تربیت جوانان؛ فتح الفتوح انقلاب اسلامی
اینها[رزمندگان دفاع مقدس] خردمندی و تدبیر داشتند. اینکه خیال کنیم همینطور سرشان را پایین میانداختند، بیهوا به لشکر دشمن میزدند، نخیر، با تدبیر، خردمندانه. حرکت جوانان ما در میدان جنگ، حرکت خردمندانه و مدبّرانه بود. خردمندی و تدبیر داشتند، دلیری و شجاعت داشتند، فداکاری و عبادت هم داشتند. روز، بهمعنای واقعی کلمه، شیر غرّندهی میدان و شب، بهمعنای واقعی کلمه، زاهد و عابد و تضرّعکننده و عبادتگر؛ شیران روز، عابدان شب؛ اینجوری بود.
لذا امام در یکی از آن بیاناتِ بسیار عمیقِ خود بعد از یکی از این فتوحاتِ اوّل کار پیام دادند -سال ۶۰ یک فتحی شد، فتح بستان که خیلی مهم بود؛ بعد از مدّتی عقبنشینی و شکستهای گوناگون، فتح بستان یک پیروزی بزرگی محسوب میشد؛ [البتّه این] مضمونِ حرف ایشان است، عبارت ایشان در کتاب هست- گفتند که فتحالفتوح، فتح فلان شهر نیست؛ فتحالفتوح، تربیت و تولید یک چنین جوانهایی است؛ این فتحالفتوح است، واقعش هم همین است. فتحالفتوح برای یک کشور این است که جوانهای این کشور، هم خردمند باشند، هم باتدبیر باشند، هم مؤمن باشند، هم پارسا باشند، هم اهل تضرّع و گریه و عبادت باشند، هم اهل ایستادگی در مقابل دشمن باشند، هم دارای بصیرت باشند که با اینهمه تبلیغاتی که دشمن و ایادی دشمن در همهی زمانها کردهاند و امروز هم دارند میکنند، فریب نخورند.1396/12/19
لینک ثابت
مژدهی تلفنی شهید صیاد شیرازی به رهبری در روز فتح خرمشهر
ما باید عدالت و اخلاق را مستقر کنیم و جامعهی خود را به معنای واقعی اسلامی کنیم. این احتیاج دارد به کار و تلاش و ایمان و عمل صالح و مجاهدت در راه خدا. آیا این مجاهدت اثر دارد؟ آیا به نتیجه میرسد؟ بله. دلیل؛ سوم خرداد. دلیل؛ فتح خرمشهر. دلیل؛ هشت سال دفاع مقدس. شهید محمد جهانآرا که پدر بزرگوارش اینجا صحبت کرد، در کدام کلاس نظامی دوره دیده بود؟ شهدای عزیز ما کدامیک از ابزارهای پیشرفتهی نظامی را در اختیار داشتند؟
بنده در همان دوران غربت - وقتی خرمشهر در اشغال دشمنان بیگانه بود - نزدیک پل خرمشهر رفتم و به چشمِ خودم دیدم وضعیت چگونه است. فضا غمآلود و دلها سرشار از غصه بود و دشمن با اتکاء به نیروهای بیگانه که به او کمک میکردند - همین امریکا و غربیها و همین مدعیان دروغگو و منافق حقوق بشر - در خرمشهر مستقر شده بود. تانکهای او، وسایل پیشرفتهی او، هواپیماهای مدرن او، نیروهای تا دندان مسلح او؛ بچههای ما آر.پی.جی هم نداشتند؛ با تفنگ میجنگیدند؛ اما با ایمان و با صلابت. همین جوانان، با دست خالی، اما با دل پُر از امید و ایمان به خدا، بدون اینکه ابزار پیشرفتهیی داشته باشند و بدون اینکه دورههای جنگ را دیده باشند، وسط میدان رفتند و بر همهی آن عوامل غلبه پیدا کردند.
روز سوم خرداد، همان ساعت اولی که رزمندگان ما خرمشهر را گرفته بودند، مرحوم شهید صیاد شیرازی به من تلفن کرد - بنده آن وقت رئیس جمهور بودم - و گزارش اوضاع جبهه را میداد. میگفت الان هزاران سرباز و افسر عراقی صف بستهاند، برای اینکه بیایند ما دستهایشان را ببندیم و اسیر شوند! قدرت معنوی یک ملت این است. فقط خرمشهر نیست - خرمشهر یک نماد است - کربلای 5 ما هم همینطور بود؛ والفجر 8 ما هم همینطور بود؛ فتوحات فراوان دیگر ما هم همینطور بود؛ عملیات خیبر و بدر و مجموعهی هشت سال دفاع مقدس ما هم همینطور بود. البته ناکامی و شکست هم داشتیم و شهید هم دادیم؛ میدان مبارزه است. به برکت ایمان شهیدان ما و ایمان شما پدران و مادران و همسران - که شماها هم پشت سر شهدا قرار دارید؛ چون اگر پدر شهید، مادر شهید و همسر شهید با او همدل و همایمان نباشند، او نمیتواند برود بجنگد - توانستید در این مبارزه پیروز شوید. این همان درسی است که باید همواره جلوی چشم ما باشد و به آن نگاه کنیم.مبارزهی مجدانهی توأم با ایمان، در همهی مراحل با پیروزی همراه است.1384/03/03
لینک ثابت
بارقه الهی و انگیزه دینی؛ جبران کننده کمبودها در جنگ تحمیلی
اكثر شما شاید جنگ تحمیلی را درك كردهاید؛ اما من نمیدانم چقدر خاطرات روزهای اوّلِ جنگ در یاد شما زنده است .یك ملت در مقابل تهاجمی قرار گرفته بود؛ اما در واقع از ابزارهای متعارف هیچ چیز نداشت. سراغ تانك میرفتیم، نبود، یا كم بود، یا ناقص بود؛ سراغ سلاح میرفتیم، همینطور؛ سراغ هواپیما میرفتیم، همینطور. كسانی هم كه آن روز در رأس بعضی كارهای مؤثّر بودند، دائم آیهی یأس میخواندند؛ اما همین بارقهی الهی و انگیزهی اخلاقی و معنوی و دینی و همین خداجویی، دلهای جوانان - همین پاسداران، همین نیروهای مردمی و بسیج از همهی قشرها، همین عناصر بسیار مؤمن و خالص ارتش - را آنچنان آماده كرد كه جانها توانستند ضعف جسمها را جبران كنند.1381/07/17
لینک ثابت
پیروزی ایمان و شجاعت علیرغم ضعف تدارکاتی در اوایل جنگ تحمیلی
بنده نمیخواهم كسی را به زهد علوی دعوت كنم؛ زهد علوی بزرگتر از دهن و ذهن ماست... اما به قناعت و به اینكه نگذارید زیادهطلبی و افزونطلبی به سمت شما هجوم آورد، دعوت میكنم. اینها مراقبت میخواهد. راحتطلبی، رفاهطلبی و عیشطلبی، چیزهایی است كه بتدریج در انسان اثر بد میگذارد و خود انسان هم اوّل نمیفهمد. یك وقت میخواهد حركت كند، میبیند نمیتواند؛ میخواهد پرواز كند، میبیند نمیتواند. مراقب باشید مجموعه را حفظ كنید؛ ذهنها و دلها و فكرها و ایمانها را مورد پاسداریِ دقیق قرار دهید؛ این سفارش همیشگی من است. بدانید در این صورت، هیچ عامل و نیرویی زیر این آسمان وجود ندارد كه بتواند بر شما غلبه كند. حرفهایی كه میزنند، لشكركشیها و تهدیدهایی كه میكنند، چیزهایی نیست كه بتواند یك ملت مؤمن را - كه در میان خود، چنین مجموعههایی پولادینِ دارد - به عقبنشینی وادار كند و آن را شكست دهد. تأثیر سلاح مخرّب، معلوم است؛ اما هیچ شكستی برای یك ملت از این طریق به وجود نمیآید. شكستها اوّل در دلها به وجود میآید و آن است كه انسانها را منهزم میكند.
در اوّلِ جنگ، با ضعف تداركاتیای كه ما داشتیم، بعضیها میگفتند در مقابل صد دستگاه تانك، صد دستگاه تانك لازم است؛ بدون آن نمیشود مبارزه كرد. همین جوانان ما و همین شماها نشان دادید كه نخیر، در مقابل صد دستگاه تانك، صد دل و صد نفر فداكار لازم است كه جان خود را كف دست گیرند. صدها تانك به وسیلهی صدها جوانِ دلدار كه یا با یك «آر.پی.جی» یا سلاح مشابهِ آن جلو رفتند، عقبنشینی كردند - این مكرّر اتّفاق افتاد - آخر هم دشمن را ناكام گذاشتند. دشمنی كه با آن همه تجهیزات و پشتیبانیهای بینالمللی آمده بود - كه امروز یواش یواش به آن اعتراف میكنند - مجبور شد ناكام از این مرزها عقب بكشد و ذلیل شود. این موفّقیت به خاطر همین شجاعتها و ایمانها بود؛ اینها را باید زنده نگه دارید.1381/06/24
لینک ثابت
دانش نظامي و نیروی ایمان؛ عوامل پيروزي در عمليات بيتالمقدس
عملیات بیتالمقدّس و عملیات عظیمی كه در آن روزها اتّفاق افتاد، كار پیچیدهی عظیمی بود كه از دو عامل تركیب شده بود: عامل اوّل، دانش نظامی و قوّت فرماندهی و هوشیاری و استعداد جوانان مؤمن ما بود. در آن روز كسانی وانمود میكردند و شاید امروز هم بعضی خیال كنند كه عملیاتی مثل عملیات بیتالمقدّس، فقط یك هجوم انبوه انسانی بود! اینها سخت در اشتباهند. هیچ امواج انسانی، بدون فرماندهیِ قادرِ قاطعِ هوشیار، نمیتواند هیچ عملی را انجام دهد. در جنگ نظامی، سازماندهی و عملیات و فرماندهی و تاكتیك و دقّت نظر و موقعشناسی و دهها عامل در كنار هم، دانش نظامی را به وجود میآورد و استعداد و نبوغ نظامی را نشان میدهد. این اتّفاق، در عملیات فتح خرّمشهر یعنی همان عملیات بیتالمقدّس روی داد، كه همین شهید عزیزِ اخیرِ ما شهید صیّاد شیرازی یكی از كارگردانان اصلی این عملیات بود و خودِ او مثل ظهر چنین روزی، از آنجا با تلفن با بنده تماس گرفت و مژدهی پیروزی را داد و گفت سربازان عراقی صف طولانی كشیدهاند تا بیایند اسیر شوند! ببینید این عملیات چقدر هوشمندانه و قوی و همهجانبه بود كه نیروهای دشمن احساس اضطرار میكردند كه برای حفظ جان خودشان بیایند خود را تسلیم اسارت كنند! كه در آن روز هزاران نفر از نیروهای دشمن متجاوز كه آن همه با غرور و تكبّر، فریاد سر داده بودند آمدند دودستی خودشان را تسلیم رزمندگان اسلام كردند! بنابراین، یك عامل از دو عامل مهمِّ چنین پیروزیهای مهمّی، قدرت فرماندهی، دانش، مسلّط بودن بر عملیات پیچیدهی جنگ و توان بكارگیری نیروها بود، كه آن روز هم دشمنان ما در تبلیغات خودشان اینها را مخفی میكردند و میگفتند ایران امواج انسانی را به جنگ فرستاد! مگر امواج انسانی میتواند پیروز شود؟! چند قبضه مسلسل از چند طرف كار بگذارند، همهی امواج انسانی را درو خواهد كرد. نخیر، فقط امواج انسانی نبود؛ فقط انبوه جمعیت نبود؛ قوّت سازماندهی بود، قوّت اراده بود، نیروی نظامی بود. عامل دوم كه از عامل اوّل مهمتر است، نیروی ایمان و شجاعت ناشی از قوّت ایمان رزمندگان و مردم و جوانان بود؛ یعنی عشق ایمانی نه عشق حیوانی، نه عشق مادّی، نه عشق به چیزهای خُرد و حقیر عشق به ارزشها؛ عشق به آرمانهای الهی و اسلامی؛ همان چیزی كه كشته شدن در راه خدا را برای كسی كه چنین عشقی را دارد، شیرین میكند؛ نه اینكه آسان میكند، شیرین میكند. پیامبر اكرم به امیر المؤمنین فرمود: «یا علی! آن روزی كه به تو ضربتی میزنند و این ضربت، به شهادتت منتهی خواهد شد، صبر تو چگونه خواهد بود؟» امیر المؤمنین عرض كرد: «یا رسول اللّه! این موضعِ صبر نیست؛ این موضعِ شُكر است.» كسی كه در راه خدا به شهادت میرسد، بزرگترین شاكر خدا برای این حادثه، خود اوست؛ زیرا كه چنین نعمت بزرگی را خدای متعال به او داده است. چه چیزی یك رزمنده، یك جوان و یك انسان را در میدانهای گوناگون، اینگونه به روشنبینی میرساند؟ ایمان آگاهانه. عزیزان من! این ایمان آگاهانه در رزمندگان، موجب این میشد كه خطر را به هیچ بگیرند. در فرماندهان موجب این میشد كه لحظهای به راحتی خود و یا به خطر برای خود فكر نكنند. شب و روز تلاش و كار كردند؛ حیثیت حقیر خودی را نادیده گرفتند؛ برای خدا و برای اهداف اسلام و برای آزادی و سربلندی ملت مسلمان، حاضر شدند جان خودشان را بدهند.1378/03/03
لینک ثابت