گستردهترین ارتباط انسان، ارتباط و تعامل با اعضای جامعهی خویش است. در چگونگی ارتباط انسان با جامعهی پیرامون، محورهای متعددی در گفتار و رفتار پیامبراکرم(ص) وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
1ـ خوشاخلاقی
خوشاخلاقی، عنصری کلیدی در دینداری و عاملی مهم در موفقیت انسان است. شاید مهمترین ویژگی رسول خدا(ص) اخلاق برتر اوست که در قرآن نیز بدان اشاره شده است: «به راستی که تو دارای اخلاق عظیم هستی»[1] قرآن با تمجید نرمخویی رسول خدا(ص) تأکید میکند که اگر ایشان تندخو میبود، مردم از اطرافش پراکنده میشدند.[2] خوشاخلاقی، در سیرهی اجتماعی پیامبراکرم(ص)، از جایگاه والایی برخوردار است؛ به گونهای که رسول خدا(ص) هدف رسالت خود را کامل کردن ویژگیهای والای اخلاقی[3] و در روایتی دیگر، کامل کردن خوشاخلاقی[4] دانسته است تا آنجا که فرموده است: «اسلام همان اخلاق نیک است»[5] آن حضرت در برخی روایات نیز اخلاق نیک را نصف دین دانستهاند.[6] اخلاق نیکو را میتوان کلید کسب دیگر فضایل و کمالات دانست. هرکس از این موهبت الهی برخوردار باشد، به راحتی میتواند، پلههای ترقی و پیشرفت مادی و معنوی را طی کند. شاید به همین دلیل پیامبراکرم(ص) فرمود: «بندهی خدا با اخلاق نیک خود به بزرگترین درجات آخرت و منزلگاهها و مراتب شریف میرسد...»[7] اخلاق نیک با رسالت و شریعت ایشان درآمیخته که مؤمنترین افراد را خوشاخلاقترین آنها میداند: «اکمل المومنین ایماناً احسنهم خلقاً»[8] و سنگینترین عمل را در روز داوری، داشتن اخلاق نیک معرفی میکند.[9] انسان کسانی را به خود نزدیکتر میداند که اخلاقشان بهتر باشد: «دوستداشتنیترین شما برای من و نزدیکترین شما به من در روز قیامت، خوشاخلاقترین و متواضعترین شماست»[10]
رسول خدا(ص) خوشاخلاقی را موجب جلب خیر دنیا و آخرت[11] و مانع از آتش جهنم[12] دانسته و فرموده است: «سه چیز است که اگر در کسی نباشد، نه از من است و نه از خدای عزوجل؛ بردباریای که با آن جهالت نادانان را رد کند؛ اخلاق نیکی که با آن در میان مردم زندگی کند و ورعی که وی را از گناهان الهی باز دارد.[13] ایشان هم چنین فرمودهاند: «نخستین چیزی که روز قیامت، در ترازوی اعمال بندهی خدا گذاشته میشود، اخلاق نیک اوست»[14] نیز فرموده: «چیزی بهتر از خوشاخلاقی، در ترازوی عمل انسان قرار نمیگیرد»[15] همچنین فرمود: «شبیهترین انسان به من، خوشاخلاقترین شماست»[16] و «در قیامت، نزدیکترین انسان به من کسی است که از همه خوشاخلاقتر باشد و برای خانوادهاش از همه بهتر باشد»[17] پیامبر کاملترین مؤمنان را خوشاخلاقترین آنها میدانست[18] و بر خوشرویی با مردم و دست دادن با آنها تأکید میکرد و آن را اخلاق مؤمنان، صدیقان، شهدا و صالحان میشناسند.[19] روزی مردی مقابل رسول خدا(ص) ایستاد و از ایشان پرسید: «ای پیامبر خدا! دین چیست؟» فرمود: «خوشاخلاقی» مرد دوباره از سمت چپ ایشان آمد و همان پرسش را مطرح کرد و حضرت نیز دوباره فرمود: «خوشاخلاقی» این بار مرد از پشت سر ایشان آمد و همان سؤال را پرسید. رسول خدا(ص)، به او نگاه کرد و فرمود: «آیا دین را نمیفهمی؟ دین آن است که خشمگین نشوی»[20]
رسول خدا(ص) در پاسخ به این پرسش که نیکی چیست نیز فرمود: «نیکی همان خوشاخلاقی است...»[21] امام علی(ع) در بیان ویژگیهای رسول خدا(ص) میفرماید: «ایشان زبان خود را از سخنان غیرلازم نگاه میداشت. همواره با مردم مأنوس بود و کاری نمیکرد که از اطرافش پراکنده شوند و از او گریزان باشند؛ بزرگ هر قوم و گروهی را احترام میکرد و وی را به حکمرانی قوم خود میگماشت... احوال یاران خود و از کارهای مردم جویا میشد و کارهای نیک را تحسین و تقویت، و کارهای زشت را تقبیح و تحقیر میکرد. در کارها میانهرو بود و از ترس آنکه مردم غافل شده، به انحراف گرایند، لحظهای از کار آنها غافل نمیماند...[22] اخلاق ایشان در برخورد با مردم چنان نرم و گشاده بود که به تعبیر برخی پدر مردم شده بود...»[22] در روایات مصادیق مختلفی برای ویژگیهای والای اخلاقی یا مکارم اخلاق بیان شده که برخی آنها عبارت است از: راستگویی، امانت داری، صلهی ارحام(پیوند با خویشان)، احترام به میهمان، اطعام نیازمندان، رعایت حقوق همسایگان و همراهان، حیا، گذشت، بیان حق هر چند به ضرر خود انسان باشد.[24] در برابر خوشاخلاقی، بداخلاقی است که روایات، به پیامدهای منفی آن اشاره کردهاند. رسول خدا(ص) فرمود: «بداخلاقی عمل آدمی را فاسد میکند، همانسان که سرکه عسل را»[25] همچنین فرمود: «دو خصلت در مسلمان جمع نمیشود: بداخلاقی و بخل»[26] بداخلاقی از نگاه ایشان گناهی نابخشودنیست.[27] که ممکن است آدمی را به پستترین درجات جهنم بکشاند[28] و حتی همهی عبادات انسان را بیاثر کند؛ برای مثال روزی نزد رسول خدا(ص) از زنی تعریف شد که روزها را روزه و شبها را به عبادت مشغول است؛ اما بداخلاق بوده، همسایگانش را با زبانش آزار میدهد. آن حضرت دربارهی او فرمود: «خیری در وی نیست؛ او در زمرهی اهالی آتش است»[29]
2ـ خیرخواهی
خیرخواهی اصلی بسیار مهم و کلیدی در موفقیت انسان و رسیدن به پاداش عظیم الهی است. در علم اخلاق، خیرخواهی در مقابل حسادت است. فرد خیرخواه خواهان بقای نعمتهای خدا برای مردم است و هیچ دوست ندارد که به آنها بدی برسد. رسول خدا(ص) همواره مردم را به خیرخواهی توصیه میکرد و میفرمود: «در روز قیامت بزرگترین منزلت و مقام از آنسانی است که بیشترین گامها را در راه خیر برای مردم برداشته باشند»[30] نیز میفرمود: «انسان باید خیرخواه برادر مؤمنش باشد؛ همانسان که خیرخواه خودش است»[31] ایشان در سخنی فرمودهاند: «هرکس در پی انجام کاری برای برادر مؤمنش باشد: ولی در حق او خیرخواه نباشد. به خدا و رسول خدا خیانت کرده است»[32] آخرین مرتبهی خیرخواهی این است که انسان آنچه برای خود دوست دارد، برای برادر دینیاش نیز دوست بدارد[33] رسول خدا(ص) طی فرازی فرمودند: «انسان تا وقتی آنچه برای خود دوست دارد، برای برادر مؤمنش دوست نداشته باشد، ایمان نیاورده است»[34] و نیز فرمود: «بندهی خدا ایمانش کامل نمیشود: مگر آنکه اخلاقش را نیکو کند، خشمش را فرو برد و آنچه برای خود دوست میدارد برای مردم نیز دوست بدارد؛ کسانی هستند که بدون انجام اعمال خاصی و تنها با خیرخواهی برای مسلمانان، وارد بهشت میشوند»[35]
پیامبراکرم(ص) هیچگاه از خیرخواهی مردم غافل نمیشد. چنانکه گذشت، گاه از کسانی که در حضورش بودند، حال مردم را میپرسید و میفرمود: «باید حاضران به گوش غایبان برسانند و نیاز کسانی را که به من دسترسی ندارند، به من برسانید؛ چرا که هرکس نیاز شخصی را که خود قادر به رساندن آن نیست، به زمامدار برساند و بازگو کند، خداوند در روز قیامت، گامهای او را استوار میگرداند...»[36] از روی خیرخواهی برای مردم و هدایت آنها، خود را به زحمتهای طاقتفرسا میانداخت؛ به گونهای که خدای سبحان خطاب به ایشان فرمود: «فَلَعَلَّک باخِعٌ نَّفسَک علَی ءَاثارِهِمْ اِن لَّمْ یومِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ اَسَفا»[37](بیم آن میرود که اگر آنها به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را از غم و اندوه درپیگیری[کار] شان تباه کنی)! روشن است که اگر همهی مردم، اصل گرانسنگ خیرخواهی را درکارهای خود به کاربندند، هم وجدان کاری تحقق میپذیرد و هم خیانت در کارها از جامعه رخت برمیبندد؛ دیگر هیچکس، هیچ وقت در کار خود کوتاهی نمیکند، بلکه همگان، به دلیل خیرخواهی نسبت به دیگران، با نهایت دقت و دلسوزی، به کار خویش خواهند پرداخت و بدین ترتیب، جامعه جهش اقتصادی بزرگی خواهد کرد. امروزه، بسیاری جوامع اسلامی که اخلاق اسلامی در آنها نهادینه نشده، بیشترین زیانهای اقتصادی و اجتماعی را از عدم رعایت این اصل میبینند.
3ـ مردمداری
از روشهای بسیار موثر در جذب مردم و نفوذ در قلوب آنان، در کنار آنها زیستن و دوری نکردن از آنهاست. مردمدار کسی است که همواره در کنار مردم باشد؛ با آنها خو بگیرد؛ با آداب و سنن آنها آشنا باشد و تا جایی که با دین خدا در تضاد نیست، آنها را رعایت کند و خود را در غم و شادی آنها شریک بداند. رسول خدا(ص) با حلم، بردباری و نیکخواهی منحصر به فرد خود، همواره در کنار مردم و از حال آنها باخبر بود و در غم و شادی با آنها شریک بود؛ در تشییع جنازه شرکت میکرد و برای عیادت مریض، حتی در دورترین نقطهی مدینه، عازم خانهی او میشد.[38] با مردم بسیار مأنوس بود و با کمال تواضع و بزرگواری با آنها برخورد میکرد؛ هیچگاه خود را تافتهی جدا بافته نمیدانست و هرگز خود را از مردم متمایز نمیدانست؛ نیازهایش را خود از بازار تهیه میکرد و به دست خود به خانه میبرد. به همگان، کوچک تا بزرگ، سلام میکرد و با ثروتمند یا فقیر هر دو مصاحفه میکرد و تا فرد مقابل دستش را نمیکشید، دست مبارک خود را از دستش جدا نمیساخت. رسول خدا(ص) در مردمداری چنان حساس بود که بر اساس روایتی، اگر یکی از مسلمانان را سه روز نمیدید، از حال او جویا میشد؛ اگر معلوم میشد که در مسافرت است، برایش دعا میکرد و اگر در مسافرت نبود، به دیدارش میشتافت و اگر بیمار بود، به عیادتش میرفت.[39] هیچکس را از توجه خویش استثنا نمیکرد؛ حتی دعوت بردگان را به گرمی میپذیرفت.[40]
با اینکه آن حضرت از هرگونه تکلفی بیزار بودند و بین خود و دیگران هیچ امتیازی قائل نمیشدند، گاه برخی نیازمندان، مقهور شکوه مقام و نام پیامبری او میشدند؛ از این رو، پیامبر گاه کسانی را که به هنگام برخورد با ایشان دچار لکنت زبان میشدند، یا آثار تأثیرپذیری در چهرههایشان مشاهده میشد، درآغوش میگرفت و به آنها محبت میکرد و کاری میکرد که از شکوه و ابهت ایشان، دچار شتابزدگی و عجله نشوند... همچنین هرگاه نیازمندی نزد ایشان میآمد، فوراً میفرمود: اشکالی ندارد[41] و بدین ترتیب کاری میکرد که وی هرگز احساس شرمندگی نکند. مردم مدینه همیشه کودکان خود را نزد پیامبر میآوردند، تا برایشان از خدا خیر و برکت بخواهد یا ایشان را نامگذاری کند. رسول خدا(ص) نیز کودک را در آغوش میگرفت و در دامان خود مینشاند. در این میان چه بسا کودک دامان آن حضرت را کثیف میکرد. برخی حاضران با ناراحتی بر سر کودک فریاد میکشیدند؛ ولی رسول خدا(ص) آنها را ازاین کار نهی میکرد و میگذاشت تا کار کودک تمام شود و سپس دعا یا نامگذاری را تمام میکرد و بدینترتیب، خانوادهی آن کودک را خشنود میساخت. هرگز حاضران مشاهده نکردند که پیامبر، از اینکه کودک لباس ایشان را نجس کرده، ناراحت شده باشد، پس از آنکه آنها بیرون رفتند، آن حضرت لباس خود را میشست. چنان رأفت و رحمتی به مردم داشت که اگر در حال نماز، صدای گریه کودکی را میشنید، سورهی کوتاهی میخواند و نماز را زود تمام میکرد.[42]
این حرکات، از بزرگترین پیامبر خدا، نشاندهندهی رحمت ایشان و شفقت و دلسوزی او نسبت به مردم است. به هرکس که نزد ایشان میرفت احترام میکرد؛ چندان که حتی گاه لباس خود را برای نشستن او پهن میکرد یا او را در جای خود مینشاند[43] روزی جریر بن عبدالله به خانه رسول خدا(ص) رفت؛ اما خانهی ایشان پر بود و وی جایی برای نشستن نیافت، از این رو، در بیرون خانه نشست. وقتی رسول خدا(ص) وضعیت او را دید، لباس خود را برداشت و بر گونههای خود گذاشت و بوسید. سلمان فارسی نیز چنین ماجرایی را نقل کند و میگوید: نزد رسول خدا(ص) رفتم. آن حضرت بالشی را که بر آن تکیه کرده بود، به من داد و فرمود: «ای سلمان هیچ مسلمانی نیست که متکایش را برای احترام به برادر مسلمانش بدهد، مگر آنکه خدا او را میآمرزد»[44] در خارج خانه با فقیران بسیار معاشرت میکرد و این کار را چنان دوست میداشت که در راز و نیاز خود با خدا میفرمود: «خدایا مرا در حال حیات و ممات نیازمند قرار ده و در زمرهی نیازمندان محشورم کن...»[45]
از جلوههای مردمداری، مدارا با مردم در مواردی است که با دین الهی مخالفتی نداشته باشد؛ رسول خدا(ص) به مدارا با مردم بسیار اهمیت میداد و میفرمود: «پروردگارم، مرا به مدارا با مردم امر کرده؛ به همانسان که به ادای واجبات»[46] ایشان مدارا با مردم را نصف ایمان و رفق و آسانگیری با آنها را نصف عیش میدانست[47] و میفرمود: «خدا رفق و مدارا را در همهی کارها دوست دارد و بر آن پاداشی میدهد که به سختگیری و عدم مدارا نمیدهد».[48] یکی پیامبراکرم(ص) یکی از دلایل برتری پیامبران بر سایر مردم را شدت مدارای آنها با دشمنان دین خدا میدانست[49] و میفرمود: «سه چیز است که اگر در کسی نباشند، هیچ کاری از او به سرانجام نخواهد رسید:[تقوا] و ورعی که وی را از ارتکاب گناهان الهی بازدارد؛ اخلاق[نیکی] که با آن با مردم مدارا کند و بردباریای که جهالت نادانان را دفع کند»[50]
4ـ مردمیاری
رسول خدا(ص) شیفتهی یاری رساندن به مردم بود، چنان که گاه زندگیاش را در این راه میگذاشت. سرور مردم را کسی میدانست که به آنها خدمت کند.[51] میدانیم که بهترین و لذتبخشترین حالت برای رسول خدا حال نماز بود؛ اما کمک به مردن در نظر ایشان چنان اهمیتی داشت که اگر در حال نماز کسی کنارش مینشست، نماز خود را کوتاه میکرد و بلافاصله پس از نماز به او رو میکرد و میفرمود: «آیا نیازی دارید؟»[52] روزی زنی نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: «با شما کاری دارم.» حضرت پاسخ داد: «در هریک از راههای مدینه که مایلی بنشین، من نیز با تو خواهم نشست[53](و به کارت رسیدگی خواهم کرد)» امام صادق(ع) فرمود: «به خدا قسم که رسول خدا(ص) وقتی نیاز کسی به او میرسید، برای برآورده کردن آن، از خود صاحب نیاز بیشتر خوشحال میشد»[54] اگر رسول خدا(ص) بر مرکبی سوار بود، اجازه نمیداد کسی در کنار او پیاده باشد و او را نیز سوار میکرد و اگر او از این کار امتناع میکرد، میفرمود: «پس جلوتر از من برو و همان جایی که میخواهی خود را به من برسان»[55] از هیچ فرصتی برای یاری رساندن به مردم دریغ نمیورزید: «هرکس در برابر ستمگری، از مؤمنی حمایت کند، خدا روز قیامت فرشتهای برایش میگمارد که در برابر آتش جهنم، از گوشت بدن او حمایت کند»[56] همچنین میفرمود: «هرکس غم و غصهی کسی را برطرف کند یا به مظلومی کمک برساند، خداوند سی و هفت بار او را میبخشد»[57]
یاری مردم را در مورد همهی آنها، اعم از نیکوکار یا بدکار سفارش میکرد و بدان را از خود نمیراند و یاری کردن آنها را هدایت و بازداشتن آنها از ارتکاب گناه میدانست. روزی به یاران خود فرمود: «برادرت را یاری کن، خواه ظالم باشد یا مظلوم.» از ایشان پرسیدند: «چگونه در حال که ظالم است یاریش کنیم؟» فرمود: «بدینگونه که او را ظلم بازداری»[58] در فرازی دیگر فرمود: «هرکس در حالی صبح کند که به امور مسلمانان اعتنایی ندارد، مسلمان نیست»[59] نیز میفرمود: «هرکس یک نیاز از نیازهای برادر مؤمنش را برآورده سازد، چنان است که گویی به اندازهی همهی عمرش، خدا را عبادت کرده است»[60] از نظر ایشان حرکت برای برآورده ساختن نیاز برادر مسلمان، حتی در صورتی که نتواند به نتیجه برسد، پاداش خود را دارد: «هرکس برای برآوردن نیاز برادر[مسلمان] در ساعتی از روز یا شب اقدام کند، این کار برای او از اعتکاف دو ماه بهتر خواهد بود؛ خواه آن نیاز را برآورده سازد یا نه»[61]
هنگامی که از ایشان پرسیدند: «محبوبترین مردم نزد خدا کیست؟» فرمود «کسی که بیشترین نفع را برای مردم داشته باشد»[62] و در فرازی دیگر فرمود: «دو ویژگی نیک است که بالاتر از آنها نیکیای وجود ندارد: ایمان به خدا و نفع رساندن به بندگان خدا»[63] و نیز فرمود: «مردم عیال خدایند، پس محبوبترین مردم نزد خدا کسانی هستند که به عیال خدا نفع برسانند و اعضای خانهی خدا را خشنود سازند»[64] «هرکس برادر مسلمانش را با گفتن کلمهای لطفآمیز احترام کند و غمش را برطرف سازد، همواره در سایهی گستردهی خدا خواهد بود و مادام که برآن حال است، رحمت خدا شامل حالش خواهد بود»[65] همچنین فرمود: «مسلمان برادر مسلمان است، به او خیانت نمیکند و به او دروغ نمیگوید و او را تنها نمیگذارد؛ همه امور مسلمان، خواه آبرو یا مال یا خونش، بر مسلمان حرام است. تقوا در همین است. در شرارت و بدی انسان همین بس که برادر مسلمانش را تحقیر کند»[66] «مؤمن نسبت به مؤمن، همانند ستون است که یکدیگر را تقویت(و یاری) میکنند»[67] ایشان مؤمنان را یکپارچه میدانست و آنان را چون اعضای یک پیکر تشبیه میکرد که با ناراحتی یک عضو، سایر اعضا نیز به درد میآیند.[68]
در جنگها و مسافرتها، همواره مراقب همراهان خود بود و معمولاً در انتهای صف و گروه راه میرفت تا به کسانی که به کمک نیاز دارند، یاری برساند و گاه حتی چنان با سربازان عادی صمیمی باشد که از پدر و مادر او و خانواده و مشکلات زندگی خانوادگیاش جویا میشد و در بر طرف کردن مشکلات آنها میکوشید. یکی از این نمونهها خاطرهای است که جابربن عبدالله نقل میکند که در ضمن آن رسول خدا(ص) از ازدواج او و مشکلات خانوادگی او پرسید و بعدها به او کمک کرد.[69] امام صادق(ع) فرمود: «هرکس نیازی از نیازهای برادر مسلمانش را برآورده سازد خدا در روز قیامت، صد هزار نیاز او را برآورده میکند که از جمله آنها و نخستین آنها بهشت است و یکی دیگر این است که نزدیکان و خویشان و برادرانش را وارد بهشت می کند...»[70]
5. رعایت حقوق مردم
از نگاه اسلام، این مسئله بسیار روشن است که حقوق مردم بر حق خدا مقدم است، چرا که ممکن است خدا در روز قیامت از حقوق خود بگذرد و بندگان را ببخشد؛ اما هیچ فردی در قیامت از حقوق خود نمیگذرد. امام علی علیهالسلام فرمود: «خدا حقوق بندگان خود را بر حقوق خود مقدم کرده است، پس هرکس که حقوق بندگان خدا را رعایت کند، حقوق خدا را نیز رعایت کرده است».[71] رسول خدا صلی الله علیه وآله بر ادای حقوق مردم تأکید فراونی داشت، از روایات حقوق زیادی استنباط میشود که برخی آنها عبارت است:[72]
1. هر چه برای خود میپسندی، برای دیگران نیز بپسند.
2. پرهیز از آزار آنها با گفتار با کردار.
3. پرهیز از تکبر نسبت به آنها.
4. پرهیز از سخنچینی و نیز گوش دادن به سخنچینی سخنچینان.
5. عدم قطع رابطه بیش از سه روز.
6. نیکی کردن در حق آنها با حداکثر توان.
7. خوشاخلاقی، نرمخویی و گشادهرویی نسبت به همه.
8. وفای به عهد و پیمان با آنها و عدم خیانت به آنها.
9. احترام به همه براساس شأن و منزلتی که دارند، به ویژه احترام به بزرگان هر قوم.
10. خیرخواهی برای آنها.
11. اصلاح و آشتی دادن کسانی که به عللی از یکدیگر جدا شده، دشمنی پیدا کردهاند.
12. پردهپوشی از زشتیها و خطاهای مردم.[73]
13. کوشش در رفع نیاز آنها تا حد امکان.
14. سلام کردن به مردم.
15. همنشینی با نیازمندان.
16. پیجویی وضعیت مردم و رسیدگی به مشکلات آنها و شرکت در مجالس و مراسم آنها.
17. مواسات با آنها در دارایی خود.
18. عیادت آنها به هنگام بیماری.
19. شرکت در تشییع جنازه آنها.
20. به نیکی یاد کردن از آنها پس از مرگشان.
