قانونگرایی, قانون, اهمیت به قانون, عدالت, اجرای عدالت در همهی قضایا - قضایای فردی، قضایای اجتماعی - اگر قانون ملاك عمل باشد، عدالت تامین میشود.1388/04/07
قانونشکنی, قانونگرایی, قانون, اهمیت به قانون اگر ما از رعایت قانون احساس ضیق كردیم، نخواستیم به قانون تن بدهیم، آنچه كه بر سر ما از بیقانونی خواهد آمد، بمراتب از این تلخی تحمل قانون، سختتر است.1388/04/07
لزوم توجه به تأثیر متقابل حقوق و اخلاق در قانونگذاری یک نکتهی دیگر این است که قانون جنبهی الزامآور و حاکمیتی و ولایتی دارد. شما با قانون دارید اعمال ولایت میکنید بر جامعه، اعمال اقتدار میکنید بر جامعه؛ لذا قانون الزامآور است. اینها به جای خود محفوظ و درست. یعنی طرف شما در جامعه که آحاد مردم - از جمله خود شما - هستند، در زیر اقتدار قانون قرار میگیرند؛ قانون بر آنها اعمال ولایت میکند؛ این جنبهی واضح قانون است. یک جنبهی دیگری وجود دارد و آن، تأثیر فرهنگی و تربیتی قانون در جامعه است. هر قانونی که شما بگذرانید، ولو به حسب ظاهر این قانون ارتباط با مسائل تربیتی و فرهنگی هم ندارد - یک قانون اقتصادی فرض بفرمائید - این یک اثر مستقیم یا غیر مستقیم فرهنگی و اخلاقی و تربیتی بر روی مردم دارد. رفتارها و خلقیات و تربیتها اثر متقابل دارند؛ هم اخلاق در رفتار تأثیر میگذارد، هم رفتار بر اخلاق تأثیر میگذارد. شما ببینید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اسائوا السّوئ».(1) کار بد که میکنیم، روی دل ما اثر میگذارد، روی اخلاق ما اثر میگذارد، گاهی روی برداشتها و تلقیهای ما اثر میگذارد؛ دلبستگی که پیدا میکنیم، این دلبستگی روی ذهنیات ما اثر میگذارد. اعمال و رفتار از یک طرف، و اخلاق و تربیت از یک طرف؛ اینها تأثیر متقابل دارند. قانون هم همین جور است دیگر. شما هر قانونی بگذارید، مربوط به حمل و نقل جادهای باشد، مربوط به گمرک باشد، مربوط به اقتصاد باشد، مربوط به سیاست خارجی باشد، هرچه باشد، یک آثار تربیتی و اخلاقی هم دارد؛ به این جنبه از قانون توجه بشود. اگر ما قانونی میگذاریم که روح قانونپذیری را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر بعکس، قانونی میگذاریم که روح قانونشکنی و بیاعتنائی به قانون را در مردم به وجود میآورد - ولو به طور غیر مستقیم - این مرجوح است. اگر قانونی میگذاریم که روح قناعت را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر بعکس، روح اسراف را در مردم تقویت میکند، این بد است. اگر روح دینداری را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر روح لاابالیگری را در مردم تقویت میکند، این بد است. به این جنبه توجه کنید: تأثیر متقابل حقوق و اخلاق؛ ملازمات مسائل حقوقی و مسائل اخلاقی. اینها مسائل بسیار مهمی است.1388/04/03
1 )
سوره مبارکه الروم آیه 10 ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساءُوا السّوأىٰ أَن كَذَّبوا بِآياتِ اللَّهِ وَكانوا بِها يَستَهزِئونَ ترجمه: سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!
قانونشکنی, قانونگرایی, قانون, اهمیت به قانون, پیشرفت اگر ملتی دچار بیقانونی بشود، قانونشكنی بر ذهن و عمل مردم حاكم بشود، هیچ پیشرفت معقول و درستی نصیب آن ملت و كشور نخواهد شد.1388/01/01
قانون, قانونگرایی, انضباط قانونی, پایبندی به قانون اساسی, اهمیت به قانون, اصلاح قانون, قوه مجریه, هیئت دولت, رئیس جمهور اگر قانون نقص و ضعف دارد و غلط است، عوض بشود؛ اما تا مادامی که قانون، قانون است، حتماً بایستی به آن عمل بشود و به آن اهمیت داده بشود.1387/06/02
احکام شرعی, قانون, قانونگذاری قانون و اجرا بایستی با معیارهای خدایی و با مقررات الهی باشد؛ یعنی با احكام اسلامی ، احكام مشخص ویا با كلیات و آنچه كه از اسلام دانسته شده و فهمیده شده است، منطبق باشد و معارض نباشد.1387/03/21
قانون مداری، موجب قطع بهانهجویی معاندان درباره اختلاف نظرهایی که بین شوراهای نظارت و شورای مرکزی نظارت و وزارت کشور وجود دارد - همیشه این اختلاف نظرها وجود داشته - بنده توصیهام به طرفین همیشه این بوده و هست که ملاک را قانون قرار دهند؛ چون آن چیزی که میتواند خطّ شاخص باشد و از هرج و مرج ناشی از اختلافنظر مانع شود، قانون است. خطّ قانون را ملاک قرار دهند و بر طبق قانون کار کنند. اینکه باشد، «انقطعت عنه السن المعاندین»؛(1) کسانی که حقیقتاً عناد دارند، نمیتوانند بهانهجویی کنند؛ نقطه ضعفی بیابند و روی آن فشار بیاورند.1382/10/24
1 )
خطبه 50 :از خطبههاى آن حضرت است در بيان فتنه إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى . ترجمه: ابتداى ظهور فتنهها هواهايى است كه پيروى مىشود، و احكامى كه در چهره بدعت خودنمايى مىكند،
در اين فتنهها و احكام با كتاب خدا مخالفت مىشود، و مردانى مردان ديگر را بر غير دين خدا يارى و پيروى مىنمايند. اگر باطل از آميزش با حق خالص مىشد راه بر حق جويان پوشيده نمىماند. و اگر حق در پوشش باطل پنهان نمىگشت زبان دشمنان ياوه گو از آن قطع مىگشت. ولى پارهاى از حق و پارهاى از باطل فراهم شده و در هم آميخته مىشود، در اين وقت شيطان بر دوستانش مسلط مىشود، و آنان كه لطف حق شاملشان شده نجات مىيابند