سیدحسن مدرس قراردادی بود معروف به «قرارداد وثوقالدّوله» که در سال ۱۹۱۹ میلادی و ۱۲۹۹ هجری شمسی، انگلیسها به نخستوزیر وقت ایران رشوهی مفصّلی دادند و این قرارداد را بستند. «قرارداد وثوقالدّوله» اقتصاد و سیاست و ارتش و نظام و همه چیزِ ایران را در اختیار انگلیسها قرار میداد. این قرارداد هم بسته شد، منتها شهید مدرّس در مجلسِ شورای ملّیِ آن زمان یکتنه در مقابل این قرارداد ایستاد، افشاگری کرد و نگذاشت به نتیجه برسد، این قرارداد هم باطل شد. قراردادهای دیگری هم بود ــ [مانند] قرارداد رویتر و غیره ــ که اغلب این قراردادها به وسیلهی علمای دین باطل شد، از بین رفت، جلویش گرفته شد.1402/08/10
بیکفایتی و وابستگی سلاطین قاجار و پهلوی؛ عامل عقبماندگی ایران كشور و جامعهی ما بعد از انقلاب، در تمام طول این دوران، لحظات حساسی را گذرانده است كه نقش جوانها و تأثیر حالت جوانی و استعدادهای جوانی در آن، یك نقش برجسته است. با اینكه ما ملت با استعدادی هستیم و بودیم، بر اثر تسلط سیاستهای استعماری و استبدادی و سلطنتهای موروثیِ خاندانی و حكومتهای غاصب و جائر، در طول دو سه قرن، از قافلهی علم جهانی عقب ماندیم. عقبماندگی علمی همراهِ خود عقبماندگی اقتصادی و فرهنگی و نظامی و بقیهی عقبماندگیها را هم به بار میآورد. یك كشوری كه با توجه به استعداد خود، با توجه به زمینههای طبیعی و انسانی خود، با توجه به جایگاه جغرافیایی خود - كه اگر به نقشهی جهان نگاه كنید، توجه میكنید كه ایران در چه نقطهی حساسی قرار دارد - با توجه به ذخائر زیرزمینی خود، باید یكی از پیشرفتهترین و یكی از ثروتمندترین كشورهای دنیا باشد، در دورهی حكومتهای قاجاری و بعد پهلوی، تبدیل شد به حكومت عقبافتادهیِ دستنشاندهیِ فقیرِ ضعیفِ توسریخور. این، در تاریخ ما اتفاق افتاد. گناهش به گردن كیست؟ در درجه اول به گردن آن زمامداران فاسد و بی كفایت است، كه وابسته هم شدند؛ وقتی سیاستهای استعماری غرب وارد میدان شد، وابسته هم شدند. آنها همت و حمیّت نداشتند؛ فقط به فكر زندگی و آقایی خودشان و حفظ قدرت حكومت خودشان بودند. گناه، در درجه اول بر دوش اینهاست؛ حالا حداقل این دو سلسلهی سلاطین قاجاری و سلاطین پهلوی. ملت ایران حق دارد كه در روز قیامت و در پیش خدای متعال گریبان این ستمگران را بگیرد و ادعانامهی عظیم و وحشتناكی را علیه اینها در دست بگیرد، بگوید اینها كسانی بودند كه یك كشورِ با استعداد، غنی، بزرگ، دارای آن سابقهی فرهنگی بی نظیر را - كه چنین كشوری لااقل باید در عِداد كشورهای درجهی یك جهان باشد؛ والّا اصلاً درجهی یك است؛ و در بالای ستون كشورها باید قرار داشته باشد - تبدیل كردند به یك كشور درجهی چندم؛ هم فقیر، هم ضعیف، هم تحقیر شده، هم توسریخور، هم نا امید. بعد چه اتفاقی افتاد؟ در خلال این صد، صد و بیست سالی كه بخش آخر آن دوران سخت تا امروز. گذشته، وجدانهای بیدار و شخصیتهای بزرگی پیدا شدند كه هشدارهایی دادند؛ برقهایی در آسمان تاریك و ظلمانیِ زندگیِ این كشور جهاندند كه روشنیهایی به وجود آمد؛ بیداریهایی به وجود آمد كه یك نمونهاش مخالفت میرزای شیرازی با كمپانی رژیِ معروف بود كه در واقع همهی كشور را بتدریج میبلعید و میخواست سرنوشتی مثل سرنوشت استعماری هندوستان برای ایران رقم بزند؛ یا فریادهای مرحوم آیتاللَّه مدرس در صحن مجلس ملی آن روز در مقابلهی با رضا خان و دیگران و دیگران، در مقابله با آن قرارداد خائنانهای كه آن روز داشتند میبستند كه همهی كشور را تحویل انگلیسها بدهند. اینها برقهایی در این فضا روشن كرد؛ دلها را روشن كرد، عزمها را محكم كرد. نهضت به وسیلهی پیشروان این فكر شروع شد، رهبری الهی و با عزم و ارادهای مثل امام، خدای متعال در اختیار ملت گذاشت؛ بازهم همین جوانها، حركت خودشان را كردند، یك تحول عظیم و بنیادی به وجود آمد؛ میلههای زندانی كه ملت ایران در آن گرفتار بود، شكسته شد، لكن از اینجایی كه انقلاب شروع كرد، تا آنجایی كه باید ملت ایران برسد، راهِ طولانی است. این راه طولانی پر از چالشهای گوناگون است؛ همت میخواهد، نیرو میخواهد، نشاط میخواهد، ابتكار میخواهد، تراكم عظیم نیروها را میطلبد. اینها باید به وسیلهی جوانها، روحیه جوان، نشاط جوانی تأمین شود.1386/02/19
شهید خرازی, شهید همت, شهید بهشتی, سیدحسن مدرس از لحاظ جهاد شجاعانه، اصفهان نمونه است. جنگ هشت ساله و دوره دفاع مقدّس، نام اصفهان را در سرلوحه افتخارات انسانی خود دارد. فقط هم دوره دفاع مقدّس نیست؛ شهدای اصفهانی و نامآوران جانباخته از این مردم، در میدانهای مختلف این فداكاریها را كردهاند؛ شهید آیةاللَّه مدرّس در یك میدان، شهید آیةاللَّه بهشتی در یك میدان و شهید خرّازی و شهید همّت و امثال این عزیزان در میدان دیگر. این شهدای نامدار - كه فهرست طولانی ستارگان شهید این شهر و این استان را نمیشود به این آسانی فراهم كرد - آنچنان نام اصفهان را ابدی ساختند و در شمار برجستهترین مناطق كشورمان از لحاظ جهاد شجاعانه ثبت كردند كه هیچ نقطه دیگری در این جهت، با این شهر و این استان رقابت نمیكند.1380/08/08
تأثير ناپذيري مدرّس از ارعاب و تطميع مجلس[شورای اسلامی] باید مجلسی باشد كه بتواند در مقابل زورگوییها و زیاده خواهیها و مرعوب كردنها و تطمیع كردنهای قدرتمندان جهانی بایستد و مصالح كشور و ملت را محاسبه كند و دنبال آن برود. امام رضوان اللّه علیه بارها اسم «مدرّس» را میآوردند. مگر خصوصیت مدرّس چه بود؟ از مدرّس عالِمتر هم داشتیم. مدرّس خصوصیت عمدهاش این بود كه هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریبگری در او اثر نمیكرد. همان وقتیكه علیالظّاهر فضا را بر ضدّ او آنچنان متشنّج كرده بودند كه علیهش شعار میدادند، او ایستاد و حرف خودش را زد. این خصوصیت یك نمایندهی خوب در مجلس است. بعضیها زود مرعوب میشوند! من بارها عرض كردهام كه قدرتهای استكباری یعنی همین قدرتهای سلطهگرِ جهانی كه مرتّب روی این كشور و آن كشور دست میاندازند و دولتها و ملتها را زیر یوغ خودش میكشانند، عمدهی كارشان از ترساندن میگذرد. قدرت واقعیشان آن قدر نیست كه بر زبان میآورند. بدیهی است این همه كه اینها با این انقلاب و با این كشور بدند، اگر قدرت داشتند، تاكنون این انقلاب اینطور رشد نمیكرد و اینگونه نمیماند. آیا این خود دلیل نیست كه سلطهگران امریكا و صهیونیستهای عالم، آنچنان كه ادّعا میكنند، قدرت ندارند؟! اینها عمدهی كارشان را از راه تهدید و مرعوب كردن پیش میبرند. نماینده باید كسی باشد كه مرعوب نشود. چه كسی مرعوب نمیشود؟ آدمی كه دلش به خدا متّكی باشد. وقتی انسان به خدا متوكّل بود، از هیچكس مرعوب نمیشود. ما یك نمونهی زندهی كسانی را كه مرعوب نمیشوند در زمان خودمان دیدیم یعنی امام (ره) و هزاران نمونهی دیگر را در میدان جنگ و در میدانهای سیاست ملاحظه كردیم.1378/11/26
مخالفت نمایندگان مجلس شورای ملی با دادن امتیازات خارجی در دورههای اوّل در زمانهای گذشته، بسیاری از رجال دولتی و نمایندگان مجلس شورای ملی در دو، سه دورهی اوّل که واقعاً نماینده بودند و به وسیلهی مردم انتخاب میشدند - و این، قبل از زمانی بود که رضاشاه، دست روی مجلس گذاشت - با دادن امتیازات به بیگانگان، مخالف بودند. شخصیتهای وطندوست و ملّیِ واقعی، حاضر نبودند امتیازات بدهند. اما درعینحال، جرأت مخالفت هم نداشتند. چرا جرأت نداشتند؟ چون مردم پشت سرشان نبودند و در واقع وجههی مردمی نداشتند. تا یک نخستوزیر میآمد کلمهای بگوید که بوی اصطکاک با منافع خارجیها را داشته باشد، از کار برکنارش میکردند. تا یک رجل دولتی میآمد قیافهای بگیرد و حرفی بزند که بوی اعتراض به امتیازات خارجی بدهد، فوراً از قدرت ساقطش میکردند و به دنبال کارش میرفت! اگر کسی هم مثل مرحوم مدرّس رضواناللَّهعلیه، سرسخت بود، کتکش میزدند، محبوسش میکردند، تبعیدش میکردند و بعد هم به دست قلدری مثل رضاخان، با دهان روزه، در ماه رمضان، شهیدش میکردند. رجالی که جرأت و ایمان مدرّس را نداشتند، تا یک کلمه حرف میزدند، با چشم غرّهای از طرف اربابان خارجی مواجه میشدند و فوراً سکوت میکردند. لذا امتیازات خارجیها در ایران، روزبهروز بیشتر شد.1373/11/14