news/content
پیوندهای مرتبطخبرخبر
نسخه قابل چاپ
1372/06/29

بیانات در دیدار اعضاى ستاد برگزارى مراسم بزرگداشت هفته‌ى دفاع مقدس

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

خیلى خوش آمدید؛ انشاءالله که خداوند به شماها توفیق بدهد و این هدف بزرگ، این مقصود پاک و پاکیزه را به بهترین وجهى بتوانید به سامان و ترتیب لازم خودش برسانید. بله، بنده هم با جناب آقاى مهندس چمران همعقیده هستم در اینکه این دوران جنگ، اوج افتخارات ملّت ما است؛ حقیقتاً اینجور است. من وقتى نگاه میکنم مىبینم با اینکه واقعاً خیلى براى جنگ تلاش میشود، کار میشود، قدردانى میشود امّا از ته دل معتقدم که مردم ما و خود ماها هنوز قدرشناسى لازم را براى این دوران هشتسالهى دفاع مقدّس ــ حدّاقل هشت سال ــ نکردیم و نمیکنیم؛ من این را دارم برأىالعین میبینم.

شما ملاحظه بفرمایید در دنیا مردم کشورهاى مختلف ــ خیلى بیشتر از ما ــ با جنگهایى که جنبهى ملّى و میهنى دارد چه میکنند. با اینکه هیچ جنگى در این جنگهاى دورانهاى اخیر ــ مثلاً در این صد سال پیش، منهاى جنگ روسیه و ژاپن(۲) که جنگ طولانىای بوده ــ جنگ طولانىِ هشتسالهاى من الان سراغ ندارم؛ واقعاً یادم نیست که اینقدر طولانى باشد؛ هشت سال با یک ملّتى بجنگند آن هم اینجور! یعنى درحقیقت یک جنگ بینالمللى علیه یک کشور؛ واقعاً اینجور است، حتّى نیرو هم آوردند؛ خب، از مصر نیرو نیاوردند؟ از کشورهاى عربى مختلف نیرو نیاوردند؟ از روسیه ــ شوروى سابق ــ فرماندهان و استراتژیستهاى خودشان را نبردند آنجا و برایشان کار درست نکردند؟ حتّى به اعتقاد من از سرداران بزرگ غربى هم کسانى را بردند و از آنها استفاده کردند. وقتى قضیّهى فاو اتّفاق افتاد ــ یعنى آنها فاو را از ما گرفتند ــ شکل کار، به بنده نشان میداد که این کار، کار عراق و کمککارهاى معمولىاش نیست؛ چون روسها که همیشه آنجا بودند؛ روسها از سال ۶۰ حضورشان محسوس شد. وقتى که ما رفتیم جلو در ادامهى [عملیّات] بیتالمقدّس(۳) ــ در جنگ رمضان(۴) ــ برخورد کردیم به آن پنجضلعىها،(۵) همه گفتند که این کار عراق نیست، کار روسها است، معلوم بود کار آنها نیست، کار بیگانهها است و کار روسها بود. خب، روسها که از سال ۶۰ آنجا بودند؛ قضیّهى فاو در سال ۶۷ پیشامد کرد. این هفتساله اینها کجا بودند که فاو را ما گرفتیم، همان پنجضلعىها را گرفتیم، چه کردیم، چه کردیم؛ این پیدا بود یک چیز جدید است، یک نفَس جدیدى است، آمده در منطقه، نقشهى منطقه و کالکهاى عملیّاتى را گذاشتند جلویش و نگاه کرده؛ گفته خب، چرا اینجا حمله نمیکنید؟ یعنى پیدا بود که یک دید تازه است در قضیّه، و درست هم فهمیده بودند. حرکت کردند و آمدند؛ ما را آنجا در شمال مشغول کردند، خودشان هم آمدند جنوب، کار را تمام کردند؛ یعنى این کار، کار صدّام و صدّامىها نبود. بنابراین از همهى کشورهاى ذىنفع و ذىدخل به نحوى در این جنگ دخالتى صورت گرفت؛ بعضىها با آدم، بعضىها با فکر، بعضىها با ماهواره، بعضىها با سلاح، بعضىها با پول و همه با تبلیغات؛ خب، یک جنگ بینالمللى علیه ما [بود]؛ ما هم واقعاً هشت سال مقاومت کردیم به طورى که دشمن نتوانست یک قدم جلو بیاید؛ مگر این شوخى است؟ الان شما نگاه کنید به مرزهاى بینالمللى، [انسان] مىبیند مرزهاى بینالمللى همانى است که بوده؛ این کم چیزى است مگر در یک کشور؟ آن وقت یک کشورى براى این جنگ، ارتش جدیدى تشکیل بدهد ــ غیر از ارتش خود ما که یک ارتش مرتّبِ منظّمِ مجهّزِ کاملى بود؛ ما یک ارتش جدید تشکیل دادیم که عبارت است از سپاه ــ آمد در این میدان؛ بعد نیروهاى مردمى به تعداد بىشمار آمدند وارد این میدان جنگ شدند، و بعضى تبدیل شدند به سردارهاى برجستهاى؛ خب، اینها چیز کمى نیست؛ ما وقتى نگاه میکنیم به اطراف این قضیّه، واقعاً یک چیز فوقالعاده است. ما بدرستى قدردانى نمیکنیم.

من نگاه میکنم میبینم این سرود مارسیز(۶) معروف فرانسوىها، گمانم یادگار جنگ فرانسه با ایتالیا است؛ چون مال مارسى [یعنی] جنوب فرانسه است، قاعدتاً با ایتالیا و آنجاها باید باشد؛ یک جنگى میکردند که همین بناپارت هم که بعدها امپراتور فرانسه شد، به عنوان افسرى [در این جنگ است.] البتّه این در تاریخ نیست؛ در داستان دزیره(۷) خواندم، داستان معروف فرانسوى است. این معنا آنجا هست، قاعدتاً درست هم هست؛ وقتى که سربازهاى فرانسوى پیروز شده بودند در جنگ و برمیگشتند، در مارسى این سرود را میخواندند، این سرود بعدها شد سرود ملّى فرانسه و گمان میکنم الان هم سرود ملّى فرانسه مارسیز است؛ و شد به عنوان سرود آزادىخواهى در سراسر دنیا. در تبریز در سالهاى ۱۳۳۷ قمرى و ۳۸ قمرى و ۳۹ قمرى ــ آن سالهاى قیام شیخ محمّد خیابانى ــ کسروى مینویسد که در مرکز انجمن، آن مرکز حزب تجدّد یا دموکرات ــ دقیقاً یادم نیست؛ آن مرکز شیخ محمّد خیابانى ــ روزها سرود پخش میکردند، از جمله سرود مارسیز را پخش میکردند؛ یعنى در تبریز ما بهعنوان یک نشانهى آزادىخواهى آن سرود پخش شده، حالا این سرود چیست؟ این سرود مثل سرودى است که بچّهها میخواندند: «ما مسلّح به الله اکبریم، بر صف دشمنان حمله میبریم»؛ [وقتی] از مارسى عبور میکردند، این سرود را میخواندند؛ یک آهنگ خوبى داشته، یک مضمون خوبى داشته، شده سرود ملّى فرانسه؛ میدانید، این خیلى چیز مهمّى است؛ این قدردانى از جنگ است.

همهجاى دنیا که شما میروید ــ آنطور که من شنفتم، البتّه من خودم در دنیا خیلى سیاحت نکردم ــ بخصوص کشورهاى اروپایى، وقتى که یک نفرى عبور میکند که مثلاً دستش را بسته، یا عصا دارد، [وقتی] میگویند که ایشان جزو مثلاً مجروحین یا به قول ما جانبازهاى جنگ فلان است، برایش کلاهشان را برمیدارند، احترامش میکنند؛ یعنى قدردانى میشود از یک جنگ. حقیقتاً اگر راستش را بخواهید، من نگاه میکنم مىبینم نه، ما این قدردانى را نکردیم؛ در حالى که جنگهاى آلمان و فرانسه  کجا،جنگ ایتالیا و فرانسه کجا، جنگ عراق و ایران کجا؟ اصلاً دو مقوله است، دو حقیقت است، یک جور دیگر است. اینجا مسئله این نبود که یک کشورى میخواهد به یک کشور دیگرى حمله کند، و چهار شهر آن را بگیرد؛ قضیّه، قضیّهى برخورد با آرمانهاى یک ملّت بود. یک ملّتى به خاطر یک حقیقتى مورد تهاجم قرار گرفت؛ ما یک حقیقتى را قبول کردیم، مورد تهاجم دنیا قرار گرفتیم، این بىعقل(۸) را هم پیش کردند، انداختند سرِ ما که بیا اینجا را به هم بزن؛ به این نیّت بوده و ملّت ما از یک آرمان دفاع کردند، از یک حقیقت مقدّس دفاع کردند، دلیلش هم این است؛ آن کسى در رأس این جنگ بود که از همهى مردم کشور ما، معنوىتر و الهىتر و خدایىتر و محبوبتر بود؛ بحث این نبود که فرمانده فرض کنید که یک آدم معمولى است، یا یک نظامى است؛ نه، عارفترین فرد کشور ما، فرمانده این جنگ بوده و فرماندهى هم میکرده؛ دیگر شما [برتر] از امام چه کسى را سراغ دارید در این کشور اینجور با مقامات عالىِ معنوىِ عرفانى؟ به نظر من حقیقت این جنگ این است که قدردانى درست نشده و باید بگوییم: ما قَدَرَ الجهاد حقّ قَدرِه؛ واقعاً از این جنگ همچنان قدردانى نمیشود؛ لذا شما هر کارى در این زمینه بکنید، به جا کردهاید.

یک نکتهى دیگر این است که در گزارش جنگ ــ جنگهاى ملّى و میهنى و عمومى، مثل این جنگ ما ــ دو هدف عمده مورد نظر باید باشد، غیر از اهداف کوچک و ریز و خصوصى و مانند اینها؛ به این دو هدف توجّه بفرمایید: یک هدف گزارش تاریخ است؛ جنگها چون شرایط مخصوصى دارند، غالباً خوب گزارش نمیشوند؛ جنگها اگر خوب گزارش بشوند، یکى از آن گویاترین بخشهاى تاریخ هر ملّت است که حقایق آن ملّت را نشان میدهد؛ ما تاریخ را براى چه گزارش میکنیم؟ غیر از این است که میخواهیم سیرت و مفهوم و حقیقت آن ملّتى را که تاریخش را گزارش میکنیم، بشناسیم و بشناسانیم؟ تاریخ براى این است وَالّا تاریخ قصّهگویى که نیست. در جنگ، یعنى در این فواصل مربوط به عملیّات نظامى این معنا بیش از همه فهمیده میشود، چون بطون یک ملّت در جنگ آشکار میشود؛ ضعفهاى ملّى و خصلتى در جنگ آشکار میشود؛ ضعفها و سستىهاى تشکیلاتىِ دولتى در جنگها بیشتر آشکار میشود که این دولت، این حکومت، نقطهضعفهاى اساسىاش کجا است؛ در زندگى عادّى خیلى معلوم نمیشود؛ در امتحانهاى بزرگ مثل جنگ آشکار میشود. فرصتهایى که براى جَست و جهش یک ملّت وجود دارد در داخل این کشور، در جنگ معلوم میشود؛ مثلاً ما در جنگ فهمیدیم که ملّت ما یک فرصت ملّىِ فوقالعادهاى دارند و آن، این است که مردم احساس مسئولیّت دارند؛ مردم ایران اینجوری هستند؛ شاید همهى مردم دنیا اینجور نباشند؛ مثلاً تا میفهمند که بعد از قضیّهى قبول قطعنامه(۹) دشمن دارد فرصتطلبى میکند و از موقعیّت میخواهد سوءاستفاده کند، ناگهان شما مىبینید آنچنان جبههها پُر میشود که در طول جنگ، کمتر سابقه دارد، یا هیچ سابقه ندارد؛ توجّه میکنید؟ بعد از قطعنامه این‌‌جورى شد؛ قطعنامه را ما قبول کردیم، عراق حمله کرد، ناگهان مردم دیدند این دارد نارو میزند، دارد فرصتطلبى میکند؛ ناگهان همه احساس مسئولیّت کردند؛ نگفتند دیگر حالا کار گذشته؛ میخواستند قبول نکنند، چرا امام قبول کرد؟ یک ملّت میتوانستند اینجورى بگویند، نگفتند؛ یعنى این یک خصوصیّت ملّى است در ما، این را در جنگ ما میفهمیم، کمااینکه در انقلاب هم میفهمیم، در قضایاى بزرگ از جمله در جنگ میفهمیم.

هیچ صحنهاى مثل صحنهى جنگ براى گزارش خصوصیّات یک ملّت و همهى چیزهایى که در گزارهى تاریخى مورد نظر است بهتر نیست؛ شما هر هدفى از گزارش تاریخ دارید، آن هدف را در گزارش میدان جنگ بهتر میتوانید به دست بیاورید؛ وانگهى چون آدمهاى میدان جنگ میمیرند و خیلىها غالباً در میدان جنگ کشته میشوند، خیلىها سرگرمند، خیلىها آدمهاى معمولى عادّىاند ــ سربازهاى معمولى، غالباً آدمهاى معمولىاند ــ لذا توانایى چنین گزارشى هم نیست؛ لذا اگر یک وقتى یک آدم حسابى در یک میدان جنگى پیدا بشود که بتواند با آن چشم هنرمندانه، حقایق و ریزهکارىها را ببیند و با قلم هنرمندانه یا ابزار هنرمندانه آن را گزارش کند، یک چیز فوقالعاده است. براى همین است بنده که اهل کتاب خواندن و رمان خواندن و قصّه خواندن و همهجور گزارش خواندن هستم، این گزارشهایى که این بچّههاى جنگى از حوزه هنرى چاپ میکنند، اغلبش را من خواندم، میخوانم و لذّت میبرم؛ ما رمان کم داریم، اینها تقریباً از یک جهت بهترین نوشتههاى ما است، براى خاطر اینکه یک چیز فوقالعاده است؛ صحنه یک صحنهى فوقالعادهاى است، اگر بتوانید خوب گزارش کنید.

یک داستانى دارد امیل زولا ــ الان یادم نیست متأسّفانه اسم این داستان چیست؛(۱۰) حالا کسى خوانده باشد میفهمد من کدام داستان را میگویم، چون امیل زولا داستانهاى زیادى دارد که گزارش جنگ فرانسه و آلمان است ــ [دربارهی] یکى از جنگهاى فرانسه و آلمان؛ همان جنگى که خودِ لویىِ آن زمان، پادشاه فرانسه، در جنگ بود و فرانسوىها شکست سختى خوردند از آلمانىها و آلمانها آمدند تا پاریس و پاریس را تقریباً اشغال کردند و آتشسوزى معروف پاریس اتّفاق افتاد بعد از آن قضایا که بعدش آن حکومت بهاصطلاح کمونیستى پاریس، بهاصطلاح آن کمون پاریس، اتّفاق افتاد؛ گمانم تاریخ این جنگ حدود سالهاى ۱۸۷۰ است. امیل زولا آنچنان این جنگ را تشریح کرده که گویا خودش در آن جنگ بوده و بعید هم نیست که بوده، چون خودش هم مال همان زمان است. خب، فرانسوىها در قصّهنویسى چیرهدستند، خیلى رمان نوشتهاند، امّا شاید کمتر رمانى را شما پیدا کنید که روحیّات فرانسوى را و واقعیّتهاى ملّت فرانسه را به قدر این رمان بتواند نشان بدهد؛ فوقالعاده است. این یکى از دو جهتى که گزارش جنگ اهمّیّت دارد.

یک جهت دیگر در گزارش جنگ که باید مورد نظر باشد، این است که چون جنگ یک حادثهى پُرجاذبهاى است، از گزارش جنگ استفاده میشود و باید بشود براى بیان حرفهایى که یک ملّت دارد. یک حرفهایى یک نویسندهاى یا یک ملّتى دارد، از گزارش جنگى براى بیان این حرفها میشود استفاده کرد. این هم خیلى خوب است که من یک فیلمى دیدم از آقاى شمقدرى(۱۱) همین تازه، آوردند پیش من(۱۲) ــ «بر بال فرشتگان» ــ که چند نکتهى خوب در این بود. مثلاً این نکته، خیلى نکتهى خوبى بود که در گزارش جنگى بیان میشود که در این جنگ ما، بچّهها رفتند، بچّههاى سادهاى که هیچ نمیدانستند اصلاً تیر و تفنگ چیست؛ [به عنوان] سرداران برجسته آمدند بیرون. ببینید، این خیلى چیز مهمّى است؛ جنگ به عنوان یک پرورشگاه سرداران بزرگ، آن هم نه از میان سربازان و نظامیان بلکه از میان مردم عادّى؛ یعنى رشد استعدادها؛ این را در جنگ میشود نشان داد.

حقایق معنوى؛ مثلاً در این گزارشهایى که از جنگ نوشته شده در این چند سالى که من خواندم، آن روح فداکارى، روح تضرّع پیش خدا در ملّت ما، روح مناعت در مقابل دیگران و غیر خدا، روح شجاعت کامل در ملّت ما؛ اینها خصوصیّات ملّى ما است، حرفهایى است که ما داریم، حرفهاى اسلامى است، اینها را در گزارش جنگى میشود زد. اتّفاقاً حالا اسم رمان و فرانسه و مانند اینها را زیاد آوردیم، اینجا هم من حالا یادم افتاد که ویکتور هوگو در بینوایان ــ اگر دیده باشید ــ یک بخشى از جنگهاى ناپلئون را شرح میدهد. به اعتقاد من بهترین صحنهها را در بیان حرفهاى خودش ویکتور هوگو [اینجاها زده]. ویکتور هوگو یک حکیم است؛ ویکتور هوگو یک نویسندهى معمولى نیست، واقعاً یک حکیم است، به همان معنایى که ما مسلمانها «حکیم» را استعمال میکنیم و به کار میبریم؛ بهترین حرفهایش را در بینوایان زده که بینوایان هم یک کتاب حکمت است و به اعتقاد من همه باید بینوایان را بخوانند. خب، این میدانى است در مقابل ما.

حالا شما ببینید در زبان فارسى چند رمان بلند براى جنگ نوشته شده؟ آقاى مهندس چمران! شما که اهل هنر و فضل و عِلمید بحمدالله، هیچ نوشته شده؟ بله، ضدّ جنگ نوشته شده؛ رمان بلند ضدّ جنگ نوشتند! آن کسانى که حتّى همین کتاب امیل زولا را در بحبوحهى جنگ ترجمه کردند براى اینکه چهرهى خستهى یک سپاه شکستخورده را نشان میدهد که به اعتقاد من ــ یعنى آن وقت که حدسم این بود؛ حالا شاید هم سوءظن بوده انشاءالله، واقعیّت نداشت ــ براى شکستن روحیهى مردم ما در جنگ [بود]. مخالفین جنگ راجع به جنگ رمان بلند نوشتند علیه جنگ! گفت که پدران ما در جنگهاى صدر اسلام شرکت داشتند؛ گفت بله، شرکت داشتند از آن طرف! حالا از آن طرف متأسّفانه چیزهایى نوشتند؛ [از طرف] ما نه.

شما هر چه کار بکنید براى بزرگداشت هفتهى دفاع مقدّس خوب است، منتها من برحذر میدارم شما را از کارهاى تکرارىِ ظاهرى و روکارى. حالا خوشبختانه آدم وقتى آقاى مهندس چمران را در این لباس بسیج میبیند، واقعاً خیلى خشنودکننده است. بایستى کارهاى حقیقى کرد، کار باید کرد؛ اینکه حالا یک پوسترى، یک اجتماعى، گردهمایى مکرّرى درست کنیم، اینها کارى نیست؛ نمیگوییم نکنید، یک وقت هم لازم دانستید بکنید لکن کار اساسى نیست. کار اساسى این است که ناگهان در هفتهى جنگ صد جلد کتاب در باب جنگ منتشر بشود. از امسال تا سال آینده کار کنید، صد جلد کتاب، ده فیلم جالب ــ نه فیلم آبکىِ بىربط ــ در هفتهى جنگ [منتشر کنید]؛ اینجور کارهایى باید انجام بگیرد. ناگهان هفتهى جنگ سینماها پُر بشود از فیلمهاى پُرمشترى، که در جشنوارهها فرض کنید که جایزه برده باشد، معروف شده باشد، و امثال اینها، بعد ناگهان بیاید در پردهى سینماها ظاهر بشود. اینجور کارها واقعاً کار اساسى و حسابى است. یا یک آمار خیلى خوبِ روشنِ همهکسفهمى از چیزهاى خوب ــ آمار کشتهها و زخمىها و مانند اینها را هزار بار دادهاند و چیز خیلى دلنشینى هم نیست ــ آمار عملیّات، آمار پیروزىها، آمار ضربههایى که به دشمن خورده، آمار حرفهاى خلافى که بعد دروغش ثابت شده علیه ما و گفته شده [بدهید]؛ یک چیزهایى که مردم را خوشحال میکند.

انشاءالله که خداوند به شما توفیق بدهد و کمک کند بتوانید این کار بسیار بزرگ را انجام بدهید.

والسّلامعلیکمورحمةالله
 
 
در ابتدای این دیدار، آقاى مهدى چمران (رئیس بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدّس) گزارشى ارائه کرد.
این جنگ در سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵ به مدّت هجده ماه به وقوع پیوست.
این عملیّات در ساعت ۳۰ دقیقهى بامداد دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ در منطقهى غرب کارون، جنوب غربى اهواز و شمال خرّمشهر با رمز «یا علىّبنابىطالب (علیه السّلام)» آغاز شد و منجر به آزادسازى ۵۴۰۰ کیلومتر مربّع، شامل خرّمشهر، هویزه، پادگان حمید، جادّهى تدارکاتى اهواز ـ خرّمشهر، جادّهى سوسنگرد ـ هویزه، و خارج شدن بخش وسیعى از جنوب کشور از زیر آتش دشمن و تصرّف و تأمین هشت پاسگاه مرزى گردید. در این عملیّات، نوزده هزار نفر از نیروهاى دشمن به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند.
عملیّات رمضان با همکارى سپاه و ارتش و با رمز «یا صاحبالزّمان ادرکنى» در بیستوسوّم تیرماه ۱۳۶۱ (بیستویکم رمضان) در منطقهى عملیّاتى شلمچه ــ شمال غربى خرّمشهر و شرق بصره ــ آغاز شد.
عراقیها در شلمچه منطقهای را به صورت پنجضلعی درآورده بودند که استحکامات پیچیدهای داشت. یک ضلع از این پنج ضلعی به کانال ماهی و اضلاع دیگرش به کانال مقداد و میادین مین و موانع متعدّد وصل میشد. با توجّه به سرمایهگذاری دفاعی دشمن، عملیّات در چنین منطقهای غیر ممکن به نظر میرسید.
سرود ملّی کشور فرانسه
رمان «دزیره»، نوشتهی مارى سلینکو، داستانی دربارهی زندگی دزیره کلاری، متولّد فرانسه و ملکهی سوئد در نیمهی دوّم قرن هجدهم میلادی است.
صدّامحسین (رئیسجمهور  عراق)
قطعنامهى ۵۹۸ شوراى امنیّت سازمان ملل متّحد در بیستونهم تیرماه ۱۳۶۶ براى پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر شد و جمهورى اسلامى ایران در بیستوهفتم تیرماه ۱۳۶۷ آن را پذیرفت.
(۱۰ رمان «شکست»
(۱۱ آقای جواد شمقدرى
(۱۲ بیانات در دیدار عوامل فیلم سینمایى «بر بال فرشتگان» (۱۳۷۲/۶/۲۴)
 

لطفاً نظر خود را بنویسید:

کدامنیتی : *
اعدادي را که مي بینيد ، وارد کنید
*
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی