news/content
پیوندهای مرتبطخاطراتخاطراتخاطراتخاطراتعکس پوستریعکس پوستری
نسخه قابل چاپ
1370/04/20

بیانات در مراسم قرائت خطبه‌‌ى عقد ازدواج

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله اقراراً بنعمته و لا إله إلّا الله إخلاصاً لوحدانیّته و الصّلاة و السّلام على أشرف بریّته و على الاصفیاء من عترته و بعد فقد کان من فضل الله على الانام ان اغناهم بالحلال عن الحرام و قال: وَ اَنکِحُوا الاَیمی مِنکُم وَ الصّلِحینَ مِن عِبادِکُم وَ اِمآئِکُم اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه وَ اللهُ واسِعٌ عَلیم.(۱) و قال رسول الله (صلّى الله علیه و آله): اَلنِّکاحُ سُنَّتى فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتى فَلَیسَ مِنّى.(۲) و قال (صلّى الله علیه وآله): مَن تَزَوَّجَ اَحرَزَ نِصفَ دینِهِ فَلیَتَّقِ اللهَ فِى النِّصفِ الآخَر.(۳) و قال (صلّى الله علیه و آله): تَناکَحوا تَناسَلوا تَکثُروا فَاِنّى اُباهى بِکُمُ الاُمَمَ یَومَ القِیامَةِ وَلَو بِالسِّقط.(۴)

چند جمله قبل از اینکه صیغهى عقد را جارى بکنیم، به عنوان تذکّر براى عروسها و دامادها عرض میکنیم. نکتهى اوّل این است که در کار ازدواج و این مراسم و این رسم و سنّتى که در اسلام و در همهى ادیان و در بشریّت وجود دارد، به نظر اسلام آن چیزى که اصل و محور است، تشکیل کانون خانوادگى است؛ اصل قضیّه این است. چون خانواده از نظر اسلام یک رکن مهم است؛ اگر باشد و سالم باشد و با تربیتِ درست باشد، در پیشرفت کار جامعه به صورتى که اسلام میخواهد، تأثیر زیادى دارد. اسلام میخواهد این تشکیل بشود و به وجود بیاید؛ منتها هنر ادیان، و بیشتر از همه اسلام، در این است که غریزهى جنسى انسان و غریزهى زوجطلبى انسان را ــ که باز آن هم غیر از غریزهى جنسى است ــ در خدمت تشکیل خانواده قرار داده؛ کارى کرده است که کانون خانواده، با پشتوانهى غریزهى جنسى یا با پشتوانهى آن غریزهى دیگر که عمومیّت آن از غریزهى جنسى بیشتر است تحقّق پیدا کند و باقى بماند؛ یعنى بعضىها ممکن است نیاز جنسىاى هم نداشته باشند در سنین خاصّى، امّا آن نیاز را ــ نیاز به زوجطلبى را ــ دارند؛ هم زن و هم مرد. هر نفر یک زوجى از جنس مخالف باید داشته باشد؛ «سَکَن»، مایهى آرامش. دین و بیش از همه اسلام، اینها را پشتوانهى تشکیل خانواده قرار داده. اگر انسانها رها بودند که غریزهى جنسى را هر جور میخواهند اشباع کنند، خانواده یا تشکیل نمیشد، یا یک چیز سستِ پوچى میشد و تهدیدپذیر و ویرانىپذیر میشد و هر نسیمى او را به هم میزد. لذا در هر جاى دنیا که مىبینید آزادىهاى جنسى هست، خانواده در آنجا به همان نسبت ضعیف است؛ چون مرد و زن براى اشباع این غریزه احتیاجى به اینجا ندارند. امّا در آن جاهایى که دین حاکم است و آزادى جنسى نیست، نه، اینجا [خانواده] همهچیز است براى مرد و براى زن. لذا این حفظ میشود، نگهداشته میشود؛ اسلام این را خواسته و اصل قضیّه این است: باید کانون خانواده به وجود بیاید.

شما حالا یک دختر و یک پسر از جاى دیگرى مىآیید با یکدیگر آشنا میشوید و متّصل میشوید، یک خانواده به وجود مىآید؛ این خانواده منشأ خیراتى است. و کارهاى عظیمى به عهدهى این خانواده است در ادارهى کشور، در ادارهى انسانیّت؛ بسیار چیز مهمّى است. شما باید این را مواظب باشید که حفظ کنید. حالا ما این یک کلمه عقدى که خواندیم ــ که یک امر اعتبارى است ــ یک عُلقهى(۵) اعتبارى بین شما به وجود مىآید. باید همهى همّت دختر و پسر این باشد که این را حفظ کنند. مبادا با گِلهها، با دلخورىها، با افزونطلبى و پُرتوقّعىها، گاهى با دخالتهاى دیگران و از این قبیل، یا با بىمحبّتىها جورى بشود که این کانون سست بشود. آنچه مهم است، این است: هم دختر و هم پسر سعى کنند این عُلقهى زوجیّت را حفظ کنند. حالا چه جور میتوانید حفظ کنید؟ البتّه آدمهاى عاقل و زیرک و با احساس و وجدان صادق راه آن را پیدا میکنند؛ با اطمینان متقابل این حفظ میشود؛ با محبّت متقابل حفظ میشود؛ زن به مرد تحمیل نکند و زور نگوید؛ مرد به زن زور نگوید، افزونطلبى نکند. مثل دو رفیق، مثل دو شریک با هم صمیمى باشند تا این کانون خانواده حفظ بشود.

نکتهى دوّم این است که در ازدواج، اصل قضیّه یک امر انسانى است نه یک امر مادّى. مهریّه را اسلام قرار داده است امّا مهریّه این را به صورت یک معاملهى دادوستدى نمیکند. اینجا دادوستدى نیست؛ طرفین دارند در یک جاى مشترک سرمایهگذارى میکنند. این‌جور نیست که مثل خرید و فروش، شما یک چیزى بدهید و یک چیزى بگیرید؛ نه، اینجا چیزى دادن و چیزى گرفتن نیست؛ اینجا هر دو دارند موجودىِ خودشان را میگذارند در یک صندوق مشترکى، در یک کاسهى مشترکى، و هر دو از آن استفاده میکنند. در ازدواج، قضیّه این است.

بنابراین نقش مادّیّات در اینجا خیلى باید ضعیف باشد. ما که میگوییم مهریّهها را سنگین نکنند از این بابت است. اگر ما گفتیم که مهریّه بیش از مثلاً فلان مقدار نباشد،(۶) معنایش این نیست که اگر بیش از فلان مقدار بود، عقد باطل است یا حرام است؛ نه، جایز هم هست امّا کار غلط است. حالا بعضىها مثلاً فرض بفرمایید که چند میلیون تومان مهریّه میگذارند. یعنى ازدواج را که یک امر انسانى است، تبدیل میکنند به یک دادوستد، به یک کار بازارىگرى، معاملهگرى. این کار غلطى است؛ این تحقیر و توهین به نقش و شأن انسانیّت در ازدواج است.

یا فرض بفرمایید که اینجا را که یک امر عاطفى و انسانى و وجدانى است، تبدیل میکنند به صحنهى تفاخر و تنافس:(۷) «جهیزیّهی ما این چیزها را داشت، آیا جهزیّه‌ی دختر شما یا خودتان اینها را دارد؟» [یا میگویند] ما عقدمان را در فلان جا و فلان سالن گرفتیم. حالا متأسّفانه مرسوم شده در هتل‌ها میگیرند که بسیار کار بدى است. حتّى بعضى از افرادى که از آنها توقّع هم نیست،گاهى شنیده میشود و دیده میشود در هتل‌ها، سالن‌ها براى تفاخر به همدیگر [مراسم میگیرند]؛ نه، عقد را در خانهتان، در اتاق خانهتان، در حیاط خانهتان، در حیاط همسایهتان بگیرید. دعوت کنید مردم را؛ همین‌طور که همیشه بوده؛ یک محیط اُنس خانوادگى است. عدّهاى دوست، عدّهاى قوموخویش، عدّهاى همردیفهاى دختر یا پسر، مثلاً فرض کنید که دوستان پسر در محیط کار یا مدرسه جمع میشوند شادى میکنند، خوشى میکنند؛ این درست است. اینکه ما اینجا را صحنهى تفاخر قرار بدهیم، غلط اندر غلط است؛ هم محیط ازدواج را آلوده به مادّیّات میکند، هم این صحنهى پاک و لطیف وجدانى را صحنهى تفاخرها و تنافسها و زیادهروىها میکند. بعد هم این دختر و پسر از اوّل عادت میکنند که بایستى زندگی‌شان بر تجمّل و تشریفات بگذرد. خب چرا؟ بگذارید از اوّل عادت کنند به یک زندگى متوسّط.

تجمّلات براى یک جامعه مضر است، بد است. آن کسانى که با تجمّلات مخالفت میکنند، معنایش این نیست که از لذّتهاى آن و از خوشىهاى آن بىاطّلاعند؛ نه، کار مضرّى است براى جامعه؛ مثل یک داروى مضر، مثل یک خوراکى مضر. جامعه زیان میکند با تجمّلات؛ البتّه تجمّلات زیادى. در حدّ معقول و متداول نه، ایرادى ندارد؛ امّا وقتى که همین‌طور مدام پاى رقابت و مسابقه به میان آمد، خب اصلاً از حدّ خودش تجاوز میکند، جاهاى دیگرى میرود و این براى جامعه مضر است. ما حالا آن کار مضر را بیاوریم در عرصهى ازدواج و بخواهیم از آن استفاده کنیم، این دیگر غلط اندر غلط خواهد شد؛ بسیار بد است. مهمانىهاى پُرسروصدا و هتل و خرجهاى زیاد و مانند اینها که در روزنامه هم اخیراً نوشته بودند(۸) یک موردى را ــ و چقدر خوب کردند که نوشتند که مردم بفهمند این کارها زشت است ــ اینها کارهاى آن طاغوتىها بود. آنها بودند که [این کارها را میکردند]. ماها خب همیشه در خانههایمان عقد میگرفتیم، عروسى میگرفتیم؛ یک اتاق، دو اتاق، [اگر] نداشتیم از همسایه قرض میگرفتیم. چند تا شیرینىاى، میوهاى [میگرفتیم]؛ خیلى هم خوش میگذشت؛ میگفتیم، میخندیدیم، شوخى میکردیم. علىاىّحال، این‌جور ما مراسم میگرفتیم. حالا آن طاغوتها، آدمهاى بدى که بحمدالله ازاله شدند، آنها به آن وضع قانع نبودند، میرفتند در آن هتل‌هاى پُرخرج و مهمانىهاى پُرخرج و چنین و چنان. حالا که ما آمدیم سر کار، که نباید کار آنها را تکرار بکنیم؛ [وگرنه] ما هم میشویم مثل آنها؛ آن بد بود. نه اینکه آدم وقتى نمیتواند برود کار پُرخرجى بکند، نکند؛ [امّا] وقتی توانست، برود بکند! خب آن منطق صحیح، این را که ایجاب نمیکند. کار را بر سادگى باید گذاشت. جهیزیّهها را ساده بگیرید. حالا یک وقت هست که نیازهاى دختر را مثلاً تأمین میکنند، خوب است، امّا به سمت تجمّلات نرود.

نکتهى سوّم که عرض میکنیم، این است که بناى کار ازدواج بر سازش دختر و پسر [باشد]. باید با هم بسازند. این «با هم بسازند»، خیلى معناى عمیقى دارد. من یک وقتى رفتم خدمت امام، ایشان یک عقدى میخواستند بخوانند. تا من را دیدند، گفتند شما بیا طرف عقد بشو. ایشان برخلاف ما ــ که حالا مفصّل طول و تفصیل میدهیم و حرف میزنیم ــ عقد را اوّل میخواندند، بعد دو سه جمله کوتاه صحبت میکردند. من دیدم ایشان عقد را که خواندند، رویشان را به دختر و پسر کردند، گفتند بروید با هم بسازید. من فکر کردم دیدم این‌همه ما حرف میزنیم، در همین یک جملهى «بروید با هم بسازید» خلاصه میشود. حالا ما هم به دخترها و پسرها عرض میکنیم که بروید با هم بسازید؛ سازش، اصل است. هرگونه چیزى که با ساختن عروس و داماد، دختر و پسر، زن و شوهر منافات دارد، بایستى بیگانه تلقّى بشود. اصل را این قرار بدهید تا انشاءالله خداوند متعال برکاتش را بر شما نازل کند.

امیدواریم که خداوند انشاءالله این عقدهایى را که حالا میخوانیم مبارک کند؛ محیطهاى شادى را به خانوادهها بیاورند این دخترها و پسرها، و نسل طیّب و طاهرى هم خداوند به آنها عنایت کند.
 
 
 سوره‌‌ى نور، آیه‌‌ى ۳۲؛ «بى‌‌همسرانِ خود و غلامان و کنیزانِ درستکارتان را همسر دهید. اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خویش بى‌‌نیاز خواهد کرد، و خدا گشایشگر دانا است.»
 جامعالاخبار، ص ۱۰۱؛ «نکاح سنّت من است؛ هر که از سنّت من رویگردان بود، از من نیست.»
 کافى، ج ۵، ص ۳۲۸؛ «هر کس ازدواج کند، نیمى از دین خود را حفظ کرده است؛ پس در نیم دیگر پرواى خدا داشته باشد.»
 عوالىاللّئالى، ج ۳، ص ۲۸۵؛ «زناشویى کنید تا شمارتان افزون شود، که من در روز قیامت به شما در برابر امّتهاى دیگر مباهات میکنم؛ حتّى به بچّه‌‌هاى سِقطشده.»
 پیوستگی، رابطه
 چهارده سکّه‌‌ى بهار آزادى
 رقابت و فخرفروشی و برای خودنمایی
 ر.ک: روزنامه‌‌ى کیهان، ش ۱۳۹۵۵، ۴/۳۱/۱۳۶۹، ص ۱۹

برچسب‌ها: تجملگرایی؛
در این رابطه بخوانید :
آخرین‌ها
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی