اگر بخواهیم جامعه مدنی اسلامی که ریشه در مدینه النبی دارد، تحقق یابد ضمن طراحی اصول و مبانی در ساختار جامعه الهی، دقیقا میزان اولویت و اهمیت هر یک از علوم و تکنولوژی را با اجتهادی جامعه و فقاهتی که مورد نظر امام راحل بود، مشخص سازیم. این مقاله بر آن است تا ویژگیها و ساختار جامعه مدینة النبی (ع) را بیان کند. سوالات مهمی که در این در این زمینه مطرح است عبارتند از: اساساً دین چه نسبتی با جامعه مدنی دارد و تعامل دین و دولت در این جامعه چگونه است؟ دیدگاههای مختلف در این باره چیست؟ آیا پیدایش جامعه مدنی در دوران جدید ارتباطی با جامعه مدنی عصر نبی اکرم (ع) دارد؟ آیا جامعه مدنی، سنخیتی با دین دارد؟ جامعه مدنی نسبت به جهتگیریهای مذهبی اشخاص چه موضعی دارد؟ ملاک و معیار تشخیص جامعه مدنی در دوران جدید چیست؟ و در مقایسه با جامعه مدینة النبی (ع) چگونه ارزیابی میگردد؟
عدهای بر این باورند که «جامعه مدنی» نهادی دنیوی و زمینی است که به ضرورت همکاری میان افراد و بر اساس خرد جمعی و به منظور حل مسائل زندگی دنیوی و اداره سرنوشت جامعه پدید میآید و از این بابت با دین به عنوان نهادی که در آسمان و ماوراء طبیعت ریشه دارد و به امور مقدس و حیات معنوی افراد میپردازد و بیشتر به آخرت نظر دارد و قوانین و مقررات آن از مرجعی بیرون از عقل و اراده بشری صادر شده است و مبتنی بر تعبد و اطاعت بی قید و شرط است، هیچ سنخیتی ندارد.(۱) پیدایش جامعه مدنی از این منظر در دوران جدید با استقلال عرصه عمومی از سلطه و ملاحظه توام دولت و کلیسا (دین) همراه بود و در قرون وسطی روابط میان مردم و حتی عرصه خصوصی، زیر نظارت مستقیم نهادها و عقاید دینی قرار داشت و به همین جهت تشکیل جامعه مدنی مستلزم رهایی وجدان و اراده فرد از سلطه و قیومیت نهادهای دینی و دنیوی شدن امور و جایگزین کردن قوانین موضوعه و توافق شده بر اساس خرد جمعی به جای قوانین آسمانی بود؛ در جامعه مدنی دوران جدید همه چیز از رای و شعور و منافع و مصالح افراد جامعه برخاسته است و هیچ مرجع مقدس و فوق انسانی بر حیات جمعی افراد حاکم نیست؛ مذهب به حوزه زندگی خصوصی و شخصی افراد رانده شده است. جامعه مدنی در این دیدگاه، نسبت به جهت گیریهای مذهبی اشخاص خنثی است؛ مگر آنکه موجد چنین رفتاری شود که آزادی و حقوق افراد را تهدید کند و یا قوانین و قراردادهای جمعی، اجتماعی را نقص نماید.(۲)
در جامعه مدنی، نهادها و سازمانهای دینی نیز مانند دیگر تشکلهای مدنی و احزاب حق فعالیت در عرصه عمومی و اجتماعی دارند و میتوانند نظرات خویش را در معرض نقد و پذیرش یا رد دیگر افراد قرار دهند. در جامعه مدنی هیچ قانون مقدس و ثابتی وجود ندارد و هر توافقی به تشخیص عقلانی جمع بستگی دارد. افراد و گروهها در طرح و تبلیغ عقاید و باورهای خویش به شیوههای خردمندان و عاری از خشونت و جبر آزادند.(۳) در تلقی دیگری از دین، میان دین و جامعه مدنی سازگاری وجود دارد آنجا که دین در اصل به صورت نظام فکری و ارزشی در کنار سایر نظریات و نظامات فکری در عرصه عمومی به جامعه معرض میشود و افراد را به نقد و ارزیابی خویش فرا میخواند، شعور جمعی را مخاطب قرار داده و برای افراد در رد یا قبول آن آزادی و صلاحیت تشخیص قائل میشود و با وجود توانایی، راه را بر روی سایر اندیشهها نمیبندد و تنوع و بردباری و شرح صدور تساهل و گفتگوی خردمندانه افراد و تمدنها را میپذیرد و به توافقها و قراردادهای عمومی که از حاکمیت اراده مردم برخاسته است احترام میگذارد.(۴)
در این قرائت از دین، حقایق و آموزههای دینی هر چند منشا الهی دارند ولی توسط انسانی مانند سایر انسانها و در قابل زبان و پیش فرضهای رایح در زیست جهان یا عرصه روابط جمعی و به شیوه ای قابل فهم ونقد عقلانی مطرح میشوند. بنابراین، دین هر چند منشاء الهی دارد ولی ماهیتی زمینی و خصلتی انسانی پیدا کرده تا تنزیل یافته است. در این روایت ملاک رد یا پذیرش هر آموزه دینی، خرد آزاد و مستقل افراد و تشخیص مخاطبان است.(۵) نحوه نگرش و نظام ارزشی یک دین می تواند پایه توافقها و قراردادهای فیمابین جمع قرار گیرد و ازاین طریق در معاملات و معادلات و سیاستها و قوانین و مناسبات میان افراد و دول و گروه ها تاثیر بگذارد، در جامعه مدنی غرب، عرصه حکومت، جایگاه تبلور اراده عمومی است و حاکمیت نهادهای دینی به عنوان مراجعی مستقل و فراتر از اراده و قانون و عقل جمعی افراد مخل حاکمیت اراده مردم و مغایر با مبانی جامعه مدنی خواهد بود. دولت نیز در جامعه مدنی حق اعمال نفوذ و سلطه نظارت ندارد و محور اصلی در روابط دولت و مردم و برنامه ها، آراء و اراده عمومی است. ارزشهای دینی اگر به حوزه وجدان مخاطبان وارد شد و از سوی خرد جمع و اراده و خواست عمومی مورد پذیرش قرار گرفت، در سیاستگذاریها و قوانین حاکم جامعه تاثیر میگذارد وگرنه نافذ نخواهد بود.(۶) به جرات میتوان گفت؛ ساختار و ویژگیهای مدینة النبی با ساختار و ویژگیهای جامعه مدنی که در غرب مطرح است، تفاوتهای عمیق و دقیقی دارد که در این مقاله با برخی از تفاوتهای آن آشنا می گردیم.
تفاوت ماهوی مدینة النبی با جامعه مدنی
در اینجا توجه به چند نکته لازم و ضروری است:
1. آنچه جامعه مدنی را پدید آورده و بستری که در آن رشد کرده لیبرالیسم است. این اصطلاح سیاسی که به تصریح فیلسوفان در بستر تاریخی لیبرالیسم غربی متولد شده است با آموزه هایی که جامعه دینی نبی اکرم (ع) دارد قابل طرح نیست زیرا برخی از احکام موجود در کتاب و سنت نبوی و با توجه به سیره عملی رسول اکرم علیه السلام و امیرمومنان علیه السلام جنبه تضییقی و مبتنی بر بایدها و نبایدها است که احیانأ با اراده مردم و آزادی آنان و قوانین بشری مغایر است. بنابراین جامعه مدنی که در غرب آنهم در یک بستر خاص متولد شده و رشد کرده علیرغم تاکید بر قانونگرایی و آزادیهای فردی، با جامعه دینی و مدینه فاضله نبی اکرم علیه السلام انطباق کامل ندارد. به عنوان مثال کمترین تامل، مشخص می کند که سیره عملی نبی اکرم علیه السلام و احکام موجود در قرآن و روایات جنبه تضییقی بر جریان آزاد روابط اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اجتماعی دارند و مبتنی بر ارزشهای انسانی و اسلامی است. اما در یک جامعه لیبرال دولت هیچ ارزش خاصی را نه توصیه می کند و نه سیاستگزاریهای آن براساس ارزشهای اخلاقی و انسانی است.
