استعمار نو / استعمار جدید
وقتی ما از استقلال حرف میزنیم، یعنی از آزادی یک ملّت حرف میزنیم که آزادانه بتواند کار خودش را انجام بدهد. نظام سلطه ضدّ این آزادی است؛ یک روز با استعمار، یک روز با استعمار نو، یک روز با شیوههای امروز -که شیوههای جنگ نرم است- پدر ملّتها را دارند درمیآورند؛ البتّه هر جا لازم باشد با نیروی نظامی وارد میشوند و هیچ اِبائی هم نمیکنند.1398/09/06
لینک ثابت
یک مسئله مسئلهی استقلال کشور است -استقلال اقتصادی، استقلال سیاسی، استقلال فرهنگی- این یکی از عرصههای درگیری ما با استکبار است. استکبار و قدرتهای مستکبر طبیعتشان دستاندازی است؛ چه در دوران استعمار که مربوط به قرن هجدهم و نوزدهم و ادامهاش تا قرن بیستم است، چه به شکلهای جدیدتر و مدرنتری که بعدها تأسیس کردند و الان دارند مدام روزبهروز، نوبهنو وارد میدان میکنند. هدفشان دستاندازی است؛ دستاندازی به منافع ملّتها، به کشورها و سلطه و نفوذ. هدف استکبار این است. خب، اگر یک کشوری بخواهد در مقابل این هدف ایستادگی کند، و از استقلال خودش -چه استقلال فرهنگی، چه استقلال سیاسی، چه استقلال اقتصادی- دفاع کند، طبعاً درگیری به وجود میآید؛ یکی از میدانهای درگیری ما با استکبار این است.1395/02/01
لینک ثابت
بعد از شكست شیوهی استعمار مستقیم - كه قبلاً معمول بود و كشورها را به صورت مستقیم استعمار میكردند - كه آن شیوه منسوخ شد، استعمار جدید جایگزین آن شد؛ استعمار جدید به این صورت بود كه قدرتهای مداخلهگر خارجی مستقیماً وارد ادارهی كشورهای تحت استعمار نمیشدند؛ عوامل آنها و كسانی كه گوش شنوایی از آنها داشتند و متّكی به آنها بودند، در رأس كشورها قرار میگرفتند و چون حكومت متّكی به خارج بدون استبداد امكانپذیر نیست، با استبداد حكومت میكردند و منافع قدرتهای خارجی را تأمین میكردند؛ این استعمار جدید بود. مبارزهی با استبداد بدون مبارزهی با آن قدرت خارجیای كه پشت سر دیكتاتور و مستبد قرار دارد، به جایی نمیرسید و نمیرسد.1392/11/19
لینک ثابت
بعد از شکست شیوهی استعمار مستقیم - که قبلاً معمول بود و کشورها را به صورت مستقیم استعمار میکردند - که آن شیوه منسوخ شد، استعمار جدید جایگزین آن شد؛ استعمار جدید به این صورت بود که قدرتهای مداخلهگر خارجی مستقیماً وارد ادارهی کشورهای تحت استعمار نمیشدند؛ عوامل آنها و کسانی که گوش شنوایی از آنها داشتند و متّکی به آنها بودند، در رأس کشورها قرار میگرفتند و چون حکومت متّکی به خارج بدون استبداد امکانپذیر نیست، با استبداد حکومت میکردند و منافع قدرتهای خارجی را تأمین میکردند؛ این استعمار جدید بود1392/11/19
لینک ثابت
بعد از شکست شیوهی استعمار مستقیم که آن شیوه منسوخ شد، استعمار جدید جایگزین آن شد.1392/11/19
لینک ثابت
در استعمار جدید قدرتهای مداخلهگر خارجی مستقیماً وارد ادارهی کشورهای تحت استعمار نمیشدند؛ عوامل آنها در رأس کشورها قرار میگرفتند و منافع قدرتهای خارجی را تأمین میکردند.1392/11/19
لینک ثابت
یک روزی در این مناطق، همهجا قدرت استکباری حاکم بوده است؛ سیاستهای آمریکا و قبل از آن انگلیس یا بعضی از کشورهای دیگرِ اروپایی حاکم بوده است؛ ملّتها بتدریج توانستند خود را از زیر بار سلطهی مستقیم نجات بدهند؛ اینها میخواهند سلطهی غیر مستقیم را - سلطهی سیاسی را، سلطهی اقتصادی را، سلطهی فرهنگی را - بهجای سلطهی مستقیمِ دوران استعمار بگذارند؛ که البته در برخی از نقاط دنیا حتّی مستقیم هم دارند وارد میشوند؛ در آفریقا شما ملاحظه میکنید، بعضی از کشورهای اروپایی میخواهند همان بساط قبل را باز مستقر کنند1392/10/29
لینک ثابت
مستکبرین میخواهند سلطهی غیر مستقیم را - سلطهی سیاسی را، سلطهی اقتصادی را، سلطهی فرهنگی را - بهجای سلطهی مستقیمِ دوران استعمار بگذارند.1392/10/29
لینک ثابت
بیداری اسلامی یک حقیقتی است که اتفاق افتاده است. بعد از دهها سال متمادی تسلط دشمنان اسلام و دشمنان مسلمین بر جوامع اسلامی، چه به شکل استعمار مستقیم، چه به شکل استعمار جدید و استعمار غیر مستقیم، چه به صورت سلطهی فرهنگی یا سلطهی اقتصادی یا سلطهی سیاسی؛ بعد از سالهای متمادی که ملتهای مسلمان فشرده شدند در زیر این فشارهای عظیم سلطهی غربی و دولتهای اروپائی و آمریکائی بر کشورهاشان، بتدریج هستهی بیداری، یقظهی اسلامی رشد کرده، ثبت شده است و دارد خود را نشان میدهد. مردم دنیای اسلام امروز احساس میکنند که وسیلهی عزتشان، وسیلهی سربلندیشان، وسیلهی استقلالشان، اسلام است. به برکت اسلام، همهی آرزوهای ملیِ یک ملت در دنیای اسلام میتواند برآورده شود. ملتهای اسلامی به برکت اسلام میتوانند در مقابل تسلط غرب، در مقابل تکبر دولتهای غربی، در مقابل سلطهی ظالمانهی دولتهای غربی، در مقابل استثمار و استکبار دولتهای غربی بایستند.1391/11/10
لینک ثابت
بیداری اسلامی یک حقیقتی است که اتفاق افتاده است. بعد از دهها سال متمادی تسلط دشمنان اسلام و دشمنان مسلمین بر جوامع اسلامی، چه به شکل استعمار مستقیم، چه به شکل استعمار جدید و استعمار غیر مستقیم، چه به صورت سلطهی فرهنگی یا سلطهی اقتصادی یا سلطهی سیاسی؛ بعد از سالهای متمادی که ملتهای مسلمان فشرده شدند در زیر این فشارهای عظیم سلطهی غربی و دولتهای اروپائی و آمریکائی بر کشورهاشان1391/11/10
لینک ثابت
استعمار فرانو, استعمار نو
امروز خاورمیانه بیدار شده است، دنیای اسلام بیدار شده است. سالهای سلطهی قدرتمندانِ دور از این منطقه - که به خاطر وجود منابع عظیم این منطقه هجوم آوردند و دوران استعمار و استعمار نو و استعمار بالاتر از نو را تجربه کردند - دارد به پایان میرسد؛ این یک واقعیتی است. یک روزی در منطقهی ما این دو قدرت بزرگی که آن روز بودند - یعنی آمریکا و شوروی سابق - بر همهی امور سیاسی این منطقه مسلط بودند. یک بخشی مربوط به چپ بود، یک بخشی مربوط به راست بود؛ با هم اختلاف و دعوا، بعد هم یک وقتی با هم میساختند - در رأس، قدرتهای پشت سر اینها، آمریکا و شوروی با هم میساختند - یکهو میدیدیم مصر را فروختند! کمااینکه در یک دورهای فروختند. در واقع جنگ بین دو اردوگاه بود. بعد در بالا با هم نشستند پشت پرده مذاکره کردند، ملتها، زمامدارانشان، منافعشان، همه زیر پا له میشد.1389/11/19
لینک ثابت
استعمار فرانو, استعمار نو, استعمار, مبارزات ضد استعماری ملت ایران, نظام سلطه, قدرتهای سلطه گر
سالهای سلطهی قدرتمندان دور از این منطقه كه به خاطر وجود منابع عظیم این منطقه هجوم آوردند و دوران استعمار و استعمار نو و استعمار بالاتر از نو را تجربه كردند دارد به پایان میرسد.1389/11/19
لینک ثابت
امروز خاورمیانه بیدار شده است، دنیای اسلام بیدار شده است. سالهای سلطهی قدرتمندانِ دور از این منطقه[غرب آسیا] - که به خاطر وجود منابع عظیم این منطقه هجوم آوردند و دوران استعمار و استعمار نو و استعمار بالاتر از نو را تجربه کردند - دارد به پایان میرسد؛ این یک واقعیتی است. یک روزی در منطقهی ما این دو قدرت بزرگی که آن روز بودند - یعنی آمریکا و شوروی سابق - بر همهی امور سیاسی این منطقه مسلط بودند. یک بخشی مربوط به چپ بود، یک بخشی مربوط به راست بود؛ با هم اختلاف و دعوا، بعد هم یک وقتی با هم میساختند - در رأس، قدرتهای پشت سر اینها، آمریکا و شوروی با هم میساختند - یکهو میدیدیم مصر را فروختند! کمااینکه در یک دورهای فروختند. در واقع جنگ بین دو اردوگاه بود. بعد در بالا با هم نشستند پشت پرده مذاکره کردند، ملتها، زمامدارانشان، منافعشان، همه زیر پا له میشد.
امروز اینجوری نیست. امروز ملتهای منطقه افول تدریجی قدرتها را میبینند1389/11/19
لینک ثابت
واقعیت این است که سالهای سلطهی قدرتمندانِ دور از منطقه غرب آسیا که دوران استعمار و استعمار نو و استعمار بالاتر از نو را تجربه کردند دارد به پایان میرسد.1389/11/19
لینک ثابت
بعضی از قدرتها با یال و کوپال خود، با توانائیهای مالی و نظامی خود، به خود حق میدهند به ملتهای دیگر ستم کنند، ظلم کنند، وارد بشوند، بکُشند، لگدمال کنند، ببرند، غارت کنند؛ این میشود روابط ظالمانه. این میشود همان چیزی که ما اسم آن را گذاشتهایم نظام سلطه. نظام سلطه یعنی یک طرف سلطهگر، یک طرف سلطهپذیر.
این ملت زیر سلطه چه تصمیمی خواهد گرفت؟ چگونه عمل خواهد کرد؟ سرنوشت او را پاسخ به این سئوال مشخص میکند. یا راه اول را انتخاب میکند، میگوید میسوزم و میسازم، که خوب، معلوم است که سرنوشت چنین ملتی که سوختن و ساختن، تحملکردن، دم برنیاوردن و تن به زندگی خفتبار و همین دوسهروز زندگی کردن را برمیگزیند، چه است. سرنوشت او زیر سلطه ماندن است. اگر میخواهید مثال واضحی برای چنین ملتهائی پیدا کنید، به امت اسلام در طول این دو قرن اخیر نگاه کنید.
کشورهای اسلامی در این دو قرن اخیر، این راه را انتخاب کردند؛ راه سوختن و ساختن را؛ راه دم برنیاوردن را. در این شرایط کی مقصر است؟ روشنفکران مقصرند، علمای دین مقصرند، جوانان مورد نیاز و مورد امید آن جامعه مقصرند. سرنوشت این ملتها این میشود که شد. با آن میراث فرهنگی غنی، با آن سابقهی درخشان سیاسی، کارشان به آنجا برسد که تمام کشورهای اسلامی تقریباً زیر سلطهی استعمار بودند در این یکی دو قرن اخیر؛ یا استعمار صریح و علنی، مثل خیلی از کشورهای عربی و غیره، یا استعمار غیرمستقیم - به اصطلاح استعمار نوین - مثل کشور ما در دورهی نظام طاغوت. نتیجهی انتخاب راه اول همین است؛ از لحاظ علمی عقب میمانند، از لحاظ افتخارات بینالمللی عقب میمانند، از لحاظ وضع زندگی روزبهروز رو به فقرِ بیشتر میروند، منابع انسانیشان معطل میماند، منابع طبیعیشان به غارت میرود؛ این میشود نتیجه؛ ویرانی کشورها. در مقابل، آن قدرتهای سلطهگر با تغذیهی از منابع اینها، خودشان را روز به روز قویتر میکنند و مسلطتر میشوند و زور بیشتری وارد میکنند.1386/08/09
لینک ثابت
کشورهای اسلامی در این دو قرن اخیر، این راه را انتخاب کردند؛ راه سوختن و ساختن را؛ راه دم برنیاوردن را. در این شرایط کی مقصر است؟ روشنفکران مقصرند، علمای دین مقصرند، جوانان مورد نیاز و مورد امید آن جامعه مقصرند. سرنوشت این ملتها این میشود که شد. با آن میراث فرهنگی غنی، با آن سابقهی درخشان سیاسی، کارشان به آنجا برسد که تمام کشورهای اسلامی تقریباً زیر سلطهی استعمار بودند در این یکی دو قرن اخیر؛ یا استعمار صریح و علنی، مثل خیلی از کشورهای عربی و غیره، یا استعمار غیرمستقیم - به اصطلاح استعمار نوین - مثل کشور ما در دورهی نظام طاغوت.1386/08/09
لینک ثابت