چکیده:
مقاله حاضر یک مطالعه بین رشتهای در زمینه فرهنگ و سیاست است که با استفاده از مفهوم انگاره (egami) در رشته فرهنگ و ارتباطات و پیوند آن با سیاست سعی دارد با استناد به مکتوبات سیاسی زمان مشروطیت و تحلیل محتوای آنها، تصویر ذهنی علمای شیعه از نظامهای غربی و حکومت و جامعهای که در آن زندگی می کردند نشان دهد.بیم از سلطه غرب و هژمونی فرهنگ بیگانه که با ابزار علم و فناوری همراه بود و میرفت تا جوامع اسلامی و از آن جمله ایران را با تهدید و خطر جدی مواجه سازد، تصویر ذهنی غالب نخبگان سیاسی و از آن جمله علمای شیعه در اواخر دوره قاجاریه است.از این رو، آنان برای نجات فرهنگ اسلامی و کشور ایران از هجوم بیگانه همراه یک اقدام اصلاحی به نام مشروطه شدند.
کلمات کلیدی:
انگاره سلطه غرب، علمای شیعه، مشروطیت، جنبش تنباکو، تصویر ذهنی، مکتوبات سیاسی
مقدمه
انجام اصلاحات در حکومت و تلاش در جهت رهایی از عقبماندگی و رسیدن به پیشرفت و توسعه مانند کشورهای غربی دغدغه اصلی نخبگان سیاسی اواخر دوره قاجاریه در ایران است.لزوم تغییر و تخول در ساختار نظام سیاسی، رجال سیاسی و سیاستهای حکومت، تصویر ذهنی غالب نخبگان اعم از حکومتگران، روشنفکران و علمای مذهبی در آن عصر است که با تتبع در مکتوبات سیاسی به جای مانده از آن روزگار قابل درک است.تصویری که در ذهن نخبگان سیاسی ما در آن زمان از ساختار سیاسی، قانون مداری، پیشرفت و فنآوریهای جدید در نظامهای غربی ایجاد شده بود، تنها یک تصویر از پیشرفت و توسعه در دنیای غرب نبود بلکه پیامآور احتمال هژمونی و سلطه یک فرهنگ خارجی بر فرهنگ بومی بود و این هشدار را به نخبگان جامعه میداد که اگر به خود نیایند و عکس العمل صحیح از خود نشان ندهند از فرهنگ ایرانی و اسلامی چیزی برای دفاع باقی نمیماند.
احساس عقبماندگی در مقابل غرب و احتمال هجمه قریب الوقوع تمدن غربی با ابزار علم و فناوری، قبل از آنکه واقعیت خارجی داشته باشد، ذهن نخبگان سیاسی را به تسخیر در آورده و آنها را در موضع ضعف و انفعال قرار داده بود به گونهای که هجوم فرهنگ بیگانه را با تمام لشکریان و ابزارهای مدرنش در نزدیگی مرزهای فرهنگ سنتی و دینی خود به شدت احساس میکردند.بنابراین آنان نتیجه گرفتند که به جهت جلوگیری از این تهاجم فرهنگی و مصون نگه داشتن دین و حکومت ایران از این تهاجم باید راههای پیشرفت و توسعه غربی را بدون فرهنگ آن اخذ کرد و به اصلاح آن اقدام کرد و گرنه سلطه غرب هم از لحاظ فرهنگی و هم ابزاری دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد. انجام اصلاحات حکومتی در زمان ناصر الدین شاه و در شکل گستردهتر وقوع انقلاب مشروطه در اواخر دوره قاجاریه در زمان مظفر الدین شاه؛یک اقدام اصلاحی بود که میتوانست پاسخی به این دغدغه ذهنی نخبگان سیاسی باشد.هرچند درباره ماهیت نظام مشروطه به عنوان یکراه حل اصلاح گرایانه و امکان موفقیت آن برای رهایی از عقبماندگی و استبداد، بین نخبگان سیاسی اختلاف نظر فراوان وجود داشت 1 اما صرف نظر از این اختلاف، حداقل کار ویژه این حرکت تلاش آنان برای نجات ایران از عقب ماندگی و حفظ هویت فرهنگ ایرانی اسلامی از تهاجم بیگانه بود که میتوانست وجه مشترک این اقدام سیاسی باشد.مقاله حاضر یک مطالعه بین رشتهای در زمینه فرهنگ و ارتباطات و سیاست است که با استفاده از مفهوم انگاره (egami) در رشته فرهنگ و ارتباطات و ربط آن با دنیای سیاست در مقطع زمانی مشروطیت سعی دارد بااستناد به مکتوبات سیاسی موجود و تحلیل محتوای آنها تصویر ذهنی علمای شیعه را از نظامهای غربی و حکومت و جامعهای که در آن زندگی میکردند نشان دهد.
انگاره سلطه غرب و نخبگان سیاسی:مفاهیم کلیدی
در ابتدای منظور خود را از انگاره مشخص میکنیم.حمید مولانا در مورد مفهوم انگاره مینویسد: انگاره را میتوان، بهمثابه یک سازه تعریف کرد که مضمون آن به خودی خود، مجموعهای از تصویرهایی است که از جنبههای گوناگون واقعیت در ذهن فرد وجود دارد.انگاره، بهمجموعهای از ویژگیها اطلاق میشود که شخص تشخیص میدهد و یا در ذهن مجسم میکند(مولانا، 1375، ص 10)
در این تحقیق منظور از انگاره «تصویر ذهنی» نخبگان سیاسی از وضعیت روزگار خویش و به خصوص تصویری است که از واقعیت دنیای در ذهن آنها نقش بسته است.این تصویر خواه از طریق رسانههای مکتوب مانند کتب و نشریات و روزنامهها ایجاد شده باشد یا ازطریق شندیدن و دیدن کسانی که با دنیای غرب در مقام تاجر، دانشجو یا مسافر مراوده داشته و مشاهدات و تجارب خود را به آنان منتقل کردهاند و خواه اینکه فرد به وسیله اقامت و یا مسافرت به کشورهای غربی تجربیاتی را بهدست آورده که در ایجاد این تصویر ذهنی اثر داشته است. علمای شیعه عصر مشروطه گروهی از نخبگان سیاسی هستند که تصویر ذهنی (انگاره)آنها از غرب در این مقاله مورد بررسی قرار میگیرد.منظور از علمای شیعه کسانی هستند که در حوزههای علمیه عراق و ایران تحصیل کرده و ملبس بهلباس روحانیت بوده و اوضاع داخلی جامعه یا شرایط بینالمللی کشور ایران را از منظر دین تجزیه و تحلیل میکنند و در مقام موافقت یا مخالفت امری بر میآیند که در مکتوبات و خطابههای آنها مشهود است.بهعنوان مثال، علما میتوانند به خاطر مراوداتی که با جامعه و افراد مختلف داشتهاند یا از طریق کتب و مجلاتی که در اختیار داشتهاند تصویر ذهنی خود از واقعیت دنیای غرب را ترسیم کرده باشند.نکته دیگر که ذکر آن در اینجا لازم است این است که در این تحقیق از همه سطوح علما اعم از مراجع، علما و مجتهدان طراز اول و خطبا و وعاظ از باب نمونه افرادی مورد بررسی قرار میگیرد، به این منظور هم به تصویر ذهنی مراجعی نظیر میرزای شیرازی و آخوند خراسانی پرداخته میشود هم به مجتهدان و علمای برجستهای نظیر میرزای نائینی و آقا نور اللّه نجفی و هم علمای عملگرایی مانند سید محمد طباطبایی که در نهضت مشروطه دخالت نزدیک داشتند و با مراجع نجف همراه بودهاند توجه میشود.همچنین عصر مشروطه در این تحقیق محدوده زمانی گستردهتری از انقلاب مشروطه را در بر میگیرد و شامل اواخر دوره قاجاریه یعنی از زمان تحریم تنباکو در عهد ناصر الدین شاه نیز میشود.