2. جامعهای که نبی اکرم (ص) براساس مبانی اسلام تاسیس کرد و اندیشه حکومت اسلامی را در آن ترویج نمود، جامعهای مبتنی بر ارزشهای اخلاقی و الهی و کمالات انسانی است و بی طرفی افراد جامعه و دولت و حکومت نسبت به ارزشها و کمالات و اخلاقیات بی معناست، در حالی که جامعه مدنی چنین است. بنابراین استعمال و ترویج و افتخار به جامعه مدنی آن طور که در بستر خاص متولد شده و در غرب مطرح است؛ با ادعای دفاع از ارزشهای اسلامی و اخلاقی نمیسازد و نوعی تناقض است.
3. اختلاف جامعه مدنی و جامعه دینی عصر نبی اکرم (ص) اختلافی اصولی در مبادی و مبانی است؛ زیرا جامعه مدنی بر مبنای مشروعیت حکومت با منشا آراء مردم پدید آمده اما جامعه دینی و حکومتی که نبی اکرم (ص) موسس آن بود بر مبنای مشروعیت نظام با منشا الهی بنا شده است. همانطور که تاسیس حکومت الهی بر مبنا و اصول و مقدمات جامعه مدنی غرب امکان ندارد. تاسیس حکومت و جامعه مدنی غرب نیز برمبنای مشروعیت الهی امکان پذیر نیست.
۴. جامعه مدنی اسلامی که ریشه در مدینةالنبی دارد با جامعه مدنی غرب که ریشه در یونان و روم دارد، تفاوت ماهوی دارد و براساس همین تفاوت ماهوی است که رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای در پاسخ به سوال جمعی از دانشجویان در خصوص جامعه مدنی فرمودند:« اگر جامعه مدنی همان جامعه مدینة النبی است ما جانمان را فدای آن خواهیم کرد.»(۷) و ریاست محترم جمهوری در اجلاس سران کشورهای اسلامی گفت: «جامعه مدنی که ما خواستار استقرار و تکامل آن در درون کشور هستیم و آن را به سایر کشورها توصیه میکنیم، به طور ریشهای و اساسی با جامعه مدنی که از تفکرات یونان و روم سرچشمه گرفته اختلاف ماهوی دارد...»(۸)
5. گرچه جامعه مدنی در بستر خاص غرب از برخی جهات مثل تاکید بر قانونمداری و آزادی و توجه به خواست عمومی قابل ستایش است اما با جامعه ایدهآل الهی، تفاوتهای ساختاری و اساسی دارد که در اینجا به چند تفاوت اشاره میکنیم:
الف) در جوامع غربی که جامعه مدنی رواج دارد، قانون توسط عقل جمعی و خردمندان جامعه تدوین میگردد. در حالی که در جامعه اسلامی، قانونگذار خداوند است و کار خردمندان و خبرگان صرفاً کشف قانون الهی است. «لا حکم الا لله» و تفاوت قانونی که منشا الهی دارد با قانونی که ساخته و پرداخته افکار بشری است تفاوتی بنیادی بشمار میآید.
ب) در جامعه اسلامی و الهی اصالت با ارزشها و معنویت و دینمداری است طوری که هر کس غیر از دین را بپذیرد عملی از او پذیرفته نمیشود: «و من تیبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» و اساسا فلسفه خلقت و آفرینش در یک جامعه توحیدی با نگرش اسلامی، رسیدن انسان به کمال نهایی و انقطاع از ما سوی الله است در حالی که در جامعه مدنی غرب اصالت از آن مادیات و ارزشها و معنویات فراموش شده است. پیامبر (ص) برای بازگشت انسان به معنویت و کنار زدن دفینههای عقلی نهضت کرد و جامعه اسلامی تشکیل داد؛ در حالی که جامعه مدنی غرب با بحران معنویت و انقطاع فرهنگی و مسخ هویت و فقدان ارزشهای انسانی مواجه است.
6. بسیاری از متفکران در جامعه مدنی غرب، درد اصلی بشر امروز را درد بی ایمانی، فقدان معنویت و دوری از تعهد و ارزشهای الهی و قدسی میدانند.بحران بی معنایی (Meaningless) که در غرب بیداد میکند و قربانی میگیرد و تبدیل شدن انسان به شیء و کالا obvectigication)= شیءوارگی یا شیئی شدن انسان) و از دست رفتن هدف و معنای زندگی و فقدان یک نظام ارزشی (value system) که انسان غربی با آن رویاروست، این متفکران را به تامل جدی برانگیخته است و با اختلاف مشاربی که دارند بر این نکته اتفاق نظر دارند که «آن کبوتر پریده ز دلها ایمان» است و بی حضرت دوست نمیتواند سر کند. این فرزانگان دردمند و معنویاندیش، صلای بازگشت به دین و اخلاق و معنویت درافکندهاند و چاره و درمان انسان غربی را در بازگشت به ایمان و معنویت راستین و اندیشه قدسی باز میجویند. این جریان که یک جریان فرهنگی قوی و روشنفکرانه و کاملاً مترقی و پیشرو است؛ به دلایلی، متاسفانه در کشور ما چندان شناخته شده نیست و روشنفکران جامعه ما نیز سعی نکردهاند که این جریان را معرفی کنند و دست کم در تقلیدشان از غرب، مستقل و متکبرانه عمل کنند.(۹)
7. ما باید باور کنیم که جهان رقیب انقلاب ما، که امروزه داعیه جامعه مدنی را سر داده از یک نظام فکری و سیاسی جا افتاده و پر سابقه برخوردار است؛ یعنی دنیای امروز که عمدتا غرب است – غرب فکری – یا فکر غربی، دارای اندیشهای است که طی قرنها قوام یافته و از جهات مختلف توسط صدها دانشمند و محقق تبیین شده است و طی تجربهای چند قرنه، این اندیشه با واقعیتها محک زده شده و تغییرها و اصلاحات مناسب در آن به عمل آمده است و بصورت سازمانی و نظامهای اجتماعی و سیاسی پابرجایی تجلی یافته است.(۱۰) امروزه رقیب ما در جامعه مدنی، نظام یا نظام های فکری و فلسفی و نیز سیاسی ریشهدار و پرآوازهای هستند که اندیشمندان و متفکران و کارشناسان ورزیدهای پاسدار و مدافع هستند، علاوه بر این قدر ت شگفتانگیزی نیز دارد. قدرت در عرصههای فرهنگی، سیاسی و نظامی، افزون برآنکه نظام فکری، ارزشی و سیاسی غرب به آن صورت که عرضه و تبلیغ میشود با تمایلات اولیه بشر سازگار است یعنی بشر با طبع اولیه خود مدافع و خواستار چنین نظامهایی است.(۱۱)
به عنوان مثال انقلاب اسلامی ما – که ریشه در مدینةالنبی دارد – تکیه بر اصل «آزادی» میکند و نظام قدرتمند خود را بر آن استوار میسازد و این در حالی است که آزادی یکی از خواستها و آرمانهای فطری بشری است و وقتی آزادی را برای ما این چنین تعریف کردند که هر انسانی مجاز است تا هر کار که دلش میخواهد انجام دهد، این شعار با طبع اولیه بشر که میخواهد رها باشد تا هر کار خواست انجام دهد؛ سازگار است. علاوه بر این امور، به آنچه جامعه مدنی غرب عرضه میکند، رنگ آرمانی نیز میدهد. غرب میگوید: «نه تنها انسان در سایه نظامی که من عرضه میکنم رها میشود و میتواند به خواستها و مراد دل خود برسد و هیچ حدی جر آنچه خود تشخیص میدهد، نباید رفتار او را محدود کند بلکه در سایه این زندگی یکی از بزرگترین آرمانهای بشری یعنی آزادیخواهی بشر هم تامین میشود و در واقع با این نوع عرضه اکثریت انسانها را نسبت به آزادیخواهی بشر هم تامین میشود و در واقع با این نوع عرضه اکثریت انسانها را نسبت به حقیقت آزادی و آزادی حقیقی اغوا میکند در حالی که جامعه اسلامی در چنین دنیایی خواستار نظامی است که براساس تقوی، فضلیت، پرهیز، خویشتنداری و تقویت ملکات اخلاقی که در مجاهدت و ریاضت و سیر و سلوک معنوی حاصل میشود، تاسیس شده است.
افزون بر این مشکلات، ذهن ما به خاطر دوری چندین قرنه اسلام از صحنه اداره زندگی اجتماعی، در ایجاد و راه بردن سیستم اقتصادی، سیستم فرهنگی و هندسه اداره جامعه و حتی هندسه اصول حاکم و مبانی، در ساختار مدینة النبی و سایر جنبه ها برای تشکیل جامعه مطلوب و آرمانی و نظام اسلامی دچار مشکل است. ما در مبارزه با مفاسد غرب و ظلم و ستم جوامع معاصر با این خلاءها مواجهیم. اما اگر در جامعه ما فحشا و ناهنجاری است، اگر مشکلات اقتصادی و سیاسی داریم، اگر جامعه ما از رسوب های زندگی غرب و غرب گرایی رنج می برد، همه اینها مورد و در خور توجه است و تلاش برای حل آن با استفاده از اصول و ویژگیهای مدینة النبی لازم است. امام خمینی (ع) بعنوان سلسله جنبان جامعه مدنی اسلامی و هدایتگر جامعه انقلابی معاصر، ضمن آسیب شناسی آفتهای موجود ما، به ریشه و اساس تمام نارسایی ها اشاره کرده و برای رسیدن به جامعه مطلوب و آرمانی فرمودند: «ما باید بدون توجه به غرب حلیه گر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم والا مادامی که فقه در کتابها و سینه علما مستور بماند، ضرری متوجه جهانخواران نیست و روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمی تواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست. حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشند؛ چه بسا شیوه های رایج اداره امور مردم در سال های آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند.»
و در جای دیگر میفرمایند: «در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضاء میکند که نظرات اجتهادی – فقهی در زمینههای مختلف و لو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد ولی مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که بر اساس َآن نظام اسلامی بتواند بنفع مسلمانان برنامهریزی کند که وحدت رویه و عمل ضروری است و همین جا است که اجتهاد مصطلح درحوزهها کافی نمیباشد.» و در موردی دیگر برای رسیدن به جامعه و نظامی مطلوب که ریشه در مدینةالنبی دارد میفرماید:« ... یکی از مسائل مهم در دنیای پرآشوب کنونی نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیم گیریهاست، حکومت، فلسفه عملی برخورد با شرک و کفر و معضلات داخلی و خارجی را تعیین میکند و این بحثهای طلبگی مدارس که در چارچوب تئوریهاست، نه تنها قابل حل نیست؛ که ما را به بنبستهایی میکشاند که منجر به نقض ظاهری قانون اساسی میگردد .... شما در عین اینکه باید تمام توان خودتان را بگذارید که خلاف شرعی صورت نگیرد – و خدا آن روز را نیاورد – باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.»
به هر حال اگر بخواهیم جامعه مدنی اسلامی که ریشه در مدینةالنبی دارد، تحقق یابد و مراد و مطلوب و آرمان ما در تحقق عدالت در عرصههای مختلف اجتماع، سیاست، اقتصاد و فرهنگ عینیت یابد، باید ضمن طراحی اصول و مبانی در ساختار جامعه الهی، میزان اولویت و اهمیت هر یک را دقیقاً از علوم و تکنولوژی رو و با اجتهادی جامع و فقاهتی که مورد نظر امام راحل بود، مشخص ساخته و بدانیم اگر برای خدا و نجات خلق خدا تلاش کنیم، خداوند زمینه را در ابعاد مختلف فراهم میگرداند. در پایان آنچه امید به آینده را بیشتر میکند این است که رقیب ما با همه اقتدار ظاهریش در بحران جدی بسر میبرد و در مرحله پیری و نزدیک به خط پایان است. دلیل این مدعا وجود بحران در تفکر و تمدن غرب است و این نشان پیری آن است.
ساختار و اصول اساسی مدینة النبی
ساختار جامعه اسلامی بر اصولی مبتنی است و ویژگیهایی دارد که برخی از آنان عبارتند از:
۱. اصل حریت۲. اصل عدم انظلام ، 3. اصل عزت، 4. اصل عدالت اجتماعی، 5. اصل تعادل ۶. اصل شورا، 7. اصل تفکر و تدبر ، 8. اصل اهتمام برای مستضعفان، 9. اصل استقلال، 10. اصل مقابله با مستکبران ۱۱،. اصل عدم تکلف۱۲. اصل مساوات 1۳. اصل نظم وانضباط ۱۴. اصل اخوت ، 15. اصل صبر و استقامت ۱۶. اصل تعاون، تکافل و مواسات ۱۷. اصل رفق و مدارا، 18. اصل صداقت و یکرنگی، 19. اصل تکریم۲۰. عدالت اقتصادی، 21. اصل عدم مداهنه ، 22. اصل انقطاع ۲۳. اصل عدم استرحام (۱۸) نظر به اینکه در این مجال پرداختن به همه اصول مذکور امکان پذیر نیست تنها به سه ویژگی از ویژگیهای مدینةالنبی میپردازیم که عبارتند از:
۱. اصل حریت
۲. اصل رفق و مدارا
۳. اصل عدم مداهنه و سازش
امید است که با تامل در این اصول به ساختار و ویژگیهای دیگر جامعه مدینةالنبی علیه السلام پی بریم و از آن اصول برای رشد و شکوفایی جامعه اسلامی خویش بهرهمند گردیم.
