newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
درخشش امام علی(علیه‌السلام) در بهشت همانند درخشش ستاره صبح برای مردم دنیا

امیرالمؤمنین(علیه‌الصّلاةوالسّلام) از مقیاسهای ما خارج است. او را با ذرع و پیمانه‌یی که برای سنجیدن انسانها و فضیلتها و محسّنات و زیباییها در اختیار ماست، نمی‌شود سنجید و اندازه گرفت؛ او بالاتر از این حرفهاست. آنچه که ما می‌بینیم، درخشش آن بزرگوار است که به چشم هر انسانی - حتّی دشمنان و مخالفان - می‌آید؛ چه برسد به دوستداران و یا شیعیان؛ همچنان که از روات اهل سنت روایت شده که رسول خدا(صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم) فرمود: «علی‌بن‌ابی‌طالب یزهر فی‌الجنّة ککوکب الصّبح لاهل الدّنیا»؛(1) درخشش امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در بهشت، مثل درخشش ستاره‌ی صبح برای مردم دنیاست؛ نور را می‌بینند، درخشش را می‌بینند؛ اما ابعاد و جزییات را نمی‌توانند درک کنند و ببینند.1370/10/29

1 )
العمده،ابن بطریق ص 363ح707؛
المناقب آل علی ابی طالب،ابن شهر آشوب ج3ص238 ؛ 
بحار الانوار،مجلسی،ج39ص228 ؛

إن عليا ع يزهر فی الجنة ككوكب الصبح لأهل الدنيا».
ترجمه:
براستی كه علی (ع) در بهشت بسان صبح برای اهل دنیا روشن و تابان می شود.
لینک ثابت
حضرت علی (علیه‌السلام)

درخشش امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در بهشت، مثل درخشش ستاره‌ی صبح برای مردم دنیاست؛ نور را می‌بینند، درخشش را می‌بینند؛ اما ابعاد و جزییات را نمی‌توانند درک کنند و ببینند.1370/10/29
لینک ثابت
سبقت امیر المؤمنین(علیه‌السلام) در اسلام

آن وقتی که می‌خواست ایمان بیاورد - که اول مؤمن به نبیّ‌اکرم، امیرالمؤمنین بود(1) - همه‌ی کسانی که در آن جامعه بودند؛ به این حقیقت کافر بودند؛ اما او به کفر و انکار و عناد آنها اعتنایی نکرد. در واقعه‌ی «یوم‌الدار»، پیامبر بزرگوار بزرگان عرب را در مکه جمع کردند و اسلام را بر آنها عرضه کردند و فرمودند که هر کس امروز اول نفر ایمان را بپذیرد، او وصی و امیر پس از من خواهد بود. این معنا را بر دیگران عرضه کردند و هیچ‌کس از کفار و قریشیانی که بودند، حاضر نشد این دعوت را قبول کند؛ ولی امیرالمؤمنین که کودکی سیزده ساله بود، بلند شد و قبول کرد و رسول اکرم هم از او قبول فرمودند - هم ایمانش را، هم نفر دوم شدنش را - که کفار برگشتند به صورت استهزاء به ابی‌طالب گفتند که پسرت را بر تو امیر کرد! این اولین قدم بود.1370/10/29

1 ) خطبه 37 : از سخنان آن حضرت است كه خطبه گونه ايراد شده در ذكر فضائل خود
فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا وَ تَطَلَّعْتُ حِينَ تَقَبَّعُوا وَ نَطَقْتُ حِينَ تَعْتَعُوا ، وَ مَضَيْتُ بِنُورِ اللَّهِ حِينَ وَقَفُوا ، وَ كُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً ، وَ أَعْلَاهُمْ فَوْتاً ، فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا ، وَ اسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِهَا ، كَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّكُهُ الْقَوَاصِفُ ، وَ لَا تُزِيلُهُ الْعَوَاصِفُ ، لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِيَّ مَهْمَزٌ ، وَ لَا لِقَائِلٍ فِيَّ مَغْمَزٌ ، الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ ، وَ الْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ ، رَضِينَا عَنِ اللَّهِ قَضَاءَهُ ، وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ ، أَ تَرَانِي أَكْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) ، وَ اللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ ، فَلَا أَكُونُ أَوَّلَ مَنْ كَذَبَ عَلَيْهِ ، فَنَظَرْتُ فِي أَمْرِي فَإِذَا طَاعَتِي قَدْ سَبَقَتْ بَيْعَتِي ، وَ إِذَا الْمِيثَاقُ فِي عُنُقِي لِغَيْرِي .
ترجمه:
به وظيفه قيام كردم به وقتى كه ديگران ناتوان شدند، خود را آشكار نمودم آن زمان كه ديگران سر در گريبان بودند، سخن گفتم هنگامى كه آنان واماندند، و به نور خدا راه پيمودم وقتى كه آنان دچار توقف شدند. در آن زمان صدايم از همه پايين‏تر بود، ولى در پيشى گرفتن به خير از همه برتر بودم. با عنان فضائل پرواز كردم، و جايزه مسابقه را بردم، همانند كوهى كه باد شكننده آن را نجنباند، و طوفان آن را از جا نكند. كسى نتوانسته از من عيب بگيرد، يا زبان به بد گوئيم باز كند. ضعيف در نزدم عزيز است تا حقّش را از ظالم بگيرم، و قوى نزدم ناتوان است تا حق مظلوم را از وى بستانم. ما به قضاء الهى راضى، و تسليم امر او هستيم. آيا مرا مى‏بينى كه به رسول خدا- كه درود خدا بر او و آلش باد- دروغ بندم به خدا اول كسى هستم كه او را باور كردم، و اول كسى نخواهم بود كه بر او دروغ بندم. در مسأله خلافت خود فكر كردم ديدم وجوب اطاعت از رسول (كه مرا به مدارا امر كرده بود) بر عهده من است، بيعت كردم و بر اساس پيمان خود با نبى اسلام عمل كردم
لینک ثابت
علی(ع) اولین ایمان آورنده به پیامبر(ص) در واقعه یوم‌الدار

امیرالمؤمنین(علیه‌الصّلاةوالسّلام)، از اول زندگی تا آخر عمر، به خدای متعال فکر کرد و راه خدا را - ولو مورد مخالفت همه‌ی انسانها هم بود - بر راه غیر خدا و ضد خدا انتخاب کرد. امیرالمؤمنین از قبیل این صفت، دهها خصلت برجسته دارد؛ این یکی از آنهاست.
آن وقتی که می‌خواست ایمان بیاورد - که اول مؤمن به نبیّ‌اکرم، امیرالمؤمنین بود - همه‌ی کسانی که در آن جامعه بودند؛ به این حقیقت کافر بودند؛ اما او به کفر و انکار و عناد آنها اعتنایی نکرد.
در واقعه‌ی «یوم‌الدار»، پیامبر بزرگوار بزرگان عرب را در مکه جمع کردند و اسلام را بر آنها عرضه کردند و فرمودند که هر کس امروز اول نفر ایمان را بپذیرد، او وصی و امیر پس از من خواهد بود. این معنا را بر دیگران عرضه کردند و هیچ‌کس از کفار و قریشیانی که بودند، حاضر نشد این دعوت را قبول کند؛ ولی امیرالمؤمنین که کودکی سیزده ساله بود، بلند شد و قبول کرد و رسول اکرم هم از او قبول فرمودند - هم ایمانش را، هم نفر دوم شدنش را - که کفار برگشتند به صورت استهزاء به ابی‌طالب گفتند که پسرت را بر تو امیر کرد! این اولین قدم بود.در تمام دوران مکه، یک لحظه رعایت و ملاحظه‌ی خشونتها و عصبیتها و مخالفتها و دشمنیها را نکرد و از حق دفاع نمود. در تمام دوران مدینه، هر جا که خطر بود، علی‌بن‌ابی‌طالب آن‌جا بود و هیچ چیز را ملاحظه نکرد. در قضیه‌ی خندق، آن وقتی که همه سرها را به زیر انداختند، او بلند شد و شجاعانه داوطلب شد؛ یعنی برای وجود خود، هیچ حیثیتی جز حیثیت دفاع از اسلام و دفاع از حق قائل نبود؛ برای او همین یک کار بود که از حق دفاع کند.1370/10/29

لینک ثابت
حضرت علی (علیه‌السلام), قاطعیت امیر المومنین(علیه السلام), الگو بودن امیرالمومنین (علیه‌السلام)

مثل علی‌بن‌ابی‌طالب، از كثرت دشمن نباید هراس داشت.1370/10/29
لینک ثابت
نقش زنان در دفاع مقدس

انسان قوای معین و عمر محدودی دارد؛ باید اینها را به عنوان سرمایه‌یی در اختیار حق قرار بدهد. این است سلوک یک مؤمنِ به علی(علیه‌السّلام). این است که اگر چنین شخصی در بشر - ولو در جمع کوچکی از بشر - به وجود بیاید، خواهد توانست دنیا را از ظلم و جور خالی کند. ما انسانهای چسبیده‌ی به غذا و خوراک و راحتی و عشرت و زندگی و خانه و جاه و جلال و مقام و قدرت و سایر دلبستگیها و سرگرمیهای بشر در دنیا، نمیتوانیم از میان این حصارها خودمان را خارج کنیم و آن‌گونه در آن راه حرکت کنیم؛ و نتیجه در دنیا این میشود که مشاهده میکنید.
 اگر از این روحیه، درخششی در یک انسان به وجود بیاید، همان خواهد شد که شما در جبهه‌های جنگ دیدید؛ در شهدا دیدید؛ در رزمندگان شجاع ما دیدید؛ در آزادگان ما در زندانها دیدید؛ در جانبازان صبور ما دیدید؛ در خانواده‌ها و پدران و مادران دیدید؛ در طول انقلاب و دوران جنگ تا امروز، در این ملت دیدید و مشاهده کردید که چه هنگامه‌یی در دنیا به وجود آورد. این، یک چیز ناقص و کوچک بود؛ قطره‌یی بود از آنچه که دریای آن در روح بزرگ امیرالمؤمنین وجود داشت.1370/10/29

لینک ثابت
سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام)

[امیرالمومنین (ع)] در تصمیم‌گیریها و در عمل خویش، ملاحظه‌ی خود را، ملاحظه‌ی من را، ملاحظه راحتی و ملاحظه‌ی خواستهای نفسانی را اصلاً مداخله نداد. بعد از رحلت خاتم‌الانبیاء هم همین‌طور بود. در آن دوران بیست‌وپنج سال، آن‌طوری که مصلحت امت اسلام اقتضاء و ایجاب میکرد، عمل کرد؛ از مصلحت تخطی نکرد و منیت نشان نداد. بعد از آن‌که امیرالمؤمنین به خلافت رسید، آن کسانی که حق را با خودشان میدانستند و در سر سودای خلافت داشتند، دیدید که چه کردند؟ دیدید که چه جنگها و خونریزیهایی به راه انداختند؟ علی در آن بیست‌وپنج سال از این کارها نکرد؛ با این‌که خود را حق میدانست. این، کلمات و زندگی امیرالمؤمنین است. او حقی را برای خود قائل بود؛ اما مصلحت بزرگ اسلام را در این میدید که سکوت کند، تسلیم باشد و با جریان معمول جامعه پیش برود. آن وقتی هم که به خلافت رسید، باز دوستان نزدیک، دوستان دور و دشمنان ظاهرساز او را نصیحت کردند که عجله نکن، فلانی را عزل نکن، فلانی را نصب نکن، این حرف را نزن، این تقسیمِ این‌گونه را انجام نده، این پول و این مستمری را قطع نکن. آن بزرگوار، به همه‌ی اینها با چشم بیاعتنایی نگریست؛ آنچه را که حق میدانست، عمل کرد؛ این یک صفت از صفات امیرالمؤمنین است.1370/10/29
لینک ثابت
سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام)

امیرالمؤمنین(ع) در تمام دوران مکه، یک لحظه رعایت و ملاحظه‌ی خشونتها و عصبیتها و مخالفتها و دشمنیها را نکرد و از حق دفاع نمود. در تمام دوران مدینه، هر جا که خطر بود، علی بن ‌ابی طالب آن‌جا بود و هیچ چیز را ملاحظه نکرد.1370/10/29
لینک ثابت
سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام)

اول مؤمن به نبىّ‌اکرم، امیرالمؤمنین بود... همه‌ی کسانی که در آن جامعه بودند؛ به این حقیقت کافر بودند؛ اما او به کفر و انکار و عناد آنها اعتنایی نکرد. در واقعه‌ی «یوم‌الدار»، پیامبر بزرگوار بزرگان عرب را در مکه جمع کردند و اسلام را بر آنها عرضه کردند و فرمودند که هر کس امروز اول نفر ایمان را بپذیرد، او وصی و امیر پس از من خواهد بود. این معنا را بر دیگران عرضه کردند و هیچ‌کس از کفار و قریشیانی که بودند، حاضر نشد این دعوت را قبول کند؛ ولی امیرالمؤمنین که کودکی سیزده ساله بود، بلند شد و قبول کرد و رسول اکرم هم از او قبول فرمودند - هم ایمانش را، هم نفر دوم شدنش را - که کفار برگشتند به صورت استهزاء به ابی‌طالب گفتند که پسرت را بر تو امیر کرد! این اولین قدم بود.
در تمام دوران مکه، یک لحظه رعایت و ملاحظه‌ی خشونتها و عصبیتها و مخالفتها و دشمنیها را نکرد و از حق دفاع نمود. در تمام دوران مدینه، هر جا که خطر بود، علی بن ‌ابی طالب آن‌جا بود و هیچ چیز را ملاحظه نکرد. در قضیه‌ی خندق، آن وقتی که همه سرها را به زیر انداختند، او بلند شد و شجاعانه داوطلب شد؛ یعنی برای وجود خود، هیچ حیثیتی جز حیثیت دفاع از اسلام و دفاع از حق قائل نبود؛ برای او همین یک کار بود که از حق دفاع کند...
او در تصمیم‌گیریها و در عمل خویش، ملاحظه‌ی خود را، ملاحظه‌ی من را، ملاحظه راحتی و ملاحظه‌ی خواستهای نفسانی را اصلاً مداخله نداد. بعد از رحلت خاتم‌الانبیاء هم همین‌طور بود. در آن دوران بیست‌وپنج سال، آن‌طوری که مصلحت امت اسلام اقتضاء و ایجاب میکرد، عمل کرد؛ از مصلحت تخطی نکرد و منیت نشان نداد. بعد از آن‌که امیرالمؤمنین به خلافت رسید، آن کسانی که حق را با خودشان میدانستند و در سر سودای خلافت داشتند، دیدید که چه کردند؟ دیدید که چه جنگها و خونریزیهایی به راه انداختند؟ علی در آن بیست‌وپنج سال از این کارها نکرد؛ با این‌که خود را حق میدانست. این، کلمات و زندگی امیرالمؤمنین است. او حقی را برای خود قائل بود؛ اما مصلحت بزرگ اسلام را در این میدید که سکوت کند، تسلیم باشد و با جریان معمول جامعه پیش برود. آن وقتی هم که به خلافت رسید، باز دوستان نزدیک، دوستان دور و دشمنان ظاهرساز او را نصیحت کردند که عجله نکن، فلانی را عزل نکن، فلانی را نصب نکن، این حرف را نزن، این تقسیمِ این‌گونه را انجام نده، این پول و این مستمری را قطع نکن. آن بزرگوار، به همه‌ی اینها با چشم بیاعتنایی نگریست؛ آنچه را که حق میدانست، عمل کرد.1370/10/29

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی