newspart/index2
ادبیات مقاومت / فرهنگ مقاومت / دفاع مقدس / ادبیات / ادبیات جنگ
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
ادبیات مقاومت

امروز کار عدّه‌ای که به میدان جنگ رفتند و در این هشت سال، آن حماسه را آفریدند - چه شهدایشان، چه ایثارگرانشان، چه رزمندگانشان - دیگر تمام شد. آنها کار خودشان را کردند. پس از پایان کار آنها، کار یک خیل عظیم دیگری آغاز میشود؛ علاوه بر گزارشهایی که در دوران جنگ دادند. همین دوره جنگ، چقدر برای ما هنرمند درست کرد؛ چقدر شخصیتهای برجسته درست شدند! غیر از آن، بعد از پایان جنگ، نوبت این خیل عظیمی است که این دیگر مسأله‌اش هشت سال نیست؛ هشتاد سال هم اگر طول بکشد، جا دارد.1379/07/06
لینک ثابت
ادبیات مقاومت

توان یک ملت، در جنگ آشکار می‌شود. ضعفهای ملی و خصلتی، در جنگ آشکار می‌شود. ضعفها و سستیهای تشکیلاتی دولتی، در جنگها بیشتر آشکار می‌شود؛ که این دولت و حکومت، نقطه ضعفهای اساسی‌اش کجاست. در زندگی عادّی، خیلی معلوم نمی‌شود. در امتحانهای بزرگ، مثل جنگ، آشکار می‌شود. فرصتهایی که برای جهش یک ملت در داخل یک کشور وجود دارد، در جنگ معلوم می‌شود. مثلاً ما در جنگ فهمیدیم که ملت ما یک فرصت فوق‌العاده دارد؛ یک فرصت ملی و آن این است که مردم احساس مسؤولیت دارند. مردم ایران این‌گونه‌اند. شاید همه‌ی مردم دنیا این‌طور نباشند. بعد از قضیه‌ی قبول قطعنامه، که دشمن فرصت طلبی می‌کرد و می‌خواست از موقعیت سوء استفاده کند، ناگهان شما دیدید آن‌چنان جبهه‌ها پر شد که در طول جنگ، کمتر سابقه داشت، یا هیچ سابقه نداشت. بعد از قطعنامه، این‌گونه شد. قطعنامه را که قبول کردیم، عراق حمله کرد. مردم دیدند دشمن نارو می‌زند و فرصت طلبی می‌کند. ناگهان، همه احساس مسؤولیت کردند. نگفتند: «دیگر کار از کار گذشته است. می‌خواستند قبول نکنند! چرا امام قبول کرد؟!» می‌توانستند این‌گونه بگویند؛ امّا نگفتند. این، یک خصوصیت ملی است و ما این را در جنگ می‌فهمیم؛ کمااین‌که در انقلاب می‌فهمیم و در دیگر قضایای بزرگ می‌فهمیم. هیچ صحنه‌ای مثل صحنه‌ی جنگ، برای گزارش خصوصیات یک ملت و همه‌ی چیزهایی که در گزاره‌ی تاریخی مورد نظر است، مناسب نیست. شما هر هدفی از گزارش تاریخ دارید، آن هدف را در گزارش میدان جنگ، بهتر می‌توانید به دست آورید. از سوی دیگر، چون آدمهای میدان جنگ، غالباً یا کشته می‌شوند، یا خیلیها سرگرمند، یا خیلیها آدمهای معمولی و سربازهای معمولی‌اند، لذا توانایی چنین گزارشی هم نیست. اما اگر یک آدم در یک میدان جنگ پیدا شود که بتواند با آن چشم هنرمندانه، حقایق و ریزه‌کاریها را ببینید، و با قلم هنرمندانه، یا ابزار هنرمندانه، آن را گزارش کند، یک چیز فوق‌العاده از کار درمی‌آید.بنده اهل کتاب و رمان و قصّه و همه نوع گزاره خواندن هستم. اغلب گزارشهایی را که بچه‌های جنگی در «حوزه‌ی هنری» نوشته‌اند، خوانده‌ام و لذّت برده‌ام. ما رمان کم داریم و اینها از یک جهت، تقریباً بهترین نوشته‌های ماست؛ به خاطر این‌که یک چیز فوق‌العاده است. اگر بتوانید خوب گزارش کنید، صحنه یک صحنه‌ی فوق‌العاده است.
«امیل زولا» داستانی دارد الان متأسفانه اسم این داستان یادم نیست. اگر کسی آن را خوانده باشد، می‌فهمد من کدام داستان را می‌گویم که این داستان، گزارش یکی از جنگهای فرانسه و آلمان است. همان جنگی که پادشاه فرانسه، در جنگ بود و فرانسویها از آلمانیها شکست سختی خوردند. آلمانیها تا پاریس آمدند و پاریس را تقریباً اشغال کردند و آتش سوزی معروف پاریس اتّفاق افتاد. بعد، آن حکومت به اصطلاح کمونیستی پاریس به اصطلاح، «کمون پاریس» اتّفاق افتاد. تاریخ این جنگ، گمانم همان حدود سالهای 1840، 45 است. امیل زولا، آن‌چنان این جنگ را تصویر کرده، که گویا خودش در آن جنگ بوده است. فرانسویها خیلی رمان نوشته‌اند. فرانسویها در داستان‌نویسی، بسیار چیره دستند، و خیلی نوشته‌اند. اما شاید کمتر رمانی را پیدا کنید که روحیات فرانسویها و واقعیتهای ملت فرانسه را، به قدر این رمان بتواند نشان دهد. این، یکی از دو جهتی است که گزارش جنگ اهمیت دارد. یک جهت دیگر که در گزارش جنگ باید مورد نظر باشد، این است که چون جنگْ یک حادثه‌ی پر جاذبه است، در گزارش آن باید برای بیان حرفهایی که یک ملت دارد استفاده شود.1372/06/29

لینک ثابت
ادبیات مقاومت

چون جنگْ یک حادثه‌ی پر جاذبه است، در گزارش آن باید برای بیان حرفهایی که یک ملت دارد استفاده شود. یک نویسنده، یا یک ملت، حرفهایی دارد. از گزارش جنگ، برای بیان این حرفها باید استفاده کرد. من فیلمی از آقای «شمقدری» به نام «بر بال فرشتگان» دیدم. چند نکته‌ی خوب در این فیلم بود. مثلاً این نکته، نکته‌ی خیلی خوبی بود که بچه‌های ساده‌ای که هیچ نمی‌دانستند تیر و تفنگ چیست، وارد جنگ شدند و سرداران برجسته‌ای از آن بیرون آمدند. این چیز خیلی مهمی است. جنگ، به عنوان یک پرورشگاه سرداران بزرگ، آن هم نه از میان سربازان و نظامیان، بلکه از میان مردم عادّی یعنی رشد استعدادها. این را در جنگ می‌شود نشان داد. یا مثلاً، در این گزارشهایی که از جنگ نوشته شده، آن روح فداکاری، روح تضرّع در ملت ما تضرّع پیش خدا روح مناعت در مقابل دیگران، روح شجاعت کامل که از خصوصیات ملی ماست دیده می‌شود. اینها حرفهایی است که ما داریم. اینها حرفهای اسلامی است و اینها را در گزارش جنگی می‌شود زد.
یادم افتاد که «ویکتورهوگو» در «بینوایان» اگر خوانده باشید شرح جنگهای «ناپلئون» را می‌دهد. یعنی بخشی از جنگهای ناپلئول را شرح می‌دهد. به اعتقاد من، ویکتورهوگو بهترین صحنه‌ها را در بیان حرفهای خودش تصویر کرده است. ویکتورهوگو یک حکیم است. ویکتور هوگو یک نویسنده‌ی معمولی نیست. واقعاً به همان معنایی که ما مسلمانان «حکیم» را استعمال می‌کنیم و به‌کار می‌بریم، یک حکیم است و بهترین حرفهایش را در «بینوایان» زده است. «بینوایان» هم یک کتاب حکمت است و به اعتقاد من، همه باید «بینوایان» را بخوانند.حالا شما ببینید در زبان فارسی، چند رمان بلند برای جنگ نوشته شده است؟ بله؛ نوشته شده؛ امّا ضدّ جنگ! رمان بلند ضدّ جنگ نوشته‌اند. کسانی، همین کتاب امیل زولا را در بحبوحه‌ی جنگ ترجمه کردند، برای این‌که چهره‌ی خسته‌ی یک سپاه شکست خورده را نشان دهند! (آن زمان حدسم این بود. شاید سوءظن بوده و ان‌شاءالله واقعیت نداشته است.) برای شکستن روحیه‌ی مردم ما در جنگ، مخالفین جنگ، علیه جنگ رمانِ بلند نوشتند! کسی گفت: «پدران ما، در جنگهای صدر اسلام شرکت داشتند؟» گفت: «بله؛ شرکت داشتند؛ از آن طرف!» حالا از «آن طرف» متأسفانه چیزهایی نوشته‌اند. ولی ما، نه. لذا، شما برای بزرگداشت هفته‌ی دفاع مقدّس، هر چه کار کنید خوب است.1372/06/29

لینک ثابت
ادبیات مقاومت

شما برای بزرگداشت هفته‌ی دفاع مقدّس، هر چه کار کنید خوب است. منتها من شما را از کارهای تکراری، ظاهری و روکاری بر حذر می‌دارم. باید کارهای حقیقی کرد. کار باید کرد! این‌که یک پوستر چاپ کنیم، یک گرد همایی مکرّر درست کنیم؛ اینها کاری نیست. نمی‌گویم «نکنید». یک وقت اگر لازم دانستید، ایرادی ندارد؛ لکن کار، اساسی نیست. کارِ اساسی این است که در هفته‌ی جنگ، صد عنوان کتاب در باب جنگ منتشر شود. از امسال تا سال آینده کار کنید، صد عنوان کتاب و ده تا فیلم جالب تولید کنید. امّا نه فیلمِ آبکی بی‌ربط. در هفته‌ی جنگ، این‌طور کارها باید انجام گیرد.هفته‌ی جنگ، سینماها پر شوداز فیلمهای پر مشتری که مثلاً در جشنواره‌ها جایزه برده باشند و معروف شده باشند. این‌طور کارها، واقعاً کارِ اساسی و حسابی است. یا یک آمارِ خیلی خوبِ روشنِ همه کس فهم، از چیزهای خوب. آمار کشته‌ها و زخمیها را هزار بار داده‌اند و چیز خیلی دلنشینی هم نیست. آمار عملیات، آمار پیروزیها، آمار ضربه‌هایی که به دشمن خورده، آمار حرفهای خلافی که علیه ما گفته شده و بعد دروغش ثابت شده است. چیزهایی که مردم را خوشحال کند1372/06/29
لینک ثابت
ادبیات مقاومت

در هنر انقلاب و در این بخش - یعنی بخش داستان و خاطره و این چیزها - باید دنبال یک «جست» نو باشیم. (وقتی از گوشه درخت کهنه‌ای یک شاخه‌ی جدید بیرون می‌زند، به تعبیر مشهدیها، می‌گوییم: جست.) باید عرض کنم که هنر نویسندگی و داستان‌نویسی در انقلاب، بدون این‌که ما خواسته باشیم سرمایه‌گذاری کنیم، امروز خودش را نشان داده است. این، از همان جوششهای طبیعی است؛ چون صادقترین جوششها آن است که بدون درخواست و تقاضا، خود را نشان دهد: «پری‌رو تاب مستوری ندارد / چو در بندی، سر از روزن برآرد.»بله؛ درها همه بسته است ... امکانات نیست. همین است. درها بسته است؛ اما سر از روزن بیرون می‌آورد و ناگهان می‌بیند که این همه نوشته‌های خوب، خودش را نشان می‌دهد.1371/04/22
لینک ثابت
ادبیات مقاومت

دیدارهایی که سران سپاه و ارتش برای بازدید مثلاً منطقه شیراز یا خراسان می‌روند، عده‌ی زیادی بسیجی هستند. شما در آن‌جا می‌توانید آن کتاب [دفاع مقدس] را به زبان آن گوینده بیاورید. مثلاً فرض بفرمایید الان نزدیک فصل فلان عملیات - مثلاً «کربلای یک» - است. چند عنوان از این کتابهای خیلی خوب درباره‌ی کربلای یک، در آن‌جا اسم آورده شود و کتاب توصیه شود. بعد هم کتاب آماده باشد و بفروشند. چندین هزار کتاب، فروش خواهد رفت. یعنی می‌توانید از این طریق، این کار را انجام دهید. البته این کار، در شهرهای مختلف، کار بسیار لازمی است.1371/04/22
لینک ثابت
ادبیات مقاومت

دیدم که بیشتر این کارها [تولیدات ادبی دفاع مقدس] مال لشکر حضرت رسول صلوات‌الله علیه است. اصلاً از لشکرهای دیگری که در جنگ این همه نقش داشتند، خبری نیست! تهرانیها پا شدند رفتند در جبهه؛ در لشکر خودشان. بعد هم برگشتند و خاطراتشان را نوشتند. اما لشکر نجف، لشکر امام حسین علیه‌السّلام، لشکر نصر مشهد، لشکر امام رضا علیه‌السّلام، لشکر ثارالله، لشکر فجر و لشکرهای گوناگون دیگری هم هست که در همه‌شان، یک عالم حماسه است. به چه دلیل آنها نتوانند بنویسند!؟ آنها را پیدا کنید تا بیایند و بنویسند. اشکالی که این نوع کیفیت کار ایجاد می‌کند این است که همه‌ی مناظر، یکسان است1371/04/22
لینک ثابت
ادبیات مقاومت

من در سال ۶۳ یا ۶۴ بود، به الجزایر رفتم. آن‌جا زنانی را دیدم که حجاب ایرانی داشتند؛ یعنی کاملاً پیدا بود که این حجاب، سوغات ایران بود. هیچ بروبرگرد نداشت! زنان جوانی در خیابانها راه می‌رفتند که حجاب ایرانی داشتند؛ اما در کنار این حجاب، فجیعترین شکل هیپی‌گری غربی هم در آن‌جا دیده می‌شد. مثلاً یک پسر جوان، از کمر به پایینش یک شلوار جین بود، از کمر به بالا هم لخت! نصف سبیلش را هم تراشیده و نصفش باقی مانده بود. جایی از صورتش را رنگ کرده و گل انداخته بود. یعنی همین چیزهای چرندی که نشان‌دهنده‌ی ابتذال زندگی غربی است. آن‌جا، این‌طوری است. ما این چیزها را، الحمدلله هیچ وقت در ایران نداشته‌ایم. در چنان فضایی، شما دیدید که چه حرکتی انجام گرفت! پیدا بود که جوش و خروش، خیلی قوی است. حالا در آن فضا که مردم احتیاج به یک راهنما دارند، فرض کنید یکی از همین کتابهای شما برود آن‌جا. مثلاً... «فرمانده‌ی من» که واقعاً چقدر این کتاب عالی است و چقدر مرا متأثر و منقلب کرد! یا بعضی از این داستانهای کوتاه ... آن داستان «نجیب»، که یکی از آقایان نوشتند و یا کتابهایی که دیگر آقایان نوشتند: کتاب «زنده باد کمیل». خلاصه، همین کتابهایی که شرح حال جبهه است. این‌که شما تشریح می‌کنید «وقتی ما از این‌جا حرکت می‌کردیم، مردم چطور از ما بدرقه می‌کردند» نشان‌دهنده‌ی بدرقه‌ی مردم از قضیه‌ی جنگ است. نشان می‌دهد که مردم نسبت به جنگ، چگونه برخوردی داشتند. من می‌گویم اگر این کتاب به آن‌جا برود و مردم آن را بخوانند، یک عالم درس‌دهنده است، یک عالم روحیه‌دهنده است. اصلاً می‌فهمند که چه کار باید بکنند. می‌فهمند در کشور و جامعه‌شان چه مراکزی هست که باید به آن مراکز امید ببندند و پناه ببرند. یا مثلاً نقش مسجد و گروههای بسیجی، روشن می‌شود.
به‌هرحال، ترجمه‌ی این آثار، کار بسیار مهمی است. منتها هوشمندانه باید انجام گیرد. من حتی وقتی این کتابها را می‌خواندم، به نظرم می‌آمد که مثلاً اگر ما بخواهیم ترتیبی قائل شویم، باید اول یک کتاب کوچک به آن‌جا ببریم؛ با نشانه‌ای نه چندان ایرانی؛ با بیان و قلمی که حقیقتاً خوب باشد، و خوب نوشته شده باشد. برود آن‌جا و پخش شود و بخوانند. بعد که این سابقه در ذهنها پیدا شد، یک کتاب دیگر برده شود. هر کتابی، کتاب دیگری را به سمت خودش خواهد برد؛ یعنی راه را برای کتاب بعدی باز خواهد کرد، تا برسد به کتابهای مفصلتر و خاطره‌های طولانی‌تر. به نظر من، این کار، یک هیأت و آدمهای هوشمند می‌خواهد که به جنبه‌های فرهنگی توجه داشته باشند.1371/04/22

لینک ثابت
ادبیات مقاومت

باید برای جانبازها کتاب نوشته شود. البته معنایش این نیست که این کتابها را فقط جانبازها می‌خوانند؛ نه. ما هم می‌خوانیم. اما مخاطب اصلی این کتاب، در واقع باید جانباز باشد و به او امید بدهد. هدف اصلی کتاب، باید این باشد. هدف باید این باشد که به او امید بدهد؛ به او ایمان بدهد و واقعیتهای تلخی را که پیرامون او هست، قدری به او تفهیم کند و بتواند از او یک موجود مفید برای خودش، انقلاب و ادامه‌ی راه بسازد... روسها کتابی نوشته‌اند به نام «داستان یک انسان واقعی» و همان جا هم آن را چاپ کرده‌اند. بنده این کتاب را در سال ۶۰ - ۶۱ که یک نفر برایم آورده بود، خواندم. کتاب بسیار خوبی است. این کتاب، ماجرای خلبانی است که هواپیمایش در جنگ هدف قرار می‌گیرد و سقوط می‌کند. بعد، مسافت زیادی از راه را با زانو طی می‌کند و همین منجر به این می‌شود که بالاخره، وقتی نجات پیدا می‌کند، پاهایش قطع می‌شود. بدون داشتن بنیه‌ی قوی و پای قوی که نمی‌تواند خلبانی کند! خلاصه، می‌افتد توی بیمارستان. اما بتدریج شروع می‌کند به تمرین کردن؛ پای مصنوعی می‌گذارد. داستان به آن‌جا ختم می‌شود که همین خلبان، سوار هواپیمای جنگی می‌شود و پرواز می‌کند.شما ببینید این ماجرا، چقدر برای جانبازی که پایش را از دست داده، درس‌آموز است! منتها این، با فرهنگ روسی شوروی نوشته شده است. این، مال ما نیست. خیلی از چیزهایش بیگانه است. یعنی اگر آن را بدهیم به جانباز خودمان، هیچ معلوم نیست به درد او بخورد و او را در خط انقلاب و در خط هدف خودش امیدوار کند. بلکه او را به، دلایلی که قابل فهم است، شاید ناامیدتر هم بکند. خوب؛ ما چرا نباید چنین کتابهایی داشته باشیم!؟ من چند سال پیش، به یکی از برادرانی که می‌شناسید - از همین برادران اهل قلم - گفتم شما برو به یکی از این آسایشگاهها، دو ماه، سه ماه، لباس پرستاری بپوش. اصلاً بمان آن‌جا. زن و بچه را ول کن؛ خیال کن جبهه است. برو آن‌جا، میان جانبازان. آنها هم نفهمند که شما چه کسی هستی. همه خیال کنند شما یک پرستاری. لباس پرستاری بپوش و همان جا بمان، تا خوب بفهمی که زندگی جانباز، یعنی چه. بعد زندگی او را، رنجهای او را، غمهای او را، تألمات او را، توقعات او را، کسریهای او را، بیاور در یک کتاب بنویس تا علاج درد او باشد. مرهمی باشد بر زخمهای دل او.1371/04/22
لینک ثابت
ادبیات مقاومت

در نوشته‌های آقایان، من گاهی می‌بینم بعضی چیزها چقدر زیبا ترسیم می‌شود! مثلاً در یک جمله، منظره‌ی بیابان و منظره‌ی جاده، آن‌قدر خوب بیان می‌شود، که انسان حظ می‌کند! این، نشان‌دهنده‌ی آن است که استعدادی این‌جا می‌جوشد. ما باید این استعداد را بگیریم و در خدمت داستان‌نویسی جامعه‌مان درآوریم. این کشور، احتیاج به داستان‌نویسی دارد. مگر یک جامعه، می‌تواند بدون داستان‌نویسی باشد!؟ همین‌طور که تاریخ جنگ را اگر شما ننویسید، دیگری می‌آید و دروغ می‌نویسد، داستان خودتان را هم اگر شما ننویسید، دیگری می‌آید دروغ می‌نویسد.1371/04/22
لینک ثابت
ادبیات مقاومت

در کارهای‌ سینمایی‌ و تلویزیونی‌ که آقایان دارید، به خوبی‌ روی‌ موضوع جنگ تحمیلی‌ و دیگر موارد، متمرکز شده‌اید. این رویکرد، بسیار هم خوب است. اما من معتقدم که موضوع جنگ، تمام شدنی‌ نیست؛ یعنی‌ ذخیره و گنجینه‌ی‌ عظیمی‌ است که تمام نمی‌‌شود و همیشه می‌‌شود از آن استفاده کرد. من حتی‌ به آقایانی‌ که برنامه‌ی‌ «روایت فتح» را ساختند، گفتم: واقعاً بنشینید و این کار را دنبال کنید:
یک عمر می‌‌توان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است
یعنی‌ از جنگ تحمیلی‌، واقعاً یک عمر و بلکه عمرها می‌‌شود حرف زد. شما ببینید دیگران از یک حادثه‌ی‌ معمولی‌ چقدر برنامه می‌‌سازند؛ چقدر فیلم تولید می‌‌کنند و چقدر استفاده می‌‌کنند! ما جنگی‌ هشت ساله داشتیم. همین کتابهایی‌ که حالا معمول شده بچه‌های‌ بسیجی‌ می‌‌نویسند و حوزه‌ی‌ هنری‌ چاپ می‌‌کند، واقعاً هر یک سند ذی‌‌قیمتی‌ است که خیلی‌ مسائل با ارزش در آنها وجود دارد. یعنی‌ به نظر من، هر یک از این جزوه‌های‌ صد، صدوبیست صفحه‌ای‌، موضوع با ارزش و عظیمی‌ است که عظمت آن را ما هنوز درست درک نمی‌‌کنیم. در آینده بیشتر معلوم می‌‌شود که اینها چقدر مهم است. ما هنوز گرمیم و ملتفت نیستیم که چه اتفاقی‌ افتاده و چه اتفاق می‌‌افتد. یا همین مطالبی‌ که گاهی‌ آزادگان از خاطراتشان می‌‌نویسند، کارهای‌ عظیمی‌ است. منظور این است که موضوعات جنگ، تمام شدنی‌ نیست. فقط موضوعات جنگ هم نیست؛ همین موضوع شهدا، که شما خانواده‌ی‌ شهدا دنبال می‌‌کنید و من هم گزارشهای‌ آنها را گاهی‌ می‌‌بینم که مثلاً می‌‌روند با خانواده‌ی‌ شهیدی‌ می‌‌نشینند و صحبت می‌‌کنند، اینها کارهای‌ بسیار با ارزش و خوبی‌ است. از این آثار، می‌‌شود باز هم ساخت. از اینها، کارهای‌ هنری‌ و برنامه‌های‌ گوناگون دیگر می‌‌شود تولید کرد1371/02/07

لینک ثابت
ادبیات مقاومت

نوشته‌هایی که راجع به رزمندگان و جنگ منتشر میشود - که غالباً... حوزه‌ی هنری چاپ و منتشر میکند و انصافاً چیزهای بسیار باارزش و خوبی هم است - هرچه به دستم میرسد، میخوانم. با این‌که ما این همه از نزدیک و از دور، به وسیله‌ی گزارشها و از طریق خبرهای شخصی و فردی، در جریان مسائل اینها بودیم و چه‌قدر از اینها را من خودم دیده بودم، درعین‌حال الان که میخوانم، میبینم نخیر، ما هرگز نمیتوانستیم آن ابعاد و آن هفت توی حوادث را از دور ببینیم؛ حالا که انسان میخواند، میفهمد که چه دنیای عجیبی بود. ما باید آن مجموعه را همچنان که هست، مثل آثار ساختمانی جنگ - که امام فرمودند اینها را حفظ کنید - حفظ کنیم؛ این اهمیتش از آنها خیلی بیشتر است. ما تا آن‌جا که میتوانیم، باید آثار جنگ را کشف و حفظ کنیم؛ که حالا شما دارید این کار بزرگ را انجام میدهید. تاریخ نمیتواند اینها را بیان کند. در تاریخ خواهند گفت هشت سال جنگ شد - دیگر بیشتر از این‌که نمیشود بگویند - عملیاتها را یکی یکی خواهند گفت؛ در فلان تاریخ، عملیات فتح‌المبین شد؛ در فلان تاریخ، فلان عملیات شد؛ این‌قدر نیرو شرکت داشت؛ پیروزی به دست آمد؛ اما اینها کجا، و حقیقتِ آنچه که در این میدانها گذشته، کجا؟ شما بحمداللَّه دارید به این قضیه رسیدگی میکنید؛ کار را مغتنم بشمارید.1370/10/16
لینک ثابت
ادبیات مقاومت

شاید اغلب و یا همه‌ی شما در جبهه بوده‌اید و آن را درک کرده‌اید … قاعدتاً تا کسی در آن‌جا نباشد، آن شوق و آن معرفت برایش پیدا نمیشود که دنبال این چیزها [نوشتن از دفاع مقدس] برود و عمر خود را مصرف کند؛ یقیناً بودن و دیدن و لمس کردن و حس کردن، مؤثر است. به‌هرحال، این کار شما یک حسنه‌ی باقیه و یک صدقه‌ی جاریه است؛ و هرچه هم بگذرد، ارزش کار شما بیشتر فهمیده میشود. البته باید تلاش کنید که هرچه ممکن است، این نقشها را برجسته کنید.
شما این اصطلاحات [فرهنگ جبهه] را جمع کردید؛ خوب، این اصطلاحات خیلی ارزش دارد. مجموعه‌ی آن به صورت یک مادّه‌ی خام تاریخی و به صورت یک سند تاریخی، الان در اختیار ماست. بر اساس سند تاریخی، کارهای گزارشىِ فراوانی ممکن است انجام بگیرد. چه‌قدر خوب است که آن کسانی که فیلم میسازند، یا قصه مینویسند، یا شعر میگویند، یا نمایشنامه مینویسند، از این نوشته‌ها و از این اسناد استفاده کنند. آن وقتی کارایی این نوشته‌ی شما به حد نهایت میرسد، که در ادبیات و در هنرِ رایج مربوط به جنگ بیاید و به خورد آنها برود؛ همچنان که آن اسمها و لقبها...- مثل حَسَن بیریا - خودش موضوع یک داستان است؛ این باید بیاید و مثل نگینی که انسان در جای مهمی آن را مینشاند، در جای مهمی قرار بگیرد.
نگین پیاده شده، نگین است؛ وقتی هم بر روی انگشتری یا ظرف حساس و فلزی نشست، بر ارزش نگینىِ آن چیزی اضافه نمیشود؛ همان نگین است؛ فرقی نمیکند؛ اما درخشندگی و جلوه‌ی آن چند برابر میشود. مثلاً ملاحظه کنید، این فیروزه‌هایی که جزو موقوفات امام رضا (علیه‌الصّلاةوالسّلام) بود، مرحوم حافظیان آمد اینها را دانه دانه در ضریح آن حضرت روی قبه‌ها نشاند و ضریح جلوه پیدا کرد. فیروزه، همان فیروزه است؛ ارزش گوهری آن هیچ تفاوتی نکرده - همان گوهر است - لیکن جلوه‌ی آن چند برابر شده است. این جلوه کمک میکند تا افراد بیننده قدر آن را درست بشناسند؛ در آن درست خیره بشوند و دقت کنند و چیزهای ریز آن را بفهمند و بشناسند؛ والّا این خط نوشته‌ی خیلی زیبا را اگر ما نوشتیم و کنار گذاشتیم، کسی چندان توجهی به آن نمیکند؛ اما وقتی آن را تابلو کردیم، این تابلو فرصت میدهد تا آنهایی که اهل این کار هستند، بیایند در ریزه‌کاریهای این خط نوشته دقت کنند.
شما این نسج زیبا و قیمتی را بافتید؛ اما این بافتن وقتی به همین شکل در اختیار افراد قرار میگیرد، مبلغی از آن استفاده میکنند؛ کمااین‌که خود من از این نوشته‌های شما خیلی استفاده کرده‌ام. من نوشته‌های شما را دوست میدارم؛ بخصوص آن «فرهنگ جبهه» را، که انصافاً خیلی زیبا و شیرین بود؛ از آن قسمت لطیفه‌ها، این بهتر بود. با این‌که لطیفه‌ها هم یادگاری است، اما نمیدانم آن اصطلاحات چه حالتی داشت؛ انصافاً نکات پُرمغز و پُرمعنایی در آن دیده میشد... اگر همینها در قالب داستان، شعر، فیلم و فیلمنامه بیاید، جلوه‌ی جدیدی پیدا میکند و بهتر مورد استفاده قرار میگیرد. باید این توصیه را به همه کرد که از این مواد استفاده کنند؛ لیکن اساس کار این است که این روایات جمع بشود. شما باید همه‌ی این روایات را جمع بکنید، تا بعد کسانی بیایند از این روایات به عنوان مصالح کار استفاده کنند و چیزهایی بسازند. بنابراین، کار شما ارزش بنیانی و اوّلی دارد.1370/10/16

