![]()
1370/10/04
بیانات در دیدار اعضاى شوراى فرهنگى ـ اجتماعى زنان، جمعی از بانوان متخصص رشتههاى پزشکى، و مسئولان کنگرهى حجاب اسلامى به مناسبت میلاد حضرت فاطمهى زهرا (سلام الله علیها)
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
خیلى خوش آمدید خانمها و من خیلى خوشحال شدم از اینکه دیدم که بحمدالله جهت ذهنی و فکرى زنهاى زبده و برگزیدهى کشور ما در آن سمتى است که نسبت به آینده انشاءالله نویدبخش و خوشحالکننده است.
بنده هم متقابلاً ولادت زهراى اطهر (سلام الله علیها) را که الگوى زنان در طول تاریخ و براى همهى نسلها است آن بزرگوار، و نمونهى انسان کامل و طرف ملکوتى وجود انسان در ایشان متجلّى است، به شما خواهران عزیز و به همهى زنان کشورمان و به همهى زنان مسلمان و به همهى مسلمین جهان تبریک عرض میکنم.
دربارهى مسئلهى زن که امروز همچنان در دنیا یک مسئله است، حرفهاى فراوانى گفته شده و گفته میشود. وقتى ما نگاه میکنیم به نقشهى انسانى عالم و جوامع بشرى ــ هم جوامع اسلامى مثل کشور خودمان و سایر کشورهاى اسلامى، هم جوامع غیر اسلامى و از جمله جوامع بهاصطلاح متمدّن و پیشرفته ــ مىبینیم که متأسّفانه همچنان مسئلهاى به نام مسئلهى «زن» در همهى این جوامع وجود دارد. این نشاندهندهى نوعى کجبینى و کجرَوى و حاکى از نوعى کوتهنظرى نسبت به مسائل انسانى است. معلوم میشود که بشر با همهى ادّعاهایش، با همهى تلاشهایى که مخلصین و دلسوزان کردند، با همهى کارهاى فرهنگىِ وسیعى که انجام گرفته ــ بخصوص در مورد مسئلهى زن ــ و علىرغم همهى اینها، هنوز نتوانسته دربارهى مسئلهى دو جنس و مسئلهی زن که به تبع آن، مسئلهى مرد هم به یک شکل دیگرى مطرح میشود، به یک صراط مستقیمى و راه درستى دست پیدا کند. شاید در بین شما خانمها باشند کسانى که آثار ادبى و هنری زنهاى هنرمند دنیا را که بعضى هم به فارسى ترجمه شده و شاید بعضى را هم با زبانهاى اصلى دیده باشید یا خوانده باشید؛ همهى اینها ناشى و حاکى است از همین مسئلهاى که عرض شد؛ یعنى اینکه هنوز بشر نتوانسته مسئلهى زن را، و به تبع این مسئله، مسئلهى دو جنس ــ یعنى زن و مرد ــ را و قهراً مسئلهى انسانیّت را حل کند. یعنى زیادهروىها و کجرَوىها و بدفهمىها و به تبع اینها، تعدّىها، ظلمها، نارسایىهاى روانى، مشکلات مربوط به خصوصِ خانواده، مشکلات مربوط به نحوهى اختلاط و امتزاج و ارتباطات دو جنس، هنوز مسائل بشریّت است. یعنى بشرى که در زمینههاى مادّى، در زمینههاى اجرام آسمانى، در اعماق دریاها اینهمه کشفیّات انجام داده و اینهمه دَم از ریزهکارىهاى روانشناسى و روانکاوى و مسائل اجتماعى و اقتصادى و مانند اینها میزند ــ و واقعاً هم در خیلى از این رشتهها پیشرفت کرده ــ در این مسئله درمانده. حالا من اگر بخواهم این نارسایىها را حتّى فهرستوار بیان کنم، زمان زیادى میطلبد و شما خودتان هم واقفید.
همین عناوینى که گفته شد، مثلاً مسئلهى خانواده که امروز یک مشکل اساسى است در دنیا، از کجا ناشى میشود؟ از نگرش به مسئلهى زن ناشى میشود یا از نگرش به ارتباط زن و مرد ناشى میشود. چرا خانواده که یک نهاد طبیعى و اساسىِ وجود بشرى است، الان در دنیا اینقدر دچار بحران است؟ به طورى که اگر کسى در دنیاى بهاصطلاح متمدّن غربىِ امروز، یک پیامِ ولو خیلى رقیقى دربارهى استحکام بنیان خانواده داشته باشد، از او استقبال میکنند؛ هم زنها استقبال میکنند، هم مردها استقبال میکنند، هم کودکان استقبال میکنند. خب، [اگر] این یک قلم مسئلهى خانواده را شما در دنیا بررسى کنید و این بحرانى را که در مسئلهى خانواده وجود دارد درست مورد توجّه و کاوش قرار بدهید، مىبینید که این ناشى است از اینکه مسائل مربوط به ارتباطات دو جنس و همزیستىِ دو جنس و روابط دو جنس حل نشده یا به تعبیر دیگرى نگرش به مسئلهى زن درست نیست ــ حالا ما که در مجموعهى افکارى که مردها آنها را درست کردهاند قرار میگیریم، [اینجورى] میگوییم؛ میتوان گفت نگرش به مسئلهى مرد درست نیست؛ تفاوتى نمیکند ــ یا نگرش به کیفیّت دو جنس یعنى هندسهى قرار گرفتن دو جنس، نگرش غلطى است.
خب، نارسایىها زیاد است، مشکلات فراوان است؛ علاج چیست؟ علاج این است که ما برویم سراغ راه حلّ الهى؛ راه حلّ خدایى را پیدا کنیم. چون دربارهى مسئلهى زن و مرد، پیام وحى حاوى مسائل مهمّى است. برویم ببینیم که وحى در این باره چه میگوید. وحى هم فقط به موعظه کردن بسنده نکرده، بلکه نمونهسازى کرده. شما ببینید وقتى که خداى متعال میخواهد براى انسانهاى مؤمن در طول تاریخ نبوّتها یک مثالى در قرآن بزند، میفرماید: وَضَرَبَ اللهُ مَثَلًا للذینَ ءامَنُوا امرَاَتَ فِرعَون.(۲) اینهمه مؤمن بودند در زمان موسىٰ، اینهمه کسانى در راه ایمان تلاش و فداکارى کردند؛ امّا آن نمونه را اسم مىآورد. این ناشى از چیست؟ خداى متعال خواسته از زنها جانبدارى کند؛ یا نه، مسئله چیز دیگرى است؟ مسئله این است که این زن در اوج حرکت معنوى به جایى رسیده که فقط او را میشود مثال زد ولاغیر؛ فقط او را میشود مثال زد. وَضَرَبَ اللهُ مَثَلًا للذینَ ءامَنُوا امرَاَتَ فِرعَون. این طول تاریخ است. حالا این قبل از فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) است؛ این قبل از مریم کبرىٰ (سلام الله علیها) است؛ این مال آن زمان است. زن فرعون، نه پیغمبر است، نه پیغمبرزاده است، نه همسر پیغمبر است، نه در خانوادهى هیچ پیغمبرى بوده. تربیت معنوى یک زن، رشد و بالندگى یک زن به اینجا میرسد.
البتّه نقطهى مقابل این هم هست؛ یعنى در فساد هم اتّفاقاً همین است. باز براى اینکه خداى متعال بدترین انسانها را مثال بزند باز هم دو زن را مثال میزند: ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا للذینَ کَفَرُوا امرَاَتَ نوحٍ وَ امرَاَتَ لوط؛(۳) بدترین انسانها. زمان نوح و زمان لوط، اینهمه کفّار بودند، بدها بودند، [امّا] آنها را مثال نمیزند؛ زن نوح را و زن لوط را مثال میزند. این عنایت به جنس زن و توجّه به اوجهاى گوناگون و حضیضهاى(۴) گوناگون زن، ناشى از چیست؟ این شاید از این جهت باشد که میخواهد اشاره کند به نگرش غلط مردمِ آن روز دنیا ــ که متأسّفانه امروز هم همان نگرش غلط باقى است ــ چه مردم جزیرةالعرب که دخترهایشان را زیر خاک میکردند ــ که همه شنیدهاید ــ چه مردم امپراتورىهاى بزرگ دنیا مثل روم و مثل ایران.
پایهى تمدّن امروز اروپایى همان امپراتورى روم است، همان فرهنگ رومى است. یعنى امروز آنچه بر سر تا پاى فرهنگ اروپایى و غربى و به تبع آنها آمریکایى و خردهریزههاى غرب حاکم است، همان اصول و خطوطى است که در امپراتورى روم وجود داشته؛ همانها است که امروز ملاک و معیار است؛ آنجا هم همینجور بود. بله، آنجا هم زنها را به بالاترین مقام میرساندند، و به آرایشها و زیورها و مانند اینها میرساندند، احترامشان میکردند، امّا براى چه؟ براى اشباع یکى از خاکىترین و مادّىترین خصلتهاى بشرى در مرد! این چقدر توهین است؛ چقدر تحقیر است نسبت به انسان و نسبت به جنس زن!
ایران هم عیناً همینجور بود. از حرمسراهاى پادشاهان ساسانى شنیدهاید دیگر. خب حرمسرادارى یعنى چه؟ حرمسرادارى یعنى همان اهانت به زن. یک مردى چون قدرت دارد، به خودش حق میدهد که هزار زن در حرمسراى خودش نگه دارد. خب اگر همهى ملّتِ آن پادشاه هم همانجور قدرت داشتند، هر کدام به قدر خودشان هزار نفر، پانصد نفر، چهارصد نفر، دویست نفر [را نگه میداشتند]. این بود دیگر. پس ببینید این حاکى از چه نگرشى به زن است.
آنوقت در یک چنین دنیایى پیغمبر اکرم دخترى تربیت میکند که این دختر شایستگى آن را پیدا میکند که پیغمبر خدا بیاید دست او را ببوسد! بوسه بر دست فاطمهى زهرا از طرف پیغمبر را حمل بر یک معناى عاطفى هرگز نباید کرد. خیلى غلط است و خیلى حقیر است اگر ما خیال کنیم که دخترش بود و دوستش داشت، دستش را بوسید. مگر یک شخصیّتى به آن ارجمندى، آن هم با آن عدل و حکمتى که در پیغمبر هست و اتّکائش به وحى و علم الهى، خم میشود دست دخترى را که دوست دارد ببوسد؟ نه، این یک چیز دیگر است، این یک معناى دیگرى است؛ این حاکى است که این دختر جوان، این زنى که وقتى از دنیا رفته، بین ۱۸ سال و ۲۵ سال داشته ــ ۱۸ سال هم گفتهاند، ۲۵ سال هم گفتهاند ــ اصلاً در اوج ملکوت انسانى، یک چیز فوقالعاده است. این، نگرش اسلام به زن است. برویم دنبال این؛ بروید سراغ این، هم در بررسىهاى مربوط به فرهنگ و مسائل اجتماعى و نگرشها و مانند اینها که این خانمهاى عضو شوراى اجتماعى زنان مسئول آن هستند،(۵) هم در پرورش علمى که شما خانمهاى دانشمند دنبال آن هستید،(۶) بروید سراغ این.
دانش چیز بسیار عزیزى است و من طرفدار این هستم که زنها در جامعهى ما دانشمند بشوند در همهى رشتهها. البتّه من پزشکى را اولویّت دادم در آن جلسهى قبلى(۷) ــ که پارسال بود یا پیرارسال شما را زیارت کردیم ــ این به خاطر این است که پزشکى ضرورت نقد و فورى ما است؛ وَالّا در همهى رشتهها خانمها بایستى به آن استعدادهاى عالى خودشان پاسخ بدهند. بالاخره اگر فرض بفرمایید در بین این ۵۰ میلیون جمعیّت کشور ما، مثلاً ۳۰ میلیون یا ۳۵ میلیون انسانى هست که در سنین متناسب براى ثمر رساندن به این کشور است، خب از این ۳۵ میلیون، نصفش زنها هستند. اینهمه استعداد در [وجود] اینها خوابیده؛ مگر میشود ما این خزانههاى الهى را در وجود اینها معطّل بگذاریم؛ نه، باید بروند درس بخوانند، باید به مقامات عالی برسند، باید دانشمند باشند، منتها دانش با همهى عظمتش در مقابل آن حیثیّت معنوىاى که خداى متعال به زن داده، چیزى نیست. شما یک خانمى را فرض کنید در حدّ اعلاى دانش که در مسائل انسانى و در ارتباطات انسانىاش به عنوان یک جنس از دو جنس، دچار ابتذال باشد؛ شما خیال میکنید این ارزشى دارد؟ البتّه خانمى که دانشمند باشد، به یک شکلى کمتر دچار این ابتذالات میشود. یکى از آفات بىسوادى همین است که زنها را به ابتذال میکشاند یک قدرى بیشتر از اینها، لکن نه، حدّ ابتذال، یک حدّ محدودى نیست.
خانمى باشد ولو در حدّ بالاى علمى، امّا اگر قدر انسانى و آن گوهر انسانى که در او، آن [گوهر] عزیز است ــ کمااینکه در مرد هم همان عزیز است و زن و مرد تلاش میکنند علم و حکمت بیاموزند تا آن را متجلّى کنند در خودشان ــ پوشیده و مغفولٌعنه و مورد بىتوجّهى و بىاحترامى قرار بگیرد، چه ارزشى دارد؟ باید گوهر انسانى در زن و مرد رشد پیدا کند و این یک مسئلهى ارزشى است. میرسیم به مسائل ارزشى. باید مسائل ارزشى اسلام در جامعهى ما احیا بشود. مثلاً فرض بفرمایید مسئلهى حجاب یک مسئلهى ارزشى است. مسئلهى حجاب یک مسئلهاى است که اگرچه مقدّمه است براى چیزهاى بالاترى، امّا خود، یک مسئلهى ارزشى است. ما که اینقدر روى حجاب مقیّدیم، به خاطر این است که حفظ حجاب کمک میکند به زن که بتواند به آن رتبهى معنوى عالى خود برسد و دچار آن لغزشگاههاى بسیار لغزندهاى که در سر راهش قرار دادهاند، نشود؛ علّت این است.
و درست نقطهى مقابل این، همان فرهنگ رومىِ حاکم بر امروزِ اروپا است. با همهچیز کنار مىآیند جز با دو سه چیز؛ یکى از آنها، حفظ این حالت حفاظِ منضبط میان دو جنس زن و مرد است؛ یعنى خویشتندارى در مقابل چیزى که به آن آزادى جنسى گفته میشود. در مقابل این، بشدّت سرسختند. هر کار دیگر بکنند، مهم نیست؛ آن کسى از نظر آنها مرتجع است که روى این مسئله تکیه بکند. یکى از دو سه مسئلهى اساسى و شاید مهمترین آنها این است. اگر چنانچه در یک کشورى زنها با یک حدودى از مردها مجزّا شدند، این میشود خلاف تمدّن! راست هم میگویند؛ تمدّن آنها که بر ویرانههاى همان تمدّن رومى بنا شده، چیزى جز این نیست؛ امّا خب این غلط است از لحاظ ارزشى؛ عکس این درست است.
ما طلبکاریم از دنیاى غرب که آنها آمدند زن بشرى را در طول دورانهاى گذشته تا امروز اینقدر مورد تحقیر قرار دادند. شما ببینید در اروپا و در کشورهاى غربى تا اندکى پیش، زنها حقوق مالى مستقلّى نداشتند. من یک وقتى بدقّت آمار آن را استخراج کردم و در یک صحبتى ــ ظاهراً در نماز جمعه بود ــ سه چهار سال پیش از این گفتم.(۸) مال اوایل قرن بیستم است؛ در انگلستان مثلاً تا سال فرضاً ۱۹۱۸، آن یکى تا ۱۹۲۵، آن یکى تا ۱۹۰۴،(۹) زن غربى با همهى آن ادّعاها، با آن کشف حجاب عجیب و غریبى که همواره در آنجا روزبهروز هم بیشتر شده و اختلاطِ جنسىِ بىنهایت و بىمهار ــ که خیال میکنند این احترام کردن به زن است، ارزش دادن به زن است ــ علىرغم همهى اینها، زن حق نداشته از ثروتى که متعلّق به خودش است، آزادانه استفاده کند؛ مالک مال خودش نبوده در مقابل شوهر. یعنى زنى که ازدواج میکرد، ثروتش و دارایىاش و ملکش متعلّق به شوهر بود؛ حق نداشت نسبت به آن، خودش تصرّفى بکند؛ تا بتدریج حقّ مالکیّت و حقّ کار و مانند اینها در طول زمان ــ تا اوایل این قرن بیستم ــ به زنها داده شده. یعنى این مسئلهاى را که جزو اوّلىترین حقوق بشرى است از زن دریغ داشتند، امّا فشار را و تکیهى بیشتر را گذاشتند روى آن مسئلهاى که درست نقطهى مقابل مسائل ارزشىِ واقعى است که در اسلام به آن اهتمام شده. بنابراین، علّت [اینکه] ما حالا در باب حجاب اینهمه تأکید داریم، این است.
حالا بحثهایى که در باب پوشش زن و مانند اینها میشود، به نظر ما بحثهاى خوبى است که انجام بگیرد؛ منتها باید توجّه کنید که هیچ بحثى در این زمینههاى مربوط به پوشش زن باید متأثّر نباشد از هجوم تبلیغاتى غرب؛ اگر متأثّر از آن شد، خراب خواهد شد. حالا چادر مثلاً؛ مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم در دنیا همه دارند میگویند چادر نه؛ حالا حجاب داشته باشیم، مثلاً چادر نباشد؛ این فکرِ غلط است. نه اینکه من بخواهم بگویم چادر نوع منحصر است؛ نه، من میگویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ نمیگویم نوع منحصر است. چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانهى ملّى ما هم هست، هیچ اشکالى هم ندارد؛ هیچ منافاتى با هیچ نوع تحرّکى هم در زن ندارد. اگر واقعاً بناى تحرّک باشد و کار اجتماعى و کار سیاسى و کار فکرى و مانند اینها، لباس رسمى زن میتواند چادر باشد و چادر بهترین نوع حجاب است همانطور که عرض کردم. البتّه نوع منحصرِ حجاب نیست؛ میتوان محجّبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همینجا هم بایستى آن مرز را پیدا کرد. بعضىها از چادر فرار میکنند براى خاطر اینکه هجوم تبلیغاتى غرب دامنگیرشان نشود؛ منتها از چادر که فرار میکنند، به آن حجاب واقعىِ بدون چادر هم رو نمىآورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار میدهد.
شما خیال کردهاید که اگر ما چادر را گذاشتیم کنار، فرضاً آن مقنعهى کذائى و آن لباسهاى «وَ لیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلیٰ جُیوبِهِن»(۱۰) و همانهایى که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما برمیدارند؟ نه، آنها قانع نیستند به این چیزها؛ آنها میخواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً اینجا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل میشد؛ زن اصلاً پوششى نداشت، حجابى نداشت. حتّى وقتى نوبت به اینجاها میرسد، خیلى بىبندوبارى بیشتر هم میشود؛ کمااینکه زمان شاه، بىبندوبارىاى که در همین شهر تهران و بعضى از شهرهاى دیگر کشور ما بود، از معمول شهرهاى اروپا بیشتر بود. زن معمولى در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ [امّا] اینجا آنجورى نبود؛ آنطور که دیده بودیم و شنیده بودیم و میدانستیم و مناظرى الان جلوی نظر من هست از آنوقت که انسان واقعاً حیرت میکند که چرا بایستى اینجور بشود! کمااینکه متأسّفانه در خیلى از کشورهاى عقبماندهى مسلمان و غیر مسلمان هم همینجور است. بنابراین مسائل ارزشى را بایستى بدقّت و با نهایت کنجکاوى و بدون اغماض رعایت کرد.
البتّه مسئلهى خانواده خیلى مهم است. این طرحها و کارهایى که خانم(۱۱) اشاره کردند در مورد شوراى اجتماعى زنان، همّت مهمّتان در این طرحها باید این باشد ــ که قاعدتاً هم هست ــ که واقعاً گرهگشایى کنید از کار زن. ببینید گرههاى عمده کجا است. یکى از مهمترین گرهها خانواده است. بروید ببینید در خانوادهها چه خبر است. خود شماها میدانید، مىبینید؛ ببینید چه چیزى این نابسامانىها را به وجود مىآورد و ریشههاى آن را پیدا کنید و طرحهاى بلندمدّت بریزید براى اینکه آن نابسامانىها برطرف بشود. مسئلهى مادرى، مسئلهى همسرى، مسئلهى خانه و خانواده، اینها مسائل بسیار اساسى و حیاتى است. و در همهى طرحهایى که ما داریم، بایستى خانواده مبنا باشد. یعنى شما اگر بزرگترین متخصّص پزشکى یا هر رشتهى دیگر بشوید، اگر چنانچه زن خانه نباشید، این براى شما یک نقص است؛ یعنى کدبانوى خانه شما باید باشید؛ اصلاً محور، این است. اگر بخواهیم یک تشبیه ناقصى بکنیم، باید تشبیه کنیم به ملکهى زنبور عسل. اگر شما در آن مرکزى که اسمش کانون خانواده است و جایى است که عواطف و احساسات باید آنجا رشد کند، بالندگى پیدا کند، بچّهها محبّت ببینند، نوازش ببینند، شوهر که مرد است و طبیعت مرد یک طبیعت خامترى است از طبیعت زن و شکنندهتر است در یک میدان خاصّى، و فقط و فقط مرهم زخم او نوازش زن یعنى نوازش همسر است ــ حتّى نه نوازش مادر؛ براى یک مرد بزرگ، این همسر کارى را میکند که براى یک بچّهى کوچک، مادر آن کار را میکند؛ و زنهاى دقیق و ظریف به این نکته آشنا هستند ــ اگر این نباشد، [اگر] این احساسات و این عواطفِ محتاجِ وجودِ یک محور اصلى در خانه ــ که آن خانم خانه است، آن کدبانو است ــ نباشد، خانواده یک شکلى خواهد بود بدون معنا. این باید باشد.
شما کار هم دارید، بیرون هم هستید، جرّاحىتان را میکنید، مریضتان را مىبینید، فلان کارِ علمى را میکنید، فلان طرح را مینویسید، فلان درس را در دانشگاه میدهید؛ همهى اینها به جاى خود محفوظ؛ [امّا] بایستى سهم خانه را در نظر داشته باشید. البتّه سهم خانه مثل همهى چیزهاى دیگر میتواند کمّیّتش فداى کیفیّتش بشود؛ یعنى از کمیّت کاستن. حضور بیستوچهارساعتهى زن در خانه یک معنا دارد؛ آن ۲۴ ساعت را وقتى کم کردیم امّا کیفیّتش را بالا بردیم، آنوقت یک معناى دیگرى خواهد داشت. اگر دیدید آن کارتان به این قضیّه ضربه میزند، باید یک فکرى براى آن بکنید. یعنى این مهم است، این اساسى است؛ مگر در موارد اضطرارى البتّه. در همهى چیزها یک چیز ضرورىاى، یک ضرورتى وجود دارد که خارج از حدّ قاعده است. من قاعده را دارم میگویم؛ به استثناها کارى ندارم.
شنیدم که زمزمه و صحبت این هست که انشاءالله دانشگاهى مخصوص زنها به وجود بیاید؛ دانشگاه زنان. یعنى رشتهها از استاد و مدیر و دانشجو و حتّى کادر ادارى و مانند اینها، همه زن باشند؛ بخصوص در دانشگاههاى پزشکى. فکر بسیار خوبى است. من همینطور که نگاه میکنم با یک نظر دورادور، بدون اینکه درست جوانب قضیّه را رسیده باشم ــ که فرصت این را نداشتم ــ مىبینیم اجمالاً به نظر میرسد که با آن هدفهاى کلّى و ارزشىِ حرکت زن در جامعهى ما کاملاً متناسب است و خیلى خوب است و امیدوارم که انشاءالله موفّق و مؤیّد باشید.
از جملهى کارهاى بسیار اساسى، باسواد کردن زنها است؛ از جملهى کارهاى بسیار مهم، کتابخوان کردن زنها است. این خانمهایى که در خانهها هستند، یک شیوههاى ابتکارى پیدا کنید براى اینکه اینها را کتابخوان کنید. زنهاى ما متأسّفانه با کتابخوانى خیلى اُنسى ندارند. هزاران کتاب در بازار مىآید و میرود، اینها مطّلع نمیشوند. خب اینها معارف بشرى است که ذهنها را آماده میکند براى بهتر فهمیدن، بهتر اندیشیدن، بهتر ابتکار کردن و در موضع بهتر و صحیحترى قرار گرفتن. و از جملهى چیزهاى بسیار مهم، آموختن روشهاى صحیح کارِ داخل خانه یعنى برخورد با همسر و برخورد با فرزندان به زنها است. زنهایى هستند که خیلى هم خوبند و داراى حلم و صبر و گذشت و اخلاق خوب، امّا روشهاى برخورد کردن با همسر را یا با فرزندانشان را درست نمیدانند. اینها چیزهاى علمى است، چیزهایى است که با تجربهى بشرى روزبهروز پیشرفت کرده و به مراحل خوبى رسیده. کسانى [هستند که] تجربههاى خوبى دارند؛ باید روشهایى پیدا کنید که افرادى که میتوانند، خانمها را راهنمایى کنند به این مسائل.
و امیدواریم که انشاءالله این سدهایى که اشاره شد به آنها،(۱۲) برداشته بشود از جلوى پاى زنان جامعهى ما و بتوانند پیش بروند. بحمدالله انقلاب کمک کرد یعنى کمک عظیمى به جامعهى زنان کشور ما کرد و من دیدم و میبینم خانوادههایى را و زنهایى را که واقعاً گذشت و فداکارى و دریادلىِ آنها در مقابل حوادث از مردها بیشتر است. من مکرّر این را گفتهام: با خانوادهى شهدا بنده نشست و برخاستِ نسبتاً زیادى دارم. هر جایى که من مثلاً میبینم آن مادر شهید را و پدر شهید را، غالباً میبینم که مادر شهید، روحیهى بهتر، برداشت بهتر و ظرفیّت بیشترى دارد از پدر شهید براى تحمّل این حادثهى مهم. البتّه موارد عکس هم هست امّا این تقریباً بیشتر است. بیشتر موارد را من اینجور دیدم. خانمها بر اثر این حادثهى عظیم انقلاب خیلىخیلى پیش آمدند، رشد کردند؛ نقششان در انقلاب یک نقش تعیینکننده بود؛ نقششان در جنگ یک نقش تعیینکننده بود؛ در دورانهاى آینده هم نقششان انشاءالله تعیینکننده خواهد بود، به شرطى که ما این جهات ارزشى را در زن رعایت کنیم که اینها است که تأمینکننده و تضمینکنندهى این آینده است. امیدواریم که خداوند شماها را تأیید کند.
من این را هم اینجا یک جمله عرض بکنم؛ این گرایش به تجمّلگرایى که مدّتها بود در جامعهى ما بتدریج کم شده بود یا در اوایل انقلاب مثلاً خانمها اعتنائى نمیکردند به تجمّلات و به این زَروزیورها و مانند اینها، متأسّفانه باز این چیزها آنطور که شنیده میشود، در جامعهى ما دارد رشد میکند. زنهاى اندیشمند و بافکر و بامعرفت جامعهى ما، باید این را خطر بدانند. نباید زنها به سمت تجمّلگرایى سوق پیدا کنند. البتّه در مردها هم این خطرى است؛ منتها در زنها این خطر بیشتر است؛ امکان آن زیادتر است؛ وانگهى در موارد بسیارى مردها تحت تأثیر زنهایشان قرار میگیرند در این قضیّه. و باید شماها واقعاً با این قضیّه مبارزه کنید. خودهاتان هم مراقبت کنید. تظاهر به تجمّل و تجمّلگرایى، در حدّ معتدلِ کمِ ناگزیر آن را من مخالفتى نمیکنم، لکن اگر بنا شد که روند افراطى پیدا کند، بسیار چیز مزخرفى است؛ در لباس، در آرایش، در زَروزیورهاى طلا و جواهرات و مانند اینها؛ در این چیزها بایستى خیلى خانمها اهمّیّت بدهند که امساک بشود و بىاعتنائى به این چیزها انجام بگیرد تا شاید انشاءالله به درخشندگىها و زیبایىهاى واقعىتر بیشتر توجّه بشود تا به این زیبایىهاى ظاهرى.
خب انشاءالله که موفّق باشید. صحبت هم طولانى شد، لکن حرفهاى فراوانى هست در این مسئلهى اساسى، که دیگر حالا بسیارى از آن هم نگفته میماند. انشاءالله خداوند به شماها توفیق بدهد، تأیید کند، مشمول الطاف ولىّعصر(ارواحنا فداه) باشید و توفیق پیدا کنید که راه زنان بزرگ اسلام مخصوصاً فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) را انشاءالله ادامه بدهید. والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۲ سورهى تحریم، بخشى از آیهى ۱۱؛ «و براى کسانى که ایمان آوردهاند، خدا همسر فرعون را مَثل آورده...»
(۳ سورهى تحریم، بخشى از آیهى ۱۰؛ «خدا براى کسانى که کفر ورزیدهاند، زن نوح و زن لوط را مَثل آورده...»
(۴ پایینترین حدّ چیزی، قعر
(۵ «شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان» یکی از نهادهای وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی است که در تیرماه ۱۳۶۷ به منظور سیاستگذاری و برنامهریزی در مسائل فرهنگی و اجتماعی زنان و ایجاد هماهنگیهای لازم در این امور، تشکیل شده است. اعضای این شورا که ترکیبی از نمایندگان ارگانها و نهادهای مختلف فرهنگی، آموزشی، علمی، سیاسی، تبلیغی و حوزوی هستند، عبارتند از خانمها زهرا شجاعى، کبرىٰ خزعلى، مینا خواجهنورى، فریده مصطفوى، سهیلا جلودارزاده، سکینه احمدى، شهناز صفّارزاده، فرناز ناظرزاده، ثریّا مکنون، زهرا عبّاسى، حوّا صابرآملى، رفعت بیات و آقایان حسین مهرپور و حجّتالاسلام والمسلمین عبّاسعلى عمید زنجانى.
(۶ اشاره به جمعی از بانوان متخصّص رشتههاى پزشکى که در این جلسه حضور دارند.
(۷ ر.ک: بیانات در دیدار گروهى از بانوان متخصّص رشتههاى پزشکى به مناسبت میلاد حضرت فاطمهى زهرا (سلام اللّه علیها) (۱۳۶۸/۱۰/۲۶)
(۸ از جمله، بیانات در خطبههاى نماز جمعهی تهران (۱۳۶۶/۳/۲۲)
(۹ از جمله، دانمارک در سال ۱۹۱۵ میلادى، انگلستان و اتّحاد جماهیر شوروى در سال ۱۹۱۸، آلمان در سال ۱۹۱۹، آمریکا در سال ۱۹۲٠، کانادا در سال ۱۹۲۹ و فرانسه در ۱۹۴۴ حقّ رأى زنان را به رسمیّت شناختند.
(۱۰ سورهى نور، بخشى از آیهى ۳۱؛ «... و باید روسرى خود را بر گردن خویش [فرو] اندازند...»
(۱۱ خانم زهرا شجاعى
(۱۲ اشارهى خانم طاهره لبّاف به مشکلات و موانع راه رشد و ترّقى بانوان
![]() جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|








