان آسیبهای مربوط به عنصر رهبری در بیداری اسلامی را به سه دسته نصب عناصر بیگانه، تطمیع و فریب و ترور تقسیمبندی نمود که در نهایت موجب حذف عنصر مهمی در جنبش بیداری اسلامی خواهد شد.
3. تشکیل حکومت اسلامی فرصت اصلی جنبش بیداری اسلامی
در بخش اول به عناصر و ارکان اصلی شکل دهنده بیداری اسلامی در کشورهای منطقه خاورمیانه اشاره شد و نقش هر کدام از این ارکان و میزان تأثیر آنها در بیداری مردم کشورهای اسلامی از منظر مقام معظم رهبری بررسی گردید. در فصل دوم چالشها و آسیبهای عمدهای که این عناصر اصلی انقلاب را تهدی میکند، مورد بررسی قرار گرفت و میزان تأثیر منفی که نبود هر یک از این عناصر در بیداری اسلامی میتواند داشته باشد بیان گردید. حال با توجه به مطالب گذشته در مورد این سه رکن و با توجه به اینکه هر انقلاب و جنبشی در بطن خود خواستهها و اهدافی دارد و در جهت نیل به این اهداف حرکت میکند، در بخش پایانی فرصت مهمی را که پیش روی جنبش بیداری اسلامی قرار دارد و هدف اصلی که تمام تودههای مردم در این کشورها میباشد، بیان خواهیم کرد. هدفی که غرب به دلیل تجربه تلخی که جمهوری اسلامی ایران برای ایشان داشت، همواره در پی آن است که جلوی تحقق آن را در کشورهای منطقه بگیرد.
با توجه و دقت نظر در فرمایشات مقام معظم رهبری آنچه که از بیانات ایشان به دست میآید این است که هدف اصلی و نهایی بیداری اسلامی در کشورهای منطقه باید تشکیل حکومت اسلامی باشد که در پرتو تشکیل حکومت اسلامی در این کشورها دیگر اهداف آنها نیز خود به خود تحت حاکمیت اسلان محقق خواهد شد. ایشان میفرمایند: «دشمن فهمیده است آگاهی اسلامی و بیداری اسلامی در محیط مسلماننشین عالم، کار خود را میکند. حقیقت هم همین است. یقیناً همین احساس، ملتهای اسلامی را به سمت نظام اسلامی و به سمت تشکیل امت واحدهی اسلامی خواهد کشاند.»[33] ایشان حتی نوع حکومت مورد خواست مردم را بیان نموده و هدف اصلی را تشکیل این نوع حکومت که برخواسته از مردم است معرفی مینماید: «ملتهای انقلاب کرده و آزاد شده، یکی از مهمترین خواستههایشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مدیریت کشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالاری اسلامی» است؛ یعنی حاکمان با رأی مردم برگزیده میشوند و ارزشها و اصول حاکم بر جامعه، اصول مبتنی بر معرفت و شریعت اسلامی است. این خود میتواند در کشورهای گوناگون به اقتضای شرائط، با شیوهها و شکلهای گوناگون تحقق یابد، ولی با حساسیت کامل باید مراقب بود که این با دموکراسی لیبرال غربی اشتباه نشود. دموکراسی لائیک و در مواردی ضدمذهب غربی با مردمسالاری اسلامی که متعهد به ارزشها و خطوط اصلی اسلامی در نظام کشور است، هیچ نسبتی ندارد.»[35]
نتیجهگیری:
در نتیجه میتوان گفت روند شکلگیری هرگونه تغییر اجتماعی ناگزیر از در بر داشتن این سه عنصر اصلی، یعنی پشتوانه فکری، همراهی تودههای مردم و رهبری شایسته، در جهت نیل به تمام اهداف خود میباشد. انقلاب اسلامی ایران به عنوان نمونهای کامل از یک تغییر که در تمام ساختارها و نهادهای یک کشور ظهور و بروز داشت نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد. موج جدید بیداری اسلامی در کشورهای منطقه که به اذعان همه اندیشمندان منصف در ادامه انقلاب اسلامی ایران و با همان اهداف و خواستها شکل گرفته است نیز در صورتی که بتواند این سه رکن اصلی خود را حفظ نماید و از آسیبهای پیش رو گذر نماید خواهد توانست از فرصت اصلی بیداری اسلامی که همانا تشکیل حکومت اسلامی در هر یک از این کشورهاست، به دست آورده و بتواند در جهت تمدن اسلامی بر پایه وحدت میان کشورهای اسلامیگام مهمی بردارد.
در این مقاله از دو منبع و روش استفاده شده است:
1. عین بیانات معظم له که به طور مستقیم در مقاله آمده است.
2. برداشت از مجموع بیانات و فرمایشات ایشان در موضوع بیداری اسلامی، روند شکلگیری و تحولات در کشورها و جنبشهای اسلامی و آینده پیش روی این جنبشها.
منابع:
(1). پناهی، محمدحسین؛ نظریههای انقلاب: وقوع، فرآیند و پیامدها، تهران، سمت، 1389.
(2). مصباح یزدی، محمدتقی؛ انقلاب اسلامی و ریشههای آن، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1386.
(3). حسینی، حسین؛ رهبری و انقلاب، تهران، پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، 1381.
(4). محمدی، منوچهر؛ انقلاب اسلامی؛ زمینهها و پیامدها، قم، دفتر نشر معارف، 1381.
(5). مصباح یزدی، محمدتقی؛ جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، بیجا، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1372.
(6). جانسون، چالمرز؛ تحول انقلابی، ترجمه حمید الیاسی، تهران، هفته، 1362.
(7). www.khamenei.ir
پینوشتها:
[1]. رک: محمدی، منوچهر؛ انقلاب اسلامی؛ زمینهها و پیامدها، قم، دفتر نشر معارف، 1381.
[2]. پناهی، محمدحسین؛ نظریههای انقلاب: وقوع، فرآیند و پیامدها، تهران، سمت، 1389.، ص390
[3]. بیانات در دیدار مسئولان نظام در روز عید مبعث 9/4/90.
[4]. بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی 9/6/90.
[5]. بیانات در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی 26/6/90.
[6]. همان.
[7]. همان
[8]. پناهی، محمدحسین؛ نظریههای انقلاب: وقوع، فرآیند و پیامدها، تهران، سمت، 1389.، ص 356
[9]. مصباح یزدی، محمدتقی؛ انقلاب اسلامی و ریشههای آن، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1386، ص 125.
[10]. بیانات در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی 26/6/90
[11]. همان
[12]. بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی 9/6/90
[13]. بیانات در پایگاه نیروی دریائی ارتش در بندرعباس 1/5/90
[14]. بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی 9/6/90
[15]. رک: حسینی، حسین؛ رهبری و انقلاب، تهران، پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، 1381 .
[16]. پناهی، محمدحسین؛ نظریههای انقلاب: وقوع، فرآیند و پیامدها، تهران، سمت، 1389، ص 377.
[17]. حسینی، حسین؛ رهبری و انقلاب، تهران، پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی،1381، ص167.
[18]. پیام به کنگره عظیم حج 4/2/75
[19]. بیانات در دیدار مسئولان نظام در روز عید مبعث 9/4/90
[20]. بیانات در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی 26/6/90
[21]. همان
[22]. بیانات در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی 26/6/90
[23]. پیام به کنگرهی عظیم حج 14/8/90
[24]. بیانات در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی 26/6/90
[25]. همان
[26]. همان
[27]. همان
[28]. همان
[29]. همان
[30]. همان
[31]. همان
[32]. پیام به کنگرهی عظیم حج14/8/90
[33]. بیانات در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی 26/6/90
[34]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی به مناسبت میلاد پیامبر اکرم(ص) و امام جعفرصادق(ع) 10/04/1378
[35]. بیانات در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی 26/6/90