لینک ثابت
ادبیات مقاومت

[من وقتی] کتابهایی که شما از «دفتر هنر و ادبیات مقاومت» منتشر کرده‌اید... را میخواندم، به این فکر میافتادم که اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب، همین جزوه‌ها و کتابها را منتشر بکنیم، کار کمی نکرده‌ایم؛ کار زیادی انجام گرفته است.1370/04/25
لینک ثابت
ادبیات مقاومت

جزوه‌یی... به نام «مقتل» دیدم، که آن لحظه‌های حساس و تعیین‌کننده [دفاع مقدس] را شکافته بود؛ نقاطی که اصلاً مفاهیم اسلامی در آن‌جا خودش را نشان میدهد. در لشکرکشی - به عنوان کلان کار - چیزی از مفاهیم اسلامی دیده نمیشود. همه‌ی دنیا لشکرکشی میکنند، همه‌ی دنیا میجنگند، همه‌ی دنیا بالاخره یک روز میبرند و یک روز میبازند، همه گریز دارند، همه هم حمله و فداکاری دارند؛ اما آن‌جایی که بخصوص تفکر و روحیه و منش اسلامی خودش را مشخص میکند، جاهای خاصی است. آن‌جاها را جستن و روی آنها تکیه کردن و آنها را خوب بیان کردن، حقیقتاً کار برجسته و مهمی است.1370/04/25
لینک ثابت
ادبیات مقاومت

این دغدغه در ذهن من هست که فرهنگ جنگ و فرهنگ انقلاب و درحقیقت روحیه‌ی انقلاب - آن روحیه‌یی که در جنگ، میدانی برای رشد و بالندگی پیدا کرده بود - از بین برود. البته باید به خدای متعال توکل کرد و به آینده خوشبین بود؛ که من حقیقتاً به آینده خوشبینم و خیلی از افقها را خوب و روشن میبینم. به هر جهت، این دغدغه وجود دارد و راه زایل کردن آن هم این است که ما تلاش بکنیم؛ یعنی وقتی به قدر وسعمان تلاش کردیم، دیگر دغدغه‌یی نخواهیم داشت.1370/04/25
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی