newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
بنا شدن دانشگاه بر پایه مبارزه با دین در زمان رضاخان

پایه و بنای دانشگاههای ما بر بیدینی بوده است. خشت دانشگاه کشور در زمان رضاخان نه فقط بر اساس بیدینی، بلکه براساس مخالفت و مبارزه‌ی با دین نهاده شده است. کسانی هم که اولین فعّالین، اساتید و مدیران این دانشگاهها محسوب میشوند، عناصر ضدّدین بودند. کسانی بودند که به دین هیچ اعتقادی نداشتند و فکر میکردند موضوعات دینی خرافات است. اصلاً پایه‌ی دانشگاه کشور ما این‌طور گذاشته شده است؛ درست مثل پایه‌ی روشنفکری کشور ما که بر ضدّیت با دین گذاشته شد. کسانی که از اوّل - از دوران قاجاریه - روشنفکری ایران را بنیانگذاری کردند - میرزا ملکم و امثال او - اساساً آدمهای ضدّدین بودند. نمیگوییم از کسی پول میگرفتند که با دین مبارزه کنند. ممکن است بعضیشان این‌طور بودند، لکن حکم کلّی نمیکنم که همه پول گرفته بودند تا با دین مبارزه کنند. تحصیلکرده‌های اروپا بودند؛ تحصیلکرده‌های روسیه‌ی تزاری آن روزگار هم بودند. اصلاً آنها برای دین اعتقادی قائل نبودند. میگفتند این حرفها چیست؟ آخوندی! آخوندها کیاند؟ چیاند؟ جز یک عدّه مزاحم، جز یک عدّه اذیت کن، جز یک عدّه بیسواد!؟ عقیده‌شان این بود. این دانشگاه پایه‌اش این‌طور گذاشته شد.1373/06/22
لینک ثابت
حجاب

تکان انقلاب؛ آن حرکت عظیمی که انقلاب در همه جا به‌وجود آورد، بسیاری از این تصوّرات را دور ریخت. البته قبل از انقلاب هم یک عدّه اساتیدِ متدین و مؤمن و خوب، در این دانشگاه - به خاطر این‌که در اقلیت بودند - بروز پیدا کردند. این معنا یادتان باشد؛ این نکته‌ی مهمی است: علّت این‌که قبل از انقلاب - مثلاً بیست سال قبل از انقلاب - چند استاد متدین در دانشگاه پیدا شدند و بروز و ظهور یافتند - یعنی تبرّز پیدا کردند - این بود که در اقلیت بودند. چون محیط، محیطِ بیدینی بود، چند نفر همدیگر را پیدا کردند، با هم اجتماع نمودند و اجتماعشان مایه‌ی تبرّزشان شد. والاّ این‌طور نبود که واقعاً یکایک اینها آدمهای برجسته، مبارز و این چنانی باشند. بعد هم که انقلاب آمد، حرکت عظیمی داد و یک فضای دینی را در محیط دانشگاه به‌وجود آورد؛ آن‌هم یک فضای دینىِ غیرعمیق و غیرماندگار، آن امرِ بیدینی در استخوان‌بندیاش بود. یعنی فضای دینی، درست به جسمش فرونرفته و نفوذ نکرده بود. از این روست که شما امروز، پانزده سال پس از پیروزی انقلاب، به دانشگاه که میروید، آن‌جا را محیط دین نمیبینید. پانزده سال که زمان زیادی نیست. آری؛ بیدینی، عرفِ حاکم نیست. مثل گذشته نیست که بیدینی عرف حاکم بود و اگر کسی میخواست بیدین نباشد، باید به‌گونه‌ای خودش را نجات میداد. پسری ریش داشته باشد؛ دختری حجاب داشته باشد؛ کسی نماز بخواند؛ سر کلاس با یک منکَر مقابله شود و ... اینها یک مجاهدت لازم داشت. امروز آن‌طور نیست. با این‌همه، حاکمیت دین هم - آن‌گونه که توقّع داریم - در دانشگاه وجود ندارد.1373/06/22
لینک ثابت
دانشجو

درگیریها و ارائه‌ی ناقصِ چیزی که ایمان دانشجو را نتواند به خود جلب کند، موجب شود که دانشجویان همان عقیده‌ای هم که قبلاً به روحانیت پیدا کرده بودند و به تبع آن، عقیده به دین را از دست بدهند1373/06/22
لینک ثابت
دانشجو

من به خاطر طول مدّتِ رابطه با قشر دانشجو و محیط دانشگاهها - چه در دوران گذشته و چه بعد از انقلاب - نگران بودم و آن‌طور تصوّر میکردم. امروز هم اگر بخواهیم وجود بابرکت آقایان در دانشگاهها، ان‌شاءاللَّه از همه جهت مبارک و برکاتش مسلّم و محقّق و ماندگار و مستمر باشد، راهش این است که هم در برخورد علمی و هم در برخورد اخلاقی با دانشجویان، نهایت احتیاط رعایت شود. اگر در محیط دانشجویی موضوعی مطرح میشود که اطّلاع چندانی از آن نداریم، هیچ مانعی ندارد بگوییم: این مسأله درست برایمان روشن نیست؛ باید به مطالعه بپردازیم تا مسأله را روشن کنیم. اتّخاذ این رویه، ایمان دانشجو را نسبت به ما زیاد خواهد کرد. فرض بفرمایید حادثه‌ای در دانشگاه پیش می‌آید که چند نفر دانشجو نسبت به آن حساسیت دارند. آنها دوروبرِ ما میآیند تا مطالبی را عنوان و القا کنند.1373/06/22
لینک ثابت
روحانیون (مخاطب)

‌[شما روحانیون] دو جنبه را باید [در دانشگاه ها] درنظر بگیرید. یکی جنبه‌ی علمی است. باید نفوذ علمی کنید و دانشجو اعتقاد ‌پیدا کند که آقا عالم است. راهش هم این است که هر چه را نمیدانیم - یعنی مجهول را - به صورت معلوم نبافیم. این، کار را ‌خراب میکند. اگر هر جای دیگر هم خراب نکند، در محیط دانشگاه خراب میکند. این تجربه‌ی بنده است... دومین جنبه هم، نفوذ ‌دینی است. یعنی عملاً باید معلوم کنید؛ به زبان نمیشود. این مورد هم از مواردی است که اثبات آن به زبان امکان ندارد. هر چه ‌بیشتر به زبان اصرار کنید، مثل کسی است که میخواهد حرف خودش را با قسم خوردن ثابت کند. هر چه بیشتر قسم بخورد، ‌اعتماد طرف کمتر میشود. هیچ‌وقت به زبان نگویید: آقا ما برای خدا کار میکنیم؛ آقا ما فلان. نه؛ این حرفها را کنار بگذارید. عملاً ‌نشان دهید که نیت، خالص و خدایی است. چگونه میتوان این کار را کرد؟ هر جا بینکم و بین‌اللَّه دیدید و تشخیص دادید که ‌صددرصد، مسأله خدایی نیست؛ بدون خجالت، بدون ملاحظه، بدون رودربایستی و بدون تأثّر از فشارِ طلبها و خواستها و توقّعات ‌زیادی، بگویید که در این مورد نمیتوانم نظر بدهم؛ نمیتوانم بگویم. اگر گفتند: آقا این کار را بکنید؛ آقا فلان. بگویید نمیتوانم. ‌نگویید: خطر دارد؛ این‌جا چه میشود. آن‌جا که به این نتیجه میرسید باید اقدام کنید، بگویید: من باید بگویم. بروید سراغ آن ‌تکلیف. شما روحانی هستید، اهل علم هستید، بدیهی است در موضوعی که برای یک عامی ممکن است اشتباه پیش بیاید، برای ‌اهل علم پیش نمی‌آید؛ یعنی غالباً پیش نمی‌آید. موضوع را با دقّت و با توجّه و درست بشناسید و براساس آن عمل فرمایید‌.‌1373/06/22
لینک ثابت
روحانیون (مخاطب)

اگر این دو جنبه [نفوذ علمی و نفوذ دینی] رعایت شود، دانشگاه در دست شما [روحانیون] خواهد بود. البتّه یکی از شرایطش هم ‌این است که کارتان تشریفات چندانی نداشته باشد. تشریفاتِ شخصی که معلوم است ندارید. منظور این است که آن تشریفات ‌اداری را هم نداشته باشید و کارتان چندان شکل اداری پیدا نکند. عنوان، این باشد: «روحانىِ اعزامی به دانشگاه». از همان عنوان، ‌معلوم شود که این، کسی است که هجرت کرده و به دانشگاه اعزام شده است. بعد هم، در مقام تشریفات اگر مطرح شود که اوّل ‌اسم رئیس دانشگاه را بیاوریم یا اسم این آقا را؛ در فلان جا که دعوت میکنیم، صندلی ایشان را کجا بگذاریم و صندلی او را کجا؛ ‌اگر این حرفها پیش آمد، شما به سطح مأمور آن‌چنانی تنزّل خواهید کرد. بالاخره یک مأمور، گاهی خوب عمل میکند، گاهی از او ‌راضیاند و گاهی راضی نیستند! در این صورت، دیگر مسأله از جنبه‌ی روحانیت خارج میشود. این، جنبه‌ای است که ضرر دارد. باید ‌جنبه‌ی روحانیتِ قوی با همان دو خصوصیتی که عرض کردیم وجود داشته باشد.‌1373/06/22
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی