یکپارچگی کشور بعد از دوران صفویه و اشاعه مذهب اهلبیت علیهمالسلام کارهای ملی و مذهبیای بود که اردبیلیها در تاریخ ایران انجام دادهاند؛ دو کار بزرگی که رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اعضای کنگره شهدای اردبیل به آنها اشاره کردند. صفویه چگونه در یکپارچه کردن کشور موفق شد و چه اقداماتی در این زمینه از سوی آنها انجام گرفت؟
قبل از شاه اسماعیل صفوی، ایران ملوکالطوایفی بود. پس از ساسانیان، اولین حکومت یکپارچه را شاه اسماعیل صفوی تشکیل داد که کار بسیار سختی بود. او در ۱۳سالگی در کنار ۶۰ نفر به نام اهل اختصاص که بعضی
ها از آناتولی بودند شروع به کار کرد. چون صفویه مریدان زیادی در آناتولی داشتند و یکی از علل جنگ چالدران این بود که مردم در تعداد زیاد از آناتولی به اردبیل میآمدند و شیخ صفیالدین اردبیلی و فرزندانش از نظر معنوی آنقدر در آناتولی جایگاه ویژهای داشتند که سلطان سلیم ترسید. به سلطان سلیم گفتند توافق شده که شاه اسماعیل صفوی ولیعهد پدرت شود تا دو امپراتوری صفوی و عثمانی متحد شوند و دشمن مشترکشان را که اروپاست، کنار بگذارند. سلطان سلیم دستبهکار شد و پدرش را کشت و به ایران حمله کرد و برای اینکه به ایران بیاید چون لشکرش که ینیچریها (واحدهای نظامی ورزیده و چریکی) بودند زیر بار جنگ با غیرکفار نمیرفتند، مفتی
ها را آورد تا صفویه و شاه اسماعیل را تکفیر کنند و لشکرش برای جنگ حاضر شوند.
شاه اسماعیل صفوی توانست ایران آن زمان را که الان ۴۰ درصد از آن در مرزهای ماست یکپارچه کند و به قدری شکستناپذیر بود که پسرش شاه تهماسب از شکست در جنگ چالدران خوشحال شد؛ چون قزلباش
ها درباره پدرش توهم الوهیّت داشتند. تلاش زیادی شد تا جلوی او را بگیرند و فقط دولت عثمانی باشد. با خان ازبک توافق کردند که از آن طرف حمله کند و گفتند ما هم از این طرف حمله میکنیم اما نتوانستند این کار را بکنند. شیبکخان ازبک به شاه اسماعیل گفت: جاده را درست کن میخواهم به حج بروم و بعد هم نامه نوشت که راه را درست کنید میخواهم به زیارت امام رضا
علیهالسلام بروم و سپس به خراسان لشکر کشید. شاه اسماعیل سرش را جدا و پر از کاه کرد و برای سلطان عثمانی هدیه فرستاد؛ چون آن زمان رسم این بود که اگر پادشاهی غالب میشد، نشانهای به پادشاه اطراف بدهد. الان هم ایران یکپارچه است؛ یعنی اگر شاه اسماعیل آن کار را نمیکرد اکنون کشوری به نام ایران نبود و به جای ایران حکومت
های بسیاری بودند. شاه اسماعیل بود که توانست ایران یکپارچه را درست کند و بعداً سلاطین صفویه راه او را ادامه دادند. محیط طباطبایی که نویسنده و محقق بزرگی است میگوید: اگر اردبیل نبود ایران نبود.
درباره خدمات دیگر صفویه به ایران هم توضیح بدهید. چگونه شد که مذهب رسمی اهلبیت علیهمالسلام یعنی تشیع در ایران ترویج و غلبه پیدا کرد؟
صفویه برای اولینبار یک حکومت شیعی غیرقبیلهای یکپارچه را درست کردند. اینطور نیست که گفته میشود در درست کردن حکومت شیعی مخالفان را میکشتند و هر جا که پای شاه اسماعیل میرسید علمای شیعه و علمای سنی را جمع میکرد و میگفت باید مناظره کنید و اول کار شرط میکرد که مغلوب بایستی تابع مذهب غالب شود و هر کجا مناظره درست میشد، علمای شیعه غالب بودند. چون شایسته است انسان تابع حق باشد، طرف مغلوب هم تابع میشد و به این شکل مذهب شیعه را در ایران منتشر کرد.
قبل از شاهاسماعیل در ایران ارادت خاصی نسبت به اهلبیت
علیهمالسلام وجود داشت. امام رضا
علیهالسلام را که به طوس آوردند، میگویند مواظب باشید از شهرهایی که شیعه هستند نبرید؛ یعنی خانواده
های خاصی در ایران مثل دیلمان، قم و جاهای دیگر شیعه بوده است. در نتیجه مذهب اهلبیت
علیهمالسلام اشهد ان علی ولی الله منتشر شد و شاه اسماعیل گفت من برای این کار مأمورم و حتی شمشیر که زنجیر توپ عثمانی را پاره کرد، ۲۵ میلیون علوی که در ترکیه زندگی میکنند، میگویند تابع شاه اسماعیل صفوی هستیم؛ اگر شاه اسماعیل مأمور نبود، هیچوقت شمشیر زنجیر را پاره نمیکرد.
سلطان سلیم بعداً گفت: آن شمشیر را به من بدهید و شاه اسماعیل هم آن را هدیه داد. سلطان سلیم هر چه به زنجیر زد پاره نشد و نامهای به شاه اسماعیل نوشت که شمشیر قلابی برایم فرستادی و این در شأن تو که پادشاه مملکتی نیست. شاه اسماعیل در جواب نوشت: شمشیر همان شمشیر است و دست همان دست نیست.
در مسئله علم و فقاهت نیز اردبیل تاریخ پرافتخار و شخصیتهای بزرگی همچون محقق اردبیلی، آسید یونس اردبیلی و میرزا اکبر اردبیلی را در شناسنامه خود دارد. درباره این فقها و دامنه اثرگذاریای که داشتهاند بفرمایید؟
میدانید که محقق اردبیلی به مقدس اردبیلی معروف است. علت اینکه محقق میگویند این است که شیخ انصاری به او محقق گفته است. مقدس که میگویند آدم فکر میکند یک فرد عارف بوده و سواد آنچنانی نداشته است؛ درحالیکه مقدس اردبیلی سوادش بسیار زیاد بود و شرح ارشاد (مجمع الفایدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان) را نوشته است.
آقای ساکت که مسئول انتشارات جامعه مدرسین بود، میگوید: به محضر حضرت امام
رحمهالله رسیدم و فهرست کتاب
های چاپشده جامعه مدرسین را به ایشان نشان دادم و گفتم اینها را چاپ کردیم. امام دستشان را روی ارشاد گذاشتند و گفتند این را برایم بیاورید. این کتاب مقدس اردبیلی ۱۲ جلد است. امام به قدری تحت تأثیر فصاحت مقدس اردبیلی بودند که میگفتند ایشان برای اولینبار بین تقوا و جرئت در فتوا جمع کرده است. هر چقدر تقوا بیشتر شود انسان میترسد فتوا بدهد؛ ولی ایشان بسیاری از مسائلی که به ظاهر جزو مسلمات بوده را زیر سؤال برده که لقب المشکک فی کل امر بدیهی را برای وی گذاشتند.
مقدس اردبیلی از آن فقهایی است که روی او حساب کردند و مطالب بسیار جدی دارد و یکی از شاهکارهای دوران صفویه است. فقه دوران صفویه را که میخواهند ذکر کنند به سراغ مقدس اردبیلی میروند که در آن دوره فقه تعقلی اینگونه پیدا کرده است.
چون سیدیونس اردبیلی در مشهد بوده یک فقیه بسیار بزرگ بوده است. آقای بروجردی به ایشان میگفت انت یونس بحر الفقاهت. سید یونس اردبیلی وزنهای در فقه بود. ایشان سردمدار نهضت گوهرشاد هم هستند و گوهرشاد را اردبیلی
ها راه انداختند؛ چون سردمدارش سیدیونس اردبیلی بود و خطیب اصلی آیتالله علمی، استاد آقای مشکینی بود. روز گوهرشاد را که برای حجاب نامگذاری کردند، هر سال در اردبیل برای بزرگان اردبیل بزرگداشت میگیریم و این افتخاری است که نصیب اردبیل شده است.
میرزا اکبر اردبیلی یک عالم بسیار مجاهد بود و هیچ ترسی در او نبود. رضاخان که به اردبیل آمد هر کس وارد مجلس میشد میپرسید: میرزا اکبر ایشان است؟ پیش میرزا اکبر نیامد و وقتی از اردبیل رفت، میرزا اکبر اردبیلی سر منبر گفت: صورتت را کج کردی و رفتی؛ میآمدی و پادشاهی را به تو یاد میدادم که چطور باید پادشاهی کنی. عادل، مجاهد و غیور بود و غیرت دینی داشت و رفتارهای خاصی در حمایت از فقرا و نفرت از زراندوزان ستمگر داشت.
یکی از ویژگیهای برجسته مردم اردبیل که در دیدار نیز مورد اشاره رهبر انقلاب قرار گرفت، حضور در صفوف مقدم مجاهدت در دوران دفاع مقدس است. مردم اردبیل در دفاع مقدس چگونه نقشآفرینی کردند؟
رهبر انقلاب اسلامی فرمودند ۳۵هزار نفر از استان اردبیل وارد جبهه شدند و بهترین گردان
ها را در لشکر عاشورا تشکیل دادند و گردان
های اردبیل خطشکن بودند، جرئت و جسارت بسیار خاصی داشتند و زیر آتش سرشان را خم نمیکردند و جلو میرفتند. کتاب
ها و خاطرات زیادی دراینباره نوشته شده است. بزرگانی از فرماندهان ارتش در جنگ اردبیلی بودند که ارتباط خاصی با حضرت امام
رحمهالله داشتند و حضرت امام
رحمهالله هم به ایشان علاقه زیادی داشتند.
خلبانان بسیار شجاعی مثل خلبان «شهید غفور جدی» که از آمریکا برگشت و او را به پادگان راه نمیدادند چون ایشان رفته بود و آنقدر اصرار کرد که یکی از خلبانان زبدهای بود که رژیم بعثی را درمانده کرد. ذرهای ترس در او نبود و ضربات بسیار مهلکی بر ارتش عراق وارد کرد با اینکه اداری نبود و در آمریکا بود و قبل از انقلاب در آنجا دوره دیده بود اما به قدری به خاک وطن علاقه و غیرت داشت که وصیت کرده بود در پرچم ایران او را دفن کنند. خلبان ذاکر هم جنازهاش کامل از بین رفت و در آتش سوخت. او جزو هوانیروز بود. شجاعت همه استثنایی بود.
علاوه بر اینکه مردم اردبیل رزمندگان زیادی به جنگ فرستادند، از جهت تأمین آذوقه و تدارکات از دشت مغان حبوبات و دبه
های عسل زیادی با وانت به جبهه
ها فرستاده میشد. هر چه نیاز بود از آنجا میفرستادند و برای اولین بار اردبیلی
ها دکه
های صلواتی راه انداختند. چون وظیفه شرعی، تمامیت ارضی کشور، فتوای مرجعیت و یک وظیفه تاریخی بود و هیچ قصوری نبود.
چندین شهید زیر ۱۳ سال داریم؛ که یکی مرحمت بالازاده است. شهیدی که داستانش را شنیدهاید و از رهبر انقلاب برای حضور در جبهه اجازه گرفت. میگفت که چرا مرا نمیگذارند بروم؟ ۱۳سالم است و میگویند تو اجازه نداری.
رهبر انقلاب تصریح کردند برخلاف نسل هم عصر با شهدا، نسل بعدی بهوضوح شهدا را درک نکردند و باید به فکر این موضوع بود. به نظر شما برای انتقال صحیح پیام، سیره و فرهنگ شهدا به نسل بعدی چه باید کرد؟
اگر نسل ما یک نسل حماسی نباشد، آینده نداریم. نسلی که لذت حفظ و دفاع از عزت و دفاع از تمامیت ارضی نداشته باشد، شکست میخورد. نسلی که لذت اینکه بینی دشمن را به خاک بمالد و او را ذلیل کند نداشته باشد. ذائقه افراد باید ذائقه حماسی باشد. فرد نسبت به کشور بایستی عرق ملی و دینی داشته باشد. یکی از راهکارها این است که ادبیاتی که در جبهه حاکم بود، تعلیم داده شود.
جبهه یک مدرسه است را اگر در قالب هنر بتوانیم با زبان نسل جدید معرفی کنیم، سرمایه اصلی است و شهدا هم همین را میخواهند. شهدا فکر، مرام و روش دارند و باید آنها را حفظ کنیم. وظیفه بزرگ در این کنگره این است که ببینیم در ارائه کردن این معارف به نسل جدید چقدر نقص داریم. در هر پنج سال یک نسل متولد میشود که زبان نسل قبلی را هم نمیداند چه برسد به اینکه زبان پدر و مادر خود را بداند. در اینجا بایستی با کارهای هنری، فیلمهایی که ساخته میشود و قصه
های جبههای که تصویر میشود به صورت رمان و داستان به این کار بپردازیم و جوایزی تعیین کنیم که نسل جدید این کتاب
ها را بخوانند و این فیلم
ها را ببینند.
گاهی باید این فیلم
ها که مربوط به جبهه است اشک چشم از آدم بگیرد و بعد از آن است که یک رزمنده در برابر دشمن آتش میشود. اگر لذت اینها را به نسل جدید نچشانیم، کاری نکردهایم و دین خود به شهدا را ادا نکردیم. صدا و سیما و ارباب هنر در اینجا وظیفه بزرگی دارند و مجموعه
های فرهنگی کشور بایستی شناسایی کنند کسانی که قدرت تکثیر این حرکت بزرگ را دارند.
کسی که در جبهه بود در کمال انقطاع بود چطور میتوان آن را تکثیر کرد؟ این حرکت در یک برهه تاریخی کشور ظهور کرد و بسیار عجیب است که این موج دوباره ظهور کند. سرمایه زیادی میخواهد و عظمت روحیه امام
رحمهالله بود که جمعیت به جبهه
ها ریختند. وضع ارتش آن طور بود و وضع سلاحمان طور دیگری بود و از سوی اروپا، آمریکا، شوروی و همه جا آمده بودند و یک جنگ جهانی در مقیاس کوچک بود؛ اما نفس امام آن قدر عجیب بود که سیلآسا عشق به شهادت ریخت و شهادت صدها هزار نفر هزینه کمی نیست و دشمنان نتوانستند به کشور صدمه بزنند.
برای انتقال مفاهیم فرهنگ شهادت و تاریخ دفاع مقدس، با استفاده از ابزار هنر چه کارهایی باید کرد؟
کار هنری کار هر کسی نیست. ممکن است کسی برای نظام قلبش بتپد ولی این کاری است که اهلش میتواند انجام دهد. باید برویم به سراغ کسانی که اولاً در این رشته دستی دارند و از جهت مالی و جهات دیگر تشویق کنیم که بهترین فیلم
ها را درست کنند. کسانی هستند که فیلمهایی درست کردند در یک کشور خارجی که پخش میشود یک ملت پای تلویزیون مینشینند و آن را نگاه میکنند. باید سراغ کسانی برویم که قدرت بسیار زیادی برای ساختن فیلم دارند و تشویقشان کنیم تا در این عرصه فیلم بسازند.
ثانیاً جوانان بسیار مؤمن و متعهد را آموزش دهیم و از صفر شروع کنند و سرمایهگذاری کنیم و آینده دور را ببینیم و نگوییم زودبازدهی داشته باشد. باید افرادی را پرورش دهیم که قدرت خلاقیتشان برای ساختن اینگونه فیلم
ها بیشتر باشد و در آینده وارد این عرصه شوند.
کتاب
ها و خاطراتی که هست همگی میتوانند به فیلم تبدیل شوند. در این کتاب
ها سوژه
های بسیار عجیبی است که به زبان
های خارجی زیادی ترجمه شدهاند مثل کتاب دا و مشتری زیادی دارد که یک زن چقدر قدرت روحی دارد که این طور در میدان جنگ بوده است.
ارزشهای هر جامعهای با توجه به تعاملاتی که در آن وجود دارد نسل به نسل منتقل میشود. چه کارهای لازم است تا بتوانیم ارزشهای خود را به نسلهای بعدی منتقل کنیم؟
ارزش
ها با اوضاع جامعه تغییر پیدا میکنند و ذائقه انسان
ها تغییر میکند؛ یعنی پاکی، عفت، حجب و حیا، عدالتطلبی، صداقت، ظلمستیزی و نفرت از ظلم هیچوقت منسوخ نمیشوند و تغییر نمییابند و انسان
ها هستند که ذائقهشان تغییر میکنند. اگر بخواهیم نسل درستی داشته باشیم که این نسل به ارزش
های آسمانی دینی ذاتی و فطری پایبند بماند، خدا در قرآن میگوید من اگر کسی را بزنم عقل، ذهن و چشمش را معکوس میکنم: «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ». اگر بخواهیم این کار را بکنیم نیاز دارد که در سیستم آموزشیمان تجدیدنظر شود. صرف اینکه جشنواره درست کنیم درست نمیشود و باید به سراغ آموزش و پرورش برویم. هر چقدر کسی کار کند باز به آموزش و پرورش برمیگردد. اگر آموزش و پرورش آرمانی داشته باشیم، صددرصد این ارزشها ماندگار میشوند. روی ارزشها هیچ جوانی معامله نمیکند. اگر آموزش و پرورش عیب و ایرادی از جهت معلمان، سیستم آموزشی یا جهات دیگر داشته باشد یا در اولویت دولتها نباشد، طبیعی است نسل تباه شدهای پرورش پیدا میکند و مثل آب محو میشویم. نه آیندهای خواهیم داشت. ما باید نسل فاخر، حماسی و با قلب، ذائقه و آرزوهای بزرگ داشته باشیم.