others/content
نسخه قابل چاپ

نگاهی به زندگی راوی کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»

یک کتاب خاص

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif آقای گل‌علی بابایی از پژوهشگران و مستندنگاران پیشکسوت حوزه دفاع مقدس است. ایشان در سال ۱۳۹۶ در قالب یک سفر گروهی که خانم کونیکو یامامورا هم در آن حضور داشت به محل بمباران اتمی هیروشیما سفر کرد. رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» در گفت‌وگو با آقای بابایی به بررسی شخصیت خانم یامامورا و کتاب خاطرات ایشان پرداخته است.

*از کجا با خانم یامامورا آشنا شدید؟
* من دورادور چیزهایی در مورد خانم بابایی شنیده بودم؛ چون با حاج‌آقا حمیدی، امام‌جماعت مسجد انصارالحسین (خیابان نیروی هوایی) که محل زندگی آن‌هاست ارتباط داشتم. پسر حاج‌آقا حمیدی نیروی ما بود و در عملیات خیبر مفقود شد. من می‌دانستم که چنین خانواده‌ شهیدی در آن محل هست، ولی دورادور با آن‌ها آشنا بود تا اینکه سال ۹۶ با دعوت آقای حبیب احمدزاده و از طریق موزه‌ صلح در سالگرد بمباران هیروشیما به ژاپن رفتیم. در آن سفر خانم بابایی هم مترجم و هم رئیس گروه بود. همه راهنمایی‌ها را ایشان انجام می‌داد و مثل یک مادر همه را زیر پروبال خودش گرفته بود؛ چون در گروه همه طیف آدمی از جمله جانباز شیمیایی، هنرمند اصلاح‌طلب و هنرمند اصولگرا در آن بود. خانم بابایی وظیفه‌اش این بود که همه را به‌نوعی هماهنگ کند و همه را با همدیگر داشته باشد. در ژاپن هم هر اتفاقی که می‌افتاد، یا هر جایی که باید می‌رفتیم و بازدیدی داشتیم مثل موزه صلح هیروشیما و جزیره معروف محل بمباران اصلی، ایشان بلدچی ما بود. هر جایی که می‌رفتیم، ایشان با طمأنینه و با حوصله توضیحات خیلی خوبی می‌داد. در واقع، هر کس این سفر را با خانم بابایی تجربه می‌کرد واقعاً به اطلاعات عمومی و جهانی‌اش اضافه می‌شد.

* وقتی شما را به محل بمباران برد، روایتشان از اتفاقی که در هیروشیما افتاد چه بود؟
* فضای آن مراسم اصلاً فضای زیاد جالبی نیست؛ یعنی آدم‌هایی که از سراسر دنیا در آن گردهمایی جمع می‌شوند، آدم‌هایی نیستند که واقعاً دنبال صلح باشند. شما ببینید در ردیف اول سازمان ملل سفیر آمریکا، اسرائیل و انگلیس می‌نشینند که همه سردمدار آن فاجعه بودند، بعد می‌خواهند منادی صلح در جهان هم باشند. خب، در چنین موقعیتی و در مقابل آن‌ها گروهی چند کیلومتر آن‌طرف‌تر در خیابان دارند تظاهراتی علیه آن‌ها انجام می‌دهند؛ یعنی فضا متشنج است و آرام نیست. خب، در چنین فضایی خانم بابایی هرچند سنش آن موقع زیاد بود و در حدی نبود که خیلی حافظه‌اش یاری کند، ولی با اطلاعاتی که داشت خیلی جالب و زیبا آن ماجرا را قشنگ برای حداقل گروهی که از ایران می‌رفتند، شرح می‌داد تا جایی که قشنگ فاجعه بمباران هیروشیما و ناکازاکی جا می‌افتاد. متأسفانه در چنین محلی جای قاتل و مقتول را هم عوض می‌کنند؛ چون جوری وانمود می‌کنند که اصلاً ژاپنی‌ها حقشان بود این اتفاق بیفتد. در واقع، اگر آمریکا این کار را نمی‌کرد، جنگ کماکان هنوز ادامه پیدا می‌کرد و جهان آسیب بیشتری می‌دید.

* نظر خود ایشان چه بود؟
* نظر ایشان عکس این بود. اصلاً ایشان از این قضیه به‌عنوان یک فاجعه و قتل‌عام عمومی -که یک‌سری آدم‌های بیگناه که هیچ نقشی در جنگ نداشتند- یاد می‌کرد؛ ولی چون فضای آنجا را نمی‌شد سیاسی کرد، ایشان هم تابع یک‌سری از مقررات بود.

* سروقت کتاب برویم. نظرتان در رابطه با کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» که خواندید، چیست؟
* سوژه خانم بابایی یک سوژه استثنایی است. اصلاً دومی ندارد. یک سوژه خاص است؛ آدم خاصی که در جنگ ما آمده و هم خودش و هم خانواده‌اش نقش‌آفرینی کرده‌اند. از این نظر سوژه‌ای است که خیلی خوب می‌شود روی آن مانور داد و خیلی خوب هم می‌شود در موردش حرف زد و فضای درستی ایجاد کرد. نویسنده‌ هم نویسنده‌ای است که کارش همین است؛ به قول معروف رنگ‌آمیزی هنرمندانه در ارتباط با خاطرات افراد مختلف. آقای حسام این هنر را دارد که خاطرات خانم بابایی و فرزند شهیدش را بگیرد و به یک کار روان، خوب و قابل‌اعتنایی تبدیل کند. محمد بابایی رزمنده ۱۶ساله‌ای است که به واحد تخریب می‌رود که سخت‌ترین جای جنگ است؛ جایی که به خود تخریبچی‌ها می‌گویند اولین اشتباه آخرین اشتباه است. او با این روحیه جنگ‌آوری و با آن سن کمش به عملیات والفجر یکی می‌رود که سخت‌ترین عملیات بچه‌های ما بود و در فکه شمالی شهید می‌شود.

کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»، سیر زندگی خانم بابایی و خانواده‌اش را می‌گوید. کتاب تا مقطع ژاپن خیلی زیبا و به‌درستی و قدم‌به‌قدم ما را با یک خانواده‌ اصیل ژاپنی جلو می‌برد. بعد از این مقطع، به بخش‌هایی از آن اتفاقاتی که در ایران برای این خانم و خانواده‌اش افتاد و حتی اتفاقات بعد از جنگ و کارهایی که ایشان در موزه صلح انجام می‌داد اشاره شده است. انتظار شاید این بود که به بخش ایران آن مقدار بیشتری پرداخته‌ می‌شد. این کتاب از طرفی گزیده‌گویی و خلاصه‌گویی خوبی هم دارد. الآن این‌چنین کتاب‌هایی خواهان بیشتری دارد و حوصله آدم‌ها هم آن‌جوری نیست که نویسنده بخواهد مفصل در مورد موضوعی صحبت کند. این گزیده‌گویی و خلاصه‌گویی خودش یک ویژگی خاص برای این کتاب محسوب می‌شود. این کتاب چون جمع‌وجور است و خیلی خوب داستان آن جمع‌شده، می‌تواند برای آدم‌هایی که اهل کتاب‌خواندن هستند و کسانی که این‌روزها به‌خاطر خیلی چیزهای دیگر حوصله‌ خواندن ندارند، مفید باشد.
....
نام پرونده : مهاجر سرزمین آفتاب
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی