newspart/index2
بی اعتماد کردن مردم به مسئولین
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
اعتماد مردم به نظام اسلامی, دشمن‌شناسی, نقشه دشمن, دشمن, بی اعتماد کردن مردم به مسئولین, جدا کردن مردم از نظام, اعتماد مردم به مسئولان

از كارهائی كه دشمن میكند، بی‌اعتماد كردن مردم نسبت به مسئولین است.1389/05/27
لینک ثابت
نقشه دشمن, هدف دشمن, اعتماد متقابل مردم و نظام, اعتماد مردم به مسئولان, بی اعتماد کردن مردم به مسئولین, جدا کردن مردم از نظام, دشمن‌شناسی, دشمن

از هدفهای دشمن، بی‌اعتماد كردن مردم به مسئولین كشور است؛1388/11/06
لینک ثابت
اعتماد مردم به نظام اسلامی, اعتماد مردم به مسئولان, بی اعتماد کردن مردم به مسئولین, اعتماد مردم به دولت, اعتماد به نفس ملی, اعتماد به نفس, یأس, یاس, امید مردم به آینده, امید و امیدواری, دشمن‌شناسی, دشمن, کمک به دشمن

امروز هر كس كه مردم را ناامید كند و به خود، به مسئولین و به آینده بی‌اعتماد كند، به دشمن كمك كرده است.1386/01/01
لینک ثابت
اعتماد مردم به مسئولان, بی اعتماد کردن مردم به مسئولین

امروز هر کس که مردم را ناامید کند و به خود، به مسئولین و به آینده بى‌اعتماد کند، به دشمن کمک کرده.1386/01/01
لینک ثابت
جدا کردن مردم از نظام, اعتماد مردم به نظام اسلامی, بی اعتماد کردن مردم به مسئولین, دشمن‌شناسی, هدف دشمن, تلاش دشمن, نقشه دشمن, دشمن

از مسائلی که دشمنان به‌شدّت دنبال آن هستند، سلب اعتماد مردم از کارایی نظام است.1382/02/22
لینک ثابت
فرصت‌ها و تهدیدهای انقلاب اسلامی, اختلاف‌افکنی, یأس, ناامیدی از انقلاب اسلامی, امید مردم به آینده, بی اعتماد کردن مردم به مسئولین

خطر جدّی برای کشور عبارت است از آن مسائلی که ما به دست خودمان به وجود آوریم.1381/01/09
لینک ثابت
شبهه‏‌افکنی, بی اعتماد کردن مردم به مسئولین, اعتماد مردم به نظام اسلامی, اعتماد مردم به قوه قضائیه, شایعه‌پراکنی

از راههای بی‌اعتماد کردن مردم، همین شایعه‌پراکنیها و حرفهایی است که از روی بی‌مسؤولیتی زده می‌شود.1377/04/07
لینک ثابت
اداره نظام جمهوری اسلامی با محبت و عطوفت مردم

نظامهاى دنیا سه گونه اداره مى‌شوند: (...)یک نوع نظام هم نظامى است که با محبت و عطوفت مردم اداره مى‌شود. باید مردم را مورد محبت و احترام قرار داد و به آنها اعتنا کرد، تا به دستگاه حاکمه وصل باشند و پشت سرش قرار گیرند. نظام ما تا حالا این‌گونه بوده است؛ بعد از این هم باید این‌طور باشد. بزرگترین بحرانها را هم همین عاطفه و محبت مردم از سر خواهد گذراند. یک‌وقت رئیس جمهور کشورى مى‌خواست مشکلات سیاسى خودش را براى من تشریح کند. او مى‌گفت که یکى از رؤساى جمهور گذشته‌ى ما شکر را یک قران گران کرد، علیه او کودتا شد و از بین رفت! من گفتم مشکل او این بوده که مردم را با خودش نداشته است. در مملکت ما، جنسهاى تثبیت‌شده گاهى قیمتشان ده برابر بالا مى‌رود، اما آب هم از آب تکان نمى‌خورد؛ چون مردم پشت سر دستگاهند و به دستگاه اعتماد دارند. گفتم مردم وقتى که پشت سر دستگاهند، ما هم مى‌آییم به آنها مى‌گوییم که مثلاً این جنس را قبلاً به این قیمت مى‌دادیم، اما حالا مى‌خواهیم گرانش کنیم؛ مردم قبول مى‌کنند. پنج، شش سال قبل به مردم مى‌گفتیم که همه باید به عنوان جهاد مالى به جنگ کمک کنند؛ مردم هم مثل مور و ملخ به طرف بانکها ریختند، تا به حساب مالى شوراى عالى پشتیبانى جنگ پول بریزند.
شما چگونه مى‌خواهید محبت و اطمینان مردم را جلب کنید؟ مردم باید به من و شما اعتماد داشته باشند. اگر ما دنبال مسائل خودمان رفتیم، به فکر زندگى شخصى خودمان افتادیم، دنبال تجملات و تشریفاتمان رفتیم، در خرج کردن بیت‌المال هیچ حدى براى خودمان قایل نشدیم - مگر حدى که دردسر قضایى درست بکند! - و هرچه توانستیم خرج کردیم، مگر اعتماد مردم باقى مى‌ماند؟ مگر مردم کورند؟ ایرانیان همیشه جزو هوشیارترین ملتها بوده‌اند؛ امروز هم به برکت انقلاب از هوشیارترینهایند؛ از هوشیارها هم هوشیارترند. آقایان! مگر مردم نمى‌بینند که ما چگونه زندگى مى‌کنیم؟
آن وقتى که جوان حزب‌اللهى ما به جهاد یا به سپاه یا به فلان وزارتخانه مى‌رفت و به او مى‌گفتند که چه‌قدر حقوق مى‌خواهى، مى‌گفت این حرفها چیست، مگر من براى حقوق آمده‌ام؟ اصرار مى‌کردند که بالاخره زندگى خودت و زن و بچه‌ات باید بگردد؛ یک چیزى بگیر. به نظر شما اینها افسانه است؟ به نظرم اگر شما بروید در دنیا این را نقل کنید، چنانچه کسى وضع چند سال قبل ما را ندیده باشد، خواهد گفت که افسانه است؛ ولى این واقعیت است. این رویداد، در همین ایران و در همین تهران و در همین وزارتخانه‌هاى ما اتفاق افتاد؛ یکى، دو مورد هم نبود. نماینده‌ى مجلس وقتى اول بار به او حقوق دادند، خجالت کشید حقوق را بگیرد! بعضى از دوستان ما در دوره‌ى اول نمایندگى مجلس، شرمشان آمد و ننگشان کرد که حقوق بگیرند! گفتند ما حقوق بگیریم؟!
برادران! من و شما داریم از آن ذخیره مى‌خوریم؛ فراموش نکنید، آن را مردم دیدند. نمى‌شود ما در زندگى مادّى مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمى که خیلیشان از اولیات زندگى محرومند. در این راه، از خیلى چیزها باید گذشت. نه فقط از شهوات حرام، از شهوات حلال نیز باید گذشت. نمى‌گویم مثل پیامبر باشیم، نمى‌گویم مثل امیرالمؤمنین - که شاگرد پیامبر بود - باشیم؛ که انسان آن مطالب را که مى‌خواند، تنش مى‌لرزد. امیرالمؤمنینى که زهدش در زندگى و دنیا مَثَل سایر است و مسلمان و غیرمسلمان آن را مى‌دانند، درباره‌ى پیامبر مى‌گوید: «قد حقّر الدّنیا و صغّرها و اهون بها و هوّنها» ؛ دنیا را تحقیر کرد - یعنى همین لذایذ و بهره‌مندیها و برخورداریهاى دنیا را کوچک کرد - به آنها توهین کرد و سبکشان نمود.
در قُبا براى پیامبر آب آوردند و چیزى هم مثل عسل قاطى آن کردند. پیامبر فرمود: من این را حرام نمى‌کنم، اما نمى‌خورم. این دو، دو چیز است؛ یا آب یا عسل. آن را از ما نخواسته‌اند. اگر از من و شما بخواهند، پدرمان درآمده است! مگر ما مى‌توانیم آن‌طور زندگى بکنیم؟ پیداست که آن نفس قدسى ملکوتى، یک چیز دیگر است.
امیرالمؤمنین در همین جمله مى‌فرماید که خداى متعال به پیامبر فهماند که اگر من دنیا را به اختیار از تو مى‌گیرم، براى این است که چیز شیرینترى به تو بدهم. آن چیز شیرینتر را اولیاى خدا مى‌دیدند. من و شما آن را حس نمى‌کنیم؛ اما در آن راه باید برویم، در آن راه باید قدم برداریم، کمتر خرج کنیم، کمتر بذل و بخشش بیجا کنیم، کمتر به زندگى شخصى خودمان بپردازیم.1370/05/23

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی