چکیده:
بر اساس آیات و فرامین الهی، پیامبرِ اعظم صلیاللهعلیهوآله و اعظمِ پیامبران علیهمالسلام به عنوان آخرین فرستاده آسمانی رسالت داشت جامعه و امتی یگانه، فراگیر، معتدل و متعادل، حقمدار، عدالت گستر و نمونه و شاهد بر همگان و به بیان دیگر، بهترین جامعه و اُمت از آغاز خلقت تا کنون را ایجاد نماید.در این نوشتار ضمن اشاره به آموزههای جامعهساز در آیات قرآن و روایات، هفت اصل از آن آموزهها به تفصیل بررسی شده است:
1. اصل اقامه عدالت توسط همه مردم در زندگی فردی و اجتماعی؛
2. اصل وحدت، حل و فصل اختلافات و مهرورزی؛
3. اصل تعاون و همکاری در کارهای خیر و عدم تعاون در گناه و تجاوز؛
4. اصل احسان و نیکوکاری و انفاق و مبارزه با فقر و بسط درست کاری و صداقت در داد و ستدها؛
5. اصل مسئولیت نظارت همگانی یا امر به معروف و نهی از منکر؛
6. اصل مبارزه با هر گونه فساد اخلاقی، مالی، اداری و سیاسی؛
7. اصل ساماندهی و بسامان نمودن امور.
با توجه به این که بر اساس وعده خداوند در قرآن کریم، جامعه بشری، به سوی بسط و گسترش روزافزون اسلام و تحقق اراده الهی مبنی بر حاکمیت مطلق ارزشهای الهی در حال حرکت است و در آینده، جامعه جهانی واحد و تکامل یافتهای به رهبری مهدی موعود از اهلبیت مطهر پیامبر صلیاللهعلیهوآله تشکیل خواهد شد که در آن همه ارزشهای امکانی انسانیت به فعلیت میرسد و انسان به کمال حقیقی و سعادت واقعی خود خواهد رسید، رسالت همه مذاهب اسلامی، برنامهریزی و گام برداشتن در جهت تحقق اهداف جامعهسازی نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله و بر مبنای قرآن و سیره گرانسنگ نبوی دانسته شده است.
کلمات کلیدی:
جامعهسازی دینی، سیره نبوی، عدالت، وحدت، احسان، نظارت همگانی.
بدون تردید همه افراد بشر دارای فطرت پاک الهی (روم/31) و از زندگی اجتماعی برخوردار و به تعبیر قرآن کریم، امتی واحد بودهاند؛ «کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً» (بقره/213). به فرموده علامه طباطبایی: «محصل معنای «...النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً» این است که انسان موجود اجتماعی است، به گونهای که هیچ عامل دیگری، آنها را از این نیاز مستغنی نمیکند». (طباطبایی، 1997، ج2، ص 126). عوامل مختلفی، از یک سو، فطرت توحیدی مردمان را پوشانده و از سوی دیگر، آنان را از یکدیگر جدا و متفاوت ساخته است؛ قرآن کریم، با تأکید بر یکسانی نژاد و همسانی سرشت انسانها، انواع اختلاف را مطرح و برخی از اقسام آن همچون تفاوت نژاد، رنگ، زبان و گویش، استعداد و طبع را دارای منشأ طبیعی و فطری و بر اساس اراده حکیمانه خداوند و نه نشانه برتری افراد بر یکدیگر دانسته است:«یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ؛ ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت، ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا از یکدیگر شناخت متقابل حاصل نمایید. همانا ارجمندترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست».(حجرات/13).«وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الأْرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ؛ و از نشانههای خداوند، آفرینش آسمان و زمین و گوناگونی زبان و رنگهای شماست.» (روم/22) «وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً؛ شما را گوناگون آفریده است.»(نوح/14). «أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ؛ آیا آنها رحمت پروردگار تو را قسمت میکنند؟» (زخرف/32). ولی قرآن از اختلافات مذموم و غیرطبیعی دیگری نیز سخن به میان آورده است که منشأ آن، خودخواهی و شقاوت(بقره/176)، ظلم و طغیان(بقره/23، آلعمران/19 و جاثیه/17) تردیدهای واهی(نساء/197) یا نادیده گرفتن حق پس از روشن شدن آن(یونس/93) میباشد و به همین جهت پارهای از مردم و حاملان تورات و انجیل را به خاطر این گونه اختلافات، سرزنش نموده است.
یکی از مسئولیتهای مهم انبیای الهی به اذن و فرمان خداوند بزرگ(انبیاء/73، سجده/24، ابراهیم/11و1، مائده/16 و احزاب/46)، دعوت مردم به پاسخگویی به ندای درونی توحیدی فطرت خویش از یک سو (بقره/21، مائده/72، اعراف/59، 65، 73 و 85 و نحل/36) و حل اختلافات غیرطبیعی آنها(1) از طریق اقامه عدل(2) و اجرای حدود الهی(3) و آزادسازی انسانها(4) از غل و زنجیرهای خرافات، عادات و رسوم غلط، جهل و نادانی، قوانین نادرست، اسارت و استبداد در چنگال طاغوتیان و زندگی ناهنجار طبقاتی (مکارم شیرازی، 1377، ج7، ص 27ـ26) و در یک کلمه، «جامعهسازی دینی» و به تعبیر دقیقتر از نظر نگارنده، «اُمّت سازی اسلامی» بوده است. خداوند دعای حضرتابراهیم علیهالسلام ، پرچمدار بزرگ توحید و پدر انبیای بزرگ الهی را چنیننقلمیکند: «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ» (بقره/128). بر اساس این، بعثت پیامبرِ اعظم علیهالسلام و اعظمِ پیامبران علیهمالسلام نیز به عنوان آخرین فرستاده آسمانی(احزاب/40)، آن بوده است که با انجام رسالت توحیدی خود و اقامه عدالت، امتی یگانه،(5) فراگیر،(6) معتدل و متعادل و جامعهای نمونه و شاهد بر همگان(7) و به دیگر سخن، بهترین اُمت از آغاز خلقت تاکنون(8) را ایجاد نماید. تحقق این اراده الهی و انجام این رسالت آسمانی،(9) به ایمانی کامل،(10) شرح صدری خداداد،(11) ارادهای پولادین،(12) رحمتی فراگیر،(13) تلاشی طاقتفرسا(14) صبری جمیل(15) و استقامتی والا و همه جانبه و در شأن فرمان الهی(16) میطلبید که خداوند متعال، آنها را به پیامبر رحمت خویش صلیاللهعلیهوآله عطا فرمود و به این جهت او را نمونه و شاهد قرار داد.(17) و نه تنها همه مؤمنان امیدوار و در جستوجوی یاد خدا را به اسوه و الگوگیری از او فراخوانده،(14) بلکه پیروی از رسول خدا را حیاتبخش،(18) و ایمان و یاری او را عامل رستگاری،(19) معرفی نموده است و از سوی دیگر، سرباز زدن از فرمان(20) و سنت و سیره آن حضرت (21) را موجب فرو افتادن در جهنم دانسته است.(22) بر اساس این، هرکس که عملش، برابر فرمان و همچون عمل رسول الله نباشد، نباید خود را شیعه یا از اهل سنت بنامد. آری، خداوند با مقرون ساختنِ اطاعت خود به اطاعت رسول (23) این نکته را به ما گوشزد نموده است که نه تنها اطاعت و پیروی از سنت و سیره رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله ، اطاعت از خداوند بزرگ(23) و نشانه محبت حضرت حق و راز محبوبیت نزد او و عامل برخورداری از مغفرت کریمانه الهی است،(24) بلکه تنها با اطاعت از آن حضرت میتوان به صراط مستقیم راه یافت(زخرف/43) و با هدایت شدگان و نعمت یافتگان الهی همراه شد.(25)
به این جهت، بر اساس آیه کریمه: «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ»(حشر/7) باید اولاً: از رها کردن و کم توجهی علمی و عملی به بزرگترین رهآورد سفارت آسمانی آن حضرت، یعنی قرآن، که موجب شکایت به درگاه خداوند متعال میشود،(26) دوری گزید. و ثانیا: از سبقت گرفتن بر رسول الله(27) و بالا بردن صدای خود بر سخن آن حضرت و ترجیح و برابری سنت و سیره دیگران بر آن وجود شریف یا متروک ساختن روش او دوری نمود که ما را از سعادت محروم نموده و عذاب الیم را در پی خواهد داشت.(28) گفتنی است سنت قولی و سیره عملی آن حضرت، از آن رو که بر اساس توحید ناب و برابر تربیت ویژه الهی تنظیم شده، همانند و همتایی ندارد.(جوادی آملی، 1381، ج8، ص 135). از این رو همه امامان اهلبیت علیهمالسلام بر اساس آن سیره مبارک حرکت نموده و ما را به پیروی از آن مسیر فراخواندهاند(نهجالبلاغه، خطبه 110 و 182). و امام حسین علیهالسلام نیز نهضت مقدس خود را با همین شعار آغاز نمود و به پایان برد؛ «اسیر بسیرة جدی و ابی» (مجلسی، 1404، ج44، ص329). نکته قابل تأمل این که شناخت دقیق و عمیق سیره گرانسنگ پیامبر که تجلی صراط مستقیماست، کار سادهای نیست؛ زیرا بازشناسی دقیق آن از سنتهایی که بعدا به واسطه اصحاب و یاران یا تحت تأثیر بسط و نشر فرهنگ جوامعِ تازه مسلمان شده، جایگزین سنت و سیره اصیل رسول خدا شدهاست، نیازمند ذهنی صاف، انگیزهای ناب، دانشی گسترده و پرهیز از تعصب و فرقهگراییهای مذهبی است. آنچه در پی میآید، نگرش کوتاهی است به برخی از تلاشهای اساسی، سنت و سیره جامعهسازی دینی پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله که برابر آیات کریمه قرآن و روایات تدوین شده و سعی گردیده مواردی مطرح گردد که هم اکنون نیز راهبرد اساسی جامعهسازی اسلامی به صورت جهانی باشد؛ زیرا این همان مسئولیت بزرگ و وظیفه مهمی است که بر عهده ماست، چون اگر خداوند متعال میخواست، خود امت اسلامی جهانی را به اراده تخلف ناپذیر خود بنیان میکرد، ولی این مسئولیت را بر دوش امت گذاشت تا روشن شود کدام یک از ما نیکوتر به انجام وظیفه میپردازد: «وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» (مائده/48).
آموزههای اساسی اجتماعی دین
از محتوای آیات قرآن و روایات میتوان آموزههای جامعهساز دین را استخراج و در قالب اصول اساسی ذیل ارایه نمود:
1. اصل اقامه عدالت توسط همه مردم در زندگی فردی و اجتماعی(مائده/5)؛
2.اصل وحدت، حل و فصل اختلافات و مهرورزی(انفال/16)؛
3. اصل تعاون و همکاری در کارهای خیر و عدم تعاون در گناه و تجاوز(مائده/2)؛
4. اصل احسان و نیکوکاری(بقره/195) و انفاق و مبارزه با فقر(انفال/41) و بسط درست کاری و صداقت در داد و ستدها (شعرا/181)؛
5. اصل مسئولیت نظارت همگانی یا امر به معروف و نهی از منکر (اعراف/199)؛
6. اصل مبارزه با هر گونه فساد اخلاقی، مالی، اداری و سیاسی (قصص /77)؛
7. اصل ساماندهی و بسامان نمودن امور.
اینک تفصیل مطالب بالا به اختصار تقدیم میگردد.
1. اصل اقامه عدالت
اقامه عدل، فرمان خداوند(30) و یکی از اهداف اصلی بعثت همه انبیا بوده است: «ما پیامبران خود را با دلایل روشن همراه با کتاب و میزان فرستادیم تا مردم قسط را برپا دارند».(حدید/25). بر همین اساس، آخرین رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نیز مسئولیت یافت تا هم خود عدالت را محقق سازد: «من مأمور شدم تا در میان شما به عدل رفتار کنم». (شوری/15) و هم اُمت اسلامی را به عدالت فرابخواند: «عدالت پیشه کنید که آن به تقوا نزدیکتر است». (مائده/8). اساسا قرآن کریم مؤمن و جامعه ایمانی را با این ویژگی معرفی میکند که نه زیر بار ظلم میرود و نه ظلم میکند: «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ» (بقره/279). آری، قرآن کریم در پی ساختن جامعهای است که همت تمامی افراد آن، اقامه عدالت باشد هر چند به زیان شخص یا خویشاوندان و نزدیکان آنان باشد. خداوند میفرماید:«ای کسانی که ایمان آوردهاید، برپا دارنده عدالت باشید هر چند به زیان خود یا پدر یا مادر یا خویشاوندان شما چه توانگر یا فقیر بوده باشد» (نساء/135). بدین سان مورد اجرای عدالت مطلوب قرآن، به مؤمنان اختصاص ندارد؛ بلکه چنان فراگیر و گسترده است که دشمنان را نیز شامل میشود و نسبت بدانان نیز باید عدالت ورزید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید برای خدا قیام کرده، شاهدان عدالت باشید و دشمنی با گروهی وادارتان نکند که عدالت نورزید، عدالت ورزید که به تقوی نزدیکتر است و تقوی پیشه کنید که او به هر کاری که میکنید آگاه است.» (مائده/8).
در تفسیر نمونه آمده است که: «در این آیه یک اصل اساسی و یک قانون کلی درباره اجرای عدالت در همه موارد بدون استثنا ذکر میکند و به تمام افراد با ایمان فرمان میدهد که قیام به عدالت کنند... باید در هر حال و در هر کار و در هر عصر و زمان قیام به عدالت کنید که این عمل خلق و خوی شما شود، و انحراف از آن برخلاف طبع و روح شما گردد.» (مکارم شیرازی، 1380، ج4، ص 161). آری، عدالت که قراردادن هر چیز و هر شخص در جایگاه شایسته خویش است (نهجالبلاغه، حکمت 437) دایرهای بسیار گسترده دارد که هم حکم و قضاوت(31)، هم سخن و گفتار(32) و هم مسایل اقتصادی(33) و اجتماعی(34) را در بر میگیرد. در سیره نبوی و علوی، عدالت در اجرای قوانین مالی و سیستم توزیع اقتصادی و مساوات در تقسیم و برخورداری از بیت المال، چنان با دقت و شدت اجرا میشد که امکانات زندگی معمولی یا رفاه نسبی برای همه قابل دستیابی باشد(قرائتی، ص 119) و ثروت در دست یک گروه خاص انباشته نشود و آموزه قرآنیِ «کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الأَْغْنِیاءِ مِنْکُمْ؛ تا میان توانگران شما دست به دست نگردد.» (حشر/7) تحقق یابد. به همین جهت برخی از اقدامات عدالت گسترانه آنها، موجب رنجش خاطر شد و دردسرهایی پدید آورد ولی به بهانه مصلت سنجی ترک نشد. به این ترتیب اجرای عدالت کار آسانی نیست و هزینههای خاص خود را دارد؛ هشدار خداوند متعال سختی اجرای عدالت را نشان میدهد: «فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ؛ در میان مردم به حق داوری کن و پیرو هوی مباش که تو را از راه خدا گمراه میکند.» (ص/26). آری، در جامعهسازی آرمانی نبوی، اقامه عدالت توسط همه انسانها، یک شعار زیبا و تعارف دلکش نیست؛ بلکه یک برنامه عملی درازآهنگی است که با چهار راهبرد اساسی «بینات»، «کتاب»، «میزان» و «حدید» به صورت جدی پیگیری میشود. (حدید/25). در سیره نبوی، کسی نباید به بهانههای واهی همچون کوچکی حوزه عمل، از اجرای عدالت دست بردارد؛ «انس بن مالک میگوید: از پیامبر صلیاللهعلیهوآله شنیدم که میفرمود:من ولی عشره فلم یعدل فیهم جاء یوم القیامه و یداه و رجلاه و رأسه فی ثقب فاس؛ کسی که سرپرستی ده نفر را به عهده دارد ولی عدالت را رعایت نکند، روز قیامت در حالی میآید که دستها، پاها و سرش در سوراخ آهنی باشد که در زیر لگام قرار دارد». (شیخ صدوق، 1366، ص 260). شایان ذکر است عدالت مطلوب اسلام یک حکم تعبدی نیست، بلکه آثار عمیق و بیبدیلی در استواری، صلابت، پیشرفت و امنیت جامعه دارد. تعبیر رسای «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم» نشانگر آن است که مهمترین عامل محوری تهدید و ناامنی همگانی، بیعدالتی و ظلم است. به فرموده علامه طباطبایی رحمهمالله: «اگر در جامعه حق پیروی شود و قسط به پا داشته شود، آن مجتمع سرپای خود خواهد ایستاد و از پا در نخواهد آمد و در نتیجه، هم غنی و توانگر باقی میماند و از پای در نمیآید و هم حال فقیر اصلاح میگردد.» (طباطبایی، 1997، ج5، ص 109).
2. وحدت، کنار نهادن اختلافات و مهرورزی
ایجاد وحدت، حل و فصل اختلافات، به ویژه در امور دینی، ایجاد فضای اخوت و برادری، از بین بردن زمینههای کینه و مهرورزی، از اقدامات اساسی جامعه سازی دینی است. خداوند در قرآن کریم همه مؤمنان را برادر (حجرات/10) و عضو اُمت یگانه و بزرگ اسلامی و بنده خود خوانده است: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ؛ همانا این امت شما، امتی یگانه است و من پروردگار شمایم پس مرا پرستش کنید». (انبیا/92 و مؤمنون /52). و با شناساندن «وحدت» به عنوان نعمت ویژه الهی، همه را به وحدت فراخوانده است:«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن گاه که دشمن (یکدیگر) بودید پس خداوند میان دلهای شما الفت و یگانگی قرار داد.» (آلعمران/103). قرآن کریم از تک تک افراد میخواهد با پیشهساختن تقوا، اختلافات خود را کنار نهند:«فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ؛ پس تقوا پیشه کنید و اختلافات میان خویش را اصلاح نمایید.» (انفال/1).
و با مشارکت در حل اختلافات خانوادگی، نظام خانواده را به آرامش رهنمون شوند(بقره/224 و نساء /35و114) و در عرصه اجتماع نیز، میان دو گروه متخاصم، صلح و دوستی پدید آورند: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُوءْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما؛ و اگر دو گروه از مؤمنان به جنگ برخاستند، بین آنان اصلاح نمایید.» (حجرات/9) خداوند، این گونه اقدامات صلح جویانه را اصلاح میان برادران نامیده است: «إِنَّمَا الْمُوءْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ؛ همانا مؤمنین برادرند پس بین برادرانتان را اصلاح نمایید.» (حجرات/10). خداوند در قرآن، به طور خاص، تفرقه در دین را مذموم و موجب عذاب معرفی نموده(35) و امت اسلامی را از آن بر حذر داشته است.(36) و به صورت آشکار، تفرقهافکنان مذهبی را به طور کلی از سنت و سیره پیامبر دور و پیامبر را از آنان، جدا دانسته است:«کسانی که آیین خود را پراکنده ساختهاند و به دستههای گوناگون تقسیم شدند تو هیچگونه رابطهای با آنها نداری و سرکار آنها با خدا است سپس خدا آنها را از آنچه انجام میدهند، آگاه خواهد ساخت».(37) و بر اقامه دین خدا و صراط مستقیم الهی و پرهیز از هرگز تفرقه و گروه گروه شدن در دین تأکید میکند:«أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ» (شوری/13).خداوند، تنازع و درگیری بین مسلمانان را برنمیتابد؛ زیرا موجب سستی، از بین رفتن شخصیت و عزت(38) و شکست در برابر دشمن میشود(39). بر اساس این، وحدت و یکپارچگی، از دیدگاه قرآن، نوعی اقتدار است که باید آن را فراهم آورد و دشمن را به وسیله آن، چنان ترساند که خیال تعرض به مسلمانان را از سر به در کند.(40) قرآن کریم، تمسک به «حبل اللّه»،(41) اطاعت از خدا و رسول (42) و اولی الامر (43) را محور وحدت بین مسلمانان معرفی نموده، و هر گونه تحاکم به طاغوت (نساء/60)، پذیرفتن حکم جاهلیت و روی گردانی از مراجعه به پیامبر و سنت و سیره حسنه آن حضرت و نپذیرفتن مرجعیت نهایی رسول اعظم در اختلافات را (44) نشانه بیایمانی، (45) نفاق (46) و پیروی از راههای گوناگون را عامل اساسی تفرقه و تشتت مذهبی دانسته است.(47).
تاریخ صدر اسلام نشانگر آن است که در سایه عنایت و اراده الهی و در پرتو اقدامات و سیره و سنت قولی و عملی نبوی، اختلافات و کینههای دیرپای قبایل در هم شکست و فضای دشمنی دیرینه و جنگ و خونریزی میان قبایل چنان به فضای دوستی بدل شد که میان آنان پیمان اخوت منعقد گردید و رابطه دو قبیله بزرگ اوس و خزرج که رقیب سرسخت یکدیگر بودند به دوستی گرایید. در سنت مبارک نبوی، از یک سو مهرورزی و دوستی با یکدیگر (48) در پرتو جلال الهی، صفت مؤمنین مقرّب نزد خداوند معرفی شده است: «ان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله کان یقول: ان للّه خلقا عن یمین العرش بین یدی اللّه و عن یمین اللّه وجوههم ابیض من الثلج و اضوأ من الشمس الضاحیة! یسال السائل: ما هولاء؟ فیقال: هولاء الذین تحابوا فی جلال اللّه؛ پیامبر صلیاللهعلیهوآله همواره میفرمود: خداوند آفریدگانی دارد که در جانب راست عرش الهی و در محضر حضرت حق هستند؛ صورتهایشان از برف سفیدتر و از خورشید درخشانتر است. شخصی پرسید که اینان چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی هستند که به خاطر عظمت خدا، همدیگر را دوست دارند». (کلینی، 1365، ج2، ص 172). و از سوی دیگر، نه تنها افراد از دست یازیدن به قتل کسی که شهادتین را در ظاهر جاری میکند،(49) گرفتار آمدن به عجب و غلو در دین مورد قبول خود (50) و تکفیر هر مسلمان دیگر به دلیل انگیزههای دنیایی و جاهطلبیهای فردی یا گروهی نهی شدهاند،(51) بلکه همه آدمیان از توهین به یکدیگر بر حذر داشته شدهاند: «مر رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله برجل من الانصار و هو یضرب وجه غلام له و یقول: قبح اللّه وجهک! و وجه من تشبهه! فقال النبی صلیاللهعلیهوآله : بئس ما قلت! فان اللّه خلق آدم علی صورته؛ پیامبر از کنار مردی از انصار گذشت که به صورت نوجوان خود سیلی میزد و میگفت: خدا صورتت را زشت گرداند و صورت کسی که تو شبیه او هستی! حضرت فرمود: سخن بدی گفتهای؛ زیرا خداوند، آدم را به شکل او آفریده است». (سید مرتضی، 1409، ص 127). و از سوی سوم، تنظیم نمودن دوستیها و دشمنیها بر اساس رضای خدا، محکمترین دستگیره ایمان معرفی شده است که مؤمنان با تمسک به آن میتوانند و باید به تحکیم ایمان خود بپردازند:«براءبن عازب میگوید: یک روز من همراه پیامبر بودم. فرمود: آیا میدانید که کدام یک از دستگیرههای ایمان قویترند؟ گفتیم: نماز. فرمود: نماز خوب است ولی آن نیست. گفتیم: زکات. فرمود: زکات خوب است ولی آن نیست. تمام شرایع اسلام را ذکر کردیم. حضرت فرمود: محکمترین دستگیره ایمان آن است که انسان در راه خدا دوست بدارد و در راه خدا دشمن بدارد».(52) و از نور الهی در آخرت برخوردار شوند.(53)
به همین جهت، آن حضرت، هرگونه افتخارگرایی و برتری طلبی را مردود اعلام نمود: «خرج رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله فحدثه سلمان و شکا الیه ما لقی من القوم و ما قال لهم؛ فقال النبی صلیاللهعلیهوآله : یا معشر قریش! ان حسب الرجل دینه و مروته خلقه و أصله عقله، قال اللّه تعالی: إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ(54)؛ روزی پیامبر صلیاللهعلیهوآله از خانه خارج شد، سلمان نزد حضرت آمد و از آنچه که از مردم به او رسیده بود (سرزنشهای نژادی و پیشینه آباء و اجدادی) شکایت کرد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: ای گروه قریش! شخصیت انسان به دینش، مروت او به اخلاقش و ریشه و اصل یک انسان به عقلش است. خداوند متعال میفرماید: ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را گروه گروه و قبیله قبیله ساختیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست». (نیشابوری، 1386، ج2، ص 283). خداوند نه تنها پیامبر رحمت را به ایجاد وحدت بین مؤمنان و مسلمانان مأمور ساخت، بلکه به او فرمان داد همه جوامع دینی اهلکتاب را نیز در سایه اعتقاد به خداوند، به وحدت بامسلمانان فرابخواند.(55) به راستی چگونه میتوان خود را پیرو سنت و سیره یا شیعه پیامبر و اهلبیت دانست و با متهم ساختن و تکفیر یکدیگر، به تفرقهافکنی در میان امت اسلامی پرداخت؟
مگر نه آن است که افزون بر تلاشهای رسول اعظم صلیاللهعلیهوآله ، بزرگترین صحابی آن حضرت، امام علی علیهالسلام ، نیز بیشتر از دوران مبارزه در کنار رسول خدا، یعنی بیست و پنج سال از عمر گرانقدر خود، را برای وحدت میان امت اسلامی صرف نمود و از حق مسلم ولایت خود نیز چشم پوشید؟ پس چگونه در شرایط حساس کنونی که امت اسلامی به وحدت نیاز مبرم و بیشتری دارد، بر خلاف روش آن اولیای الهی، تعصبهای نژادی، تقلیدهای کورکورانه، پیروی نابجا از روشهای غلط نیاکان و پیشینیان،(56) و اصرار بر اشتباهات برخی از بزرگان(57) توانسته است از طرح و نشر اندیشههای وحدتآفرین، بر اساس حق و منطبق بر سنت نبوی و علوی سر برتافته و برای برنامهریزی، رویکرد و رهیافت عملی تحقق آن مانعتراشی کند؟ آیا به راستی این همه بدبینی، سوءبرداشت، یکسویهنگری، اتهام و تهمت به یکدیگر برای اثبات درستی مذهب خود و ابطال مذهب دیگری که در میان فرق و مذاهب اسلامی به وجود آمده و توسط برخی از بیگانگان دامن زده میشود، با سنت و شیوه رسول خدا و اهل بیت مطهرش سازگار است؟ مگر نه آن است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله به امت خود فرمود: «الا اخبرکم باشرارکم قالوا: بلی یا رسول اللّه! قال: المشاءون بالنمیمة المفرقون بین الاحبة الباغون للبراء العیب؛ آیا بدترین افراد را به شما معرفی کنم؟ عرض کردند: آری یا رسول الله! فرمود: کسانی که سخنچینی کرده و بین دوستان جدایی میاندازند و برای بیگناهان عیب درست میکنند». (شیخ صدوق، 1361، ج4، ص 375). ابن عباس میگوید:«ان النبی صلیاللهعلیهوآله سئل عن الشهادة؟ فقال: تری الشمس علی مثلها فاشهد او دع؛ از پیامبر صلیاللهعلیهوآله راجع به شهادت و گواهی دادن سؤال کردند؟ فرمود: باید مورد شهادت را همانند خورشید به عیان دیده باشی تا بتوانی شهادت بدهی و گر نه آن شهادت دادن را واگذار». (محدث نوری، 1408، ج 17، ص 422) مگر خداوند حکیم، روش خردمندانه استماع و گفتوگو همراه با گزینش و پیروی از نیکوترین سخن را به ما نیاموخته و آن را نشانه هدایتیافتگی و خردورزی معرفی نکرده است(58) و مگر غیبت، عیبجویی، دروغ، تهمت، اهانت، لعن و... در این دین مقدس حرام نیست و مگر رسول خدا به ما نیاموخته که چشم از عیبجویی دیگران بپوشید و عیوب دیگران را ظاهر نکنید تا خدا عیوبتان را مخفی کند(59). که حجم فراوانی از گفتار و نوشتارهای بدبینانه بدون مدرک و سند و به صورت خصمانه و همراه با تکفیر، علیه مذاهب دیگر اسلامی منتشر میشود؟ آری، دور ساختن همه افراد امت از بدبینی، کینه و دشمنی که موجب کاهش تخاصم و درگیریها میشود و در نتیجه، در تحقق سلامت، پیشرفت و اصلاح جامعه اسلامی نقش به سزایی دارد، مسئولیت تک تک مسلمانان است. مگر نه آن است که دشمنان جوامع اسلامی، همواره با توطئههای گوناگون در صدد ایجاد اختلاف و نزاع میان مسلمانان میباشند تا در اثر این اختلاف و منازعات، زمینههای تشکیل، تشکل، اصلاح، قدرت و عزت جامعه بزرگ و امت اسلامی از بین برود؟آیا هر یک از ما برای از بین بردن زمینههای حسد و کینه در جامعه بزرگ و فراگیر امت اسلامی مسئولیت نداریم و آیا این مسئولیت را ایفا کردهایم تا آن گونه بشویم که قرآن کریم در توصیف بهشتیان میفرماید: «وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ؛ هر گونه حسد و کینه و دشمنی را از سینه آنها برکندیم در حالی که همه با هم برادرند بر روی تختها روبهروی یکدیگر قرار دارند.» (حجر/47) نه آن گونه باشیم که در وصف دوزخیان مطرح میسازد: «إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ» (ص/64). «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/38).
3. اصل تعاون و همکاری
یکی از سنتهای نبوی در جامعهسازی اسلامی، بسط و گسترش اصل تعاون و همکاری اعضای آن با یکدیگر است. از دیدگاه اسلام افراد جامعه اسلامی عضو یک پیکرند (کلینی، پیشین، ج2، ص165) که در شادی و غم یکدیگر شریک میباشند؛ آنان باید دست به دست هم بدهند تا با همکاری و تعاون، مشکلات را حل کنند. البته باید این همکاریها بر محور «بِرّ = نیکوکاری و تقوا» باشد نه بر محور «اثم = گناه و تجاوز»؛ یعنی در تعاون و همکاریها باید تنها مصلحت جامعه اسلامی و رضایت خداوند را در نظر گرفت. خداوند از یک سو همگان را به تعاون و مشارکت در کارهای خیر و تقوا و عدم همکاری در گناه و تجاوز فراخوانده است: «وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الإْثْمِ وَ الْعُدْوانِ...» (مائده/2). و از سوی دیگر، از سستی برخی مسلمانان در باز گرفتن حقوق محرومان و رانده شدگان از دیار خود انتقاد نموده و آنان را مورد عتاب قرار داده است که: «شما را چه شده است که در راه خدا و (گرفتن حقوق) مردان و زنان و کودکان مستضعف کار زار نمیکنید؟»(60) خداوند فقط به فراخوان و دعوت مؤمنان به تعاون و عتاب آنان در کندی همیاری مستضعفان بسنده ننموده، بلکه موضوع، شیوه و راههای تعاون را نیز پیش رو نهاده است تا هیچ کس نتواند با بهانهجویی از این مسئولیت بزرگ اجتماعی بگریزد: سلام کردن به هر مؤمن به هنگام ملاقات(61) و سلام دیگران را به نیکی جواب دادن حتی در حال نماز،(62) حضور فعال در اجتماعات مذهبی همچون نماز جماعت و جمعه، پرداخت زکات،(63) متعهد بودن نسبت به خویشاوندان و همسایگان از هر ملت و مذهب،(64) خیرخواهی و ابراز خالصانهترین آرزوهای نیک قلبی و درخواست مغفرت و آمرزش از خداوند متعال برای برادران مؤمن(65) نمونه و مصادیقی از همدلی، تعاون و همیاری در میان امت اسلامی است. به عنوان نمونه، به یک سنت نبوی در مورد حق همسایه اشاره میگردد: «پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: آیا میدانید که حق همسایه چیست؟ عرض کردند: خیر! فرمود: اگر از تو کمک خواست به کمک او بشتابی، اگر قرض خواست به او بدهی، اگر فقیر شد به او کمک برسانی و اگر به مصیبتی دچار شد به او تسلیت بدهی، اگر خیری نصیب او شد به او تبریک بگویی، اگر مریض شد به عیادت او بروی و اگر مُرد به تشییع جنازهاش حاضر شوی، ساختمانت را در مقابل خانه او چنان بلند نسازی که جلو هوا را بگیرد مگر به اجازه او! وقتی که میوه خریدی برای او نیز هدیه ببری و اگر نمیتوانی، میوه را مخفیانه به منزل ببر و فرزندت را با میوه بیرون میاور که فرزند او را به خشم در آورد و همسایه را با بوی غذای دیگ خود آزار مرسان مگر آن که برای او نیز سهمیهای بفرستی».(66)
در سیره نبوی آمده است که: «روزی برای پیامبر هدیهای آوردند و نزد ایشان چند نفر نشسته بودند. فرمود: شما نیز در این هدیه، شریک من هستید!». (شهید ثانی، 1407، ص 114). اکنون پرسش قابل تأمل این است که سخن نبوی پیشگفته ویژه همسایگان یک محله، یک شهر و یک کشور اسلامی است، یا در جامعهسازی اسلامی، کشورهای اسلامی نیز نسبت به کشورهای همسایه مسلمان خود چنین وظایفی بر عهده دارند؟ چرا ما همواره به احکام اسلام با چشم فردگرایانه مینگریم و آنها را در سطح کلان در نظر نمیگیریم؟ مگر امت اسلامی، امتی واحد و یگانه نیست؟ آیا تعهد در برابر تک تک افراد این امت در هر کشور و از هر نژاد و زبان و رنگ، و همبستگی، یاری و دفاع از یکدیگر، از وظایف همه کشورهای مسلمان نیست؟ به نظر میرسد کنفرانس اسلامی، سران، دولتها و مجالس کشورهای اسلامی، در موارد بالا، مسئولیتهای اساسی دارند و عالمان و اندیشمندان دلسوز امت در بازکردن باب گفتوگو و مباحثات علمی مستقیم و رو در روی مذاهب اسلامی، وظیفهای خطیر بر دوش دارند؛ زیرا اجازه برگزاری مراسم دینی پیروان ادیان دیگر در مسجد نبوی و بحث و مناظره برای روشن شدن حق با آنان، از سیره پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود.(67)
4. اصل توسعه و بهسازی اقتصادی با احسان و نیکوکاری و مبارزه با فقر
بهسازی وضعیت عمومی افراد جامعه، محرومیتزدایی، مبارزه با فقر و رسیدگی به ضعفا و ایتام و زیردستان از طریق برنامهریزیهای کلان، تدوین و اجرای قوانینِ توزیع عادلانه ثروت،(68) همراه با توجه به نیازمندیها و برآوردن آنها با انفاق در راه خدا (69) از آنچه خداوند روزی کرده،(70) اعطای وام(71) و مهلت دادن برای ادای آن،(72) احسان و نیکوکاری (73) و پرداختن صدقه به محرومین نه از سر ترحم و همراه با منّت و اذیت و فخرفروشی،(74) بلکه از سر ذی حق و شریک دانستن فقیران در ثروت خود،(75) یکی از تلاشها و اقدامات اساسی نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله در جامعهسازی دینی بود که باید هم اکنون نیز در درون کشورهای اسلامی و جامعهسازی بزرگ امت اسلامی مد نظر قرار گیرد.
5. اصل مسئولیت نظارت همگانی یا امر به معروف و نهیازمنکر (اعراف/199)
پیافکندن نظارت همگانی، توصیه متقابل مسلمانان به حق و صبر و امر به معروف و نهی از منکر و کنار نهادن رخوت، سستی و بیتفاوتی نسبت به امور اجتماعی که آثار نیک و بد آن همه را در بر خواهد گرفت(انفال/25)، یکی از اصول سنت نبوی در جامعهسازی دینی است. از دیدگاه قرآن کریم، جامعه اسلامی آنگاه بهترین جامعه و مردم آن برترینِ امتها است که امر به معروف و نهی از منکر در آن اجرا شود (طباطبایی، پیشین، ج3، ص 415): «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ...؛ شما گروه مسلمانان بهترین امت هستید...» (آلعمران/110). آری، دستیابی به جایگاه «امت برتر و ممتاز» زمانی ممکن است که دعوت به سوی نیکیها و مبارزه با کژیها فراموش نشود، وگرنه در آن زمان که این دو وظیفه فراموش شد، نه مسلمانان بهترین امت هستند و نه برای جامعه بشریت سودمند خواهند بود. (مکارم شیرازی، پیشین، ج3، ص 47). به این ترتیب، از اقدامات جامعهساز رسول اعظم صلیاللهعلیهوآله ، پرس و جو برای اطلاع یافتن از وضع مردم به منظور پیشگیری از گمراهی آنان(76)، تلاش دلسوزانه برای دور ساختن مردم از گناه(77)، تشویق مداوم مردم به محاسن اخلاقی(78)، معرفی نیک و بد و مصادیق آن(بقره/129 و آلعمران/164) و در یک کلام، برافراشتن بنیان امر به معروف و نهی از منکر بود. نکته مهم و شایان ذکر این است که هم اکنون در انجام این اصل اجتماعی و جامعهساز، به ویژه در داخل امت، باید از خودمحوری، یکسویهنگری، تنها خود را بر حق دانستن و بر دیگران به صورت کلی خط بطلان کشیدنهای موهوم و تندی در گفتار و عمل پرهیز کرد؛ زیرا قران کریم بیشتر گمانها را، گناه(79) و مسخره کردن، عیبجویی، لقب و نام بد بر یکدیگر نهادن را ستمکاری معرفی نموده و مسلمانان را از آن بازداشته است.(80)
در سیره نبوی نیز، در امر به معروف و تذکر به افراد، حفظ احترام و ادب، پرهیز از سخنان تنفربرانگیز(81) بردباری، حیا، صداقت، تواضع، تعادل، نرمی سخن و کوتاهی صدا، احترام بزرگتران و ترحم نسبت به کوچکتران رعایت میشد و از هتک حریم و بازگفتن و تکرار لغزشهای افراد، اجتناب میگردید. ما نیز باید همچون رسول خدا صلیاللهعلیهوآله باشیم که: «همواره تبسم بر لب داشت، اخلاقش نرم و همنشینیاش آرام بود، نه خشن بود و نه سختگیر و نه فحاش و نه عیبجو و نه متملق و از آنچه که نمیپسندید، تغافل میکرد و هیچ کس از او ناامید نبود.»(82) بر اساس این، ما پیروان راه آن حضرت، نباید به بهانه امر به معروف و مبارزه با منکر، به جان هم بیفتیم و موجبات دلگیری، اختلاف، آزار و زد و خورد با یکدیگر را فراهم کنیم؛ زیرا برابر فرموده پیامبر صلیاللهعلیهوآله : شبیهترین مردم از حیث صفات اخلاقی به آن حضرت کسی است که دارای اخلاقی زیباتر، نرمی و ملایمت افزونتر، نسبت به خویشاوندانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینیاش مهربانتر، نسبت به حق صبورتر و دارای کنترل خشم و بخشش و انصاف بیشتری باشد.(83) بنابراین باید غیرت دینی برگرفته از غیرت الهی جامعه بزرگ اسلامی را به این سو هدایت کرد که هیچ مسلمانی به هنجار شدن منکرات را برنتابد و در مقابل عادیسازی گناه در کشورهای اسلامی لب فرو نبسته و تساهل و تسامح را روا ندارد. اگر نیک تأمل کنیم اکنون غیرت دینی امت اسلامی و رسالت همه افراد آن، در بعد داخلی، در اصلاحات درونی و برگزاری گفتوگوهای سازنده برای ایجاد وحدت در میان امت ظاهر میشود و در بعد خارجی، در ایستادگی و مبارزه علمی و عملی با بزرگترین هجوم و قتل عام فرهنگی غرب تجلی مییابد؛ مگر نه آن است که فسادِ انبوه اعتقاد و عمل آن، مغرب زمین، مکتب و مقدسات اسلامی را مورد تهاجم همهجانبه قرار داده است و حتی به اشغال کشورهای اسلامی دست یازیده و از اشغالگران قدس نیز حمایت میکند؟
6. اصل مبارزه با هر گونه فساد اخلاقی، مالی، اداری و سیاسی
خداوند، به هیچ وجه فساد را برنمیتابد و جامعه اسلامی را بدون فساد میخواهد؛ به همین جهت، در آیات بسیاری از کتاب آسمانی خود، آدمیان را از ارتکاب هر گونه فساد نهی میکند. مرحوم شیخ طبرسی در ذیل آیه «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الأَرْضِ» (اعراف/56) میفرماید: «منظور از فساد در زمین، اضرار و زیان رساندن به مردم است و برخی به معنای کشتار و قتل مؤمنان و ظلم و گناه نیز تفسیر کردهاند.» (شیخ طبرسی، 1406، ج4، ص 56). مرحوم شیخ طوسی در تبیان میفرماید: «فساد عبارت است از هر چیزی که از اعتدال و استقامت خارج شده باشد.» (شیخ طوسی، ج1، ص 75). فخر رازی فساد را «خروج شیء از قابلیت انتفاع» و نقیض آن را «صلاح» دانسته است و از ابن عباس نقل میکند که یکی از معانی فساد در زمین: «آشکار کردن گناهان و تظاهر بر گناه و معصیت علنی » است. (رازی، 1967، ج6، ص 49). به این ترتیب، منظور از فساد در زمین، هر گونه خروج از اعتدال، غیر قابل انتفاع ساختن و زیان رساندن به دیگران، و به اختصار، هر کاری است که خدا از آن نهی کرده باشد؛ بنابر این مطلق گناه و معصیت، فساد و افساد در زمین محسوب میشود. به همین جهت، مبارزه و جلوگیری از قتل و آدمکشی،(84) فتنه،(85) دزدی،(86) رباخواری،(87) قطع رحم،(88) نابود ساختن زراعت و نسل (89) و از میان برداشتن انواع تباهی و نادرستی در محیط اجتماعی(90) لازم و واجب دانسته شده و ترویج خوبی و نیکی اجتماعی از همگان درخواست شده است. در سیره حسنه پیامبر صلیاللهعلیهوآله در امور مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، نکاتی وجود دارد که در راستای تحقق این اصل مهم جامعهسازی قرآنی، معنای خود را مییابد: تعهد نسبت به اموال بیتالمال و دغدغه نسبت به صرف آن در مورد مقرر خود،(91) طرد فاسدان و کافران و نهی از همنشینی با آنها(92) تحریم و منع همراهی و همکاری با ظالم(93)، عدم دریافت هدیه از کفار،(94) ممنوع ساختن ترور و کشتار جمعی(95)، قاطعیت در برابر ویژهخواهی و خواستههای ناصحیح نزدیکان و یاران نزدیک همانند درخواست آنان در مورد بازبودن درب خانههایشان به مساجد (اربلی، 1405، ج1، ص 320).
7. اصل ساماندهی و به سامان نمودن امور
در سنت و سیره نبوی در امر جامعهسازی، هرگز امور مختلف مردم به حال خود رها نمیشد و آن حضرت تحت عنوان تکیه بر مشیت و اراده الهی یا به اسم توکل و برخورداری از رحمت خداوند، شانه از مسئولیت حل مسایل و مشکلات مردم خالی نمیکرد، بلکه با چارهاندیشی، طرح و برنامه اجرایی و ساماندهی امکانات، در جهت به سامان کردن مسایل، اقدام مینمود. بازسازی و توسعه مسجد نبوی در زمان پیامبر در پی افزایش مسلمانان، و فرمان آن حضرت برای اختصاص یافتن یک درب به زنان به منظور جلوگیری از اختلاط زن و مرد و نهی از تشبّه زن و مرد به یکدیگر(96)، نمونههای بسیار روشن اقدامات عملی آن حضرت است.(97) همچنین تأکید بر مشورت نمودن قبل از تصمیمگیری(98) برای حل امور،(99) عاقبتنگری به هنگام تصمیمگیری،(100) ترویج فرهنگ مدارا با همدیگر،(101) اصلاح رفتار افراد با مردم بر اساس این معیار که «هرگونه دوست دارید دیگران با شما رفتار کنند، شما با آنان رفتار کنید»،(102) قدرت نمایی و ظاهرآرایی در برابر دشمن(103) و عدم انفعال در برابر تهدیدات و خشونت دشمن(104)، نمونههای دیگری است که باید دلسوزان امت اسلامی را به چارهجویی برای حل مشکلات جامعه بزرگ اسلامی رهنمون شود و عزّت پیشین این امت بزرگ را زنده گرداند؛ ان شاء الله.
جمعبندی و نتیجهگیری
بدون تردید، بر اساس وعده خداوند در قرآن کریم(105) جامعه بشری، به سوی بسط و گسترش روزافزون اسلام و تحقق اراده الهی مبنی بر حاکمیت مطلق ارزشهای الهی در حرکت است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: «کاوش عمیق در احوال کائنات نشان میدهد که انسان به عنوان جزیی از کائنات در آینده به غایات و کمال خود خواهد رسید و این همان ظهور و استقرار اسلام در دنیا و به دست گرفتن مدیریت کامل مجتمع انسانی و استقرار اسلام در جهان است، که خداوند وعده تحقق آن را در قرآنکریم دادهاست.» (طباطبایی، 1997، ج4، ص100). شهید مطهری نیز میفرماید: «جامعهها و تمدنها و فرهنگها به سوی یگانه شدن، متحد الشکل شدن و در نهایت امر در یکدیگر ادغام شدن سیر میکنند و آینده جوامع انسانی جامعه جهانی واحد تکامل یافتهای است که در آن همه ارزشهای امکانی انسانیت به فعلیت میرسد و انسان به کمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالاخره به انسانیت اصیل خود خواهد رسید.» (مطهری، 1374، ص 359). بر اساس مطالب پیشگفته، برای محقق ساختن وعده الهی مبنی بر حاکمیت ارزشهای اسلامی بر جهان و تشکیل امت یگانه اسلامی، باید همه مذاهب اسلامی در پرتو نور قرآن و بر اساس سنت و سیره نبوی اصیل و با مدنظر قرار دادن اصول جامعهسازی نبوی، برنامهریزی کرده و گام بردارند تا زمینه جامعه نمونه جهانی به رهبری مهدی موعود از اهلبیت مطهر آن حضرت فراهم آید؛ ان شاء اللّه.
پی نوشتها:
1ـ «وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ إِلاّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ» (نحل/64 و نیز بقره/213).
2ـ «لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/25).
3ـ نساء/13و14.
4ـ «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأْغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ» (اعراف/157).
5ـ «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ» (انبیاء/92 و نیز مؤمنون/52).
6- «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً» (سبأ/28).
7- «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ» (بقره/143).
8- «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ» (آلعمران/110).
9- «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ» (قصص/5).
10- «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ» (بقره/285).
11- «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» (شرح/1).
12- «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» (احقاف/35).
13- «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» (انبیاء/107).
14- «إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً» (مزمل/7).
15- «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیلاً» (معارج/5).
16- «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ» (هود/112).
17- «وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً» (بقره/143).
18- «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ الآْخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثِیراً» (احزاب/23).
19- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» (انفال/24).
20- «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُْمِّیَّ ... فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (اعراف/
57).
21- «وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً» (جن/23).
22- «یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ یَقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ» (احزاب/66).
23- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» (نساء/59).
24- «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ» (نساء/80).
25- «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (آل عمران/31).
26- «وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً» (نساء/69).
27- «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/30).
28- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (حجرات/1).
29- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ» (حجرات/2).
30- «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» (نحل/90).
31- «وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ؛ و چون بین مردم به حکم و داوری برخاستید، به عدل حکم کنید» (نساء/58).
32- «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا؛ به هنگام سخن گفتن، عدالت پیشه کنید» (انعام/152).
33- «وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ؛ چون چیزی را پیمانه کنید پیمانه را کامل گردانید و با ترازوی درست وزن کنید» (اسراء/35).
34- «کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ؛ همین که درختان میوه آورد هم از آن استفاده کنید و هم سهم محرومان را در همان روز چیدن میوه بپردازید» (انعام/141).
35- «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» (آل عمران/105).
36- «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ» (شوری/13).
37- «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَی اللّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ» (انعام/159).
38- «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ ...» (انفال/46).
39- «وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتّی إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الأَْمْرِ ...»(آلعمران/152).
40- «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ... تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ» (انفال/60).
41- «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آلعمران/20).
42- «أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا» (انفال/46).
43- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَْمْرِ مِنْکُمْ» (نساء/59).
44- «ما کانَ لِمُوءْمِنٍ وَ لا مُوءْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ» (احزاب/36).
45- «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُوءْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ» (نساء/65).
46- «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً» (نساء/61).
47- «وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ» (انعام/153).
48- «وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» (فتح/29).
49. «لما رجع رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله من غزوه خیبر و بعث أسامه بن زید فی خیل الی بعض قری الیهود فی ناحیه فدک لیدعوهم الی الاسلام و کان رجل من الیهود یقال له مرداس بن نهیک الفدکی فی بعض القری فلما أحس بخیل رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله جمع أهله و ماله و صار فی ناحیه الجبل فأقبل یقول: أشهد أن لا اله الا اللّه و أن محمدا رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ، فمر بأسامه بن زید فطعنه فقتله، فلما رجع الی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله أخبر بذلک فقال له رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله قتلت رجلا شهد أن لا اله الا اللّه و أنی رسول اللّه فقال: یا رسول اللّه انما قال: تعوذا من القتل! فقال رسول اللّه: صلیاللهعلیهوآله فلا شققت الغطاء عن قلبه و لا ما قال بلسانه قبلت و لا ما کان فی نفسه علمت فحلف بعد ذلک أنه لا یقتل أحدا شهد أن لاالهالااللّه و أنمحمدا رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله » (قمی، ج1،ص149).
50. «لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ» (نساء/171 و نیز مائده/77).
51. «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُوءْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» (نساء/94). نیز: «فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ ...» (توبه/11).
52. «عن ابن عازب قال: کنت مع رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ذات یوم فقال: أتدرون أی عری الایمان أوثق؟ قلنا: الصلاة! قال: ان الصلاة لحسنة و ما هی بها قلنا: الزکاة فقال: لحسنة و ما هی بها، فذکرنا شرائع الاسلام فقال: أوثق عری الایمان أن تحب الرجل فی اللّه و تبغض فی اللّه» (شیخ مفید، 1413، ص 365).
53. «عنالنبی قال: ان حول العرش منابر من نور علیها قوم لباسهم من نور و وجوهم نور لیسوا بانبیاء یغبطهم الأنبیاء و الشهداء قالوا: یا رسولاللّه! هل لنا؟ قال: هم المتحابون فیاللّه و المتجالسون فیاللّه و المتزاورون فیاللّه؛ پیامبر فرمود: اطراف عرش منبرهایی از نور است و گروهی بر آنها نشستهاند که لباسهایشان از نور و صورتهایشان نیز از نور است. اینان انبیا نیستند، ولی پیامبران و شهدا به مقام آنها رشک میبرند. گفتند: اینها چه کسانی هستند؟ فرمود: آنان کسانی هستند که در راه خدا محبت میورزند و در راه خدا مینشینند و در راه خدا به دیدن همدیگر میروند» (محدثنوری، 1408، ج12، ص225).
54- آیه، از سوره حجرات و مدنی است، پس جریان در مدینه و حتی پس از سال پنجم هجرت بوده است، اما مخاطبان از مهاجران قریش بودند که بر سلمان فخرفروشی کرده بودند.
55- «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ» (آل عمران/64).
56- «إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» (زخرف/23)؛ «أَ وَ لَوْ کانَ آباوءُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ» (ص/139).
57- «وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ» (احزاب/67).
58- «فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الأَْلْبابِ» (زمر/17).
59- «قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : کان بالمدینة اقوام لهم عیوب فسکتوا عن عیوب الناس فاسکت اللّه عن عیوبهم الناس فماتوا و لاعیوب لهم عند الناس و کان بالمدینة اقوام لاعیوب لهم فتکلموا فی عیوب الناس فاظهر اللّه لهم عیوبا لم یزالوا یعرفون بها الی ان ماتوا» (شیخ حر عاملی، 1367، ج 15، ص 292).
60- «ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ ...» (نساء/75).
61- «وَ إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُوءْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ» (انعام/54).
62- «فان رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله کان قائما یصلی فمر به عمار بن یاسر فسلم علیه فرد علیه النبی هکذا» (کلینی، پیشین، ج3، ص366).
63- «وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرّاکِعِینَ» (بقره/43).
64- «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ» (نساء/36).
65- «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لإِِخْوانِنَا» (حشر/10)؛ «رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُوءْمِنِینَ ...» (ابراهیم/41).
66- «ان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله قال: أتدرون ما حق الجار؟ قالو:ا لا قال: ان استغاثک أغثته و ان استقرضک أقرضته و ان افتقر عدت علیه و ان أصابته مصیبة عزیته و ان أصابه خیر هنأته و ان مرض عدته و ان مات تبعت جنازته و لا تستطیل علیه بالبناء فتحجب الریح عنه الا باذنه و اذا اشتریت فاکهة فأهد له فان لن تفعل فادخلها سرا و لا تخرج بها ولدک تغیظ بها ولده و لا تؤذه بریح قدرک الا أن تغرف له منها» (شهید ثانی، 1407، ص114).
67- «و کان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله .....فحضرت صلاتهم فقاموا فصلوا فی مسجد رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله تلقاء المشرق فهمّ بهم رجال من اصحاب رسول اللّه بمنعهم، فاقبل رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله فقال: دعوهم فلما قضوا صلاتهم جلسوا الیه و ناظروه فقالوا یا ابا القاسم حاجّنا فی عیسی....» (شیخ مفید، 1413، ص 114).
68- «کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الأَْغْنِیاءِ مِنْکُمْ؛ تا ثروت تنها در میان توانگران شما دست به دست نگردد» (حجرات/13).
69- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الأَْرْضِ» (بقره/267).
70- «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ» (منافقون/10).
71- «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ» (حدید/11).
72- «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ» (بقره/280).
73- «أَحْسِنُوا إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (بقره/195).
74- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الأَْذی» (بقره/264) نیز (بقره/262).
75- «وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (معارج/25ـ24).
76- «و یتفقد اصحابه و یسأل الناس عما فی الناس..... الا یغفل مخافة ان یغفلوا و یمیلوا» (شیخ صدوق، معانی الاخبار، 1361، ص79).
77- «کان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله بهم رحیما و علیهم عطوفا و فی ازالة الاثام عنهم مجتهدا» (مجلسی، 1404، ج 9، ص 331).
78- «کان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله اذا خطب قال فی اخر خطبته: طوبی لمن طاب خلقه و طهرت سجیته و صلحت سریرته و حسنت علانیته و انفق الفضل من ماله و امسک الفضل من کلامه و انصف الناس من نفسه» (کلینی، پیشین، ج2، ص144).
79- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ» (حجرات/12).
80- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالأَْلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الإِْیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ» (حجرات/18).
81- «و کان لا یتکلم احدا بشیء یکرهه» (طبرسی، 1412، ج 1، ص 22).
82- «مجلسه مجلس حلم و حیاء و صدق و امانة لا ترفع فیه الاصوات و لاتؤبن فیه الحرم و لاتنثی فلتاته متعادلین متواصلین فیه بالتقوی متواضعین یوقرون الکبیر و یرحمون الصغیر و یؤثرون ذا الحاجة و یحفظون الغریب فقلت: فکیف کانت سیرته فی جلسائه؟ فقال: کان دائم البشر سهل الخلق لین الجانب لیس بفظ و لا صخاب و لافحاش و لا عیاب و لا مداح یتغافل عما لا یشتهی فلا یؤیس منه....» (مجلسی، پیشین، ج 16، ص 152).
83- «قال: النبی صلیاللهعلیهوآله ألا أخبرکم باشبهکم بی؟ قالوا: بلی یا رسول اللّه! قال: أحسنکم خلقا و ألینکم کنفا و أبرکم بقرابته و أشدکم حبا لاخوانه فی دینه و أصبرکم علی الحق و أکظمکم للغیظ و أحسنکم عفوا و أشدکم من نفسه انصافا فی الرضا و الغضب» (شیخ حر عاملی، پیشین، ج 15، ص 193).
84- «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُوءْمِناً مُتَعَمِّداً ...» (نساء/93).
85- «وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» (بقره/217).
86- «ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِی الأَْرْضِ وَ ما کُنّا سارِقِینَ» (یوسف/73).
87- «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ» (بقره/279).
88- «أَنْ تُفْسِدُوا فِی الأْرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ» (محمد/22).
89- «وَ إِذا تَوَلّی سَعی فِی الأَْرْضِ لِیُفْسِدَ فِیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» (بقره/205).
90- «إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِْصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ» (هود/88).
91- «قد دخلنا علی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله عشیا فرایناه کئیبا حزینا ..... فلما اصبحنا اتیناه فرایناه ضاحکا مستبشرا فقلنا له: بآبائنا و امهاتنا دخلنا الیک البارحة فرایناک کئیبا حزینا ثم عدنا الیک الیوم فرایناک فرحا مستبشرا فقال: نعم کان قد بقی عندی من فی المسلمین اربعة دنانیر لم اکن قسمتها و خفت ان یدرکنی الموت و هی عندی و قد قسمتها الیوم و استرحت منها» (قمی، ج 1، ص 51).
92- «ان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله کان یقول: من کان یؤمن باللّه و الیوم الاخر فلا یؤاخین کافرا و لایخالطن فاجرا و من اخی کافرا او خالط فاجرا کان فاجرا کافرا» (شیخ حر عاملی، پیشین، ج 16، ص 265).
93- «ان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله قال: من مضی مع ظالم یعینه علی ظلمه فقد خرج من ربقة الاسلام و من حالت شفاعته دون حد من حدود اللّه فقد حاد اللّه و رسوله و من أعان ظالما لیبطل حقا لمسلم فقد بری من ذمة الاسلام و ذمة اللّه و ذمة رسوله و من دعا لظالم بالبقاء فقد أحب أن یعصی اللّه و من ظلم بحضرته مؤمن أو اغتیب و کان قادرا علی نصره و لم ینصره فقد باء بغضب من اللّه و من رسوله و من نصره فقد استوجب الجنة من اللّه تعالی» (دیلمی، 1412، ج 1، ص 76).
94- «انّ رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله نهی عن زبد المشرکین» (محدث نوری، پیشین، ج11، ص128).
95- «عن علی علیهالسلام ان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله نهی ان یلقی السم فی بلاد المشرکین» (پیشین، ج15، ص136).
96- «ان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله لعن المتشبهین من الرجال بالنساء و لعن المتشبهات من النساء بالرجال» (مجلسی، پیشین، ج 73، ص 341).
97- «پیامبر آنگاه که مسجد ساخت آن را با یک خشت میساخت، چون مسلمین زیاد شدند، گفتند: کاش دستور میدادی که مسجد افزایش یابد. فرمود: خوب است و مسجد را با یک خشت و نیم ساخت. باز جمعیت زیاد شد و گفتند: کاش مسجد را افزایش میدادی. دستور داد که دیوار مسجد را دو خشت به صورت طاق و جفت بسازند و چون هوا گرم شد، گفتند: کاش مسجد سایبان داشت. پیامبر دستور داد ستونهایی از تنه درخت خرما برپا کنند و برگهای درختان خرما و خاشاکها را بر سقف و اطراف آن قرار دهند و...» (پیشین، ج 96، ص 380، به نقل از معانی الاخبار، ص159).
98- «ان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله کان یستشیر اصحابه ثم یعزم علی مایرید» (شیخ حر عاملی، پیشین، ج 12، ص44).
99- «قال أمیر المؤمنین علیهالسلام : یا رسول اللّه! ارأیت اذا نزل بنا أمر لیس فیه کتاب و لا سنة منک ما نعمل فیه؟ قال النبی صلیاللهعلیهوآله : اجعلوه شوری بین المؤمنین» (کوفی، 1410، ص614).
100- «قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله : اذا هممت بامر تدبر عاقبته فان یک رشدا فامضه و ان یک غیا فانته عنه» (برقی، بیتا، ج1، ص16).
101- «امرنی ربی بمداراة الناس کما امرنی باداء الفرائض» (کلینی، پیشین، ج 2، ص 117).
102- «جاء اعرابی الی النبی صلیاللهعلیهوآله فقال یا رسول اللّه! علمنی عملاً ادخل به الجنة، فقال: ما احببت ان یاتیه الناس الیک فاته الیهم و ما کرهت ان یاتیه الناس الیک فلا تأته الیهم» (شیخ حر عاملی، پیشین، ج 15، ص287).
103- «علی بن حسین بن علی علیهالسلام قال: امر رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله فی غزاة غزاها ان یختضبوا بالسواد لیقووا به علی المشرکین» (کلینی، پیشین، ج 6، ص 481).
104«بعث رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله الحارث بن عمیر الازدی فی سنة ثمان الی ملک بصری بکتاب فلما نزل مؤته عرض له شرحبیل بن عمرو الغسانی فقال این ترید قال: الشام قال: لعلک من رسل محمد قال: نعم فامر به فاوثق رباطا ثم قدمه فضرب عنقه و لم یقتل لرسول اللّه صلیاللهعلیهوآله رسول غیره و بلغ ذلک رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله فاشتدّ علیه و ندب الناس و اخبرهم بمقتل الحارث فاسرعوا و خرجوا فعسکروا بالجرف» (ابن ابی الحدید، ج15، ص61).
105-«وعد اللّه الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکننّ لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنّهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون» (نور/55).
منابع و مآخذ
1ـ قرآن کریم.
2ـ نهجالبلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، 1392.
3ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، نشر دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم.
4ـ اربلی، بهاءالدین علیبن عیسی بن ابیالفتح، کشفالغمة، دارالاضواء، بیروت، چاپ دوّم، 1405.
5ـ امام فخر رازی، تفسیر کبیر، انتشارات بیروت، چاپ سوم، بیتا.
6ـ برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، دار الکتب الاسلامیه، تهران، بیتا.
7ـ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، نشر اسراء، قم، چاپ اول، 1381.
8ـ دیلمی، ارشاد القلوب، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ اول، 1412.
9ـ رازی، فخر الدین محمد، التفسیر الکبیر، المکتبة التوفیقیة، قاهره، 1967.
10ـ سید مرتضی، تنزیة الانبیاء، دار الاضواء، بیروت، چاپ دوم، 1409.
11ـ شهید ثانی، شیخ زیدالدین علی بن احمد جبل عاملی، مسکن الفؤاد، انتشارات آلالبیت، قم، چاپ اول، 1407.
12ـ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، مؤسّسة آل البیت، قم، 1409 و نیز کتابفروشی اسلامی، 1367.
13ـ شیخ صدوق، ابن بابویه، ثواب الاعمال، ترجمه: علی اکبر غفاری، نشر صدوق، بیجا، 1366.
14ـ شیخ صدوق، معانی الاخبار، انتشارات اسلامی، قم، 1361.
15ـ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ پنجم، 1361.
16ـ شیخ طبرسی، ابی علی فضل بن حسن، مجمع البیان، انتشارات دارالمعرفه، بیروت، چاپ اول، 1406.
17ـ شیخ طبرسی، مکارم الاخلاق، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412.
18ـ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلامیه، تهران، 1997.
19ـ شیخ مفید، الاختصاص، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413.
20ـ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی التفسیر القرآن، اسلامیه، تهران، 1997.
21ـ قرائتی، محسن، نبوت، نشر والعصر، قم، چاپ اول، بیتا.
22ـ قمی، علی بن ابراهیم بن هاشم، تفسیر القمی، مؤسسه دارالطباعة و النشر، قم، چاپ سوم.
23ـ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365.
24ـ کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، چاپ و نشر وزارت ارشاد، تهران، چاپ اول، 1410.
25ـ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسه الوفا، بیروت، 1404.
26ـ محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت، 1408.
27ـ مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش: محمدحسین اسکندری، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، چاپ اول.
28ـ مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1368.
اندیشه تقریب » شماره 10 (صفحه 40)
29ـ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن ـ 7 ـ ، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، چاپ اول، 1376.
30ـ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، چاپ پنجم، 1374.
31ـ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر پیام قرآن، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1377.
32ـ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ بیست و دوم، 1380.
33ـ نیشابوری، محمد بن فتّال، روضة الواعظین، انتشارات شریف رضی، قم، 1386.