ما در اینجا به مانند یک پژوهشگر ارتباطات که به دنبال تبیین نقش رسانه در تصویرسازی یا انگارهسازی برای جامعه خود یا جوامع مختلف است نیستیم تا میزان تاثیر رسانه دیداری یا شنیداری یا مکتوب را در تصویرسازی جامعه بسنجیم.یا اینکه قصد نداریم ببینیم تصویری را که رسانه به مخاطب خود عرضه میکند و پیامی را که منتقل میکند آیا مبتنی بر واقعیت است یا نوعی تصویرسازی دروغین است که نشان از واقعیت ندارد، آنگونه که مولانا در مقاله رسانهها و«انگارهسازی»سعی دارد نشان دهد که چگونه رسانههای غربی تلاش میکنند تا با تصویرسازیهای خلاف واقع و مکرر خود تصویری وارونه از جهان اسلام و خاورمیانه را به ذهن مخاطبان غربی و حتی بینالمللی خود تحمیل کنند.مثلا مسلمانان را خشونت طلب و حامی تروریسم معرفی کنند تا اگر زمانی اقدامی علیه آنها انجام دادند کسی آنها را سرزنش نکند: تبلیغات و جار و جنجال نامطلوبی که علیه نهضتهای اسلامی در سرتاسر جهان از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تحت عناوینبنیادگرایینظامیگری و«تروریسم»راه انداختند افکار عمومی در غرب به ویژه در امریکا و اروپا را آشفتهتر ساخت...بهطور خلاصه تحت چنین شرایط ظاهری و انگارهای بود که نسل کشی علیه مسلمانان بوسنی شکل گرفت و فقط صربها نبودند که با ظهور یک جمهوری اسلامی در اروپا مخالف بودند بلکه فضای خصومتآمیزی که از زیر خاکستر جنگ جهانی دوم و جنگ سرد به وجود آمد از مجرای تبلیغات شدید ضد اسلامی در رسانهها خصمانهتر شد.تبلیغاتی که موجبات نگرانی غرب را فراهم کرد و عمیقا بر سیاستهای واشنگتن، لندن، پاریس و دیگر پایتختهای اروپایی اثر گذاشت(مولانا، 1375، صص 12-11)
همین تصویرسازی رسانهای را در جنگ خلیج فارس، حمله به افغانستان به جهت مبارزه با خشونتگرایی اسلام طالبانی یا حمله به عراق به بهانه از بین بردن سلاحهای کشتار جمعی به این دلیل که این سلاحها نباید در اختیار مسلمانان خشونت طلب باشد و یا جنگ شدید رسانهای که مدتی است علیه ایران بر سر استفاده از انرژی هستهای، تروریسم و حقوق بشر در آوردهاند تا افکار عمومی کشورهای غربی خود را قانع کنند که مسلمانان خطرناکند و نباید فناوری برتر هستهای را حتی به صورت صلحآمیز در اختیار داشتهباشند. آنچه در این تحقیق اهمیت دارد تاکید بر تاثیر نقش رسانه دیداری و شنیداری و یا مکتوب، برنخبگان سیاسی عصر مشروطه نیست و یا قصد نداریم ماهیت انگاره یا تصویر ساخته شده در ذهن این نخبگان را روشن سازیم که آیا مطابق با واقعیت جهان غرب نشان دهیم این تصویر(انگاره سلطه غرب)در ذهن نخبگان سیاسی، روشنفکران، رجال سیاسی و از آن جمله علمای شیعه که مورد بررسی ما در این تحقیق میباشند به درست یا غلط ساخته شده است و در بین آنان شیوع دارد.این امر را میتوان از خلال مکتوبات به جای مانده و یا عمل سیاسی آنها دریافت.ما در اینجا به علت و یا چرایی ایجاد انگاره سلطه غرب در ذهن آنان کاری نداریم ما قصد داریم این تصویر و انگاره را که در مکتوبات و عمل سیاسی آنها نمایان شده است نشان دهیم.بهعنوان مثال وجود انگاره سلطه غرب را به شکلی قوی در میان روشنفکران عصر مشروطه مشاهده میکنیم که برای روشنتر شدن موضوع شاهدی را از یکی از آثار میرزا ملکم خان که یکی از معروفترین روشنفکران این عصر است ذکر میکنیم.
تصویر ذهنی ملکم از غرب و تمدن غربی تصویر از یک سیل بنیانکن است که به سمت ملل شرقی و مسلمانان و از آن جمله ایران جاری است و هیچ گریز و راه فراری از آن نیست و معتقد است عنقریب این سیل ملل ضعیف را فرا خواهد گرفت، او مینویسد: جوش قدرت فرنگستان بقای دول بربر[غیرفرنگی]را محال ساخته است بعد از این دول روی زمین میبایست مثل دول فرنگستان منظم باشند یا باید منکوب و مغلوب قدرت ایشان بشوند.سیل این قدرت بحکم طبیعت از اطراف عالم حمله دارد.هر زمینی که پستتر است اول آنجا را فرو میگیرد.الجزایر، مصر، مغرب زمین، جاپون، کابل، خیره، محمره، ینگی دنیا، تمام هندوستان، تمام جزایر دنیا محل استیلای این سیل بودهاند(ملکم خان، بیتا، ص 95) او بعد چنین نتیجه میگیرد که ما رد مقابل این سیل تاب مقاومت نداریم و مینویسد: حال ببینید ما چقدر غافل هستیم که میخواهیم این سیل عالیمگیر را به عظم استخوان و به علم تشخص دفع نمائیم...واللّه محال است، باللّه ممکن نیست یا باید در همین دو سه سال خود را از این عالم پست به بلندی فرنگستان برسانیم یا از حالا خود را غرق و مدفون سیل فرنگ بدانیم(ملکم خان، ص 95)
مشاهده میکنیم که در ذهن ملکم خان فرصت باقیمانده برای رسیدن به بلندی فرنگستان که ایران را از خطر سیل غرب نجات میدهد تنها دو سه سال است.او آنقدر خطر نزدیکی احساس میکرده است که زمان را برای جبران آن کافی نمیدانسته است.نکته قابل ذکر اینجا این است که ما به دنبال ترسیم غربگرایی ملکم یا توجیه عقبماندگی ایران نیستم، بلکه میخواهیم از لحاظ ذهنی شدت انگاره سلطه غرب را آنگونه که ملکم احساس و باوره کرده است نشان دهیم. بنابراین آنچه در اینجا مهم است نتیجه انگاره سلطه غرب در ذهن نخبگان سیاسی است که تعامل یا تقابل با غرب و سلطه آنرا به دنبال دارد و منشآ عمل سیاسی نخبگان در ایجاد نظام مشروطه یا مخالفت با آن شود. اید رویکرد این مقاله به پژوهش دیگری که از سوی کلارک و مولانا در مورد نخبگان سیاسی ایران قبل از انقلاب از طریق بررسی سر مقالههای مطبوعات انجام شده بیشباعت نباشد.نویسندگان این پژوهش به دنبال اثبات این نکته بودند که تلقی نخبگان سیاسی از اروپای غربی میتواند به نوبه خود تصویر خود آنان را مشخص سازد و خواستند چارچوبی برای درک تحولات ملی از طریق بررسی مواضع سیاسی و انگاره موجود در مطبوعات ارائه دهند.