در این میان در روایات، افزون بر حقوق پدر و مادر و خویشاوندان، بر حقوق برخی افراد جامعه بیشتر تأکید شده است؛ نظیر حقوق همسایگان، دوستان، میهمانان و زیردستان انسان. سفارش درباره حقوق همسایگان بسیار فراوان است؛ برای مثال رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «بهترین یاران خدا کسانی هستند که نسبت به یاران خود بهترین باشند و بهترین همسایگان خدا کسانیاند که برای همسایه خود بهترین باشند».[74] عبداللَّه بن عمرو گوسفندی را برای مجاهد ذبح کرد و پس از ذبح گوسفند نزد وی برد. مجاهد دو بار از او پرسید: «آیا از این گوسفند، به همسایه یهودی ما هم هدیه کردید؟» من از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که میفرمود: «جبرئیل همواره مرا به رعایت حقوق همسایه سفارش میکرد؛ چندان که پنداشتم، همسایه را نیز یکی از وارثان قرار خواهد داد».[75] این روایت را عایشه نیز نقل کرده است.[76] امام علی علیه السلام نیز در آستانه شهادت خویش، همین روایت را نقل کرده است.[77]
رسول خدا صلی الله علیه وآله در فراز دیگری، حرمت همسایه را چون حرمت مادر میداند.[78] یکی از مردان انصار نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد و گفت: «از فلانی خانهای خریدهام؛ اما نزدیکترین همسایهام کسی است که از او هیچ خیری امید ندارم و از شرش هم در امان نیستم». رسول خدا صلی الله علیه وآله به امام علی علیه السلام، سلمان و ابوذر دستور داد که از طرف ایشان با بلندترین صدا، سه بار اعلام کنند که هرکس همسایهاش از شر او در امان نباشد، ایمان ندارد. آنها نیز اعلام کردند: سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله با دستش به چهل خانه از مقابل پشت سر و از سمت راست و چپش اشاره کرد(و آنها را همسایه انسان دانست.)[79] در فراز دیگری فرمود: «هرکس همسایهاش را بیازارد، خدا بوی بهشت را بر او حرام میکند و جایگاهش در آتش است که چه بد جایگاهی است! و هرکس حق همسایهاش را تضییع کند، از ما نیست؛ جبرئیل همواره درباره همسایگان به من سفارش میکرد؛ به گونهای که پنداشتم، همسایه را یکی از وارثان قرار خواهد داد».[80]
در برخی روایات، حتی در مورد خوراک و پوشاک همسایه نیز سفارش شده است: «هرکس که سیر بخوابد؛ ولی همسایهاش گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است».[81] روزی یکی از یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله، سر وقت به قراری که با رسول خدا صلی الله علیه وآله گذاشته بود نرسید. وقتی خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله رسید، ایشان از او پرسید «چه شد که دیر آمدی؟» او گفت: «لباسی نداشتم که بپوشم و بیرون بیایم». رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «آیا همسایهای که دو دست لباس داشته باشد، نداشتی که یکی از آنها را به تو عاریه دهد؟» گفت: چنین همسایهای دارم». رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «اکنون که لباسش را به تو عاریه نداده، برادر تو محسوب نمیشود».[82] رسول خدا صلی الله علیه وآله حقوق همسایه را چنین برشمردند:
1. اگر از تو کمکی طلبید، کمکش کنی.
2. اگر قرضی خواست، قرض بدهی.
3. اگر نیازمند شد، تنهایش نگذاری.
4. اگر به او خیری رسید به او تبریک بگویی.
5. اگر بیمار شد، به عیادتش بروی.
6. اگر دچار مصیبتی شد، به او تسلیت و دلگرمی دهی.
7. اگر درگذشت به تشییع جنازهاش بروی.
8. خانهات را چندان بلند نسازی که مانع از رسیدن باد به او شود؛ مگر آنکه خود او اجازه دهد.
9. اگر میوهای خریدی، به او نیز بدهی و اگر چنین قصدی نداری، مخفیانه به خانهات ببری تا او نبیند.
10. اجازه ندهی که فرزندت میوه را بیرون برد و باعث حسرت و اندوه فرزندان همسایهات شود.
11. با بوی غذاهایت او را نیازاری، مگر آنکه مانع از رسیدن بوی غذایت به او شوی.[83]
حقوق زیردستان و کسانی که به گونهای زیر نظر انسان کار میکنند، اهمیت بسیار زیادی دارد؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله بر این نکته تأکید میکرد و میفرمود: «هرکس برادر مسلمانی، زیر دست او بود، باید از آنچه خود میخورد، به او بدهد و از آنچه خود میپوشد، بر او بپوشاند و به وی کاری واگذار نکند که از عهدهاش برنمیآید و اگر(بنا به ضرورت) چنین کرد، به او در انجام آن کمک کند.[84]
6. وفای به عهد
از اصول ضروری و شایسته سیره پیامبراکرم صلی الله علیه وآله، وفای به عهد است. قرآن کریم، وفای به عهد را یکی از ویژگیهای مؤمنان میداند و به صراحت دستور میدهد: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، به پیمانهای خود وفادار باشید».[85]وفای به عهد، از مهمترین اصول زندگی رسول خدا صلی الله علیه وآله بود. آن حضرت بر عمل به پیمان و عدم نقض آن، حتی در صورتی که طرف پیمان، کافر یا دشمن انسان باشد، تأکید میکرد و هرگز هیچ پیمانی را زیر پا نمیگذاشت. همواره سفارش میکرد که مسلمان باید به عهد و پیمانش وفا کند: «هرکس وفای به عهد نداشته باشد، دین ندارد».[86] امام صادق علیه السلام نقل میکند: رسول خدا صلی الله علیه وآله با مردی قراری گذاشت که در کنار صخره مشخصی منتظر او بماند. آن حضرت به ایشان فرمود: من در اینجا منتظر شما میمانم تا برگردی، پس از مدتی حرارت آفتاب شدت یافت و اصحاب ایشان گفتند: یا رسولاللَّه! ای کاش به سایه میآمدی(تا آفتاب شما را نیازارد.) ایشان این درخواست را نپذیرفت و فرمود: من با آن مرد در اینجا قرار گذاشتهام و در همین جا منتظر او میمانم و اگر نیامد، خلف وعده از طرف او خواهد بود. براساس نقل برخی، آن حضرت تا سه روز در همان نقطه در انتظار آن مرد ماند و وقتی او را دید، بیهیچ عصبانیتی فرمود: و ای جوانمرد! مرا به زحمت انداختی، سه روز است که در اینجا هستم.[87]
7. امانتداری
امانتداری پیامبراکرم صلی الله علیه وآله زبانزد عام و خاص بوده و هست؛ حتی پیش از بعثت نیز آن حضرت در میان مردم مکه، با لقب «امین» مشهور بود؛ بدترین دشمنان ایشان نیز وی را فردی امین میشمردند و در امانتداری او تردیدی نداشتند. هرکس حتی اگر نخ و سوزنی نزد آن حضرت به امانت میگذاشت، ایشان آن را به وی باز میگرداند.[88] ایشان بر امانتداری تأکید میکرد و کسانی را که از این ویژگی بیبهره بودند، اساساً بیایمان میدانست.[89] از نظر ایشان یکی از مهمترین ملاکهای سنجش و ارزیابی انسانها امانتداری آنهاست؛ «به کثرت نماز، روزه، حج و... آنها منگرید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنها بنگرید».[90] نیز میفرمود: «امانتداری موجب غنا و خیانت موجب فقر است».[91]
8. راستگویی
راستگویی از فضایل بسیار مهم اخلاقی است که در صورت همگانی شدن، اعتماد افراد به یگدیگر مستحکم شده، جامعه انسانی به امنیت خواهد رسید. خدای سبحان در قرآن کریم، مؤمنان را پس از سفارش به تقوای الهی، به وارد شدن در زمره راستگویان فرا میخواند.[92] رسول خدا صلی الله علیه وآله راستگویی را زینت گفتار میداند[93] و از نزدیکترین افراد را به خود در روز قیامت، راستگوترین آنها معرفی میکند. چنانکه گذشت، راستگویی را از مهمترین معیارهای سنجش و ارزیابی انسانها برمیشمرد. در برابر راستگویی، رذیلت دروغگویی قرار دارد. سخن از آن به مجال دیگری نهاده میشود.
9. بخشش
پیامبراعظم صلی الله علیه وآله سرآمد بخشندگان بود. آن حضرت خود به مردم میفرمود: «هرکس از ما چیزی بخوهد، از آنچه در اختیار داریم، دریغ نخواهیم کرد».[94] جبرئیل علیه السلام میگوید: «من همه خانوادههای روی زمین را بررسی کردم و در میان ایشان، بخشندهتر از رسول خدا صلی الله علیه وآله نیافتم».[95] ابوسعید خدری میگوید؛ «رسول خدا صلی الله علیه وآله بسیار با حیا بود؛ هیچگاه از او چیزی نخواستند، مگر آنکه پاسخ مثبت داد».[96] اگر زمانی چیزی نزد ایشان نبود، قول میداد که به زودی آن حاجت را برآورده سازد.[97] روزی فردی خدمت ایشان رسید و تقاضای کمک کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اکنون چیزی ندارم، اما به حساب من خرید کن و وقتی چیزی به دستم رسید، بهای آن را میپردازم». عمر که شاهد ماجرا بود، به ایشان گفت: «ای پیامبر خدا! به او بخشش کردی، در حالی که خدا آنچه در توان تو نیست، بر تو تکلیف نکرده است». رسول خدا صلی الله علیه وآله از سخن او ناخشنود شد. یکی از انصار که آنجا حاضر بود، گفت: «ای پیامبر خدا(هرچه میخواهی) انفاق کن و از خدا درباره فقر و نداری خود نترس». تبسّم در چهره رسول خدا صلی الله علیه و آله مشهود شد و فرمود: «از سوی خدا به همین شیوه مأمور شدهام».[98]
امام علی علیه السلام فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه وآله بخشندهترین مردم، و در رفت و آمد و همراهی کریمترین مردم بود؛ به گونهای که هرکس با او رفت و آمد میکرد و او را میشناخت، محبتش در قلبش میافتاد».[99] آن حضرت در بخشش، هرگز به خود نمیاندیشید، از این رو، به دوست و دشمن، و به باادب و بیادب یکسان میبخشید. عربی بادیهنشین به رسول خدا صلی الله علیه وآله رسید و عبای ایشان را گرفت و به شدت کشید؛ به گونهای که گوشه عبا در گردن رسول خدا صلی الله علیه وآله جا انداخت. آنگاه به رسول خدا صلی الله علیه وآله گفت: «ای محمد؛ دستور بده از مال خدا که در اختیار توست، به من بدهند». رسول خدا صلی الله علیه وآله تبسمی کرد و سپس دستور داد به او چیزی بدهند.[100] رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «سخاوت، درختی از درختان بهشت است؛ هرکس که شاخهای از آن را بگیرد، نجات مییابد».[101] از ایشان پرسیدند: برترین اعمال کدام است؟ فرمود: «سخاوت و خوشاخلاقی، پس از این دو جدا نشوید تا سعادت یابید».[102] همچنین فرمود: «هنگامی که خدا بهشت را آفرید، بهشت پرسید: پروردگارا! مرا برای چه کسی آفریدهای؟ خدا فرمود: برای هر سخاوتمند پرهیزکار. بهشت گفت: پروردگارا راضی شدم».[103] رسول خدا صلی الله علیه وآله تأکید میکرد که انسان از سنین جوانی با ویژگی بخشش انس بگیرد؛ برای مثال میفرمود: «نزد خدا جوان بخشنده و خوشاخلاق از پیرمرد بخیل عابد و بداخلاق محبوبتر است».[104]
10. سپاسگزاری
سپاسگزاری، شناخت زحمت و خدمت دیگران و تشکر و قدرشناسی از آنهاست خدای سبحان خود را به نام یا صفت «شاکر» یا «شکور» معرفی میکند: «وَ مَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاکرٌ عَلِیمٌ»[105] و «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکورٌ»[106] یکی از ارکان اصلی زندگی اجتماعی و پایداری پایههای جامعه این است که انسانها زحمات و خدمات یکدیگر را ارج نهند. رعایت نکردن این اصل موجب دلسردی زحمتکشان و نیکان شده، اندک اندک بیتفاوتی اعضای جامعه نسبت به کارهای نیک و خدمت به جامعه را در پی دارد و صمیمیت و همدلی لازم برای زندگی اجتماعی را از بین میبرد. در مقابل، رعایت این اصل موجب انسجام، پیوستگی و همدلی بیشتر اعضا و استحکام جامعه میشود، از این رو، اعضای جامعه نباید در برابر خدمات یکدیگر بیتفاوت باشند و دستکم با گفتار، این وظیفه را به جای آورند. در قرآن و روایات نیز بر این وظیفه بسیار تأکید شده است. خداوند نیز با صفت «بسیار سپاسگزار» توصیف شده است: «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکورٌ»[107]؛ در واقع، خداوند هیچگاه کار نیک انسانها را بیپاداش نمیگذارد.
اصل سپاسگزاری از خدمات دیگران، در نظر رسول خدا صلی الله علیه وآله آن همه مهم است که اساساً سپاس از خدا را بیسپاس از مردم رد میکند: «هرکس سپاسگزار مردم نباشد، سپاسگزار خدا نیست».[108] در واقع، ایشان تشکر از مردم را شرط سپاسگزاری خدا میداند. ایشان به پاس خدمات مردم و خانواده خود از آنها تشکر میکرد؛ برای مثال همواره از حضرت خدیجه یاد میکرد و بر او درود میفرستاد و میفرمود: «خدیجه، هنگامی به من پیوست که همه مردم از من دوری میگزیدند؛ مرا در راه اسلام تنها نگذاشت و حمایتم کرد؛ خدایش بیامرزد که زن پربرکتی بود و از او صاحب شش فرزند شدم».[109] همچنین از کنیز آزاد شدهای به نام «تویبه» که در دوران شیرخوارگی، چند روز به ایشان شیر داده و ایشان را سرپرستی کرده بود، یاد میکرد و همواره به او احترام میگذاشت.حتی از مدینه برای او که در مکه میزیست، لباس و هدایایی میفرستاد و هنگامی که درگذشت بسیار غمگین شد و از حال خویشاوندان او جویا شد تا نسبت به آنها محبت و دلجویی کند.[110]
11.میهماننوازی
میهماننوازی و آداب میهمانداری از مهمترین مسائلی است که در سیره و سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله به آن توجه بسیار شده است. ایشان میفرمود: «میهمان راهنمای بهشت است».[111] ایشان میهمان را مایه آمرزش گناهان دانسته است: «میهمان به همراه روزی خود وارد خانه میشود و هنگامی که از خانه میزبان خارج میشود، همه گناهان آن خانه را با خود میبرد».[112] روزی به یاران خود فرمود: «هنگامی که خدا خیر و سعادت گروهی را بخواهد، برای آنان هدیهای را میفرستد». گفتند: «چه هدیهای». فرمود: «میهمان که به همراه روزی خود وارد میشود و به همراه گناهان اهل آن خانه بیرون میرود».[113] ایشان خانه بیمیهمان را خانه بیفرشته معرفی میکند: «خانهای که میهمان در آن پای نمینهد، فرشتهها در آن گام نمینهند».[114] نیز میفرماید: «هرکس میهمان را اکرام کند، هفتاد پیامبر را اکرام کرده و هرکس برای میهمان یک درهم خرج کند، چنان است که هزاران هزار دینار در راه خدا خرج کرده است».[115]
ایشان افزون بر تأکید بر میهماننوازی، بر اجابت دعوت برادر مسلمان نیز بسیار تأکید کرده است: «من به حاضران و غایبان امتم سفارش میکنم که دعوت برادر مسلمان خود را بپذیرند؛ هر چند که با او پنج میل فاصله داشته باشند، چرا که پذیرش دعوت مسلمان بخشی از دین است».[116] ایشان رد دعوت مسلمان و نیز پذیرش دعوت و عدم تناول غذای میزبان را نوعی جفا میدانست.[117] از سوی دیگر، میهمانی ناخوانده را نکوهش میکرد. روزی به امام علی علیه السلام فرمود:هشت دسته اگر به آنها اهانت شد، نباید کسی جز خود را ملامت کنند؛ نخستین آنها میهمان ناخوانده است.[118] همچنین میفرمود: «هرکس به میهمانی دعوت شود و او بیعذر و دلیل موجه رد کند، خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله را نافرمانی کرده است و هرکس بیدعوت بر سر سفرهای بنشیند، همانند دزد وارد میشود و سرزنش شده خارج میشود».[119]
روزی یکی از اهالی مدینه، ایشان و پنج نفر از یارانشان را برای صرف غذا دعوت کرده بود. یکی از یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله در راه به آنها برخورد و با آنها همراه شد. وقتی به محل میهمانی رسیدند، حضرت به او فرمود: «اینان تو را دعوت نکردهاند، پس بنشین تا تو را به آنها معرفی کنم و از آنها اجازه ورود تو را نیز بگیرم».[120] این ماجرا اولاً دلسوزی و حیای آن حضرت را نشان میدهد؛ ثانیاً بیانگر آن است که حضور در میهمانی بیدعوت، در نظر آن حضرت ناپسند بوده است. در روایات متعددی، برای میهمان و میزبان وظایفی بیان شده که در ادامه به برخی آنها اشاره میکنیم؛
وظایف میزبان
1. میزبان باید بکوشد که در میهمانی او، تنها ثروتمندان حضور نیابند، بلکه افراد نیازمند نیز بر سفره انسان حاضر باشند. رسول خدا صلی الله علیه وآله میفرمود: میزبان بدترین غذا، سوری است که در آن، تنها افراد سیر حاضر باشند و از افراد گرسنه دریغ شود».[121]
2. میزبان نباید غذاهایی را که برای میهمانان حاضر میکند، کم و ناچیز بشمارد و به اصطلاح نباید آنها را ناقابل معرفی کند، چرا که چنین کاری کفران و تحقیر نعمتهای الهی است میزبان در گناهکاری انسان همین بس که آنچه برای برادرانش حاضر میکند، اندک شمارد، و در گناه کاری مردم هم همین بس که آنچه برادرشان برای آنها حاضر میکند، اندک شمارند».[122]
3. نکته بسیار مهم این است که در میهمانداری باید از تکلّف و زحمت بیجا دوری کرد. رسول خدا صلی الله علیه وآله سفارش میفرمود که برای میهماننوازی، به تکلّف و زحمت بیجا نیفتید.[123] امام علی علیه السلام در پاسخ به فردی که ایشان را به میهمانی دعوت کرده بود، فرمود: «به شرطی میپذیرم که سه چیز را برایم تضمین کنی: از بیرون خانه چیزی نخری و هرچه در خانهداری برایم حاضر کنی و خانوادهات را به زحمت نیندازی»، پس از آنکه که شخص این سه شرط را پذیرفت، امام دعوتش را اجابت کرد.[124]
4. بهتر است که در سفره برخی لوازم جانبی و ضروری، نظیر خلال دندان یا دستمال کاغذی برای میهمانان فراهم باشد. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «از حقوق مهمان این است که خلال دندان برایش مهیا شود».[125]
5. میزبان باید همراه با میهمانان غذا بخورد؛ نه جدا از آنها. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «هرکس که دوست دارد، خدا و رسولش او را دوست داشته باشد، باید همراه با میهمانش غذا بخورد».[126]
6. میزبان باید به بهترین صورت و نیز با خوشرویی و محبت کامل از میهمانان پذیرایی کند. رسول خدا صلی الله علیه وآله هنگامی که گروه نجاشی بر ایشان وارد شدند، خود شخصاً برخاست و به خدمت آنها پرداخت.[127] همچنین رسول خدا صلی الله علیه وآله از اینکه از میهمان کار کشیده شود، نهی میکرد.[128]
7. رسول خدا صلی الله علیه وآله بدرقه میهمان را از حقوق وی میدانست و میفرمود: «یکی از حقوق میهمان این است که با او حرکت کرده، تا کنار درب خانه بدرقهاش کنی».[129]
وظایف میهمان
برخی وظایفی که برای میهمان بیان شده، عبارت است از:
1. پرهیز از میهمانی افراد فاسق و اهل گناه: رسول خدا صلی الله علیه وآله در وصایای خود به ابوذر فرمود: «ای ابوذر جز با مؤمنان مصاحبت نکن و جز افراد متقی از غذایت نخورند و از غذای افراد فاسق پرهیز کن».[130]
2. همچنان که پیشتر اشاره شد، میهمان باید از به همراه آوردن کسانی نظیر فرزند، دوست یا پدر و مادر که میزبان دعوتشان نکرده، بپرهیزد.
3. رعایت دقیق وقت تعیین شده، یعنی میهمان نباید زودتر یا دیرتر از وقت مقرر به خانه میزبان وارد شود.
4. همچنان که پیشتر اشاره شد، میهمان نباید غذایی را که برایش حاضر میشود، ناچیز و اندک شمارد و به دیده حقارت به آن بنگرد.
5. میهمان نباید بیش از سه روز در خانه میزبان اقامت کند. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «میهمانی سه روز است و بیش از سه روز صدقه است و میهمان وظیفه دارد که پس از سه روز، از خانه میزبان برود.
6. میهمان باید در تعیین جای نشستن، تابع نظر میزبان باشد، چرا که به تعبیر برخی روایات، صاحبخانه بهتر میداند که چه جایی از خانهاش برای حفظ حرمت و پوشش خانواده او مناسبتر است.[131]
12. دوستیابی و دوستداری
در زندگی اجتماعی، انسانها نسبت به برخی انس بیشتری مییابند و او را دوست خود بر میگزینند. انتخاب دوست در فرایند زندگی اجتماعی، امری گریزناپذیر است. در بسیاری موارد، دوست انسان، مهمترین نقش را در تصمیمگیریها و سرنوشت او ایفا میکند. قرآن مجید از کسانی یاد میکند که با برگزیدن دوستان بد، گرفتار عذاب جهنم شدهاند و با حسرت میگویند: ای کاش با فلانی دوست نمیشدیم؛ «و روزی است که ستمکار دستهای خود را میگزد[و] میگوید: ای کاش با پیامبر راهی برمیگرفتم و ای کاش فلانی را دوست[خود] نگرفته بودم»[132] در آیه دیگر نیز چنین آمده است: «یکی از بهشتیان میگوید: راستی من[در دنیا] همنشینی داشتم که به من میگفت: آیا واقعاً تو این سخن را باور میکنی که وقتی مردیم و خاک و[مشتی] استخوان شدیم، زنده میشویم و جزا مییابیم؟[سپس] میپرسد: آیا شما از او اطلاعی دارید؟ پس او را در میان آتش میبیند و میگوید: به خدا سوگند چیزی نمانده بود که تو مرا به هلاکت اندازی! و اگر رحمت پروردگارم نبود، هرآینه من[نیز] از احضارشدگان در دوزخ بودم!»[133]
در اهمیت تأثیر دوست سرنوشت آدمی همین بس که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «آدمی بر همان دینی است که دوستش بر آن است، پس دقت کنید که چه کسی را به دوستی برمیگزینید!»[134] و «اگر در مورد کسی شک داشتید و دیندار بودن او برای شما معلوم نبود، به دوستانش بنگرید؛ اگر دوستانش دیندارند، خود او دیندار است.»[135] به دلیل تأثیر فراوان دوست در تصمیمگیریها و رویکردهای انسان، روایات متعدد، به بیان شرایط دوست پرداختهاند. برخی شرایطی که برای دوست خوب بیان شده عبارت است از:[136]
1. داشتن ایمان و تدین.
2. ظاهر و باطن او یکی باشد.
3. افتخار تو را افتخار خود و ننگ تو را ننگ خود بداند.
4. دریغ نکردن از آنچه در اختیار دارد برای تو.
5. هنگام دچار شدن به مصایب و گرفتاریها تو را تنها نگذارد.
6. آنچه برای خود میپسندد، برای تو نیز بپسندد.
7. نادان نباشد.[137]
8. شرور نباشد.[138]
9. دو رو، یعنی کسی که کردارش با گفتارش همسان نیست، نباشد.[139]
10. بدذات و خبیث نباشد.
11. اهل فسق و فجور نباشد.
12. امانتدار باشد.
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «همنشین نشوید، مگر با عالمی که شما را از پنج چیز به پنچ چیز فرا میخواند: از شک به یقین، از ریاکاری به اخلاص، از رغبت(به دنیا و گناهان) به دوری از آن، از تکبر به تواضع، و از حیلهگری به خیرخواهی مردم».[140] در روایات آمده است که پیش از انتخاب دوست، او را آزمایش کنید و از انتخاب شتابزده و بدون بررسی بپرهیزید. این آزمایش و ارزیابی، ممکن است از راههای گوناگونی صورت پذیرد:
1. سپردن امانت به او و سنجش میزان امانتداری او.
2. پیشنهاد کار ناپسند به او و دقت در نحوه عکس العمل او.
3. عصبانی کردن او و دقت در نحوه واکنش او.
4. دقت در گفتار و کردار او و پیجویی وجود ملاکهای فوق برای دوست خوب.
5. مسافرت با او و بررسی رفتار و اخلاق او در مسافرت.
6. امتحان او با پیشنهادهای مالی گوناگون.[141]
در روایات بر رعایت حقوق دوستان بسیار تأکید شده است؛ آن چنانکه دستور داده شده، نام او، نام پدر، مادر، اجداد و محل سکونت او را از وی بپرسید! روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله ابن عمر را دید که دنبال چیزی میگردد. از او پرسید: «دنبال چه هستی؟» گفت؛ «در پی یکی از دوستانم». فرمود: «ای عبداللَّه! اگر کسی را دوست داشتی، نام او، نام پدرش، نام جد و خاندان و محل سکونتش را از او بپرس و هرگاه بیمار شد، به عیادتش برو و اگر از تو کمک خواست، به یاریش بشتاب».[142]
13. خشنود کردن مردم
رسول خدا صلی الله علیه وآله از هیچ فرصتی شاد کردن مردم دریغ نمیورزید و میفرمود: «هرکس مؤمنی را خشنود کند، مرا خشنود کرده و هرکس مرا خشنود کند، خدا را خشنود کرده است».[143] نیز میفرمود: «محبوبترین کارها نزد خدای عز و جل شاد کردن مؤمنان است».[144] ایشان این کار را گاه در قالب شوخی و مزاح انجام میداد. امام صادق علیه السلام از یکی از یاران خود، در مورد شوخی با یکدیگر پرسید. او گفت: «کمتر شوخی میکنیم». حضرت فرمود: «چرا با یکدیگر شوخی نمیکنید؛ شوخی کردن اخلاقی نیکوست و شما با این کار موجب خوشحالی برادر خود میشوید. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله به قصد خوشحال کردن مردم با آنها شوخی میکرد».[145] روزی پیرزنی به ایشان گفت؛ «ای پیامبر خدا! از خدا بخواه که مرا به بهشت ببرد». رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «فلانی! هیچ پیر زنی وارد بهشت نمیشود». پیرزن از این سخن پیامبر گریست. حضرت فرمود: «به او بگویید، پیر زن با صورت پیر وارد بهشت نمیشود، بلکه خداوند نخست او را جوان میکند و سپس به بهشت میبرد، چرا که خدای سبحان میفرماید: «إِنَّآ أَنشَأْنَهُنَّ إِنشَآءً * فَجَعَلْنَهُنَّ أَبْکارًا * عُرُبًا أَتْرَابًا »[146،147]
گاه برای خوشحال کردن یارانش، در گفتار خود کلمات غیرعربی را با کلمات عربی میآمیخت؛ برای مثال روزی به یاران خود فرمود: «قوموا فقد صنع لکم جابر سورا»[148]؛ برخیزید که جابر برایتان سور درست کرده است. البته ایشان تأکید میکرد که در شوخی کردن نباید از حدود و قوانین الهی تجاوز کرد؛ برای مثال میفرمود: «هیچ بندهای ایمان خود را کامل نمیکند؛ مگر آنکه آنچه برای خود دوست میدارد، برای برادرش نیز دوست بدارد و در مزاح و غیرمزاح، از خدا ترس داشته باشد».[149] هم چنین شوخی کردن از راه دستاویز قرار دادن کارهای باطل و ناشایست را جایز نمیدانست و میفرمود: «من شوخی میکنم؛ اما جز حق بر زبانم جاری نمیشود». بنابراین، کسانی که به بهانه شوخی مرتکب گناه میشوند؛ برای مثال به دیگران تهمت میزنند، یا آنها را مسخره میکنند، از نظر ایشان نکوهش شده است.
14. گذشت و خطاپوشی
گذشت از ویژگیهای نیکوکاران است و در قرآن و روایات بر آن بسیار تأکید شده است؛ برای مثال در قرآن میفرماید: «و جزای بدی مانند آن بدی است، پس هرکه درگذرد و نیکوکاری کند، پاداش او بر[عهده] خداست»[150] گذشت از خطا و بدی دیگران، از مهمترین و شاخصترین ویژگیهای انسانهای بزرگوار است رسول خدا صلی الله علیه وآله، هیچگاه بدی را با بدی پاسخ نمیداد، بلکه همواره میبخشید و از بدی افراد میگذشت.[151] ایشان میفرمود:«آیا شما را از بهترین خلایق دنیا و آخرت آگاه نکنم؟ گذشت نسبت به کسی که به شما ستم کرده؛ پیوند با کسی که از شما بریده؛ نیکی در حق کسی که به شما بدی کرده و بخشش در حق کسی که از شما دریغ کرده».[152] همواره مردم را به پیامدها و پاداشهای دنیوی و اخروی بخشش بشارت میداد؛ برای مثال میفرمود: «گذشت جز عزت برای انسان نیفزاید، پس گذشت کنید تا خدا شما را عزیز کند»[153] و «در روز محشر منادی ندا میدهد، کسی که پاداشش بر عهده خداست، برخیزد و وارد بهشت شود». میپرسند: «چه کسی پاداشش بر عهده خداست؟» میگوید: «کسانی که نسبت به مردم گذشت داشتند»[154] و «هرکس به گاه قدرت، گذشت کند، خداوند در روز لغزش و لرزش گامها(روز قیامت) از خطاهای او میگذرد».[155]
15. فرو خوردن خشم
در عصر حاضر، فشارهای روحی فراوانی بر انسانها وارد میشود و این موجب اضطراب و عصبانیت شدید آنها میشود. باید با الگو گرفتن از قرآن و کلمات معصومان، به ویژه پیامبراعظم(ص)، بر این ویژگی ویرانگر فایق آمد. از جمله ویژگیهایی که قرآن برای پرهیزکاران و نیکوکاران برمیشمرد، فرو بردن خشم و گذشت از خطای مردم است: «و خشم خود را فرو میبرند و از مردم در میگذرند و خداوند نکوکاران را دوست دارد»[156] و «چون به خشم درمیآیند، در میگذرند»[157] رسول خدا صلی الله علیه وآله با هشدار نسبت به عواقب زیانبار خشم، میفرمود: «غضب سنگی از سوی شیطان است»[158] و «غضب ایمان را فاسد میکند؛ همچنان که سرکه عسل را».[159] در فرازی دیگر فرمود: «غضب سنگی(از سوی شیطان) در قلب آدمی است؛ آیا ندیدهاید که چشمان فرد عصبانی قرمز میشود و رگهایش گشاد میشود؟ پس هرکس اندکی احساس خشم کرد، باید به زمین بچسبد».[160](کنایه از تغییر حالت و خوابیدن روی زمین برای فرو خواباندن خشم.)
روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله از یاران خود پرسید؛ «در میان شما قهرمان کیست؟» گفتند: شخص بسیار توانمندی که پهلویش به زمین نیاید». پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «بلکه قهرمان واقعی مردی است که شیطان را در قلبش سرکوب کند و خشم او شدید گردد و خون در رگهایش آشکار شود؛ ولی او خدا را یاد کند و با بردباری خود، غضبش را سرکوب کند».[161] روزی به عدهای برخورد که با بلند کردن سنگی زورآزمایی میکردند فرمود: «این چیست؟» گفتند: «بلند کردن این سنگ معیاری است که با آن میفهمیم قویترین فرد کیست». فرمود: «میخواهید بگویم قویترین و توامندترین شما چه کسی است؟» گفتند: «آری، ای پیامبر خدا!» فرمود: «قویترین و توانمندترین شما کسی است که هنگام خرسندی، به گناه و باطل نیفتد و خشم وی را از سخن حق دور نسازد و به هنگام قدرت، به کاری که شایسته و حق نیست، روی نیاورد».[162] ایشان فرو خوردن خشم را موجب تقویت ایمان دانسته، میفرماید: «...هرکس خشمش را فرو خورد، خدا درونش را از ایمان پر کند...».[163]
افزون بر آن، فرو خوردن خشم، جلب مهربانی خدا را در پی دارد. از حضرت عیسی علیه السلام پرسیدند: «سختترین چیز چیست؟» فرمود: «خشم خدا». گفتند: «با چه چیز میتوان از خشم او درامان ماند؟» فرمود: «اینکه خشمگین نشوید». گفتند: «منشأ خشم چیست؟» فرمود: «کبر و بزرگ دانستن خود و تحقیر و پست شمردن دیگران».[164] روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله با اصحاب خود در مسجد نشسته بود. عربی بادیهنشین وارد مسجد شد و در آنجا قضای حاجت کرد. اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله با عصبانیت بر سرش فریاد کشیدند. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «لا تزرموه»(رهایش کنید بگذارید کارش را بکند.) سپس او را نزد خود خواند و فرمود: «مساجد برای کثیفی و قضای حاجت نیست، بلکه برای خواندن قرآن و یاد خدا و نماز ساخته شدهاند»، سپس سطل آبی خواست و آنجا را تطهیر کرد.[165] انسان باید برای علاج غضب، علل به وجود آورنده آن را از بین ببرد و از زمینههایی نظیر تکبر، خودپسندی، شوخیهای بیجا، و... بپرهیزد و به هنگام بروز خشم، تا میتواند وضعیت خود را تغییر دهد؛ برای مثال آن محل را ترک کند یا اگر ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، بخوابد و نیز خدا و قدرت او را یاد کند و با یادآوری اجر فرو خوردن خشم، بر آن غلبه کند.
رسول خدا صلی الله علیه وآله به امام علی علیه السلام فرمود: «ای علی! خشمگین مشو و اگر خشمگین شدی بنشین و در قدرت پروردگار و بردباریای که بر بندگانش دارد، بیندیش و اگر به تو گفتند: «از خدا بترس»، خشم را. خود دور کن و به بردباری روی آور».[166] در فرازی دیگر، وضو گرفتن را راه فرو بردن خشم معرفی میفرماید: «غضب از شیطان است و شیطان از آتش و آتش هم با آب خاموش میشود، پس هرکه خشمگین شد، وضو بگیرد».[167] البته نکتهای که باید بدان توجه کرد این است که انسان در مواردی که حقی پایمال یا دین خدا منکوب میشود، باید خشمگین شود. از اینگونه خشم در آیات و روایات ستایش شده است. در قرآن، در بیان ویژگی یاران پیامبر آمده است: «أَشِدَّآءُ عَلَی الْکفَّارِ»[168] و نیز به رسول خدا صلی الله علیه وآله دستور میدهد: «یأَیهَا النَّبِیُّ جَهِدِ الْکفَّارَ وَالْمُنَفِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیهِمْ »[169] امام علی علیهالسلام میفرماید: «رسول خدا صلی الله علیه وآله برای دنیا خشمگین نمیشد؛ اما در مواردی که حقی پایمال میگردید، چنان خشم میگرفت که هیچکس او را نمیشناخت و تا آن حق را نمیستاند، هیچ چیز یارای ایستادگی در برابر خشم ایشان را نداشت».[170]
16. پرهیز از رهبانیت
بر اساس آموزههای منقول از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله، هیچکس حق ندارد، دنیا را برای رسیدن به آخرت یا آخرت را برای رسیدن به دنیا رها کند. این دو از یکدیگر جدا شدنی نیست. ایشان همواره با رهبانیت مبارزه میکرد و به یاران خود میفرمود: «هرگاه دارای ثروت و دارایی شدید، باید اثر آن در شما مشاهده شود».[171] در سوره مائده میخوانیم: «یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَیبَتِ مَآ أَحَلَّ اللَّهُ لَکمْ وَلَا تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ *وَکلُواْ مِمَّا رَزَقَکمُ اللَّهُ حَلَلاً طَیبًا وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِی أَنتُم بِهِی مُؤْمِنُونَ »[172]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! چیزهای پاکیزهای را که خدا برای شما حلال کرده، حرام مشمارید و از حد مگذرید که خدا از حد گذرندگان را دوست نمیدارد و از نعمتهای حلال و پاکیزهای که خدا به شما ارزانی داشته، بخورید و از خدایی که به او ایمان دارید، پروا کنید.
در شأن نزول این آیه چنین آمده است: برخی یاران پیامبر، با تأثیرپذیری از سخنان ایشان درباره روز قیامت و سختی حساب، تصمیم گرفتند که روزها را روزه بگیرند و شب را به نماز برخیزند و روی فرش نخوابند و از خوردن گوشت و رابطه با همسران خود بپرهیزند و دین را رها کنند. در همین روزها همسر یکی از این افراد نزد عایشه آمد و عایشه با مشاهده ظاهر ناآراسته و ژولیده او گفت: «چرا به خود نمیرسی و آرایش نمیکنی؟» او ماجرای عبادت و عزلتنشینی همسرش را تعریف کرد. هنگامی که پیامبر از این ماجرا آگاهی یافت، همه یاران خود را به مسجد فراخواند و طی سخنانی فرمود: «هان! که من هرگز به شما دستور نمیدهم که همانند کشیشان مسیحی و راهبهها، دنیا را کنار بگذارید. کنارهگیری از خوردن گوشت و قطع رابطه با زنان و دیرنشینی و رهبانیت، در دین من نیست... رهبانیت امت من در جهاد است...». سپس فرمود: «انسانهای پیش از شما، در اثر سختگیری بر خود هلاک شدند. آنها بر خود سخت گرفتند، پس خدا نیز بر ایشان سخت گرفت».[173] در روایت دیگری رسول خدا صلی الله علیه وآله طی سخنانی تأکید کردند که من خود شب را میخوابم و ازدواج میکنم و روزها نیز غذا میخورم، هرکس از راه و روش من اعراض کند، از من نیست.[174]
17. بیتکلّفی
رفتارهای رسول خدا صلی الله علیه وآله در همه حالات، خواه در خانه یا جامعه و در میان مردم، کاملاً از تکلّف عاری بود. در توصیف ایشان گفتهاند: در معاشرت با مردم، کمترین زحمت و هزینهای را برای آنان نداشت و میفرمود: ما پیامبران و امنا و پرهیزکاران از تکلّف و زحمت بیجا بیزاریم.[175] امام علی علیه السلام در توضیح نحوه مجالست پیامبر(ص) برای امام حسن علیه السلام میفرماید: «همه نشست و برخاستهای پیامبر(ص)، با یاد خدا بود. در مجالس برای خود جای خاص و مشخصی برنمیگزید و دیگران را هم از این کار نهی میکرد. هنگامی که به مجلسی وارد میشد، در نخستین جای خالی مینشست و مردم را نیز به این کار توصیه میکرد».[176] ابوذر میگوید: «هنگامی که پیامبر خدا میان یارانش مینشست، چنان بیتکلّف و عاری از امتیازطلبی بود که اگر فرد غریبهای وارد میشد، بیپرسش از حاضران، نمیتوانست تشخیص دهد که پیامبر خدا کدامیک از حاضران است، از اینرو ما از ایشان تقاضا کردیم که در میان حاضران جای خاصی را برای خود قرار دهد که افراد تازه وارد، ایشان را از سایرین تشخیص دهند».[177]
پیامبر رحمت، چنان بیتکلّف و متواضع بود که برای راحتی افراد تازه وارد و برای آنکه سایر حاضران در زحمت نیفتند، این تقاضا را پذیرفت و برای ایشان سکویی از گل ساخته شد و از آن پس پیامبر بر روی آن مینشست و سایر حضار در اطراف ایشان.[178] این مسئله نشانگر آن است که پیامبر رحمت در میان مردم، هرگز به فکر خود نبود و تا میتوانست کاری میکرد که مردم از تکلّف و زحمت به دور باشند؛ در واقع، رفع نیاز مردم در درجه نخست اولویتهای رفتاری ایشان بود. خود ایشان میفرمود: «من سه چیز را ترک نخواهم کرد: سوار شدن بر الاغ بیپالان، غذا خوردن بر روی حصیر به همراه بندگان و اینکه با دستان خود به نیازمندان کمک کنم».[179]
روزی عمر نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد و دید که ایشان روی حصیری نشسته و آثار آن بر بدن شریف آن حضرت پیدا شده است. گفت: «ای پیامبر خدا! ای کاش زیراندازی تهیه میکردید!» رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «مرا با دنیا چه کار! مَثَل من و دنیا، همچون سوارهای است که در روز گرمی در حال حرکت است؛ به درختی میرسد و زیر سایه آن لحظهای آرام میگیرد و سپس آنجا را ترک میکند».[180] هیچگاه تظاهر نمیکرد؛ همانند بردگان غدا میخورد و همانند بردگان مینشست و میدانست که بنده خداست.[181] در برخی روایات آمده است که هم روی زمین مینشست و هم روی زمین غذا میخورد.[182]
18. مسؤلیتپذیری
در شریعت اسلام، هیچکس در جامعه بیمسئولیت در نظر گرفته نشده است. هرکس براساس جایگاهی که در جامعه دارد، مسؤلیت خاصی برعهده دارد. رسول خدا صلی الله علیه وآله در حجةالوداع، در مقدمه سفارشات و بیانات مهم خود فرمود: «...من مسئولم و شما نیز مسئولید...».[183] خطاب به قاریان قرآن فرمود: «ای گروه قاریان از خدا در مورد کتاب خدا پروا کنید؛ چرا که هم من مسئولم و هم شما.از من در مورد رساندن رسالت الهی به مردم خواهند پرسید و از شما در مورد کتاب خدا و سنت من که بر دوش دارید».[184] در فراز معروف دیگر، مسئولیت را اعم از مسئولیتهای فردی یا اجتماعی دانسته، فرمود: «هان! که همه شما در جامعه شبان و نگاهبان یکدیگرید و همه نسبت به هم مسئولید؛ امیری که بر مردم حاکم است، شبان و مسئول مردم است. هرکس شبان خانواده خود است و درباره آنها باید پاسخگو باشد. زن مسئول و نگاهبان خانه همسر و فرزندان اوست و باید درباره آنها پاسخگو باشد».[185] در فراز دیگر فرمود: «خدا از هر کسی که چیزی را در اختیار او گذاشته، خواهد پرسید که آیا را پاس داشته یا از بین برده است؛ حتی از انسان درباره اعضای خانوادهاش نیز سؤال میکند».[186]
ما باید با در نظر گرفتن سفارشهای رسول خدا صلی الله علیه وآله و امامان، همواره آماده پذیرفتن مسئولیتهایی باشیم که در جامعه برعهده ما گذاشته میشود. این کار هم رضایت الهی را در پی خواهد داشت و موجب کمال معنوی و روحی آنها خواهد گردید و هم در موفقیت اجتماعی آنها نقش به سزایی خواهد داشت. شانه خالی کردن از مسئولیت، از منظر اسلامی بسیار نکوهیده و منفور است. روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله با یاران خود همسفر بود. در ساعتی از روز تصمیم گرفتند که استراحت کرده، غذایی بخورند. یکی از اصحاب گفت: «سر بریدن گوسفند با من». دیگری گفت: «کندن پوست آن با من».سومی کار پخت و پز را برعهده گرفت و افراد دیگر نیز به ترتیب، بخشی از تهیه غذا را برعهده گرفتند. با اینکه افراد زیادی برای انجام کارها حضور داشتند، رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «جمع کردن هیزم از صحرا با من». یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله گفتند: «ای فرستاده خدا! شما راحت باشید؛ ما خود با کمال افتخار همه کارها را انجام میدهیم. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «میدانم که شما این کارها را انجام میدهید؛ اما خدا دوست نمیدارد که بندهاش را در میان یارانش، دارای موقعیت و وضعیتی متمایز ببیند».[187] این را گفت: و برای جمعآوری هیزم رهسپار شد.[188] به صورت خلاصه، مسئولیتهای انسان در این دنیا به چند دسته تقسیم میشود.
1. مسئولیت انسان در برابر خود.
2. مسئولیت انسان در برابر خانواده(اعم از پدر و مادر، برادران و خواهران، و همسر)
3. مسئولیت انسان در برابر جامعه.
4. مسئولیت انسان در برابر نعمتهایی که خدا به او بخشیده.
5. مسئولیت انسان در برابر دین.
در اینجا نمیتوانیم درباره همه این ابعاد بحث کنیم و تنها به این امر اشاره میکنیم که برای ایفای مسئولیت انسان در برابر دین، دو تعلیم اساسی تبیین شده است:
1. امر به معروف.
2. جهاد.
اگر انسان مشاهده کند که دین یا تعالیم دینی که به عنوان یک نعمت، در اختیار او قرار گرفته، سرکوب میشود یا احکام آن به سخره گرفته میشود یا در جامعه به آن عمل نمیشود، از باب امر به معروف و نهی از منکر و با رعایت شرایط و جزئیات آن، مسئول دفاع از آن است و اگر به تکلیف خود در برابر حفظ دین و مسائل دینی عمل نکند، در روز قیامت مؤاخذه خواهد شد و اگر به مملکت اسلام حمله شود، انسان موظف است، به جهاد و دفاع از کشور اسلامی و دین در برابر این حمله برخیزد.
19. کار و تلاش
کار، مهمترین رکن برپایی و پایایی انسان، خانواده و جامعه است. در آیات و روایات نیز بر کار و تلاش در عرصههای گوناگون تأکید شده است. رسول خدا صلی الله علیه وآله طلب روزی حلال را بر هر زن و مرد مسلمان واجب میداند و میفرماید: «پیجویی روزی حلال بر هر مرد و زن مسلمان واجب است».[189] ایشان این کار را بهترین عبادت دانسته، میفرماید: «عبادت خدا ده بخش است که نُه بخش آن پیجویی روزی حلال است» و در روایت دیگری فرمود: «عبادت هفتاد بخش است که بهترین آن پیجویی حلال است».[190] کسانی که تنبلی کرده، بار زندگی خود را بر دوش دیگران میاندازند، ملعون میداند: «هرکس بار زندگی خود را بر دوش دیگران اندازد، ملعون است».[191] مردم را علاوه بر نتایج دنیوی کار، به پاداشهای اخروی آن بشارت میداد: «هرکس از حاصل دسترنج خود بخورد، خدا به او با نظر رحمت مینگرد و هرگز عذابش نمیکند»،[192] بلکه همه درهای بهشت را به روی او باز میکند تا از هر یک که میخواهد وارد بهشت شود[193] و «هرکس حاصل دسترنج خود را بخورد، همچون برقی درخشان از پل صراط میگذرد».[194] در فراز دیگر فرمود: «هرکس از دسترنج خود بخورد، روز قیامت در شمار پیامبران قرار میگیرد و پاداش آنها را میبرد».[195]
رسول خدا صلی الله علیه وآله هرگاه مرد نیرومند و سالمی میدید و از نیروی او در شگفت میشد، میپرسید: «آیا شغلی دارد؟» اگر پاسخ منفی میشنید، میفرمود: «از چشمم افتاد». وقتی علت را میپرسیدند، میفرمود: «چون اگر انسان شغلی نداشته باشد، دینش را دستمایه زندگیش قرار میدهد»؛[196] کنایه از اینکه کسی که کاری ندارد، ممکن است در اثر فشار فقر و نیازهای زندگی، دین خود را تابع دنیایش قرار دهد و آن را وسیلهای برای تأمین زندگی خود قرار دهد یا دینفروشی کند یا دینش را از دست بدهد. روزی در جمع یاران نشسته بود و جوان نیرومندی را دید که مشغول کار بود. یکی از حاضران گفت: «اگر این جوان نیروی جوانیش را در راه خدا به کار میگرفت، شایسته تمجید بود». رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «این طور نگویید! اگر این جوان برای تأمین نیازهای خود یا پدر و مادر ناتوان خود کار میکند، در راه خدا گام برداشته است...».[197]
انس بن مالک نقل میکند که رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از بازگشت از جنگ تبوک، سعد انصاری به استقبال ایشان رفت. پیامبر هنگامی که با سعد دست داد، احساس کرد که دستان او زبر و خشن است. از او پرسید: «به دستت چه آسیبی رسیده که چنین زبر و خشن شده؟» سعد گفت: «ای پیامبر خدا! با بیل و طناب، به کار و تامین معاش خانوادهام مشغولم، از اینرو دستانم زبر و خشن شده است».رسول خدا صلی الله علیه وآله با شنیدن این جمله، دستان سعد را بوسید و فرمود: «این دستی است که آتش جهنم با آن تماس پیدا نمیکند».[198]
20. رفتار در مجالس
جلسات پیامبر رحمت، سرشار از اخلاق پسندیده و والایی بود که رسول خدا صلی الله علیه وآله با گفتار و کردار حیاتبخش خود، در افراد به وجود آورده بود. در جلسات ایشان، هرگز گناهی انجام نمیشد. جلسات پیامبر جلوهگاه بردباری، حیا، راستگویی و امانت بود. صدای افراد در آنها بلند نمیشد و حریم هیچکس نمیشکست. اگر در جلسه از کسی اشتباهی سر میزد، در جای دیگر نقل نمیشد. همه حاضران انصاف را در حق یکدیگر رعایت و با یکدیگر براساس تقوا و پرهیزکاری رفتار میکردند. نسبت به یکدیگر فروتن بودند و به افراد بزرگتر احترام کرده، با افراد کوچکتر مهربان بودند. نیازمندان را بر خود مقدم میداشتند و مراقب و محافظ افراد غریب بودند.[199]
پیامبر در جلسات خود، همواره خوشرو، گشاده و نرمخو بود. هیچگاه خشن و درشتخو یا سبکسر نبود. آن حضرت چنان رفتار کرده بود که در حضور ایشان نزاع و جدالی درباره یک مسئله در نمیگرفت. اگر کسی صحبت میکرد، همه ساکت میشدند تا سخنان او پایان پذیرد. همواره سعی میکرد، رفتاری همسان با رفتار حاضران داشته باشد و هرگز خود را تافتهای جدا بافته در مجلس محسوب نمیکرد؛ برای مثال اگر حاضران از چیزی به خنده میافتادند، رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز میخندید و از آنچه حاضران شگفتزده میشدند، شگفتزده میشد... رسول خدا صلی الله علیه وآله با همه به گونهای یکسان برخورد میکرد و حق همه حاضران را به خوبی بجا میآورد؛ به گونهای که هیچکس احساس نمیکرد که از نظر رسول خدا صلی الله علیه وآله، فرد دیگری از او محترمتر است. هرکس با ایشان هم مجلس میشد، پیامبر از حضور او بلند نمیشد، بلکه چندان مینشست و صبر میکرد که خود او برخیزد.[200] احترام افراد چنان برای ایشان مهم بود که اگر میخواست به کسی اشاره کند، هرگز با انگشت اشاره میکرد، بلکه با کف دست خود اشاره میکرد.[201]
اگر کسی نزد پیامبر میآمد، حضرت حتماً برای احترام او واکنش نشان میداد؛ برای مثال از مکان خود جا به جا میشد. روزی فردی به مسجد آمد. رسول خدا صلی الله علیه وآله که تنها در مسجد نشسته بود، برای او جا به جا شد؛ وی گفت: «ای فرستاده خدا ! جا برای نشستن زیاد است». حضرت فرمود: «این حق مسلمان بر مسلمان دیگر است که وقتی میخواهد بنشیند، دیگران برای او جا باز کنند»؛[202] البته از اینکه انسان با ورود کسی بلند شود، نهی میکرد و میفرمود: «همانند عجمها برای یکدیگر بلند نشوید؛ ولی اشکال ندارد که برای یکدیگر جا باز کنید»[203] البته براساس برخی روایات، اهل بیت خود را استثنا میکرد و آن را جایز میدانست.[204]
نحوه نشستن آن حضرت بسیار مؤدبانه بود؛ به گونهای که هیچگاه دیده نشد که پای خود را در حضور دیگران دراز کند.[205] همچنین هیچگاه مانند بسیاری عربها که دامن لباس را بالا میزدند و زانوهایشان دیده میشد، زانوهای خود را از زیر لباس بیرون نمیآورد.[206] بیشتر اوقات رو به قبله مینشست.[207] روزی به یاران خود فرمود: «حق مجالس را ادا کنید». گفتند: «حق مجالس چیست؟» فرمود: «چشمهایتان را از گناه پوشیده دارید؛ جواب سلام را بدهید؛ نابینایان را راهنمایی کنید و امر به معروف و نهی از منکر کنید».[208]
پینوشتها:
[1]. قلم/ 4.
[2]. آلعمران/ 159.
[3]. کنزالعمال، ح5217.(انما بعثتلاتمم مکارم الاخلاق).
[4]. کنزالعمال، ح5217.(انما بعثتلاتمم مکارمالاخلاق)
[5]. کنزالعمال، ح5215.(الاسلام حسنالخلق).
[6].بحارالانوار، ج68، ص385، کنزالعمال، ح5141.
[7]. المحجهالبیضاء، ج5، ص93؛ میزانالحکمه، ج3، ص139.
[8]. بحارالانوار، ج68، ص389.
[9]. بحارالانوار، ج68، ص383.
[10]. بحارالانوار، ج68، 385.
[11]. بحارالانوار، ج68، ص384.
[12]. کنزالعمال، ح5190.
[13]. بحارالانوار، ج66، ص386.
[14]. بحارالانوار، ج68، ص385.
[15]. بحارالانوار، ج68، 374.
[16]. بحارالانوار، ج68، ص387.
[17]. بحارالانوار، ج68، ص387.
[18]. بحارالانوار، ج68، ص387.
[19]. قالالنبی(ص): من اخلاق المؤمنین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین البشاشه اذا بروا و المصافحه و الترحیب اذا التقوا، ابو عبدالرحمن سلمی، «آداب الصحبه و حسن الهشره» در: مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سلمی، گردآوری نصرالله پورجوادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول: 1372، ج2، ص 96.
[20]. بحارالانوار، ج 68، ص393.
[21]. سننالدارمی، عبداللهبن بهرام الدارمی، دمشق: مکتبهالاعتدال، ج2، ص322
[22]. سننالنبی، ص50.
[23]. سننالنبی، ص50.
[24]. ر.ک: بحار الانوار، ج66، ص 372 و...
[25]. الخلق السیء یفسد العمل کما یفسد الخلق العسل(بحار الانوار، ج70، ص 297.)
[26]. بحارالانوار، ج70، ص297.
[27]. سوء الخلق ذنب لایفغر.(میزانالحکمه، ج3، ص152؛ المحجهالبیضاء، ج5، ص93.)
[28]. إن العبد لبیغ من سوء خلقه اسفل درک جهنم.(میزانالحکمه، ج2، ص154).
[29]. بحارالانوار، ج68، ص394.
[30]. قال(ص): «ان اعظم الناس منزله عندالله یوم قیامه أمشاهم فی أرضه بالنصیحه لخلقه»، جامعالسعادات، ج2، ص213.
[31]. جامعالسادات، ج2، ص 213.
[32]. قال(ع): من سعی فی حاجه لاخیه فلم ینصحه، فقد خان الله و رسوله.(جامعالسادات، 2/213).
[33]. جامعالسعادات. 2/213.
[34]. لا یؤمن احدکم حتی یحب لاخیه ما یحب لنفسه.(سنن الدارمی، ج2، ص307، جامعالعادات، ج2، ص 214.)
[35]. کنزالعمال، ح5244.
[36]. سننالنبی، ص48.
[37]. کهف/ 6.
[38]. بحارالانوار، ج16/ 228.
[39]. مکارمالاخلاق، الشیخ طوسی، ص19.
[40]. الشمائلالمحمدیه، فصل فی تواضعه.
[41]. سننالنبی، ص 126.
[42]. مکارمالاخلاق، طبرسی، ص25.
[43]. سننالنبی، ص118.
[44]. مکارمالاخلاق، ص21.
[45]. «اللهم احینی مسکیناً و أمتنی مسیکیناً و احشرنی فی زمره المساکین...»(مستدرک الوسال، ج7، ص203).
[46]. بحارالانوار، ج2، ص 69.
[47]. بحارالانوار، ج74، ص145.
[48]. قالالنبی(ص): «ان الله یحب الرفیق و یعطی علیه ما لا یطی علی العنف» و قال: «انالله یحب الرفیق فی الامر کله».(سنن الدارمی، ج2، ص323).
[49]. بحارالانوار، ج72، ص401.
[50]. بحارالانوار، ج72، 437.
[51]. قالالنبی(ص): سید القوم خادمهم.(ابو عبدالرحمن سلمی، «آدابالصحبه و حسن العشره» در: مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی، گردآوری نصرالله پورجوادی، تهران: مکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، 1372، ج2، ص97).
[52]. سنن النبی، ص118.
[53]. الشمائل المحمدیه، فصل فی تواضعه.
[54]. والله لرسولالله(ص) أسر بقضاء حاجه المؤمن اذا وصلت الیه من صاحب الحاجه.(جامعهالسعادات، ج2، ص231)
[55]. مکارمالاخلاق، طبرسی، ص22.
[56]. من حمی مؤمنا من ظالم بعثالله ملکا یومالقیامه یحمی لحمه من نار جهنم.(جامعالسعادات، ج2، ص225).
[57]. جامعالسعادات، ج2، ص225.
[58]. جامعالسعادات، ج2، ص225.
[59]. من اصبح لایهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم(جامعالسعادات، ج2، ص228).
[60]. من قضی لاخیه المؤمن حاجه فکانما عبدالله دهره.(جامعالسعادات، ج2، ص228).
[61]. من مشی فی حاجه اخیه ساعه من لیل او نهار، قضاها او لم یقضها، کان خیر اله من اعتکاف شهرین.(جامع السعادات، ج2، ص230).
[62]. قال: انفع الناس للناس. جامعالسعادات، ج2، ص218.
[63]. خصلتان من الیر لیس فوقهما شیء من البر: الایمان بالله و النفع لعبادالله.(جامعالسعادات، ج2، ص218).
[64]. قال(ع): «الخلق عیالالله، فأحب الخلق الیالله من نفع عیالالله و ادخل علی اهل بیته سرواً» جامعالسعادات، ج2، ص218 و اصول کافی، باب الاهتمام بأمور المسلمین.)
[65]. جامعاسعادات، ج2، ص216.
[66]. سنن الترمذی، ج3، ص218، ح1992.
[67]. المؤمن للمؤمن کالبنیان یشد بعضه بعضا.(سنن الترمذی، ج3، ص218، 1993.)
[68]. قال النبی(ص) مثل المؤمنین فی توادهم و تراحمهم کمثل الواحد اذا اشتکی عضو منه تداعی سائره بالحمی و السهر.(ابوعبدالرحمن سلمی، «آداب الصحبه و حسن العشره» در«مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سلمی، گردآوری نصرالله پورجوادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول: 1372، ج2، ص64.)(و نیز ر.ک: البخاری، ج4، ص44، س24)
[69]. ر.ک: مکارم الاخلاق، ص20.
[70]. جامعالسعادات، ج2، ص230.
[71]. غرر الحکم.
[72]. ر.ک: سننالدارمی، ج2، ص275 و ج3، ص224 و بحارالانوار، ج71، ص222 و...
[73]. قالالنبی(ص) من ستر علی مسلم سترهالله تعالی فیالدنیا و الاخره.
[74]. سنن الترمذی، ج3، ص224.
[75]. سنن الترمذی، ج3، 233: «ما زال جبرئیل یوصینی بالجبار حتی طننت أنه سیورثه).
[76]. سنن الترمذی، ج3، ص224.
[77]. الله فی جیرانکم فانه وصیه نبیکم، ما زال یوصی بهم ظنا انه سیورثهم.(بحار الانوار، ج71، ص153).
[78]. حرمه الجار علی الانسان کحرمه امه.(بحار الانوار، ج73، ص154).
[79]. لا ایمان لمن لم یأمن جاره بواثقه.(وسائلالشیعه، ج8، ص487.)
[80]. بحار الانوار، ص71، ص150.
[81]. ما آمن بی من بات شبعاتاً و جاره المسلم جائع.(بحار الانوار، ج 71، ص 152.)
[82]. مصادفه الاخوان، ص36.
[83]. مسکن الفواد عند فقد الاحبه والا و لاد. الشهید الثانی، التحقیق: مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، الطبعه الاولی: 1407، ص105.
[84]. بحار الانوار، ج71، ص141 ـ 142.
[85]. مائده/ 10.
[86]. قال النبی(ص): لا دین لمن لا عهد له ...(بحار الانوار، ج69، 197)
[87]. مکارم الاخلاق، ص21؛ بحار الانوار، ج16، ص235.
[88]. الکافی، ج2 ص 636.
[89]. قال النبی(ص): لا ایمان لمن لا امانه له.(بحار الانوار، ج69، ص 198).
[90]. بحار الانوار، ج72، ص114، قال النبی(ص): لا تنظروا إلی کثره صلاتهم و صومهم، و کثره الحج و المعروف، و طنطنتهم بالیل ، و لکن انظروا الی صدق الحدیث و أداء الامانه.
[91]. بحار الانوار، ج72، ص177.
[92]. توبه/ 119.
[93]. قال النبی(ص): زینه الحدیث الصدق.(بحار الانوار، ج68، ص9).
[94]. مستدرک الوسائل، ج7، ص223.
[95]. سننالنبی، ص126.
[96]. مکارم الاخلاق النسخ الطبرسی، ص 17( عن أبی سعید الخدر یقول: کان رسولالله عینا، لا یسنل شیئا الا أعطاء).
[97]. سنن النبی، ص 126.
[98]. الشمائل المحمدیه، ص 294.
[99]. أمیرالمؤمنین علیبن أبیطالب(ع) قال: کان رسولالله(ص) أجود الناس کفا و أکرمهم عشره من خالطه فعرفه أحب.(مکارم الاخلاق الشیخ الطبرسی، 17)
[100]. مکارم الاخلاق، ص 17.
[101]. ارشاد القلوب ص137.
[102]. همان، ص137.
[103]. همان، ص138.
[104]. قالالنبی(ص): «شاب سخی حسنالخلق أحب الیالله تعالی من شیخ بخیل عابد شیء الخلق».(کنز العمال، ح16061)
[105]. بقره/ 158.
[106]. شورا/ 23.
[107]ـ شورا/ 23.
[108]. قال رسولالله(ص) «من لم یشکر الناس لم یشکرالله».(سنن الترمذی، ج3، ص228، ح2021).
[109]. بحار الانوار، ج16، ص12.
[110]. بحار الانوار، ج15، ص 401؛ کحلالبصر، ص54.
[111]. الضیف دلیل الجنه، بحار الانوار، ج72، ص260 ـ 261.
[112]. الضیف یأتی القوم برزقه، فاذا ارتحل بجمیع ذنوبهم، بحار الانوار، ج72، ص461.
[113]. بحار الانوار، ج72 ص461.
[114]. کل بیت لا یدخل فیه ضیف لا یدخله الملائکه، بحار الانوار، ج72، ص461.
[115]. ارشاد القلوب، ص138.
[116]. اوصی الشاهد من امتی و اغائب ان یجیب دعوه المسلم ولو علی خمسه امیال؛ فان ذلک من الدین، بحار الانوار، ج72، ص 447 ـ 48.
[117]. من الجفا... ان یدعی الرجل الی طعام فلا یجیب او یجیب فلا یأکل. بحار الانوار، ج72، ص 47.
[118]. بحار الانوار، ج 72، ص 464.
[119]. سنن ابی داود، ج2، ص 196.
[120]. مکارم الاخلاق، ص22؛ بحار الانوار، ج16، ص236.
[121]. شر الطعام الولیمه یدعی الیها الشبعان و یحبس عنه الجیعان.(میزان الحکمه، ج5، ص522)
[122]. کفی بالمرء اتما ان یستقل ما یقرب الی اخوانه.(المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرق، تحقیق: السید جلالالدین المحسینی، دار الکتب الاسلامیه، [بیتا]، ج2، ص 412).
[123]. بحار الانوار، ج 72، ص 459.
[124]. بحار الانوار، ج 72، ص 459.
[125]. ان من حق الضیف ان یعدله له الخلال، بحار الانوار، ج 63/ 441.
[126]. من احب ان یحبه الله و رسوله قلیاً کل مع ضیفه.(میزان الحکمه، ح 2399).
[127]. المستطرف، ج1، ص 238.
[128]. بحار الانوار، ج 47، ص 41.
[129]. بحار الانوار، ج 72، ص 451.
[130]. یا اباذر لا تصاحب ألا مؤمنا و لا یأکل طعامک الا تقی و لا تأکل طعام الفاسقین.(مستدرک سفینه البحار، الشیخ علی النمازی، تحقیق: الشیخ حسنبن علی النمازی، قم: مؤسسه النشر الاسلامی لجماعه المدرسین، 1419، ج 87، ص 202.)
[131]. بحار الانوار، ج 72، ص 451.
[132]. فرقان/ 27 ـ 28.
[133]. صافات/ 51 ـ 55.
[134]. قال النبی(ص): المرء علی دین اخیه فلینظر أحدکم من یخالل»(ابو عبدالرحمن سلمی، «آداب الصحبه و حسن العشره» در: مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سلمی، گردآوری نصرالله پورجوادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول: 1372، ج 2، ص 65.
[135]. بحار الانوار، ج 71، ص 188.
[136]. ر.ک: بحارالانوار، ج 71، صی باب 11.
[137]. قال النبی(ص) قطیعه الجاهل تعدل صله العاقل.(بحار الانوار، ج 71، ص 198)
[138]. قالالنبی(ص): مجالسه الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار و مجالسه الاخیار تلحق الاشرار بالاخیار،(بحار الانوار، ج 71، ص 199)
[139]. قال النبی(ص) و احذر صحابه من یقبل رأیه وینکر عمله. فان الصاحب معتبر بصاحبه.(بحار الانوار، ج 71، ص 199).
[140]. بحار الانوار، ج 71، ص 1888 ـ 189.
[141]. ر.ک تحف العقول، ص 237؛ بحار الانوار، ج 71، ص 173 و 75، ص 239 و 235؛ مصادقه الاخوان؛ للشیخ الصدوق علی بن بابویه القمی، اشراف السید علی خراسانی الکاظمی، الکاظمیه: منشورات مکتبه الامام صاحب الزمان العامه، [بیتا]، ص 72.
[142]. ابو عبدالرحمن سلمی، «آداب الصحبه و حسن العشره» در: مجموعه آثار ابو عبد الرحمن سلمی، گردآوری نصرالله پورجوادی تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول: 1372، ج2، ص 77 ـ 78.
[143]. من سر مؤمنا فقد سرنی و سرنی فقد سرالله.(جامعه السعادات، ج 2، ص 226).
[144]. ان احب الاعمال الیالله عزوجل ادخال السرور علی المؤمنین.(جامعه السعادات، ج 2، ص226)
[145]. مکارم الاخلاق، طبرسی، ص 21.
[146]. واقعه/ 35 ـ 37.
[147]. الشمائل المحمدیه، فصل فی مزاحه.
[148]. اخلاق النبی و آدابه، ج4، ص 93.
[149]. کنز العمال، ج1، ص 43، ح 106.
[150]. شورا/ 40.
[151]. سنن الترمذی، ج3، ص 249، ح 2085.
[152]. بحار الانوار، ج68، ص 399.
[153]. اعفو لا یزید العبد الا عزاً فاعفوا یعزکمالله.(کنز العمال، ح 7012)
[154]. کنز العمال، ح 7009.
[155]. کنز العمال، ح 7023.
[156]. العمران/ 134.
[157]. شورا/ 17.
[158]. الغضب جمره من الشیطان.(بحار الانوار، ج 70، ص 265).
[159]. بحار الانوار، ج70، ص 265.
[160]. سنن الترمذی، ج 3، ص 328.
[161]. بحار الانوار، ج 74، ص 150.
[162]. مشکوه الانوار، ص 72.
[163]. بحار الانوار، ج66، ص 382.
[164]. بحار الانوار، ج 70، ص 463.
[165]. اخلاق النبی و آدابه، ج 1، ص 467.
[166]. تحف العقول عن آلالرسول(ص)، ابن شعبه الحرانی، تحقیق: علیاکبر الغفاری، مؤسسه النشر الاسلامی لجماعه المدرسین، الطبعه الثانیه، ص 15.
[167]. میزان الحکمه، ج 7، 239 ـ 240.
[168]. فتح/ 29.
[169]. توبه/ 73.
[170]. مجمعالزوائد، ج8، ص 273.
[171]. إذا کان لک مال فلیر علیک.(سنن النسائی، احمد بن شعیب النسائی، بیروت: دارالفکر، الطبع الاولی: 1348 ق، ج 8، ص 196)
[172]. مائده/ 87 ـ 88.
[173]. فانما هلک من کان قبلکم بالتشدید؛ شددوا علی انفسهم فشددالله علیهم.(المیزان، ج 6، ص 113)
[174]. فمن رغب عن سنتی فلیس منی.(همان)
[175]. نحن معاشر الانبیاء و الامناء و الاتقیاء براء من التکلف.(مصباح الشریعه، منسوب به امام صادق(ع)، بیروت: مؤسسه الاعلمی، الطبعه الاولی: 140 ق، ص 140 ـ 141).
[176]. سنن النبی، ص 50.
[177]. مکارم الاخلاق، طبرسی، 16؛ سنن النبی، ص 104.
[178]. مکارم الاخلاق، طبرسی، ص 16.
[179]. مان، ص 24.
[180]. همان، ص25.
[181]. بحار الانوار، ج 16، 225(عن آبی عبدالله(ع) قال؛ کان رسولالله(ع) یأکل أکل العبد یجلس جلوس العبد و تعلم انه عبده).
[182]. مکارم الاخلاق، طبرسی، ص 16.
[183]. ... و انی مسؤول و انکم مسؤولون...(کنز العمال، ح 12911).
[184]. تفسیر نور الثقلین، الشیخ عبد علیبن جمعه العروسی الحویزی، تحقیق: السید هاشمالرسولی المحلاتی، الطبعه الرابعه: 1412، قم: مؤسسه اسماعیلیان، ج 4، ص 402.
[185]. الا کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته... صحیح مسلم، مسلمبن الحجاج النیشابوری، بیروت: دار الفکر،[بیتا](8 جلدی)، ج 6، ص 8.
[186]. کنزالعمال، ح 14636.
[187]. انالله یکره من عبده ان یراه متمیزاً بین اصحابه.
[188]. کحل البصر فی سیره سیدالبشر، شیخ عباس قمی، ص 68.(و نیز رـ ک: داستان راستان، شهید مرتضی مطهری، ص 22.)
[189]. طلبالحلال فریضه علی کل مسلم و مسلمه.(بحار الانوار، ج100، ص9).
[190]. العباده عشره اجزاء تسعه اجزاء فی طلب الحلال.(بحار الانوار، ج100، ص9).
[191]. تحف العقول، ص 37.
[192]. تحف العقول، ص37.
[193]. من أکل من کده یده نظرالله الیه بالرحمه ثم لا یعذبه ابداً.(بحار الانوار، ج100، ص 9)
[194]. من أکل من کده یده حلالاً فتح له ابواب الجنه یدخل من أیها شاء.(بحار الانوار، ج100، ص 9ـ 10)
[195]. من آکل من کده یده مر علی الصراط کالبرق الخاطف.(بحار الانوار، ج100، ص9).
[196]. من أکل من کده یده کان یوم القیامه فی أعداد الانبیاء و یأخذ ثواب الانبیاء.(بحار الانوار، ج 100، ص 10)
[197]. بحار الانوار، ج100، ص9.
[198]. محجه البیضاء، ج3، ص140.
[199]. فقبل یده رسولالله(ص) و قال: هذه ید لا تمسها النار.(اسد الغابه، ابنالاثیر،(5 جلدی)، تهران: اسماعیلیان،[بیتا]، ج2، ص 269).
[200]. سنن النبی، ص52.
[201]. بحار الانوار، ج16، ص152؛ مکارم الاخلاق، ص17.
[202]. مکارم الخلاق، ص13.
[203]. مکارم الاخلاق، طبرسی، ص25.
[204]. مکارم الاخلاق، طبرسی، ص26.
[205]. بحار الانوار، ج72، ص467.
[206]. بحارالانوار، ج16، ص236.
[207]. مکارم الاخلاق، طبرسی، ص17.
[208]. مکارم الاخلق، طبرسی، ص26.