آقای سیدمجتبی حورایی -روانشناس و نویسنده- در این گفتار، ضمن برشمردن آسیبهای «خانه مجردی»، از برخی علل و انگیزههای تمایل به این سبک زندگی میگوید. تعریفی که وی از این پدیده ارائه میدهد، نزدیک به مراد عمومی و فهم عرفی از آن است. او این پدیده را ناشی از عوامل متعددی برمیشمرد؛ عواملی همچون نبود مدارا میان افراد خانواده و نیز رفاهزدگی.
مثل مهد کودک یا خانه سالمندان؟
خانهی مجردی مثل خانهی سالمندان یا مهد کودک است! ما در شرایط معمولی میگوییم که نه خانهی سالمندان خوب است و نه مهد کودک. پیرمردها و پیرزنها و کودکان باید در خانه باشند و آنجا مورد تکریم قرار بگیرند. بچهها باید در دامن پدر و مادرشان بزرگ شوند. البته گاهی استثنائاتی هم ممکن است پیش بیاید. گاهی شاید یک ضرورتهایی هم وجود داشته باشد. مثلاً پدر و مادر در حادثهای از دنیا رفتهاند یا پدربزرگی تنها مانده است؛ اینجا باید یک خانهی سالمندانی باشد که در شرایط ضروری و اضطراری از افراد نگهداری کند. یا مثلاً یک مادری سرپرست خانه است و کسی هم دور و برش نیست، کار میکند و خرج خانه را درمیآورد، این باید کودکش را بگذارد مهد کودک. پس خانهی سالمندان و مهد کودک در حالت عادی توصیه نمیشود، مگر در اضطرار.
خانهی مجردی هم همینطور است و در شرایط عادی به هیچ عنوان توصیه نمیشود. یک دلیلش این است که زمینههای لغزش در خلوتها زیاد میشود. زمینههای لغزش بسیار است، یکی از آنها خلوت است. خلوت همیشه به معنی تنها بودن و انفراد هم نیست. ممکن است جایی باشد که من را نمیشناسند! مثل اینکه یک نفر سربازی میرود در شهری دور، بعد آنجا سیگاری میشود. این را کسی نمیبیند. برای دیگری اینترنت و محیط مجازی و اینها خلوت است. برای یکی دیگر هم خلوتگاهش «خانهی مجردی» است. آن وقت است که ما میگوییم شیطان اساساً در کمین جوانان است!
در ارائهی تعریفی عرفی از «خانهی مجردی»، باید گفت خانهی مجردی محیط یا مکانی است که شخص، خودش آنجا صاحباختیار است و لزومی ندارد به کسی جواب بدهد. فرض کنید من جوانی هستم که ازدواج نکردهام و در خانه مؤاخذهام میکنند که چرا دیر آمدی؟ چرا شب نیامدی؟ خب به شکل طبیعی دنبال این خواهم بود که به کسی جواب پس ندهم.
خانهی مجردی زمینهی لغزشهایی را فراهم میکند که اگر یک جمعی باشند -مثلاً زندگی دانشجویی در خوابگاه یا جایی که چهار پنج نفر دیگر هم هستند- زمینهی لغزش کمتری دارد. در تنهایی خیلی ذهنیتها برای آدم پیش میآید. البته گاهی شرایط خیلی خاصی پیش میآید و امکان زندگی جمعی مطلقاً نیست. در این شرایط حاد میگوییم ایرادی ندارد، ولی در کل زیست مجردانه و خانهی مجردی اشتباه است.
برای آنها که توان مدارا ندارند
در ارائهی تعریفی عرفی از «خانهی مجردی»، باید گفت خانهی مجردی محیط یا مکانی است که شخص، خودش آنجا صاحباختیار است و لزومی ندارد به کسی جواب بدهد که کِی آمد، کِی رفت یا با کی آمد. فرض کنید من جوانی هستم که ازدواج نکردهام و در خانه مؤاخذهام میکنند که چرا دیر آمدی؟ چرا شب نیامدی؟ خب به شکل طبیعی دنبال این خواهم بود که به کسی جواب پس ندهم. میخواهم استقلال داشته باشم و اتفاقاً قرار است از این استقلال و آزادی سوءاستفاده کنم!
مثلاً شخصی که مطلّقه است، چون بخش مهمی از موانع ذهنیاش برداشته شده، «خانهی مجردی» بیشتر میتواند موجبات لغزش و خطای او را فراهم کند. او اینطوری بیشتر در معرض آسیب و خطر قرار میگیرد. سؤال این است که به چه دلیل این شخص میخواهد جدا زندگی کند؟ آیا مثلاً از این نگران است که حالا که مطلّقه شده، پدر و مادر برای او محدودیت ایجاد میکنند!؟ خیلیخوب، اصلاً شما مطلّقه هم نباشید و شخصی باشید که با پدر و مادر زندگی میکنید، پدر و مادر یک نظراتی دارند، اگرچه برای شما سخت است، اما دین چه میگوید؟ وجدان چه میگوید؟ میگوید اگرچه برای تو سخت است، اما اینجا قبول کن و روحیهی سازگاری و مدارا داشته باش. این شخص اگر الان نتواند با پدر و مادرش بامدارا زندگی کند و این شرایط را تحمل کند، اگر بخواهد ازدواج دوم هم داشته باشد، چهبسا باز هم اهل مدارا و تحمل طرف مقابل نخواهد بود.
ما در ازدواج اصلی داریم که اگر بخواهیم ببینیم شخصی میتواند با همسرش مدارا داشته باشد یا نه، سؤال میکنیم که با پدر و مادرش چگونه بوده است. یعنی اگر آدمی باشد که با پدر و مادرش بتواند بسازد و همزیستی مسالمتآمیز داشته باشد و حرمت نگهدارد، به احتمال قریببهیقین با همسرش هم اینگونه خواهد بود. اما یک جوانی که با پدرش یا با مادرش درگیر است، این معمولاً با همسرش هم ناسازگار خواهد بود.
کسی که واقعاً متعهد است به خدای خودش، به خانوادهاش -خانواده اعم از همسر و فرزند یا پدر و مادر- هرگز سراغ این پدیده نمیرود. در آموزههای دینی داریم که مثلاً تنها سفر نرود. همهی این حساسیتها به خاطر این است که این تنهایی و خلوتها مایهی لغزش است.
نباید چیزی مانع شود که این خانم یا آقایی که به هر دلیلی از زندگی مشترک خارج شده است، اگر شرایطش را دارند، در خانه پدریشان نباشند و بروند خانهی مجردی بگیرند. این غلط است. یا خدایناکرده مرد متأهلی که خانهی مجردی تهیه میکند، در صورتی که باید به خانوادهاش متعهد باشد، این تدارکش برای چیست؟ معمولاً میخواهند خطاهایی کنند که در کنار همسرانشان نمیتوانند. کارهایی که عرف نمیپسندد. پس خلوتگاهی میخواهند برای اینکه بتوانند پنهانی کاری کنند! معلوم است که خطاست. این همان جایی است که ما میگوییم زمینهی لغزش است و یکی از آفات ثروت همین است.
خانه مجردی نشانه ضعف است
فراهمکردن خانهی مجردی یا گرایش به تکزیستی غالباً از روی ضعف است. یعنی شخص یک ضعفهای عقیدتی یا فکری دارد، ضعف شخصیتی دارد و میخواهد به نیازهای کاذب خودش، به وسوسههای ذهنی خودش پاسخ دهد! اما کسی که واقعاً متعهد است به خدای خودش، به خانوادهاش -خانواده اعم از همسر و فرزند یا پدر و مادر- هرگز سراغ این پدیده نمیرود. در آموزههای دینی داریم که مثلاً تنها سفر نروید. همهی این حساسیتها به خاطر این است که این تنهایی و خلوتها مایهی لغزش است. گاهی پدر و مادرها برای فرزندشان که در دانشگاهی قبول شده و در شهر خودشان نیست، خانهی مجزا تهیه میکنند که این فرزند راحت باشد و خدای ناکرده با همخانههای غیر همفکر همخانه نشود. این قطعاً زمینهساز خطاست و شکّی در آن نیست.
همهی این امور، وجدانی هستند! یعنی انسان هر نیازی یا هر خواستهای را که دارد، باید با خودش بگوید این را برای چه میخواهم؟ البته میتواند برای عالَم و آدم توجیه بیاورد که من یک آرامش فکری میخواهم یا من میخواهم فلان کار را انجام دهم، ولی اگر به وجدان خود رجوع کند، خودش میبیند که پشت این رفتارها، چهبسا نیتهای نادرستی هم وجود دارد.