(مولانا، 1371، صص 55-54) در پژوهش حاضر ما قصد داریم ابتدا بدون توجه به ماهیت و علت و طریقه ایجاد انگاره سلطه غرب، با استناد به مکتوبات عصر قاجاریه و مشروطیت وجود این انگاره را در بین علمای شیعه نشان دهیم و سپس از آن به عنوان دلیلی برای مشارکت آنها در انقلاب مشروطیت استفاده کنیم که به عنوان یک اقدام اصلاحی به زعم آنان میتوانست نگرانی آنها را از عقبماندگی و سلطه احتمالی غرب بر سرنوشت و فرهنگ و منابع ملی کاهش دهد. به نظر نگارنده، وقوع انقلاب مشروطیت و تغیر ساختار سیاسی حکومت از پادشاهی بهمشروطه سلطنتی و ایجاد مجلس و قانون اساسی جدید به تقلید از نظامهای غربی، قبل از اینکه در عالم واقع اتفاق بیفتد در ذهن علمای دینی به عنوان یک امر پذیرفته شده که دیر یا زود اقفاق خواهاد افتاد رخ داده بود و انقلاب در زهن زودتر از انقلاب در عین اتفاق افتاده بود. نظام پادشاهی قبل از آنکه در عمل به وسیله انقلابیون ساقط شود در ذهن روشنفکران و علمای مذهبی و حتی رجال سیاسی ساقط شده و مرده بود.بهنظر، تیری که میرزا رضای کرمانی به سوی ناصر الدین شاه در اواخر سلطنت سلسله قاجاریه شلیک کرد و منجر به مرگ او شد، در واقع مرگ استبداد، و ساختار سیاسی حافظ استبداد یعنی پادشاهی بود به همین دلیل است که دیری نپایید فرزندش مظفرالدین شاه مجبور بهپذیرش نظام مشروطه شد. اکنون در ادامه مقاله تلاش میکنیم تا ذهنیت علمای شیعه از وضعیت جامعه خود و تصاویر ذهنی آنان از حکومت خود و نظامهای سیاسی غربی که منشا رفتار سیاسی بعدی ایشان در انقلاب مشروطه شد نشان داده شود.
علمای شیعه و انگاره سلطه غرب
تصویر ذهنی(انگاره)علمای شیعه در عصر مشروطه از نظامهای غربی و وضعیت روزگار خویش چنین بود که احساس میکردند پیشرفتهای شگرفی که در کشورهای غربی در زمینههای صنعت و فناوری رخ داده به خاطر حکومتهای آنان و وجود قانون در آنجاست، لذا به دلیل عقبماندگی و فاصله زیاد ایران با این کشورها، دیر یا زود تغییراتی در نظام حکومتی استبدادی ایران در جهت ایجاد نظم و قانون مطابق کشورهای غربی رخ خواهد داد.آنان معتقد بودند اگر ایرانیان خود اقدام نکنند و در صدد تغییر و تحول در حکومت برای پیشرفت مملکت مطابق با مذهب و آیین خود نباشند، این کار توسط دشمنان بیگانه انجام خواهد شد که در آن صورت غیر از تغییر و تحول، سلطه استعماری و فرهنگی آنها را نیز به دنبال خواهد داشت و این امر مطلوب هیچ احدی از ایرانیان نمیباشد.اما اگر ایرانیان خودشان ضرورت تغییر را احساس و به این کار اقدام کنند و با وضع قوانین مناسب مطابق با مذهب خویش دست به عمل زنند پیش از آنکه ملل اروپایی به جبر وارد کشور شوند و ایران را مطابق با فرهنگ و آیین خود تغییر دهند قادر خواهند بود از سلطه استعماری بیگانه رهایی پیدا کنند. برای نشان دادن این تصویر ذهنی علما از غرب، بهمنابع و مستندات تاریخی رجوع میکنیم تا موضوع را روشنتر سازیم و از خلال مکتوبات در دسترس، ذهنیت برخی از علمای مشهور را در غرب در دو مقطع قبل از انقلاب و بعد از انقلاب مشروطه بازخوانی کنیم.
1. آیت اللّه میرزای شیرازی
بعد از فوت شیخ مرتضی انصاری در سال 1281 ق، مرجعیت شیعه را محمد حسن حسینی معروف به میرزای شیرازی عهدهدار گشت.مسئله حفظ استقلال مملکت از سلطه کفار و حراست از کیان دین اسلام و مذهب شیعه به عنوان یک اصل مسلم برای این مرجع شیعی و سایر علمای شیعه نجف و ایران مطرح بود که در زبان شرعی از آن بهاصطلاح«حفظ بیضه اسلام»یاد میشود که از اهم امور حسبیه است و از وظایف مجتهدان به شمار میرود.جنگهای ایران و روس و از دست دادن بسیاری از شهرهای ایران طی عهدنامههای ننگین گلستان و ترکمانچای و دخالت روز افزون کشورهای بیگانه به خصوص روس و انگلیس در امور داخلی ایران و اعطای امتیازات استعماری بیشمار به این کشورها باعث شده بود تا تصویری در ذهن علما از بیلیاقتی حکام و پادشاهان قاجار در حراست از مملکت اسلامی شکل گیرد که منشاء حرکات اجتماعی ضد استعماری در جنبش تنباکو و بعد از آن در مشروطیت شد.این دغدغه ذهنی را پیش از نهضت مشروطه در نامهای که منسوب به سید جمال الدین اسد آبادی است و برای میرزای شیرازی فرستاده شده و گفته میشود در تحریض میرزا برای تحریم تنباکو نیز اثر داشته مشاهده میکنیم:
پیشوای بزرگ[میرزا شیرازی]، پادشاه ایران[ناصر الدین شاه]سست عنصر و بدسیرت گشته...زمام کار را به دست مرد پلید بدکردار و پستی[امین السلطان]داده که در مجمع عمومی به پیغمبران بد میگوید...اما آنچه به زیان مسلمانان انجام داده این است که قسمت عمده کشور و در آمد آنرا به دشمنان فروخته...خلاصه این مرد تبهکار، کشور ایران را این طور به مزایده گذاشته و خانههای محمد(ص)و(مملکت)اسلامی را به اجنبی میفروشد. ولی از پست فطرتی و فرومایگی که دارد به قیمتی کم و وجه اندک حاضر به فروش میشود، تو ای پیشوای دین، اگر به کمک ملت برنخیزی و آنها را جمع نکنی و کشور را با قدرت خود از چنگ این گناهکار بیرون نیاوری طولی نخواهد کشید که مملکت اسلامی زیر اقتدار بیگانگان در میآید. (دوانی، بیتا، صص 84-83) واقعه تحریم تنباکو اگر چه آغازی مبتنی بر مطالبات اقتصادی تجار و واسطهها و کسبه تنباکو داشت(اشرف، 1359، ص 110)اما کم کم تبدیل به مطالبات دینی شد و این نگرانی در بین مردم و علما شیوع پیدا کرد که بیگانگان برای تغییر دادن دین ما آمدهاند(شجیعی، 1372، صص 116-115).رهبری این حرکت را میرزای شیرازی برای دفاع از کیان مملکت اسلامی در برابر سلطه اجانب به عهده گرفت.
انگاره سلطه اجانب و کفار بر مملکت اسلامی ایران در ذهن مرجع بزرگ شیعی از خلال نامهها، عریضهها، استفتاهای مردم و علما از میرزای شیرازی که اکنون به حد تواتر رسیده بود به خوبی ساخته شده بود.بنا به گفته شیخ حسن کربلایی شاگرد میرزا که مهمترین کتاب را در ثبت تاریخ وقایع دخانیه نگاشته و معتقد است این عریضهها و نامهها و استفتاهای این معنی را در آن نحضرت معین و مبین داشتند که این داهیه عمومی عظمی را جز از جناب سنی الجوانب آن حضرت حکم محکمی در خصوص تحریم استعمال دخانیات صادر گردد چاره و درمانی نتواند بود.(اصفهانی کربلایی، 1372، ص 135) میرزای شیرازی که با توجه به تقاضاهای مختلف از وی به عنوان مرجع شیعه به استعماری بودن این قرار دادها یقین پیدا کرده بود و به خوبی دریافته بود که اینگونه بذل و بخششها منابع مملکت را صحنه تاراج اجانب خواهد کرد چارهای جز اقدام عملی در مقابل حکومت و سلطه بیگانه ندید، لذا در گام نخست طی نامهای به ناصر الدین شاه نسبت به قرار دادهای خارجی تذکر داد و سران مملکت را از سلطه اجانب بر مملکت اسلامی بر حذر داشت.
اگر چه دعاگو تاکنون به محضر دعاگویی اکتفا نموده تصدی استدعایی از حضور انور نکرده، ولی نظر به تواصل اخبار به وقوع وقایعی چند از عرض مفاسد آنها خلاف رعایت حقوق دین و دولت است، عرضه میدارد که اجازه مداخله اتباع خارجه در امور داخله مملکت و مخالطه و تودد آنها با مسلمین و اجرای عمل بانک و تنباکو و توتون و راه آهن و غیرها، از جهاتی چند منافی صریح قرآن مجید و نوامیس الهیه و موهن استقلال دولت و مخل نظام مملکت و موجب پریشانی عموم رعیت است...(اصفهانی کربلایی، ص 102) بنابراین میرزای شیرازی از مداخله اجانب یا به تعبیر وی کفار در امور اقتصادی و سیاسی کشور به جهت از دست رفتن استقلال کشور بیم داشت و معتقد بود که این قرار داد و نظائر آن باعث میشود تا کفار بر معیشت و تجارت مملکت مسلط شوند و تجار و مردم کسب خود را از دست دهند ذلیل اجانب شوند و به تبع آن منکرات شیوع پیدا کند و عقاید دینی خود را نیز از دست دهند.این تصویر ذهنی را در عبارات میرزا که طی تلگرافی برای ناصر الدین شاه میفرستند به وضوح مشاهده میکنیم. با اندک فائده...کفر را بر وجوه معایش و تجارت انها مسلط کرد تا بالاضطرار با آنها مخالطه و مواده کنند و به خوف یا رغبت، ذلت نوکری آنها اختیار نمایند و کم کم بیشتر منکرات، شایع و متظاهر شود و رفته رفته عقایدشان فاسد و شریعت اسلام مختل النظام گشته و خلق ایران به کفر قدیم خود برگردند..... رعیت که فی الحقیقه خزانه عامره[سرمایهآبادان]دولتاند، بالمره از وجود تجارت و مکاسب خود مسلوب الاختیار و مقهور کفار باشند(اصفهانی کربلایی، ص 112)
سرانجام میرزای شیرازی که از شیوه تذکر و نصیحت وطریقه دیپلماسی نتیجهای نگرفت و با کارشکنیهای شاه و امین السلطان مواجه گردید تنها راه احقاق حقوق مردم و نجات کشور از سلطه بیگانه را صدور حکم تحریم تنباکو دانست لذا و در پاسخ بهیک استفتاء نوشت«الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان علیه السلام است»(اصفهانی کربلایی، ص 139)فتوایی که در مدت اندکی در بین تمامی طبقات مردم و یهودیان و مسیحیان و حتی دربار نفوذ کرد(تیموری، بیتا، ص 108)و شاه مجبور به عقب نشینی در مقابل علما و مردم شد(شیخی، 7913، ص 33) همین انگاره سلطه غرب و تصویر ذهنی علما از سلطه اجانب بر مملکت اسلامی، در نهضت مشروطه نیز تداوم یافت که در قسمتهای بعد دنبال میکنیم.
2. آیت اللّه محمد کاظم خراسانی
دومین سندی که تصویر ذهنی علما را از نگرانی آنها از احتمال سلطه غرب بر ممالک اسلامی به خوبی نشان میدهد و در عین کوتاهی بسیار گویاست عباراتی است که منسوب به ملا محمد کاظم خراسانی یکی از مراجع بزرگ شیعه و حامی مشروطه در نجف است که آنرا از لابلای مباحث آیت اله محمد نائینی در کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله استخراج کردهیم.در این سند آخوند خراسانی تمدن غربی را بهسیل عظیم تشبیه میکند که از جانب کشورهای غربی به سمت ممالک اسلامی در جریان است به همین دلیل علمای اسلام برای جلوگیری کامل از نابودی دین و کشور خود باید هر چه سریعتر تغییراتی را در نظام حکومتی و کشور ایجاد کنند تا بدینوسیله بر موج آمده از غرب سوار شوند.متن مورد نظر به این قرار است. این سیل عظیم بناء تمدن بشری که از بلاد غرب به سمت ممالک اسلامیه سرازیر است اگر ماها روساء اسلام جلوگیری نکنیم و تمدن اسلام را کاملا بهموقع اجرا نگذاریم اساس مسلمانی تدریجا از آثار آن سیل عظیم محو و نابود خاهد شد.(نائینی، 1361، ص 83)
سند فوق برای درک عنصر ذهنی حاکم بر آخوند خراسانی-که تصویر ذهنی غالب علمای شیعه در آن روزگار بوده است-تصویری روشن از تحلیل او درباره تمدن غربی و اوضاع و احوال زمانهاش به ما ارائه میدهد که چند مطلب را در رابطه با بحث خویش از آن استفاده میکنیم. اولا در تصور آخوند تمدن غربی با سلاح علم و تکنولوژی و عقل که برای بنای تمدن بشری به کار گرفته شده چون سیل به سمت کشورهای اسلامی از جمله ایران در حال جاری شدن است.پس این سیل آمده از غرب تحمیلی است و حتما میآید و راه گریزی از آن نیست.ثانیا، این سیل آثار تخریبی به همراه دارد که یکی از مهمترین آنها از بین رفتن اساس مسلمانی و تمدن اسلام است.ثالثا، این سیل از این رو دامنگیر کشورهای اسلامی شده است که قوانین اسلام را در جوامع خویش به نحو احسن اجرا نکردهاند و از این امر غفلت ورزیدهاند ولی غربیها اساس این قوانین را از اسلام گرفته و به آنها عمل کردهاند(نائینی، ص 1) 2 .از این رو ممالک آنها پیشرفت کرده ولی کشورهای اسلامی از قافله علم عقب ماندهاند.رابعا برای جلوگیری از نابودی کامل تمدن و شریعت اسلامی، راه حل این است که علمای اسلامی به فکر چاره افتند و براساس مقتضیات زمان مفاهیمی از نظریات غربی را که با دیانت مسلمانان منافاتی ندارد اخذ کنند و تغییراتی در نظامهای حکومتی خود ایجاد کنند تا هم از هجوم مطلق تمدن غربی که مضر به حال کشور و آیین شیعه است جلوگیری کنند و هم جنبههای مثبت آنرا که به صلاح کشور و مذهب است برای رفاه جامعه به کار گیرند.مرحوم آخوند خراسانی در بند چهارم رساله اندرزنامه خود که برای محمد علی شاه جوان میفرستد 3 (نائینی، صص 193-192)از او میخواهد در نشر توسعه علوم و صنایع به ملل پیشرفت دیگر تاسی جوید و باعث ترقی و توسعه مملکت و بینیازی مردم از بیگانگان شود.او مینویسد: در نشر و توسعه و صنایع جدید همت گمارید و بدانید که آنچه باعث ترقی و سعادت سایر ملل شده و آنان را به اوج عظمت رسانیده است، همانا فرا گرفتن علوم و صنایع تازه بود....متاسفانه عقبماندگی که اکنون[در ایران] مشاهده میشود و مملکت را تا بدین حد فقیر و مبتلا ساخته است، نتیجه بی توجهی گذشتگان به این امور بود و میل بیمنطق آنها به کالاهای خارجی، باعث سرایت این مرض مزمن به سایر افراد مملکت شد.و اینک، هستی و تجدید حیات و نوسازی ایران به اجرای این امر مهم بستگی دارد.(نامدار، 1376؛صص 193-192).
3. سید محمد طباطبایی
تصور حتمی الوقوع بودن تغییرات و اصلاحات و انگاره سلطه غرب را به شکل واضحتری در نامهای که سید محمد طباطبایی از رهبران روحانی نهضت مشروطیت در تهران قبل از مهاجرت کبری و صدور فرمان مشروطیت به عین الدوله نوشته است مشاهده میکنیم که حکایت از تصویر ذهنی او از اوضاع و احوال زمانهاش دارد.او خطاب به عین الدوله مینویسد: ...اصلاح تمام اینها منحصر است به تاسیس مجلس و اتحاد دولت و ملت و رجال دولت با علما...این اصلاحات عنقریب واقع خواهد شد لیکن ما میخواهیم به دست پادشاه و اتابک خودمان باشد نه به دست روس و انگلیس و عثمانی، ما نمیخواهیم در صفحات تاریخ بنویسند دولت به مظفر الدین شاه منقرض و ایران در عهد آن پادشاه بر باد رفته....(کسروی، 1363، ص 81) این عبارات، بهمانند آیینهای شفاف انگاره سلطه غرب را در ذهن این رهبر مشروطه خواه نشان میدهد که متوجه خطر نابودی حکومت ایران و نجام اصلاحات به دست دشمنان بیگانه مانند روس و انگلیس و عثمانی بوده است که برای رهایی از آن تقاضای تشکیل مجلس خودی مطابق با آیین مذهب شیعی را کرده است.وی در نامه دیگری در همین زمان که به مظفرالدین شاه نوشته است باز همین خطر را گوشزد کرده و از خطر ذلت مسلمانان و ضعیف شدن اسلام سخن به میان آورده است. حالیه این مملکت اگر اصلاح نشود عنقریب این مملکت جزء ممالک خارجه خواهد شد البته اعلیحضرت راضی نمیشود در تواریخ نوشته شود در عهد همایونی، ایران بهباد رفت، اسلام ضعیف و مسلمین ذلیل شدند.(کسروی، ص 86)
4. آیت اللّه میرزا حسین نائینی
آیت اللّه میرزا حسین نائینی از دیگر علمای نجف و شاگرد مبرز آخوند خراسانی در عصر مشروطیت که کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله خود را در جهت اصلاح حکومت و جامعه درایران و تحدید سلطنت استبدادی قاجاریه و تبیین اصول مشروطیت اسلامی نگاشته است نظیر دیگر هم مسلکانش آخوند و سید محمد طباطبایی که به صورت عملی به دفاع و حمایت از مشروطه برخاستند او نیز که از احتمال سلطه اجانب بر کشور رنج میبرد و از سلطه غریبها بر مملکت اسلامی-که تصویر حاکم بر ذهن علما بود- واهمه داشت از لحاظ نظری با نگارش این کتاب در تایید نظام مشروطه و تقبیح سلطنت گام برداشت او در بیان علت ترجیح نظام مشروطه بر نظام پادشاهی استبدادی که به خوبی نمایانگر تصویر ذهنی او از غرب است مینویسد: پرداختن همسایگان جنوبی و شمالی به نقشه قسمت مملکت[ایران]فیما بین خودشان-و کثرت مشاهده نظائر و اشباه آن، فلااقل من لزوم التحذر:علی هذا بدیهی است که تحول سلطنت جائزه غاصبه از نحوه ظالمه اولی به نحوه عادله ثانیه[مشروطیت]علاوه بر تمام مذکورات موجب حفظ بیضه اسلام و صیانت حوزه مسلمین است از استیلاء کفار، از این جهت از اهم فرائض خواهد بود.(نائینی، 1361، ص 50)
با دقت در این عبارات مشاهده میکنیم که نائینی از سلطه کفار بر مملکت اسلامی و هدم اساس دین و دیانت توسط قدرتهای بزرگ آن زمان یعنی روس و انگلیس که در متن مورد اشاره از آنها به عنوان همسایگان شمالی و جنوبی یاد میکند واهمه داشته است.لذا تغییر سلطنت استبدادی قاجاریه را به نظام مشروطه به عنوان راه حلی برای نجات کشور از سلطه بیگانه و حفظ اسلام و مسلمین دنبال میکرده است و به همین خاطر آنرا در زمره اهم واجبات بر میشمارد، چه از نظر او تحت سلطه استبداد بودن مساوی با از دست دادن استقلال و هویت اسلامی است که در ممالک دیگر اسلامی مانند افریقا و بعضی کشورهای اسلامی اتفاق افتاده است.او معتقد است اگر ایرانیان به خود نیایند و از خواب غفلت برنخیزند و از رقیت و بندگی پادشاهان مستبد خود را نرهانند همان بلایی بر سر آنها میآید که بر این ممالک رفته است یعنی هم استقلال و هم دین خود را از دست خواهند داد او مینویسد: چنانچه باز هم مسلمانان[ایران]از این سکرت و غفلت به خود نیایند، و کمافی السابق در ذلت عبودیت فراعنه امت و چپاول چیان مملکت باقی بمانند، چندی نخواهد گذشت که العیاذ باللَّه تعالی-مانند مسلمین معظم افریقا و اغلب ممالک آسیا و غیرذالک، نعمت شرف و استقلال قومیت و سلطنت اسلامیه را از دست داده و در تحت حکومت نصاری اسیر، و دورهای نخواهد گذشت که مانند اهالی اندلس و غیرها، اسلامیتشان به تنصر و مساجدشان کنیسه و اذانشان به ناقوس و شعائر اسلامیه به زنار، بلکه اصل لسانشان هم مانند آنان مبدل و روضه منوره امام هشتمشان هم پایمال نصاری خواهد گشت(نائینی، ص 50-49)
