روایت تسخیر لانه جاسوسی آمریکا
چند ساعت در «ایستگاه خیابان روزوِلت»
از مهمترین نقاط قوت کتاب ایستگاه روزوِلت، استفاده از مدارک مستند خارجی و داخلی است که برای اولینبار در این کتاب رونمایی میشوند؛ اسنادی از وزارت امور خارجه آمریکا، وزارت دفاع آمریکا، نخست وزیری بریتانیا و وزارت امور خارجه آن و حتی اسناد دولتی کانادا، استرالیا و کشورهای مشترکالمنافع؛ مستنداتی که پیش از این دیده و شناخته نشدهاند
حنان سالمی
اسمش گیراست. نمیتوانی در قفسههای کتابفروشی و حتی بین هزار کتاب ببینیاش و کنجکاو نشوی و بیتفاوت رد شوی. دستهایت ناخودآگاه دراز میشود برای برداشتن کتاب ««ایستگاه خیابان روزوِلت»» و ورق زدنش. میخواهی ببینی حرف حساب نویسندهاش چیست؟ میخواهی از این ایستگاه با آن اسم عجیب و غریب و البته آمریکاییاش سر در بیاوری. و وقتی صفحههای اولش را خواندی، تا به خودت میآیی میبینی چند ساعت است که در ««ایستگاه خیابان روزوِلت»» ایستادهای اما حواست نیست!
کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت»، سوژهای تاریخی و سیاسی دارد؛ مسئلهای که پرداختن به آن میتوانست خیلی خشک و اتو کشیده و کاملاً جدی رقم بخورد اما قلم نویسندهاش آقای محمد محبوبی، ما را با روایتی از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در تهران مواجه میکند که در عین مستند بودن اما شیرین و دلچسب و پرجاذبه و صد البته خواندنی است.
برخلاف خیلی از کتابهای تاریخی و سیاسی که به دلیل حجم بالای مطالب مستند و آمارها و حالت تدوین و نوشتار جدی، مخاطبِ کمحوصله عصر تکنولوژی را دلزده میکنند و صرفاً یک قشر از مخاطبهای خاص خودشان را دارند و نگه میدارند اما در این کتاب، روایت و داستان این اتفاق تاریخی، با قلم نویسندهای پیش میرود که با مهارت ویژهای از مخاطب عام و خاص شناسی، توانسته چشم و فکر خوانندهاش را تا آخرین صفحه کتاب با خودش همراه کند.
کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت»، سوژهای تاریخی و سیاسی دارد؛ مسئلهای که پرداختن به آن میتوانست خیلی خشک و اتو کشیده و کاملاً جدی رقم بخورد اما قلم نویسندهاش آقای محمد محبوبی، ما را با روایتی از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در تهران مواجه میکند که در عین مستند بودن اما شیرین و دلچسب و پرجاذبه و صد البته خواندنی است.
برخلاف خیلی از کتابهای تاریخی و سیاسی که به دلیل حجم بالای مطالب مستند و آمارها و حالت تدوین و نوشتار جدی، مخاطبِ کمحوصله عصر تکنولوژی را دلزده میکنند و صرفاً یک قشر از مخاطبهای خاص خودشان را دارند و نگه میدارند اما در این کتاب، روایت و داستان این اتفاق تاریخی، با قلم نویسندهای پیش میرود که با مهارت ویژهای از مخاطب عام و خاص شناسی، توانسته چشم و فکر خوانندهاش را تا آخرین صفحه کتاب با خودش همراه کند.
از مهمترین نقاط قوت کتاب ایستگاه روزوِلت، استفاده از مدارک مستند خارجی و داخلی است که برای اولینبار در این کتاب رونمایی میشوند؛ اسنادی از وزارت امور خارجه آمریکا، وزارت دفاع آمریکا، نخست وزیری بریتانیا و وزارت امور خارجه آن و حتی اسناد دولتی کانادا، استرالیا و کشورهای مشترکالمنافع؛ مستنداتی که پیش از این دیده و شناخته نشدهاند اما در این کتاب، ابعاد جدیدی از اتفاق پرشور تسخیر لانه جاسوسی را برای مخاطب، ضمن شرح دادن آن، بیان و منتقل میکند؛ تا جایی که شما در حین مطالعه کتاب ایستگاه روزوِلت با خودتان میگویید «که اینطور!» «به این سادگیها هم که فکر میکردم نبود.»
ماجرای «ایستگاه خیابان روزوِلت» یک وقفه جذاب از اتفاقی است که مسیر حرکت سیاسی کشور را متفاوت کرد. روایتی که برای اولین بار و با خطی روایی و داستانی، ما را به روزگاری میبَرَد که حرفهای زیادی برای گفتن با ما دارد. روایتی از یک ماجرای پشت پرده که در مقدمه کتاب، اینطور برای معرفیاش نوشتهاند: «نام کتاب، «ایستگاه خیابان روزوِلت»، گویای آن است که نمایندگی سیاسی آمریکا در تهران که در امتداد خیابان شهید مفتح (روزوِلت سابق) قرار داشت، بیش از آنکه یک سفارتخانه با مأوریتهای دیپلماتیک باشد، ایستگاه سازمان سیآیای با مأموریتهای اطلاعاتی و عملیاتی بود.»
مهم نیست در کجا و مشغول به چه فعالیتی هستید. حتی به این فکر نکنید که سلیقه فرهنگیتان چیست و معمولاً چه کتابهایی میخوانید. چون کتاب ایستگاه روزوِلت همان ایستگاهی است که هر ایرانی وطنپرستی باید چند ساعتی در آن بایستد و صفحاتش را ورق بزند و با تاریخی رو در رو شود که دانستن و زندگی کردنش حق اوست. این کتاب، برای تمام ایران نوشته شده. کتابی که به همه ما یادآوری میکند دشمن هر اندازه هم که صورتش را بزک کند همچنان دشمن است و این ماییم که باید دستهای پشت پردهاش را بشناسیم و آنها را رو کنیم، حتی اگر سفارتخانهای رسمی و قانونی در خیابانی به نام روزوِلت باشد.
ماجرای «ایستگاه خیابان روزوِلت» یک وقفه جذاب از اتفاقی است که مسیر حرکت سیاسی کشور را متفاوت کرد. روایتی که برای اولین بار و با خطی روایی و داستانی، ما را به روزگاری میبَرَد که حرفهای زیادی برای گفتن با ما دارد. روایتی از یک ماجرای پشت پرده که در مقدمه کتاب، اینطور برای معرفیاش نوشتهاند: «نام کتاب، «ایستگاه خیابان روزوِلت»، گویای آن است که نمایندگی سیاسی آمریکا در تهران که در امتداد خیابان شهید مفتح (روزوِلت سابق) قرار داشت، بیش از آنکه یک سفارتخانه با مأوریتهای دیپلماتیک باشد، ایستگاه سازمان سیآیای با مأموریتهای اطلاعاتی و عملیاتی بود.»
مهم نیست در کجا و مشغول به چه فعالیتی هستید. حتی به این فکر نکنید که سلیقه فرهنگیتان چیست و معمولاً چه کتابهایی میخوانید. چون کتاب ایستگاه روزوِلت همان ایستگاهی است که هر ایرانی وطنپرستی باید چند ساعتی در آن بایستد و صفحاتش را ورق بزند و با تاریخی رو در رو شود که دانستن و زندگی کردنش حق اوست. این کتاب، برای تمام ایران نوشته شده. کتابی که به همه ما یادآوری میکند دشمن هر اندازه هم که صورتش را بزک کند همچنان دشمن است و این ماییم که باید دستهای پشت پردهاش را بشناسیم و آنها را رو کنیم، حتی اگر سفارتخانهای رسمی و قانونی در خیابانی به نام روزوِلت باشد.