گزارش تحلیلی نشریهی خط حزبالله ( شمارهی پنجم)
شهر به شهر در آغوششان میگیرند. حالا «حماسه» دارد شهر به شهر میگردد و در ایران روحی دوباره دمیده است. «مدافعان حرم» عنوان تازهای است برای یک عهد قدیمی. انگار باید از نو ثابت میشد که آن «حماسهی هشتساله»، برای همیشه ریشه دوانده در قلبها. بعضیها که «جوانی پاک و متعبّد خود را در جبهههای شرف و کرامت»
(۱۳۹۴/۰۷/۱۸) گذرانده بودند سرداران این میدان تازه شدند و جوانها هم جا پای جای آنها میگذارند. «صف استوار آرزومندان این موهبت و کمربستگان راه جهاد و شهادت در ایران اسلامی و در سپاه و همهی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، صفی بلند و بنیانی مرصوص است: و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا.»
(۱۳۹۴/۰۷/۱۸)
فرقی نمیکند که کجاییاند یا در کجا شهید شده باشند؛ «این بچههای ما که رفتند آنجا شهید شدند، فرزندان شما! در هر نقطهای از عراق یا سوریه که اینها در مقابل داعش شهید شده باشند، مدافع حرم حضرت زینب و مدافع کربلا و نجفند و مدافع حرمند.»
«اکثرشان معروفیتی ندارند»؛ مجهولون در زمیناند و معروفون در آسمان. زمان چندانی از معجزهی موسوی امام روحالله خمینی
رحمةاللهعلیه نمیگذرد که این گونه کشور مایهی عزت شیعه میشود و قبح ستمگری، بهانهی افشای اقتدار جمهوری اسلامی؛ «انقلاب ماها را زنده کرد»
(۱۳۹۴/۰۷/۲۶). و «امنیت» شاید اولیترین رهاورد این حماسه باشد: که «اگر امنیت نباشد، دانشگاه نیست، تحقیق نیست، پژوهش نیست، نخبهسازی نیست. آنجایی که امنیت نیست، در واقع هیچچیز نیست؛ آنجا زندگی انسانها هم در خطر تهدید لحظهای و دائمی است.»
(۱۳۹۴/۰۷/۲۶)
مأموریت مجاهدان جمهوری اسلامی مشورت است و مقاومت جانانهی مدافعان حرم نشان میدهد مستشاران ایرانی در آوردگاههای سوریه و عراق، خوب از پسِ وظیفهشان برآمدهاند: "مستشاران ایران در سوریه، برادران صاحب نبوغی هستند که هنرشان نفوذ در قلبها است. "این را یکی از همان سرداران باتجربه جهاد میگوید. «سردار سلامی» خوب پاسخ میدهد که "اگر ما سوریه را در مقابل تکفیریها تنها بگذاریم باید در نقاط دیگری با تروریستها درگیر شویم لذا از چند ماه پیش که نظام سوریه به کمک ما بازسازی ارتش خود را در دستور کار قرار داد سطوح مستشاری را برای یک عملیات بزرگ از ما درخواست کرد. بههمین دلیل آموزش این یگانها نیازمند حضور بیشتر مستشاری ما بود؛ زیرا ارتش سوریه درگیر عملیاتهای خود بود پس حضور ما از لحاظ کمیت و کیفیت افزایش یافت." شاید هنوز هم خیلیها در کلاف «اگر» و «اما» سردرگم مانده باشند، اما چراغ راه روشن است: «اگر مردان مجاهد فیسبیلالله در مقابل اینها نایستند قطعا از اسلام ناب و نشانههای تشیع اثری باقی نمیماند.»
«اکثرشان معروفیتی ندارند»؛ مجهولون در زمیناند و معروفون در آسمان. زمان چندانی از معجزهی موسوی امام روحالله خمینی رحمةاللهعلیه نمیگذرد که این گونه کشور مایهی عزت شیعه میشود و قبح ستمگری، بهانهی افشای اقتدار جمهوری اسلامی؛ «انقلاب ماها را زنده کرد»
پاتک آمریکا و اذنابش که قصدِ بیداری اسلامی را کرده بود، حالا با لشگری از یاران یکدست و یکپارچه روبرو شده که در دفاع از کیان اسلام ناب محمدی
صلیاللهعلیهوآلهوسلم، تا در آغوش گرفتن «شاهدِ شهادت»، خستگی نمیشناسند و از یکدیگر سبقت میگیرند. این بنیان مرصوص، هر جا که باشد، چه ایستاده در جوار حرم زینب کبری
علیهماالسلام -یا برادرش آفتاب کربلا
علیهافضلالصلوةوالسلام- و چه فرسنگها دورتر در صحراهای سوریه و بیایانهای عراق، شمشیر عزم و اراده پولادیشان را علیه "تکفیریها و سروران آمریکایی آنها" بیرون کشیدهاند. مستشاران ایرانی و نیروهای مردمی جبهههای نبرد، فریادهایشان را بلند کردهاند و "این فریاد در مقابل جهانی است که در مقابل این جنگ ساکت نشسته است" سید حسن نصرالله خوب بیان نموده است که جنس این نبرد هم از جنس همان استقامت تاریخی است که از کربلا تاکنون ادامه داشته است: "ای حسینیها و ای زینبیها! ما با شما میدانها را پر خواهیم کرد. نه جنگهای اسرائیل و نه تهدیدهای نتانیاهو و نه حملات تکفیریها و نه تهدیدهای رهبرانشان ما را به لرزه وا نخواهد داشت و ما برای کرامت و سعادت و امنیت و رهایی ملتهایمان میجنگیم."
معلوم نیست که تاریخ چه زمانی میخواهد از این مجاهدان حسینی و زینبی عبرت بگیرد. «گذشتگان این تکفیریها در سالهای خیلی دور به نجف و کربلا حمله کردند به نجف نتوانستند دست پیدا کنند لکن وارد کربلا شدند حرم امام حسین
علیهالسلام را با خاک یکسان کردند، ضریح را سوزاندند. صندوق قبر امام حسین
علیهالسلام را آتش زدند.» اما چه کسی است که نداند پرچم حسینی و زینبی هنوز بالاترین پرچمهاست و این بار به حول و قوهی الهی و مجاهدت مدافعان حرم، رویا و خیال آن تعدیها بر دشمنان حرم حرام شده است. و این همه بر پایههای خانوادههای صبور و مقاومی استوار است که درد فراق شهیدشان را با مظلومیت و غربت توأمان بر دل دارند: «من گاهی میگویم سهم خانمها از شوهرانشان هم بیشتر است، بیشتر هم نباشد به همان اندازه است... اگر شکر و صبر بازماندگان نمیبود، مسلما شهادت این قدر در جامعهی ما، رونق و جلا نداشت، این صبر شماهاست که به شهادت رونق میدهد، صفا و درخشندگی میدهد و آن را به صورت یک آرزو برای همه در میآورد.»
(۱۳۹۴/۰۸/۰۳)
«یک روز پس از اعلام پذیرش قطعنامه، واقعا یک غمی بر دل من مستولی شد، احساس میکردم یک در بزرگی به روی همه باز بود که افراد با میل خودشان میرفتند و از آن در وارد میشدند حال این در بسته شد و بقیه پشت این در ماندند. تصور نمیشد که باب شهادت مفتوح بماند. بندگان خالص خدا در این مدت، عدهایشان به آرزویشان رسیدند و به شهادت رسیدند.»
(۱۳۹۴/۰۸/۰۳)
هنوز باب شهادت مفتوح است که گفتهاند: "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" و سرنوشت محتوم همهی سربازان امام خمینی
رحمةاللهعلیه در این سرزمین همین است که یا "رِجَالٌ صَدَقُوا" هستند و یا "مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ". این راه باز است و اتفاقا در این مسیر هرچه کم ادعاتر و گمنامتر، راه به سوی مقصود بازتر است. هم آن حقیقتی که در رباعی شاعر جوان کشورمان که توسط رهبر معظم انقلاب قرائت شد و حال ایشان را منقلب کرد و نم اشک بر دیدگان ایشان نشاند نیز هویداست: ما سینه زدیم، بیصدا باریدند/ از هرچه که دم زدیم آنها دیدند/ ما مدعیان صف اول بودیم/ از آخر مجلس شهدا را چیدند.
شاید خیلیها سخت میتوانستند باور کنند. شهیدحسین همدانی، ثابت کرد که هنوز هستند کسانی که مرگی جز شهادت برایشان حیف است. حاج حسین، یکی از خیل آرزومندان بود و سیل مجاهدان راه خدا در راه است: «اینها خونهای تازه در راه خداست و خیلی با ارزش است.»
(۱۳۹۳/۱۱/۲۸) خونهای تازهای که خاطره عاشورای ۶۱ هجری را اینبار نه در کربلا که در شام زنده کرده است.