در عبارت فوق حاکمیت انگاره سلطه غرب بر ذهن نائینی به وضوح نمایان است او از اینکه کشور مسلمان شیعی به دست کفار و زنادقه بیفتد و اساس مسلمانی در خطر افتد هراس دارد و ریشه بروز این خطر برای جوامع اسلامی از جمله ایران را در وجود حکومت استبدادی این کشورها و عمل نکردن به اصول اجتماعی اسلام میداند.نائینی معتقد است آنچه در صدر اسلام باعث ترقی و نفوذ آن در کمتر از نصف قرن شد اجرای اصول اسلامی آزادی و مساوات بود به طوری که احاد مسلمانان با خلفا و حکام خود برابر بودند اما مسلمانان به تدریج گرفتار پادشاهان مستبد و جائر شدند و این اصول اساسی اسلام یعنی برابری و آزادی را به فراموشی سپردند و از این رو تحت بندگی و رقیت پادشاهان جور قرار گرفتند.اما متاسفانه در حال حاضر کشورهای مسیحی این اصول را از ما گرفتند و به آنها عمل کردند و توانستند کشورهای اسلامی را یکی پس از دیگری به تسخیر خود در آورند.او مینویسد: تمام سیاسیین و مطلعین بر اوضاع عالم من الاسلامیین و غیر هم، بر این معنی معتقدند که همچنانکه مبدا طبیعی آن چنان ترقی و نفوذ اسلام در صدر اول- که در کمتر از نصف قرن به چه سرعت و سیر به کجا منتهی شده همین عادله و شورویه بودن سلطنت اسلامیه و آزادی و مساوات آحاد مسلمین با اشخاص خلفاء و بطانه ایشان در حقوق و احکام بود، همین طور مبدا طبیعی این چنین تنزل مسلمین و تفوق ملل مسیحیه بر آنان هم که معظم ممالکشان را بردند و هیچ نمانده که این اقل قلیل باقی مانده را هم ببرند، همین اسارت و رقیت مسلمین در تحت حکومت استعبادیه مورثه از معاویه، و فوز آنان است به حکومت مسئوله ماخوذه از شرع مسلمین.(نائینی، ص 49)
مشخص است که نائینی علت سلطه غربیها بر جوامع مسلمین را عمل کردن آنها به اصول دینی مسلمانان و غفلت مسلمانان از اصول دینی خود میداند و به همین دلیل است که در کتاب خود بارها این مسئله را تکرار میکند که«هذه بضاعتنا ردت الینا» (نائینی، ص 60)و یا در تقریظهایی که مراجع بزرگ حامی مشروطیت آخوند خراسانی و مازندرانی بر کتابتنبیه الامهاو نوشتند هر دو بر ماخوذ بودن اصول و مبانی مشروطیت از اسلام تاکید داشتند.(نائینی، ص 1)
نکتهای که در نقد این برداشت نائینی و سایر مراجع نجف از مقایسه اصول نظامهای مشروطه غربی با رفتار پیامبر اکرم و ائمه معصومین و خلفای صدر اسلام باید گفت این است که پیشرفت و ترقی و نفوذ مسلمانان در ممالک دیگر در صدر اسلام با پیشرفت و توسعه غربیها و مسیحیها در جوامع اسلامی در عصر حاضر مقایسهای نادرست و قیاسی مع الفارغ است که ناشی از خوشبینی آنان به نظامهای غربی است.اگر رفتار پیامبر اکرم(ص)و امامان معصوم و خلفای صدر اسلام بر پایه عدالت و برابری و آزادی بهعنوان عاملی برای پیشرفت و نفوذ اسلام در ممالک دیگر نظیر ایران و روم تلقی می گردید، فتح کشورهای اسلامی توسط مسیحیهای غربی از کشورهای افریقایی و آسیایی گرفته تا اندلس و غیره به خاطره عمل کردن به اصول برابری و آزادی آنها نبوده بلکه به خاطر خوی استعماری آنهاست که از جهالت مسلمانان و اسیر بودن آنها در دست ظالمین و مستبدین استفاده کرده و بر حکومتها منابع اقتصادی آنها یعنی بر سیاست و اقتصادشان مسلط شدند.بهعبارت دیگر اگر در صدر اسلام اخلاق و رفتار اسلامی حاکمان مسلمان باعث توسعه و پیشرفت اسلام در سرزمینهای دیگر شد در عصر حاضر این عمل به برابری و آزادی در نظامهای مشروطه غربی نبود که باعث فتح کشورها و سرزمینهای اسلامی توسط غربیها شد بلکه آن خوی استعماری آنها و جهالت مسلمانان و پادشاهان مستبد حاکم بر آنها بود که سلطه آنها بر جوامع اسلامی را گسترش داد.در واقع سوغات غرب برای جوامع اسلامی، آزادی و رهایی از دین بود نه آزادی از بندگی حکومت استبدادی که علما به غلط فکر میکردند اگر نظام مشروطه و قانون غرب را بیاورند به پیشرفت نائل میشوند و از قید استبداد رهایی پیدا میکنند.
شاید این اشتباه در تطبیق را که علما مثلا برابری در مفاهیم غربی را با مساوات در اسلام یا مجلس شورا را با مشورت در اسلام مقایسه میکردند و یا تعابیری از قبیل «هذه بضاعتنا ردت الینا»را به کار میبرند، بهخاطر ذهنیت تاریخی علما و مردم است که مفاهیم جدید غربی را در قالب فرهنگ سنتی، دینی و بومی خود درک میکردند نه مطابق با آن سرگذشتی که این مفاهیم در فرهنگ غربی داشتهاند.ماشااللّه آجودانی این ذهنیت تاریخی ایرانیان را اینگونه توضیح میدهد: مردمی که گرداننده انجمنها[مشروطه]بودند با ذهنیت تاریخی خود و مهم تر از آن با تجربه زبانی خود، آن مفاهیم را آنگونه میفهمیدند که با ساختار ذهن و زبان و با فرهنگشان هماهنگی داشت.....ایرانی با چنین ذهن و زبان و تاریخی، آنگاه که با مفاهیم جدید آشنا میشد، چون تجربه زبانی و تاریخی آن مفاهیم را نداشت، آنها را با درک و شناخت و برداشت تاریخی خود و با تجربه زبانی خود، تفسیر، تعبیر و بازسازی میکرد، و سعی میکرد از بیگانگی آن مفاهیم جدید، با تقلیل دادن آن به مفاهیم آشنا و یا تطبیق دادن آنها با دانستههای خود، بکاهد و صورتی مانوس و آشنا از آنها ارائه دهد و در همین جریان آشناسازیها بود کهآزادی قلم و بیانبهسادگیبهامر به معروف و نهی از منکرمعنی میشد و از آن مهمتر:؛اساس مشروطیت و حتی دموکراسی بهامر هم شوری بینهمتعبر میگردید(آجودانی، 1382، صص 9-8).
5. سید نصر اللّه تقوی
یکیدیگر از علمای مشروطهخواه که تصویر ذهنی او را از نظامهای غربی مورد بررسی قرار میدهیم سید نصر اللّه تقوی است او با بیان اینکه در گذشته اسلام در خطر نبوده ولی اکنون به دلیل موقعیت خاص زمانه و خطر دشمنان اسلام که از آنها به«دول متمدنه متیقظه(بیدار شده)»یاد میکند، اسلام را در خطر میبیند و معتقد است تأسیس نظام مشروطه و تشکیل مجلس شورا باعث حفظ اساس اسلام و نجات کشور از بیقانونی میشود و اگر اقدام به چنین کاری نشود باید منتظر تقسیم کشور ایران توسط قدرتهای استعماری بود و بدین ترتیب غلبه انگاره سلطه غرب را بر ذهن این عالم مشاهده می کنیم.او در این رابطه مینویسد: بسیار فرق است زمان حاضر را با سوبق ایام، ایام گذشته اصول مذهب محفوظ از سانحه تزلزل زوال و احتمال اضمحلال بود لذا موجبی قوی برای مطالبه حقوق عموم و مداخله اینگونه امور در کار نبود ولی امروز در حقیقت مطالبه مجلس شورای ملی، هر چند مشتمل بر فوائد لاتحصی است ولی بزرگتر فایدهای که باید جالب قلوب متدینین باشد، حفظ اساس مذهب است چنانچه اگر کسی اندک عطف طرف به خارج این مملکت کرده از اوضاع جدیده دنیا مطلع شده باشد، میداند با این اهتمام تام که دول متمدنه متیقظه[بیدار شده]در تغییر اوضاع هر کجا، ؛خاصه همسایگان دارند، محال است این قطعه مملکت را به این اختلاط تمام و ارتباط ما لا کلام خراب و یباب [منهدم]بهوضع بیقانونی واگذارند و از دائره حدود و حقوق عامه، معاف و مستثنی شناسند، و این مسئله معهود متسالم علیه[توافق شده]بین دول اساسیه است که مملکت بیقانون را به حال خود نباید رها ویله کرد، بلکه راه استیلای هر دولتی را که بر چنین مملکت باز ببینند، بهامضای جملگی، آن مملکت را لقمه طیب واکله حلال او دانند(تقوی، 1374، صص 364-263)
انگاره سلطه غرب بر ممالک اسلامی و از جمله ایران در این سند نیز مانند اسناد دیگر به خوبی نمایان است و حکایت از یک ذهنیت دارد و آن هم ترس از سلطه غریبها و اقدام عاجل جهت جلوگیری از نابودی کشور اسلامی، لذا تقوی برای رهایی از سلطه اجانب چند پیشنهاد را ارائه میکند اول اینکه تسلیم کامل غریبها شویم و از آنها استقبال کنیم که در آن صورت به تعبیر وی«طوق رقیت و عبودیت برگردن مانهند که در این حال پیدا است علاوه بر عار و ننگی که از ما تا به قیامت یادگار ماند..شرف امتیاز مذهبی را از دست داده.»(تقوی، ص 264)و گذشته از این، اجانب که بر ما مسلط شدند آن«منافعی که حالا از استقلال دولت برای ما مرتب است از دست خواهد رفت» (تقوی، ص 264)و در این صورت قادر نخواهیم بود که جلوی منکرات اسلامی را بگیریم. دوم اینکه اجازه دهیم«طوائف فاسده و فرق ضاله سبقت کنند، دود از نهاد دولت و ملت بر آورند»(تقوی، ص 265)که در این صورت اینان کمترین کاری را که انجام خواهند داد«تغییر مذهب»(تقوی، ص 265)خواهد بود، سوم اینکه اجازه دهیم«معاندین مذهب و ملت...که کمر بستهاند در دنیا نام و نشانی از دین و آیین باقی نگذارند سوار کار شوند.»(تقوی، ص 265)چهارم اینکه علما با اخذ اصولی از تمدن غربی مانند قانون اساسی و مجلسی که به صلاح دین و مملکت باشد سعی در حفظ مملکت کنند و آنرا از بیقانونی نجات دهند.بدین ترتیب کشورهای غربی، دیگر به ما به چشم حقارت نگاه نخواهند کرد و از طرفی مذهب و استقلال مملکت خویش را حفظ کردهایم.این راه حل نهایی و مطلوب تقوی را با عبارات خودش نقل میکنیم: چهارم اینکه همین نحو شود که علما اقدام کرده، با همه بعد مذاقی که در این مشرب داشته، حقانیت مذهب و باطن شریعت مطهر، محرک شود و قلوب آنها را به اندازهای به جانب این مقصد عطف دهد که با قبول و حصول همه مخاطرات از اعلیحضرت در خواست کرده، بعد از تحصیل موجبات اتحاد بین دولت و ملت، مجلسی که حافظ حدود طرفین و حامی حقوق جانبین باشد، مشتمل بر قواعد مذهبی تشکیل دهند و همواره اصلاحاتی که در هر امر مهمی لارم است نگذارند خارج از ملاحظه و تصویب منتخبین ملت وقوع یابد.واضح است کار که به این صورت در آید، نه دولی دیگر میتوانند به عذر بیقانونی و هرج و مرج به چشم حقارت به ما نگاه کرده، با ما معامله نمایند که با طوائف خارج از دائره تمدن میکنند و نه فرق باطله را مجال است که با دخول روسای مذهب و امنای دولت، قصد سویی درباره ملت و دولت کنند(تقوی، ص 265) بنابراین بر پایه این اعتقاد تقوی سعی دارد با ارائه طرح اصلاح حکومت مطابق با مقتضیات زمان و براساس قوانین مذهب شیعه، ایران را از زمره ملل عقبمانده خارج و در جرگه ملل متمدن در آورد و در عین حال اسلام و کشور را حفظ کند و از سلطه فرق باطله نیز در امان نگه دارد.
6. آقا نور اللّه نجفی اصفهانی
همین تصویر ذهنی علما را در رساله«مقیم و مسافر»آقا نور اللّه نجفی اصفهانی مشاهده میکنیم که از سلطه بیگانگان بر سرزمین اسلامی ایران بیم دارد و خواهان تغییر و تحول و اصلاح در جامعه برای نجات کشور از یوغ استعمارگران است.او مینویسد: آیا حکم اسلام این است که مسلمانان همه قسم ظلم بکشند همه نوع جور تحمل نمایند، آیا ساکت بنشینند اسلام از میان برود، آیا آسوده بنشینند که اجانب ممالک اسلامی را به تدبیر سیاسی متصرف شوند.آیا باید فریاد مظلوم شنید و گوش نداد یا باید مسلمین ذلیل و زبون شوند ملیت، قومیت و سلطنت شیعه از میان برود، احکام اسلامی منسوخ و قوانین اروپا کم کم جاری شود؟هیچ عالمی چنین رای نمیدهد.(نجفی اصفهانی، 1374، ص 445) آقا نجفی در این رساله به حکمی از علمای نجف اشاره میکند که در آن از مردم و علما ایران خواسته شده است از اساس مشروطیت حفاظت کنند و در مقابل مستبدین و اجانب پایداری کنند و تاکید کردهاند که اگر غیرتمندان ایران به صبر و سکوت بگذرانند، عما قریب است که العیاذ باللَّه تعالی، مساجد اسلام و گنبد و روضه منوره حضرت ثامن الائمه صلوات اللّه علیه پایان کفار خواهد شد و لاارنا اللّه علیهذا.(نجفی اصفهانی، ص 453) او همچنین مانند دیگر علما راه حل نجات کشور از دست اجانب و حفظ اسلام را تنها در مشروطه شدن حکومت میداند و مینویسد: امروز حفظ اسلام موقوف به مشروطه شدن سلطنت است.اقتضاء زمان و قوت رقباء دولت و ضعف ماها و هزاران نگفته دیگر، که ارباب حل و عقد امر مملکت و رموز سیاست میدانند.امکان ندارد که این ملیت و قومیت یک مشت شیعه برقرار بماند مگر به مشروطه شدن...اگر دولتی هر قدر مختصر و محقر باشد قبول تمدن کرد یعنی یا مشروطه یا جمهوری شد، محفوظ است.هیچ دولت قوی نمیتواند دستاندازی به آن بکند(نجفی اصفهانی، صص 447-446)
7. شیخ اسماعیل محلاتی
شیخ اسماعیل محلاتی از دیگر علمای مشروطهخواه که مورد حمایت علمای نجف بوده است در رساله خود تحت عنوان«اللئالی المربوط فی وجوب المشروطه»که در دفاع از مشروطه نگاشت همین تصویر ذهنی از نظامهای غربی را به نمایش میگذارد و ایجاد نظام مشروطه و حمایت از آنرا در دفاع از کیان مملکت اسلامی از سلطه اجانب میپندارد و مینویسد: یک وقت از خواب بیدار میشوی که شعب و شئون مملکت همه به گرو رفت، همسایههای رئوف مهربان مصل مور و ملخ بر سر ما مسلمانها ریختند و بیصدا و ندا، بدون زحمت جنگ، بیرق صلیب احمر را به جای بیرق شیر و خورشید، در کمال سطوت و صولت کوبیدند و صدای ناقوس در اطراف مملکت اسلام بلند شد...عقلای مملکت و سیاسیون ملت...پس از آنکه ملتفت این مفاسد دینیه و دنیویه که از لوازم خود سری ادارات دولت در لاحدی[بیاندازه بودن]شهوات سلطنت است شدند، عموم ملت را به هیجان آورده در مقام جلوگیری بر آمدند و میخواهند...تصرفات سلطنت و شهوات ادارات از مقام لاحدی به موقع تحدید تنزل دهند و حد یقفی[نهایتی]برای آن مقرر دارند که موجب مفاسد مذکور نشود و مملکت اسلامیه به ثمن بخسی[بهای اندکی]از بخش نرود (محلاتی، 1374، صص 501-500) همین مقدار به شواهد و نمونهها برای نشان دادن تصویر ذهنی علما از وضعیت جامعهای که در آن به سر میبردند و دل نگرانی که از سلطه اجانب بر کشور ایران داشتهاند بسنده میکنیم.بیگمان میتوان شواهد بسیاری در اثبات این مدعا ارائه کرد اما ذکر همین مقدار نیز برای نشان دادن اینکه انگاره سلطه غرب یکی از دغدغههای اصلی علما در اواخر دوره قاجار و در طول انقلاب مشروطیت بوده کفایت میکند و این مسئله میتواند همراهی و حمایت آنها از نهضت مشروطه را توجیه کند.
نتیجهگیری
این مقاله سعی داشت با استفاده از مکتوبات و مستندات تاریخی، وجود یک تصویر (انگاره)از احتمال سلطه غربیها بر کشور ایران را در ذهن علمای شیعه عصر مشروطیت که مشترک بین آنها بود به نمایش بگذارد و نشان دهد که این انگاره به دلیل گسترش آن در بین نخبگان سیاسی مختلف و به خصوص علمای شیعه از چنان قدرتی برخوردار بوده است که باعث همراهی آنها تا سطح مراجع در حرکتها و نهضتهای اجتماعی نظیر جنبش تنباکو و نهضت مشروطیت شده است و یا حتی در نقطه مقابل و در تحلیلی متفاوت در مقابل تفکر مشروطهخواهی قرار گرفته است.
یادداشتها:
(1).در اینکه آیا ایجاد نظام مشروطه در ایران راه حل نجات ایران از عقبماندگی و آغازی برای پیشرفت و توسعه است بین نخبگان سیاسی عصر مشروطه اختلاف نظر فراوان وجود دارد به گونهای که آنها را به طرفداران مشروطه و مخالفان مشروطه میتوان تقسیم کرد.در عین حال مشروطهخواهان نیز خود به دو دسته مشروطهخواهان و مشروطه مشروعهخواهان تقسیم میشوند.
(2).آخوند خراسانی در تقریظی که بر کتاب تنبیه الامه نائینی نوشتهاند بر ماخوذ بودن اصول مشروطیت اسلامی تاکید کردهاند.
(3).تاریخ نگارش رساله اندرزنامه توسط آخوند خراسانی دقیقا مشخص نیست ولی مسلما در موج دوم مشروطه خواهی و در آغاز سلطنت محمد علی شاه قاجار یعنی در اواخر سال 1324 ق یا اوایل 1325 نوشته شده است. این رساله بعدها در سال 1328 ق، در جلد دوم العرفان در نجف اشرف به زبان عربی به چاپ رسید.بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1359 توسط آقای عبدالحسین مجید کفایی که خود یکی از بستگان آخوند خراسانی بود در کتابی به نام مرگی در نور، متن عربی و ترجمه فارسی آنرا چاپ کرد.به نقل از مظفر، نامدار، رهیافتی بر مبانی مکتبها و جنبشهای سیاسی شیعه در صد ساله اخیر، تهران:پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1376.ص 152.
منابع و مآخذ:
1.آجودانی، ماشااللّه، مشروطه ایرانی، تهران، اختران، 1382.
2.اشرف، احمد، موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران دوره قاجاریه، تهران، انتشارات زمینه، 1359.
3.اصفهانی کربلایی، حسن، تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، به کوشش رسول جعفریان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.
4.تقوی، سید نصر اللّه، مقاله سئوال و جواب در فوائد مجلسبه کوشش غلامحسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، تهران، کویر، 1374.
5.تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو اولین مقاومت منفی ایران، چاپ سوم، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، بیتا.
6.دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، جلد 1، تهران، بنیاد فرهنگی امام رضا، بیتا.
7.شجیعی، زهرا، نخبگان سیاسی ایران از مشروطیت تا انقلاب اسلامی، ج 4، تهران، انتشارات سخن، 1372.
دانش سیاسی » شماره 1 (صفحه 66)
8.شیخی، فرهاد، تحلیلی بر نقش سیاسی عالمان شیعی در پیدایش انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379.
9.کسروی، احمد، تاریخ مشروطیت ایران، تهران، امیر کبیر، 1363.
10.محلاتی، شیخ اسماعیل، اللئالی المربوطه فی موجوی المشروطهبه کوشش غلامحسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، تهران، کویر، 1374.
11.ملکم خان، میرزا، رساله دستگاه دیوان، محمد طباطبایی، مجموعه آثار میرزا ملکم خان، بیجا، انتشارت علمی، بیتا،
12.مولانا، حمید، رسانهها و انگارهسازی، ترجمه غلامرضا تاجیک، رسانه، سال هفتم، شماره دوم، 1375.
13.مولانا، حمید، جریان بینالمللی اطلاعات گزارش و تحلیل جهانی، ترجمه یونس شکر خواه، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها انتشارات معراج، 1371.
14.نائنی، میرزا محمد حسین، تنبیه الامر و تنزیه المله، مقدمه و نحشیه محمود طالقانی، تهران، شرکت سهامی انتشارات، 1361.
15.نامدار، مظفر، رهیافتی بر مبانی مکتبها و جنبشهای سیاسی شیعه در صد ساله اخیر، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1376.
16.نجفی اصفهانی، نور اللّه، مکالمات مقیم و مسافربه کوشش غلامحسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، تهران، کویر، 1374.