فساد / فحشا/اباحیگری/آلودگی به فسادها / هرزگی/بیبندوباری/لاابالیگری/مفاسد
لزوم مراقبت از ورود فساد در قوه قضائیه
باید همهی اجزای قوّه[قضائیه] مراقبت کنند که فساد وارد نشود. فساد چیز مسریای هم هست. خدای نکرده وقتی [در] یک بخشی فساد وارد شد، این بیماری سرایت میکند؛ روزبهروز هم زیادتر میشود. وقتی که با فاسد برخورد نشود، فساد افزایش پیدا میکند. این در درون قوّه ، در بیرون قوّه هم همین جور. حالا البتّه در بیرون قوّه دیگران هم در مسئولیّتِ جلوگیری از فساد شریکند؛ یعنی گاهی یک فسادی واقع میشود، منشأ فساد دست قوّهی قضائیّه نیست، دست قوّهی مجریّه است، دست قوّهی مقنّنه است، دست نیروهای مسلّح است؛ آنها بایستی جلوی مبادی و مناشئ فساد را بگیرند... البتّه امروز آدمهای مغرض و مریضالقلب، آنهایی که واقعاً «فی قُلوبِهِم مَرَض»(1) هستند، شایعهپراکنیای که علیه قوّهی قضائیّه میکنند، گاهی جنجال میکنند، گاهی یک چیزی میگویند، خیلی بیشتر از واقعیّت آن چیزی است که در قوّه وجود دارد لکن نگذارید؛ همین را دنبال کنید.1402/04/06
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 10
في قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُم عَذابٌ أَليمٌ بِما كانوا يَكذِبونَ
ترجمه:
در دلهای آنان یک نوع بیماری است؛ خداوند بر بیماری آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهایی که میگفتند، عذاب دردناکی در انتظار آنهاست.
لینک ثابت
نکوهش چند برابری فساد در قوه قضاییه
بنده خیلی اوقات دلم به حال حضرت یونس (سلام الله علیه) میسوزد. مگر چه کار کرده بود [که گفت] : سُبحٰنَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظٰلِمینَ؟(1) [آن هم] با آن مجازات سختی که خدای متعال به حضرت یونس داد. خب ایشان هر چه قومش را دعوت کرد، هر چه کرد، گوش نکردند، این هم با آنها قهر کرد، گذاشت رفت بیرون [شهر]؛ کارش همین بود دیگر. حالا اگر چنانچه یک عالِمی مثلاً فرض کنید در یک شهری نصیحت کند، مردم گوش نکنند حرفش را و بگوید پس من نمیمانم در این شهر و پا شود برود بیرون، خب کار بدی است امّا [آیا] مجازاتش این است که برود در دریا و در دل نهنگ و خدای متعال بگوید اگر او تسبیح نمیکرد، «لَلَبِثَ فی بَطنِه اِلی یَومِ یُبعَثونَ»؟(2) بنا بوده تا قیامت در شکم ماهی بماند! جزائش این است؟ امّا [با این حال] یونس را خدای متعال این جوری مجازات میکند؛ چرا؟ چون پیغمبر است؛ میگوید شما پیغمبری؛ فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیهِ -خیال کرد ما بر او سخت نمیگیریم؛ «نَقدِرَ» یعنی سخت گرفتن- فَنادیٰ فِی الظُّلمٰتِ اَن لا اِلهَ اِلّا اَنتَ سُبحٰنَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظٰلِمینَ؛(3) خودش را ظالم دانست، اعتراف کرد، فَاستَجَبنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الغَمِّ.(4) این جوری است، شما با آدم معمولی فرق میکنید؛ اگر آدم معمولی یک حرکتی انجام بدهد که دارای نکوهش است، شما اگر آن عمل را انجام دادید، نکوهش شما یا دو برابرِ او است یا چند برابرِ او است، تفاوت میکند. با این چشم به مفاسدِ درون قوّه نگاه کنید.
البتّه نسبت به قوّه، تعرّض و تهمت و بدگویی و مانند اینها هم زیاد است، این را هم ما میدانیم؛ یعنی واقعاً خیلی بیش از آنچه واقعیّت دارد، علیه قوّه حرف میزنند، مینویسند. حالا که دیگر فضای مجازی هم هست؛ یک دستگاهِ بی در و دروازه که هر کس هر چه دلش میخواهد مینویسد. اینها اهمّیّتی ندارد، اینها شما را از کار باز ندارد. از امیرالمؤمنین کسی عادلتر در دنیا، در تاریخ بشر شما سراغ دارید؟ همین امیرالمؤمنینِ مظهر عدالت را، به بیعدالتی متّهم کردند؛ خب میگویند دیگر؛ علیه همه میگویند؛ علیه پیغمبر، پیغمبران، علیه امیرالمؤمنین، علیه خدا، علیه شما هم میگویند؛ بگویند؛ این مانع از این نشود که شما کارتان را انجام بدهید.1398/04/05
1 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 87
وَذَا النّونِ إِذ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ أَن لَن نَقدِرَ عَلَيهِ فَنادىٰ فِي الظُّلُماتِ أَن لا إِلٰهَ إِلّا أَنتَ سُبحانَكَ إِنّي كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ
ترجمه:
و ذاالنون [= یونس] را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین میپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (امّا موقعی که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ی متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودی نیست! منزّهی تو! من از ستمکاران بودم!»
3 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 87
وَذَا النّونِ إِذ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ أَن لَن نَقدِرَ عَلَيهِ فَنادىٰ فِي الظُّلُماتِ أَن لا إِلٰهَ إِلّا أَنتَ سُبحانَكَ إِنّي كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ
ترجمه:
و ذاالنون [= یونس] را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین میپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (امّا موقعی که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ی متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودی نیست! منزّهی تو! من از ستمکاران بودم!»
4 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 88
فَاستَجَبنا لَهُ وَنَجَّيناهُ مِنَ الغَمِّ ۚ وَكَذٰلِكَ نُنجِي المُؤمِنينَ
ترجمه:
ما دعای او را به اجابت رساندیم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم؛ و این گونه مؤمنان را نجات میدهیم!
لینک ثابت
فساد مالی مقدمه ورود به میدان فسادهای گوناگون
[امروز یکی از مهمترین مسائل ما، مبارزه با فساد است. این را باید همهی مسؤولان کشور بفهمند. فساد یعنی چه؟ فساد یعنی اینکه کسانی با زرنگی، با قانوندانی، با زبان چرب و نرم و با چهرهی حقبهجانب، به جان بیتالمال این ملت بیفتند و کیسههای خود را پُر کنند. این کار چند ضرر دارد:] ضرر چهارم این است که وقتی پول و لقمهی حرام در بین مردم و نخبگان و زبدگان رایج شد، گناه رایج میشود؛ «امرنا مترفیها ففسقوا فیها(1)». وارد شدن در میدان فساد مالی، مقدّمهی ورود به میدان فساد اخلاقی و فساد جنسی و فساد شهوانی و انواع و اقسام فسادهاست.1380/10/19
1 )
سوره مبارکه الإسراء آیه 16
وَإِذا أَرَدنا أَن نُهلِكَ قَريَةً أَمَرنا مُترَفيها فَفَسَقوا فيها فَحَقَّ عَلَيهَا القَولُ فَدَمَّرناها تَدميرًا
ترجمه:
و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان میداریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم میکوبیم.
لینک ثابت
منافقین ، افرادی باظاهری یکپارچه و باطنی پر از اختلاف/تفسیر آیه های 11 و 12 سوره بقره
حالا آیاتی که امروز میخواهم شرح بدهم، همان آیات قبلی است که آن روز متن آنها و ترجمهی آنها را خواندم، که اول آیه این بود:
«واذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون»(1) و چون به آنان گفته شود در زمین فساد نکنید گویند، ما همین اصلاح کنندهایم.
«الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون»(2) آگاه باشید که آنان همان مفسدانند ولکن نمیفهمند.
پس اصل اینکه قرآن میگوید: «واذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض»، وقتی به آنها گفته شود در زمین فساد نکنید، خود این تعبیر حاکی از این است که قرآن آنها را مفسد میداند، چون اگر آنها را مفسد نمیدانست نمیگفت وقتی به او بگوئید چرا فساد میکند؟ معلوم میشود فساد میکنند و قرآن آنها را مفسد میداند پس قبل از آنی که جملهی: «الا انهم هم المفسدون» گفته بشود، خود جملهی اول یعنی: «اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض» نشان دهندهی اینست که آنها در زمین فساد میکنند و بینش قرآن این است که اینها فساد است و اکنون ببینیم فساد و جریان نفاق چیست؟ هفتهی گذشته به اجمال یک جملهای گفتم که: اقدام کردن علیه فئهی مسلمه و جمع مسلمان این فساد است که میشود این فساد را در سطح وسیع و طیف بزرگی مشاهده کرد و این فساد میتواند مثلاً از خرابکاریهای کوچک و شایعه پراکنی که فساد است شروع بشود. کما اینکه در قرآن همین مورد ذکر شده است:
«واذا جاءهم امر من الامن اوالخوف أذاعوابه»(3)، یعنی شایعه ایجاد کردن و پراکندن براساس خبری یا تحقیر مؤمنین به قصد تضعیف روحیه آنها، یا ایجاد تردید در عقاید مؤمنین یعنی با صاحبان عقاید ضعیف روبرو شدن و در ایمانهای ضعیف آنها اختلال ایجاد کردن و با پرسشها و بیانهای نادرست، آنها را نسبت به ایمان خودشان در تردید انداختن، میتواند رابطه با دشمن باشد یعنی با جبههی دشمن و جبههی کفر ایجاد ارتباط کردن و با آنها مبادلهی موجودی کردن، به آنها خبر دادن، به آنها راهنمایی دادن از آنها پول گرفتن و از آنها دستور و الهام گرفتن یا کمک گرفتن، میتواند حتی قصد جان پیغمبر کردن و تصمیم به ترور پیغمبر و ترور شخصیتهای برجسته باشد، که همهی این موارد و موارد دیگر از مثالهایی برای فساد و افساد منافقین در قرآن هست.
اینجا من یکبار دیگر مطلبی را که یکی دو بار گفتم یادآوری میکنم لااقل، در این مجموعهی آیات اول سورهی بقره، منظور از نفاق فقط آن احساس شخصی ناشی از اختلال روانی او باشد نیست، بلکه منظور جریان نفاق است و جریان نفاق را گفتیم، یعنی در درون نظام اسلامی یک مجموعهای به قصد ضربهزدن و مخالفتکردن و توطئهکردن، زیر پوشش حق بجانب بوجود بیاید، بدون اینکه این شجاعت را داشته باشند که صریحاً اعلام کنند ما دشمنیم.
مورد دیگر باز برای افساد که در قرآن به آن اشاره شده، نفوذ در نیروهای جنگی برای شکستن مقاومت آنهاست. چون جهاد یکی از اساسیترین مسائل یک جامعه انقلابی است که نمیتواند بدون جهاد زندگی کند، یعنی جنگهایی را بر او تحمیل میکنند و او مجبور است دفاع کند نسبت به او سوءنیتهایی هست که مجبور است آمادگی خودش را حفظ کند و مجبور است از ملتهای مظلومی که زیر سلطهی قدرتهای شیطانی هستند دفاع کند و به آن قدرتها حمله کند همهی اینها وجوهی برای جهاد اسلامی هستند که البته جهاد اسلامی هم تدافعی و هم تهاجمی است. پس جهاد یکی از ارکان است، ولذا نفوذ در نیروهای مجاهد فی سبیل الله و مبارزه در راه خدا سست کردن و متزلزل کردن پایه جهاد است و همهی اینها را که انواع فساد در جامعه اسلامی و در درون نظام اسلامی است چه کسی انجام میدهد؟ آیا دشمن با چهرهی دشمن ممکن است بیاید در داخل جامعه اسلامی این کارها را انجام بدهد؟ طبیعی است که نه. پس دشمن در درون نظام اسلامی کسانی را در چهرهی خودی و در باطن بیگانه میسازد، یا اگر هستند از آنها استفاده میکند و آنها همان گروه منافقین و همان جریان نفاق در برابر جربان ایمان و در معارضه با جریان ایمان است. حالا چه کسی به اینها میگوید این فسادها را نکنید؟ گفتیم: ممکن است بگوئیم کسانی از درون خودشان به آنها خطاب میکنند و میگویند اینقدر بدی نکنید. فرضاً الان در وضع کنونی، آن جمعی که مصلحت خودشان را در مبارزهی با انقلاب و با نظام اسلامی در این میبیند که دشمنان خارجی را به حمله کردن تشویق کنند، یا در دوران جنگ مثلاً: آن گروهی که لازم میبیند با انواع و اقسام حیلهها و شیوهها دشمن را نسبت به وضع داخلی ما آگاه کنند که از این قبیل داشتیم، یعنی کسانی در دوران جنگ بودند که با بیرون مرزها تماس میگرفتند و وضعیتهایی را که برای هجوم دشمن به ما مفید بود در اختیار آنها میگذاشتند، اخبار را فوراً به آنها میرساندند، یا فرضاً وقتی تهران بمباران میشد و به یک نقطهای موشک میخورد که دشمن محل اصابت آن را نمیدانست، اینها میگفتند فلانجا اصابت کرده تا او هدفش را تصحیح کند و با کارهایی که دارد وشیوههایی که دارد نقطهای را که میخواهد هدف قرار بدهد و از این خیلی نزدیکتر و ریزترش را بنده خودم در اوایل جنگ در اهواز دیده بودم این یک حرکتی است که این منافق انجام میدهد و منافق دیگری که او هم مؤمن نیست و او هم منافق است به این میگوید چرا فساد میکنی؟ و چرا کاری میکنی که مثلاً دشمن بتواند شهر ما را و خانه ما را هدف قرار بدهد؟ اینها هر دو منافقند اما در انجام این کار باهم اتحاد نظر ندارند، لذا قرآن در یک جای دیگر شما میبینید دربارهی منافقین میگوید:
«تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتی» (4 )آنها را شما یکپارچه میپندارید، اما در درون خودشان اختلاف زیادی هست. همین الان شما نگاه کنید به کسانی که در جبههی مقابل نظام اسلامی دارند انواع کارها را اعم از سیاسی و فرهنگی و هنری و غیره، در داخل کشورمان میکنند که در یک نگاه اجمالی یک جبههاند، لکن وقتی درون خودشان بروید، میبینید انواع تعارضها و اختلاف نظرها را با همدیگر دارند. پس ممکن است اینکه قرآن گفته: «اذا قیل لهم»: معنایش این باشد که کسی از درون خود آنها اعتراض کند که آقا این چه کاری است داری میکنی؟ چرا با دشمن تماس میگیری؟ چرا فلان جا را تخریب میکنی؟ چرا بمبگذاری میکنی؟ یا اینکه میتواند اینجور فرض بشود که بعضی از مؤمنین که با این منافقین معاشر هستند و از نفاق درونی آنها مطلع بشوند، به آنها بگویند: چرا این کار را میکنید؟ چرا فساد میکنید؟ زیرا این جریان منافق قادر نیست به طور کامل خودش را مستور و پوشیده نگاه دارد و این هم نکتهای است که جریان منافق بالاخره خودش را لو میدهد و ادعای او تنها چیزی است که او را عوض نمیکند، یعنی همیشه ادعا میکند که من دشمن نیستم و درصدد اصلاح هستم، اما آنچه که عوض میشود و قادر بر کنترل او نیست حرکات خود اوست و حرفها و اظهاراتی است که میکند، لذا شما میتوانید در معاشرت با یک چنین انسانی که وابسته به جبهه نفاق و کفر مستور و پوشیده هست، پس از اندکی، از حرکات و از نگاههایی که میکند و از موضعگیریهایش و از حرفهایی که از زبان او بدون اراده و قصد و از برخی کارهای او تشخیص بدهید که این منافق است و مؤمن واقعی نیست. بنابراین: ممکن است مؤمنین هم در مواردی این سؤال را از منافق بکنند که: «لاتفسدوا فی الارض» چرا اینقدر فساد میکنید و چرا مردم را راحت نمیگذارید؟ میتواند این: «اذا قیل لهم». منظور گفتن مؤمنین به آن منافقین باشد. ممکن هم هست همان نکتهای باشد که هفتهی گذشته به آن اشاره کردم، یعنی در واقع گفتوگوئی صورتنگرفته، و چنین نیست که کسی چیزی گفته وآن منافق جواب داده، بلکه میخواهد بگوید اگر فرضاً کسی به او بگوید: فساد نکن، او اینجور جواب خواهد داد. یعنی این نقل یک گفتوگو نیست، بلکه بیان مطلبی است و به صورت یک گفتوگو،مثل اینکه در کتابهای علمی طلبگی ما وقتی میخواهند یک اشکالی را مطرح کنند اینطور میگویند: «ان قلت» یا «اذا قلت» اگر بگویی تو اینجور یعنی اشکال را مطرح میکنند، بعد میگویند «قلت» من میگویم. یعنی جوابش این است، پس بیان گفتوگو است و بیان مطلبی است به صورت گفتوگو، وقتی که به آنها گفته بشود فساد نکنید او در جواب چه موضعی میگیرد؟ «قالوا انما نحن مصلحون» او میگوید: ما قصد اصلاح داریم قصد فساد نداریم. این حرف با دو انگیزه گفته میشود. اگر فرض کردیم آن کسی که به او میگوید تو چرا فساد میکنی، یک مؤمن است؟ جواب او که میگوید ما فقط مصلح هستیم، این به انگیزه پنهانکاری است و کار خودش را توجیه میکند، میگوید نه من مقصودم این نبود. وقتی به او بگویید شما چرا این حرف را که یک شایعهپراکنی و یک نسبت دروغ بود در فلان مجمع زدید، یا در فلان مقاله یا در فلان کتاب نوشتید؟ میگوید مقصود من این نبود که شما خیال کردید، (ممکن است با انگیزه باشد).
و انگیزهی دوم این است که، او در درون خودش یک تصور باطلی که این کار، کار درستی است و این در صورتی است که آن کسی که به او میگوید تو چرا فساد میکنی جزو افراد خودی باشد، یعنی یک منافق دیگری به این منافق میگوید: چرا شما شایعهپراکنی میکنی؟ چرا نسبت دروغ میدهی؟ چرا با دشمن تماس میگیرید؟ چرا روحیه را تضعیف میکنید؟ چرا مؤمنین را تحقیر میکنید؟ وقتی گفته بشود چرا این کارها را انجام میدهید، و این فسادها را چرا میکنید؟ تو نمیفهمی مصلحت مردم در این است که من این کار را بکنم، ما داریم اصلاح میکنیم، یعنی یک معیار واژگونهای را بر ذهن خودش حاکم میکند و بر اساس آن قضاوت و حکم میکند، چون او حقیقت ایمان مردم و هدفهای والای حرکت مسلمین را درک نمیکند! او فکر میکند این کاری که دارد انجام میدهد کاری است براساس صلاح، البته اگر خود او هم دقت و تعمق بکند (که این حالا در فقرات بعدی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد) و منصفانه به حوادث و مسایل نگاه کند، تصدیق خواهد کرد که کار او چیزی جز فساد انگیزی نیست، اما چون تعمق نمیکند و چون نگرش او به کارها از روی انصاف نیست و چون محصور احساسات غلط و تعصبهای نادرست و اندیشههای کج خودش هست، فکر میکند این کار اصلاح است. ولذا قرآن با این روش برخورد میکند و میفرماید:
«الا انهم هم المفسدون» بدانید که اینها به معنا و در حق مفسد هستند و فساد برانگیزند، پس این کسی که فکر میکند دارد به نفع جامعه، یا به نفع کشور و یا به ادعای خودش بر فلان ارزش که از نظر او معتب است تلاش میکند، در حقیقت او دارد فساد میکندو بر خلاف مصالح مردم حرکت میکند، او دارد زیر پای ملت را سست میکند و زمینه تسلط دشمن را فراهم مینماید، او حتی علیه خودش دارد حرکت میکند. «ولکن لایشعرون» اما حقیقت قضیه اینست که نمیفهمد.
یعنی شما آنجا که یک حرکت عمومی مردم را به سمت هدفهای والایی در نظر میگیرید، مثل همین حرکتی که ملت ما در انقلاب شروع کردند و تا امروز ادامه دارد، این، حرکت به سمت اهداف پذیرفته شدهی انسانی است، یعنی اهداف انقلاب ما فقط در چارچوب بینشهای مذهبی محدود نمیشود امروز آنچه را که یک ملتی با این عظمت، انقلابی را فراهم آورده و دارد در راه آن تلاش میکند، این مورد تائید و تصدیق افکار انسانهایی است که حتی از مذهب یا از اسلام هم اطلاع درستی نداشته باشند، اما دارای بینش سالمی باشند و از روی صفا نظر بدهند، حتی اینها هم این هدفها را تائید میکنند.
برای یک ملت: هدف استقلال، هدف رها شدن از سلطهی قدرتهای بیگانه، هدف رسیدن به ارزشهای اخلاقی و هدف آلوده نبودن به کالاهای فاسد و پس ماندهی فرهنگ فاسد غربی و (که امروز در اروپا و امریکا خودشان به ستوه آمدهاند) سر باز زدن از اینها و سرتافتن از اینها، هدفهای والایی است، که اگر کسی بتواند با یک بینش منصفانه حرکت و جهاد و مقاومت این مردم را مشاهده بکند تائید میکند که اگر سنگی جلو پایشان انداخته شد، این فساد انگیزی است و عیناً صحنهای است از آنچه در صدر اسلام وجود داشت، و مطابق با همان نسخهی اصل است، در آنجا هم همینطور بود، مسلمانها یک حرکتی را با راهنمایی وحی به سمت ارزشهای انسانی با تلاش مخلصانه شروع کرده بودند، که البته (بدون راهنمایی وحی همهی این خطوط برای انسان روشن بشود و هدفها را بشناسد و حرکت کند، امکان ندارد) با سختیها هم ساخته بودند و برابری را بین خودشان برقرار کردند، نسبت به آنچه که کجی بود سرسخت بودند و با تمام وجود با زشتی و بدی و ظلم مبارزه میکردند و به زخارف دنیا، یعنی آن چیزی که شهوت انسان و هواهای انسانی، او را میطلبد به چشم یک اصل نگاه نمیکردند. البته بسیاری از هوسها صحیح است و برای تأمین آنها راههای مشروعی هم قرار داده شده است، اما تأمین هوس در زندگی نباید اصل باشد چون اشباع غرایز انسانی ابزارهایی است برای زندگی کردن برای رسیدن به تعالی اخلاقی، یعنی جامعهای که بتواند انسانی بسازد که این اسان از خصلتهای نکوهیده و زشت و مضر بری باشد، انسانهایی با صفا، انسانهایی شجاع، انسانهایی با گذشت، انسانهایی با روح همکاری و برادری، انسانهایی خلاّق و آفریننده و مبتکر، انسانهایی روگردان از ظلم و طرفدار عدل، انسانهایی خوشبین و نیکخواه نسبت به بشریت، یک چنین موجوداتی را میخواهیم بسازیم، که امروز در دنیا هیچ جامعهای وجود ندارد که توانسته باشد چنین انسانهایی را بسازد، کما اینکه میبینید در دنیا چه خبر است؟! اسلام میخواهد یک چنین جامعهای را ایجاد کند و برای ایجاد چنین جامعهای و یک چنین انسانهایی احتیاج به مجاهدت و تلاش و گذشت و تندادن به سختیها و تحمل بسیاری از مشقّتها هست و این مشقّتها البته از طرف کسانی تحمیل میشود که با آنچنان دنیای نورانی مخالفند یعنی طرفداران تبعیض و طرفداران ظلم و قدرت طلبان بیآذرم و بیشرم که نمونههایش را در دنیای امروز و دیروز و همیشه دیدهایم. ولذا وقتی یک حرکت، با این هدف صحیح وجود دارد، آن کسی که دارد در راه این حرکت سنگ میاندازد، یعنی آن منافق که با یهودیان و با کفار مکه یا با کشور امپراطوری روم آن روز ارتباط داشت،این فساد به بار میآورد و کارش یک کار فساد انگیزی بود. بنابراین: قرآن قاطع میگوید: اینها مفسدند، اما خودشان نمیفهمند و ملتفت نیستند، لذا به خیال خودشان دارند کار خوب میکنند و شما نمونههایی از این دست میتوانید کسانی را در جامعهی کنونی خودمان مشاهده کنید که چیزی میگویند چیزی مینویسند یا کاری میکنند، که در جهت مقابله با این هدف و با این حرکت است و خیال میکنند این یک اصلاح است و یک حرکت به نفع مردم یا به نفع کشور است، در حالی که وقتی با بینش درست نگاه کنید، میبینید درست در جهت مصالح دشمنان و جهت عکس مصالح ملت است.1370/09/06
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 11
وَإِذا قيلَ لَهُم لا تُفسِدوا فِي الأَرضِ قالوا إِنَّما نَحنُ مُصلِحونَ
ترجمه:
و هنگامی که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» میگویند: «ما فقط اصلاحکنندهایم»!
2 )
سوره مبارکه البقرة آیه 12
أَلا إِنَّهُم هُمُ المُفسِدونَ وَلٰكِن لا يَشعُرونَ
ترجمه:
آگاه باشید! اینها همان مفسدانند؛ ولی نمیفهمند.
3 )
سوره مبارکه النساء آیه 83
وَإِذا جاءَهُم أَمرٌ مِنَ الأَمنِ أَوِ الخَوفِ أَذاعوا بِهِ ۖ وَلَو رَدّوهُ إِلَى الرَّسولِ وَإِلىٰ أُولِي الأَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَستَنبِطونَهُ مِنهُم ۗ وَلَولا فَضلُ اللَّهِ عَلَيكُم وَرَحمَتُهُ لَاتَّبَعتُمُ الشَّيطانَ إِلّا قَليلًا
ترجمه:
و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع میسازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان -که قدرت تشخیص کافی دارند- بازگردانند، از ریشههای مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه کمی، همگی از شیطان پیروی میکردید (و گمراه میشدید).
4 )
سوره مبارکه الحشر آیه 14
لا يُقاتِلونَكُم جَميعًا إِلّا في قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَو مِن وَراءِ جُدُرٍ ۚ بَأسُهُم بَينَهُم شَديدٌ ۚ تَحسَبُهُم جَميعًا وَقُلوبُهُم شَتّىٰ ۚ ذٰلِكَ بِأَنَّهُم قَومٌ لا يَعقِلونَ
ترجمه:
آنها هرگز با شما بصورت گروهی نمیجنگند جز در دژهای محکم یا از پشت دیوارها! پیکارشان در میان خودشان شدید است، (امّا در برابر شما ضعیف!) آنها را متّحد میپنداری، در حالی که دلهایشان پراکنده است؛ این به خاطر آن است که آنها قومی هستند که تعقّل نمیکنند!
لینک ثابت
فساد کردن منافقین در زمین/تفسیر آیه 11 سوره بقره
آیه چهارمی که امروز خواندیم: «و إذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا إنما نحن مصلحون»(1)در این آیه، سخن از این گفته میشود: که کسانی به منافقین میگویند فساد نکنید در زمین، اینجا قرآن با نفس بیان این مطلب اعلام میکند که منافقین دارند فساد میکنند، خود این که میگوید: «و إذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض» وقتی که به ایشان گفته شود فساد نکنید، قبل از آنکه ما به جواب آنها بپردازیم، یک قضاوتی را از قرآن احساس میکنیم، قضاوت قرآنی این است که اینها دارند در زمین فساد میکنند، حقیقت قضیه هم این است، که کدام فساد بالاتر از خدعهی مؤمنین و کدام فساد بالاتر از خنجر در پشت پنهان کردن برای فرود آوردن ـ در کتف یک حرکت جوان پرشتاب نورانی به سمت ارزشها و هدفهای والاست؟ از این فسادی بالاتر نیست، در آن روز هم اینطور بود، امروز هم اینطور است، همیشه هم همینطور خواهد بود، وقتی یک ملتی با اتکاء به ایمان به سمت هدفهای والایی دارد حرکت میکند، طبیعی است که با زحمت دارد حرکت میکند، چون هرگز حرکت به سمت ارزشهای والای الهی آسان و بیدردسر نخواهد بود، و طبیعی است که عوامل گوناگون، چون گرگ و دزد و خار و سنگ و صخره و همه چیز سر راهش قرار میگیرد و او افتان و خیزان از همهی اینها با همت حرکت میکند و میرود و با دشواری دارد این حرکت را ادامه میدهد، که اگر این دشواریها و برخورد با مشکلات نبود و بروز توانائیهای والای انسان هم نبود، آنوقت یکی از پشت بیاید به این حرکت خنجر بزند، آیا هیچ فسادی از این بالاتر هست؟
در صدر اسلام، بین کفر و جاهلیت آنروز عالم، نور توحید و نور آزادی انسان و نور قطع رشتههای بردگی از گردن و دستپای انسان داشت و از اسلام همهجا را منور میکرد و اسلام و پیغمبر اسلام داشتند حرکت میکردند به سمت تعالی که یک مشت آدمهای حقیر و خفاشان کوردل، خودشان را پنهان کردند تا به پیغمبر ضربه بزنند. ضربهها چگونه بود؟ ضربهها این بود، که در جاهای متعدد قرآن هست، مسخره میکردند تا شاید روحیه مسلمانها را ضعیف کنند، صبح ایمان میآوردند، شب از ایمان برمیگشتند شاید اینها را مردد کنند، مدینه آنروز اوایل کار، شاید ده پانزده هزار نفر جمعیت بیشتر نداشته آنوقت در این شرایط چند نفر بیایند اول صبح پیش پیغمبر (ص) بگویند ما ایمان آوردیم بعد وقت غروب که میشود بیایند میان اجتماعات مردم بگویند این چه ایمانی است، این حرفها را بیندازید دور، برای اینکه روحیه مردم را ضعیف کنند و این در قرآن هست، که یکی از شیوههای منافقین بود، یا اینکه بروند توطئه کنند، با مرکز امپراطوری روم تماس بگیرند و به آنها چرا شما نمیآیید حمله کنید به مدینه، اگر شما بیائید ما هم از داخل به شما کمک میکنیم و بساط اسلام را از بین میبریم. فسادهای اینها اینجور کارها بود، که البته طبعاً این کارها به نتیجه مطلوب نمیرسید، کما اینکه در جامعه خود ما هم همینطور بود.
از اوایل انقلاب تا امروز با مسخره کردن با تضعیف روحیه و با استفاده کردن از امکاناتی که در اختیار آن ناباوران هست مثل امکانات مالی، امکانات عشیرهای که در آن اوایل که تفتین و القائات و تحریکات عشایری میکردند یا مثلاً: امکانات هنری و امکانات علمی، که یک نفری با اتکاء به دانشی که دارد و تحصیلاتی که کرده است، استفاده کند بر ضربه زدن به ایمان آن کسانی که در اختیار او قرار میگیرند یک هنرمندی و یا یک قصه نویسی، یک شاعری یک نقاشی، یک فیلمساز، یک هنرمندی از هر شکلش از هنر خودش برای ضربه زدن به روحیه مردم استفاده کند، که همهی اینها توطئه و فساد است، برای اینکه یک حرکت صحیح خوشیمن و خوش عاقبتی، بر مبنای توحید و بر مبنای ارزشگذاری بر روی انسان، براساس ارزشهای الهی و براساس یک نظام درست ارزشی یک حرکت را به سمت یک اهدافی آغاز کردهاند و اینها دارند با این ابزارهایی که گفته شد و با انگیزهای که قبلاً به آن اشاره شد مقابله میکنند، این فساد است، پس آیه قرآن از آغاز میگوید: «و إذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض» وقتی که به اینها گفته میشود در زمین فساد نکنید، قبل از اینکه ما بپردازیم که آنها چه جواب دارند و خدا چه قضاوت کرده است؟ قضاوت قرآن را از همین آیه میفهمیم که دارند فساد میکنند. آنها در جواب وقتی به ایشان گفته میشود در زمین فساد نکنید چه میگویند؟ اینست که: «قالوا إنما نحن مصلحون» ما داریم اصلاح میکنیم و حالا، قبل از اینکه من بپردازم به تشریح پاسخ آنها که گفتند ما اصلاح میکنیم، چه اصلاحی مورد نظر آنهاست که ادعایش را میکنند، این نکته را عرض بکنم که این که، در آیه قرآن گفته میشود: «و إذا قیل لهم» و چون به آنها گفته شود، معلوم نیست که حالا حتماً این اتفاق افتاده باشد و اینرا کسانی به آنها گفته باشند«لا تفسدوا فی الارض» ممکن هم هست گفته باشند، اما این به آن معنی نیست که ما تصور کنیم در صدر اسلام که منافقین بودهاند، یک عدهای میرفتند به آنها میگفتند: «لا تفسدوا فی الارض» فساد نکنید در زمین، گرچه ممکن هم هست که کسانی چنین گفته باشند، که اگر چنین چیزی اتفاق افتاده باشد، یا از مسلمانهایی بودند که اینها را میشناختند میرفتند میگفتند چرا اینقدر فتنه راه میاندازید و این چه فسادی است که شماها راه انداختید؟ شما هم بیاید بین مردم و کار آنها را بکنید، یا اینطور بوده است، یا در بین مجموعه خودشان و گروه خودشان کسانی بودند که یک مقدار وجدان بیدارتری داشتند، به اینها میگفتند اینقدر فساد نکنید،این چه کاری است که ما داریم با این مردم انجام میدهیم و با انواع و با اشکال توطئهها ذهن آنها را منحرف و خراب میکنیم؟ که کسی اینطور به اینها میگفته، یا ممکن است هیچکدام از اینها نباشد بلکه یک خطاب طبیعی است در تاریخ به اینها، یعنی اگر فرض کنید صاحب دانشی و خردی و وجدان بیداری پیدا شود به اینها بگوید شما چرا اینطور فساد میکنید؟ چه میخواهید از جان یک ملتی که دارد در یک راه درستی با این اخلاص و صفا حرکت میکند؟ چرا شما میخواهید برای خاطر قدرت خودتان که حکومت دست شما باشد یا برای خاطر آن سیاست مطلوب خودتان که میخواهید با فلان قطب، مثلاً: با روم آن روز دنیا، یا با آمریکای امروز میخواهید پیوند داشته باشید یا در آن دورانی که گروههای چپ در ایران نفاق میورزیدند و مخالفت میکردند، که میخواستند مثلاً فرض کنید با امپراطوری سوسیالیستی آنروز که از هم پاشیده و نابود شد، میخواهید با او پیوند داشته باشید، چرا بخاطر اینها میآیید فساد میکنید در میان این مردمی که حالا طبق میل شما حرکت نمیکنند؟ این خطابی است که همیشه ممکن است به یک عده منافق بشود، چه داعیهای دارید؟ چه مرضی دارید؟ چرا مردم را اذیت میکنید؟ چرا جلوی این ملتی که راهی را شناخته و فهمیده و دارد حرکت میکند، مانع میگذارید و فریبگری و اغواگری میکنید، داعیه شما چیست؟ چه انگیزهای دارید؟ چرا فساد میکنید؟ اگر این سؤال بشود آنوقت آنها در جواب میگویند «قالوا إنما نحن مصلحون» این فساد نیست که ما داریم میکنیم ما داریم اصلاح میکنیم و کارهای خراب را درست میکنیم. یعنی با همهی این خرابکاریها، داعیهی اصلاحگری هم دارند، که حالا انگیزهای این داعیه و متن معنای این داعیه را انشاءالله در هفته آینده عرض خواهم کرد.1370/08/29
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 11
وَإِذا قيلَ لَهُم لا تُفسِدوا فِي الأَرضِ قالوا إِنَّما نَحنُ مُصلِحونَ
ترجمه:
و هنگامی که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» میگویند: «ما فقط اصلاحکنندهایم»!
لینک ثابت
دین؛ تنها راه برای نابود کردن فساد قدرتمندان
ببینید امروز در سایهی حکومتهای مستکبر، بر انسانها چه میگذرد. ببینید این جنگهای خانمانبرانداز و نسلکش - که به وسیلهی قدرتها به راه میافتد - با مردم چه میکند. ببینید قلدری قدرتی مثل امریکا، امروز در دنیا با انسانها و ملتها و کشورها، چه معاملهیی میکند. امروز، ملت عراق مطرح است؛ ملتی که حرث و نسلش، به وسیلهی قدرتها و قلدرهای عالم هلاک میشود: «و یهلک الحرث و النّسل واللَّه لا یحبّ الفساد»(1). اینها در حال فساد روی زمین هستند؛ اما همیشه که ملت عراق نبود. تا چند صباح قبل، ملت ایران و عراق، به خاطر جنگی که به دست همین قلدرها و همین ابرقدرتها تحمیل شده بود، هلاک میشدند و حرث و نسلشان از بین میرفتند. قبل از آن، جای دیگر؛ بعد از آن، جای دیگر.وقتی که دین نیست، بنای دنیا، بنای استکباری است. دین، علاج این نابسامانیهاست. ملتهای مسلمان باید امروز بزرگترین وظیفهی خودشان را بازگشت به اسلام و حاکمیت آن بدانند. این، عزیزترین و فوریترین و بزرگترین و مؤثرترین هدفی است که امروز ملتهای مسلمان میتوانند دنبال کنند؛ علاجی هم جز این نیست.1369/11/24
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 205
وَإِذا تَوَلّىٰ سَعىٰ فِي الأَرضِ لِيُفسِدَ فيها وَيُهلِكَ الحَرثَ وَالنَّسلَ ۗ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الفَسادَ
ترجمه:
(نشانه آن، این است که) هنگامی که روی برمیگردانند (و از نزد تو خارج میشوند)، در راه فساد در زمین، کوشش میکنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود میسازند؛ (با اینکه میدانند) خدا فساد را دوست نمیدارد.
لینک ثابت