چکیده:
در این نوشتار، نویسنده شمهای از بینش مردمان پیشین، درباره زن را بیان میدارد. همچنین نگرش متجددان را پیرامون این نیمپیکره اجتماع به تصویر میکشد و از ظلمی که گذشتگان در حق او روا داشتهاند و بار سنگینی که امروزیان بر جسم و روان لطیفش نهادهاند، شکوه میکند. یگانه راه سربلندی و نشاط او را مکتب رهاییبخش اسلام میداند و در خاتمه، نیکبختی زن را در همه شؤون این دین متعادل، به رشته تحریر در آورده است.
حقوق زنان
یکی از بحثهای جنجالبرانگیز و سفسطهآمیزی که از قدیم الایام تاکنون در جوامع علمی مطرح و دچار نظریات افراطی و تفریطی شده، موضوع «حقوق زنان» است. برخی از نویسندگان و گویندگان، در دفاع از شعار آزادی زنان و احقاق حقوق آنان به قدری راه اغراق و افراط را میپیمایند که گویا مرد و زن هیچوجه تمایزی در مراحل مختلف تعقل و تفکر، عواطف و احساسات، توان جسمی و ... ندارند. دسته دیگر با صد و هشتاد درجه تفاوت، زنان را انسان نمیپندارند بلکه آنان را حیوان یا شیطان و ارواح خبیثه یا اشیایی ابزارگونه برای استفاده انسانها(مردها) میشناسند. چه خوش گفت حکیم بزرگ بشریت امام امیرالمؤمنین(علیه السلام): «لاتجد الجاهل اما مفرطا او مفرطا». آری جاهل و بیخبر از اسرار و نهفتهها و نگفتههای وجودی انسان جز این نتواند بود که یا راه افراط میپیماید و یا راه تفریط .
خوشبختانه کل مدعاها و پیشنهادهای افراطگرایانه طرفداران تساوی حقوق زنان و مردان، و نیز ادعاها و فرضیههای تفریط مآبانه رقبای آنان در ادوار پیشین جوامع بشری به مرحله اجرا در آمد و تجربه شد(حتی در برخی موارد، کاملتر و جامعتر) ولی ادامه نیافت و پایدار نماند. گویا تنها سر عدم موفقیت آن تجربهها، ناهماهنگی آن آداب و مقررات با مقتضیات فطرت و ناهمگونی با سنت و خلقت در جهان فطرت بود. با توجه به این که مرد و زن در انسانیت شریکند و در ویژگیهای جنبی از قبیل توانمندی جسمی و روانی و غیره متفاوت، برخی از اندیشمندان به مقتضای محدود بودن دایره فکر و اندیشه بشری منحصراً به مشترکات توجه کرده، در تمام حقوق و وظایف، معتقد به شرکت و تساوی شدند و برخی دیگر فقط به ابعاد ویژه هر یک از این دو جنس توجه کرده، در تعیین حقوق و وظایف زنان راه تفریط پیمودند. غافل از این که زن و مرد - به عنوان دو رکن سازنده و برپا دارنده جامعه - باید مانند نقش چشم و گوش و دست و پا و زبان - به عنوان اعضای فعال و مؤثر در کل بدن - عمل نمایند؛ یعنی مساوات چشم و گوش در مفید بودن برای بدن، اقتضا نمیکند که چشم مانند گوش، باز و بیپرده بوده در معرض برخورد با انواع آسیبها مانند باد، آب، گاز و غیره قرار گیرد و یا زبان باید مانند دست، گشاده و بیپوشش باشد و این استدلال که هر دو، عضو یک بدن میباشند پس چرا یکی باز است و دیگری بسته؛ یکی رو گشاده و دیگری پوشیده؟ ناقص و نارساست چرا که هر یک، ویژگیها و کارکردهای مخصوص به خود دارند.
در مقاطعی از تاریخ، زنان، پستهای درجه اول و مناصب ویژهای را در صحنه حکومت، سیاست و اداره کشور خود دارا شدند و در برخی ادوار، پسران موظف به دادن نفقه به پدر و مادر نبودند ولی دختران مجبور به انجام این تعهد بودند حتی اگر موافق میل باطنی آنها نبود. همچنین مصریان به شدت، حرمت زنان را پاس میداشتند تا حدی که چند شهبانو بر آنان فرمان میراندند. یکی از شرایطی که در قباله ازدواج مردم مصر ثبت میشد؛ اطاعت کامل مرد از زن بود. به طور کلی، زن در مصر باستان، فرمانروای خانواده بود و مردان مجبور بودند دستمزد خود را بدون دخل و تصرف به خدمت بانوی خانه بیاورند و زنان حق داشتند آن را بدون اجازه شوهر خرج کنند[1] و در برخی کشورها مدیریت نظامی در اختیار زنان بود و قراردادهای جنگ و صلح و آتشبس به امضای آنان میرسید. و از آنجا که چنین شیوههایی در اداره امور کلان سیاسی و اقتصادی کشور و سرپرستی خانواده موفق نبود، به طور طبیعی و بدون فشار خارجی بار سنگین مدیریتخرد و کلان از دوش آنان برداشته شد(یا خود زنان آن را بر زمین نهادند) و مردان برداشتند و بر دوش کشیدند.
از این رو مدیریت و مسؤولیتپذیری زن در این سطح، نه فقط از کشور متمدن و پیشرفته مصر به کشورهای دیگر سرایت نکرد و جهان شمول نشد، در خود مصر نیز پایدار نماند. در حدود سه هزار سال قبل از اسلام، زن مورد بیاحترامی و تحقیر و تضییع حقوق قرار داشت و در تمام این مدت اکثر اقوام و ملل «چه پیشرفته و متمدن، چه وحشی و بیتمدن و چه نیمهمتمدن» مانند یکدیگر به زنان نگاه میکردند و به طور یکنواخت با آنان رفتار مینمودند. در اغلب آیینهای رایج در اقوام و ملل نیمهمتمدن و حتی مترقی و متمدن قبل از اسلام، زن، انسانی بود بی اراده و تصمیم، بلکه بردهوار در اختیار پدران، شوهران و فرزندان قرار داشت.
مقایسه
گرچه برای افراد مؤمن به حقانیت احکام اسلام و معتقد به حکیمانه بودن دستورات الهی قرآن، نیازی نیست که آداب و رسوم اقوام و ملل یا دستورات سایر کتب و ادیان آسمانی پیشین بررسی و تبیین شود، ولی برای کسب اعتماد و اطمینان بیشتر به صحت و درستی احکام متقن اسلام، اشارهای هر چند کوتاه به آداب و رسوم و مقررات سایر ملل و ادیان داشته باشیم تا با مقایسه اسلام با ادیان و ملل غیراسلامی، قوت و استحکام حقوق زن در اسلام، روشنتر و واضحتر گردد. از نظر تاریخی، این مطلب مسلم است که زن در دیدگاه غیراسلامی، حتی در تفکر معاصر غرب - که به زعم برخی، پیشرفتهترین نوع تفکرات جهان بشریت در غیر ادیان آسمانی است -، به مراتب محرومتر و مظلومتر از مرد بوده و هست. تا جایی که در برخی از قبایل، پس از مرگ شوهر، زن را میکشتند و در کنار قبر شوهر دفن میکردند و برخی دیگر، زن را زنده در گور شوهر دفن میکردند.[2] زن در اقوام متمدن قبل از اسلام حق تملک داشت(به سبب ارث و غیره) اما حق تصرف در مال خود را نداشت(همچون کودک و دیوانه).[3]
نمونههایی از برخورد ملتها با زن
هند گرچه از روزگاران قدیم، هند دارای علم، تمدن و فرهنگ بود اما وضعیت زنان بهتر از ملل و اقوام دیگر نبود، بلکه همانند سایر ملتها، قبل از ازدواج؛ ملک و برده پدر و پس از ازدواج؛ برده و ملک شوهر بود و پس از مرگ او، زن با لباسهای فاخر و آرایش کرده همچون شب عروسی و زفاف، همراه با جسد مرده شوهرش زنده در آتش سوزانده میشد. از مردگان خود ارث نمیبرد و بدون اذن و رضایت او، شوهرش میدادند. اقوام هندی معتقد بودند زن، سرچشمه گناه و سرمنشاء سرشکستگی اخلاق و روحیات جامعه است و برای او، شخصیت مستقل انسانی قائل نبودند.[4]
ایران
در ایران باستان، طبق آیین زرتشت خیانت زن موجب اعدام بود و در عهد ساسانیان این حکم تخفیف یافت به این صورت که در اولین بار، زندانی و در صورت تکرار، محکوم به اعدام میشد.[5]
مصر قدیم
پدران از شنیدن خبر ولادت پسر، خوشنود و از شنیدن خبر دختر، بسیار افسرده و ناراحت میشدند و رنگ چهره آنان تغییر میکرد. جالب این که از ترس دختر بودن فرزند، برای شناسایی جنین، تجربیاتی داشتند و از این راه دختران را قبل از تولد سقط میکردند. مصریان قدیم با حرص تمام، اصرار بر خانهنشینی زنان داشتند و زنان هرگز نمیتوانستند از خانههای خود بیرون آیند جز برای خدمتگذاری کاخها و خدایان و در نهایت خواری و پستی میزیستند.
یونان
زن یونانی نموداری از درک اسفل بود در اخلاق زندگی و در نهایت پستی و ذلت. در یونان قدیم، زن فاقد شخصیت اجتماعی بود و نقشی در تمدن درخشان آن عصر طلایی نداشت. و در خانه پنهان نگه داشته میشد و در مقطعی، به صورت عشرتکدهای سیار به عفت فروشی میپرداخت. یکی از مورخان یونانی مینویسد: «باید نام زن هم مانند خودش در خانه محبوس باشد». «دموستن» خطیب معروف یونانی میگوید: «ما زنان هوسران را برای لذت میخواهیم ... و همسران را برای فرزندان مشروع». زن در یونان قابل فروش و هبه بود و پدر همین دموستن، مادر او را به یکی از دوستان خود بخشیده بود و به قولی، سقراط نیز همسر خود را به «آلسی بیاد» خطیب قرض داده بود. و در عرف آن زمان، مرد اگر سنین جوانی را گذرانده بود، وظیفه داشت مرد جوانی را برای همبستری زن خود پیدا کند. ولی زن با داشتن هر نوع رابطه جنسی بدون اذن شوهر، مستحق قتل بود.[6] در میان یونانیان، زن، مانند برده خرید و فروش میشد، در برابر پدر و شوهر حق مالکیت، معاشرت و حیات نداشت. پدر یا شوهر میتوانستند زن و دختر خود را بفروشند و قرض یا اجاره دهند و او را بکشند.[7]
روم
مقررات روم به مرد اجازه میداد حتی زن خود را به قتل برساند. البته با پیشرفت تمدن روم سختگیریها بر زنان اندکی تخفیف یافت و آزادی نسبی به آنها داده شد. اما در عوض، فساد و فحشا و هرزگی زنان، رواج فراوانی یافت.[8] در تمدن روم که چهار قرن قبل از میلاد پایهگذاری شد، زنان، جزء جامعه بشری و حتی عضو خانواده نبودند. خانواده فقط از مردان تشکیل میشد و زنان حق شکایت در دادگاه را نداشتند. همچنین مجاز به داد و ستد نبودند و معاملات آنها رسمی نبود و ثبت نمیشد و حتی اگر مردی مصلحت را در کشتن زن میدید رایش نافذ بود و مانعی برای اجرای تصمیمش وجود نداشت.[9]
آشوریها
از آداب و رسوم آنان میتوان به این موارد اشاره کرد: اگر جرم زن از نظر اسراف و تبذیر در اموال شوهر در دادگاه ثابت میشد شوهرش حق داشت او را در آب غرق کند.[10] در سرزمین «بابل» مرکز تمدن کلدانیان و آشوریان سالی یک بار، دخترانی را که پا به سن زناشویی گذاشته بودند در یکجا جمع میکردند و هر یک را بر حسب زیبایی، به نرخی میفروختند.[11]
چین
در دوران بسیار دور، در میان اقوام و ملل چینی هیچ اثری از فرهنگ و تمدن نبود حتی فرزندان پدران خود را نمیشناختند، فقط مادران خود را میشناختند(همچون حیوانات). تا این که شخص حکیمی به نام «فوه سی» درگذشته به سال 2736 قبل از میلاد، دستورات و مقرراتی برای زندگی اجتماعی آن روز تنظیم نمود و تا حدی به اوضاع و احوال آشفته مردم سر و سامان داد . ولی با کمال تأسف، سهم زن از آن تمدن و فرهنگ، جز فرمانبری بردهوار(بدون داشتن هیچ حق اعتراضی) چیز دیگری نبود. قبل از ازدواج میبایست از پدر اطاعت کند و بعد از ازدواج، تحت اوامر شوهر باشد و پس از فوت او، زیر نظر پسر بزرگ خود. در آن تمدن برای دختران، سهمالارث وجود نداشت؛ زیرا دختران را فرزند نمیدانستند.[12]
عربها و عربستان
وضع اقوام و ملل عرب، اعم از اقوام متمدن(مانند یمن) و طوایف غیر متمدن(شبه جزیره عربستان) در آداب و رسوم کم و بیش همچون ملل و طوایف دیگر جوامع انسانی آن روز بود. بیمناسبت نیست نگاهی به مسأله «دخترکشی» که اعراب جاهلیت به آن مشهور بودند بیندازیم: موضوع فرزندکشی که در قرآن مکرر ذکر و مورد توبیخ واقع شده است، گرچه مخاطب مستقیم آن، عربها میباشند ولی به مقتضای «نزل القرآن علی طریقة: و ایاک اعنی و اسمعی یاجاره»[13] دستوری است عام و خطابی است شامل کل جهان و جهانیان و نمیتوان با تمسک به ظاهر آن استدلال کرد که این شیوه و رفتار در عرب بیشتر از دیگران و یا حتی شایع بود. گرچه از «میدانی» نقل است که فرزند کشی در میان عربها فراوان صورت میگرفت و همه طوایف را شامل میشد اما به گفته «لین پول» فقط در بعضی از طوایف و قبایل عرب(صحرانشینان) آن هم به ندرت اتفاق میافتاد.[14] گفتار «لین پول» از اتقان بیشتری برخوردار است به دلایل زیر:
1- عواطف خویشاوندی به اقتضای زندگی عشایری در عرب، درخشنده و بسیار شدید بود. از این رو، عادت عرب چنین بود که برای صلح و آتشبس و پایان دادن به جنگ و خونریزی بین دو طایفه متخاصم، از هر طرف دختری به طرف دیگر میدادند و به این وسیله پیوند خویشی و قرابت بوجود میآوردند و صفا و صمیمیت بین آن دو قبیله را برای همیشه تضمین میکردند و هرگز شنیده نشد در یکی از حالات خشم و غضب تعصب و حمیت و مانند آن کسی پدر، مادر، برادر و یا خواهر خود را کشته باشد.
2- اگر دخترکشی عادتی شایع بود، طبعاً در اشعار و سرودهها و ترانهها به عنوان امتیاز قبیلگی ذکر میشد و کم و زیادش در یکی از طوایف، بهانه مدح و ذم ایجاد میکرد. همچنان که اوصافی از قبیل شجاعت، سخاوت، حمایت از پناهندگان، وفای به عهد و اضداد آنها فراوان در اشعار عرب جاهلی با(اغراق و مبالغه)، دستمایه مدح و ذم شده است و حتی نام نمونهها و قهرمانانی نیز مانند عنترةبن شداد(در شجاعت و دفاع از قوم و قبیله خود) و حاتم طایی(در سخاوت) و مجیر الجراد(در پناهدهی به پناهندگان) و سموال(در وفای به وعده) بر سر زبانها زنده و جاوید مانده است . و اما اهتمام قرآن به این موضوع؛ گویا سرش یک نکته تربیتی مهم و سازنده باشد که هر کار زیبا و نیکو(هر چند در شماری اندک)، غلیظتر و بزرگتر از آنچه هست معرفی شود تا همگان تشویق به انجام آن شوند . همچنین هر امر زشت و نکوهیده(هر چند در شماری اندک)، بزرگ و مهم جلوه داده شود تا کسی رغبت در انجام آن نکند.
شایان ذکر است این مسأله در عصر حاضر هم کم و بیش وجود دارد و طبق نقل رسانهها در کشور هند سالی پنج میلیون دختر قبل از تولد به وسایل و ابزار ممنوعه پزشکی شناسایی و سقط میشوند. پس از ذکر شیوه نگرش اقوام مختلف به زن، جا دارد نظر چند تن از فیلسوفان را هم در این زمینه یاد آور شویم: افلاطون(متوفای 347 ق . م). و بردون فیلسوف اشتراکی، زن را قابل استفاده همزمان برای عموم مردان میدانستند و معتقد به ازدواج مشترک و عمومی بودند; یعنی یک زن همزمان میتواند، شوهران متعدد داشته باشد و تشکیل خانواده خصوصی را ضروری نمیدانستند. ارسطو(متوفای 322 ق.م). هر چند زنان را دارای حق حیات میدانست اما معتقد به لزوم تحت فرمان درآوردن آنها بود و چنین میپنداشت که زنان، شایستگی آزادی و حقوق سیاسی را ندارند.[15]
بردون در کتاب خود به نام «ابتکار نظام» چنین مینویسد: «همانا وجدان زن کمتر از وجدان ما میباشد به همان اندازه که عقل او کمتر از عقل ماست.»[16] «مجموع توان جسمی و فکری زن، دو سوم توان فکری و جسمی مرد است.»[17] «تفاوت جسمی و روانی زن و مرد به قدری است که برخی از علمای تشریح معتقدند: زن و مرد کنونی از یک نسل و تبار نیستند. و همزاد زنان کنونی، مردانی بودند مانند آنان ضعیف و ناتوان و آن مردان در اثر ضعف و ناتوانی، مغلوب مردان قویتر از خود گشته و منقرض شدند و زنان ضعیف آنان در اختیار مردان قوی کنونی قرار گرفتند.»[18] ژان ژاک روسو(متولد ژنو و متوفای 1778 م). فیلسوف فرانسوی مسیحی مذهب در کتاب مشهور خود «قرارداد اجتماعی» نظریه انقلابی معروف خود را که زمینهساز و تأثیرگذار در انقلاب کبیر فرانسه بود منتشر ساخت. وی میگوید:
«زن نه برای آموزش علم و حکمت آفریده شد و نه برای تفکر و اندیشه و نه فنآوری و نه سیاستمداری. فقط برای این آفریده شد که مادری باشد با شیر خود فرزندش را تغذیه کند و در دوران ناتوانی آنها با عنایت ویژه خود سرپرستی نماید. و پس از آن، آنان را تحویل پدر یا مربی دیگری دهد و او باز گردد به انجام وظیفه مادری خود که باردار شود و بزاید و شیر دهد و بزرگ کند و تحویل دهد و آماده شود که مجدداً باردار شود و شیر دهد و پرستاری نماید و تا آخر، خود و فرزندانش تحت تکفل مرد باشد.»[19]
فرید وجدی نیز نظر خود را اینگونه بیان میکند:
«زن برای اکتشافات دقیق علمی و فنی آفریده نشده و هرگاه زنی وقت و عمر خود را صرف کشف ستارهای کند یا به وجود میکروبی پی ببرد و یا به اطلاعات جدیدی در علم تشریح برسد چنین زنی از مرز وظایف خود خارج شده، ناقص و نسبت به فطرت و طینت خود معصیت کار است و باید زنان را از پیروی او بر حذر داشت.»[20] نیچه فیلسوف مسیحی آلمانی(متوفا به سال 1900م). میگوید: «راه و رسم مرد، اراده و راه و رسم زن، فرمانبری است.» «زن را به حقیقت چه کار؟ مهمترین موضوع برای او، ظاهر و زیبایی است.» «وقتی به سراغ زن میروید، شلاق را فراموش نکنید.»[21]
علامه طباطبایی(ره) میگوید: «برخورد امم غیرمتمدن با زن مانند برخورد با حیوانات بود. آن را میخرید از پدر یا شوهر یا فرزند و میفروخت و اجاره میداد و میبخشید و قرض میداد برای فرزند آوری یا خدمت یا فقط همبستری. و در قحطیها و جشنها او را میکشت و میخورد. و حتی حق داشت او را بکشد و دفن کند. و یا او را مانند حیوانات صحرایی غیرمفید بیغذا رها کند تا بمیرد. و زن موظف بود خواسته یا نخواسته از مرد - پدر یا شوهر - اطاعت بی چون و چرا کند و در هیچ یک از کارهای خود استقلال رأی و عمل نداشت. و شگفتآور این که در برخی از قبایل چنین رسم و سنت بود که زن پس از زایمان فوراً برمیخاست برای انجام کارهای خانه، و شوهرش به جای او در بستر او میخوابید و استراحت میکرد.»[22]
از دایرةالمعارف فرانسوی نقل است که زن ترکیب جسمانیش همانند ترکیب جسمانی کودک است و به همین دلیل میبینیم بسیار حساس و خیلی زود تحت تأثیر شرایط و اوضاع خارجی قرار میگیرد، نظیر غم و شادی و ترس، و به همین جهت است که احساسات زن زودگذر است؛ یعنی همچنان که زود غمگین و شاد و ترسان میشود همچنین این حالات به زودی از او دور میشود.[23]
زن در نگاه پیروان ادیان
زن در دیدگاه و عقیده یهود و مسیحیت تحریف شده نیز وضعیتی شبیه ملل دیگر داشت. مثلاً نزد برخی یهودیان، پدر، دختر نابالغ خود را میتوانست بفروشد. کشیشان مسیحی زن را عامل و مظهر شیطان و موجب فساد و فحشا میدانستند و تا مدتها پیرامون این مسأله در مدارس خود تحقیق میکردند که آیا زن میتواند مانند مرد، خدا را عبادت کند؟ آیا میتواند داخل بهشت شود؟ آیا زن انسان است و روح دارد؟ آیا میتواند جاوید بماند یا مادهای فانی است و روح مجرد ندارد؟ در مسیحیت به علت رواج فرهنگ تنفر از زن و بیارزش بودن او، عزوبت مرد تشویق میشد و ازدواج در نظر آنها دامی از طرف شیطان برای سقوط در جهنم محسوب میگردید.[24] در دیدگاه آنان، زن، جرثومه گناه و پلید بالذات بود.[25] به نظر کلیسا، محبت به زن، در شمار یکی از مفاسد بزرگ اخلاقی بود.[26] در حالی که از صاحب خلق عظیم پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) نقل است که فرمود:
«احب من دنیاکم الطیب و النساء.»[27] یعنی: از دنیای شما دو چیز را دوست دارم: بوی خوش و زنان را. «خیر اولادکم البنات.»[28] یعنی: بهترین فرزندان شما دختران هستند. «من اشتری تحفة فلیبدا بالاناث قبل الذکور.»[29] یعنی: کسی که هدیهای خرید دختران را در هدیه مقدم بدارد. «اقربکم الی احسنکم خلقا لاهله.»[30] یعنی: نزدیکترین شما به من کسی است که با خانواده خود خوش خلقتر باشد. «الجنة تحت اقدام الامهات.»[31] یعنی: بهشت زیر پای مادران است. شخصی از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) سؤال کرد: به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: مادرت. گفت: دیگر چه کسی؟ فرمود: مادرت. برای بار سوم پرسید: دیگر چه کسی؟ فرمود: مادرت. مجدداً گفت: دیگر چه کسی؟ فرمود: پدرت.[32] همچنین از آن حضرت نقل شده است: «لفضلت النساء.»[33] «و لآثرت النساء علی الرجال»[34] یعنی: زنان را بر مردان ترجیح میدهم. «البنات حسنات والبنون نعم والحسنات یثاب علیها والنعم مسؤول عنها.»[35] یعنی: دختران حسنه هستند و پسران نعمت. برای حسنات پاداش مقرر شده است ولی در مورد نعمتها، سؤال میشود. در قرآن کریم نیز میخوانیم: «و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجة و الله عزیز حکیم»[36]
در فرهنگ سنتی مغرب زمین
در غرب تا مدتهای مدید، این بحث مطرح بود که آیا زن انسان است یا خیر؟ و بالاخره در قرن پنجم یا ششم میلادی در یک مجمع مهم، تصویب شد که زن هم انسان است اما برای خدمت به مردان آفریده شد. تا اوایل قرن بیستم در جامعه سنتی غرب(در بعضی از کشورها) کلیه اموال زن پس از ازدواج به همسرش منتقل میشد و حتی نام خانوادگی خود را از دست میداد و به نام خانوادگی شوهر نامیده میشد. در قرن بیستم در اثر رواج تفکر آزادی و آزادی خواهی، فریاد حمایت از حقوق زنان نیز رواج یافت و در پی سخنرانیها، مقالات و کتابها؛ نهضتی به وجود آمد به نام جنبش «فمنیسم». این جنبش معتقد بود روابط زن و مرد در نظام خانواده ظالمانه است و برای رهایی از حاکمیت مرد بر زن؛ باید شکل فعلی نهاد خانواده ممنوع شود و روابط زن و مرد آزاد و در خارج از چهارچوب نظام خانواده برقرار گردد.
برخی از هواداران این جنبش، کمکم پا را فراتر گذاشته و گفتند: در روابط آزاد و بدون مرز زن و مرد، باز هم مرد حاکم میشود و زن، محکوم، مرد طالب است و زن مطلوب، بر همین اساس مسأله همجنسگرایی را بین زنان ترویج کردند اما در اثر گذشت زمان و ثابت شدن بیپایگی آن همه شور و شعارهایی که در حمایت از احقاق حقوق زنان سرداده میشد، وضعیت نهضت فمینیسم در دهه هشتاد کمرنگ شد؛ زیرا پس از گذشت چند دهه، ناکارآمدی ادعای آزادیطلبی، بر زنان فریب خورده ثابتشد و احساس کردند که نه شوهر دارند که از وجود آنان حمایت عاطفی مسؤولانه کند و نه فرزندی که امید و پناه آینده آنان باشد. و لذا از پایبندی به مکتب «فمینیسم» بریدند.[37] در یک جمعبندی میتوان سیر صعودی و نزولی دیدگاههای پیرامون زن را به ترتیب زیر برشمرد:
1- شیء و کالا.
2- برده و بنده.
3- آزاده و محدود.
4- آزاد از خانواده(نه از فرزند).
5- آزاد از مطلق ارتباط با مردان و اکتفا به هم جنس.
همه این مکاتب در ادوار پیشین مطرح شد و دهها سال و شاید قرنها در قسمتهایی از مناطق جغرافیایی حاکم بود. در این میان هر نوع تلاش و تکاپو برای دستیابی به آزادی مصنوعی و غیرفطری زنان با رواجی موقت و محدود، به جز ناکامی و شکست، نتیجهای از خود به جای نگذاشت و هرگز طرفدارانی پایدار به دست نیاورد و عقلاً مخصوصاً خود زنان نپسندیدند و با شدت هر چه تمامتر از آن فاصله گرفتند.
دیدگاه
گاه اینگونه است که انسان به چیزی با دیده حقارت و بیارزشی و ناشایستگی نگاه میکند و در عین حال با توجه به عوارض خارجی(از قبیل ترس و احتیاج و حیا) مانند شخص ظالم و مهمان ناخوانده و غیره به طور ناخواسته و برخلاف تمایل قلبی به آن شیء یا شخص، احترام و تجلیل میکند و لذا قبلاً باید توجه کرد که برخوردهای محترمانهای که به گروه زنان میشود نشأت گرفته از چه دیدگاهی است؟ آیا طبیعی و بر محور شایسته سالاری است و یا غیرطبیعی و برخاسته از فشارهای بیرونی از قبیل حیای اجتماعی و نیاز فردی و خانوادگی؟
زن از منظر اسلام
هر یک از آرا و عقاید طوایف و ملل(متمدن و غیرمتمدن، مذهبی و لائیک) متضمن نوعی تضعیف و تحقیر زن بود و مشتمل بر محروم نگه داشتن زن از برخی حقوق اجتماعی بلکه تحمیل مسؤولیتهایی بیش از توان او و بالاتر از مسؤولیتهای مردان. اکنون فرصت آن است که نگاهی به جایگاه زن در اسلام داشته باشیم: با یک بررسی اجمالی به این نتیجه میرسیم که این دین مبین از تمام جهات و در کل ابعاد زندگی، اعم از حالات شخصی و مقررات اجتماعی، احترام و وظایف و حقوق زنان را متناسب با شرایط و توانمندی جسمی و روحی آنان در نظر گرفته است و به بیانی دیگر؛ نظر به این که عواطف و احساسات(از قبیل صبر و حیا و محبت و ترس) در زنان غالب است و با توجه به ظرافت جسمی آنان، حقوقی متناسب با این شرایط مانند تربیت، پرستاری و خانهداری و غیره برایشان در نظر گرفته شد از طرف دیگر در مردان، نیروی تفکر، باریک بینی، عاقبت اندیشی، و خشونت، چیره است و با توجه به توانمندی و چالاکی بدنی، وظایف و تکالیف پرمشقت و جنجالی و سخت به آنان واگذار شد. جا دارد از محورهای گوناگون به جایگاه زن در این مکتب نجاتبخش بپردازیم:
1- احترام به زنان
در قرآن کریم، تعبیراتی که از زنان میشود چه به صورت خطاب و چه به صورت غیاب، بسیار محترمانه و همانند مردان میباشد: «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض»[38]؛ «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض»[39]؛ «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم»[40]; «و قل للمؤمنات یغضض من ابصارهن»[41]; «من ذکر او انثی»[42]؛ «و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنات»[43]؛ «و للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن». و در برخی موارد، به زنان توجه و عنایتی بیش از مردان شده است:
«ضرب الله مثلا للذین کفروا امراة نوح و امراة لوط»[44]؛ «و ضرب الله مثلا للذین امنوا امراة فرعون ... و مریم ابنت عمران»[45] در این دو آیه، دو زن، نمونه و نمادی از کل کافران و دو زن دیگر، نمونه و اسوه مردان و زنان مؤمن قرار گرفتهاند. «یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک واصطفاک ...»[46] ناگفته نماند که در این آیه دو برجستگی و امتیاز برای حضرت مریم(س) ذکر شده است:
1- جمله «اصطفاک» در خطاب به مریم همچون خطاب به پیامبر بزرگ؛ یعنی حضرت موسی(علیه السلام) است «قال یا موسی انی اصطفیتک»[47] با این تفاوت که حضرت موسی(ع) یکبار مخاطب به «اصطفاک» شد و حضرت مریم(س)، دوبار همچنین حضرت مریم(س) هم طراز پیامبران بزرگ علیهم السلام معرفی شده است: «ان الله اصطفی، ادم و نوحا و ال ابراهیم»[48] علاوه بر آن، جزء کسانی است که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مأمور شد بعد از ستایش خداوند، بر آنان سلام و درود بفرستد: «قل الحمدلله و سلام علی عباده الذین اصطفی»[49]
2- برجستگی دیگر برای حضرت مریم(س)، جمله «طهرک» میباشد که در کل قرآن فقط یک بار ذکر شده است آن هم درباره یک زن یعنی حضرت «مریم»(س) (با توجه به باب تفعیل که معمولاً برای تأکید میآید و فعل ماضی متحقق الوقوع). آن بانوی برگزیده شده، همچون عیسای پیامبر(علیهما السلام) در قرآن «آیت الله» معرفی شد: «... و جعلنا ابن مریم و امه ایة»[50] و مریم مانند فرزندش مشمول نعمت ویژه خداوند قرار گرفت: «اذ قال الله: یا عسی بن مریم اذکر نعمتی علیک و علی والدتک»[51]
2- استقلال زنان
زن از نظر تصمیمگیری درباره سرنوشت و مقدرات شخصی خود در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و غیره همانند مردان، کاملاً مستقل و خودکفا هستند. در مورد حق تحصیل و انتخاب رشته تحصیلی و مالکیت و حق ثبت اسناد و املاک و انتخاب محل سکونت و مسافرت و غیره، محدود به هیچ حد و مرزی نیست(نه اجازه پدر و نه موافقت دیگران). و جالبتر این که شش سال، قبل از مردان، استقلال کامل خود را به دست میآورد؛ یعنی دختر نه ساله(آن هم به سال قمری) مانند پدر چهل ساله خود کاملاً آزاد و مختار است و بر خلاف نظریه پدر و سایر بستگان هر نوع دخل و خرج، داد و ستد و معاوضه و هر نوع بذل و بخشش انجام دهد، صحیح، نافذ، معتبر و قابل ثبت در دفاتر رسمی است بلکه به عنوان وکالت و وصایت و قیمومیت شرعی در اموال دیگران نیز حق تصرف صحیح دارد،(البته این در صورتی است که عدم رشد وی ثابت نشده باشد و یا بنا بر قولی، علاوه بر بلوغ، رشد او ثابت شده باشد). در صورتی که پسران قبل از کامل شدن پانزده سال حق کوچکترین تصرف در اموال شخصی خود را حتی با موافقت پدر ندارند و این در صورتی است که در پیشرفتهترین کشورهای اروپا مانند انگلیس و فرانسه در اواسط قرن بیستم به زنان بزرگسال حق ثبت، بدون نیاز به اجازه شوهر داده شد.
3- اصول دین و اعتقادات
در هیچ یک از مقررات کلی و جزئی اصول و اعتقادات دینی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد، نه کما و نه کیفا و در هیچ مسألهای از معتقدات دینی ما نشانی از برخورد حاکی از ضعف و عجز زنان(در باورها) سراغ نداریم.
4- فروعات دینی
در وظایف و دستورهای عملی اسلام نیز هیچ اثری از تبعیض بین زن و مرد به چشم نمیخورد. نه واجبات فردی و شخصی مانند نماز و روزه و نه فرائض اجتماعی مانند جمعه و جماعات و حج و امر به معروف. نه امور عبادی، اجتماعی، سیاسی و نه اقتصادی همچون بیع، اجاره، مضاربه، شرکت، وکالت، وصایت، ولایت(بر اموال گمشده و...) و قیمومیت(بر صغیران و...). بلکه بر خلاف رسوم طوایف و ملل، وظایف سنگین اجتماعی و مسؤولیتهای فردی زنان کمتر از مردان است مانند مسجد و نماز جمعه و جهاد ... و، نفقه دادن بر اعضای خانواده و تحمل دیه جنایتخطای اقربا و تکفل مهر و حضانت فرزند حتی شیر دادن به فرزند که شیرینترین نوع خدماترسانی زنان و مادران است، به عنوان وظیفه و تکلیف نیامده بلکه اگر خود تمایل داشته باشد و بخواهد(هر چند با اجرت) نسبت به دیگران از اولویت برخوردار است و اگر به هر علت و سببی نخواهد نوزاد خود را شیر دهد پدر موظف و مکلف است برای شیر دادن فرزند خود دایه انتخاب کند.
5- حقوق زنان
در مورد حقوق زنان چند نکته ضروری به نظر میرسد:
1- آیا مساله حقوق زن، یک بعدی و تک محوری و مقایسهای(یعنی در مقایسه با حقوق مرد) باید ملاحظه شود؟ یا همه جانبه و بر محور شایستگی ذاتی و فطری وی به ضمیمه شرایط اجتماعی؟ به طور طبیعی، نتیجه بحث به حسب تنوع محورها تفاوت دارد؛ یعنی حقوق زن در مقایسه با مرد، با توجه به همه مقررات اجتماعی، بیشتر تامین شده است؛ زیرا اگرچه زحمت تقبل مسؤولیتهای قضایی و نظامی و غیره با مردان است ولی نتایج مثبت اجتماعی و امنیتی آن متوجه زنان خواهد بود.
2- وضع و تعیین حقوق اسلامی زنان به وسیله مردان نبوده و نیست تا توهم شود که جانب یک طرف بیشتر رعایت شده و یا ظلم و ستمی بر آن روا شده باشد؛ زیرا هر ظالم و ستمگری به منظور نیاز و جبران کمبودی که در خود احساس میکند، دست به ظلم و ستم میزند و در صورتی که واضع و در نظر گیرنده حقوق هر یک از مردان و زنان، خداوند بینیاز مطلق باشد، پندار ظلم و تعدی و یا تضییع حقوق جمعی به نفع جمعی دیگر قابل تصور نیست.
3- حقوقی که در نظام سعادتبخش اسلام برای تأمین امنیت جان و مال و حیثیت اجتماعی زنان در نظر گرفته شده، کاملاً هماهنگ و همسان مردان است: «للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن»[52]؛ «للرجال نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون و للنساء نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون»[53]؛ «و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنات»[54]؛ «لا یسخر قوم من قوم ... و لا نساء من نساء ...»[55]
4- با توجه به مطالب یاد شده، در هر موردی که تفاوتی بین مقررات مربوط به زنان و مردان به نظر رسد، باید مطمئن بود که این تفاوت نشأت گرفته از شرایط طبیعی ویژه هر یک از دو جنس است نه این که با داشتن شرایط مساوی و برابر، حقوق نابرابر برای آنان در نظر گرفته شده باشد.
به عبارت دیگر، اگر زنان غربی همواره به دنبال احقاق حقوق تضییع شده خود باشند حق دارند؛ زیرا نه دین مسیحیت، حقوق آنان را تأمین کرده نه قوانین و آداب و رسوم غرب؛ اما چنین زحمتی از دوش زنان مسلمان برداشته شده؛ چرا که سیستم حقوقی اسلام، تمام نیازهای فطری، جسمی، روانی و ... او را برآورده کرده است. در خاتمه مناسب میدانیم جملاتی از «آنی رود» نویسنده شهیر انگلیسی که بیانگر آرزوی قلبی یک زن غربی است نقل کنیم. وی گوید: «اگر دختران ما در خانهها به نام کارگر یا شبیه به آن به منظور تأمین درآمد مالی بجای کارخانهها مشغول کار و کارگری شوند، آسانتر و بیدردسرتر است از اشتغال در کارگاههایی که دختران ما را دچار آلودگیهایی میکنند که تا ابد رونق زندگی آنان زدوده میشود؛ زیرا در خانهها سر و کارشان با زنان صاحب خانه است.
و ای کاش کشور ما(کشورهای غربی) همچون کشورهای اسلامی میبود که خدمتگزاران با پوشش وقار و عفت، آسودهترین زندگی را دارند و همچون خانه خدایان با آنان رفتار میشود و هیچ گرد نگرانی بر دامن آنان ننشیند. آری، ننگ است برای کشور انگلستان که دخترانش نمونه رذالت باشند در اثر آمیختگی با مردان. چه میشود ما را که سعی نمیکنیم وظایف و مسؤولیت زنان ما هماهنگ با فطرت و طبیعت آنان باشد؛ یعنی همان خانهنشینی و واگذاری کارهای مردان به مردان به منظور تضمین شرافت زنان.»[56]
پینوشتها:
[1]. ثریا مکنون و مریم صانعپور، بررسی تاریخی منزلت زن، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، چاپ دوم، صص 28 - 27 و کلیات تاریخ: ج 2، ص 415.
[2]. دکتر ثریا مکنون و مریم صانعپور، پیشین، صص 29 – 28؛ و ویل دورانت، تاریخ تمدن، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، تهران، چاپ سوم، 1370، ج 1، ص 565.
[3]. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، انتشارات محمدی، تهران، چاپ سوم، 1362، ج 4، ص 87.
[4]. مریم نور الدین فضل الله، المراة فی ظل الاسلام، انتشارات دار الزهراء، بیروت، چاپ چهارم، 1405ق، ص 31.
[5]. همان، ص 26 .
[6]. سید محمد خامنهای، حقوق زن، انتشارات تک، تهران، 1368، ص 22.
[7]. سید محمد خامنهای، پیشین، ص 23.
[8]. مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 29.
[9]. سید محمد حسین طباطبایی، پیشین، ص 89.
[10]. همان، ص 89.
[11]. دکتر ثریا مکنون و مریم صانعپور، پیشین، ص 28.
[12]. مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 26.
[13]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، انتشارات مؤسسة الوفاء، بیروت، چاپ سوم، 1403ق . ، ج 11، ص 13.
[14]. مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 20.
[15]. دکتر ثریا مکنون و مریم صانعپور، پیشین، ص 28.
[16]. مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 32 .
[17]. محمد فرید وجدی، دائرةالمعارف، انتشارات دارالمعرفه، بیروت، چاپ سوم، ج 8، ص 602.
[18]. همان، ص 599.
[19]. مریم نور الدین فضل الله، پیشین.
[20]. محمد فرید وجدی، پیشین، ص 598.
[21]. مجله زنان فردا، ش 2 و 3(آذر و دی 1381).
[22]. سید محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج 2، ص 274.
[23]. مریم نور الدین فضل الله، پیشین، ص 33.
[24]. سید محمد خامنهای، پیشین، ص 23 .
[25]. همان، ص 37.
[26]. همان، ص 38 به نقل از شهید مطهری.
[27]. محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 103، ص 218.
[28]. عباس قمی، سفینة البحار، انتشارات کتابخانه سنایی، ج 8، ص 579.
[29]. عباس قمی، پیشین، ص 580 .
[30]. محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 71، ص 387 .
[31]. هندی، کنز العمال، مؤسسة الرساله، بیروت، چاپ سوم، 1409 . ق، ج 16، ص 461، حدیث 45439.
[32]. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1365، ج 2، ص 160.
[33]. هندی، پیشین، حدیث 45359.
[34]. همان، حدیث 45360.
[35]. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1362، حدیث 22355.
[36]. بقره/228.
[37]. ر . ک .: افق حوزه، ش 22، ص 4.
[38]. توبه/7.
[39]. توبه/67.
[40]. نور/30.
[41]. نور/31.
[42]. آل عمران/195.
[43]. فتح/25.
[44]. تحریم/10.
[45]. تحریم/12 - 11.
[46]. آل عمران/42.
[47]. اعراف/144.
[48]. آل عمران/33.
[49]. نمل/59.
[50]. مؤمنون/50.
[51]. مائده/110.
[52]. نساء/32.
[53]. نساء/7.
[54]. فتح/25.
[55]. حجرات/11.
[56]. مریم نور الدین فضل الله، پیشین، ص 45.