تغییر حالِ قدسی مشهدی؛ نمونهی بارز تاثیر محیط بر شاعر
ایشان [محمد جان قدسیِ مشهدی] جزو شعرای برجستهی سبک هندی است در دورهی صفویه - قرن یازدهم - اشعارش جزو قویترین شعرهاست. من اعتقادم این است که بعد از صائب در آن سبک، واقعاً مثل محمد جان شاید یکی دو تا بیشتر نباشند. او در مشهد که بوده، یکی از خادمان آستان قدس و مداح حضرت رضا بوده و شعرهایش شعرهای دینی است و دیوانش هم پر از این اشعار است. دیوان حاج محمد جان را نگاه کنید؛ از این قصائد زیاد دارد. او بعد به هند سفر میکند. همنشینی با امرای هند و سلاطین هند و آن دستگاههای بیبندوباری که آن روز بودند، این آقا را کأنه از این رو به آن رو میکند. انسان میتواند این را در غزلهای او ببیند. من خیلی اوقات به این فکر هستم. این شعر مال محمد جان قدسی است:
پارسا در مجلس رندان نشستن خوب نیست
هر که امشب می نمینوشد به ما منسوب نیست
در چنین فصلی که بلبل مست و گلشن پر گل است
گر همه پیمانهی عمر است خالی خوب نیست
یعنی یک مستِ رندِ الواتِ عرقخور تحویل محیط مجموعهی شعری داده شده؛ از کی؟ از آن انسانِ پارسای پاکِ متعبدی که در مشهد مدح امام رضا را میگفت! خب، آن محیط اینجور پرورش میدهد. بنابراین مراقب محیطها باشید؛ و این هم با ارتباطهای پیوستهی شما با همدیگر حاصل خواهد شد. به نظر من جلسات شعرای مادح اهلبیت - چه جوانها، چه پیشکسوتها و قدیمیها - با یکدیگر، باید جلسات مستمری باشد. البته معنایش این نیست که لزوماً یک جلسه باشد؛ نه، باید جلساتی وجود داشته باشد برای همین که در این محیط، استعدادهای جوشان جوان رشد پیدا کند.1390/03/25
لینک ثابت
شعر فارسی را با آهنگهای زیبای فارسی و با شیوه جذّاب هنری و با انتخاب مضامینی که از آن درس بگیرند، بخوانید.1380/08/12
لینک ثابت
جلسه شعرخوانی در خانه مرحوم فرخ در مشهد
خیلی اهمیت دارد که در قرائت دعاها، قطع و وصل جملات، صحیح و بجا باشد؛ تا آن کس که معنای دعا را میفهمد، حالش خراب نشود! مثلاً خوانده میشود: «بأبی انتم و امّی طبتم، و طابت الأرض الّذی فیها دفنتم»؛ در صورتی که باید گفته شود: «بأبی انتم و امّی، طبتم و طابت الأرض الّذی فیها دفنتم». این دعاها عبارات زیبایی است که اگر در قطع و وصل آن دقت نشود، واقعاً به زیبایی آن لطمه میخورد.
من یادم میآید که یکوقت در مشهد منزل مرحوم فرخ جلسهای در روزهای جمعه تشکیل میشد و ما هم گاهی در آن شرکت میکردیم. در یکی از آن جلسات، یک نفر هندی که از اساتید زبان فارسی بود شرکت کرده بود. در آن جلسه تعریف کردند که ایشان از هند آمدهاند و استاد زبان فارسیاند و بر دیوان حافظ مسلط هستند؛ طرف هم به رویش بالا رفت و شروع به خواندن یک غزل از حافظ کرد؛ اما به قدری آن غزل را بد خواند که بیاختیار همه خندهشان گرفت! حالا وقتی من میبینم که بعضی از آقایان دعاها را اینطوری میخوانند، به یاد آن جلسه و آن غزل حافظ میافتم که آن استاد هندی خوانده بود!1370/12/13
لینک ثابت
حضور رهبری در انجمن ادبی در مشهد
در باب ویراستارى، من معتقد به همان معناى وسیع علمى ویراستارى هستم. ویراستارى در معناى متداول رایجش، به معناى درست کردن متن از اغلاط است؛ یعنى نوعى پیراستن است - ویراستن، یعنى پیراستن - در حالى که در معناى اصلى و علمى ویراستارى، ویراستن، پیراستن نیست؛ آماده کردن و قابل عرضه کردن است؛ و این چیز بسیار وسیعى است. در باب کتابها هم همینگونه است؛ در باب مطالبى هم که در رادیو و تلویزیون خوانده مىشود، همینطور است. اى بسا مطلبى که از لحاظ لفظ هم ایرادى ندارد، لیکن از لحاظ نسق و ترتیب طولى ایراد دارد.
ما در مشهد یک انجمن ادبى داشتیم که در منزل مرحوم نگارنده تشکیل مىشد. عبدالعلى نگارنده، سرگرد بازنشسته و پیرمرد خیلى نازنینى بود. چیزى که به او نمىآمد، این بود که یک روز سرگرد بوده باشد! همیشه من تعجب مىکردم و مىگفتم شما که سرگرد بودى، چهکار مىکردى؟! مرد بسیار لطیفى بود. خانهى او مرکز انجمن ادبى فردوسى بود، که من هم هر وقت از قم به مشهد مىآمدم، حتماً در آن شرکت مىکردم. یکى از کارهایى که آنجا انجام مىگرفت، این بود که وقتى کسى غزلى یا قصیدهیى مىخواند، آن را ویراستارى طولى مىکردند؛ یعنى مىگفتند که جاى این بیت اینجا نیست؛ جایش قبل از این بیت قبلى است. این، نکتهى مهمى است.1370/09/18
لینک ثابت