تبیین زندگی مرحوم آقای حاج ميرزا علی آقای قاضی ایشان[مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی]علاوه بر مقامات معنوی و عرفانی خودشان، شاگردان زیادی را هم تربیت كردند كه این خیلی با ارزش است؛ شخصیتهای بزرگی كه ما بعضی از اینها را ملاقات كردیم، زیارت كردیم: مرحوم آقای طباطبائی، مرحوم آقای آسید محمدحسن الهی - اخوی ایشان - مرحوم آقای آمیرزا ابراهیم شریفی - كه داماد مرحوم آقای قاضی بودند، در زابل بودند و جزو شاگردان برجستهی آقای قاضی بودند - مرحوم آقای حاج شیخ عباس قوچانی، و در این اواخر هم مرحوم آقای بهجت؛ بزرگان دیگری هم بودند، مثل مرحوم آقای حاج شیخ محمدتقی آملی، مرحوم آقای حاج شیخ علیمحمد بروجردی و شخصیتهای متعدد دیگری. مهمترین مسئله در این باب، این است كه ما در بین سلسلهی علمی فقهی و حِكمی خودمان در حوزههای علمیه - در این صراط مستقیم - یك گذرگاه و جریان خاصالخاص داریم كه میتواند برای همه الگو باشد، هم برای علما الگو باشد - علمای بزرگ و كوچك - هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها؛ میتوانند واقعاً الگو باشند. اینها كسانی هستند كه به پایبندی به ظواهر اكتفاء نكردند، در طریق معرفت و طریق سلوك و طریق توحید تلاش كردند مجاهدت كردند كار كردند، و به مقامات عالیه رسیدند. و مهم این است كه این حركت عظیم سلوكی و ریاضتی را نه با طرق مندرآوردی و تخیّلی - مثل بعضی از سلسلهها و دكانهای تصوّف و عرفان و مانند اینها - بلكه صرفاً از طریق شرع مقدّس آن هم با خبرویت بالا، به دست آوردند.
همین سلسلهی مرحوم آقای قاضی - مجموعهی این بزرگواران كه از مرحوم حاج سید علی شوشتری شروع میشود - همهشان مجتهدین طراز اول بودند. یعنی مرحوم آسید علی شوشتری كه شاگرد شیخ بود و استاد اخلاقی و سلوكی شیخ بود - در فقه و اصول شاگرد شیخ بود، در سلوك و اخلاق استاد شیخ بود [و] شیخ میآمد از ایشان استفاده میكرد - بعد از فوت مرحوم شیخ كه یك مدت خیلی كوتاهی هم [ایشان بعد از شیخ] زنده بودند، درس شیخ را از همان جایی كه بود شروع كردند؛ شاگردانی كه در درس مرحوم حاج سید علی شوشتری شركت كردند، میگفتند ما فرقی ندیدیم بین شیخ و بین او؛ یعنی مقام او از لحاظ علمی و فقهی در این مرحله است. شاگرد برجستهی ایشان، مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی است كه از لحاظ عرفانی و معنوی و سلوكی حقیقتاً در عرش است، یعنی عظمت مقام مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی قابل توصیف نیست؛ ایشان از لحاظ ملائی و علمی - كه ایشان جزو شاگردان شیخ بودند - جزو شاگردان درجهی یك شیخ در علم فقه و اصول بودند؛ ولی معنای سلوكی و عرفانی و توحیدی بر زندگی ایشان غلبه كرد، چون در این طریق مشی میكرد. شاگردان ایشان - كه اساتید مرحوم آقای قاضی باشند - مثل مرحوم حاج سید احمد كربلائی، مرحوم حاج شیخ محمد بهاری و افرادی از این قبیل، اینها همه افرادی بودند كه از لحاظ فقهی در رتبهی بالا بودند؛ یعنی مرحوم حاج سید احمد كربلائی جوری بود كه مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی احتیاطات خودش را به ایشان مراجعه میكرد و قطعاً [ایشان] در معرض مرجعیت بود؛ امّا خود ایشان امتناع كردند - گله كردند كه چرا احتیاطات را به من مراجعه میكنید، اجتناب كردند - و در همین عالم معنویت بودند. مرحوم جدّ ما - مرحوم آقای آسید هاشم نجفآبادی - دیده بود، درك كرده بود مرحوم آسید احمد را؛ میگفت ما وقتی سحر یا شب میرفتیم طرف سهله یا از سهله برمیگشتیم، صدای گریهی این مرد - آسید احمد - از داخل خانهاش كه سر راه بود شنیده میشد. اینها یك حالات اینجوریای داشتند.
خب، مرحوم آقای قاضی هم شاگرد اینها است. ایشان البته هم شاگرد پدرشان مرحوم آقای آسید حسین هستند، هم - بعد كه میآیند نجف - شاگرد مرحوم آسید احمد بودند، ده سال یا دوازده سال هم شاگرد مرحوم سید مرتضای كشمیری بودند؛ البته در این كتابی كه آقازادهی مرحوم آقای قاضی - مرحوم آسید محمدحسن - نوشتند، میگویند ایشان پیش مرحوم آسید مرتضای كشمیری تلمذ نمیكرده، از مصاحبت او استفاده میكرده؛ لكن در همان كتاب یا در نوشتههای مرحوم آقای آسید محمدحسین طهرانی دیدم - یادم نیست الان كجا خواندم - مرحوم آقای قاضی میگوید من نماز خواندن را از آسید مرتضای كشمیری یاد گرفتم. شما ببینید معانی این كلمات چقدر عمیق است. ماها هم نماز میخوانیم و خیال هم میكنیم كه نمازِ خوب میخوانیم. این مردِ عارفِ بزرگی كه سالها پیشِ پدرش در تبریز تربیت شده بود و پیش رفته بود، وقتی میآید نجف [و] ده سال پیش مرحوم آسید مرتضای كشمیری میماند، میگوید من نماز خواندن را از او یاد گرفتم. آن وقت شاگردهای مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی نقل میكنند كه ایشان با همهی [گرفتاری] - خیلی گرفتار بوده در زندگی، عائلهی سنگین و فقر و مشكلات - وقتی وارد نماز میشد، از همهی دنیا غافل میشد؛ یعنی آنچنان غرق در ذكر و خشوع و توسّلْ در حال نماز بود كه از همهی عالم فارغ میشد. خب، این یك گذرگاه فوقالعادهای است؛ گذرگاه خاصالخاص است. برای ماها از این جهت حجّت است كه ما بفهمیم این هم هست؛ این مقامات، این حركت، این سلوك، این خلوص در راه خدا هست.
هیچ اهل بُروز مكاشفات و مانند اینها هم نبودند؛ خب خیلی چیزها از آنها نقل شده - نقلیات موثقی كه در مورد عجایب زندگی مرحوم آقای قاضی كه به نظر ماها عجایب است نقل شده، یكی دو تا نیست؛ موثق هم هست، آدم یقین پیدا میكند از صحّت طُرقی كه دارد - لكن اصلاً اینها در زندگی این بزرگوارها اهمیتی ندارد، نقشی ندارد. خود ایشان هم به شاگردهایشان میگفتند؛ میگفتند اگر چنانچه یك حالت مكاشفهای برایتان دست داد اعتناء نكنید، كارتان را بكنید، ذكرتان را بگویید، آن حالت خشوع را حفظ بكنید؛ یعنی مقامات اینها این است. بالاخره خیلی مهم است كه شخصیتهای اینجوری احیاء بشوند، شناخته بشوند، معرفی بشوند؛ منتها در معرفی اینها از آدمهای خبره استفاده كنید؛ یعنی كسانی بیایند دربارهی اینها حرف بزنند كه بتوانند مقامات اینها را - لااقل در لفظ، در زبان - برای ماها بیان كنند كه ما یك استفادهای ببریم، بهرهای ببریم؛ والّا صِرف [بیان] مقامات علمی و فقهی - كه در حد اعلی اینها داشتند - كافی نیست برای معرفی امثال شخصیتی مثل مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی.
خب، ایشان عمر طولانی هم الحمدلله داشتند، و توفیقات زیادی هم داشتند، شاگردهای زیادی هم تربیت كردند، از لحاظ معانی سلوك و عرفان و مانند اینها هم از افرادی است كه عرض كردم حداقل این است كه بگوییم كمنظیر [است]، یعنی واقعاً شخصیت ایشان برجسته است. در این كتابی كه آقازادهی ایشان - مرحوم آقای آسید محمدحسن - نوشتند كه من چند سال پیش دستم رسید و مكرر نگاه كردم، چند تا نامه از ایشان هست [ولی] در این كتاب جوری حاشیه زده شده كه آدم نمیفهمد كدام قسمت جزو متن است كدام قسمت جزو حاشیه است. اگر بتوانید متن این نوشتهها را كه حتماً در اختیار بقیهی بازماندگان آن مرحومین است به دست بیاورید - چهار پنج نامه است كه یكیاش به احتمال قوی خطاب به آقای طباطبائی است، البته عنوان ندارد امّا آدم از متنش حدس میزند كه خطاب به آقای طباطبائی است؛ یكیاش احتمالاً خطاب به مرحوم آقای آسید محمدحسن الهی است؛ یكی دو نامه خطاب به مرحوم آشیخ ابراهیم شریفی زابلی است كه داماد ایشان بوده است؛ یكی خطاب به عموم شاگردانشان است به مناسبت حلول ماه رجب یا حلول ماه ذیقعده كه میگویند ماه حرام شروع شد و دربارهی اهمیت ماههای حرام چیزهایی آنجا مینویسند؛ و شاید بعضی هم خطاب به دیگرها - و اگر خود این نامهها را جداگانه منتشر كنید، به نظر من یك یادگار خیلی خوبی است.1391/04/26
سلسله اساتید مرحوم آقای حاج ميرزا علی آقای قاضی سلسلهی مرحوم آقای قاضی - مجموعهی این بزرگواران كه از مرحوم حاج سید علی شوشتری شروع میشود - همهشان مجتهدین طراز اول بودند. یعنی مرحوم آسید علی شوشتری كه شاگرد شیخ[انصاری] بود و استاد اخلاقی و سلوكی شیخ بود - در فقه و اصول شاگرد شیخ بود، در سلوك و اخلاق استاد شیخ بود [و] شیخ میآمد از ایشان استفاده میكرد - بعد از فوت مرحوم شیخ كه یك مدت خیلی كوتاهی هم [ایشان بعد از شیخ] زنده بودند، درس شیخ را از همان جایی كه بود شروع كردند؛ شاگردانی كه در درس مرحوم حاج سید علی شوشتری شركت كردند، میگفتند ما فرقی ندیدیم بین شیخ و بین او؛ یعنی مقام او از لحاظ علمی و فقهی در این مرحله است. شاگرد برجستهی ایشان، مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی است كه از لحاظ عرفانی و معنوی و سلوكی حقیقتاً در عرش است، یعنی عظمت مقام مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی قابل توصیف نیست؛ ایشان از لحاظ ملائی و علمی - كه ایشان جزو شاگردان شیخ بودند - جزو شاگردان درجهی یك شیخ در علم فقه و اصول بودند؛ ولی معنای سلوكی و عرفانی و توحیدی بر زندگی ایشان غلبه كرد، چون در این طریق مشی میكرد. شاگردان ایشان - كه اساتید مرحوم آقای قاضی باشند - مثل مرحوم حاج سید احمد كربلائی، مرحوم حاج شیخ محمد بهاری و افرادی از این قبیل، اینها همه افرادی بودند كه از لحاظ فقهی در رتبهی بالا بودند؛ یعنی مرحوم حاج سید احمد كربلائی جوری بود كه مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی احتیاطات خودش را به ایشان مراجعه میكرد و قطعاً [ایشان] در معرض مرجعیت بود؛ امّا خود ایشان امتناع كردند - گله كردند كه چرا احتیاطات را به من مراجعه میكنید، اجتناب كردند - و در همین عالم معنویت بودند. مرحوم جدّ ما - مرحوم آقای آسید هاشم نجفآبادی - دیده بود، درك كرده بود مرحوم آسید احمد را؛ میگفت ما وقتی سحر یا شب میرفتیم طرف سهله یا از سهله برمیگشتیم، صدای گریهی این مرد - آسید احمد - از داخل خانهاش كه سر راه بود شنیده میشد. اینها یك حالات اینجوریای داشتند.
خب، مرحوم آقای قاضی هم شاگرد اینها است. ایشان البته هم شاگرد پدرشان مرحوم آقای آسید حسین هستند، هم - بعد كه میآیند نجف - شاگرد مرحوم آسید احمد بودند، ده سال یا دوازده سال هم شاگرد مرحوم سید مرتضای كشمیری بودند؛ البته در این كتابی كه آقازادهی مرحوم آقای قاضی - مرحوم آسید محمدحسن - نوشتند، میگویند ایشان پیش مرحوم آسید مرتضای كشمیری تلمذ نمیكرده، از مصاحبت او استفاده میكرده؛ لكن در همان كتاب یا در نوشتههای مرحوم آقای آسید محمدحسین طهرانی دیدم - یادم نیست الان كجا خواندم - مرحوم آقای قاضی میگوید من نماز خواندن را از آسید مرتضای كشمیری یاد گرفتم. شما ببینید معانی این كلمات چقدر عمیق است. ماها هم نماز میخوانیم و خیال هم میكنیم كه نمازِ خوب میخوانیم. این مردِ عارفِ بزرگی كه سالها پیشِ پدرش در تبریز تربیت شده بود و پیش رفته بود، وقتی میآید نجف [و] ده سال پیش مرحوم آسید مرتضای كشمیری میماند، میگوید من نماز خواندن را از او یاد گرفتم. آن وقت شاگردهای مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی نقل میكنند كه ایشان با همهی [گرفتاری] - خیلی گرفتار بوده در زندگی، عائلهی سنگین و فقر و مشكلات - وقتی وارد نماز میشد، از همهی دنیا غافل میشد؛ یعنی آنچنان غرق در ذكر و خشوع و توسّلْ در حال نماز بود كه از همهی عالم فارغ میشد. خب، این یك گذرگاه فوقالعادهای است؛ گذرگاه خاصالخاص است. برای ماها از این جهت حجّت است كه ما بفهمیم این هم هست؛ این مقامات، این حركت، این سلوك، این خلوص در راه خدا هست.1391/04/26
نقش تاریخی حوزههای علمیه در بقای دین و تقویت روحیه دینی مردم در جامعهی ما چه در گذشته، چه حال و چه در آینده در بارهی این نقش[حوزه های علمیه]باید خیلی مطالعه و تدبر بشود. از مجموعهی روحانیت، بخصوص حوزهی علمیه را انتخاب کردیم؛ چون اینجا مزرع علمای دین و پرورشگاه نهالهای بالندهی فقاهت در آینده است. این حوزهها در طول زمان توانستهاند اولًا دین را حفظ و تبیین کنند که اگر زحمات حوزههای علمیه از آغاز تا امروز نمیبود، یقیناً از دین و حقایق دینی چیزی باقی نمیماند؛ بقای دین مدیون تلاش علمی حوزههاست ثانیاً توانستهاند روحیهی دینی مردم را تقویت کنند. از این حوزهها بوده است که علما و مبلّغانی برخاستند و در میان مردم تبلیغ دین کردند و روحیهی دینی را در مردم تقویت نمودند و همچنین توانستند فکر جامعه را هدایت کنند. از هزار سال پیش تا امروز یعنی بعد از دوران حدیث و متنگرایی، و از اول دوران استدلال این حوزههای علمیه بودند که توانستند فکر دینی مردم را هدایت کنند و به آنها روحیهی دینی بدهند و دین را حفظ نمایند. در طول زمان، در مسائل سیاسی هم این حوزهها تأثیر گذاشتند، و ما این را در تاریخ گذشتهی خودمان هم دیدهایم؛ مثل دوران علامهی حلی (رضوان اللّه علیه) که مدرسهی سیار داشت و طلاب را حتّی با خود در شهرها و بلاد گوناگون حرکت میداد؛ و قبل از آن، در زمان شیخ طوسی و شاگردان آن بزرگوار، که در آفاق دنیای اسلام پخش میشدند چه در طرف شرق، چه در طرف غرب؛ مثل شهرهای شام و طرابلس و مصر و دیگر مناطق و یا در زمان سیّد مرتضی و چه در زمانهای نزدیک به زمان ما، مثل دوران قبل از شیخ انصاری زمان مرحوم کاشف الغطاء که حوزههای علمیه آن وقت در وضع تحولات جاری زندگی مؤثر بودند؛ و بعد شاگردان شیخ انصاری مثل مرحوم میرزای شیرازی و بعد آخوند خراسانی و دیگرانی که نقش آنها را در قضایای قبل از مشروطیت و در خود قضیهی مشروطیت و بعد از آن تا زمان ما، همه میدانند (یعنی باید گفت همه هم نمیدانند. متأسفانه این جزو مباحث کم تحقیق شده و کمکار ماست؛ باید همه بدانند. اینها چیزهای دانسته شده و شناختهشده و ثبت و ضبطشدهیی است)؛ و چه در زمان ما، که تحرک ملت و تحقق انقلاب اسلامی و حدوث جامعهای با پایههای اسلامی، به وسیلهی حوزههای علمیه انجام گرفت. استاد حوزهی علمیه بود که پیشاهنگ بود. طلاب و فضلای حوزهی علمیه بودند که در سرتاسر کشور، سربازان آن فرمانده و آن رهبر بودند. کاری انجام گرفت که در طول تاریخ اسلام، از بعد از صدر اول تا امروز انجام نگرفته بود، و آن تحقق این نظام اسلامی بود. در دوران بعد از انقلاب تا امروز هم که حضور طلاب و حوزههای علمیه در مراحل مختلف انقلاب واضح است. پس، حوزهی علمیه از جهات مختلف برای جامعه یک نقش حیاتی دارد و همانطور که عرض کردیم این باید مورد تدبر قرار بگیرد؛ یعنی کسانی روی این فکر کنند، تحقیق کنند، مواد لازم را جمعآوری کنند و در این زمینه فکر نو ارائه نمایند.1370/06/31
تاثیرگذاری تاریخی حوزه های علمیه در مسائل سیاسی در طول زمان، در مسائل سیاسی هم این حوزهها[ی علمیه] تأثیر گذاشتند، و ما این را در تاریخ گذشتهی خودمان هم دیدهایم؛ مثل دوران علامهی حلی (رضوان اللّه علیه) که مدرسهی سیار داشت و طلاب را حتّی با خود در شهرها و بلاد گوناگون حرکت میداد؛ و قبل از آن، در زمان شیخ طوسی و شاگردان آن بزرگوار، که در آفاق دنیای اسلام پخش میشدند چه در طرف شرق، چه در طرف غرب؛ مثل شهرهای شام و طرابلس و مصر و دیگر مناطق و یا در زمان سیّد مرتضی و چه در زمانهای نزدیک به زمان ما، مثل دوران قبل از شیخ انصاری ، زمان مرحوم کاشف الغطاء که حوزههای علمیه آن وقت در وضع تحولات جاری زندگی مؤثر بودند؛ و بعد شاگردان شیخ انصاری مثل مرحوم میرزای شیرازی و بعد آخوند خراسانی و دیگرانی که نقش آنها را در قضایای قبل از مشروطیت و در خود قضیهی مشروطیت و بعد از آن تا زمان ما، همه میدانند (یعنی باید گفت همه هم نمیدانند. متأسفانه این جزو مباحث کم تحقیق شده و کمکار ماست؛ باید همه بدانند. اینها چیزهای دانسته شده و شناختهشده و ثبت و ضبطشدهیی است)؛ و چه در زمان ما، که تحرک ملت و تحقق انقلاب اسلامی و حدوث جامعهای با پایههای اسلامی، به وسیلهی حوزههای علمیه انجام گرفت. استاد حوزهی علمیه بود که پیشاهنگ بود. طلاب و فضلای حوزهی علمیه بودند که در سرتاسر کشور، سربازان آن فرمانده و آن رهبر بودند. کاری انجام گرفت که در طول تاریخ اسلام، از بعد از صدر اول تا امروز انجام نگرفته بود، و آن تحقق این نظام اسلامی بود. در دوران بعد از انقلاب تا امروز هم که حضور طلاب و حوزههای علمیه در مراحل مختلف انقلاب واضح است.1370/06/31
ضرورت عمیقتر و گسترده شدن فقه نسبت به فقه زمان شیخ انصاری فقه و فقاهت باید در حوزهها پیشرفت بکند. این پیشرفت، هم از لحاظ عمق است، و هم از لحاظ سعه و فراگیری مسائل زندگی. فقه باید عمیق بشود؛ عمیقتر از آنچه که هست. همچنان که شما نگاه میکنید، فقه زمان علامهی حلی (رضوان اللّه علیه)، از فقه زمان شیخ انصاری عمیقتر است؛ یعنی با آراء و نظرات گوناگون برخورد کرده و در طول زمان، عمق و پیچیدگی خاصی پیدا کرده است. فقه زمان مثلًا محقق ثانی علی بن عبد العالی کرکی نسبت به فقه زمان علامه، عمق بیشتری دارد. یا من باب مثال، فقه شیخ در مکاسب، از تعمق بیشتری برخوردار است. ما باید این عمق را روزافزون کنیم. عمق به معنای این نیست که به گوشهها و حواشی و تدقیقات زاید بپردازیم؛ نه، مسئله را حلاجی کردن، آن را به روشهای نوی تحقیق زدن، و به وسیلهی آنها آن را عمیقتر کردن است. کسی که اهل تحقیق باشد، در میدان عمل میتواند این شیوهی تحقیق را بشناسد. ما باید به فقه عمق ببخشیم. از سطحینگری در فقه بایستی پرهیز بشود. امروز فقه ما باید از فقه زمان شیخ و شاگردان شیخ و شاگردان شاگردان شیخ که بزرگان دورهی ما قبل ما هستند عمیقتر باشد. در مسائل، ما بههیچوجه نباید سطحی فکر کنیم. باید به فقه پیچیدگی و عمق ببخشیم. این، یک بعد از ابعاد پیشرفت فقاهت است. بعد دیگر، سعه و فراگیری مسائل زندگی است؛ یعنی ما باید به بعضی از ابواب - آن هم ابواب دارای اهمیت فردی، نه اهمیت اجتماعی - اکتفا نکنیم؛ مثلاً ابواب طهارت. شما الآن نگاه کنید ببینید، تعداد کتبی که در باب طهارت نوشته شده، چقدر است؛ تعداد کتبی که در باب جهاد، یا در باب قضا، یا در باب حدود و دیات، یا در باب مسائل اقتصادی اسلام نوشته شده، چقدر است. خواهید دید آن اولی بیش از این دومی است؛ از بعضیها که خیلی بیشتر است. بعضی از کتب دورهیی ما، حتّی کتاب جهاد را ندارد. مثلًا صاحب «حدائق» و بسیاری از فقهای دیگر، لازم ندانستند جهاد را که یکی از اصول اسلام و شریعت است، بحث کنند. البته «حدائق» دوره نیست نقص دارد اما از محلی که جهاد را باید بررسی کنند، خیلی گذشته و بحث نکردهاند. جهاد در آخر عبادات و قبل از ورود در معاملات و عقود است. خیلیهای دیگر هم مثل مرحوم نراقی بحث نکردند؛ عدهیی هم که بحث کردند، خیلی مختصر بحث کردند و مثلًا میبینید که آن پیچیدگیهای علمی را در بعضی از کتب به کار نبردند. ما باید به فقه وسعت بدهیم؛ یعنی فقه ما باید از لحاظ سعهی سطح فقاهت پیشرفت کند و همهی مسائل زندگی را شامل بشود. امروز خیلی از مسائل هست که از لحاظ فقهی برای ما روشن نیست؛ حتّی میخواهم این را بگویم که در بعضی از ابواب فقه، برخی از فروع هست که قدمای ما به آنها رسیدگی کردند و احکام آن را بیان نمودند؛ اما متأخرین حتّی آنها را هم بحث نکردند. یعنی شما امروز اگر به «مبسوط» شیخ (رضوان اللّه علیه) یا مثلًا به «تحریر» علامه مراجعه بفرمایید، فروع بیشتری خواهید یافت، تا به خیلی از کتب فقهایی که بعد از اینها آمدند؛ و بخصوص فقهایی که نزدیک به زمان ما هستند و به فروع اهمیت کمتری میدهند؛ در حالی که این فروع هرکدام نقشی در زندگی جامعه دارند. پس، فقه بایستی گسترش پیدا کند.1370/06/31