رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان دربارهی موضوعات مختلف و متعددی صحبت کردند. از جمله توصیههای پر تکرار و پر تأکید ایشان خطاب به جوانان و دانشجویان، تقویت بنیهی فکری و اعتقادی است. ما چه راهکارهای عملی و اجرایی را در این باره میتوانیم به جوانان و دانشجویان توصیه بکنیم؟
اگر میخواهیم بدانیم که چرا رهبر انقلاب به جوانان توصیه میکنند، باید یک پیش زمینهای در این باره داشته باشیم. ایشان شخصیتی هستند که تقریباً عمرشان را با جوانان طی کردهاند. یعنی از قبل از انقلاب کار حضرت آیتالله خامنهای در مسجد کرامت مشهد بهجایی میرسد که خود ایشان میفرمایند شهید باهنر به آنجا آمدند و با تعجب به من گفتند که شما این همه جوان را چگونه با یک بحث تفسیری جمع کردید؟ لذا وقتی کسی در مورد جوانان صحبت میکند، اول باید سؤال بکنیم که آیا جوان شناس است یا نیست؟
من از این منظر میخواهم در سه محور چیستی مبانی معرفتی، چرایی و چگونگی آن به فرمایش ایشان نگاه بکنم. چیستی مبانی معرفتی عبارت است از برخورداری جوان از یک چهارچوب عقیدتی که معنایش این است که وقتی با وقایع سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و علمی مواجهه میشود شاقول و سنجهاش برای برخورد باید چگونه باشد و بر اساس آن در بسترهای مختلف باید بداند که چه واکنشی را بهعنوان یک جوان مسلمان انقلابی ارائه بکند. حالا چرا رهبر انقلاب بر چنین چیزی تأکید میکنند؟ ایشان به عینه دیدند که اگر شناخت ایجاد نشود و مبانی معرفتی نباشد اتفاق دوم و سوم نمیافتد. یعنی اگر شناخت نباشد توقع گرایش توقع بیجایی است. و اگر گرایش نباشد توقع رفتار توقع بیجایی است؛ آن وقت توقع کنش داریم! و به جوانان انقلابی میگوییم واکنش نه، کنش داشته باشید. کنش رفتار است، رفتار بدون گرایش شکل نمیگیرد. و آن هم بدون معرفت بهوجود نمیآید.
بحثهای مختلفی مطرح است و متفکرین متعددی هستند، اما یک جوان باید سراغ چه کسی برود؟ در اینجا باید ببینیم بزرگان چه میگویند. گاهی اوقات این تلقی بهوجود میآید که کأنه امام خمینی
رحمهالله و حضرت آیتالله خامنهای ارادتی از یک جهت به شهید مطهری دارند و یک تعاملاتی بین اینها بوده است. نه خیر؛ شهید مطهری در یک دورهای در معرض وقایعی قرار گرفت که هیچکس همچون او قرار نگرفته است. کسی که از حوزهی علمیه مادهی اولیه را گرفت و به تهران آمد، آن هم در دورهای که از زمین و آسمان شبهه در مورد چگونگی ورود مسلمانان به ایران، تمدن، چرایی رفتن امام حسین
علیهالسلام به کربلا، حد و حدود آزادی، حقوق زنان، حجاب و... میبارید. ما در تنوع آثار هیچ اندیشمندی را به اندازهی شهید مطهری نداریم. ایشان برای پنجاه، شصت سال پیش مطلب گفته است. و یکسری قوانینی را اعلام کرده که این قوانین با مرور زمان هیچوقت تغییر نمیکنند. شهید مطهری میگوید اولاً همه چیز تغییر نمیکند. ثانیاً همهی تغییرات رو به جلو نیست که ما خودمان را با آن تطبیق بدهیم. ثالثاً برای تطبیق این قوانین راهکارهایی داریم. لذا اگر قرار است به این توصیهی ایشان جامهی عمل پوشانده بشود که جوان یک چهارچوب و مبانی معرفتی درستی داشته باشد، باید آن را بهصورت عملیاتی به یک اندیشمند و به یک منبع ارجاع بدهیم.
در بخش دیگری از بیانات رهبر انقلاب دو آسیب بزرگ انفعال و انحراف مطرح شده است. ما برای اینکه به این دوگانهی آسیب و آفت بزرگ دچار نشویم باید چه راهکارهای عملیاتی را پیگیری کنیم؟
در ادامهی سؤال اول میتوان اینگونه به این سؤال جواب داد. اگر ما مبانی معرفتی نداشتیم و خدای ناکرده جاهل به داشتهی خود و رقیب باشیم. چه اتفاقی برایمان میافتد؟ سال ۹۰ رهبر انقلاب در جمع مسئولین نظام در ماه مبارک رمضان فرمودند ۳۲ سال از انقلاب گذشته و ما پیشرفتهایی داشتیم، و در ادامهی صحبتشان فرمودند که اولین و مهمترین و بزرگترین ضعفمان عدم تبیین مبانی اسلام و انقلاب است. برای اینکه بدانیم ما در تبیین اسلام و انقلاب بایسته عمل کردیم یا نکردیم، من مجدداً به بیانات ایشان رجوع میکنم. میفرمایند تحلیلهایی که در مورد انقلاب اسلامی ایران شده نسبت به انقلابهای دیگر مثل انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه یا ۱۹۱۷ روسیه در حد صفر است. خب ما وقتی نسبت به داشتههای خود و داشتههای رقیب همزمان جاهل باشیم، چند اتفاق برایمان میافتد. اول دچار انفعال میشویم. این سؤال پیش میآید که آیا با انقلاب اوضاعمان خوب شد و یا بد شد؟ اصلاً اگر پهلوی دوم بود همینقدر پیشرفت حاصل میشد؟ جواب کوتاهش این است که پهلوی دوم ۳۷ سال کشور را در زمانی در دست داشت که دنیا با سرعت نور در حال پیشرفت بود. اگر میماند همانقدر که در ۳۷ سال ما پیشرفت کردیم، در ۳۷ سال بعدش هم پیشرفت میکردیم، اما اینکه اصل انقلاب خوب بود یا بد بود مربوط به چیست؟ مربوط به این است که ما ابتدائیات را هم از تاریخ انقلاب نمیدانیم. دوم دچار التقاط میشویم. التقاط یعنی مزج جاهلانهی یک سری افکار انحرافی قبل. و سوم دچار نوعی انحراف میشویم. یعنی وقتی انسان ندانسته کارهایی را میکند، بهطور طبیعی از آن عدول خواهد کرد. چگونه به چنین وضعیتی دچار میشویم که جهل پیچیده میشود؟ به این دلیل که چارچوب عقیدتی خالص نداشته باشیم.
خلأ بیآرمانی بهوجود میآید. بعد از انقلاب جوانهای ما دنبال آرمان میگشتند. مجاهدین خلق از این فرصت استفاده میکردند و بهخاطر خلأ بیآرمانی در جوانهای متدین آنها را جذب خودشان میکردند. مرحوم آیتالله مهدوی کنی میفرمودند جوانی در زندان بود و اینقدر شکنجه شد که دل ما برایش میسوخت ولی کلمهای نگفت. اما زمانی که انقلاب شد و ما در کمیته بودیم، سؤال کردیم که آن جوان کجاست؟ گفتند جذب منافقین شده است.
چهارم دچار جوگیری میشویم. جاهل، جوگیر میشود. چون چارچوب عقیدتی ندارد در جو یک کاری انجام میدهد و بعد به همان دلیلی که آن کار را بدون فکر انجام داد از آن عدول میکند. اینها مصادیق انحراف و انفعالی است که روی داده و تحلیل نیست و محتمل است که اتفاق بیفتد.
رهبر انقلاب در صحبتهایشان اینچنین تأکید کردند که باید جبههی انقلاب را گسترش بدهیم. مسیر مهمی برای گسترش جبههی انقلابی وجود دارد و آن گفتمانسازی است. دربارهی مهمترین مؤلفههایی که یک گفتمانسازی موفق را شکل میدهند ما چه توصیهای میتوانیم به جوانان و دانشجویان داشته باشیم؟
در گفتمانسازی ما ابتدا باید این سؤال را بپرسیم که میخواهیم گفتمان تولید بکنیم که چه بشود؟ فرض کنید ما یک موضوعی را تولید و ترویج کردیم که گفتمان جامعه شد. خب بعدش میخواهد چه اتفاقی بیفتد؟ اگر یک موضوعی بهدرستی گفتمان بشود، مرحلهی دومی که خودبهخود ایجاد میشود جذب آدمها است. اگر این اتفاق افتاد آدمهایی که جذب این گفتمان میشوند میتوانند یک جبهه را تشکیل بدهند. اما چگونه باید این کار را انجام بدهیم؟ و کدام قشر باید گفتمانسازی بکند؟ طبیعتاً گفتمان از گروههای مرجع مورد قبول واقع میشود. یک آدمهایی در جامعه هستند که خیلی صحبت میکنند و کسی به اینها توجه نمیکند و محل رجوع نیستند. پس گفتمانسازی باید توسط گروه مرجع اتفاق بیفتد. یکی از گروههای مرجعی که ایشان این صحبت را در جمع آنها بارها تکرار کردند، دانشجویان هستند. بهطور طبیعی الان اگر در بسیاری از خانوادهها دانشجو باشد، چشم همه به دهان اوست. لذا دانشجو میتواند مرّوج باشد.
برای گفتمانسازی هم ما باید به سراغ اصول برویم. یک چیزهایی ثابتات ما است. یعنی گاهی اوقات میگوییم ایشان رهبر جامعه هستند، اما قبل از اینکه رهبر جامعه باشند یک اندیشمند با کلی آثار هستند. به صحبتهای رهبر انقلاب درباره عدالت توجه کنید. سؤالی که این روزها در مورد عدالت و ولایت مطرح میشود که تکلیف چیست، ایشان در بیانات اخیرشان به بحث عدالت یک مقدار جدیتر پرداختند و آسیبشناسی هم کردند. ببینید عدالت در قرآن، و ولایت و توحید در قرآن آمده است. قرآن یکجا میفرماید جن و انس برا عبودیت خلق شدند، و در سورهی دیگری میفرماید پیامبران برای قسم آمدند. کدام یک از اینها بالاتر است؟ ولایت از سنخ توحید است. پس اولاً چون ولایت از سنخ توحید است، قطعاً عدالت پایینتر از ولایت قرار میگیرد. ثانیاً در بسیاری از موضوعات در نفس اینکه عدالت چیز خوبی است که ما هم اختلاف نداریم، اما بحث تلاقیها است. اگر دو موضوع عادلانه باهم تلاقی پیدا کردند، ملاک کدام است؟ ملاک ولی فقیه است. ما در همین موضوع عدالت باید به سراغ بیانات خود ایشان برویم، و آنها را گردآوری کنیم و گفتمانسازی کنیم.
نکتهی دیگری که در گفتمانسازی باید رعایت بکنیم، این است که تبیین گفتمان باید عالمانه و منصفانه باشد. عالمانه یعنی مبتنی بر مبانی قابل دفاع عقلانی باشد. اما نکتهی بعدی که لازمهی گفتمانسازی است و رهبر انقلاب هم در بیانات اخیرشان تأکید کردند، بحث جذب و دفع است. ما هر چقدر باهم مشترکات داشته باشیم، در مواردی ممکن است باهم تفاوت نظر داشته باشیم که این طبیعی است. باید روی مشترکات بایستیم و از آنچه که محل دفع است بپرهیزیم. ما اگر فرق متفاوت را با مغرض، دشمن، خبیث و جاسوس تشخیص بدهیم، خیلی از دعواهای در سطح جامعه میان سیاستمداران در جمعهای دانشجویی منتفی خواهد شد. بنابراین اگر میخواهیم گفتمانسازی اتفاق بیفتد، دانشجویان باید روی اصول عالمانه و منصفانه با تحمل بیشتری مطلب اصلی را وسط بگذارند. همانطوری که ما توانستیم عدالت را گفتمان کنیم، میتوانیم مبارزه با فساد را هم گفتمان کشور کنیم تا همه بتوانند آن را مطالبه بکنند. از این سنخ کارها توسط جوانان، مبتنی بر صحبتهای رهبر انقلاب قابل انجام است.
بخشی از بیانات رهبر انقلاب دربارهی اخلاق تشکیلاتی است. مقولهی اخلاق در اندیشههای اجتماعی ایشان جایگاه فوقالعاده کلیدی و مهمی دارد. رهبر انقلاب معتقدند که شأن عدالت اخلاقی بالاترین اولویت را نسبت به تحقق دیگر شئون دارد. یعنی اگر عدالت اخلاقی مبنا قرار گرفت بقیهی شئون عدالت هم در جامعه محقق خواهند شد. یکی از آن زمینهها و مؤلفههای فضای اخلاقی ناظر به اخلاق تشکیلاتی در فضای دانشگاهها از جمله رعایت عفاف و حجاب است که مورد توجه و تذکر و مطالبهی رهبر انقلاب بود. اگر بخواهیم فضای عفاف و حجاب را در فضای دانشگاهی تقویت بکنیم و توسعه بدهیم و با آفتهای آن مقابله بکنیم، به چه نکاتی باید توجه بکنیم؟
اول اینکه صحبتی که در بحث عفاف و حجاب در دانشگاهها مطرح شد، بخشی از صحبتهای رهبر انقلاب است. ببینید رهبری یک سیستم است، و همهی اجزایش را باید با هم دید و الّا بنده الان میتوانم در نقطهی مقابل شما از صحبتهای امام خمینی
رحمهالله و حضرت آیتالله خامنهای یک جملهای بیاورم و حرف خودم را مطرح کنم و شما هم در رابطه با ایشان یک جملهای را بیاورید. این اتفاق نباید بیفتد.
یکی از صحبتهای تاریخی ایشان در مورد بحث حجاب مربوط به
مهر سال ۹۱ در خراسان شمالی است. آنجا در جمع روحانیون میفرمایند: «بعضی از همینهایی که در استقبالِ امروز بودند... خانمهایی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباختهی به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمیبینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که مینمائی هستی؟». ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید». منظور ایشان این است که ایجاد نفرت نکنید.
از کل منظومهی فکری حضرت آیتالله خامنهای، یک جمله را نگیریم. خب پایهی قانونی صحبت ایشان چیست؟ اینکه ایشان بحث حجاب و حیا را مطرح میکنند به جهت قانونی مبنا دارد. ما در تمام کشورهای دنیا برای پوشش قانون داریم. حتی در کشورهایی که افراد عریان زندگی میکنند، محدودیت دارند و حق ندارند همهجا شرکت بکنند. در همه جای دنیا برای حجاب قانون هست و ایران هم قانون حجاب دارد که مبنایش قانون اساسی و شرع است. اما پایهی اخلاقی و اجتماعی فرمایش ایشان این است که فضای دانشگاه باید فضای انسانی باشد نه فضای جنسیتی. اگر فضا جنسیتی شد نهتنها توقع تولید علم و برخورد انسانی را نباید داشته باشید، بلکه این توقع را هم نباید داشته باشید که از دانشگاه گفتمان و بحثهای اینچنینی بیرون بیاید.