تحول و ارتقاء علوم انسانی
از بیراههها باید ترسید. گاهی اوقات یک چیزها و راههائی را برای پیشرفت پیشنهاد میکنند که بیراهه است. یک نمونهاش را گفتم؛ مثل پیشرفتهای دورهی پهلوی که حقیقتاً بعضیاش توقف و بعضیاش پسرفت و سقوط بود - که حالا جای تفاصیلش در این جلسه نیست؛ چون وقت نیست - آن یک الگو بود که واقعاً بیراهه بود؛ به ظواهر دلخوش کردن، غربیها را معیار و ملاک قرار دادن و دنبال آنها حرکت کردن که نتیجهاش همین میشود که در آن پنجاه شصت سالِ شوم و سیاه در دوران پهلوی مشاهده شد.
یک نمونهی دیگر از این بیراههها، نمونههائی است که گاهی ممکن است در زمان ما هم پیدا بشود؛ باید توجه داشت. در این نمونهی دوم، اسمی از ظواهر آورده نمیشود، هویت ایرانی و اسلامی هم مثل آنچه که در آن شکل اول دیده میشد، نفی نمیشود؛ لیکن یک حالت نومیدیِ از تحرک و پیشرفت در این مسابقه در سیاستگذاران و سررشتهداران امور و سخنگویان جامعه مشاهده میشود. یعنی نگاهی که به غرب میکنند، یک نگاه به یک نقطهی والا و دستنیافتنی است، اسمش را هم میگذارند واقعبینی! میگویند آقا واقع قضیه چیست؛ امروز اینها از لحاظ علمی اینقدر جلویند، در زمینههای گوناگون این همه پیشرفت کردهاند؛ این همه نظریات مختلف در علوم انسانی، در زمینههای مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی؛ این همه نظر، این همه فکر، این همه نظریهی نو، ابتکاری ارائه دادهاند؛ ما کِی میتوانیم به گرد اینها برسیم؟ یعنی یک چنین روحیهای در آنها وجود دارد. بارها در طول این سی سال، بنده خودم با افرادی از این قبیل مواجه بودم که چه با زبان صریح یا نیمه صریح یا با زبان حال، همین معنا را بیان میکردند که «آقا ما البته باید پیشرفت کنیم، اما دنبال اینها باید حرکت کنیم! ما که نمیتوانیم به گرد اینها برسیم، چه برسد به اینکه از اینها جلو بزنیم؛ چرا بیخود زحمت میدهید خودتان را؟». این هم یک بیراهه است.1387/07/07
لینک ثابت
در نظامهای مادی آبادی وجود دارد؛ یعنی قدر مطلق پیشرفتهای مادی خوب است؛ اما در مورد همان پیشرفتهای مادی هم تعادل و نگاه عادلانه وجود ندارد. یعنی شما الان مثلا میبینید که در کشور ثروتمندی مثل آمریکا، ثروتمندش اولین ثروتمند دنیاست، لیکن فقیرش هم گاهی بدترین فقیر دنیاست؛ از سرما میمیرد، از گرما میمیرد، از گرسنگی میمیرد. طبقهی متوسطی در آنجا زندگی میکنند که اگر شبانهروز، تماموقت، با همهی توان کار نکنند، نمیتوانند شکمشان را سیر کنند. این برای بشر خوشبختی نیست، این برای یک جامعه خوشبختی نیست. بله، تولید ناخالص داخلیاش را نگاه کنی، ده برابر یک کشور دیگر است؛ این که دلیل نشد. یعنی حتی در برخورداریهای مادی هم عدالت نیست، همهگیری نیست؛ یعنی همه برخوردار نیستند؛ چه برسد به برخورداری معنوی؛ آرامش روانی نیست، توجه به خدا نیست، تقوا و پرهیزگاری نیست، پاکدامنی و طهارت نیست، گذشت و اغماض نیست، ترحم و دستگیری از بندگان خدا نیست؛ و نیست و نیست و نیست.این، آن پیشرفتی نیست که کشور اسلامی و جامعهی اسلامی دنبال آن است. آن خوشبختیای که ما برای جامعهی اسلامی، برخورداریای که برای جامعهی اسلامی قائلیم، فقط این نیست که شما اینجا نگاه میکنید؛ بلکه برخورداری مادی و معنوی. یعنی فقر نباید باشد، عدالت باید باشد، تقوا و اخلاق و معنویت و پرهیزگاری هم باید باشد. این، آن هدفی است که باید دنبال او برویم.
1387/07/07
لینک ثابت
ما گفتیم که در این دهه، آنچه که به عنوان یک هدف و شعار - برای اینکه دنبال کنیم که مرحلهای را بگذرانیم - باید مورد توجه قرار بگیرد، «پیشرفت و عدالت» است. این را شعار قرار بدهیم: پیشرفت و عدالت. پیشرفت را عرض کردم؛ مقصود، پیشرفت همهجانبه است؛ یعنی پیشرفت مادی و پیشرفت معنوی. پیشرفت مادی را هم نفی نمیکنیم. یعنی مطلقا مسئلهی معیشت مردم، مسئلهی اشتغال مردم، مسئلهی پیشرفتهای علمی و فناوری را مطلقا دست کم نمیگیریم. اینها کاملا مهم است و باید دنبال شود، تا در این زمینهها فقر نباشد، بیکاری نباشد، گرانی و تورم قیمتها نباشد؛ در این تردیدی نیست. اما در کنارش، به این اکتفا هم نمیکنیم، بلکه باید فکر روشن، اعتقاد عمیق، انگیزهی روزافزون و جوشان و اخلاق انسانی و والای اسلامی در کنار اینها گسترش پیدا کند.همان طور که عرض کردم، از بیراههها باید ترسید. گاهی اوقات یک چیزها و راههائی را برای پیشرفت پیشنهاد میکنند که بیراهه است. یک نمونهاش را گفتم؛ مثل پیشرفتهای دورهی پهلوی که حقیقتا بعضیاش توقف و بعضیاش پسرفت و سقوط بود - که حالا جای تفاصیلش در این جلسه نیست؛ چون وقت نیست - آن یک الگو بود که واقعا بیراهه بود؛ به ظواهر دلخوش کردن، غربیها را معیار و ملاک قرار دادن و دنبال آنها حرکت کردن که نتیجهاش همین میشود که در آن پنجاه شصت سال شوم و سیاه در دوران پهلوی مشاهده شد.یک نمونهی دیگر از این بیراههها، نمونههائی است که گاهی ممکن است در زمان ما هم پیدا بشود؛ باید توجه داشت. در این نمونهی دوم، اسمی از ظواهر آورده نمیشود، هویت ایرانی و اسلامی هم مثل آنچه که در آن شکل اول دیده میشد، نفی نمیشود؛ لیکن یک حالت نومیدی از تحرک و پیشرفت در این مسابقه در سیاستگذاران و سررشتهداران امور و سخنگویان جامعه مشاهده میشود. یعنی نگاهی که به غرب میکنند، یک نگاه به یک نقطهی والا و دستنیافتنی است، اسمش را هم میگذارند واقعبینی! میگویند آقا واقع قضیه چیست؛ امروز اینها از لحاظ علمی اینقدر جلویند، در زمینههای گوناگون این همه پیشرفت کردهاند؛ این همه نظریات مختلف در علوم انسانی، در زمینههای مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی؛ این همه نظر، این همه فکر، این همه نظریهی نو، ابتکاری ارائه دادهاند؛ ما کی میتوانیم به گرد اینها برسیم؟ یعنی یک چنین روحیهای در آنها وجود دارد. بارها در طول این سی سال، بنده خودم با افرادی از این قبیل مواجه بودم که چه با زبان صریح یا نیمه صریح یا با زبان حال، همین معنا را بیان میکردند که «آقا ما البته باید پیشرفت کنیم، اما دنبال اینها باید حرکت کنیم! ما که نمیتوانیم به گرد اینها برسیم، چه برسد به اینکه از اینها جلو بزنیم؛ چرا بیخود زحمت میدهید خودتان را؟». این هم یک بیراهه است.این معنایش این است که یک ملت - حالا ملت ما به عنوان یک نمونه - و ملتهای گوناگون شرق و ملتهای مسلمان از جمله، محکوم به این هستند که همیشه دنبالهرو حرکت غرب و شاگرد دائمی آنها باشند و هیچ وقت از خودشان امید نداشته باشند که بتوانند در آن سطح قرار بگیرند، چه برسد که از آنها جلو بیفتند؛ هرگز چنین روحیهای نداشته باشند. این، یک بیراههی بسیار خطرناک است که امروز متأسفانه از سوی استاد دانشگاه، از سوی متفکر سیاسی، از سوی بعضی از گویندگان مذهبی ترویج میشود؛ این درست ضد تجربهی طولانیمدت بشری است. چرا؟ مگر خدای متعال یک دسته از انسانها را اینجور آفریده که همیشه باید جلو باشند؟ کدام واقعیت تاریخی این را نشان میدهد؟ مگر همینهائی که امروز در دنیا جلو هستند، در چند قرن قبل از این، ملتهای عقب افتادهی دنیا در همهی مسائل گوناگون نبودند؟ دوران قرون وسطای اروپا مگر از یاد تاریخ رفته؟ دوران قرون وسطی - من بارها گفتهام - دوران تاریکی است، دوران جهل و ظلمت است برای اروپا؛ نه برای کشورهای مسلمان، نه برای ایران. همان دورانی که آنها اسمش را گذاشتند دوران جهل و بیخبری و ظلمت و خواب، همان دوران در کشور ما و در کشورهای اسلامی، دوران عظمت و پیشرفت علم و فلسفه است و پیشرفت سیاسی و اقتدار سیاسی.این نگاه، خیلی نگاه خطرناکی است. در همین زمینههائی هم که امروز شما مشاهده میکنید که در زمینههای علمی در کشورتان پیشرفت وجود دارد، در همین زمینهها هم بالخصوص بعضیها میآمدند و میگفتند آقا فایده ندارد! ولی جوان مسلمان، جوان ایرانی، با همت، با انگیزه وارد شد و به سطح دیگران رسید و یک جاهائی هم از دیگران حتی جلوتر هم رفت؛ یعنی به نسبت زمانی که صرف کرده اگر ملاحظه کنید، جلوتر هم رفته. بنابراین، این تفکر یکی از آن تفکرات بیراهه است. مطلقا نگاه نومیدانه نباید داشت. نگاه دین، نگاه اسلام، نگاه قرآنی به انسان این است که: انسان باید تلاش کند؛ تلاش با نظم، با برنامهریزی و بی وقفه، تا بتواند به نتائج برسد. صدای اذان بلند شد.امیدواریم انشاءالله خدای متعال توفیق بدهد به شما که بتوانید در این میدان - در همین دورانی که شما دانشجو هستید و کشورتان در یکی از حساسترین دورانهاست - آزمایش خیلی خوبی برای کشورتان فراهم کنید و وسیلهای برای پیشرفت کشور باشید.1387/07/07
لینک ثابت
یکی از دوستان میگفتند که به این دلائل، آیندهی جنبش دانشجوئی دچار ابهام است! من میگویم هیچ دچار ابهام نیست. اتفاقاً همان برادری که این مطلب را گفتند، وظائف جنبش دانشجوئی و کارهائی را هم که جنبش دانشجوئی باید انجام بدهد، ذکر میکردند؛ خوب، دیگر چه ابهامی؟! همین کارها را باید انجام بدهید؛ با این هدف، با این مقصد.من به نظرم میرسد یکی از کارهای لازم، تشکیل جلسات فکری وسیعی است که مجموعهی دانشجوئی، همراه با مجموعهی حوزوی، با برنامهریزی خوب، میتواند به وجود بیاورد تا بنشینند دربارهی مسائل گوناگون فکر کنند. گسترش فکر و پراکندن فکرِ درست و صحیح میتواند همان ثمراتی را ببخشد که ما در زمینههای مسائل علم و فناوری و پیشرفت علوم از دانشجو توقع داریم؛ یعنی شکوفائی، آوردن حرف نو به میدان اندیشه، با یک حرکت صحیح و جهتگیری درست. یکی از کارها این است.1387/07/07
لینک ثابت
من به نظرم میرسد یکی از کارهای لازم، تشکیل جلسات فکری وسیعی است که مجموعهی دانشجوئی، همراه با مجموعهی حوزوی، با برنامهریزی خوب، میتواند به وجود بیاورد تا بنشینند دربارهی مسائل گوناگون فکر کنند. گسترش فکر و پراکندن فکر درست و صحیح میتواند همان ثمراتی را ببخشد که ما در زمینههای مسائل علم و فناوری و پیشرفت علوم از دانشجو توقع داریم؛ یعنی شکوفائی، آوردن حرف نو به میدان اندیشه، با یک حرکت صحیح و جهتگیری درست. یکی از کارها این است.1387/07/07
لینک ثابت
در نظامهای مادی آبادی وجود دارد؛ یعنی قدر مطلق پیشرفتهای مادی خوب است؛ اما در مورد همان پیشرفتهای مادی هم تعادل و نگاه عادلانه وجود ندارد. یعنی شما الآن مثلًا میبینید که در کشور ثروتمندی مثل آمریکا، ثروتمندش اولین ثروتمند دنیاست، لیکن فقیرش هم گاهی بدترین فقیر دنیاست؛ از سرما میمیرد، از گرما میمیرد، از گرسنگی میمیرد. طبقهی متوسطی در آنجا زندگی میکنند که اگر شبانهروز، تماموقت، با همهی توان کار نکنند، نمیتوانند شکمشان را سیر کنند. این برای بشر خوشبختی نیست، این برای یک جامعه خوشبختی نیست. بله، تولید ناخالص داخلیاش را نگاه کنی، ده برابرِ یک کشور دیگر است؛ این که دلیل نشد. یعنی حتّی در برخورداریهای مادی هم عدالت نیست، همهگیری نیست؛ یعنی همه برخوردار نیستند؛ چه برسد به برخورداری معنوی؛ آرامش روانی نیست، توجه به خدا نیست، تقوا و پرهیزگاری نیست، پاکدامنی و طهارت نیست، گذشت و اغماض نیست، ترحم و دستگیری از بندگان خدا نیست؛ و نیست و نیست و نیست.
این، آن پیشرفتی نیست که کشور اسلامی و جامعهی اسلامی دنبال آن است. آن خوشبختیای که ما برای جامعهی اسلامی، برخورداریای که برای جامعهی اسلامی قائلیم، فقط این نیست که شما اینجا نگاه میکنید؛ بلکه برخورداری مادی و معنوی. یعنی فقر نباید باشد، عدالت باید باشد، تقوا و اخلاق و معنویت و پرهیزگاری هم باید باشد. این، آن هدفی است که باید دنبال او برویم.1387/07/07
لینک ثابت
راه سعادتمندی انسان, رستگاری انسان, انبیای الهی, اسلام, آسایش روانی
ما معتقدیم راه سعادت انسانها به دست تعالیم انبیاء است، که کاملترینش هم تعالیم اسلام است. بشر منهای تعالیم انبیاء حتّی پیشرفت مادی هم در این حدی که پیدا کرده، پیدا نمیکرد؛ چه برسد به تعالی معنوی و بهجت معنوی و آرامش و آسایش روانی که زمینهساز عروج اوست به معارج والای ملکوتیِ انسان. راه سعادت انسان این است.1387/07/07
لینک ثابت
دانشجو, سیاسیبازی و سیاسیکاری
اصل اینکه دانشجو حرفش را روشن و صریح و آشکار بزند و دچار سیاسیکاری نشود، چیز مطلوبی است.1387/07/07
لینک ثابت
دانشجو, محافظهکاری, مصلحتاندیشی, توهم مصلحت
بدترین اشکال و اشکال وارد بر محیط دانشجوئی این است که دانشجو دچار محافظه کاری شود و حرفش را با ملاحظه ی موقع و مصلحت خیالی بیان کند.1387/07/07
لینک ثابت
دین, انسان, برنامه ریزی, تلاشگری
نگاه دین، نگاه اسلام، نگاه قرآنی به انسان این است که: انسان باید تلاش کند؛ تلاشِ با نظم، با برنامه ریزی و بی وقفه، تا بتواند به نتائج برسد.1387/07/07
لینک ثابت
من به نظرم میرسد یکی از کارهای لازم، تشکیل جلسات فکری وسیعی است که مجموعهی دانشجوئی، همراه با مجموعهی حوزوی، با برنامهریزی خوب، میتواند به وجود بیاورد تا بنشینند در بارهی مسائل گوناگون فکر کنند. گسترش فکر و پراکندن فکرِ درست و صحیح میتواند همان ثمراتی را ببخشد که ما در زمینههای مسائل علم و فناوری و پیشرفت علوم از دانشجو توقع داریم؛ یعنی شکوفائی، آوردن حرف نو به میدان اندیشه، با یک حرکت صحیح و جهتگیری درست. یکی از کارها این است.1387/07/07
لینک ثابت
ما گفتیم که در این دهه، آنچه که به عنوان یک هدف و شعار- برای اینکه دنبال کنیم که مرحلهای را بگذرانیم- باید مورد توجه قرار بگیرد، «پیشرفت و عدالت» است. این را شعار قرار بدهیم: پیشرفت و عدالت. پیشرفت را عرض کردم؛ مقصود، پیشرفتِ همهجانبه است؛ یعنی پیشرفت مادی و پیشرفت معنوی. پیشرفت مادی را هم نفی نمیکنیم. یعنی مطلقاً مسئلهی معیشت مردم، مسئلهی اشتغال مردم، مسئلهی پیشرفتهای علمی و فناوری را مطلقاً دست کم نمیگیریم. اینها کاملًا مهم است و باید دنبال شود، تا در این زمینهها فقر نباشد، بیکاری نباشد، گرانی و تورم قیمتها نباشد؛ در این تردیدی نیست. اما در کنارش، به این اکتفا هم نمیکنیم، بلکه باید فکر روشن، اعتقاد عمیق، انگیزهی روزافزون و جوشان و اخلاق انسانی و والای اسلامی در کنار اینها گسترش پیدا کند.
همان طور که عرض کردم، از بیراههها باید ترسید. گاهی اوقات یک چیزها و راههائی را برای پیشرفت پیشنهاد میکنند که بیراهه است. یک نمونهاش را گفتم؛ مثل پیشرفتهای دورهی پهلوی که حقیقتاً بعضیاش توقف و بعضیاش پسرفت و سقوط بود- که حالا جای تفاصیلش در این جلسه نیست؛ چون وقت نیست- آن یک الگو بود که واقعاً بیراهه بود؛ به ظواهر دلخوش کردن، غربیها را معیار و ملاک قرار دادن و دنبال آنها حرکت کردن که نتیجهاش همین میشود که در آن پنجاه شصت سالِ شوم و سیاه در دوران پهلوی مشاهده شد.
یک نمونهی دیگر از این بیراههها، نمونههائی است که گاهی ممکن است در زمان ما هم پیدا بشود؛ باید توجه داشت. در این نمونهی دوم، اسمی از ظواهر آورده نمیشود، هویت ایرانی و اسلامی هم مثل آنچه که در آن شکل اول دیده میشد، نفی نمیشود؛ لیکن یک حالت نومیدیِ از تحرک و پیشرفت در این مسابقه در سیاستگذاران و سررشتهداران امور و سخنگویان جامعه مشاهده میشود. یعنی نگاهی که به غرب میکنند، یک نگاه به یک نقطهی والا و دستنیافتنی است، اسمش را هم میگذارند واقعبینی! میگویند آقا واقع قضیه چیست؛ امروز اینها از لحاظ علمی اینقدر جلویند، در زمینههای گوناگون این همه پیشرفت کردهاند؛ این همه نظریات مختلف در علوم انسانی، در زمینههای مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی؛ این همه نظر، این همه فکر، این همه نظریهی نو، ابتکاری ارائه دادهاند؛ ما کِی میتوانیم به گرد اینها برسیم؟ یعنی یک چنین روحیهای در آنها وجود دارد. بارها در طول این سی سال، بنده خودم با افرادی از این قبیل مواجه بودم که چه با زبان صریح یا نیمهصریح یا با زبان حال، همین معنا را بیان میکردند که «آقا ما البته باید پیشرفت کنیم، اما دنبال اینها باید حرکت کنیم! ما که نمیتوانیم به گرد اینها برسیم، چه برسد به اینکه از اینها جلو بزنیم؛ چرا بیخود زحمت میدهید خودتان را؟». این هم یک بیراهه است.
این معنایش این است که یک ملت- حالا ملت ما به عنوان یک نمونه- و ملتهای گوناگون شرق و ملتهای مسلمان از جمله، محکوم به این هستند که همیشه دنبالهروِ حرکت غرب و شاگرد دائمیِ آنها باشند و هیچوقت از خودشان امید نداشته باشند که بتوانند در آن سطح قرار بگیرند، چه برسد که از آنها جلو بیفتند؛ هرگز چنین روحیهای نداشته باشند. این، یک بیراههی بسیار خطرناک است که امروز متأسفانه از سوی استاد دانشگاه، از سوی متفکر سیاسی، از سوی بعضی از گویندگان مذهبی ترویج میشود؛ این درست ضد تجربهی طولانیمدت بشری است. چرا؟ مگر خدای متعال یک دسته از انسانها را اینجور آفریده که همیشه باید جلو باشند؟ کدام واقعیت تاریخی این را نشان میدهد؟ مگر همینهائی که امروز در دنیا جلو هستند، در چند قرن قبل از این، ملتهای عقبافتادهی دنیا در همهی مسائل گوناگون نبودند؟ دوران قرون وسطای اروپا مگر از یاد تاریخ رفته؟ دوران قرون وسطی- من بارها گفتهام- دوران تاریکی است، دوران جهل و ظلمت است برای اروپا؛ نه برای کشورهای مسلمان، نه برای ایران. همان دورانی که آنها اسمش را گذاشتند دوران جهل و بیخبری و ظلمت و خواب، همان دوران در کشور ما و در کشورهای اسلامی، دوران عظمت و پیشرفت علم و فلسفه است و پیشرفت سیاسی و اقتدار سیاسی.
این نگاه، خیلی نگاه خطرناکی است. در همین زمینههائی هم که امروز شما مشاهده میکنید که در زمینههای علمی در کشورتان پیشرفت وجود دارد، در همین زمینهها هم بالخصوص بعضیها میآمدند و میگفتند آقا فایده ندارد! ولی جوان مسلمان، جوان ایرانی، با همت، با انگیزه وارد شد و به سطح دیگران رسید و یک جاهائی هم از دیگران حتّی جلوتر هم رفت؛ یعنی به نسبت زمانی که صرف کرده اگر ملاحظه کنید، جلوتر هم رفته. بنابراین، این تفکر یکی از آن تفکرات بیراهه است. مطلقاً نگاه نومیدانه نباید داشت. نگاه دین، نگاه اسلام، نگاه قرآنی به انسان این است که: انسان باید تلاش کند؛ تلاشِ با نظم، با برنامهریزی و بیوقفه، تا بتواند به نتائج برسد. صدای اذان بلند شد.1387/07/07
لینک ثابت
برای اینکه تفکر انبیاء در جامعه پیاده شود، یک حرکت بلندمدت و طولانی لازم بود. این انقلاب با این هدف به وجود آمد. جامعهی اسلامی، کشور اسلامی، نه فقط دولت اسلامی، نه فقط تشکیل یک نظام اسلامی، بلکه تشکیل یک واقعیت و یک مجموعه مردمی که بر اساس تعالیم اسلام - که لبّ لباب تعالیم انبیاء است - زندگی میکنند و آثارش را احساس میکنند. این هدف ماست. خوب، ما به این هدف هنوز نرسیدیم، توقع هم نبود که در ظرف سی سال برسیم. این هدف، هدف خیلی طولانی مدتی است. باید تلاش کرد، باید کار کرد تا به این هدف رسید؛ شما مسئولیتتان این است. مأموریت این نسل این است؛ کشور و ملتتان را به آن جایگاهی که معنایش این باشد که یک جامعهی اسلامی به معنای واقعی تشکیل شده، برسانید. این را الگو کنید. این میشود بزرگترین وسیله برای گسترش این فکر و گسترش این تجربه در عالم؛ این مأموریت این نسل است که در تصور و در جنبهی نظری، چیز مشکلی نیست. البته کار، کار بسیار دشواری است. همان تحرک جوانی، همان انگیزهی جوانی را لازم دارد؛ با تلاش فراوان جهادی که حالا گفتهایم و عرض میکنیم. هدف این است: ما کشور اسلامی میخواهیم. کشور اسلامی وقتی تشکیل شد، معنایش این است که دنیای مردم آباد خواهد شد، نه به معنای آبادیای که در نظامهای مادی وجود دارد.1387/07/07
لینک ثابت
اجباری شدن پوشش کلاه پهلوی یا شاپو در زمان پهلوی
یكی از كارها[ی جریان دانشجویی]، مشخص كردن اصول است. ما اصولی داریم كه باید از این اصول تخطی نشود. یعنی به نام فكرپردازی و اندیشهپردازی، از اصول انحراف پیدا نشود. اصول، شاخصهای راه صحیح و صراط مستقیم است. خطاست اگر اصول را به دیوارههائی تشبیه بكنیم كه انسان از وسط این دیوارهها باید حركت كند؛ نه، اصول شاخصند. یك راه مستقیمی وجود دارد، یك صراط مستقیمی هست كه این، انسان را به هدف میرساند. این صراط مستقیم را باید شناخت، باید كشف كرد. هیچكس در محدودهی صراط مستقیم زندانی نشده. اجبار به پیمودن صراط مستقیم در هیچكس نیست. این اصول كسی را اجبار نمیكند، الزام نمیكند، محدود نمیكند، بلكه این اصول انسان را هدایت میكند و به او میگوید كه اگر چنانچه برطبق این اصول حركت كردی، به آن نتیجهی مطلوب خواهی رسید؛ اگر از این اصول تخطی كردی، به هدف نخواهی رسید. آخر، اشكال بیراهه همین است. بیراهه، دو اشكال دارد: یك اشكال این است كه انسان به سرمنزل مقصود نمیرسد؛ اشكال دیگر این است كه وقت انسان تلف میشود؛ فرصتها از دست میرود.
این كسانی كه در طول این صد سال، صد و پنجاه سال اخیر در كشور ما داعیهی اصلاح و پیشرفت و ترقی سر دادند و ما را حقاً و انصافاً به بیراهه كشاندند، این گناه بزرگ را انجام دادند؛ هم ما در طول این صد و پنجاه سال به مقصد نرسیدیم و عقب ماندیم، هم وقتمان تلف شد. چند نسل پیدرپی باید بیایند، ضایع شوند، در این تیه سرگردانی بروند و به نتیجه نرسند، تا یكوقت یك نسل متوجه بشود كه اشتباه كردهاند؛ راه را برگردد، شروع كند از نو حركت كردن. گناه آن كسانی كه جوامع بشری را به بیراهه میكشانند، این است كه وقت آنها و عمر آنها و فرصتهای آنها را ضایع میكنند.
یك روز به جامعهی ما اینجور تفهیم كرده بودند كه راه پیشرفت این است كه ما از غربیها تقلید كنیم؛ آن هم نه تقلید در دانشآموزی و دانشاندوزی، تقلید در ظواهر؛ زنهایمان بیحجاب بشوند؛ مردهایمان كلاه فلان جور و لباس فلان جور بپوشند. میدانید در كشور ما، دورهای بر مردم ما گذشت كه گذاشتنِ یك كلاه مخصوص به نام كلاه پهلوی اجباری شد و اگر كسی این كلاه را بر سر نمیگذاشت، مجرم شمرده میشد! بعد یكقدم جلوتر رفتند، گفتند یا كلاه پهلوی یا شاپو؛ چون غربیها- اروپائیها- این لباس را میپوشند. انواع و اقسام لباسهائی كه در داخل كشور- لباسهای محلی- پوشیده میشد، همه منسوخ و ممنوع شد؛ برای اینكه لباس متحد الشكلِ از غرب آمده، پوشانده بشود. برای چی؟ برای پیشرفت! پیشرفت كشور را در این دانستند كه مردم ما كت و شلوار بپوشند، كروات ببندند، زنهای ما بیحجاب حركت بكنند؛ رسوم و عادات غربی را یاد بگیرند. ببینید چقدر خسارتبار است برای یك كشور؛ چقدر مایهی شرمندگی است، وقتی انسان فكر بكند. آن روز نه فقط شرمنده نمیشدند، افتخار هم میكردند، با صدای بلند هم این را فریاد میكردند. این، بیراهه است. نسخهی پیشرفت، نسخهی غلط؛ بیراهه. اصول برای این است كه این اشتباهات پیش نیاید.1387/07/07
لینک ثابت
برای اینكه تفكر انبیاء در جامعه پیاده شود، یك حركت بلندمدت و طولانی لازم بود. این انقلاب با این هدف به وجود آمد. جامعهی اسلامی، كشور اسلامی، نه فقط دولت اسلامی، نه فقط تشكیل یك نظام اسلامی، بلكه تشكیل یك واقعیت و یك مجموعه مردمی كه بر اساس تعالیم اسلام- كه لبّ لباب تعالیم انبیاء است- زندگی میكنند و آثارش را احساس میكنند. این هدف ماست. خوب، ما به این هدف هنوز نرسیدیم، توقع هم نبود كه در ظرف سی سال برسیم. این هدف، هدف خیلی طولانی مدتی است. باید تلاش كرد، باید كار كرد تا به این هدف رسید؛ شما مسئولیتتان این است. مأموریت این نسل این است؛ كشور و ملتتان را به آن جایگاهی كه معنایش این باشد كه یك جامعهی اسلامی به معنای واقعی تشكیل شده، برسانید. این را الگو كنید. این میشود بزرگترین وسیله برای گسترش این فكر و گسترش این تجربه در عالم؛ این مأموریت این نسل است كه در تصور و در جنبهی نظری، چیز مشكلی نیست. البته كار، كار بسیار دشواری است. همان تحرك جوانی، همان انگیزهی جوانی را لازم دارد؛ با تلاش فراوان جهادی كه حالا گفتهایم و عرض میكنیم. هدف این است: ما كشور اسلامی میخواهیم. كشور اسلامی وقتی تشكیل شد، معنایش این است كه دنیای مردم آباد خواهد شد، نه به معنای آبادیای كه در نظامهای مادی وجود دارد.
در نظامهای مادی آبادی وجود دارد؛ یعنی قدر مطلق پیشرفتهای مادی خوب است؛ اما در مورد همان پیشرفتهای مادی هم تعادل و نگاه عادلانه وجود ندارد. یعنی شما الآن مثلًا میبینید كه در كشور ثروتمندی مثل آمریكا، ثروتمندش اولین ثروتمند دنیاست، لیكن فقیرش هم گاهی بدترین فقیر دنیاست؛ از سرما میمیرد، از گرما میمیرد، از گرسنگی میمیرد. طبقهی متوسطی در آنجا زندگی میكنند كه اگر شبانهروز، تماموقت، با همهی توان كار نكنند، نمیتوانند شكمشان را سیر كنند. این برای بشر خوشبختی نیست، این برای یك جامعه خوشبختی نیست. بله، تولید ناخالص داخلیاش را نگاه كنی، ده برابرِ یك كشور دیگر است؛ این كه دلیل نشد. یعنی حتّی در برخورداریهای مادی هم عدالت نیست، همهگیری نیست؛ یعنی همه برخوردار نیستند؛ چه برسد به برخورداری معنوی؛ آرامش روانی نیست، توجه به خدا نیست، تقوا و پرهیزگاری نیست، پاكدامنی و طهارت نیست، گذشت و اغماض نیست، ترحم و دستگیری از بندگان خدا نیست؛ و نیست و نیست و نیست.
این، آن پیشرفتی نیست كه كشور اسلامی و جامعهی اسلامی دنبال آن است. آن خوشبختیای كه ما برای جامعهی اسلامی، برخورداریای كه برای جامعهی اسلامی قائلیم، فقط این نیست كه شما اینجا نگاه میكنید؛ بلكه برخورداری مادی و معنوی. یعنی فقر نباید باشد، عدالت باید باشد، تقوا و اخلاق و معنویت و پرهیزگاری هم باید باشد. این، آن هدفی است كه باید دنبال او برویم.1387/07/07
لینک ثابت
سؤال میشود كه مأموریت این نسل چیست؟ الزاماتش چیست؟ كی میخواهد او را پیش ببرد و هدایت كند؟ اینها سؤالهای خوبی است. به نظرم میرسد این سؤالها سؤال است، لیكن ابهام نیست. پاسخ به این سؤالها معلوم است. انقلاب برای ایجاد یك دولت به جای دولت كه به وجود نیامد، برای ایجاد یك نظام، یك مجموعهی ملی و انسانی بر اساس یك تفكر به وجود آمد. آن تفكر، تفكر اسلام است. ادعای ما این است- كه این ادعا را اثبات هم میكنیم و ثابت شده است؛ قطعی است- ما معتقدیم راه سعادت انسانها به دست تعالیم انبیاء است، كه كاملترینش هم تعالیم اسلام است. بشر منهای تعالیم انبیاء حتّی پیشرفت مادی هم در این حدی كه پیدا كرده، پیدا نمیكرد؛ چه برسد به تعالی معنوی و بهجت معنوی و آرامش و آسایش روانی كه زمینهساز عروج اوست به معارج والای ملكوتیِ انسان. راه سعادت انسان این است.
برای اینكه تفكر انبیاء در جامعه پیاده شود، یك حركت بلندمدت و طولانی لازم بود. این انقلاب با این هدف به وجود آمد. جامعهی اسلامی، كشور اسلامی، نه فقط دولت اسلامی، نه فقط تشكیل یك نظام اسلامی، بلكه تشكیل یك واقعیت و یك مجموعه مردمی كه بر اساس تعالیم اسلام- كه لبّ لباب تعالیم انبیاء است- زندگی میكنند و آثارش را احساس میكنند. این هدف ماست. خوب، ما به این هدف هنوز نرسیدیم، توقع هم نبود كه در ظرف سی سال برسیم. این هدف، هدف خیلی طولانی مدتی است. باید تلاش كرد، باید كار كرد تا به این هدف رسید؛ شما مسئولیتتان این است. مأموریت این نسل این است؛ كشور و ملتتان را به آن جایگاهی كه معنایش این باشد كه یك جامعهی اسلامی به معنای واقعی تشكیل شده، برسانید. این را الگو كنید. این میشود بزرگترین وسیله برای گسترش این فكر و گسترش این تجربه در عالم؛ این مأموریت این نسل است كه در تصور و در جنبهی نظری، چیز مشكلی نیست. البته كار، كار بسیار دشواری است. همان تحرك جوانی، همان انگیزهی جوانی را لازم دارد؛ با تلاش فراوان جهادی كه حالا گفتهایم و عرض میكنیم. هدف این است: ما كشور اسلامی میخواهیم. كشور اسلامی وقتی تشكیل شد، معنایش این است كه دنیای مردم آباد خواهد شد، نه به معنای آبادیای كه در نظامهای مادی وجود دارد.
در نظامهای مادی آبادی وجود دارد؛ یعنی قدر مطلق پیشرفتهای مادی خوب است؛ اما در مورد همان پیشرفتهای مادی هم تعادل و نگاه عادلانه وجود ندارد. یعنی شما الآن مثلًا میبینید كه در كشور ثروتمندی مثل آمریكا، ثروتمندش اولین ثروتمند دنیاست، لیكن فقیرش هم گاهی بدترین فقیر دنیاست؛ از سرما میمیرد، از گرما میمیرد، از گرسنگی میمیرد. طبقهی متوسطی در آنجا زندگی میكنند كه اگر شبانهروز، تماموقت، با همهی توان كار نكنند، نمیتوانند شكمشان را سیر كنند. این برای بشر خوشبختی نیست، این برای یك جامعه خوشبختی نیست. بله، تولید ناخالص داخلیاش را نگاه كنی، ده برابرِ یك كشور دیگر است؛ این كه دلیل نشد. یعنی حتّی در برخورداریهای مادی هم عدالت نیست، همهگیری نیست؛ یعنی همه برخوردار نیستند؛ چه برسد به برخورداری معنوی؛ آرامش روانی نیست، توجه به خدا نیست، تقوا و پرهیزگاری نیست، پاكدامنی و طهارت نیست، گذشت و اغماض نیست، ترحم و دستگیری از بندگان خدا نیست؛ و نیست و نیست و نیست.
این، آن پیشرفتی نیست كه كشور اسلامی و جامعهی اسلامی دنبال آن است. آن خوشبختیای كه ما برای جامعهی اسلامی، برخورداریای كه برای جامعهی اسلامی قائلیم، فقط این نیست كه شما اینجا نگاه میكنید؛ بلكه برخورداری مادی و معنوی. یعنی فقر نباید باشد، عدالت باید باشد، تقوا و اخلاق و معنویت و پرهیزگاری هم باید باشد. این، آن هدفی است كه باید دنبال او برویم.1387/07/07
لینک ثابت