«با آن که ملت یهود از سرزمین خود با زور و اجبار رانده شد و در سرزمینهای بیگانه پراکنده گردید، انسان یهودی وابستگی و تعلق خود را به سرزمین اسرائیل به دست فراموشی نسپرد و هیچگاه از نیایش و امید برای بازگشت دگربار به میهن اجدادی و رسیدن دوباره به آزادی سیاسی باز نایستاد. این حق مسلم ملت یهود است که مانند هر ملت دیگری از استقلال ملی برخوردار گردیده و دارای حاکمیت ملی خویش باشد.» آنچه خواندید بخشی از منشور استقلال رژیم صهیونیستی است که در ۱۴ مه ۱۹۴۸ توسط دیوید بن گوریون اولین نخست وزیر این رژیم در حضور نمایندگان احزاب و گروههای سیاسی و ملی آژانس یهود در تلآویو قرائت شد. در این منشور که به امضای تمام اعضای مجمع موقت ملی صهیونیست درآمده بود، ضمن تأکید بر حق تاریخی و سیاسی ملت یهود بر داشتن سرزمینی جهت زنده نگهداشتن آرمانهای قوم یهود، از یهودیان دنیا خواسته شده بود به اسرائیل آمده و آنجا را به عنوان محل زندگی خود انتخاب کنند.
اصل ماجرا از کجا شروع شد؟
در میانهی جنگ جهانی اول، بریتانیا و فرانسه تصمیم گرفتند، طی یک قرارداد سری با عنوان سایکس-پیکو امپراطوری عثمانی را تجزیه کرده، آن را به کشورهای کوچکتر تقسیم و قیمومیت این کشورهای کوچک را به عهده بگیرند. هدف از این اقدام دولت بریتانیا و فرانسه اولاً کاهش قدرت امپراطوری عثمانی و ثانیاً تسلط بیشتر بر کشورهای خاورمیانه بهعنوان یکی از مهمترین و استراتژیکترین مناطق دنیا بود. بدین ترتیب، طبق نقشهای از پیش طراحی شده سوریه و لبنان مستعمرهی فرانسه و عراق و اردن و فلسطین مستعمرهی انگلیس شدند.
این تقسیم بندیها آغازی بود بر مقدمهچینی دولت بریتانیا برای مهاجرت یهودیان به این کشور و تأسیس رژیم منحوس صهیونیست، درست در قلب سرزمین مردم فلسطین. تلاش انگلیسیها جهت فراهم کردن مقدمات تأسیس یک کشور جدید، سرانجام در ۲۱ نوامبر ۱۹۴۷ جواب داد. در آن روز سیاه، سازمان ملل طی قطعنامهی شمارهی ۱۸۱ رأی به تقسیم کشور فلسطین داد و این کشور را به دو بخش عبری و فلسطینی تقسیم کرد و ۵۵ درصد خاک این کشور را تقدیم یهودیان صهیونیست کرد و اینگونه رأی به تأسیس کشوری جعلی در دنیا صادر کرد.
کشورهای استعمارگر که در این سالها با غارت منابع و سرمایههای عظیم کشورهای دیگر ثروت کلانی به هم زده بودند با دست گذاشتن روی منطقه غرب آسیا و تأسیس یک رژیم نامشروع سعی در ایجاد پایگاهی در این منطقه داشته و اینگونه تلاش کردند علاوه بر ناامن کردن کشورهای همسایه و ایجاد جنگ و درگیری بین آنها، فرصت تسلط و غارت منابع و ذخایر عظیم نفتی و گازی این منطقه را در اختیار خود درآورند.
تشکیل نکبتبار یک رژیم
یک سال پس از این مصوبهی ننگین سازمان ملل بود که اعضای احزاب و گروههای مختلف یهودی در اورشلیم دور هم جمع شدند و بیانیهی استقلال رژیم صهیونیستی را قرائت کردند. از آن روز به بعد ارتش اسرائیل رسماً تمام توان خود را برای یک نسلکشی وحشیانه در سرزمینهای اشغالی به کاربرد و کمر به قتل عام گستردهی فلسطینیان بست. اسرائیلیها چنان دست به کشتار مردم زدند که باعث شد تعداد زیادی از فلسطینیان که از این همه خشونت صهیونیستها متحیر شده بودند مجبور به ترک وطن خود شده و به کشورهای دیگر پناه ببرند.
صهیونیستها تصمیم گرفته بودند هرطور شده جمعیت فلسطینیها را کاهش دهند. این قتل عام گسترده باعث شد بیش از سه چهارم خاک کشور فلسطین به اشغال یهودیان صهیونیست درآید و تنها کرانه باختری و نوار غزه در دست فلسطینیها باقی بماند. در جریان این درگیریها در سال ۱۹۴۸، بیش از ۵۳۰ شهر و روستا در فلسطین با خاک یکسان شد، ۱۵ هزار فلسطینی شهید شدند، صدها فلسطینی به صورت دسته جمعی اعدام شدند و حدود ۱۸ هزار نفر اقدام به مهاجرت کردند.
از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۸ درگیری بین مردم فلسطین و سربازان صهیونیستی ادامه داشت. اما شاید مهمترین حادثه در این سه دهه، جنگ شش روزه صهیونیستها با سه کشور سوریه، مصر و اردن در سال ۱۹۶۷ بود. جنگی که با حمله همزمان جنگندههای اسرائیلی به این سه کشور انجام شد و تمام پایگاههای هوایی را مورد هجوم قرار داد. صهیونیستها با پایان این جنگ مناطق استراتژیکی از این سه کشور را تسخیر کرده و معادلات جنگ را با نفع خود به پایان رساندند. جمال عبدالناصر رییسجمهور مصر نیز که خود را عامل این شکست تحقیرآمیز میدانست بعد از جنگ استعفا داد. استعفایی که با مخالفت شدید مردم مصر و اعراب دیگر کشورها همراه شد.
کمکم اما به نقطه عطف تاریخ روابط اعراب با رژیم صهیونیستی نزیک میشویم. به تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸. روزی که سرآغازی بود بر عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی.
خشت اولِ عادیسازی
«کمپ دیوید» نام پیمانی است که به وسیله «انور سادات» رئیس جمهور وقت مصر و «مناخیم بگین» نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی به امضا رسید. این پیمان اولین پیمان صلح بین طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح میان مصر و اسرائیل انجامید. انور سادات نیز اولین رئیس وقت یک کشور عربی از طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح با این رژیم و به رسمیت شناختن آن اقدام کرد.
دومین صدای سازش با اسرائیل اما این بار از داخل کشور فلسطین بلند شده بود. از جنبش آزادیخواه فلسطین. از یاسر عرفات. او که از سرنوشت نامیمون و نفرت مردم مصر از انور سادات عبرت نگرفته بود، سلاح مبارزه را بر زمین گذاشت و دومین گروه از اعراب نام گرفت که اسرائیل را به رسمیت میشناسد. او در میان بُهت مردم فلسطین «اعلامیهی اسلو» را با اسحاق رابین، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی امضا کرد و امتیازات زیادی به این رژیم داد. از جمله این امتیازات که با محدودیت های شدیدی برای مردم فلسطین همراه بود می توان به محدودیت شدید جابهجایی در نواحی اشغالی، کنترل شدید رژیم صهیونیستی بر منابع طبیعی و حیاتی مردم فلسطین و عدم جلوگیری از شهرکسازی رژیم صهیونیستی اشاره کرد.
اردن نیز سومین کشوری بود که تنها یک سال پس از انور سادات یعنی در سال ۱۹۹۴، پیمان صلح با رژیم صهیونیستی را امضا کرد و به جرگه هم پیمانان با این رژیم کودک کش پیوست.
اردن اما آخرین حلقه این زنجیره منحوس نبود. در سالیان اخیر برخی حکام منطقه مسیر عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی را در پیش گرفتهاند. بحرین و امارات در سال ۲۰۲۰ در واشنگتن پیمان عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را بستند. ترکیه و آذربایجان رسما اجازه بازگشایی سفارتخانه در کشورشان را دادند. عربستان سعودی نیز علیرغم اینکه تاکنون ظاهرا پیمانی با اسرائیل نبسته ولی دارای روابط پنهانی با صهیونیستهاست.
رئیسجمهور بدنام آمریکا و معامله قرن
اوج این خیانتها اعلام طرح «معامله قرن» از سوی ترامپ در سایه همراهی همین کشورهای وابسته عربی بود که به عنوان بزرگترین خیانت به ملت و آرمان فلسطین مطرح شد. معاملهای که به معنی به رسمیت شناختن قوم یهود در کل فلسطین و ایجاد روابط حسنه با کشورهای عربی بود. روابطی که البته باید بدون تشکیل دولت فلسطینی در فلسطین شکل میگرفت و این بزرگ ترین خیانت به آرمان مقدس فلسطین بود. خیانتی که بنای آن توسط برخی کشورهای عربی و غیرعربی منطقه پایهگذاری شد.
رهبر انقلاب پیرامون این موضوع میفرمایند: «یک ملّت، یک کشور به طور کامل در قبضهی انسانهای وحشی، خبیث، شرور ــ نه انسانهای عادی ــ قرار گرفته، دنیای اسلام هم نگاه میکند، تماشا میکند! یعنی واقعاً به ملّت فلسطین در زمین خودشان، در خانهی خودشان ــ آنهایی که حالا ماندهاند و اخراجشان نکردهاند ــ روزبهروز دارد ظلم میشود. جلوی چشم دنیای اسلام هر روز یک گوشهای را خراب میکنند، یک شهرک صهیونیستی میسازند؛ اینهمه حکومتهای اسلامی با این ثروتی که در دنیای اسلام هست، با این تواناییهایی که در مجموع دنیای اسلام دارد، [دارند] نگاه میکنند و این دارد اتّفاق میافتد؛ و سالهای متمادی است که جلوی چشم همهی عالم دارد اینجور به یک ملّتی ظلم میشود. این به خود دنیای اسلام هم ضربه زده؛ یعنی همین که دولتهای اسلامی و کشورهای اسلامی در مقابل یک چنین تجاوزی ــ که این تجاوز به خودشان هست، تجاوز به امّت اسلامی است ــ سکوت کردهاند و در مواردی، بخصوص در این اواخر متأسّفانه با آن همراهی کردهاند، این کشورها را هم تضعیف کرده، این وضعیّت را برایشان پیش آورده و دشمن را بر اینها مسلّط کرده.» ۱۴۰۱/۱۱/۲۹