newspart/index2
فیلمنامه / نمایشنامه/سناریو
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
تهاجم فرهنگی دشمن برای سست کردن ایمان‌ها به‌وسیله شعر، داستان و نمایشنامه

این‌که شما مى‌بینید بنده مسأله‌ى تهاجم فرهنگى را مطرح کردم و گفتم؛ روى آن اصرار ورزیدم؛ راجع به آن حقیقتاً غصّه خوردم و تلاش کردم و باز هم به فضل الهى تلاش مى‌کنم؛ گاهى در ریزِ مسائل وارد شدم و اگر کسى در این زمینه به من اشکالى کرد، در یک سخنرانى به اشکال او جواب دادم، همه به خاطر این است که چنین میدان و صحنه‌اى را به طور واضح مشاهده مى‌کنم و مى‌بینم که اینها چطور با استفاده از همان توانى که در خودشان هست، از ضعفهاى جمهورى اسلامى استفاده مى‌کنند. عمده‌ى نظر اینها هم سست کردن ایمانها، کور کردن امیدها، متشتّت کردن جبهه‌ها و جذب کردن سرمایه‌هاست. چند نکته‌اى که گفتم، اساس کار اینهاست.
 اگر شما مى‌گویید «نه»، هیأتى را مأمور کنید یا خودتان وارد شوید و مثلاً گزیده‌اى از مقالات همین چند مجلّه‌اى را که هست - مجلاّتى که در خارج منتشر مى‌شود و از خارج مى‌آید - شعرهایى را که مى‌سرایند و داستانها و نمایشنامه‌هایى را که مى‌نویسند، بخوانید و ببینید اوضاع چگونه است و مى‌خواهند چه کار کنند.
 همین است که گفتم! مى‌خواهند ایمانها را سست و امیدها را کور کنند. مى‌خواهند اگر سرمایه‌اى هست، جذب و تصرّف کنند. مى‌خواهند در جمعها، اختلاف و تشتّت ایجاد کنند. اینها این شیوه‌ى کار را دنبال مى‌کنند.1373/04/22

لینک ثابت
نمایش عظمت حضور مردم در صحنه‌های گوناگون به‌وسیله کتاب، نقاشی، عکاسی، فیلم، نمایش، داستان و دیگر قالب‌های هنری

بنده به جرأت مى‌توانم‌ ادّعا کنم: اگر حضور مردمى نبود؛ اگر نیروهاى بسیج نبودند که در طول این سالهاى متمادى، از خانه‌ها و مدرسه‌ها و کارخانه‌ها و ادارات و شهرها و روستاها و از سنین مختلف و از زن و مرد، به سمت صحنه‌ها و میدانهایى که به آن‌ها نیاز بود، سرازیر شوند، نه در جنگ قادر مى‌شدیم از کشور، آن‌چنان که شایسته است، دفاع کنیم و نه در صحنه‌هاى دیگرى که تا امروز تقریباً هر لحظه در مقابل دشمنان داشتیم، مى‌توانستیم آن قدرت ملى خودمان و پایدارى جمهورى اسلامى را به همه‌ى دنیا ثابت کنیم. این، بسیج بود که چنین قدرتى را به ما داد. این تاریخچه‌ى چندین‌ساله؛ چه آنچه که در میدان جنگ نظامى اتّفاق افتاده است و چه آنچه که در صحنه‌هاى دیگر مثل همین صحنه‌هاى تظاهرات مختلف و حضور عظیم مردم در همه‌ى صحنه‌هاى گوناگون اتفاق افتاد، واقعاً تا امروز که ما باهم صحبت مى‌کنیم به گمان من، به رشته‌ى تحریر و گزارش کشیده نشده است. یعنى خیلى کتاب باید نوشت. خیلى تصویر و نقّاشى و عکاسى و فیلم و نمایش و داستان و بقیه‌ى نشانه‌هاى آثار هنرى باید به کار بیفتد، تا بتواند عظمت این حضور مردم و تأثیر آن را براى کسى که به چشم خودش ندیده است، نشان دهد.1372/08/30
لینک ثابت
انتخاب مضامین قوی و مناسب برای فیلم‌سازی

کار بسیار جالب و هنرمندانه‌اى است. اگر، إن‌شاء‌الله بتوانید فیلمنامه‌هاى قوى داشته باشید، سریال‌سازى خوب است. البته ما از لحاظ هنرمند و بازیگر، خیلى مشکل نداریم. هنرپیشه‌هاى خیلى قوىِ خوبى داریم. بخصوص در کار جنگ که عدّه‌اى حسابى وارد شده‌اند و به میدان آمده‌اند. لکن فیلمنامه‌ها غالباً ضعیف است. امّا آن‌طور که ایشان به آن سریال که نمى‌دانم کجایى بود مثال زدند، فیلمنامه، خیلى قوى بود. فیلمنامه‌ها به قدرى قوى، به قدرى هنرمندانه و دقیق تنظیم شده که انسان واقعاً حیرت مى‌کند که چقدر این‌ها را در ذهنشان خوب تنظیم کرده‌اند. این کار، کار ذهنى و کار فکرى است.
بعد از آن، نوبت مى‌رسد به نقش کارگردان و هنرپیشه که باید قدرى روى آن‌ها فکر کنید تا بتوانید چیزى در بیاورید که وقتى یک نفر نیم ساعت، چهل دقیقه نشست پاى این فیلم، یک سر و تهى داشته باشد و چیزى گیرش بیاید. یک‌مشت حوادث متتابع را سر هم نکنند ارائه دهند. یعنى باید یک مضمون داشته باشد؛ و لو مضمونِ داستانىِ قوى. خیلى هم دنبال مضامین اخلاقى براى هر قسمت، نباید بود. براى خاطر اینکه نفس این قضیه یک مضمون بزرگ دارد و همان کافى است. یعنى مضمون فداکارى و انقلاب و جنگ و این‌ها. لکن، بالاخره یک مضمونِ داستانىِ قابل قبول باید داشته باشد. قصّه‌اى باید باشد که شما را به خودش جذب کند.
بعد از آن، نوبت مى‌رسد به کار بازیگرى که آن هم باید خیلى قوى باشد و امروز ظرفیتش در کشور هست. باید بگردید پیدا کنید. همین آقایى که اسم آوردید، کارگردان خوبى است. إن شاء اللّه، ایشان مى‌تواند از هنرپیشه‌هاى خوب هم استفاده کند. لکن آن قسمت مستندسازى که من اصرار داشتم باقى بماند، به خاطر نقش ویژه‌ى آن در حفظ فضاى جنگ در کشور است. نه اینکه بخواهیم القاى حالت جنگى بکنیم. الآن که عملًا جنگ نیست. لکن ما مى‌خواهیم نگذاریم آن احساسات و حالتى که در دوران جنگ بود، از حافظه‌ها زدوده شود. باید ببینید در هر زمان چه چیز مناسب است و آن را تهیه کنید. اگر بتوانید مستندسازى را ادامه دهید، به نظر من کار مهم و خوبى است. البته در مستندسازى، نقش کلام همان کارى که خود مرحوم شهید آوینى مى‌کرد خیلى مهم است. هم نوشتار و هم بیان آن نوشتار، بسیار بسیار مهم است. اگر نکته‌گوییهاى او نبود، خیلى از منظره‌ها اصلًا معنى نداشت.1372/06/11

لینک ثابت
اتقان کاری در فیلم‌سازی و دیگر عرصه‌ها، شرط دستیابی ما به استقلال اقتصادی

در کشور، هرکس، هر کارى را که به عهده دارد، خوب انجام دهد. فرمود: «رحم الله امرأ عمل عملًا فاتقنه»؛ خدا رحمت کند آن کسى را که کارى انجام دهد و آن را محکم و متقن انجام دهد؛ خوب انجام دهد. شما اگر یک پیچ را مى‌گردانید و سفت مى‌کنید، اگر یک چرخ را مى‌چرخانید، اگر جایى یک بخیه مى‌زنید، اگر ماشینى را گریسکارى مى‌کنید، اگر کتابى را چاپ مى‌کنید، اگر کتابى را مى‌نویسید، اگر سرِ کلاس درس مى‌دهید، اگر در بیمارستان به بیماران مى‌رسید، اگر در شهردارى مشغول تمیز کردن معابر شهرى مردم خودتان هستید، اگر گوینده‌اید، اگر نویسنده‌اید، اگر محقّقید، اگر روحانى هستید، اگر مشغول تحصیل و درس خواندن هستید، اگر در دانشگاه یا مدرسه هستید، اگر در کار هنر مشغولید، اگر فیلمسازید، اگر داستان‌نویس هستید، اگر روزنامه‌نگارید؛ هرچه هستید و هرکه هستید و هرجا کار مى‌کنید، باید سعى کنید کارى را که انجام مى‌دهید، درست انجام دهید، کامل انجام دهید، محکم انجام دهید، و کم نگذارید. این، یکى از شرایطى است که اگر محقّق شود، ما به استقلال اقتصادى مى‌رسیم.1372/02/15
لینک ثابت
برنامه‌ریزی روشنفکران غربزده برای حمله به اسلام و انقلاب از ابتدای فرآیند تولید فیلم و محصولات فرهنگی

این ملت، براى اینکه حیثیتش و کیان حقیقى و انسانى و اسلامى و انقلابى و فرهنگ ملى‌اش حفظ شود، احتیاج به مجاهدت و مقاومت و ایستادگى در مقابل تهاجم دشمن و تهاجم کردن به نقاط ضعف دشمن دارد. این را خودى‌ها مى‌توانند بکنند. من حرفم فقط همین است. من مى‌گویم: اگر مى‌خواهید هنر این کشور رشد و اعتلا پیدا کند، به هنرمند جوان مؤمن تکیه کنید. او مى‌تواند از اسلام و از انقلاب و از این کشور دفاع کند. و الّا آن کارگردان یا تهیه‌کننده‌اى که وقتى فیلم را مى‌سازد، از پیش‌ فکر مى‌کند که «این نکته را در این فیلم خواهم گنجاند، تا یکى از پایه‌هاى اعتقادى این نظام را هدف قرار دهم» که از اسلام و انقلاب دفاع نمى‌کند! با زبان خاص فیلم و با همان شکلى که در فیلم امکان دارد، کار خودش را انجام مى‌دهد. یعنى اکتفا نمى‌کند به اینکه به انقلاب کمک نکند. فیلم مى‌سازد براى اینکه به انقلاب حمله کند! از اول که این فیلم را مى‌سازد، یا این داستان را مى‌نویسد، هدفش این است که کارایى نظام اسلامى را زیر سؤال ببرد و بگوید: «این نظام اسلامى، کارایى ندارد.» از اولى که این مقاله را مى‌نویسد یا این اثر هنرى را تولید مى‌کند، هدفش این است که نشان دهد این دولت کارایى ندارد؛ توان اداره ندارد. این، در حال خدمت به مصالح این کشور است یا در حال خیانت؟ به این مى‌شود تکیه کرد؟! معلوم است که نمى‌شود تکیه کرد! ما البته تصمیم نگرفته‌ایم کسانى را که خیال کرده‌ایم خدمت نمى‌کنند یا خیانت مى‌کنند، یکى‌یکى به قانون معرفى کنیم؛ نه. هنوز خیلى کارها در این کشور در زمینه‌ى فرهنگى وجود دارد که باید انجام گیرد. منظورم این است که در محیطهاى فرهنگى، به نیروهاى مؤمن تکیه شود. این‌ها سدى در مقابل تهاجم فرهنگى هستند.1371/05/21
لینک ثابت
بی‌اعتنایی به نمایشنامه‌ها و فیلم‌های انقلابی در مجامع جهانی

از جمله‌ى روشهاى دیگرى که دشمنان در مجامع جهانى به کار زدند، این است من این را، واقعاً احساس مى‌کنم و از آن دردهاى خاموش است. انسان دوست مى‌دارد این چیزها را همه‌ى مردم، به وضوح بفهمند که وقتى فیلم یا آثار و فرآورده‌هاى هنرى ایران مطرح مى‌شود، کارى که نشان از همین روحیات انقلابى در آن باشد، مورد بى‌اعتنایى قرار مى‌گیرد! این مجمع جهانى، مثلًا و به ظاهر، یک مجمع غیر سیاسى است؛ اما باطن قضیه، این‌طور نیست. شما دیده‌اید مجامع جهانى چه مى‌کنند! دیدید شوراى امنیت و سازمان ملل، با بوسنى هرزگوین چه کردند! دیدید سازمان «ایکائو»، در قضیه‌ى هواپیماى ما که امریکا آن را ساقط کرد چه کرد. آمریکاییها خودشان گزارش دادند و گفتند «گزارش ایکائو با همکارى ارتش امریکا تهیه شد»! خوب، «ایکائو» مثلًا یک سازمان بى‌طرف بین‌المللى است. اگر آن روز ما مى‌گفتیم «ایکائو این گزارش را مغرضانه نوشته است»، یک عده مى‌گفتند: «شما خیلى بدبین هستید. شما هم دیگر شورش را در آورده‌اید! ایکائو یک سازمان بى‌طرف است. به امریکا و شما چه کار دارد!» بفرمایید! حالا سه، چهار سال گذشته، خود آمریکاییها اعتراف کردند و گفتند که گزارش سازمان «ایکائو» را، ارتش امریکا تنظیم کرده است و خلاصه اینکه، امریکا در انداختن ایرباس ایرانى، مقصر نیست! مجامع جهانى، این گونه‌اند.
یکى دیگر از این سازمانها، اسمش «عفو بین‌الملل» است. على‌الظّاهر هم، هیچ انگیزه‌ى سیاسى‌اى مثلًا، ضدیتى با فلان و فلان ندارد. حالا عفو بین‌الملل را خفقان گرفته است! در بوسنى هرزگوین چندین هزار مسلمان را مى‌کشند و مثل برگ خزان روى زمین مى‌ریزند، این‌ها اصلًا پیدایشان نیست؛ اما وقتى ما یک جاسوس خبیث و یک خبرچین بدجنس را مى‌گیریم و حکم اعدام که بسیار کمتر و کوچک‌تر از جنایات او به این ملت‌ است برایش صادر مى‌شود، عفو بین‌الملل، دنیا را روى سرش مى‌گذارد که در ایران، چنین و چنان کردند! این‌ها بى‌طرفند؟! این‌ها غیر سیاسى‌اند؟!
عین همین قضیه را، این مجامع هنرى جهانى، با فیلمهاى ما، با نمایشنامه‌هاى ما، با کارهاى ویژه کودک ما و موارد دیگر دارند. چطور کسى مى‌تواند چشمش را روى هم بگذارد و بگوید «این‌ها غیر سیاسى‌اند»؟! چرا در همه‌ى این مواردى که این‌ها جایزه دادند، یک مورد اثر انقلابى وجود ندارد؟! ما فیلم انقلابى نداریم؟! ما شعر انقلابى نداریم؟! ما نمایشنامه‌ى انقلابى نداریم؟! این همه فرآورده‌هاى انقلابى که جوانان ما درست کردند، هیچ‌کدام ارزش هنرى ندارد؟! بنده احتمال مى‌دهم اگر رویشان بشود، جایزه‌ى نوبل را هم حاضرند به یکى از همین عناصر ضد اسلامى و ضد انقلابى بدهند؛ براى اینکه آن‌ها را در دنیا بزرگ کنند؛ براى اینکه عناصر انقلابى را منزوى کنند! این، تهاجم فرهنگى نیست؟!1371/05/21

لینک ثابت
تربیت سینماگران، نمایشنامه‌نویسان و کارگردانان خوب و بزرگ بعد از انقلاب اسلامی

کسانى‌که شخصیت درجه یک بشوند، در این مجموعه‌اى که انقلاب پدید آورده، زیادند. مادرِ میهن ما، در دوران استبدادهاى اواخر دوران پادشاهى، سِتَرون و عقیم شده بود. حقیقتاً آدمهاى بزرگ، نویسندگان بزرگ، هنرمندان بزرگ، بخصوص در بعضى از رشته‌هاى هنرى، پرورش پیدا نمى‌کردند. لکن امروز مى‌بینیم در میان بچه‌هاى جوان ما، سینماگران خوب، نمایشنامه نویسان خوب، کارگردانان خوب، شعراى خوب و داستان‌نویسان خوب، زیادند. انقلاب است که این نیروها را آزاد کرد.1371/05/21
لینک ثابت
برنامه دشمن مبنی بر انزوا و تحقیر جریان فرهنگ و هنر و ادب انقلابی

من وقتى به تنوّع ابزارهاى دشمن نگاه مى‌کنم، مى‌فهمم چقدر این قضیه براى اینها اهمیت داشت! یکى از کارها این بود که جریان ادب و هنر و فرهنگ انقلابى را در کشور تحقیر کنند و به انزوا بکشانند. این یکى از کارهایشان بود. از جمله کارهاى مهمّى که انقلاب کرده، یکى این است که یک عده عنصر فرهنگى و ادیب و هنرمند و داراى اقتدار فرهنگى تربیت کرده و بحمداللَّه کم هم نیستند. شعراى زیادى به وجود آمدند؛ داستان‌نویسان زیادى به وجود آمدند؛ نویسندگان قلم‌زنِ دقیقِ فارسى‌نویسِ محکمى به وجود آمدند و بحمداللَّه هستند. از اوّلِ انقلاب تا کنون، سیزده سال گذشته است. شما نگاه کنید ببینید کدام سیزده سال در دوران عمر فرهنگى و تاریخى ما، توانسته است شخصیتهاى درجه یک به وجود آورد؟ البته اینها تا شخصیت درجه یک بشوند، هنوز فاصله دارند؛ امّا کسانى‌که شخصیت درجه یک بشوند، در این مجموعه‌اى که انقلاب پدید آورده، زیادند. مادرِ میهن ما، در دوران استبدادهاى اواخر دوران پادشاهى، سِتَرون و عقیم شده بود. حقیقتاً آدمهاى بزرگ، نویسندگان بزرگ، هنرمندان بزرگ، بخصوص در بعضى از رشته‌هاى هنرى، پرورش پیدا نمى‌کردند. لکن امروز مى‌بینیم در میان بچه‌هاى جوان ما، سینماگران خوب، نمایشنامه نویسان خوب، کارگردانان خوب، شعراى خوب و داستان‌نویسان خوب، زیادند. انقلاب است که این نیروها را آزاد کرد. یکى از کارهاى دشمن، این شد که این مجموعه‌هاى مؤمن را منزوى کند. جوان، بى‌تجربه است. به مجرّد این‌که ببیند در یک دستگاه رسمى کشور - مثلاً در یک مرکز فرهنگى کشور - دو نفر به او اخم کردند، به او بى‌اعتنایى کردند، او را تحقیر کردند؛ در حرکتش اثر مى‌گذارد و او را کُند مى‌کند. یا مثلاً وقتى ببیند که در مجلّاتِ به‌اصطلاح ادبى و هنرى کشور، چهره‌هاى مخالف با این روش و خط را، بزرگ مى‌کنند، بر جسته مى‌کنند، تعریف مى‌کنند، این جوان دلش آب مى‌شود و روحیه‌اش را از دست مى‌دهد. وقتى یک فیلمساز، اثرش را به مراکزى مى‌برد که مى‌توانند از او استفاده کنند و کارى کنند که بتواند کارش را ادامه دهد؛ اما با بى‌اعتنایى به او مى‌گویند: «نه آقا؛ ما این را قبول نداریم. این طورش را قبول نداریم»، و بعد در همان حال ببیند انواع و اقسام کارهایى که از لحاظ مایه‌هاى هنرى از کار او کمتر است امّا چون مایه اسلامى ندارد مورد قبول آنهاست؛ این جوان به خودى خود، منزوى و ناامید خواهد شد. من بارها از اعماق جان، قلبم براى این جوانان مؤمن و انقلابى، سوخته و گداخته است. بارها تأسّف خورده‌ام که چراباید به جوانان به این خوبى، بى‌اعتنایى شود!؟ اینها هیچ چیزشان ازآن کسانى‌که در جاهایى به عنوان هنرمند معروف شده‌اند، کمتر نیست. در بسیارى از امور، از آنها خیلى هم بهترند. اما به اینها بى‌اعتنایى مى‌شود. وقتى‌که انسان مطلب را به درستى کاوش مى‌کند، مى‌بیند سرِ رشته مى‌رسد به اراده خباثت‌آمیزى در نقطه‌اى! مسؤولین هم متوجّه نیستند. مسؤولین فرهنگى، مردمان خوبى هستند؛ امّا در سطوح بالا، از کارهایى که در سطوح متوسط انجام مى‌گیرد، بى‌خبرند. لذا، این جوان، این مجموعه جوانان و این جریانها را، ناامید مى‌کنند.1371/05/21
لینک ثابت
به هنرمند جوانِ مؤمن تکیه کنید

این ملت، براى این‌که حیثیّتش و کیان حقیقى و انسانى و اسلامى و انقلابى و فرهنگ ملى‌اش حفظ شود، احتیاج به مجاهدت و مقاومت و ایستادگى در مقابل تهاجم دشمن و تهاجم کردن به نقاط ضعف دشمن دارد. این را خودیها مى‌توانند بکنند. من حرفم فقط همین است. من مى‌گویم: اگر مى‌خواهید هنر این کشور رشد و اعتلا پیدا کند، به هنرمند جوانِ مؤمن تکیه کنید. او مى‌تواند از اسلام و از انقلاب و از این کشور دفاع کند. و الّا آن کارگردان یا تهیه کننده‌اى که وقتى فیلم را مى‌سازد، از پیش فکر مى‌کند که «این نکته را در این فیلم خواهم گنجاند، تا یکى از پایه‌هاى اعتقادى این نظام را هدف قراردهم» که از اسلام و انقلاب دفاع نمى‌کند! با زبان خاص فیلم و با همان شکلى که در فیلم امکان دارد، کار خودش را انجام مى‌دهد. یعنى اکتفا نمى‌کند به این‌که به انقلاب کمک نکند. فیلم مى‌سازد براى این‌که به انقلاب حمله کند! از اوّل که این فیلم را مى‌سازد، یا این داستان را مى‌نویسد، هدفش این است که کارایى نظام اسلامى را زیر سؤال ببرد و بگوید: «این نظام اسلامى، کارایى ندارد.» از اوّلى که این مقاله را مى‌نویسد یا این اثر هنرى را تولید مى‌کند، هدفش این است که نشان دهد این دولت کارایى ندارد؛ توان اداره ندارد. این، درحال خدمت به مصالح این کشور است یا درحال خیانت؟ به این مى‌شود تکیه کرد؟! معلوم است که نمى‌شود تکیه کرد! ما البته تصمیم نگرفته‌ایم کسانى را که خیال کرده‌ایم خدمت نمى‌کنند یا خیانت مى‌کنند، یکى‌یکى به قانون معرفى کنیم؛ نه. هنوز خیلى کارها در این کشور در زمینه فرهنگى وجود دارد که باید انجام گیرد. منظورم این است که در محیطهاى فرهنگى، به نیروهاى مؤمن تکیه شود. اینها سدّى در مقابل تهاجم فرهنگى هستند.1371/05/21
لینک ثابت
نقش روشنفکران در جامعه: وارد کردن حقایق سیاسی به جامعه به‌وسیله مقاله،شعر،فیلم، نمایشنامه و دیگر آثار هنری

این روشنفکرها هستند که در هر کشوری با نوشتن مقاله، با گفتن شعر،‌ با تنظیم آثار هنری، با نوشتن نمایشنامه، با ساختن فیلم‌های گوناگون ـ حقایق سیاسی را وارد جامعه می‌کنند و اینجا نقش روشنفکرها نقش برجسته است. البته این کار با آن بینش خاص روشنفکری انجام می‌گیرد روشنفکران حرفه‌ای و به اصطلاح، روشنفکران ویژه دارای بینش برتری هستند و یک چیزهایی را می‌فهمند و چون مطالعه کردند و کار کردند و دقت کردند، کَاَنَّ یک چیزی را می‌بینند که آدم معمولی در جامعه،‌ آن را نمی‌بیند1371/03/06
لینک ثابت
نمایش هنرمندانه «بی‌اقدامی روشنفکران در انقلاب اسلامی» در نمایشنامه آی بی‌کلاه آی بی‌کلاه

روشنفکر نقش تبیین و راه‌اندازی دارد و آنها در اینجا پیشرو هستند، اما بعد که مردم بر اثر این تبیین به آگاهی رسیدند و یک چیزهایی را فهمیدند، نوبت حرکت و اقدام می‌رسد که حرکت و اقدام را مردم انجام می‌دهند و روشنفکرها غالباً اهل حرکت و اقدام نیستند، ‌چون آنها ملاحظه دارند، ترس دارند، وابستگی دارند، احساس تکلیف نمی‌کنند و می‌گویند ما کارمان را انجام دادیم. بنده با بسیاری از روشنفکرهای نسل خودمان، آن زمان که در دانشگاهها و بیرون دانشگاهها رمان می‌نوشتند یا شعر می‌گفتند و کارهای سیاسی می‌کردند، از نزدیک رابطه داشتیم و می‌دیدیم اینها طلبکارند،‌ مثلاً یک آقایی که شاعر خوبی بود و انصافاً شعرهایش هم اثر داشت خودش را تشبیه می‌کرد به ماکسیم‌گورکی انقلاب اکتبر شوروی! می‌گفت من دیگر کار خودم را کرده‌ام، و با اینکه هنوز سالها مانده بود به پیروزی انقلاب و پیروزی مستلزم زندان رفتن و کتک خوردن بود، او همه‌ی اینها را حذف می‌کرد و می‌گفت من ماکسیم‌گورکی انقلابم، به قول شماها فاکتور می‌گرفت و می‌گفت بقیه کارها را دیگران بکنند، و لذاست که اقدام را مردم می‌کنند. حالا اینجا برای اینکه شما بدانید این نکته از نکات روشنفکری است، یعنی وقتی نوبت به اقدام و حرکت می‌رسد آن وقت دیگر پای روشنفکر می‌لنگد، خود این یک حقیقت روشنفکری است و روشنفکرها همین را تحلیل می‌کنند.
یک نویسنده‌ای بود که الان مرده است البته این شخص ضدانقلاب است شد و گریخت، بعد هم مرد، یعنی ضایع شد و از بین رفت. در سالهای پیش از انقلاب نویسنده خوبی بود، نمایشنامه‌های خوبی هم می‌نوشت. یک نمایشنامه‌ای نوشته بود بنام آی باکلاه، و آی بی‌کلاه که حاصل این نمایشنامه یک صحنه‌ای را ترسیم می‌کرد که یک جمعی در یک کوچه هستند و یک آقایی بالای ایوانی ایستاده این جمع عصبانی و ناراحت را از وضعیت یک خانه‌ای که در انتهای کوچه واقع شده از آنچه که در آن خانه هست و او می‌بیند اما مردمی که پشت دیوار بودند داخل خانه را نمی‌دیدند آن آقا از اطلاعات خودش به اینها کمک می‌کرد، یعنی به آن جمع می‌فهماند اینهایی که در خانه هستند دشمنند و در چه وضعیتی هستند؟ بعد که نوبت به اقدام شد و آن جمع خواستند حرکت بکنند هر چه به آن آقا اصرار کردند که می‌خواهیم حمله کنیم به این خانه تو هم از بالای ایوان بیا پائین او حاضر نشد بیاید پائین و دوباره این منظره تکرار می‌شود: یکی در مورد آی‌ بی‌کلاه که منظورش انگلیس است و یکی هم در مورد آی باکلاه که منظورش آمریکاست، یعنی یک روشنفکر ایرانی وجود انگلیس و وجود آمریکا را در دو دوره‌ی متمایز در داخل کشور تشخیص می‌دهد، کار زشت اینها و حرکت استعماری اینها و خیانت‌های اینها را می‌بیند و برای مردم که در بینشان صنوف مختلف هستند بیان می‌کند (البته او چون ضد دین بود نگفته بود آخوند هم بینشان هست) و مردم که راه می‌رفتند بروند یک کاری بکنند به او می‌گویند تو هم بیا اما او می‌ترسد و می‌لرزد و ناراحت می‌شود، بعد فرار می‌کند به یک گوشه‌ای می‌گریزد. این نقش روشنفکر است!!1371/03/06

لینک ثابت
هشدار درباره از بین بردن شور انقلابی و روح دینی مردم

وقتى شما به کارهایى که امروز دشمنان ما در دنیا مى‌کنند، نگاه کنید - که حالا گاهى اندکى هم در داخل کشور از دهان این و آن صادر مى‌شود؛ یا با توجه، یا بى‌توجه - مى‌بینید که درست مقابل همین اهدافى است که عرض کردم: یا مى‌خواهند اعتماد مردم را به دولت از بین ببرند و دولت را یک موجود ناتوان و ناشى و ناموفق در هدفگیرى و در حرکت معرفى کنند؛ یا مى‌خواهند شور انقلابى و روح دینى و دلبستگى مردم را به نظام کم کنند و بین مردم و نظام جدایى بیندازند؛ رؤوس مطالب تبلیغاتشان اینهاست؛باید کاملاً مراقب باشید که در تمام برنامه‌ها، درست جهت مقابل را انجام دهید؛ هیچ برنامه‌یى خارج از این نیست. یک نمایشنامه‌ى محلى که شما تنظیم مى‌کنید و در تلویزیون محلى یا در تلویزیون سراسرى پخش مى‌شود، یک مصاحبه که راجع به یک سنت محلى با یک نفر مى‌کنید، این مى‌تواند بار منفى یا مثبت داشته باشد. وقتى شما هوشیارانه به قضیه نگاه کنید، مى‌بینید که عجب، همه جا همان نقطه‌ى اصلى و حساس است که انسان مى‌تواند روى آن انگشت بگذارد.1370/12/07
لینک ثابت
پوچ بودن مضامین فیلمنامه‌ها، مهم‌ترین نقص فیلمهای تولید داخل

شما در تولید فیلمهاى داخلى، میدان خوبى دارید. سراغ فیلمهاى خوب بروید و فیلمهاى خوب بسازید. حالا فیلم خارجى که شما مصرف مى‌کنید، چاره‌یى ندارید که به حد اکثر ممکن یعنى هرچه گیرتان مى‌آید اکتفا کنید؛ بالاخره فیلم خارجى است و در جاى دیگر ساخته شده است. باید در میان آن فیلمهایى که نشان مى‌دهید، این یکى بهتر از آن‌هاى دیگر باشد و تعارض کمترى داشته باشد؛ اما در فیلمى که شما مى‌سازید، این مسئله وجود ندارد! فیلمى که شما مى‌سازید، باید صددرصد در این جهت باشد؛ اگر یک درصد در این جهت نباشد، کمبود محسوب مى‌شود و قابل قبول نیست.
من متأسفانه مى‌بینم که فیلمهاى داخلى ما نقصهاى زیادى دارد و مهم‌ترین نقصش در فیلمنامه‌هاست. ما هنرپیشه‌هاى خوبى داریم، کارگردانهاى خوبى داریم، صحنه‌آراییها خوب است؛ اما مضمونها پوچ است و اصلًا مناسب با آن شکوه و اوج انقلاب و واقعیتهاى بسیار عمیق و ظریف و زیباى جامعه‌ى ما نیست و آن پیچیدگى و عمق معارفى که در اختیار ماست، در آن‌ها دیده نمى‌شود! در جامعه‌ى ما، نمایشهاى انسانىِ بسیار بسیار پُرشکوه و زیبا وجود دارد؛ اما متأسفانه فیلمهاى ما این‌ها را نشان نمى‌دهد؛ سراغ چیزهاى خیلى کم‌مایه، کم‌عمق و سطحى مى‌رود؛ آن هم با نگارشهاى خیلى ناشیانه! متأسفانه فیلمنامه‌ها هیچ خوب نیست؛ یعنى خیلى خیلى ناقص و خیلى کم است. فیلمهایى که از کانالهاى تلویزیون نشان داده مى‌شود، غالباً این ضعف را دارد. البته من از سینماها خبرى ندارم و نمى‌دانم که وضع فیلمها چگونه است؛ لابد بهتر از این‌ها نیست!
افراد بااستعداد و جوانان انقلابى را بنشانید و از آن‌ها جدى بخواهید که بیایند مناظر به‌یادماندنى انقلاب را در فیلمنامه‌هاى بسیار هنرمندانه و انسانى و حاکى از اوج درک و فهم نویسنده که انسان گاهى در بعضى از فیلمنامه‌هاى خارجى، این معنا را مشاهده مى‌کند تصویر کنند؛ بعد آن‌ها را به سلک نمایش بکشید و نشان بدهید. خلأ فیلمهاى خارجى را در اینجا پُر کنید؛ به نظر من این تکلیف اصلى است.1370/11/07

لینک ثابت
بهره‌گیری از گزارش‌های تاریخی در فیلم‌سازی و نمایشنامه‌نویسی مانند فرهنگ جبهه

بر اساس سند تاریخى، کارهاى گزارشىِ فراوانى ممکن است انجام بگیرد. چقدر خوب است که آن کسانى که فیلم مى‌سازند، یا قصه مى‌نویسند، یا شعر مى‌گویند، یا نمایشنامه مى‌نویسند، از این نوشته‌ها و از این اسناد استفاده کنند. آن وقتى کارایى این نوشته‌ى شما به حد نهایت مى‌رسد، که در ادبیات و در هنرِ رایج مربوط به جنگ بیاید و به خورد آن‌ها برود؛ همچنان که آن اسمها و لقبهایى که به آن اشاره کردید مثل حَسَن بى‌ریا خودش موضوع یک داستان است؛ این باید بیاید و مثل نگینى که انسان در جاى مهمى آن را مى‌نشاند، در جاى مهمى قرار بگیرد.
نگین پیاده شده، نگین است؛ وقتى هم بر روى انگشترى یا ظرف حساس و فلزى نشست، بر ارزش نگینىِ آن چیزى اضافه نمى‌شود؛ همان نگین است؛ فرقى نمى‌کند؛ اما درخشندگى و جلوه‌ى آن چند برابر مى‌شود. مثلًا ملاحظه کنید، این فیروزه‌هایى که جزو موقوفات امام رضا (علیه الصّلاة و السّلام) بود، مرحوم حافظیان آمد این‌ها را دانه دانه در ضریح آن حضرت روى قبه‌ها نشاند و ضریح جلوه پیدا کرد. فیروزه، همان فیروزه است؛ ارزش گوهرى آن هیچ تفاوتى نکرده همان گوهر است لیکن جلوه‌ى آن چند برابر شده است. این جلوه کمک مى‌کند تا افراد بیننده قدر آن را درست بشناسند؛ در آن درست خیره بشوند و دقت کنند و چیزهاى ریز آن را بفهمند و بشناسند؛ و الّا این خطنوشته‌ى خیلى زیبا را اگر ما نوشتیم و کنار گذاشتیم، کسى چندان توجهى به آن نمى‌کند؛ اما وقتى آن را تابلو کردیم، این تابلو فرصت مى‌دهد تا آن‌هایى که اهل این کار هستند، بیایند در ریزه‌کاریهاى این خطنوشته دقت کنند.
شما این نسج زیبا و قیمتى را بافتید؛ اما این بافتن وقتى به همین شکل در اختیار افراد قرار مى‌گیرد، مبلغى از آن استفاده مى‌کنند؛ کمااینکه خود من از این نوشته‌هاى شما خیلى استفاده کرده‌ام. من نوشته‌هاى شما را دوست مى‌دارم؛ بخصوص آن «فرهنگ جبهه» را، که انصافاً خیلى زیبا و شیرین بود؛ از آن قسمت لطیفه‌ها، این بهتر بود. بااینکه لطیفه‌ها هم یادگارى است، اما نمى‌دانم آن اصطلاحات چه حالتى داشت؛ انصافاً نکات پُرمغز و پُرمعنایى در آن دیده مى‌شد.
من در جاهایى از این کتاب، نکاتى را هم یادداشت کرده‌ام؛ بخصوص آنجایى که فهمیده‌ام این جمع‌کننده، به نکته‌ى خیلى ریزى از کیفیت نگارش و جمع کردن توجه کرده است. من در این‌گونه موارد علامتى زده‌ام، و یا اگر خودم چیزى فهمیده‌ام، بعضى از آن‌ها را یادداشت هم کرده‌ام. على‌اىّ‌حال، اگر همین‌ها در قالب داستان، شعر، فیلم و فیلمنامه بیاید، جلوه‌ى جدیدى پیدا مى‌کند و بهتر مورد استفاده قرار مى‌گیرد. باید این توصیه را به همه کرد که از این مواد استفاده کنند؛ لیکن اساس کار این است که این روایات جمع بشود. شما باید همه‌ى این روایات را جمع بکنید، تا بعد کسانى بیایند از این روایات به عنوان مصالح کار استفاده کنند و چیزهایى بسازند.1370/10/16

لینک ثابت
لزوم شناخت هنر مطابق با زمان و انقلاب توسط هنرمندان

هنرمند هر دوره، آن کسى است که متعلق به آن دوره و ساخته‌وپرداخته‌ى آن دوره و سراینده‌ى آن دوره است؛ والّا آن کسى که از دوره‌ى قبل مانده و به یاد آن دوره قلم مى‌زند، متعلق به این دوره و ادبیات این دوره که نیست.
 من اگر بخواهم یک نمونه‌ى کامل این موضوع را براى شما مطرح کنم، باید از یک رمان نام ببرم. من رمانى به نام «دل سگ» خواندم، که نویسنده‌اش روسى است. این رمان، داستانى علمى، تخیلى است و یک نمونه براى کار افرادى مثل ...(*) در امروز است که ممکن است آن‌گونه فیلم هم بسازند؛ اما اصلاً هنر امروز نیست؛ اصلاً غلط است، دروغ است؛ آن کپیه‌ى هنر قبل است. گیرم که کپیه‌ى کار امریکا و انگلیس و فرانسه نباشد، اما کپیه‌ى هنر دوران قبل از انقلاب اکتبر است و هنر این روزگار نیست. این رمان، رمان کوچکى هم هست؛ اما بسیار هم هنرمندانه است. این رمان در ایران هم ترجمه شده و چاپ گردیده است؛ ولى شماها اسمش را هم نشنیده‌اید. رمان «دل سگ»، یک رمان ضد انقلابى است که در حدود سالهاى 1925 یا 1926 - یعنى همان اوایل انقلاب روسیه - نوشته شده و نویسنده‌اش به انقلاب و به بعضى از کارها معترض است و آنها را مسخره کرده است؛ مثل همین کارهایى که در این‌جا هم نظیرش را دیده بودیم. این اثر، اصلاً جزو ادبیات روسیه نیست. این رمان مى‌توانست در دنیا پخش بشود. نمى‌شود گفت که آن‌جا پشت پرده‌ى آهنین بود، یا در زمان استالین بود؛ نه، چرا در دنیا پخش نشد؟ چرا به عنوان یک اثر برجسته در دنیا ظهور پیدا نکرد؛ در حالى که «دن آرام» در دنیا به عنوان یک اثر برجسته مطرح است - بحث روسیه نیست - و به زبانهاى زنده‌ى دنیا هم ترجمه شده است؛ یعنى اثر انقلاب است.
من مى‌خواهم به شماها این را بگویم، آن کسى که مى‌گوید شماها هنرمند نیستید، او اشتباه مى‌کند؛ ممکن است غرض هم نداشته باشد. او اصلاً طعم هنر زمان را نمى‌شناسد. هنر زمان، هنرى است که در فضاى انقلاب و از زمین انقلاب بروید؛ و او شما هستید؛ غیر از شما کس دیگرى نیست.
(*) نام این فیلمساز داخلى در آرشیو محفوظ است.1370/09/04

لینک ثابت
استعداد هنری و سینمایی بچه مذهبی‌ها

بچه‌هاى ما خوشبختانه در طول این ده سال خیلى رشد کردند. من وقتى کارهاى این آقایان را که در سینما و در تلویزیون نشان مى‌دهند، مشاهده مى‌کنم، مى‌بینم که هرکدام از آنها که یک ذره به بچه‌هاى انقلاب وصل است، لطفى دارد. این، نه از جهت وابستگى انقلابى است؛ نه، من اصلاً وقتى این فیلم را نگاه مى‌کنم، نمى‌خواهم روى این خیلى تکیه کنم که در سلیقه‌ى من اثر بگذارد؛ خیر، آن چیزى که با انقلاب سروکار ندارد و دربست دست آن مجموعه‌ى بسته است، حتّى از لحاظ هنرى هم سطحش پایین است؛ در آن، تصنع و دروغ و چیزهاى بى‌هنرانه هست، که من الان نمونه‌هایى از همین فیلمها و سریالهایى که متأسفانه تلویزیون خودمان هم نشان داده، یادم هست؛ یکى از آنها همان سریالى است که پارسال در ایام نوروز نشان مى‌دادند - «میهمان» - چیزى که از اول تا آخرش هجو و چرند بود. با این‌که برخى از بازیگرانش خوب بودند، اما اصلاً هیچ چیز نداشت؛ یک چیز بى‌مضمون و بدمضمون و بى‌مزه و واقعاً چرند، که مخارج زیادى هم برایش صرف شده بود. این به خاطر آن است که پاى بچه‌هاى انقلاب به این‌جاها نرسیده بود. آن‌جایى که در سناریو یا در بازیگرى، یک ذره به بچه‌هاى مذهبى وصل مى‌شود، روحى پیدا مى‌کند. این نشاندهنده‌ى آن است که استعداد هنرى در این بچه‌هاى ماست، نه در آن گذشته‌ها. طبیعى است که آنها تخطئه کنند؛ که حالا نمى‌خواهیم وارد این جزییات بشویم.1370/09/04
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی