تقابل فمینیسم و کارکردهای خانواده
خانواده یکی از ارکان مهم جامعه است؛ هر چند مدتی است که جایگاه اساسی خود را در جوامع غربی از دست داده و کارکردهایی را در خلال شکلگیری بعضی از تئوریها تضعیف کرده است. در منظر جامعهشناسانی همچون دیوید پاپنو و دیگران، ایدئولوژی عمدهی فروپاشی خانواده مبتنی بر سکولاریسم، فمینیسم و سوسیالیسم افراطی است و شاید بتوان گفت هر سهی این مکاتب به دلیل آنکه برگرفتهی از تفکر اومانیسم هستند، انسانمحوری را در برابر خداباوری در جوامع ترویج میکنند. قبل از آنکه به این تقابل بپردازم، نقش و کارکردهای خانواده در علم جامعهشناسی را خدمتتان عرض میکنم. در منظر جامعهشناسان مسلمان، برای خانواده کارکردهایی از قبیل حمایت عاطفی، تنظیم امور مربوط به تمایلات و روابط مشروع جنسی، تولید مثل و تداوم حیات بشری در خانواده، جامعهپذیری کودکان، امنیت اقتصادی، تثبیت و تفویض جایگاه و پایگاه اجتماعی کودک از طریق تولد مشروع، محافظت و مراقبت از اعضای خانواده، مطرح میشود، که بنده به دلیل ضیق وقت این را به مشروح نمیپردازم؛ چرا که مفتخر هستم در مجلهای که در خدمت عزیزان حاضر هست، پنج مقاله از حقیر به چاپ رسیده که مبسوط مقالات را انشاءالله مطالعه خواهند فرمود.
اما آنچه مسلم است فمینیسم در دنیای کنونی کارکردهای اصلی خانواده را مورد تهاجم قرار داده و متأسفانه باید بگویم امروز با تفکر خانوادهستیزی و خانوادهگریزی وارد جوامع، بهویژه ممالک اسلامی، میشود؛ چرا که جامعهپذیری کودکان فرایندی است که برای آن، فرزندان خانواده به یک زیست در جامعه و آموزش در آن جامعه نیازمند هستند و شخصیتشان و تربیت دینی و حق حیات کودک در آن خانواده بایستی لحاظ بشود. اما متأسفانه آنچه در نگاه فمینیسم باید عرض کنم این است که به مرزهای اخلاقی و اعتقادی جامعهی ما نیز ورود کرده است. باید به عرضتان برسانم که اولین چیزی که مورد تهاجم آنها است خانواده، نهاد خانواده، اعضای خانواده، قداست خانواده و باورهای خانواده است. اولین تقابل این است که فمینیستها با ترویج روابط آزاد و همزیستی مشترک همجنسگرایی و موافقت با پدیدهی پرونهگرافی و به تعبیر خودشان انقلاب جنسی، اثرات مخربی را در کارکرد خانواده ایجاد نموده و متأسفانه باید گفته شود موجبات افزایش آمار طلاق در روابط زوجین را فراهم آوردهاند و در زمینهی کارکرد تولیدمثل و تداوم حیات خانواده استفاده از تکنولوژیهای جدید و برای تولیدمثل مصنوعی به جای تولیدمثل طبیعی، ترویج و صدور جواز سقط جنین، ترویج و تبلیغ زنان به اشتغال با رویکرد فرزند کمتر، زندگی بهتر و در نهایت ترویج و رسمیت بخشی به پدیدهی لیبرالیسم جنسی، در جنگ با استحکام خانوادهها صفحهآرایی کردهاند و همچنین تقابل فمینیسم در کارکرد جامعهپذیری کودکان، آنها با ترویج نههمسانی نقشهای زوجین و همان همسانی نقش زن و مرد در خانواده و طلاق بدون علت و طلاق بدون تقصیر، تأثیر بسیار عمیقی را در این کارکرد خانواده گذاشته و آثار منفی را به دنبال داشته است. این تقابل در آموزههای فمینیستی با تکیه بر مبانی اومانیسم و اصالت فرد، و اصالت لذّت مبتنی است که حق حیات، حق تربیت و حق جامعهپذیری کودکان را تحتالشعاع قرار داده است.
چهارم، تقابل فمینیسم در کارکرد حمایت از اعضا و ایجاد امنیت اقتصادی. همانگونه که پیشتر گفته شد، آنها با ترویج طلاق بدون تقصیر، آزادی روابط و همسانی نقشهای زن و مرد، معادلات فطری و طبیعی روابط خانوادگی را بر هم زده و مدل جدیدی ارائه میکنند. آنها معتقد هستند که در جامعه، مادر به تنهایی با تکسرپرستی میتواند خانواده را به عهده بگیرد در حالی که در آموزههای دین اسلام، آنچه از نظر اقتصادی به عهدهی مرد گذارده شده در حقیقت تأمین امنیت خانواده بهویژه امنیت اقتصادی است.
پنجم، فمینیسم و کارکرد تثبیت پایگاه و جایگاه اجتماعی است. با ترویج این روابط و برداشتن مرزهای عفت و تقوا در خانواده و ترویج زندگی مشترک غیرمشروع که اصطلاحاً در متونشان به یک زندگی پارتنری اشاره میکنند، شاهد افزایش آمار کودکان نامشروع در جهان هستیم که از معضلات بزرگ جوامع کنونی محسوب میشود.
ششم، فمینیسم و کارکرد محافظت و مراقبت. حمایت و حفاظت از فرزندان و سالمندان در جامعه، زمانی مطرح میشود که نهاد خانواده متکفل این امر باشد. چگونه با تئوری فمینیستها در حالی که کودکانی نامشروع در خیابانها رها میشوند، از این کودکان خیابانی انتظار میرود که در آینده حامی و محافظ و نگهدار والدین خود باشند؟! در این جوامع، جدایی جوانان از خانوادهها در سنین بسیار کم به اسم استقلال، پیامد چنین تفکر باطلی است. البته از آنجایی که الآن وقت ضیق است، من فقط اشارهای میکنم و در مجال این مقاله نمیگنجد. علاوه بر آنچه جامعهشناسان مسلمان فرمودند، قرآن کریم به کارکردهای مهمی همچون ارضای نیازهای عاطفی و ایجاد امنیت خاطر مبتنی بر اصل مودت، دوم اصل احترام و کرامت متقابل و ایجاد امنیت روانی به منظور بروز توانمندیهای مبتنی بر اصل معروف و همچنین کارکرد توالد و تربیت نسلی آگاه و بصیر مبتنی بر اصل حقوق متقابل جنسی زوجین، و در نهایت به منظور ایجاد امنیت اخلاقی است. همچنین اصل مشاوره و همدلی مبتنی بر اصل معاضدت از جملهی اصولی است که قرآن کریم و روایات اهل بیت(علیمالسلام) به آن اشاره دارد و در انتهای کلام، مجموعهای از راهبردهایی را به محضرتان عرضه میکنم:
1ـ نهادینهسازی نقش خانواده در تمامی برنامههای کلان جامعه؛
2ـ ارائهی طرحهای ساماندهی سلامت خانواده به منظور تقویت روابط عاطفی میان اعضای خانواده؛
3ـ پیشگیری از طلاق عاطفی زوجین در برنامههای مدون قوا؛
4ـ تأمین امنیت زنان شاغل در جامعه و طراحی سازوکارهای نوین شغلی متناسب با رسالت مادری؛
5ـ طراحی عینی و واقعی حمایت از اشتغال زنان در طرح دورکاری به منظور حضور بهینهی مادران در فضای خانه و محیط کار؛
6ـ بصیرت و آگاهیبخشی جامعه از تبعات و آثار ترویج فرهنگ فساد و بیعفتی؛
7ـ تربیت صحیحِ تحقق مسئلهی عفاف اجتماعی و حفاظت از کیان خانواده و احتراز از سیاسی جلوهدادن این مسئلهی مهم؛
8ـ ترویج فرهنگ ازدواج ساده و سالم به منظور جلوگیری از فرهنگ خانوادهستیزی و خانوادهگریزی جهان غرب.