روز غدیر، روز ترس از خدا است .1378/01/16
لینک ثابت
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحهی قبلی اینجا کلیک کنید.
روز غدیر، روز ترس از خدا است .1378/01/16 لینک ثابت ولایت، یعنی حکومت الهی که هیچ اثری از خودپرستی، سلطنت و اقتدار خودخواهانه در آن وجود ندارد .1378/01/16 لینک ثابت فرق بین حکومت و ضمانتهای الهی با غیر الهی، این است که در ضمانتهای الهی، ضمانت درونی است .1378/01/16 لینک ثابت در دوران حکومت، تواضعِ بدون ضعف و اقتدارِ بدون تکبّر، از خصوصیات امیرالمؤمنین است.1378/01/16
بیانات در دیدار کارگزاران نظام
لینک ثابت
حضرت علی (علیهالسلام), خشوع و تواضع, شاخصههای حکومت امیرالمومنین علیه السلام جملههای برگزیده اگر ولایت اسلامی باشد، زندگی زیر سایهی امیر المؤمنین، برای همه حاصل خواهد شد برای مؤمن، برای فاسق و برای کافر حتی کفّار هم در آن، راحت زندگی میکنند. این طور نیست که در آن، فقط آدمهای پرهیزکار، راحت باشند، غیر پرهیزکار هم از امنیت آن محیط، از مساوات، از عدالت و از آرامش معنوی در آن محیط، استفاده میکند. اگر حکومت الهی نشد، جامعه، جامعهی تبعیضآمیز است. تبعیض هم انواعی دارد. آنجایی که زمامداران حکومت و قدرت، مردمانی باشند که یا از کسی نترسند، یا اخلاقیّاتی نداشته باشند و در درون آنها ناظری از خدا نباشد، همین وضعی است که امروز شما در دنیا ملاحظه میکنید! کشتن مسلمانان کوزوو به دنبال مسلمانان بوسنی و هرزگوین، با هدف نابود کردن نسل مسلمان از منطقهی اروپا! این کار انجام میگیرد! مسلمانان در اروپا صاحب مملکتی باشند، نمیشود. اگر بهعنوان یک انسان درجهی دو زندگی کنند، مانعی ندارد! اینها حقایقِ حوادث این روزگار است. این هدف کسانی است که از همه طرف، دست بهدست هم دادند تا قضایای بوسنی راه افتاد و امروز قضایای کوزوو راه افتاده است! شما ملاحظه کنید، یوگسلاوی از یک طرف و متّحدین غربی ناتو از یک طرف، باهم جنگ دارند؛ اما نتیجه چیست؟ آیا یک مسلمان بهخاطر اینکه ظاهراً یوگسلاوی را مجازات میکنند، احساس آرامش کرد؟! ابداً! از روزی که این حملات شروع شده است، شدّت عمل نسبت به مسلمانان بیشتر است! البته ارتباط خودشان باهم بر سر قضیهی حکومت و استبداد و قلدری و اینکه یکی حتماً باید صربها را زیر بند و فرمان خود بیاورد چیزهایی را ایجاب میکند؛ اما برای مسلمانان فرقی نمیکند. مسلمانان در بوسنی و هرزگوین هم چند سال مورد تجاوز قرار گرفتند، کتک خوردند، کشته و در گورهای دستهجمعی دفن شدند؛ به قصد اینکه آنها را متفرّق و متلاشی کنند! آخرِ سر آمدند و با شکل بهکلّی نامطلوبی، صلح را برقرار کردند. البته وقتی دیدند چارهای نیست، اقدام کردند؛ زیرا مسلمانان بوسنی، انصافاً ایستادگی کردند. اگر چارهای بود، آنقدر ادامه پیدا میکرد تا یک نفر از آن جمعیتی که در بوسنی و هرزگوین بودند، در آن منطقه باقی نماند! بااینکه خیلی از آنها هم از همان نژاد «اسلاو» و جزو همان جمعیتند؛ منتها دینشان فرق میکند! اینجا هم همین است؛ تا راندن مسلمانان و نابود کردن اسلام و اجتماع و تجمّع اسلامی ادامه میدهند! چرا؟ بهخاطر اینکه وجود مسلمانان را در اینجا برخلاف اهداف خود خواهانه و مستبدانهی خودشان میدانند. حالا اسمش دمکراسی است، باشد؛ اسم که چیزی را عوض نمیکند! همهی این آقایانی که در آنجا هستند، حاکمان دمکراتیک و حکومتهای دمکراسی هستند! آیا این دمکراسی است؟! معنای دمکراسی، این است؟! آیا بشریت برای این مقاصد، باید تحمّل این همه مشکلات را بکند؟! اگر واقعاً دمکراسی این است، پس استبداد و دمکراسی فرقی باهم ندارد! کشورهای دمکرات دنیا و کسانی که با حکومتهای بهاصطلاح دمکراسی بر سرِ کارند، در برخورد با جماعاتی که با آنها همفکر نیستند یا به دلیلی وجود آنها را برای خودشان مفید نمیدانند، یا مضر میدانند حق داشته باشند با شدیدترین ابزارها رفتار کنند! پس اگر بشریت، دمکراسی غربی را رد کند، نفی و انکار کند و از آن اظهار برائت نماید، حق دارد.1378/01/16 لینک ثابت سال امام خمینی رضواناللَّه تعالی علیه یعنی ما این خصوصیات را در خودمان زنده کنیم. عزیزان من؛ مسؤولان محترم و مکرّم و زحمتکش و دلسوز که در هر بخشی از بخشهای این کشور و کارهای نظام مشغول خدمت هستید - در نیروهای مسلّح، در بخشهای دولتی و مجلس و در هر جای دیگر - ولایت امیرالمؤمنین، تمسّک به ولایت و احیای نام امام بزرگوار و سال امام، این است؛ باید اینها را در خودمان زنده کنیم، باید این خطوط اساسی را مجسّم کنیم. «بیننا و بین اللَّه» در زمانی که ما امام بزرگوار را زیارت کردیم - و ایشان امتحان دشوار حاکمیت را در سختترین دورانها داد - ما ایشان را در مقایسه با آن الگوی اصل، انصافاً بهترین و نزدیکترین کس یافتیم. نمیخواهیم بگوییم که امام ما مثل امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام بود؛ نه. امام ما خاک پای آن بزرگوار هم نمیشد. هزاران نفر نظیر آن بزرگوار، قابل مقایسه با آن حضرت نیستند! او به اصحاب نزدیک خود هم میفرمود: «انّکم لا تقدرون علی ذلک»؛ شما نمیتوانید مثل من عمل کنید. ولی با خصوصیات بشری و نداشتن عصمت، انصافاً ما امام بزرگوار خودمان را نزدیکترین آدم به آن الگو دیدیم. خیلی نزدیک بود و خیلی شباهت را میرساند؛ میشد چهره آن بزرگواران را در رفتار این مرد شناخت. خدا را شکر میکنیم که ما این نمونه را از نزدیک دیدیم. اگر ما این امام را ندیده بودیم و بعدها داستانهای او را برای ما نقل میکردند، درست برایمان قابل فهم نبود؛ اما ما او را از نزدیک دیدیم. من یک وقت به خود ایشان عرض کردم: ما اگر این خصوصیات را میشنیدیم، یا برای ما میگفتند، نمیتوانستیم درست تصوّر کنیم! چقدر باید خدا را شاکر باشیم که این نمونه زنده در مقابل ماست! خودمان را به او نزدیک کنیم. این الگو جلوِ چشم ما بود. رفتار و سیره او، بیّنات و محکمات او جلوِ چشم ماست. همه سعی کنیم خودمان را به او نزدیک کنیم. سال امام بزرگوار، این است، والّا نخواستیم بگوییم که - احیاناً - بهعنوان تشریفات، یک سالی، چهار کلام هم از ایشان نقل، یا چاپ، یا گفته شود! خوشبختانه مسؤولان مربوط به دفتر شریف و بیت مبارک ایشان، دنبال اینکار هستند - مراسمی و کارهایی دارند - اما کار اصلی را من و شما باید بکنیم. کار اصلی این است که ما خودمان را به آن الگو نزدیک کنیم. امیدواریم خدای متعال به همه توفیق دهد که بتوانیم این قدمهای بزرگ را در تحوّل خودمان و انشاءاللَّه در خودسازی که منشأ برکات بزرگی برای این کشور و برای این ملت و برای همه دنیای اسلام خواهد شد، انجام دهیم.1378/01/16 لینک ثابت کسانی که با حکومت و با ولایت اسلامی، دشمنی میکنند، از این چیزها میترسند؛ با اسلامش بدند! اسم ولایت را حمل کردن بر مفاهیمی که یا ناشی از بیاطّلاعی و بیسوادی و کجفهمی است، یا ناشی از غرض و عناد است! ولایت، یعنی حکومتی که در آن در عین وجود اقتدار، در عین وجود عزّت یک حاکم و جزم و عزم و تصمیم قاطع یک حاکم، هیچ نشانهای از استبداد و خودخواهی و خود رأیی و زیادهطلبی و برای خودطلبی و اینها نیست. این، آن نشانهی اصلی برای این حکومت است. بدیهی است که در چنین حکومتی، عدالت باید زنده شود. هرچه که ما در امر عدالت، کوتاه بیاییم، ضعف ما در این خصوصیات است. اینکه من بارها میگویم تا رسیدن به نقطهی مطلوبِ حکومت اسلامی، فاصله داریم اگرچه با حکومتهای مادّی هم خیلی فاصله داریم؛ اما تا آن نقطهی اصلی هم فاصلهی زیادی داریم بهخاطر این است. هرچه و هرجا که در امر عدالت، در امر محو شدن و هضم شدن در ارادهی الهی و احکام الهی، کوتاه بیاییم، ناشی از ضعفهای شخصی ماست، و الّا حکم اسلامی و ولایت اسلامی این است.1378/01/16 لینک ثابت اگر ولایت اسلامی باشد، زندگی زیر سایهی امیرالمؤمنین، برای همه حاصل خواهد شد - برای مؤمن، برای فاسق و برای كافر - حتی كفّار هم در آن، راحت زندگی میكنند. این طور نیست كه در آن، فقط آدمهای پرهیزكار، راحت باشند، غیر پرهیزكار هم از امنیت آن محیط، از مساوات، از عدالت و از آرامش معنوی در آن محیط، استفاده میكند. اگر حكومت الهی نشد، جامعه، جامعهی تبعیضآمیز است. تبعیض هم انواعی دارد. آنجایی كه زمامداران حكومت و قدرت، مردمانی باشند كه یا از كسی نترسند، یا اخلاقیّاتی نداشته باشند و در درون آنها ناظری از خدا نباشد، همین وضعی است كه امروز شما در دنیا ملاحظه میكنید! كشتن مسلمانان كوزو و به دنبال مسلمانان بوسنی و هرزگوین، با هدف نابود كردن نسل مسلمان از منطقهی اروپا! این كار انجام میگیرد! مسلمانان در اروپا صاحب مملكتی باشند، نمیشود. اگر بهعنوان یك انسان درجهی دو زندگی كنند، مانعی ندارد! اینها حقایقِ حوادث این روزگار است. این هدف كسانی است كه از همه طرف، دست بهدست هم دادند تا قضایای بوسنی راه افتاد و امروز قضایای كوزوو راه افتاده است! شما ملاحظه كنید، یوگسلاوی از یك طرف و متّحدین غربی - ناتو - از یك طرف، با هم جنگ دارند؛ اما نتیجه چیست؟ آیا یك مسلمان بهخاطر اینكه - ظاهراً - یوگسلاوی را مجازات میكنند، احساس آرامش كرد؟! ابداً! از روزی كه این حملات شروع شده است، شدّت عمل نسبت به مسلمانان بیشتر است! البته ارتباط خودشان با هم بر سر قضیهی حكومت و استبداد و قلدری - و اینكه یكی حتماً باید صربها را زیر بند و فرمان خود بیاورد - چیزهایی را ایجاب میكند؛ اما برای مسلمانان فرقی نمیكند. مسلمانان در بوسنی و هرزگوین هم چند سال مورد تجاوز قرار گرفتند، كتك خوردند، كشته و در گورهای دستجمعی دفن شدند؛ به قصد اینكه آنها را متفرّق و متلاشی كنند! آخرِ سر آمدند و با شكل بهكلّی نامطلوبی، صلح را برقرار كردند. البته وقتی دیدند چارهای نیست، اقدام كردند؛ زیرا مسلمانان بوسنی، انصافاً ایستادگی كردند. اگر چارهای بود، آنقدر ادامه پیدا میكرد تا یك نفر از آن جمعیتی كه در بوسنی و هرزگوین بودند، در آن منطقه باقی نماند! با اینكه خیلی از آنها هم از همان نژاد «اسلاو» و جزو همان جمعیتند؛ منتها دینشان فرق میكند! اینجاهم همین است؛ تا راندن مسلمانان و نابود كردن اسلام و اجتماع و تجمّع اسلامی ادامه میدهند! چرا؟ بهخاطر اینكه وجود مسلمانان را در اینجا برخلاف اهداف خود خواهانه و مستبدانهی خودشان میدانند. حالا اسمش دمكراسی است، باشد؛ اسم كه چیزی را عوض نمیكند! همهی این آقایانی كه در آنجا هستند، حاكمان دمكراتیك و حكومتهای دمكراسی هستند! آیا این دمكراسی است؟! معنای دمكراسی، این است؟! آیا بشریت برای این مقاصد، باید تحمّل این همه مشكلات را بكند؟! اگر واقعاً دمكراسی این است، پس استبداد و دمكراسی فرقی با هم ندارد! كشورهای دمكرات دنیا و كسانی كه با حكومتهای بهاصطلاح دمكراسی بر سرِ كارند، در برخورد با جماعاتی كه با آنها همفكر نیستند - یا به دلیلی وجود آنها را برای خودشان مفید نمیدانند، یا مضر میدانند - حق داشته باشند با شدیدترین ابزارها رفتار كنند! پس اگر بشریت، دمكراسی غربی را رد كند، نفی و انكار كند و از آن اظهار برائت نماید، حق دارد. ولایت اسلامی اینگونه نیست. ولایت اسلامی اینطور است كه وقتی مخالفین در حكومت امیرالمؤمنین، خلخال از پای زن یهودی بیرون میآورند، امامِ آن جمعیت و حاكمِ حكیم میگوید: اگر مسلمانی از این امر بمیرد - از غصّهی اینكه در حكومت او خلخال از پای یك زن یهودی درآوردهاند - حق دارد! مثل امیرالمؤمنین كه مبالغه نمیكند؛ میگوید اگر از این غصّه، انسان بمیرد، حق دارد. این، حكومت و ولایت اسلامی است.1378/01/16
بیانات در دیدار کارگزاران نظام
لینک ثابت
حکومت الهی, مسلمانان در اروپا, مسلمانان بوسنی و هرزگوین, بوسنی و هرزگوین, مسلمانان بوسنی و هرزگوین, مسلمانان کوزو, ظلم به مسلمانان در اروپا, دموکراسی غربی, حقوق مسلمانان در غرب, حقوق بشر در غرب, حقوق مسلمانان در غرب, تاریخ دوران بعد از فروپاشی شوروی و سلطه آمریکا روایت تاریخی آن عاملی كه در اسلام ضامن اجرای احكام است، حكومت اسلامی و حاكمیت احكام قرآن است.1378/01/16 لینک ثابت ولایت، یعنی حكومتی كه در آن در عین وجود اقتدار، در عین وجود عزت یك حاكم و جزم و عزم و تصمیم قاطع یك حاكم، هیچ نشانهای از استبداد و خودخواهی و خود رایی و زیادهطلبی و برای خود طلبی و اینها نیست.1378/01/16 لینک ثابت بنده هم این عید شریف و بزرگ را به همه مسلمانان عالم، بخصوص به شیعیان - که معروف به پیروی از اهل بیت و امیرالمؤمنین علیهمالسّلام در میان همه مسلمینند - و به ملت بزرگ ایران و به شما حضّار عزیز و مسؤولین محترم، صمیمانه تبریک عرض میکنم. غدیر در آثار اسلامی ما به «عیداللَّهالاکبر»، «یوم العهد المعهود» و «یوم المیثاق المأخوذ» تعبیر شده است. این تعبیرات که نشان دهنده تأکید و اهتمامی خاص به این روز شریف است، خصوصیتش در مسأله ولایت است. آن عاملی که در اسلام ضامن اجرای احکام است، حکومت اسلامی و حاکمیت احکام قرآن است، والّا اگر آحاد مردم، ایمان و عقیده و عمل شخصی داشته باشند، لیکن حاکمیت - چه در مرحله قانونگذاری و چه در مرحله اجرا - در دست دیگران باشد، تحقّق اسلام در آن جامعه، به انصاف آن دیگران بستگی دارد. اگر آنها افراد بیانصافی بودند، مسلمانان همان وضعی را پیدا میکنند که شما امروز در کوزوو، دیروز در بوسنی و هرزگوین، دیروز و امروز در فلسطین و در جاهای دیگر شاهدش بودهاید و هستید - ما هم در ایرانِ مسلمانِ عریق و عمیق خودمان، سالهای متمادی همین را مشاهده میکردیم - اما چنانچه حکّام، قدری با انصاف باشند، اجازه خواهند داد که این مسلمانان به قدر دایره خانه خودشان - یا حدّاکثر ارتباطات محلّهای - چیزهایی از اسلام را رعایت کنند؛ ولی اسلام نخواهد بود! «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذناللَّه»؛ مسأله حکومت، اساس قضایای همه پیغمبران بوده است. حال بعضی کسان دوست دارند که حرفهای موهوم و رد شده و غلط را در قالبهای علیالظّاهر نو بیان کنند! آنها میگویند که اگر دین، حکومت پیدا کند، قداست خود را از دست میدهد! قداست یعنی چه؟ آیا قداست یعنی اینکه کسی یک چیز بیخاصیت، یک نام، یا یک حیثیّت اعتباری و بیحقیقت را به خود ببندد؟ این قداست خواهد شد!؟ قداستِ حقیقی این است که حقیقتی در میان مردم، بر زندگی و بر روابط مردم، بر امور دنیا و آخرت مردم، اثر خوب بگذارد و زندگی را اصلاح کند. این، دین است؛ اگر دینی توانست این کار را بکند، قداست متعلّق به آن است. حال به فرض، زید و عمروی که در موضع حکومت در این دین قرار گرفتهاند، بهوسیله عدّهای مورد تهمت، اهانت و دشنام هم قرار بگیرند؛ مانعی ندارد. افراد، انسانها، من و هزاران هزار امثال من، فدای بقای دین؛ چه اهمیتی دارد!؟ دین باید اجرا شود، دین باید تحقّق پیدا کند و این در غدیر، رسماً و بهعنوان یک حقیقت قانونی در اسلام، مشخص شد. البته از اوّلِ هجرت، پیغمبر اکرم صلیاللَّهعلیه و آله و سلّم حاکم بود؛ اما خیلیها امید بسته بودند که وقتی این شخص که آورنده اسلام است و این رشتهای که افراد و دلها را به هم متّصل کرده است، از میان مردم خارج شد، چیزی باقی نمانَد! با نصب ولی، با نصب حاکم و تعیین کسی که میتوانست رشته این کار شود، جلوِ این پندار در عالم قانونگذاری گرفته شد. اساس قضیه هم این است که قانونی وجود داشته باشد؛ لذا فرمود: «الیوم یَئس الّذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم»؛ از امروز به بعد که ولایت، معیّن و تکلیف حکومت و سرپرستی و اداره و زمامداری کشور، معلوم شد، دیگر از دشمن خارجی نترسید. «واخشونی»؛ حالا از من بترسید. ترس از خدا یعنی چه؟ یعنی حالا مواظب خودتان، مواظب دل و جان و عمل خودتان، مواظب تقوای خودتان و ثبات و استقامتی که از هر انسانی در این راه، متوقّع است، باشید. «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی»؛ روز غدیر، چنین روزی است. هرچند که از این قانون در تحقّق خارجی خود در عالم اسلام، تخلّف شد؛ ولی قانون ماند و تکلیف مشخّص گردید. این مهمّ است. ممکن است جمعی یا جماعتی، مدّتی یا مدّتهایی به آیه قرآن هم عمل نکنند، اما فرق میکند با این که آیه قرآن، نازل نشده باشد. نازل و مسجّل شد و جای پایی ماند برای این که یک روز، قومی به آن عمل کنند. «فسوف یأتی اللَّه بقوم یحبّهم و یحبّونه». نمیشود گفت که این آیه در طول تاریخ اسلام، هیچ وقت تحقّق پیدا نکرده است. چرا؛ در دورانهایی تحقّق پیدا کرده است و بهوسیله بندگانی حاکمیت حقّ و ولایت الهی به وجود آمده است؛ اما ما سرافرازیم و از خدای متعال متشکریم که این امر در زمان ما بهوسیله یکی از صالحترین بندگانش، صورت تحقّق گرفت؛ یعنی ولایت، محقّق شد. ولایت، یعنی حکومت الهی که هیچ اثری از خودپرستی، سلطنت و اقتدار خودخواهانه در آن وجود ندارد. اگر وجود پیدا کرد، ولایت نیست. فرق بین حکومت و ضمانتهای الهی با غیر الهی، این است که در ضمانتهای الهی، ضمانت درونی است. اگر کسی که متصدّی مقامی است، شرایط آن را نداشت، بهخودی خود این پیوند از او خلع میشود. این امرِ خیلی مهمّی است. بنای ولایت الهی، بر هضم شدن در امر و نهی پروردگار است؛ درست نقطه مقابل سلاطین مادّی و حکومتهای بشری.1378/01/16 لینک ثابت آن عاملی که در اسلام ضامن اجرای احکام است، حکومت اسلامی و حاکمیت احکام قرآن است، والّا اگر آحاد مردم، ایمان و عقیده و عمل شخصی داشته باشند، لیکن حاکمیت - چه در مرحله قانونگذاری و چه در مرحله اجرا - در دست دیگران باشد، تحقّق اسلام در آن جامعه، به انصاف آن دیگران بستگی دارد. اگر آنها افراد بیانصافی بودند، مسلمانان همان وضعی را پیدا میکنند که شما امروز در کوزوو، دیروز در بوسنی و هرزگوین، دیروز و امروز در فلسطین و در جاهای دیگر شاهدش بودهاید و هستید - ما هم در ایرانِ مسلمانِ عریق و عمیق خودمان، سالهای متمادی همین را مشاهده میکردیم - اما چنانچه حکّام، قدری با انصاف باشند، اجازه خواهند داد که این مسلمانان به قدر دایره خانه خودشان - یا حدّاکثر ارتباطات محلّهای - چیزهایی از اسلام را رعایت کنند؛ ولی اسلام نخواهد بود!1378/01/16 لینک ثابت آن عاملی که در اسلام ضامن اجرای احکام است، حکومت اسلامی و حاکمیت احکام قرآن است.1378/01/16 لینک ثابت معنای ولایت در اصطلاح و استعمال اسلامی، این است؛ یعنی حکومتی که در آن، اقتدارِ حاکمیت هست، ولی خودخواهىِ سلطنت نیست، جزم و عزم قاطع هست - که «فاذا عزمت فتوکل علیالله» - اما استبداد به رأی نیست. کسانی که با حکومت و با ولایت اسلامی، دشمنی میکنند، از این چیزها میترسند؛ با اسلامش بدند! اسم ولایت را حمل کردن بر مفاهیمی که یا ناشی از بیاطّلاعی و بیسوادی و کج فهمی است، یا ناشی از غرض و عناد است! ولایت، یعنی حکومتی که در آن در عین وجود اقتدار، در عین وجود عزّت یک حاکم و جزم و عزم و تصمیم قاطع یک حاکم، هیچ نشانهای از استبداد و خودخواهی و خود رأیی و زیادهطلبی و برای خود طلبی و اینها نیست.1378/01/16 لینک ثابت اگر ولایت اسلامی باشد، زندگی زیر سایه امیرالمؤمنین، برای همه حاصل خواهد شد - برای مؤمن، برای فاسق و برای کافر - حتی کفّار هم در آن، راحت زندگی میکنند. این طور نیست که در آن، فقط آدمهای پرهیزکار، راحت باشند، غیر پرهیزکار هم از امنیت آن محیط، از مساوات، از عدالت و از آرامش معنوی در آن محیط، استفاده میکند. اگر حکومت الهی نشد، جامعه، جامعه تبعیضآمیز است.1378/01/16 لینک ثابت «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» ؛ روز غدیر، چنین روزی است. هرچند که از این قانون در تحقّق خارجی خود در عالم اسلام، تخلّف شد؛ ولی قانون ماند و تکلیف مشخّص گردید. این مهمّ است. ممکن است جمعی یا جماعتی، مدّتی یا مدّتهایی به آیه قرآن هم عمل نکنند، اما فرق میکند با این که آیه قرآن، نازل نشده باشد. نازل و مسجّل شد و جای پایی ماند برای این که یک روز، قومی به آن عمل کنند. «فسوف یأتی اللَّه بقوم یحبّهم و یحبّونه »نمیشود گفت که این آیه در طول تاریخ اسلام، هیچ وقت تحقّق پیدا نکرده است. چرا؛ در دورانهایی تحقّق پیدا کرده است و بهوسیله بندگانی حاکمیت حقّ و ولایت الهی به وجود آمده است؛ اما ما سرافرازیم و از خدای متعال متشکریم که این امر در زمان ما بهوسیله یکی از صالحترین بندگانش، صورت تحقّق گرفت؛ یعنی ولایت، محقّق شد. ولایت، یعنی حکومت الهی که هیچ اثری از خودپرستی، سلطنت و اقتدار خودخواهانه در آن وجود ندارد. اگر وجود پیدا کرد، ولایت نیست. فرق بین حکومت و ضمانتهای الهی با غیر الهی، این است که در ضمانتهای الهی، ضمانت درونی است. اگر کسی که متصدّی مقامی است، شرایط آن را نداشت، بهخودی خود این پیوند از او خلع میشود. این امرِ خیلی مهمّی است. بنای ولایت الهی، بر هضم شدن در امر و نهی پروردگار است؛ درست نقطه مقابل سلاطین مادّی و حکومتهای بشری.1378/01/16 لینک ثابت |