اشاره:
نگارنده حدود 13 سال پیش در آن زمان که حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در حال حیات بودند مقالهای را در اهمیت «وحدت کلمه» به رشته تحریر درآوردم که مورخ 15 اسفند 1366 تحت شماره 18414 در روزنامه اطلاعات چاپ گردید و اینک، از آنجا که رهبر معظم انقلاب، ولی امر مسلمین و شاگرد ممتاز برگزیده امام راحلمان خمینی کبیر، حضرت آیت الله خامنهای سال 1379 را سال «وحدت و امنیت» نامیده و آن را با نام مبارک مولی الموحدین، امام علی(علیه الصلاة و السلام) مزین و تضمین نمودهاند، حقیر بر آن شد که عین آن مقاله را با تنقیح مجدد و اندک تغییراتی در پارهای از کلمات و مجلات به نظر شما گرامی خوانندگان برساند، شاید که در تحقق هر چه بهتر «وحدت و امنیت» ـ هم چنان که در مقاله «استراتژی خطرناک» به آن تأکید داشتم مؤثر بوده و مفید افتد.
سخنی در اهمیت وحدت: اهمیت وحدت کلمه در تضمین تداون انقلاب «اسلامی ـ مردمی» 22 بهمن 1357 و دستاوردهای آن از اینجا پیداست که حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و نیز اکثر علمای اعلام و مقامات بلند پایه مملکتی همواره به نحوی از انحاء در اهتمام به آن تأکید داشتهاند و بنابراین جا دارد که هر مسلمان و بهتر که گوییم هر ایرانی متعهدی که علاقمند به استقلال و سربلندی کشور خویش است در حد توان خود در این خصوص مجاهدت و ایثار کند؛ زیرا پر واضح است که کوچکترین غفلت و سهلانگاری و ترجیح منافع و جاه و مقام شخصی بر مسائل عمومی منتهی به تفرقه شده و راه را برای ورود سیاستهای استعماری سلطهگر هموار خواهد نمود و با دست خویش موجبات شکست و ای بسا انهدام خود و مهمتر این که بدنامی «شیعه» را فراهم خواهیم ساخت که چنین مباد!! آری. باید توجه کنیم که «وحدت و امنیت» در سالی که در آن به سر میبریم با نام «امیرالمؤمنین علی علیه السلام» تضمین شده است.
و اما برای این که حاصل موضوع، یعنی سخن گفتن پیرامون مسئله مهم «وحدت» جنبهی وصفی و تعاریفی نداشته و حتی المقدور بر موازین عقلی استوار باشد، این سؤال را مطرح میسازیم که اصولاً مفهوم «وحدت کلمه» از چه نوع مقولهای است؟ آیا پدیدهای مستقل و قائم بالذات، یعنی بینیاز از غیر است و با موجودیت آن تابعی از عوامل دیگر میباشد؟
میدانیم که «وحدت» مضاف به «کلمه» است و کلمه بدون انسان متصور نیست و از سوی دیگر از آن جا که نفوس انسانی، گرچه از نظر نوعی، اشتراک دارند ولی بنا بر حکمت بالغهی الهی، در زمینهی امیال، طبایع و افکار گوناگون بوده (= منشأ حرکت و تعالی) و درجاتی بین آنها مترتب است. لذا وحدت نوعی آنها تکوینی و ذاتی است و لیکن وحدت کلمهشان اختیاری و محتاج به عوامل دیگر است و لذا ضرورت دارد ذیلاً راجع به این عوامل سخن گوییم. آنها را ابتدا به حسب ترتیب تأثیرشان در ایجاد وحدت فهرست کرده و سپس به تشریح مختصرشان میپردازیم:
1 ـ رهبری
2 ـ جهان بینی و اعتقادات
3 ـ تعالی فرهنگی و سطح آگاهی، تحول از خودخواهی به دگرخواهی
4 ـ عدالت خواهی (سیاسی، اقتصادی و اجتماعی)
5 ـ روشن و منطقی بودن هدف
1 ـ رهبری
امر بسیار مهم رهبری در انسجام و وحدت کلمه و مآلاً «امنیت» نقش اول را ایفا مینماید. آری، رهبری که از موضع الهی یعنی خدای گونه به انسانها نگریسته و رابطهی او با آنها بر اساس «یجبهم و یحبونه» (و آنها را دوست دارد و آنها هم او را دوست دارند)، میباشد؛ ارزش انسانها پیش او بستگی به درجه تقوایشان دارد. «إن أکرمکم عند الله أتقیکم» (بیتردید گرامیترین شما در پیش خدا با تقواترین شماست). جناحبندیها و شیوههای گوناگون از نظرش مهم نیست، بلکه آنچه برایش معتبر است پیشی گرفتن در کارهای خیر است: اکتشافات، اختراعات و به طور کلی هر عمل خیری که مشکلی از مشکلات انسانها را برطرف ساخته و آنها را به رفاه و آسایش برساند. «ولکل وجهة، هو مولیها فاستبقوا الخیرات» هر کسی را قبلهای است که رو بدان سو دارد. پس در کارهای خیر از همدیگر پیشی بگیرید. شعار عمده و کلی او «فلاح» همهی انسانها است و نه یک گروه خاص با مراسم و رسمی که داشته باشد. «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» (بگویید هیچ خدایی جز «الله» نیست تا رستگار شوید). دعوت او اعتصام به حبل الله است از برای همدلی و اجتناب از تفرقه «و اعتصموا بحبل الله و لا تفرقوا» (به ریسمان خدا [قرآن کریم] چنگ بزنید و از همدیگر جدا نشوید): شریعت از نظر او از برای اعمال تشویق و تنبیه و النهایه هدایت است به منظور روی آوردن به اعمال خیر و دوری گزیدن از زشتیها. به قول امام راحلمان حتی آتش جهنم هم در این شریعت برای خیر است.
آری، چنین رهبری اسوهای است از رهبر عالم بشریت، حضرت محمد بن عبدالله، صلوات الله علیه، که توانست در کوتاهمدت از اعراب متفرق بادیه نشین ـ که از خوی و خصلت و بااصطلاح فرهنگ قبیلهای برخوردار بوده و دائماً برای تأمین منافع و مصالح خویش به یکدیگر تاخت و تاز میکردند ـ امت واحد بزرگی به وجود آورد و طولی نکشید که این رهبر در میان همه مسلمین جهان دامن گسترد، ولیکن متأسفانه با روی کار آمدن حکام و سلاطین جائر و جابری که به جای مصالح دین و مردم دنبال هواهای نفسانی خویش بودند مجدداً امت واحد اسلامی قطعه قطعه گردیده و قهراً با «فشل» شدن به زبونی و ذلت کشانده شدند. چنان که در حال حاضر تعداد معدودی صهیونیست بر آنها غالب آمده و مسلط است.
نمونهی برجستهی دیگر از رهبران الهی در عصر حاضر شخصیت والای امام عزیزمان خمینی کبیر است که تنها با یک «عبا و عمامه» از پاریس به وطن مألوف برگشته و چون جد اعلایش توانست در اندک مدتی با رهبریهای استوار داهیانهاش چنان شور و حال و وحدتی در جوانان متعهد و ایثارگر به وجود آورد که بیان آن از زبان قاصر و الکن نگارنده خارج است و این علم و فلسفه تاریخ و جامعه شناسی است که در این مورد قضاوت خواهد کرد.
همین قدر کافی است که گفته شود که این از آثار شگرف رهبری پیامبرگونه معظمله بود که ملت مظلوم و به استضعاف کشیده شده ایران توانست با بازگشت به خویشتن خویش و برخورداری از تربیت حسینی در مقابل این همه تنگناهای گوناگون تحمیلی مقاومت کرده چندین سال متمادی با وجود عدم امکانات لازم با حکومت مزدور و بیخرد عراق که در واقع از سوی ابرقدرت آمریکا و اذنابش حمایت میشد شجاعانه و با سرسختی مبارزه کند و حتی با شگفتی تمام مفاهیم فرهنگی انقلابی خود را به دیگر نقاط جهان بگستراند. آری، «الناس علی دین ملوکهم». بلی، عملکرد مدبرانه و دیدگاه الهی امام خمینی بود که وحدت و انسجام را به جامعه ایران به ارمغان آورد.
2 ـ جهان بینی و اعتقادات
در تأثیر نبوغ ذاتی رهبران و شیوههای رهبری آنها در ایجاد وحدت در پیروان و حرکت دادن آنها به سوی اهداف مورد نظر تردیدی نیست، اما آن چه در این میان مهمتر است نوع اهداف، جهان بینی و اعتقادات رهبران میباشد. با مطالعه تاریخ و کند و کاو در تراجم احوال عدهای از رهبران میبینیم که شماری از آنان نبوغ و استعداد خود را در راهی به کار بردهاند که نتیجه آن جز ظلمت، فاجعه، انهدام و خرابی نبوده است. زیرا که مقاصد و اهدافشان از الهی و مردمی بودن فاصله گرفته و آلوده به هوای نفس شده است. مصادیق بارز این گونه رهبران که در تاریخ مشهوریت بیشتری در قتل و غارت و انواج جنایات دارند عبارتند از:
• نرون (37 ـ 68 م.) که سال 64 میلادی رم را به آتش کشیده و به تعقیب و آزار مسیحیان پرداخت.
• آتیلا (395 ـ 454 م.) با غلبه بر امیراتوران روم شرقی و روم غربی شهرهای «گل» را تخریب نمود.
• چنگیز (549 ـ 624 ه. ق.) در سال 615 ه. ق. آهنگ بلاد خوارزم را کرده و در طی چند سال قسمت عمده بلاد خوارزم، خراسان و عراق را فتح و نفوس آنها را قتل عام کرد.
• هیتلر مسیحی مذهب (1889 ـ 1945) آغازگر جنگ جهانی دوم که بر اساس عقیده ناسیونال سوسیالیسم (نازیسم) نژاد ژرمن را برترین نژاد و شایسته فرمانروایی جهانی می-دانست که در این راستا جنگ جهانی دوم را به راه انداخته و میلیونها انسان را به کشتن داد.
غرض از ذکر نام این پیشوایان خونآشام یادآوری این نکته است که اعتقاد، جهان بینی و تمایلات رهبران در شیوه رهبری آنها اثر تعیین کننده و مؤثر دارد. اگر از هیتلر سؤال شود که چرا جنگ را شروع کرده و این همه انسانها را نابود ساختی و خرابی به بار آوردی؟ خود به خود اعمال جنایت-آمیز خود را با اصول و قواعد مرام «نازیسم» مدلل ساخته و خود را مبرا از گناه خواهد دانست. ولی رهبرانی که حقیقتاً موحد بوده و هدفهای الهی ـ مردمی را مطمح نظر دارند نتایج اعمال سیره خویش را در هدایت و فلاح انسان تبیین کرده و خلاصه مینمایند. در این خصوص مراجعه کنید به عملکرد حض�ld ختمی مرتبت در فتح مکه (تألیف قلوب) بعد از آن همه دشواریها و آزارهایی که مکیان قبل از هجرت رسول گرامی (ص) به مدینه به وجود گرامیش فراهم آورده بودند.
بلی، آن عده از رهبرانی که از اعتقاد به مبدأ وجود، معاد و محاسبه روز حشر بری بوده و خواسته-های خویش را نسبت به مصالح عامّه ترجیح میدهند آثار وجودشان نظیر اعمال چهار رهبر و حاکم جائر و جابری که از آنها نام برده شد. جز تخریب، تحریق، انهدام و قتل و غارت نبوده و قهراً سرنوشت پیروانشان نیز به غیر ضعف و زبونی نیست. چنان که ملتهای آلمان و ژاپن، گرچه در حال حاضر از نظر اقتصاد و فنآوری به پیشرفتهای قابل توجهی نایل آمدهاند، ولی هنوز بر اثر زیاده رویهای حاکمانشان در گذشته به استقلال سیاسی کامل نایل نیامده و در زیر سیطرهی کشورهای پیروز در جنگ هستند و این یعنی قبول همان ذلت و زبونی که رهبر عظیم الشأن انقلاب نوعی از آن را در نماز جمعهی تاسوعای حسینی در دانشگاه تهران، تذکر فرمودند.
3 ـ انگیزهی عدالت خواهی
انسانها هر قدر هم خودخواه و اسیر امیال غریزی بوده و روحیه حزبگرایی (سکتاریستی) و اعتقادی ویژه بر آنها حکمفرما باشد با وجود این ظاهراً در گرایش به عدالت خواهی و اجرای عدالت تنها به شیوه و سبک مرامنامهی خود رویگران نیستند. پس نمیتوان گفت که عدالت خواهی خواسته-ای است مشترک بین همه انسانها با درجات متفاوت و گونههای مختلف. مهمترین شکل عدالت خواهی نوع اجتماعی آن است که تحقق آن بستگی به شرایط خاص دارد. استقرار این نوع عدالت یکی از ارکان مهم وحدت و بالمآل امنیت است: (عدالت در مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی) و لذا اگر جامعهای به دو طبقهی «ممتاز» و «غیرممتاز» تقسیم شده و طبقهی ممتاز در هر زمینهای آزاد و صاحب همه گونه امتیازات باشد و همین را عین عدالت قلمداد نماید و متقابلاً طبقه غیرممتاز را از آنها محروم بدارد، باید به صراحت گفت که در چنین جامعهای «وحدت» و «امنیت» به مفهوم واقعی کلمه وجود نخواهد داشت. مگر به صورت وحدت تبلیغی و امنیت پلیسی.
4 ـ تعالی فرهنگی
یکی دیگر از عواملی که در تحقق «وحدت کلمه» میتواند نقش درست و مثبت و یا نادرست و منفی داشته باشد بالا یا پایین بودن فرهنگ و به ویژه سطح آگاهیهای افراد جامعه است. جامعههایی که آحاد مردم در آنجاها از علم و سواد کافی برخوردار هستند خود به خود به در جدای از تشخیص و انتخاب درست نایل آمده و خواهند فهمید مفهوم وحدت چیست و راه رسیدن به آن چگونه است و چه امتیازاتی دارد. طبیعتاً چنین وحدت آگاهانهای از پایههای محکمی برخوردار بوده و هرگز تار و پود آن ازهم نخواهد گسست و مهمتر اینکه در این جوامع امر مهم رهبری هم چندان دشوار نخواهد بود و نیز «وحدت» و «امنیت» با رعایت نکات فوق تقریباً بدون اعمال خشونت و بهتر که بگوییم اعمال قدرت قانونی متحقق خواهند بود و در مقابل شدیدترین طوفانها آسیب نخواهند دید.
5 ـ روش و منطقی بودن هدف
مردمان جوامعی که از نیروی «تشخیص» و «انتخاب» درست برخوردار هستند خود به خود به شرطی وحدت و یگانگی خود را حفظ خواهند که احساس کنند هدفی که در پیش روی آنها نهاده شده روشن و به ویژه منطقی است و مصالحشان هم در رسیدن به آن لحاظ شده وگرنه باید گفت که یا کلاً از مجاهدت برای نیل به هدف سرباز خواهند زد و یا بینشان اختلاف به وجود خواهد آمد که قهراً ضد وحدت و امنیت است.
نتیجه
از جمعبندی مطالب میتوان اینطور نتیجه گرفت که گرچه وحدت کلمه با نگرش به تفاوتهای موجود «در فطرت، امیال و افکار انسانها» یک امر خود به خودی نیست ولی میتواند به برکت رهبری مدبّرانه، پیروی از اعتقادات الهی ـ مردمی، استقرار عدالت در سیاست، اقتصاد و اجتماع، برخورداری از علم و آگاهی و نیروی تشخیص و انتخاب درست از سوی مردم و بالاخره روشن و منطقی بودن هدف، هماره متحقق و پایدار باشد و همین تعبیر امنیت به مفهوم واقعی کلمه نیست.