بررسی نقش امام خمینی
رحمهالله در بیداری اسلامی از ابعاد گوناگون و نیز از سطوح مختلف امکان پذیر میباشد. از اندیشههای فلسفی، عرفانی، فقهی، کلامی و اخلاقی امام خمینی
رحمهالله تا عمل و موضعگیریهای سیاسی او بیانگر سطوح مختلف تأثیرگذاری است. این مقاله در یک فرآیند سه مرحلهای که با بررسی «مبانی فلسفهی سیاسی» امام خمینی
رحمهالله شروع میشود و با بیان «فلسفهی سیاسی» امام خمینی
رحمهالله ادامه پیدا میکند، در گام سوم، «مبانی و فلسفهی سیاسی امام خمینی
رحمهالله را در ارتباط با بیداری اسلامی» نشان خواهد داد.
بنیادهای نظری امام خمینی(ره)
فلسفهی سیاسی: فلسفهی سیاسی، معرفت به ماهیت امور سیاسی با روش فلسفه است که طی آن اولاً ماهیت و چرایی حاکمیت مشخص میشود و ثانیاً بیان میدارد که جامعهی خوب چگونه جامعهای است.
مبانی نظری فلسفهی سیاسی: مبانی نظری یک فلسفهی سیاسی مهمترین بنیادهای نظری هستند که بر اساس آنها مهمترین سؤالات مطروحه در فلسفهی سیاسی پاسخ داده میشود.
مبانی معرفتشناسی و جهانشناسی
به طور قطع، باورهای هستیشناختی امام خمینی
رحمهالله از یک منشأ الهی برخوردار است. نگاه امام خمینی
رحمهالله به عالم و آدم، نگاه زمینی و ناشی از تفسیرهای خود بنیاد انسان از عالم و آدم نیست. اندازهای که امام خمینی
رحمهالله برای عالم وجود قائل است محدود به عالم ماده نیست؛ بلکه نگاه او به عالم علاوه بر آن، جهان غیب را نیز شامل میشود.
مبنای جهانشناسی امام خمینی
رحمهالله را میتوان در منابع مختلفی که از ایشان به یادگار مانده است، سراغ گرفت. شاید یکی از ماندگارترین آثار مکتوب امام خمینی
رحمهالله نامهای است که به گورباچف نوشتند و در آن به وحی الهی، وجود حق تعالی و جهان غیب به عنوان مبانی نظری خود تصریح کردند. میتوان از دیدگاه امام خمینی
رحمهالله در این مورد که مشکلات و ابتذال غرب به عدم اعتقاد به خدا برمیگردد استنباط کرد که هر نوع فلسفهی سیاسی، پیوند اساسی با بنیادهای نظری مربوط به آن دارد. امام خمینی
رحمهالله در مصاحبه با مجلهی تایمز هم ریشهی تمام اعتقادات خود را به «توحید» باز میگردانند و تصریح میکنند که اگر در مرام خود به عدالت و آزادی و حقوق انسانی اعتقاد دارند، ناشی از همین اعتقاد توحیدی است. مؤلفههای مهم فلسفهی سیاسی در اندیشهی امام خمینی
رحمهالله از قبیل مشروعیت، آزادی، عدالت، قانون و... به همین بنیادهای نظری، باز میگردد.
مبانی انسانشناسی
امام خمینی
رحمهالله در مورد طبیعت اولیهی انسان میفرمایند: «بدان انسان چون ولیدهی همین عالم است و مادر او همین دنیاست و اولاد این آب و خاک است. حب این دنیا در قلبش از اول مغروس است و هر چه بزرگتر شود، این محبت در دل او نمو میکند.»
۱
ولی با وجود این از نگاه امام خمینی
رحمهالله ماهیت انسان منحصر به این طبیعت نیست و زمینههای درونی و خارجی برای انسان فراهم است که میتواند او را از دامان طبیعت که مادر او است بیرون کشد و راه کمال و استکمال را برای او هموار کند: «این انسان مثل سایر حیوانات نیست که همان حیات طبیعی و دنیایی باشد- بلکه انسان یک طور خلق شده است که علاوه بر حیات طبیعی، حیات مابعدالطبیعه هم دارد،...»
۲
نظر انسانشناسیِ امام خمینی
رحمهالله به وجود حیات مابعدالطبیعه که گاهی از آن به «فطرت مخموره» تعبیر میکنند از یک طرف و اعتقاد ایشان به ارسال رسولان الهی برای به کمال رساندن انسانها از طرف دیگر، موضوع استعداد و ظرفیت انسانها برای تکامل و تقرب را در عرصهی انسان شناختی بازگو میکند.
اعتقاد امام خمینی
رحمهالله به امکان کمالیابی برای انسان موجب طرح انسان کامل و ربط آن به ولایت انبیا و اولیا میشود؛ موضوعی که در فلسفهی سیاسی امام خمینی
رحمهالله از جایگاه بسیار با اهمیتی برخوردار است. اگر انسانها دارای درجات مختلفی از کمال هستند به ضرورت عقل، هر کدام که در مرتبهی عالی قرار دارند، برای مرتبهی دانی باید ولایت داشته باشند. با این تبیین، ولایت انسان کامل که در مرحلهی اثبات برای انبیا و امامان
علیهمالسلام، بالإصاله و برای فقها به تبعیت محرز است، مبتنی بر بنیادهای نظری امام خمینی
رحمهالله است.
مؤلفههای فلسفهی سیاسی امام خمینی (ره)
مهمترین سؤالهایی که در فلسفهی سیاسی به آنها پاسخ داده میشود عبارتند از:
۱. چه چیزی به حاکمیت نظام سیاسی مشروعیت میدهد؟
۲. زندگی خوب با توجه به مؤلفههای تشکیل دهندهی آن (آزادی، عدالت، حق و تکلیف، قانون، رابطهی دین و سیاست و نوع و شکل حکومت) چگونه است؟
در پاسخ به سؤالات مذکور و مؤلفههای مطرح شده با استناد به مکتوبات و آثار گفتاری امام خمینی
رحمهالله، بیان شده است که مؤلفههای فلسفهی سیاسی در اندیشهی امام خمینی
رحمهالله به بنیادهای نظری او بازگشت میکند. به عنوان مثال امام خمینی
رحمهالله در بحث مشروعیت نظام اسلامی معتقدند «حق حاکمیت از آن خداوند است و تنها او است که حق تشریع و قانونگذاری دارد». «ریشه و اصل همهی آن عقاید - که مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست - اصل توحید است... این اصل به ما میآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد و بنابراین هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند.»
۳ البته مردم در نظام اسلامی متولی امور خود هستند و تشکیل حکومت، مبتنی بر قاعدهی بیعت، با توافق اکثریت مسلمانان ممکن است.
در پاسخ به سؤال دوم، امام خمینی
رحمهالله زندگی خوب را در گرو اطاعت از قوانین خداوند میدانند: «سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است.»
۴
امام خمینی
رحمهالله در توجیه هر یک از مؤلفههای فلسفهی سیاسی به مبانی نظری مطرح شده در اسلام استناد میکنند:
نوع و شکل حکومت: اگر کمال مطلق، همان حضرت حق تعالی است، تنها او است که دارای ولایت مطلق بر عالم و آدم میباشد. از طرف دیگر چون اعمال ولایت الهیهی بدون واسطه بر جامعهی انسانی ممکن نیست، این انسان کامل است که وظیفهی اعمال ولایت را عهدهدار میشود. همچنین اگر سیر و حرکت جوامع، باید به سمت کمال و تقرب باشد، ضرورتاً فقط و فقط این انسان کامل و یا جانشینان انسان کامل هستند که میتوانند وظیفهی هدایت انسان را به سمت کمال و رساندن آن به سعادت دنیوی و اخروی بر عهده گیرند. امام خمینی
رحمهالله هدف از ارسال انبیای الهی از آدم تا خاتم را اصلاح جامعه میدانند.
۵
آزادی: بر اساس بنیادهای نظری امام خمینی
رحمهالله تکامل و تقرب به پیشگاه مقام ربوبی، هدف انسان است و رسیدن به این هدف جز در سایهی آزادی و اراده ممکن نیست. اعتقاد توحیدی امام خمینی
رحمهالله باعث شده است تا در فلسفهی سیاسی، آزادی را حق انسان بداند و برای دیگران هیچ حقی در محروم کردن آزادی فرد و جامعه قائل نباشد. بنابراین با توجه به مبانی فلسفی امام خمینی
رحمهالله، آزادی اولیترین حقوق انسانی محسوب میشود.
۶
با وجود این، آزادی از دیدگاه امام خمینی
رحمهالله همچون همهی فلاسفهی سیاسی نامحدود نیست. در اعتقاد فلاسفهی سیاسی غرب، حد آزادی، آزادی دیگران است ولی امام خمینی
رحمهالله مطابق با بنیادهای نظری و مبانی فلسفهی سیاسی خود، این حد از آزادی را قبول ندارند. به اعتقاد امام خمینی
رحمهالله انسان در عالَم وجود، منعزل از هستی نیست و آغاز و انجام او به خالق هستی برمیگردد. او مالک و آفرینندهی انسان است و از همهی حقایق عالم مطلع است. این اصل، حد آزادی انسان را بیان میکند. انسان در همهی امور آزاد است الا در جایی که به نافرمانی انسان از خداوند میانجامد.
عدالت: اهتمام امام خمینی
رحمهالله نسبت به عدالت نیز به بنیادهای نظری او بازگشت میکند؛ همچنان که عدم اهتمام فلاسفهی سیاسی غرب به عدالت ناشی از نوع نگاه آنها به هستی است. فلاسفهی سیاسی غرب، با تکیه بر اومانیسم، پایه و مبنای روابط و تعاملات انسانی را بر لیبرالیسم قرار میدهند؛ امّا امام خمینی
رحمهالله با اعتقاد به «عدل» به عنوان یکی از صفات خداوند و وجود اعتدال در نظام تکوین و تشریع، جایگاه رفیعی برای «عدالت» در نظام سیاسی اسلام قائل هستند.
سایر مؤلفههای فلسفهی سیاسی نیز به طریقی به مبانی نظری ایشان بازگشت میکند و برای آنها در کلام امام خمینی رحمهالله مستنداتی است.
اندیشهی بیداری
بررسی سخنان امام خمینی
رحمهالله در مورد بیداری و هدایت امت اسلامی نشان میدهد که چه ربطی میان این سخنان و مؤلفههای تشکیل دهندهی فلسفهی سیاسی ایشان وجود دارد. به عبارت دیگر میتوان کلیدواژههای بیداری در سخنان امام خمینی
رحمهالله را در مؤلفههای فلسفهی سیاسی ایشان رهگیری کرد.
جالب این است که میان اندیشهی بیداری در کلام امام خمینی
رحمهالله و عناصر تشکیل دهندهی حرکت و خیزشی که در کشورهای اسلامی در حال وقوع است تناسب و هماهنگی بسیار عجیبی وجود دارد. بنابراین «آزادی خواهی»، «عدالت طلبی»، «بازگشت به فرهنگ»، «اخلاق و قوانین اسلامی»، «حق حاکمیت»، «استقلال»، «اتحاد و همبستگی»، «مبارزه با استکبار»، «استعمار» و «استبداد» و ... که عناصر مشترک بیداری اسلامی را تشکیل میدهند، همان کلیدواژههایی است که در اندیشهی بیداری امام خمینی
رحمهالله مطرح شده و همهی آنها قابل تبیین و توجیه با مؤلفههای فلسفهی سیاسی ایشان میباشند.
پینوشتها:
۱. امام خمینی و اندیشههای اخلاقی - عرفانی (مقالات عرفانی ۲)، به کوشش کنگرهی اندیشههای اخلاقی - عرفانی امام خمینی، نشر مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول ۱۳۸۲، ص ۳۰۸، نقل از شرح چهل حدیث، ص ۱۲۲
۲. صحیفهی امام، ج ۹ ص ۱۱
۳. صحیفهی امام ج ۵ ص ۳۸۸
۴. همان
۵. صحیفهی امام ج ۱۵ ص ۲۱۳
۶. صحیفهی امام ج۳ ص ۵۱۰