اصل آزادی حریت
جامعهای را که نبی اکرم (صلوات الله علیه و آله) بنیانگذاری کرد، حریت و آزادی یکی از اصول اساسی آن بشمار میرفت. حریت در جامعه اسلامی به معنای از بیگانه رستن و به حضرت دوست پیوستن است؛ طوق بندگی غیر خدا را باز کردن و بسته کمند محبوب گشتن؛ اسیر عشق آن یکتای جمیل شدن و از هر چه از اوست آزاد گشتن.
اصل رفق و مدارا
یکی از ویژگیهای جامعه اسلامی و مدینةالنبی رفق و مدارا و پرهیز از غلظتهای بی مورد و شدتهای نابجا بود. آن حضرت در معاشرتهای اجتماعی بر نرمخویی و خوشرویی تاکید میکرد و هرگز برای پیشبرد مقاصد اجتماعی خویش در میان مسلمانان از خشونت و حرکتهای تند عاری از رفق و مدارا بهره نگرفت. سیرهنویسان از حسین بن علی (ع) از قول امیرمومنان (ع) در توصیف رعایت این اصل در برخوردهای اجتماعی آن حضرت نوشتهاند: «کان دائم البشر، سهل الخلق، لین الجانب، لیس بقظ و لا غلیظ » (۱۹) پیامبر دائما خوشرو و خوشخوی و نرم بود، خشن و درشت خوی نبود. «ان الله تعالی امرنی بمداراة الناس، کما امرنی باقامة الفرائض » (۲۰) ک خداوند تعالی، همان گونه که مرا به برپایی و احیای فرائض امر نموده، به مدارا با مردم امر کرده است.» خداوند متعال رمز موفقیت نبی اکرم (صلوات الله علیه و آله) در ایجاد جامعهای ایدهآل و تحول در عرصههای مختلف و ایجاد وحدت و پیوند و حرکت در جامعه را مرهون رعایت این اصل مهم اجتماعی میداند و میفرماید: «فبما رحمة من الله لنت طم ولو کنت فظا غلظ القلب لا نفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفرلهم...» (۲۱)
«این رحمت الهی بود که شامل حال تو گردید تا با مردم مهربان و خوشخوی شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی، مردم از گرد تو متفرق می شدند. نسبت به آنها گذشت داشته باش و برایشان طلب آمرزش کن.» اساسأ بدون رفق و مدارا در داخل اسلام، فرصت هدایت و جذب مردم حاصل نمی گشت و سد سکندری میان راهبر و مردم شکسته نمی شود... به همین جهت در حدیث امام صادق علیه السلام آمده است: ک جاء جبرئیل الی النبی علیه السلام فقال یا محمد ربک یقرئک السلام و یقول لک دار خلقی» (۲۲) ک جبرئیل به نزد پیامبر آمد و گفت: ای محمد خدایت سلام می رساند و می فرماید با خلق من مدارا کن.» در جامعه اسلامی، نبی اکرم (ع) در عین ایستادگی بر مواضع حق و انذار حتی خویشان مدارا و رفق را اعمال میکرد. هنگامی که امر به انذار خویشان و دعوت علنی نازل شد، امر به مدارا و رفق و محبت با مومنان نیز در کنار انذار نازل گردید: «و انذر عشیرتک الاقربین و اخفض جناحک لمن اتبعک من المومنین» (۲۳)
در اینجا اصل عدم مداهنه و سازش در برابر شرکت خویشان با اصل محبت و رفق و مدارا نسبت به کسانی که از آن حضرت پیروی کردند جمع شده است یعنی ایجاد تحول در جامعه و سیر دادن آدمیان از ساحت دنیا به ساحت حق، دوست و بیگانه نمی شناسد و فرقی میان هیچکس نمی گذارد و در آن جایی برای تساهل و تسامح وجود ندارد. باید انذار و تنذیر تحقق بخشد و پر و بال رحمت و محبت در برابر مومنان بگستراند. این تعبیر قرآنی، کنایه زیبایی از رفق و مدارا توام با مهر و ملاطفت و در عین حال عدم سازش و مداهنه حتی با خویشان را مطرح می کند. جامعه مدنی که ریشه در مدینة النبی علیه السلام دارد، بیانگر خلق و خوی قرآنی است. در مدینة النبی ضمن تاکید بر نرم خویی و ملایمت از مدارا با مردم به عنوان سر عقل و عنوان عقل یاد شده است: «مدارة الناس راس العقل» (۲۴) «عنوان العقل مدارة الناس» (۲۵)
نبی اکرم (صلوات الله علیه و آله) رفق را نیم از زندگی میدانست: «الرفق نصف العیش» (۲۶) و ایمان را آن کسی میدانست که از نرمی برخوردار است: «من قسم له الرفق قسم له الایمان» در جامعه مدنی که نبی اکرم (ص) بنیانگذاری کرد سیاست مبتنی بر رفق و مدارا ستوده میشد: «نعم السیاسة الرفق» در جامعهای که نبی اکرم بنیانگذاری کرد، تندی و غلظت، سخت دلی و خشونت بیجا، ناپختگی و قساوت بشمار میآمد. همچون میوهای خام بر شاخ درخت که به سبب خامی، سخت به شاخه چسبیده و همانند جنینی که تا در این مرحله قرار دارد کارش خون آشامی است. اما هرگاه میوه رسیده شود نسبت به شاخه نرم میگردد و آن چنین با سیر تکامل خویش، شان سابق را رها مینماید. ملای رومی در تمثیلی زیبا، ملایمت و نرم خویی را نشان پختگی و اهل ایمان میشمارد.
اصل عدم سازش و مداهنه
واژه مداهنه از «دهن» گرفته شده و مانند ادهان و تدهین به معنای سازشکاری و مدارا و نرمش در حق به کار میرود. «دهن» به معنای روغن و کادهان و تدهین به معنای «روغن مالی کردن» و در تعبیر فارسی «شیرهمالی و ماستمالی» است و منظور آن است که انسان در جایی که نباید روی خوش نشان دهد تساهل و تسامح کند و روی خوش نشان دهد و در مقابل حق با دیگران سازش کند، همرنگ جماعت گردد و به منظور همدلی و همراهی با جریانها و منافع خویش، تن به باطل دهد و نسبت به حق کوتاه آید. در جامعه مدنی نبی اکرم (ع) ضمن تاکید بر رحمت و مدارا و رفق و نرم خویی در برخورد با مومنان و جذب بیگانگان، جایی برای مداهنه نسبت به اصول و مبانی و حدود الهی مطرح نیست و قلمرو اصل تسامح و تساهل تا جایی است که حق زیر پا گذاشته نشود و حدودی از حدود الله مورد تعدی قرار نگیرد. خداوند در سوره قلم میفرماید: «فَلَا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ * وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ * وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ ﴿١٠﴾ هَمَّازٍ مَّشَّاءٍ بِنَمِیمٍ ﴿١١﴾ مَّنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ »(۲۷)
ک پس تکذیبگران را اطاعت مکن، آنان همین را میخواهند که تو سازش کنی و آنها هم با تو بسازند و نیز هر فرومایه عیبجو که برای هر حق و باطلی سوگند میخورد و در بین مردم سخنچینی و افساد میکند و مانع رسیدن خیر بخ خلق میشود و نیز هر تجاوزگر دل آلودهای را اطاعت مکن.» این آیه تاکید میکند که کفار میخواهند تا با نزدیک شدن به دین تو و مایه گذاشتن از دین، اهل تساهل و تسامح شوی و در اصول و مبانی دین اهل مسامحه و تساهل گردی، از تعرض به خدایان و بتهای آنان کوتاه آیی و آنها نیز متقابلأ متعرض پروردگار تو نشوند اما تو هرگز با آنان سازش مکن زیرا که آنان مفتون و گمراهند. نبی اکرم (ص) به خاطر ظلمها و ستمهایی که در مورد شخص او روا شده بود، مدارا میکرد و در صدد احقاق حق بر نمیآمد اما چنانچه چیزی از حرمتهای الهی مورد تجاوز قرار میگرفت نسبت به آن خشمگینترین افراد بود. پیامبر اسلام بعنوان سروش غیبی رحمت و محبت در طول 23 سال دوران بعثت خویش هرگز مداهنه نکرد و از اصول و مبانی الهی خویش کوتاه نیامد، با آغاز دعوت علنی و اقدامات خویش در به سازش کشیدن او، محکم ایستاد و گامی به عقب نگذاشت و در برپایی حق و ارزشهای دینی و محو باطل و عدم سنتهای جاهلی اهل تسامح و تساهل نبود و بر اساس دستورات الهی از اهل باطل اعراض میکرد و با کفار و منافقان در نبرد و ستیزه بوده تا حق فرا رسید و باطل مضمحل شد. «جاء الحق و زهق الباطل» (۲۸) تسامح و تساهل در جامعه مدنی غرب با این دستورات منافات دارد و آن که اهل مصانعه و سازش است از دیدگاه اسلام نمیتواند امر خدا را به پا دارد. «آن که کفر به طاغوت میورزد و ایمان به الله میآورد قطعأ به ریسمان محکم الهی چنگ زده است.»
پی نوشتها:
(۱) ایران فردا، ش،۴۰ ص۳۲-29، با تصرف.
(۲) همان، با تصرفی.
(۳) با تصرف.
(۴) ایران فردا، ش،۴۰ ص۳۲-29، با تصرف.
(۵) همان، با تصرف.
(۶) همان با تصرف.
(۷) ر. ک. کتاب تحقق جامعه مدنی در انقلاب اسلامی ایران، ص 212.
(۸) همان.
(۹) ر.ک. فصلنامه قبسات، سال اول، ش اول، ص 98 97.
(۱۰) بیم موج، سید محمد خاتمی، سیمای جوان، تهران 1372، ص 142- 132، با تصرف.
(۱۱)همان با تصرف.
(۱۲) همان با تصرف.
(۱۳) بیم موج، سید محمد خاتمی، سیمای جوان، تهران 1372، ص 142- 132، با تصرف.
(۱۴) صحیفه نور، ج،۲۱ ص۱۰۰.
(۱۵) صحیفه نور، ج،۲۱ ص۴۷.
(۱۶) همان، ص۶۱.
(۱۷) ر.ک. بیم موج، سید محمد خاتمی، سیمای جوان، تهران 1372، ص۱۴۸.
(۱۸) مبرای آشنایی با این اصول مراجه کنید به کتاب سیره نبوی، اثر مصطفی دلشاد، تهران، دفتر اول و دوم.
(۱۹) رضی الدین الی نصر الحسن بی الفضل الطبرسی، مکارم الاخلاق، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1392 ق،ص۱۴- نورالدین علی بن البی بکر الهیشمی، مجمع الذوالئدومنبع القوائد، دارالکتاب العربی بیروت 14.2ق، ج،۸ ص۲۵۷.
(۲۰) جلال الدین عبد الرحمن بی ابی بکرالسیوطی، الخصائص الکبری،دارالکتاب العربی، بیروت، ج،۲ ص۲۳۰.
(۲۱) قرآن، آل عمران
(lrm;/۱۵۹. (۲۲) الکافی، ج،۲ ص،۱۱۷ مشکاه النوار، ص۱۷۸- مستدرک الوسائل، ج،۱ ص۳۵.
(۲۳) قرآن، شعراء
(lrm;/۲۱۵- 214.(۲۴) ابوشجاع شیرویه الدیلمی الهمدانی، المقلب الکیاءالفردوس بمأثور الخطاب، دارالکتب العلمیة بیروت، ج،۴ ص۱۵۶.
(۲۵) غرراحکم، ج،۲ ص۴۱.
(۲۶) معانی الاخبار، مکتبة الصدوق، طهران۱۳۷۹ق، ص۱۹۶.
(۲۷) قلم&;/۱۲-8.
(۲۸) قرآن، اسراء۸۱.