[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی - 1398/01/14
عنوان فیش :دو جهت‌گیری بعثت عبودیت الهی و اجتناب از طاغوت است
کلیدواژه(ها) : بعثت پیامبر اسلام, عبودیت, توحید
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
در مسئله‌ی مبعث یک نکته‌ای وجود دارد و آن، این است که از ارسال رسل، فرستادن پیامبران -که برای هدایت بشر است- در قرآن مکرّر در مکرّر تعبیر شده است به بعثت، برانگیختن؛ ارسال رسل را در قرآن تعبیر میکند به «بَعث»؛ لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا؛(1) هُوَالَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولًا؛(2) وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا؛(3) نکته‌ی مهمّی است: «بَعث» است، برانگیختن است، یک حرکت معمولیِ درس‌آموز نیست. پیغمبری که در جامعه‌ای ظهور میکند، فقط این نیست که آمده تا یک چیزهایی را به مردم یاد بدهد؛ بله، «یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة» هست، «یُزَکّیهِم»(4) هست امّا همه‌ی اینها در قالب یک بعثت است، در قالب یک حرکت عظیم است. بعثت یعنی برانگیختگی. جهت این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سوی این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سو عبارت است از همان که در خود قرآن باز مکرّر ذکر شده است: وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛ اوّلاً عبودیّت خدا، یعنی چهارچوب حیات را در خدمت اوامر الهی و نواهی الهی قرار دادن؛ و [ثانیاً] اجتناب از طاغوت. طاغوت کیست؟ همه‌ی ظالمان، همه‌ی پادشاهان خبیث، در مثل امروزی همه‌ی رؤسای جمهور مثل اینهایی که امروز در آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر هستند -اینها همان طواغیتند- معنای اجتناب از طواغیت این نیست که دامنت را از آنها دور کن تا آلوده نشوی؛ معنایش این است که یک خطّی در مقابل خطّ توحید و خطّ عبودیّت الهی وجود دارد و آن، خطّ طاغوت است. کفر به طاغوت، همراه و ملازم با ایمان بالله است؛ این، جهت بعثت انبیا است.
1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 164
لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ إِذ بَعَثَ فيهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
ترجمه :
خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.

2 ) سوره مبارکه الجمعة آیه 2
هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ
ترجمه :
و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‌خواند و آنها را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!

3 ) سوره مبارکه النحل آیه 36
وَلَقَد بَعَثنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسولًا أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ ۖ فَمِنهُم مَن هَدَى اللَّهُ وَمِنهُم مَن حَقَّت عَلَيهِ الضَّلالَةُ ۚ فَسيروا فِي الأَرضِ فَانظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبينَ
ترجمه :
ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب‌کنندگان چگونه بود!

4 ) سوره مبارکه البقرة آیه 129
رَبَّنا وَابعَث فيهِم رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَيُزَكّيهِم ۚ إِنَّكَ أَنتَ العَزيزُ الحَكيمُ
ترجمه :
پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمی (و بر این کار، قادری)!»


مربوط به :بیانات در مراسم بیست‌ و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) - 1395/03/14
عنوان فیش :برجستگی صفت عبودیت در میان صفات پیغمبر اکرم(ص)
کلیدواژه(ها) : شخصیت امام خمینی, عبودیت, عبودیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم)
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
یکی از عناوین و اوصافی که درباره‌ی امام راحل عظیم‌الشّأن ما، کمتر به‌کار رفته است و کمتر از این عنوان استفاده کرده‌ایم، عبارت است از یک عنوان جامع که من این‌جور تعبیر میکنم: مؤمنِ متعبّدِ انقلابی. ما امام را با صفات متعدّدی همواره توصیف میکنیم امّا این صفت -که ما کمتر امام را با آن توصیف کرده‌ایم- یک صفت جامع است؛ مؤمن است، متعبّد است، انقلابی است.
... عبد است، متعبّد است؛ یعنی خود را عبد میداند در مقابل پروردگار؛ این هم صفت بسیار مهمّی است. شما ملاحظه کنید، خدای متعال در قرآن، پیغمبر اکرم را با صفات متعدّدی ستوده است: وَ اِنَّکَ لَعَلَی‌ٰ خُلُقٍ عَظیم،(1) فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم؛(2) و صفات متعدّد دیگر که هر کدام از اینها یک فصل فراوانی از خصوصیّات پیغمبر را بیان میکند؛ ولی آن صفتی که به ما مسلمانها دستور داده شده است که هر روز درباره‌ی پیغمبر در نمازهایمان تکرار کنیم این است که «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُه»؛ این نشان‌دهنده‌ی اهمّیّت عبودیّت است؛ عبد بودن آن‌چنان برجسته است که خدای متعال این صفت را به مسلمانان تعلیم میدهد که در نماز خود، هر روز چند مرتبه تکرار کنند؛ امام دارای این صفت بود، صفت عبودیّت؛ اهل خشوع بود، اهل تضرّع بود، اهل دعا بود؛ مؤمن متعبّد
1 ) سوره مبارکه القلم آیه 4
وَإِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظيمٍ
ترجمه :
و تو اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری!

2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 159
فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ ۖ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِي الأَمرِ ۖ فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلينَ
ترجمه :
به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.


مربوط به :بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی - 1394/03/06
عنوان فیش :جوهر اصلی جامعه‌ی اسلامی عبارت از: تعبّد، ایمان و عمل صالح آحاد ملّت
کلیدواژه(ها) : عبودیت, عمل صالح, ایمان, جامعه اسلامی, مسئولیت مضاعف, وظیفه مسئولان
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
این فرصتها - فرصت ماه شعبان، فرصت ماه رمضان، فرصت ماه رجب - فرصتهای مغتنمی است؛ بخصوص برای ما و شما مسئولان. در نظام اسلامی، جوهر اصلی جامعه‌ی اسلامی عبارت است از تعبّد، ایمان و عمل صالح آحاد ملّت؛ همچنان‌که در این آیاتی که تلاوت‌گر بسیار خوب ما تلاوت کردند، مشاهده کردید؛ اصل قضیه این است. آن چیزی که موجب میشود که ملائکه‌ی الهی به آحاد بشر بگویند «نَحنُ اَولِیآؤُکم فِی الحَیوةِ الدُّنیا وَ فِی الأخِرَة» (1) - ما، هم در دنیا با شما هم‌پیوند و هم‌دستیم، هم در آخرت - و خیلی مهم این است: ایمان، تعبّد و عمل صالح در آحاد مردم، منتها مسئولان به‌طور مضاعف به این خطاب مخاطبند. هرچه مسئولیت سنگین‌تر است، این خطاب هم نسبت به او شدیدتر و سخت‌تر و سنگین‌تر است. باید این را در خودمان ایجاد کنیم؛ یعنی نمایندگی مجلس، مسئولیت در دولت، مسئولیت در نیروهای مسلّح، مسئولیت در قوّه‌ی قضائیه چیزهایی است که اوّلین وظیفه‌ای که به ما متوجّه میکند عبارت باشد از وظیفه‌ی ایجاد ارتباط و اتّصال محکم‌تر با خدای متعال، ایجاد بندگی خالص‌تر و بهتر؛ از این نباید غفلت کنیم.
1 ) سوره مبارکه فصلت آیه 31
نَحنُ أَولِياؤُكُم فِي الحَياةِ الدُّنيا وَفِي الآخِرَةِ ۖ وَلَكُم فيها ما تَشتَهي أَنفُسُكُم وَلَكُم فيها ما تَدَّعونَ
ترجمه :
ما یاران و مددکاران شما در زندگی دنیا و آخرت هستیم؛ و برای شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده می‌شود!


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی - 1394/02/06
عنوان فیش : جهاد, عبودیت, سبک زندگی, عرصه زندگی, عرصه زندگی, زندگی
کلیدواژه(ها) : جهاد, عبودیت, سبک زندگی, عرصه زندگی, عرصه زندگی, زندگی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
همه‌ی کارها را میشود برای خدا انجام داد؛ حتّی تلاش معاش را هم میشود برای خدا انجام داد و قصد الهی کرد.

مربوط به :بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان سراسر کشور - 1393/02/17
عنوان فیش : عبودیت
کلیدواژه(ها) : عبودیت
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
همه‌ى عرض و طول زندگى ما میتواند زمینه‌اى باشد براى بندگى درست، که سعادت واقعى هم در همین است .

مربوط به :شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه - 1393/02/02
عنوان فیش :بهترین بندگان خدا در کلام پیامبر صلی الله علیه واله
کلیدواژه(ها) : عبودیت, صبر, شکر نعمت, توبه
نوع(ها) : حدیث, نهج‌البلاغه

متن فیش :
عَن اَبی جَعفَرٍ مُحمَّدِ بنِ عَلیٍّ الباقِرِ عَلَیهِ السَّلامُ قالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَن خِیارِ العِبادِ، فَقالَ الَّذینَ اِذا اَحسَنوا استَبشَرُوا وَ اِذا اَساءوا استَغفَروا وَ اِذا اُعطوا شَکَروا وَ اِذَا ابتُلوا صَبَروا وَ اِذا غَضِبوا غَفَروا.
امام باقر علیه‌السّلام فرمود: از رسول خدا (صلّی الله‌ علیه و آله) پرسیدند بهترین بندگان چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که وقتی کار نیک میکنند خرسند میشوند و چنانچه کار بدی کردند، استغفار و عذرخواهی میکنند و وقتی چیزی به او میدهند یا اعطایی به او میشود، سپاسگزاری میکنند و وقتی که مشکل و گرفتاری برایشان پیش آمد، صبر میکنند و وقتی خشمگین میشوند، درمیگذرند.
سُئِلَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه عَن خِیارِ العِباد
کسی از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) سؤال کرد که بهترین بندگان چه کسانی هستند؟

فَقَالَ: الَّذینَ اِذا اَحسَنوا اِستَبشَرُوا
«اِستِبشار»(۱) یعنی خرسند شدن یا آثار خرسندی در چهره پدیدار شدن، که درباره‌ی مؤمن دارد «بِشرُهُ فی وَجهِهِ وَ حُزنُهُ فی قَلبِه»؛ یعنی [آنها که] وقتی کار نیک میکنند، خوشحالند که کار خوب کردند. این خوشحالی ارتباطی ندارد به اینکه انسان غرور پیدا کند و عُجب به کار خیر پیدا کند؛ اینها دو چیز است، اینها را از هم تفکیک کنید. یک‌وقت انسان دو رکعت نماز میخواند، خیال میکند که در یک مرتبه‌ی عالی ] است] و عُجب -یعنی خودشیفتگی، خودفریفتگی، خودشگفتی-به انسان دست میدهد؛ این مذموم است؛ یک‌وقت هست نه، بحث خودشیفتگی و خودفریفتگی نیست؛ کار خوبی کرده و خوشحال است که الحمدلله‌ خدا توفیق داد این کار خوب را انجام داده. این خیلی خوب است که وقتی عمل نیک انجام میدهد، خرسند باشد به این کار نیکی که انجام داده.

وَ اِذا اَسَاءوا استَغفَروا
در مورد «اسائه» -کار بد انجام دادن- به این اکتفا نشده است که بگوییم وقتی کار بد انجام داد، ناراحت باشد؛ نه، ناراحتی کافی نیست، عملی هم دنبالش لازم است و آن عمل عبارت است از استغفار؛ از خدای متعال عذرخواهی کند. استغفار یعنی عذرخواهی کردن؛ وقتی کار بدی کرد، از خدا عذرخواهی کند، معذرت‌خواهی کند.

وَ اِذا اُعطوا شَکَروا
وقتی خدای متعال به او چیزی میدهد، سپاسگزار باشد. البتّه ظاهر «اُعطوا» اعم است از عطای الهی و عطای بشری -از مردم هم اگر محبّتی کردند، چیزی به انسان دادند، آدم باید سپاسگزار باشد؛ این معلوم است- لکن ظاهرا اینجا مراد عطای الهی است. یعنی وقتی نعمتهای الهی را متذکّر میشود، می‌بیند نعمتهای الهی را یا نعمت جدیدی به او داده میشود، شکرگزار باشد؛ غافل نباشد از اینکه خدای متعال این نعمت را به او داده است. غفلت از نعمت، خیلی درد بزرگی است، انسان را به لئامت میکشاند، به ناسپاسی میکشاند.
وَ اِذا ابتُلوا صَبَروا
وقتی هم که یک ابتلایی در زندگی اینها پیش آمد، مشکلی برایشان پیش آمد، در آن هم صبر کنند؛ که این صبر و شکر با همدیگر ارتباط نزدیکی هم دارند. یکی از آثار شکر این است که انسان صبر میکند؛ یعنی وقتی شما توجّه داشتید که خدای متعال چقدر نعمت به شما داده، اگر یک ابتلائی هم به شما داد، بیماری‌ای، گرفتاری‌ای پیدا کردید، صبر میکنید؛ میگویید خب، اینکه در مقابل آن‌همه لطف الهی چیزی نیست. لذا در دعای روزهای رجب میخوانید: «اللهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ یصَبرَ الشّاکِرینَ لَک»(۲) صبر افراد شکرگزار [را طلب میکنیم]، که حالا ان‌شاءالله‌ همه‌ی ما ایّام رجب را که در پیش است، مغتنم بشماریم.
وَ اِذا غَضِبوا غَفَروا
وقتی از کسی خشمگین شدند، از او بگذرند و او را بیامرزند. البتّه طبیعی است این غضب لله‌ نیست، این غضب لشخص است؛ والاّ غضب لله‌ را ما حق نداریم به‌خاطر اهواء خودمان یا به‌خاطر چیزی [ببخشیم و بگذریم]؛ وقتی یک جایی لله‌ غضب کردیم، اینجا آن غضب را باید ادامه بدهیم، باید حفظ کنیم. [در اینجا منظور ]غضبهای شخصی است؛ یک جمله‌ای بنده به شما عرض میکنم، شما عصبانی میشوید؛ یک چیزی شما به بنده میفرمایید، بنده عصبانی میشوم؛ یک کاری که ناخوشایند ما است، از کسی برایمان پیش می‌آید، عصبانی میشویم؛ وقتی این غضبی را که در مسائل شخصی عارضِ انسان میشود، پیدا شد، «غَفَروا».
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 240،
تحف العقول، ص: 445؛
الأمالي( للصدوق)، ص: 10؛

ِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ خِيَارِ الْعِبَادِ فَقَالَ الَّذِينَ إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا وَ إِذَا أَسَاءُوا اسْتَغْفَرُوا وَ إِذَا أُعْطُوا شَكَرُوا وَ إِذَا ابْتُلُوا صَبَرُوا وَ إِذَا غَضِبُوا غَفَرُوا
ترجمه :


2 )
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 802؛
الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج‏3، ص: 210

رَوَى الْمُعَلَّى بْنُ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: قُلْ فِي رَجَبٍ- اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِينَ مِنْكَ وَ يَقِينَ الْعَابِدِينَ لَكَ
ترجمه :


2 ) قصار 333 :
وَ قَالَ ( عليه السلام ) : فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ أَوْسَعُ شَيْ‏ءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْ‏ءٍ نَفْساً يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ طَوِيلٌ غَمُّهُ بَعِيدٌ هَمُّهُ كَثِيرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ شَكُورٌ صَبُورٌ مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ سَهْلُ الْخَلِيقَةِ لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ .
ترجمه :
و آن حضرت در وصف مؤمن فرمود: شادى مؤمن در چهره‏اش، و اندوهش در دل اوست. از نظر تحمّل وسيع‏ترين موجود، و از نظر اخلاق متواضع‏ترين مخلوق است. برترى را خوش ندارد، و خودنمايى را دشمن دارد. اندوهش طولانى، و همّتش دور دست، و سكوتش بسيار، و وقتش مشغول، و سپاس و شكيبايى‏اش فوق العاده، و غرق در فكرت خويش، و نسبت به اظهار حاجت بخيل است، اخلاقش سهل و آرام، و بر خوردش هموار و نرم، و وجودش در امر دين از سنگ سخت‏تر، و نزد حق از برده ذليل‏تر است


مربوط به :پیام به کنگره عظیم حج - 1390/08/14
عنوان فیش :سرافرازی حضور در میهمانی خدا با پاسخ به ندای حج
کلیدواژه(ها) : حج, عبودیت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
اکنون بهار حج، با طراوت و صفای معنوی و شکوه و حشمت خداداد، فرا رسیده و دلهای مؤمن و مشتاق را پروانه‌وار بر گرد کعبه‌ی توحید و وحدت، به پرواز درآورده است. مکه و منا و مشعر و عرفات، منزلگاه انسانهای خوشبختی است که به ندای: «و اذّن فی النّاس بالحجّ ...»(1) پاسخ گفته و به حضور در میهمانی خدای غفور و کریم سرافراز گشته‌اند. اینجا همان خانه‌ی مبارک و کانون هدایتی‌است که آیاتٍ بیّنات الهی از آن ساطع و چتر امان برفراز سر همگان در آن گسترده است.
دل را در زمزم صفا و ذکر و خشوع شستشو دهید؛ چشم باطن را به آیات روشن حضرت حق بگشائید؛ به اخلاص و تسلیم، که نشانه‌ی عبودیت حقیقی است، روی آورید؛ خاطره‌ی آن پدری را که با طوع و تسلیم، اسماعیلش را به قربانگاه برد، بارها و بارها در دل زنده کنید؛ و بدینگونه راه روشن و آشکاری را که برای رسیدن به دوستی ربّ جلیل در برابر ما گشوده است، بشناسید و قدم نهادن در آن را به همّت مؤمنانه و نیت صادقانه‌ی خود بسپارید.
1 ) سوره مبارکه الحج آیه 27
وَأَذِّن فِي النّاسِ بِالحَجِّ يَأتوكَ رِجالًا وَعَلىٰ كُلِّ ضامِرٍ يَأتينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ
ترجمه :
و مردم را دعوت عمومی به حج کن؛ تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر از هر راه دوری بسوی تو بیایند...


مربوط به :بیانات در دیدار دانشجویان کرمانشاه - 1390/07/24
عنوان فیش :مهمترین مسئولیت جامعه اسلامی، کمال معنوی و الهی انسان‌ها
کلیدواژه(ها) : اهداف نظام جمهوری اسلامی, جامعه اسلامی, عبودیت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
جامعه‌ی اسلامی یعنی چه؟ یعنی جامعه‌ای که در آن، آرمانهای اسلامی، اهداف اسلامی، آرزوهای بزرگی که اسلام برای بشر ترسیم کرده است، تحقق پیدا کند. جامعه‌ی عادل، برخوردار از عدالت، جامعه‌ی آزاد، جامعه‌ای که مردم در آن، در اداره‌ی کشور، در آینده‌ی خود، در پیشرفت خود دارای نقشند، دارای تأثیرند، جامعه‌ای دارای عزت ملی و استغنای ملی، جامعه‌ای برخوردار از رفاه و مبرای از فقر و گرسنگی، جامعه‌ای دارای پیشرفتهای همه‌جانبه - پیشرفت علمی، پیشرفت اقتصادی، پیشرفت سیاسی - و بالاخره جامعه‌ای بدون سکون، بدون رکود، بدون توقف و در حال پیشروی دائم؛ این آن جامعه‌ای است که ما دنبالش هستیم. البته این جامعه تحقق پیدا نکرده، ولی ما دنبال این هستیم که این جامعه تحقق پیدا کند. پس این شد هدف اصلی و مهمِ میانه‌ی ما.
چرا میگوئیم میانه؟ به خاطر اینکه این جامعه وقتی تشکیل شد، مهمترین مسئولیت این جامعه این است که انسانها بتوانند در سایه‌سار چنین اجتماعی، چنین حکومتی، چنین فضائی، به کمال معنوی و کمال الهی برسند؛ که: «ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»؛(1) انسانها به عبودیت برسند. «لیعبدون» را معنا کردند به «لیعرفون». این معنایش این نیست که «عَبَدَ» به معنای «عَرَفَ» است - عبادت به معنای معرفت است - نه؛ بلکه به معنای این است که عبادت بدون معرفت معنی ندارد، امکان ندارد، عبادت نیست. بنابراین جامعه‌ای که به عبودیت خدا میرسد، یعنی به معرفت کامل خدا میرسد، تخلق به اخلاق‌الله پیدا میکند؛ این، آن نهایت کمال انسانی است. بنابراین هدف نهائی، آن است؛ و هدف قبل از آن، ایجاد جامعه‌ی اسلامی است، که هدف بسیار بزرگ و بسیار والائی است.
1 ) سوره مبارکه الذاريات آیه 56
وَما خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلّا لِيَعبُدونِ
ترجمه :
من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!


مربوط به :بیانات در دومین نشست اندیشه‌های راهبردی - 1390/02/27
عنوان فیش :عدالت ؛ دغدغه تاریخی بشر
کلیدواژه(ها) : عدالت, دین, ارسال رسل, عبودیت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
عدالت دغدغه‌ی همیشگی و تاریخی بشر بوده. به تبع احساس نیاز به عدالت که در طول تاریخ تا امروز در مردم عمومیت داشته، متفکران بشر، فیلسوفان و حکما در این مقوله وارد شدند و دغدغه‌ی آنها بوده است. بنابراین از قدیم‌ترین دورانهای تاریخ تا امروز درباره‌ی عدالت و عدالت اجتماعی به همین معنای عام، بحث شده، نظریه داده شده؛ لیکن نقش ادیان استثنائی است. یعنی آنچه که ادیان در طول زمان راجع به عدالت گفتند و خواستند و اهتمام کردند، بی‌نظیر و استثنائی است. در نظرات حکما و اندیشمندان، آن اهتمام ادیان مطلقاً مشاهده نمیشود.
اولاً به شهادت قرآن، ادیان هدف خودشان را عدالت قرار دادند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط»(1). قطعاً این آیه حکم میکند بر اینکه هدف ارسال رسل و انزال کتب و آمدن بیّنات - یعنی حجتهای متقن و غیر قابل تردیدی که پیغمبران ارائه میدهند؛ کتاب، یعنی منشور ادیان در مورد معارف، احکام و اخلاقیات؛ میزان، یعنی آن سنجه‌ها و معیارها - قیام به قسط بوده است؛ «لیقوم النّاس بالقسط». البته شکی نیست که قیام به قسط و همه‌ی آنچه که مربوط به زندگی دنیائی، اجتماعی و فردی افراد است، مقدمه‌ی آن هدف خلقت است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»؛(2) یعنی عبودیت. اصلاً هدف خلقت، عبد خدا شدن است؛ که بالاترین کمالات هم همین عبودیت خداست. لیکن در راه رسیدن به آن هدف، هدف نبوتها و ارسال رسل است؛ که از جمله‌ی آن، آن چیزی است که این آیه به آن تصریح میکند. البته تصریحات دیگری هم در آیات قرآن هست که به سایر اهدافِ ارسال رسل اشاره میکند، که اینها با یکدیگر قابل جمع است. پس هدف شد عدالت. هدف نظام‌سازی، هدف تمدنها، هدف حرکت بشر در محیط جامعه، شد عدالت. در هیچ مکتب دیگری این وجود ندارد؛ این مخصوص ادیان است.
1 ) سوره مبارکه الحديد آیه 25
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ
ترجمه :
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکست‌ناپذیر است!

2 ) سوره مبارکه الذاريات آیه 56
وَما خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلّا لِيَعبُدونِ
ترجمه :
من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!


مربوط به :بیانات در خطبه‌‌های نماز جمعه‌ تهران‌ - 1385/07/21
عنوان فیش : عبودیت, دعا, دستاوردهای دعا, ابراز بندگی, انبیای الهی
کلیدواژه(ها) : عبودیت, دعا, دستاوردهای دعا, ابراز بندگی, انبیای الهی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
دعا، مظهر بندگى در مقابل خداوند و براى تقویت روح عبودیت در انسان است، و این روح عبودیت و احساس بندگى در مقابل خداوند، همان چیزى است که انبیاى الهى از اول تا آخر، تربیت و تلاششان متوجه این نقطه بوده است که روح عبودیت را در انسان زنده کنند.

مربوط به :بیانات در خطبه‌‌های نماز جمعه‌ تهران‌ - 1385/07/21
عنوان فیش : عبودیت, فضائل اخلاقی
کلیدواژه(ها) : عبودیت, فضائل اخلاقی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
سرچشمه‌ى همه‌ى فضائل انسانى و کارهاى خیرى که انسان ممکن است انجام بدهد- چه در حوزه‌ى شخصى، چه در حوزه‌ى اجتماعى و عمومى- همین احساس عبودیت در مقابل خداست.

مربوط به :بیانات‌ در دیدار کارگزاران نظام - 1384/06/11
عنوان فیش : عبودیت, توحید, انبیای الهی, توحید
کلیدواژه(ها) : عبودیت, توحید, انبیای الهی, توحید
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اندیشه‌ى توحید و عبودیت در مقابل خدا، درس پیغمبران است.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1384/05/05
عنوان فیش :ارزش فاطمه زهرا(سلام‌اللَّه‌علیها) به عبودیت و بندگی خدا
کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها), عبودیت, حضرت مریم(سلام الله علیها), حضرت یوسف‏(علی نبینا و اله و علیه السلام)
نوع(ها) : قرآن, حدیث, نهج‌البلاغه

متن فیش :
ارزش فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) نبود، او صدیقه‌ی کبری نبود. صدّیق یعنی چه؟ صدّیق کسی است که آنچه را می‌اندیشد و می‌گوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ می‌شود صدّیق؛ «اولئک مع الذین انعم اللَّه علیهم من النبیین و الصدیقین»(1) «صدّیقین» پشت سر «نبیین»اند. این بزرگوار صدیقه کبری است؛ یعنی برترین زن صدیق. این صدیق بودن به بندگی خداست. اگر بندگی خدا نمی‌کرد، صدّیقه‌ی کبری نمی‌شد. اساس، بندگی خداست. نه فقط فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها)، بلکه پدر فاطمه هم - که مبدأ و سرچشمه‌ی فضائل همه‌ی معصومین اوست و امیرالمؤمنین و فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) قطره‌هایی هستند از دریای وجود پیغمبر - ارزشش پیش خدا به خاطر عبودیت است؛ «اشهد ان محمداً عبده و رسوله»(2) اول، عبودیت اوست؛ بعد رسالت او. اصلاً رسالت - این منصب والا - به او داده شد، به خاطر عبودیت؛ چون خدا صنیعِ دست و مخلوقِ خود را می‌شناسد. مگر در زیارت حضرت زهرا عرض نمی‌کنیم: «امتحنک اللَّه الذی خلقک قبل ان یخلقک»؟(3) در علم خدای متعال معلوم است که عمل من و شما چیست. ما در مقابل گناه و هوس و پول و نام نیک قرار می‌گیریم؛ آیا به‌خاطر به‌دست آوردن اینها حاضریم از شرف و ایمان و تکلیفِ خود و امر و نهی الهی درباره‌ی خود صرف‌نظر کنیم یا نه؟ این اختیار ماست. چه راهی را انتخاب خواهیم کرد؟ وقتی گفتن سخنی برای انسان ضرر مادی دارد، وقتی حرکتی هوس‌های گناه‌آلود انسان را برآورده می‌کند، ما سر دو راهی قرار می‌گیریم. کدام راه را انتخاب خواهیم کرد؟ راه هوس و گناه و پول را، یا راه پاکدامنی و تقوا و بندگی خدا را؛ یکی از این دو را انتخاب خواهیم کرد. انتخاب و اختیارِ ماست، اما خدای متعال می‌داند که ما چه راهی را اختیار خواهیم کرد؛ این در علم الهی هست. اگر شما انسانی هستید که این قدرت در شما وجود دارد که در مقابل کوهی از ارزش‌های مادی و برآورنده‌ی هوس‌ها محکم بایستید و تکان نخورید، خداوند برای شما شایستگی‌هایی در نظر می‌گیرد. «و مریم ابنة عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا»(4) خدای متعال بیهوده به مریم این‌قدر لطف نمی‌کند. این، کلام قرآن است. او با همه‌ی وجود پاکدامنی خود را حفظ کرد، لذا شایسته‌ی این شد که مادر عیسی شود. حضرت یوسف در عین جمال و جوانی و برخورداری از عزت مادی در خانه‌ی عزیز مصر، روی هوس خود پا گذاشت؛ لذا شایسته‌ی مقام والایی شد که خدا به او داد؛ یعنی پیغمبری. خدا این را می‌داند که این بنده چنین جوهری دارد و این‌چنین اراده‌ی خود را صرف راه او خواهد کرد؛ لذا برای او مسؤولیت‌های بزرگ و سنگین دیگری - که هر کدام باز به نوبه‌ی خود اجرهای بزرگی دارد - در نظر می‌گیرد. «امتحنک اللَّه الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة»(5) خدای متعال می‌داند که فاطمه‌ی زهرا در دوران زندگی چگونه انتخاب و اختیار خواهد کرد و چگونه قدم خواهد برداشت. عبودیت خدا معیار است. این شد برای ما خط روشن.
1 ) سوره مبارکه النساء آیه 69
وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسولَ فَأُولٰئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيهِم مِنَ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ ۚ وَحَسُنَ أُولٰئِكَ رَفيقًا
ترجمه :
و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند!

2 ) خطبه 2 : از خطبه‏هاى آن حضرت است پس از باز گشت از صفّين
أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ إِنَّهُ لَا يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ الْإِيمَانِ وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطَانِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلَاتِ وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ‏ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ و منها يعني آل النبي عليه الصلاة و السلام‏ هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ وَ مِنْهَا يَعْنِي قَوْماً آخَرِينَ‏ زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلى‏الله‏عليه‏وآله )مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ
ترجمه :
خداى را سپاس كه تتميم نعمتش را طالبم، و فروتنى در برابر عزّتش را جويايم، و پناه او را از نافرمانيش‏ خواهانم، از او درخواست يارى دارم كه به كفايتش نيازمندم، آن را كه او هدايت كند گمراه نشود، و هر كه را او دشمن بدارد نجات نيابد، و هر كه را او كفايت كند محتاج نگردد، زيرا او سنگين‏ترين وزنه‏ها، و بهترين اندوخته‏هاست. و شهادت مى‏دهم كه جز خداى يگانه خداى نيست و او را شريكى نمى‏باشد، شهادتى كه خلوصش از امتحان گذشته، و بر حقيقتش پايبندم. به آن شهادت تمسك داريم تا زمانى كه خدا زنده‏مان مى‏دارد، و آن را براى دشواريهاى قيامت ذخيره مى‏كنيم، كه اين گواهى استوارى ايمان، سر لوحه احسان، مايه خشنودى حق، و عامل طرد شيطان است. و شهادت مى‏دهم كه محمّد بنده و رسول اوست، و او را به دين مشهور، و نشانه معروف، و كتاب مسطور، و نور درخشان، و چراغ فروزان، و دستور روشن و آشكار به سوى مردم فرستاد، تا شبهه‏هاى آنان را بر طرف سازد، و با دلايل روشن بر آنان اتمام حجت كند، و به آيات قرآن مردم را از هلاكت بر حذر داشته، و از عواقب شوم معصيت بترساند، رسالت او به وقتى بود كه مردم دچار فتنه‏اى بودند كه ريسمان دين از اثر آن گسسته، و پايه‏هاى يقين‏ متزلزل، و اصل دين گرفتار اختلاف، و همه امور درهم ريخته بود، راه رهايى بر مردم تنگ، و مصدر هدايت پوشيده، چراغ راهنما خاموش، و گمراهى نسبت به همه فراگير بود. خداوند نافرمانى مى‏شد، و شيطان يارى داده مى‏شد، ايمان ورشكسته، پايه‏هايش فرو ريخته، نشانه‏هايش متغير و ناشناخته، راههايش ويران و پوشيده، و آثار جاده‏هايش از بين رفته بود. شيطان را فرمان برده، راههاى او را پيموده، و به آبشخورهاى او وارد شده بودند. آثار شيطان به وسيله متابعانش به كار افتاده، و پرچمش بر افراشته شده بود، در فتنه‏هايى كه همچون حيوان چموش آنان را لگد مال مى‏كرد، و زير سم خود مى‏كوبيد، و باز هم (به انتظار فتنه‏اى بيش) بر سر سم خود ايستاده بود. در آن فتنه سر گردان و حيران و نادان و دچار حيله شيطان بودند. آن بزرگوار در بهترين خانه و كنار بدترين همسايگان جاى داشت. خوابشان بيدارى بود، و سرمه چشمشان اشك، سوزان، در سرزمينى مى‏زيستند كه آگاهشان دهانش دوخته، و نادانشان به تخت عزت نشسته بود. قسمتى از آن در باره آل پيامبر عليهم السّلام است اهل بيت رسول جايگاه راز حق، و پناهگاه امر يزدان، و ظرف علم رحمان، و مرجع دستور خدا، و مخازن كتابهاى پروردگار، و كوههاى پشتوانه دين الهى‏اند. به وسيله آنان كژيهاى دين را راست، و لرزش بدنه آيين را آرام نمود قسمتى از آن در باره قومى ديگر مخالفان حق بذر نافرمانى و انحراف پاشيدند، و آب فريب پاى آن ريختند، و بدبختى و سقوط درو كردند. با آل محمّد- درود خدا بر او و آل او باد- احدى از اين امت را نمى‏توان مقايسه كرد، و هيچ گاه آنان را كه نعمت آل محمّد به طور دائم بر آنان جارى است نمى‏شود همپايه آنان دانست. آنان پايه دين و ستون يقين‏اند. افراط گرايان به آنان باز گردند، و عقب مانده‏ها به ايشان رسند (تا هدايت شوند)، ويژگيهاى حقّ ولايت مخصوص آنان، و وصيت و ارث پيامبر خاص ايشان است. اكنون حق‏ به حق دار رسيده، و خلافت به جايگاه خودش باز گشته است.

3 )
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی ج  6 ص 9 ح 12 ؛
مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 711 ؛ 
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 97، ص 194ح11 ؛

إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ.»
ترجمه :
عیسی بن محمد عریضی گفت روزی امام باقر (ع) مارا خبر داد كه هنگامی كه به جانب قبر مادرت فاطمه(س) رفتی بگو ای امتحان شده ای كه خدایى كه تو را آفرید قبل از اینكه تو را بیافریند، تو را آزمود پس تو را در برابر آزمایشش شكیبا یافت. و گمان داریم كه ما دوستانت و تصدیق كنندگان شما و صبركنندگان به همه چیزی كه پدرت(ص) و جانشینش (ع) برای ما آورد، هستیم. لذا از تو درخواست مي‏كنيم كه اگر ما واقعاً تو را تصديق نموده‏ايم، ما را به خاطر اين تصديق به پدر بزرگوارت و جانشينش ملحق نمايی، تا ما به خود مژده دهيم كه حقيقتا به ولايت تو پاكيزه گشتيم

4 ) سوره مبارکه التحريم آیه 12
وَمَريَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتي أَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فيهِ مِن روحِنا وَصَدَّقَت بِكَلِماتِ رَبِّها وَكُتُبِهِ وَكانَت مِنَ القانِتينَ
ترجمه :
و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود!

5 )
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی ج  6 ص 9 ح 12 ؛
مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 711 ؛ 
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 97، ص 194ح11 ؛

إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ.»
ترجمه :
عیسی بن محمد عریضی گفت روزی امام باقر (ع) مارا خبر داد كه هنگامی كه به جانب قبر مادرت فاطمه(س) رفتی بگو ای امتحان شده ای كه خدایى كه تو را آفرید قبل از اینكه تو را بیافریند، تو را آزمود پس تو را در برابر آزمایشش شكیبا یافت. و گمان داریم كه ما دوستانت و تصدیق كنندگان شما و صبركنندگان به همه چیزی كه پدرت(ص) و جانشینش (ع) برای ما آورد، هستیم. لذا از تو درخواست مي‏كنيم كه اگر ما واقعاً تو را تصديق نموده‏ايم، ما را به خاطر اين تصديق به پدر بزرگوارت و جانشينش ملحق نمايی، تا ما به خود مژده دهيم كه حقيقتا به ولايت تو پاكيزه گشتيم


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1384/05/05
عنوان فیش :رسیدن به مقام صدیقین با بندگی خدا
کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها), عبودیت
نوع(ها) : قرآن, نهج‌البلاغه

متن فیش :
ارزش فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) نبود، او صدیقه‌ی کبری نبود. صدّیق یعنی چه؟ صدّیق کسی است که آنچه را می‌اندیشد و می‌گوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ می‌شود صدّیق؛ «اولئک مع الذین انعم اللَّه علیهم من النبیین و الصدیقین»(1) «صدّیقین» پشت سر «نبیین»اند. این بزرگوار صدیقه کبری است؛ یعنی برترین زن صدیق. این صدیق بودن به بندگی خداست. اگر بندگی خدا نمی‌کرد، صدّیقه‌ی کبری نمی‌شد. اساس، بندگی خداست. نه فقط فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها)، بلکه پدر فاطمه هم - که مبدأ و سرچشمه‌ی فضائل همه‌ی معصومین اوست و امیرالمؤمنین و فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) قطره‌هایی هستند از دریای وجود پیغمبر - ارزشش پیش خدا به خاطر عبودیت است؛ «اشهد ان محمداً عبده و رسوله»(2) اول، عبودیت اوست؛ بعد رسالت او. اصلاً رسالت - این منصب والا - به او داده شد، به خاطر عبودیت؛ چون خدا صنیعِ دست و مخلوقِ خود را می‌شناسد.
1 ) خطبه 2 : از خطبه‏هاى آن حضرت است پس از باز گشت از صفّين
أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ إِنَّهُ لَا يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ الْإِيمَانِ وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطَانِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلَاتِ وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ‏ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ و منها يعني آل النبي عليه الصلاة و السلام‏ هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ وَ مِنْهَا يَعْنِي قَوْماً آخَرِينَ‏ زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلى‏الله‏عليه‏وآله )مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ
ترجمه :
خداى را سپاس كه تتميم نعمتش را طالبم، و فروتنى در برابر عزّتش را جويايم، و پناه او را از نافرمانيش‏ خواهانم، از او درخواست يارى دارم كه به كفايتش نيازمندم، آن را كه او هدايت كند گمراه نشود، و هر كه را او دشمن بدارد نجات نيابد، و هر كه را او كفايت كند محتاج نگردد، زيرا او سنگين‏ترين وزنه‏ها، و بهترين اندوخته‏هاست. و شهادت مى‏دهم كه جز خداى يگانه خداى نيست و او را شريكى نمى‏باشد، شهادتى كه خلوصش از امتحان گذشته، و بر حقيقتش پايبندم. به آن شهادت تمسك داريم تا زمانى كه خدا زنده‏مان مى‏دارد، و آن را براى دشواريهاى قيامت ذخيره مى‏كنيم، كه اين گواهى استوارى ايمان، سر لوحه احسان، مايه خشنودى حق، و عامل طرد شيطان است. و شهادت مى‏دهم كه محمّد بنده و رسول اوست، و او را به دين مشهور، و نشانه معروف، و كتاب مسطور، و نور درخشان، و چراغ فروزان، و دستور روشن و آشكار به سوى مردم فرستاد، تا شبهه‏هاى آنان را بر طرف سازد، و با دلايل روشن بر آنان اتمام حجت كند، و به آيات قرآن مردم را از هلاكت بر حذر داشته، و از عواقب شوم معصيت بترساند، رسالت او به وقتى بود كه مردم دچار فتنه‏اى بودند كه ريسمان دين از اثر آن گسسته، و پايه‏هاى يقين‏ متزلزل، و اصل دين گرفتار اختلاف، و همه امور درهم ريخته بود، راه رهايى بر مردم تنگ، و مصدر هدايت پوشيده، چراغ راهنما خاموش، و گمراهى نسبت به همه فراگير بود. خداوند نافرمانى مى‏شد، و شيطان يارى داده مى‏شد، ايمان ورشكسته، پايه‏هايش فرو ريخته، نشانه‏هايش متغير و ناشناخته، راههايش ويران و پوشيده، و آثار جاده‏هايش از بين رفته بود. شيطان را فرمان برده، راههاى او را پيموده، و به آبشخورهاى او وارد شده بودند. آثار شيطان به وسيله متابعانش به كار افتاده، و پرچمش بر افراشته شده بود، در فتنه‏هايى كه همچون حيوان چموش آنان را لگد مال مى‏كرد، و زير سم خود مى‏كوبيد، و باز هم (به انتظار فتنه‏اى بيش) بر سر سم خود ايستاده بود. در آن فتنه سر گردان و حيران و نادان و دچار حيله شيطان بودند. آن بزرگوار در بهترين خانه و كنار بدترين همسايگان جاى داشت. خوابشان بيدارى بود، و سرمه چشمشان اشك، سوزان، در سرزمينى مى‏زيستند كه آگاهشان دهانش دوخته، و نادانشان به تخت عزت نشسته بود. قسمتى از آن در باره آل پيامبر عليهم السّلام است اهل بيت رسول جايگاه راز حق، و پناهگاه امر يزدان، و ظرف علم رحمان، و مرجع دستور خدا، و مخازن كتابهاى پروردگار، و كوههاى پشتوانه دين الهى‏اند. به وسيله آنان كژيهاى دين را راست، و لرزش بدنه آيين را آرام نمود قسمتى از آن در باره قومى ديگر مخالفان حق بذر نافرمانى و انحراف پاشيدند، و آب فريب پاى آن ريختند، و بدبختى و سقوط درو كردند. با آل محمّد- درود خدا بر او و آل او باد- احدى از اين امت را نمى‏توان مقايسه كرد، و هيچ گاه آنان را كه نعمت آل محمّد به طور دائم بر آنان جارى است نمى‏شود همپايه آنان دانست. آنان پايه دين و ستون يقين‏اند. افراط گرايان به آنان باز گردند، و عقب مانده‏ها به ايشان رسند (تا هدايت شوند)، ويژگيهاى حقّ ولايت مخصوص آنان، و وصيت و ارث پيامبر خاص ايشان است. اكنون حق‏ به حق دار رسيده، و خلافت به جايگاه خودش باز گشته است.

2 ) سوره مبارکه النساء آیه 69
وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسولَ فَأُولٰئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيهِم مِنَ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ ۚ وَحَسُنَ أُولٰئِكَ رَفيقًا
ترجمه :
و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند!


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1382/05/28
عنوان فیش :حرکت شیعیان در مسیر اطاعت و عبودیت الهی
کلیدواژه(ها) : عبودیت
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
شعری که الان برادرمان خواندند، مضمون درستی نیست که ما بگوییم چون شیعه و محب هستیم، اگر گناه هم کردیم، خدای متعال ما را مجازات نمی‌کند؛ نه، این‌طور نیست: «من اطاع اللَّه فهو لنا ولی»؛(1) ولیِ آنها باید خدا را اطاعت کند؛ چون خود این بزرگواران با اطاعت خدا به این مقام و رتبه رسیدند. امتحان اینها، قبل از وجود و آمدنشان به این دنیا صورت گرفته است: «امتحنک اللَّه قبل ان یخلقک فوجدک لمن امتحنک صابرة».(2) دستگاه خدا بی‌حساب و کتاب نیست. در روایتی پیغمبر اکرم به فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللَّه‌علیها با این مقام و رتبه فرمود: «یا فاطمه انّنی لن اغنی عنک من اللَّه شیئا»؛(3) یعنی پیش خدا، نسبتِ با من و ارتباطِ با من به درد تو نمی‌خورد. مگر در میان فرزندان پیغمبر و ائمّه کسانی نبودند که با خدا رابطه‌ای نداشتند و نتوانستند از آن گوهر نورانی و ارزش معنوی برخوردار شوند؟ آنچه اولیای دین را بر قلّه‌ی شرافت بشری قرار داده، از خود شخص شخیص نبیّ‌اکرم و امیرالمؤمنین و بقیه‌ی این خاندان پاک گرفته - که اینها در عالم وجود نمونه‌های بی‌مانندند و شبیه اینها دیگر نیست - تا دیگران، اطاعت و عبودیّت و بندگی آنها برای خداست. لذا وقتی شما می‌خواهید در تشهّد نمازتان نام پیغمبر خدا را بیاورید و از او تجلیل کنید، می‌گویید «و اشهد ان محمداً عبده». اوّل عبودیّت را ذکر می‌کنید، بعد می‌گویید «و رسوله».(4) عبودیّت بالاتر از رسالت است. اساس و جوهر کار، عبودیّت است. من و شما هم باید از همین جاده برویم. البته این قلّه‌ها خیلی بالاست. اگر چشم ما بتواند این قلّه‌ها را ببیند، خیلی باید خدا را شکرگزار باشیم؛ چه برسد که به آن‌جاها برسیم؛ لیکن باید برویم؛ راه این است. این دامنه‌ها را باید به قدر قدرت و توانمان طی کنیم؛ که اگر این‌طور شد، به قدر ظرفیتمان بهره خواهیم برد.
1 )
الكافی ، ثقة الإسلام كلينى‏ ج 2 ص  74 ؛
صفات‏الشيعة ، شیخ صدوق ص  11 ؛ 
الأمالي‏ ، شیخ طوسی ص 735 ؛ 
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج 67 ص97 ؛

قَالَ لِی يَا جَابِرُ أَ يَكْتَفِی مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِی الْأَشْيَاءِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا نَعْرِفُ الْيَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ يَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ أُحِبُّ عَلِيّاً وَ أَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا يَكُونَ مَعَ ذَلِكَ فَعَّالًا فَلَوْ قَالَ إِنِّی أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ فَرَسُولُ اللَّهِ ص خَيْرٌ مِنْ عَلِيٍّ ع ثُمَّ لَا يَتَّبِعُ سِيرَتَهُ وَ لَا يَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ شَيْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ يَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ‏النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ
ترجمه :
جابر جعفى گفت: امام محمّد باقر عليه السّلام فرمود: اى جابر، آيا كافى است براى كسى كه ادّعاى تشيّع دارد، بگويد كه دوستدار ما اهل بيت است؟به خدا سوگند، شيعه ما نيست مگر آن كسى كه تقواى خدا را رعايت كند و از او اطاعت نمايد. شيعيان ما شناخته نمى‏شدند، مگر به تواضع، خشوع (فروتنى در عبادت)، اداى امانت، بسيارى ذكر خدا، روزه گرفتن، نماز به پا داشتن، نيكى به والدين و رسيدگى به همسايگانى كه فقير و نيازمندند. همچنين رسيدگى به قرض داران و يتيمان، راستى در گفتار، تلاوت قرآن و بازداشتن زبان، از اين كه، جز نيكى مردم را نگويند، [نيز] شيعيان ما [همواره‏] در بين اقوام خويش امين بودند. جابر گفت: اى پسر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم، ما كسى را با اين خصوصيات نمى‏شناسيم. حضرت، خطاب به او فرمود: اى جابر، افكار و آراى مختلف، تو را [از راه راست‏] بيرون نبرد. آيا كافى است مردى بگويد: من على عليه السّلام را دوست دارم و از دوستداران او هستم، پس اگر بگويد من رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را دوست دارم [كه بهتر است‏]- زيرا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از على عليه السّلام بهتر است- ولى از سيره او پيروى ننمايد و به سنّتش عمل نكند، اين دوستى براى او هيچ سودى نخواهد داشت. پس تقواى خدا را پيشه نماييد و براى آنچه نزد خداست، عمل كنيد، زيرا بين خدا و بين هيچ كس، قرابت و خويشاوندى نيست. محبوبترين بندگان نزد خداوند و گرامى‏ترين آنها در پيشگاه او، با تقواترين و مطيع‏ترين آنهاست. اى جابر، جز با اطاعت و فرمانبردارى از خداى متعال، تقرّب به او حاصل نمى‏شود. تنها دوستى ما (آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) باعث رهايى از آتش نيست و هيچ يك از شما بر خدا حجّتى ندارد. هر كس مطيع خداست، ولىّ و دوستدار ماست و هر كس نافرمانى خدا را نمايد، با ما دشمن است. ولايت ما اهل بيت، جز با عمل [به دستورات الهى‏] و پرهيز از گناه به دست نمى‏آيد.

2 )
تهذيب‏الأحكام ، شیخ طوسی ج  6 ص 9 ح 12 ؛
مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 711 ؛ 
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 97، ص 194ح11 ؛

إِذَا صِرْتَ إِلَى قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ.»
ترجمه :
عیسی بن محمد عریضی گفت روزی امام باقر (ع) مارا خبر داد كه هنگامی كه به جانب قبر مادرت فاطمه(س) رفتی بگو ای امتحان شده ای كه خدایى كه تو را آفرید قبل از اینكه تو را بیافریند، تو را آزمود پس تو را در برابر آزمایشش شكیبا یافت. و گمان داریم كه ما دوستانت و تصدیق كنندگان شما و صبركنندگان به همه چیزی كه پدرت(ص) و جانشینش (ع) برای ما آورد، هستیم. لذا از تو درخواست مي‏كنيم كه اگر ما واقعاً تو را تصديق نموده‏ايم، ما را به خاطر اين تصديق به پدر بزرگوارت و جانشينش ملحق نمايی، تا ما به خود مژده دهيم كه حقيقتا به ولايت تو پاكيزه گشتيم

3 )
شرح‏ نهج‏البلاغة ، ابن ابی الحدید ج 18 ص 134 ؛

« يا فاطمة بنت محمد إنی لا أغنی عنك من الله شيئا يا عباس بن عبد المطلب إنی لا أغنی عنك من الله شيئا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ‏ »
ترجمه :
سخن پیامبر (ص): اى فاطمه‌ى دختر محمد همانا كه من نمى‌توانم پيش خدا تو را از چيزى بى‌نياز كنم (تو را از آتش برهانم) ای عباس پسر عبدالمطلب همانا كه من نمى‌توانم پيش خدا تو را از چيزى بى‌نياز كنم (تو را از آتش برهانم). براستی كه گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزكارترین شماست.

4 )
تهذيب‏الأحكام، شیخ طوسی ج 2 ص 92  ؛
دعائم‏الإسلام ، نعمان بن محمد تميمى‏ ج  1 ص  165 ؛ 
البلدالأمين ، ابراهيم بن على عاملى كفعمى‏ ص 8 ، نحوه ؛ 
بحارالأنوار، علامه مجلسی  ج 82 ص  288 ، نحوه ؛

التَّشَهُّدُ فِی الرَّكْعَتَيْنِ الْأُولَيَيْنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ فِی أُمَّتِهِ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ
ترجمه :



مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1382/05/28
عنوان فیش : عبودیت
کلیدواژه(ها) : عبودیت
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
آنچه اولیای دین را بر قلّه شرافت بشری قرار داده، از خود شخص شخیص نبىّ‌اکرم و امیرالمؤمنین و بقیه این خاندان پاک گرفته - که اینها در عالم وجود نمونه‌های بیمانندند و شبیه اینها دیگر نیست - تا دیگران، اطاعت و عبودیّت و بندگی آنها برای خداست

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1379/09/12
عنوان فیش :اطاعت از خداوند یعنی هماهنگی با حرکتِ آفرینش
کلیدواژه(ها) : عبودیت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
[وظایف یک معتقد به جهان بینی اسلامی:] یک وظیفه عبارت است از عبودیت و اطاعت خداوند. چون عالَم مالک و صاحب و آفریننده و مدبّر دارد و ما هم جزو اجزاء این عالَمیم، لذا بشر موظف است اطاعت کند. این اطاعت بشر به معنای هماهنگ شدن او با حرکت کلی عالم است؛ چون همه‌ی عالم «یسبّح له ما فی‌الّسموات و الأرض»(1)؛ «قالتا اتینا طائعین».(2) آسمان و زمین و ذرات عالم، دعوت و امر الهی را اجابت می‌کنند و بر اساس قوانینی که خدای متعال در آفرینش مقرّر کرده است، حرکت می‌کنند. انسان اگر برطبق قوانین و وظایف شرعی و دینی که دین به او آموخته است - عمل کند، هماهنگ با این حرکتِ آفرینش حرکت کرده؛ لذا پیشرفتش آسانتر است؛ تعارض و تصادم و اصطکاکش با عالم کمتر است؛ به سعادت و صلاح و فلاحِ خودش و دنیا هم نزدیکتر است.
1 ) سوره مبارکه الحشر آیه 24
هُوَ اللَّهُ الخالِقُ البارِئُ المُصَوِّرُ ۖ لَهُ الأَسماءُ الحُسنىٰ ۚ يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ ۖ وَهُوَ العَزيزُ الحَكيمُ
ترجمه :
او خداوندی است خالق، آفریننده‌ای بی‌سابقه، و صورتگری (بی‌نظیر)؛ برای او نامهای نیک است؛ آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او می‌گویند؛ و او عزیز و حکیم است!

2 ) سوره مبارکه فصلت آیه 11
ثُمَّ استَوىٰ إِلَى السَّماءِ وَهِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَلِلأَرضِ ائتِيا طَوعًا أَو كَرهًا قالَتا أَتَينا طائِعينَ
ترجمه :
سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که بصورت دود بود؛ به آن و به زمین دستور داد: «به وجود آیید (و شکل گیرید)، خواه از روی اطاعت و خواه اکراه!» آنها گفتند: «ما از روی طاعت می‌آییم (و شکل می‌گیریم)!»


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1379/09/12
عنوان فیش :سرپیچی کردن از هوای نفس ، شرط توحید
کلیدواژه(ها) : توحید, عبودیت
نوع(ها) : قرآن, نهج‌البلاغه

متن فیش :
[براساس اعتقاد به جهان‌بینی و بینش اسلامی یک نتایج عملی به دست می‌آید و وظایفی بر عهده‌ی انسانهایی که معتقد به این مبانی‌اند، قرار می‌گیرد. یک وظیفه عبارت است از عبودیت و اطاعت خداوند.] البته عبودیت خدا با معنای وسیع و کامل آن مورد نظر است؛ چون گفتیم توحید، هم اعتقاد به وجود خداست، هم نفی الوهیّت و عظمت متعلق به بتها و سنگها و چوبهای خودساخته و انسانهای مدّعیِ خدایی و انسانهایی که اسم خدایی کردن هم نمی‌آورند، اما می‌خواهند عمل خدایی کنند. پس در عمل، دو وظیفه وجود دارد: یکی اطاعت از خدای متعال و عبودیت پروردگار عالم، و دوم سرپیچی از اطاعت «انداد اللَّه»؛(1) هر آن چیزی که می‌خواهد در قبال حکمروایی خدا، بر انسان حکمروایی کند. ذهن انسان فوراً به سمت این قدرتهای مادّی و استکباری می‌رود؛ البته اینها مصادیقش هستند؛ اما یک مصداق بسیار نزدیکتر دارد و آن، هوای نفس ماست. شرط توحید، سرپیچی کردن و عدم اطاعت از هوای نفس است؛ که این «اخوف ما اخاف»(2) است و بعداً آن را عرض می‌کنم.
1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 22
الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الأَرضَ فِراشًا وَالسَّماءَ بِناءً وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزقًا لَكُم ۖ فَلا تَجعَلوا لِلَّهِ أَندادًا وَأَنتُم تَعلَمونَ
ترجمه :
آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان [= جو زمین‌] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ و از آسمان آبی فرو فرستاد؛ و به وسیله آن، میوه‌ها را پرورش داد؛ تا روزی شما باشد. بنابر این، برای خدا همتایانی قرار ندهید، در حالی که می‌دانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریده‌اند، و نه شما را روزی می‌دهند).

1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 165
وَمِنَ النّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دونِ اللَّهِ أَندادًا يُحِبّونَهُم كَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذينَ آمَنوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَو يَرَى الَّذينَ ظَلَموا إِذ يَرَونَ العَذابَ أَنَّ القُوَّةَ لِلَّهِ جَميعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَديدُ العَذابِ
ترجمه :
بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب می‌کنند؛ و آنها را همچون خدا دوست می‌دارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست؛ و خدا دارای مجازات شدید است؛ (نه معبودهای خیالی که از آنها می‌هراسند.)

1 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 30
وَجَعَلوا لِلَّهِ أَندادًا لِيُضِلّوا عَن سَبيلِهِ ۗ قُل تَمَتَّعوا فَإِنَّ مَصيرَكُم إِلَى النّارِ
ترجمه :
آنها برای خدا همتایانی قرار داده‌اند، تا (مردم را) از راه او (منحرف و) گمراه سازند؛ بگو: «(چند روزی از زندگی دنیا و لذّات آن) بهره گیرید؛ امّا عاقبت کار شما به سوی آتش (دوزخ) است!»

1 ) سوره مبارکه سبإ آیه 33
وَقالَ الَّذينَ استُضعِفوا لِلَّذينَ استَكبَروا بَل مَكرُ اللَّيلِ وَالنَّهارِ إِذ تَأمُرونَنا أَن نَكفُرَ بِاللَّهِ وَنَجعَلَ لَهُ أَندادًا ۚ وَأَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَأَوُا العَذابَ وَجَعَلنَا الأَغلالَ في أَعناقِ الَّذينَ كَفَروا ۚ هَل يُجزَونَ إِلّا ما كانوا يَعمَلونَ
ترجمه :
و مستضعفان به مستکبران می‌گویند: «وسوسه‌های فریبکارانه شما در شب و روز (مایه گمراهی ما شد)، هنگامی که به ما دستور می‌دادید که به خداوند کافر شویم و همتایانی برای او قرار دهیم!» و آنان هنگامی که عذاب (الهی) را می‌بینند پشیمانی خود را پنهان می‌کنند (تا بیشتر رسوا نشوند)! و ما غل و زنجیرها در گردن کافران می نهیم؛ آیا جز آنچه عمل می‌کردند به آنها جزا داده می‌شود؟!

2 ) خطبه 42 : از خطبه‏هاى آن حضرت است در نكوهش آرزوى دراز و پيروى از هواى نفس
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا أَلَا وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ لِكُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا فَإِنَّ كُلَّ وَلَدٍ سَيُلْحَقُ بِأَبِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ .
ترجمه :
اى مردم، ترسناكترين چيزى كه بر شما مى‏ترسم دو چيز است: يكى پيروى هواى نفس، و ديگرى بى‏مرز بودن آرزو. اما پيروى هواى نفس انسان را از حق باز مى‏دارد، و بى‏مرز بودن آرزو آخرت را از ياد مى‏برد. بدانيد كه دنيا به سرعت از شما روى گردانده، و از آن جز ته مانده‏اى كه كسى آن را در كاسه باقى نهاده باشد نمانده. و آگاه باشيد كه آخرت روى نموده است، و براى هر يك از دنيا و آخرت فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشيد نه از فرزندان دنيا، زيرا هر فردى در آخرت به مادرش ملحق مى‏شود. امروز زمان عمل است و باز خواستى نيست، و فردا روز باز خواست است و عملى در آن ميسّر نمى‏باشد.


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1378/01/16
عنوان فیش :عبودیت خدا،‌ بزرگترین برای انسان در معیارهای اسلامی
کلیدواژه(ها) : عبادت, عبودیت, حاکمیت اسلام, ولایت الهی
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
بزرگترین تعریف برای یک انسان - در معیارهای الهی و اسلامی - عبودیت خداست. «اشهد انّ محمداً عبده و رسوله»، «رسول» را بعد از «عبد» ذکر میکند.(1) امیرالمؤمنین این است. معنای ولایت در اصطلاح و استعمال اسلامی، این است؛ یعنی حکومتی که در آن، اقتدارِ حاکمیت هست، ولی خودخواهىِ سلطنت نیست، جزم و عزم قاطع هست - که «فاذا عزمت فتوکل علی الله» (2) - اما استبداد به رأی نیست. کسانی که با حکومت و با ولایت اسلامی، دشمنی میکنند، از این چیزها میترسند؛ با اسلامش بدند! اسم ولایت را حمل کردن بر مفاهیمی که یا ناشی از بی‌اطّلاعی و بیسوادی و کج فهمی است، یا ناشی از غرض و عناد است! ولایت، یعنی حکومتی که در آن در عین وجود اقتدار، در عین وجود عزّت یک حاکم و جزم و عزم و تصمیم قاطع یک حاکم، هیچ نشانه‌ای از استبداد و خودخواهی و خود رأیی و زیاده‌طلبی و برای خود طلبی و اینها نیست. این، آن نشانه اصلی برای این حکومت است. بدیهی است که در چنین حکومتی، عدالت باید زنده شود. هرچه که ما در امر عدالت، کوتاه بیاییم، ضعف ما در این خصوصیات است. این که من بارها میگویم تا رسیدن به نقطه مطلوبِ حکومت اسلامی، فاصله داریم - اگرچه با حکومتهای مادّی هم خیلی فاصله داریم؛ اما تا آن نقطه اصلی هم فاصله زیادی داریم - به‌خاطر این است. هرچه و هرجا که در امر عدالت، در امر محو شدن و هضم شدن در اراده الهی و احکام الهی، کوتاه بیاییم، ناشی از ضعفهای شخصی ماست، والّا حکم اسلامی و ولایت اسلامی این است.
1 )
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 518
الأمالي( للصدوق)، ص: 607؛
وسائل الشيعة، ج‏7، ص: 215؛

ٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ.
ترجمه :
هر كه بگويد اشهد ان لا اله الا اللّٰه وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله. خدا هزار هزار حسنه برايش نويسد.

2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 159
فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ ۖ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِي الأَمرِ ۖ فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلينَ
ترجمه :
به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.


مربوط به :بیانات در خطبه‌های نماز جمعه - 1377/08/08
عنوان فیش :عمل صالح و کار در راه خداوند آسان کننده مشکلات برزخ
کلیدواژه(ها) : عبودیت, مرگ, عمل صالح
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
امیرالمؤمنین علیه‌السّلام طبق روایتی که مرحوم مجلسی از «مصباح‌المتهجّد» نقل می‌کند، در یکی از روزهای جمعه خطبه‌ای ایراد فرمود که با حمد و ثنای حضرت باری‌تعالی با بلیغترین و عمیقترین و زیباترین کلمات شروع می‌شود و سپس با صلوات و سلام بر محمّد رسول‌اللَّه، خاتم انبیا صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم و شهادت بر عبودیّت و پیامبری ایشان ادامه پیدا می‌کند و بعد جملاتی را خطاب به مردم بیان فرماید که من چند عبارت از این جملات را می‌خوانم و به ترجمه‌ی آن قناعت می‌کنم.
امیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرمود: «اوصیکم عباداللَّه بتقوی اللَّه»؛ بندگان خدا! شما را به پرهیزکاری و رعایت تقوا سفارش می‌کنم. «و اغتنام طاعته»؛ و سفارش می‌کنم که اطاعت پروردگار را مغتنم بشمارید. «ما استطعتم»؛ تا آن مقداری که در توان و قدرت شماست. «فی هذه الایّام الخالیه الفانیة»؛ هر چه می‌توانید، در این روزهای گذرا و رو به فنای عمرتان، اطاعت از خدا و پیروی از فرمان پروردگار را مغتنم بشمارید. «و اعداد العمل الصالح، لجلیل ما یشفی به علیکم الموت»؛ سفارش می‌کنم، تا آن‌جا که می‌توانید، برای مقابله با آن مشکلات و مصائب عظیمی که مرگ، آنها را مُشرف بر شما قرار خواهد داد - یعنی برای مقابله با دشواریهای شناخته نشده برای بشر از لحاظ عظمت - عمل صالح فراهم و آماده کنید. مرگ را آن‌چنان باید بزرگ دانست که اولیا و بزرگان از مقابله‌ی با آن به خود می‌لرزیدند. حوادثی که پس از مرگ در آغاز حیات نشئه‌ی برزخ برای ما پیش می‌آید، به قدری با عظمت و مهیب و دشوار و غیر قابل تحمّل است که مردان خدا را - که فی‌الجمله از آن خبری داشتند - به خود می‌لرزاند. برای مقابله با آن مشکلات و مصائب، یک راه وجود دارد و آن، عمل صالح و کار در راه خداست. تنها چیزی که آن‌جا به داد انسان می‌رسد، عمل صالح است. «فی امرکم بالرفض لهذه الدنیا التارکة لکم»؛ فرمود: من به شما امر می‌کنم - امیر مؤمنان است؛ امیر معنوی و مادّی، امیر ظاهری و باطنی، امیر جسم و جان - این زخارف دنیا را که ترک‌کننده‌ی شمایند، رها کنید و این‌قدر به فکر مادّیات برای خودتان نباشید؛ چون اینها «الزائلة عنکم»؛ همه زوال پیدا می‌کند. «و ان لم تکونوا تحبّون ترکها»؛ اگرچه شما دوست ندارید که این مال و این عیش و این مقام، شما را رها کند، اما رها می‌کند. «و المبلیة لاجسادکم و ان احببتم تجدیدها»؛ این دنیا جسمهای شما را می‌پوساند و خاک می‌کند؛ اگرچه شما می‌خواهید که آنها زنده شوند. این دنیا شما را پیر و ضعیف می‌کند و قوا را نابود می‌سازد؛ اگرچه شما می‌خواهید این قوا همیشه برای شما بماند و روزبه‌روز تجدید شود. «و انّما مثلکم و مثلها کرکب سلکوا سبیلاً و کانّهم قد قطعوه و افضوا الی علم فکانهم قدبلغوه»؛ در جاده‌ای با سرعت می‌روید، نشانه‌ای در دوردست است، آن را از دور می‌بینید؛ اما خواهی نخواهی با طیّ طریق به آن خواهید رسید. این جاده، همان دنیاست. آن سنگِ نشانه و آن عَلَم، همان اجل و همان سرآمد و همان منتهای مدّت است که ناگزیر به آن می‌رسیم. ... «فلا تنافسوا فی عزّ الدنیا و فخرها»؛ برای عزّتها و جاه و جلال ظاهری و نام و نشانِ گذرا، با یکدیگر تنافس نکنید، حسادت نورزید، رقابت نکنید. «ولا تعجبوا بزینتها و نعیمها»؛ به زینت و نعمت دنیا شگفت‌زده نشوید. «ولا تجزعوا من ضرائها و بؤسها»؛ از سختیها و دشواریهای زندگیِ کوتاه دنیا، به جزع نیایید. «فان عزّالدنیا و فخرها الی انقطاع»؛ این زینت و عزّت، رو به انقطاع و نابودی است. «وان زینتها و نعیمها الی ارتجاع»؛ زیباییها و نعمتها، رو به برگشت دارد. جوانی و نشاط و زیبایی، جای خود را به پیری و افسردگی و خمودگی می‌دهد. «وان ضراعها و بؤسها الی نفاد»؛ سختیها هم تمام می‌شود و از بین می‌رود. «و کلّ مدّة فیها الی منتهی»؛ همه‌ی زمانهای این عالم و این زندگی، به سوی پایان حرکت می‌کند. «و کلّ حیّ فیها الی بلی»؛ همه‌ی زنده‌ها به سوی پوسیدگی و کهنگی راه می‌روند.(1)
این همان امیرالمؤمنین علیه‌السّلام است که با دست خودش مزرعه آباد می‌کرد و چاه حفر می‌نمود. این حرفها را زمانی بر زبان آورده است که حکومت می‌کرد. در رأس قدرتی قرار داشت که از مناطق ماوراء النّهر تا دریای مدیترانه، در زیر نگین این قدرت بود و آنها را اداره می‌کرد. او جنگ داشت، صلح داشت، سیاست داشت، بیت‌المال داشت، فعّالیت داشت، سازندگی داشت. این حرفها به معنای آن نیست که دنیا را آباد نکنید. این حرفها به معنای آن است که خودتان را محور همه‌ی تلاشها و کارهای مادّی ندانید؛ برای خود، همه‌ی قوا را صرف نکنید؛ برای سهم خود از زندگی، دنیا را جهنّم نکنید؛ برای مال، برای منال، برای راحتی و برای پول، زندگی را بر انسانهای دیگر تلخ نکنید.
1 )
مصباح المتهجد،شیخ طوسی  ص 380 ؛
تنبیه الخواطر، ورام بن ابی فراس، ج 2 ، ص 253 ؛ 
بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 86 ص 236 ح68 ؛ 
مستدرك وسائل الشیعه ، محدث نوری  ج6 ص 30 ح 6359 ؛

خطب أمير المؤمنين علی بن أبی طالب ص يوم الجمعة فقال (...) أوصيكم عباد الله بتقوى الله و اغتنام طاعته ما استطعتم فی هذه الأيام الخالية الفانية و إعداد العمل الصالح لجليل ما يشفی به عليكم الموت فی أمركم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم الزائلة عنكم و إن لم تكونوا تحبون تركها و المبلية لأجسادكم و إن أحببتم تجديدها و إنما مثلكم و مثلها كركب سلكوا سبيلا و كأنهم قد قطعوه و أفضوا إلى علم فكأنهم قد بلغوه و كم عسى المجری إلى الغاية أن يجری إليها حتى يبلغها و كم عسى أن يكون بقاء من له يوم لا يعدوه و طالب حثيث من الموت يحدوه فلا تنافسوا فی عز الدنيا و فخرها و لا تعجبوا بزينتها و نعيمها و لا تجزعوا من ضراءها و بؤسها فإن عز الدنيا و فخرها إلى انقطاع و إن زينتها و نعيمها إلى ارتجاع و إن ضراءها و بؤسها إلى نفاد و كل مدة فيها إلى منتهى و كل حی فيها إلى بلى أ و ليس لكم فی آثار الأولين و فی آبائكم الماضين معتبر و بصيرة إن كنتم تعقلون أ لم تروا إلى الأموات لا يرجعون و إلى الأخلاف منكم لا يخلدون قال الله تعالى‏ و الصدق قوله وَ حَرامٌ عَلى‏ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ و قال كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ الآية أ و لستم ترون إلى أهل الدنيا و هم يصبحون على أحوال شتى فمن ميت يبكى و مفجوع يعزى و صريع يتلوى و آخر يبشر و يهنأ و من عائد يعود و آخر بنفسه يجود و طالب للدنيا و الموت يطلبه و غافل ليس بمغفول عنه ... 0
ترجمه :
بندگان خدا شما را به تقوای الهی و مغتنم شمردن اطاعت پروردگار تا آنجا كه می توانید، در اين روزهای فراغتی كه از بين می‌رود و آماده ساختن عمل نیكو براى مقابله ى با مشكلات عظيمى كه مرگ، را مشرف بر شما قرار می دهد، سفارش می كنم تا آن مقدارى كه در توان و قدرت شماست در اين روزهاى گذرا و ناپایدار، سفارش مى كنم، من شما را امر مى كنم كه اين دنيا را كه شما را ترك مى كند و از شما نیست می شود رها كنيد اگرچه شما دوست نداريد آن را رها سازید دنیایی كه جسمهاى شما را مى پوساند و خاك مى كند اگرچه شما نو شدن آن را مى خواهيد. و همانا كه مثل شما و مثل دنیا مانند مسافرانی است كه راهی را وارد می شوند و گویی كه آن را پیموده اند و سرانجام به پرچمی می رسند گوییكه به آن رسیده اند و جه بسا رونده به سوی هدفی كه به سویش حركت كرده است تا اینكه به آن می رسد و چه بسا كه برای او یك روز باقی است كه آن را حساب نمی كند و طلب كننده سریع كه آن را مشخص می كند پس برای بزرگی و برتری دنیا با هم رقابت نكنید و به زینت و نعمت های آن شگفت زده نشوید و از سختی و ناداری آن بی تابی نكنید زیراكه بزرگی و برتری دنیا رو به پایان است و زینت و نعمت های آن رو به بازگشت است و سختی و ناداری آن رو به نابودی است و تمام زمان های دنیا به سوی تمام شدن می باشند و همه زنده ها به سوی پوسیدگی می باشند آیا اگر فكر كنید، برای شما در اخبار و نشانه های گذشتگان و پدرانتان مایه عبرت و معرفت نیست؟ آیا به مردگان نمی نگرید كه باز نمی گردند و نیز فرزندان خویش كه جاودانه نمی شوند خداوند بزرگ مرتبه كه سخن او راست و حقیقت است فرمود: و مردم شهری كه ما آن را هلاك كرده ایم محال است بازگشتی داشته باشند و فرمود هر كسى مرگ را مى‏چشد و جز اين نيست كه روز قيامت پاداشتان به تمامى به شما داده مى‏شود. نشانه اینكه آیا به مردمان دنیا نگریسته اید در حالیكه حالتهای مختلف صبح می كنند؛ برای مرده ای گریه می شود، به سوگوار و دردمندی دلداری و تسلیت گفته می شود و افتاده ای كه از درد به خود می پیچد و دیگری كه مژده و تبریك می گوید و عیادت كننده ای كه عیادت می كند و دیگری كه جان خویش را می بخشد و كسی كه خواهان دنیاست اما مرگ به دنبال اوست و انسان غافلی كه مرگ از او غفلت نمی كند ...


مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش : عبودیت, خلقت الهی
کلیدواژه(ها) : عبودیت, خلقت الهی
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
خداوند جن و انس را آفریده، براى رسیدن به مرتبه‌ى عبودیت او که مرتبه‌ى بسیار والایى است.

مربوط به :بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ - 1377/06/12
عنوان فیش :آزادی،‌مقدمه‌ای برای عبودیت
کلیدواژه(ها) : آزادی, عبودیت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
بشر خصوصیتش این است که مجموعه انگیزه‌ها و غرایز متضادّی است و مکلّف است که در خلال این انگیزه‌های گوناگون، راه کمال را بپیماید. به او آزادی داده شده، به خاطر پیمودن راه کمال. همین آزادی با این ارزش، برای تکامل است؛ کمااین‌که خود حیات انسان برای تکامل است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون»(1). خداوند جنّ و انس را آفریده، برای رسیدن به مرتبه عبودیّت او که مرتبه بسیار والایی است. آزادی هم مثل حقِ‌ّ حیات است؛ مقدمه‌ای برای عبودیّت.
در غرب، در نفی «تکلیف» تا جایی پیش رفته‌اند که نه تنها تفکّرات دینی را، حتّی تفکّرات غیر دینی و کلّ ایدئولوژیها را که در آنها تکلیف هست، واجب و حرام هست، باید و نباید هست، نفی میکنند! الان در آثار اخیر همین لیبرال‌نویسهای امریکایی و شبه‌امریکایی و کسانی که پیامبرشان آنها هستند - امّتهای آنها در کشورهای دیگر، از جمله متأسفانه بعضیها در کشور خود ما دنبال همین هستند - دیده میشود که میگویند تفکّر آزاد غربی، با اصل «باید و نباید» و با اصل ایدئولوژی مخالف است! اسلام به‌کلّی نقطه مقابل این است. اسلام، «آزادی» را همراه با «تکلیف» برای انسان دانسته که انسان بتواند با این آزادی، تکالیف را صحیح انجام دهد، کارهای بزرگ را انجام دهد، انتخابهای بزرگ را بکند و بتواند به تکامل برسد.
1 ) سوره مبارکه الذاريات آیه 56
وَما خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلّا لِيَعبُدونِ
ترجمه :
من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1377/04/21
عنوان فیش : عبودیت, توحید, توحید, طاغوت, حاکمیت طاغوت
کلیدواژه(ها) : عبودیت, توحید, توحید, طاغوت, حاکمیت طاغوت
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
هر چه ما به سمت توحید و عبودیت لله پیش برویم، شر طواغیت و اندادالله از سر ما بیشتر کم خواهد شد.

مربوط به :بیانات در خطبه‌‌های نمازجمعه - 1377/02/18
عنوان فیش : عدالت, جامعه, عبودیت
کلیدواژه(ها) : عدالت, جامعه, عبودیت
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
وقتی عدالت و عبودیّت خدا نباشد،جامعه پوک و ذهنها خراب می‌شود.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1376/10/03
عنوان فیش :هدف تبلیغ، دعوت به عبودیت فردی و اجتماعی
کلیدواژه(ها) : مبلغان, عبودیت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
[این تبلیغ دارای سه رکن اصلی است که من مختصراً عرض می‌کنم: یک رکن، منشأ این تبلیغ است؛ یک رکن، هدف این تبلیغ است؛ یک رکن، ابزار و وسایل و شیوه‌های این تبلیغ است.]
هدف باید «صراط اللَّه» باشد؛ «صراط اللَّه العزیز الحمید»(1)، «انّک علی صراط مستقیم»(2)، «ادع الی سبیل ربّک»(3). هدف تمام پیامبران، کشاندن مردم به صراط مستقیم است و صراط مستقیم هم یعنی عبودیت؛ «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم»(4). باید مردم را به عبودیّت الهی که همان صراط مستقیم است، سوق دهید. البته این عبودیّت، در زمینه‌ی اخلاق، در زمینه‌ی عمل فردی و در زمینه‌ی عمل اجتماعی کاربرد دارد، که وقتی بحث عمل اجتماعی پیش آمد، آن‌وقت بحثهای سیاسی، تحلیلهای سیاسی - تبیین سیاسی - هم در حوزه‌ی کار شما قرار می‌گیرد.

اشتباه کسانی که در گذشته مسائل سیاسی را از تبلیغ کنار می‌گذاشتند، در این بود که عبودیّت را به منطقه‌ی فردی منحصر می‌کردند. آنها این‌جا را غلط می‌فهمیدند و غلط عمل می‌کردند. بله؛ هدف، کشاندن مردم به عبودیّت است؛ منتها عبودیّت منطقه‌ی وسیعی در زندگی انسان دارد و آن منطقه به عمل شخصی منحصر نیست. وقتی که عمل جامعه، عمل یک مجموعه‌ی عظیم انسانی و مردم یک کشور، عمل اقتصادی، عمل سیاسی و موضعگیریهای سیاسی مشمول بحث عبودیّت شد، آن وقت دعوت شما هم می‌تواند شامل این مسائل باشد و باید هم باشد؛ چاره‌ای ندارید.
1 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 1
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ الر ۚ كِتابٌ أَنزَلناهُ إِلَيكَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ بِإِذنِ رَبِّهِم إِلىٰ صِراطِ العَزيزِ الحَميدِ
ترجمه :
الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها (ی شرک و ظلم و جهل،) به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی،) بفرمان پروردگارشان در آوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید.

1 ) سوره مبارکه سبإ آیه 6
وَيَرَى الَّذينَ أوتُوا العِلمَ الَّذي أُنزِلَ إِلَيكَ مِن رَبِّكَ هُوَ الحَقَّ وَيَهدي إِلىٰ صِراطِ العَزيزِ الحَميدِ
ترجمه :
کسانی که به ایشان علم داده شده، آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق می دانند و به راه خداوند عزیز و حمید هدایت می‌کند.

2 ) سوره مبارکه الزخرف آیه 43
فَاستَمسِك بِالَّذي أوحِيَ إِلَيكَ ۖ إِنَّكَ عَلىٰ صِراطٍ مُستَقيمٍ
ترجمه :
آنچه را بر تو وحی شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیمی.

3 ) سوره مبارکه النحل آیه 125
ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ ۖ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدينَ
ترجمه :
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر می‌داند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایت‌یافتگان داناتر است.

4 ) سوره مبارکه يس آیه 61
وَأَنِ اعبُدوني ۚ هٰذا صِراطٌ مُستَقيمٌ
ترجمه :
و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟!


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1376/10/03
عنوان فیش :لزوم بیان تحلیل سیاسی در کنار اخلاق و معنویت
کلیدواژه(ها) : عبودیت, سیاست, دشمن درونی
نوع(ها) : قرآن, حدیث

متن فیش :
[در تبلیغ] باید درس اخلاق بگویید، درس اخلاق سیاسی هم بگویید، درس اخلاق و معنویّت هم بگویید، تحلیل سیاسی هم بدهید، دشمن درونی را هم - که نفس امّاره یا شیطان رجیم است - معرفی کنید، دشمن اجتماعی را هم - که شیطان بزرگ یا شیطانهای گوناگونند - معرفی کنید، ایادی و اذناب شیطان را هم معرفی کنید. وقتی معنای عبودیّت الهی این شد که انسان از «انداد اللَّه»(1) اجتناب کند و تبرّی جوید، باید از همه‌ی اَشکال آن تبرّی جوید. «انداد اللَّه»، یک وقت نفس پلید انسانی است که درون اوست؛ «نفسک التی بین جنبیک(2)». یک وقت شیطان است که در دعای صحیفه‌ی سجّادیه می‌گویید که «او را در وجود من مستقر کردی و به چیزی که مرا از آن متمکّن نکردی، تمکّن بخشیدی.»یک وقت هم شیطانهای قدرتمند عرصه‌ی سیاسی‌اند که برای اغوا و راهزنی و تسلّط و ضربه زدن و به جهنّم کشاندن ملتها و شعوب بشری منتظر نشسته‌اند. «انداد اللَّه» اینهایند. دعوت به عبودیّت، نفی اینها را می‌طلبد؛ چاره‌ای ندارید. ما توصیه نمی‌کنیم که منبرها و سخنرانیها را به جنبه‌های فردی و شخصی منحصر کنید؛ نه. ممکن است یک سخنرانی، یک منبر، یک سلسله منبر، منحصر به این معانی باشد - مانعی ندارد - اما در کنار آن بایستی صحنه‌ی زندگی اجتماعی - سیاسی انسان هم میدان عبودیت الهی باشد. آن‌جا هم بایستی طواغیت ازاله و زدوده شوند و افشا گردند.
1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 22
الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الأَرضَ فِراشًا وَالسَّماءَ بِناءً وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزقًا لَكُم ۖ فَلا تَجعَلوا لِلَّهِ أَندادًا وَأَنتُم تَعلَمونَ
ترجمه :
آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان [= جو زمین‌] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ و از آسمان آبی فرو فرستاد؛ و به وسیله آن، میوه‌ها را پرورش داد؛ تا روزی شما باشد. بنابر این، برای خدا همتایانی قرار ندهید، در حالی که می‌دانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریده‌اند، و نه شما را روزی می‌دهند).

1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 165
وَمِنَ النّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دونِ اللَّهِ أَندادًا يُحِبّونَهُم كَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذينَ آمَنوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَو يَرَى الَّذينَ ظَلَموا إِذ يَرَونَ العَذابَ أَنَّ القُوَّةَ لِلَّهِ جَميعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَديدُ العَذابِ
ترجمه :
بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب می‌کنند؛ و آنها را همچون خدا دوست می‌دارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست؛ و خدا دارای مجازات شدید است؛ (نه معبودهای خیالی که از آنها می‌هراسند.)

1 ) سوره مبارکه ابراهيم آیه 30
وَجَعَلوا لِلَّهِ أَندادًا لِيُضِلّوا عَن سَبيلِهِ ۗ قُل تَمَتَّعوا فَإِنَّ مَصيرَكُم إِلَى النّارِ
ترجمه :
آنها برای خدا همتایانی قرار داده‌اند، تا (مردم را) از راه او (منحرف و) گمراه سازند؛ بگو: «(چند روزی از زندگی دنیا و لذّات آن) بهره گیرید؛ امّا عاقبت کار شما به سوی آتش (دوزخ) است!»

1 ) سوره مبارکه الزمر آیه 8
وَإِذا مَسَّ الإِنسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيبًا إِلَيهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِيَ ما كانَ يَدعو إِلَيهِ مِن قَبلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندادًا لِيُضِلَّ عَن سَبيلِهِ ۚ قُل تَمَتَّع بِكُفرِكَ قَليلًا ۖ إِنَّكَ مِن أَصحابِ النّارِ
ترجمه :
هنگامی که انسان را زیانی رسد، پروردگار خود را می‌خواند و بسوی او باز می گردد؛ امّا هنگامی که نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلاً خدا را می خواند از یاد می‌برد و برای خداوند همتایانی قرارمی‌دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد؛ بگو: «چند روزی از کفرت بهره‌گیر که از دوزخیانی!»

2 )
عوالی اللئالی ،ابن ابی جمهور احسائی  ج 4 ص 118 ح187 ؛
مجموعه ورام،ورام بن ابی فراس،ج1،ص59؛
بحار الانوار،مجلسی،ج67،ص64ح1

قال النبی ص أعدى عدوك نفسك التی بين جنبيك
ترجمه :
پیامبر گرامی اسلام (ص)فرمود: سرسخت ترین دشمنت نفس تو هست كه در میان دو پهلويت قرار دارد


مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1376/10/03
عنوان فیش : عبودیت, صراط مستقیم, اخلاق اسلامی, روحانی‌ها, وظایف روحانیت
کلیدواژه(ها) : عبودیت, صراط مستقیم, اخلاق اسلامی, روحانی‌ها, وظایف روحانیت
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
شما روحانیون باید مردم را به عبودیّت الهی که همان صراط مستقیم است، سوق دهید. البته این عبودیّت، در زمینه‌ی اخلاق، در زمینه‌ی عمل فردی و در زمینه‌ی عمل اجتماعی کاربرد دارد.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1376/10/03
عنوان فیش : عبودیت, تبلیغ, جدایی دین از سیاست
کلیدواژه(ها) : عبودیت, تبلیغ, جدایی دین از سیاست
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اشتباه کسانى که در گذشته مسائل سیاسى را از تبلیغ کنار مى‌گذاشتند، در این بود که عبودیت را به منطقه‌ى فردى منحصر مى‌کردند.

مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1373/10/10
عنوان فیش : عبودیت, توحید, توحید
کلیدواژه(ها) : عبودیت, توحید, توحید
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
معنا و روح توحید عبارت است از این‌که انسان از غیرخدا عبودیت نکند و در مقابل غیرخدا، جبهه‌ى بندگى به زمین نساید. این معناى عبودیت کامل و خالص است.

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مداحان - 1373/09/03
عنوان فیش :راه حضرت زهرا(سلام الله علیها)، راه خدا و عبودیت
کلیدواژه(ها) : حضرت زهرا(سلام الله علیها), عبودیت, راه رسیدن به خدا
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
کافی نیست که مرتّب بگوییم این ستاره درخشنده است. گرچه این درخشندگی‌ای که ما می‌بینیم، پرتوی از آن درخشندگی وصف‌ناپذیر است. از همین پرتوِ آن ستاره‌ی درخشان باید اهتدا پیدا کنیم. من عرض می‌کنم که بحمداللَّه دلهای جوانان ما با یاد فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللَّه‌علیها روشن و منوّر است. من این را احساس می‌کنم. انسان احساس می‌کند که در این ده پانزده سال اخیر، جوشش عشق به فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللَّه‌علیها در دل این امّت مؤمن و انقلابی و مخلص و حزب‌اللَّه، بسیار زیاد شده است. نام آن بزرگوار و توسّل به آن، در جبهه‌ها بود، در دوران جنگ بود، در دوران صلح و سازندگی هم هست، در آمادگیِ در مقابله با دشمنان هم بحمداللَّه هست. این توسّل، توسّل خوب و باارزشی است و این روح جهاد فی‌سبیل‌اللَّه، به هر شکلی که ممکن شود، همانی است که فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللَّه‌علیها آن را دوست می‌دارد. این، مژده‌ای به جوانان بسیجی کشور است که هم فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللَّه‌علیها را دوست می‌دارند، و هم برطبق خواست و میل او حرکت می‌کنند و هم راه او را می‌روند که راه خدا و راه عبودیّت است. «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم(1)».
1 ) سوره مبارکه يس آیه 61
وَأَنِ اعبُدوني ۚ هٰذا صِراطٌ مُستَقيمٌ
ترجمه :
و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟!


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش :مقابله با هوای نفس و پیمودن راه خدا از عوامل سعادتمندی انسان/صحیفه سجادیه دعای 32
کلیدواژه(ها) : حضرت امام سجاد (علیه‌السلام), عبودیت, راه خدا, ابراز بندگی
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
راهِ این‌که این وظیفه‌ی مهم، یعنی ادایِ حقّ بندگی را درست انجام دهیم، چیست؟ راهش را در روایات و ادعیه و مانند اینها، بیان کرده‌اند. دو راه وجود دارد: یکی راه خداست و دیگری راهِ هواهای نفسانی. راه خدا، در مقابل راه نفسانی است. اگر انسان در راه خدا حرکت کند، به آن هدف اعلی و نهایی؛ یعنی ادایِ حقِ‌ّ بندگی خواهد رسید. اما اگر دنبال هوای نفس باشد و بخواهد خواهشهای نفسانی را تحقّق دهد، به همان اندازه که نیرویِ خود را صرف هوای نفس و «خودِ مادّی» کند، از پیمودنِ راهِ الهی باز خواهد ماند.
مقابله با هوای نفس و شناختن آن و پیمودن راه خدا و تحمّل دردسرهای آن. اینها عواملی هستند که یک انسان را سعادتمند می‌کنند. برای این است که می‌بینید در دعاها و تضرّعات و در کلمات ائمّه علیهم السّلام، نفس بشری و هواهای انسانی و شخصی، این‌همه مورد مذمّت قرار گرفته، و برای این است که در دعای صحیفه‌ی سجّادیه می‌خوانیم: «هذا مقام من استحیی لنفسه منک.» یعنی پروردگارا! به خاطر سبکسری‌‌های نفس خودم، از تو شرمنده‌ام. توجّه کنید که این را امام سجاد علیه‌السّلام می‌گوید! بنده عقیده ندارم که ائمّه علیهم السّلام، آنچه راکه در دعا و در نیمه شب و در حال تضرّع و گریه می‌گفته‌اند، فقط برای این بوده است که ما از آنها یاد بگیریم؛ بلکه ایشان قصد انشا می‌کردند و حقیقت را می‌گفتند. منتها مسأله‌ی هوای نفس، در مراتب نفوس بشری مختلف است. آنچه را که آن بزرگوار هوای نفس می‌داند، ممکن است در زندگی ما، عبادت یا انجام عمل مستحب هم باشد. آن، در زندگی و در ترکیب وجودیِ امام سجاد، هوای نفس است؛ چون اوج ایشان زیاد است، لطافت روح و صفای معنوی و روحانی‌اش بالاست.
«هذا مقام من استحیی لنفسه منک و سخط علیها و رضی عنک.»(1) عرض می‌کند پروردگارا! من بر نفس خودم خشمگینم، اما از تو راضی‌ام. رضای بنده از خدای متعال، مرحله‌ی عالیِ انسان بزرگ است. باید در این خط حرکت کنیم. انسان دائماً در معرض انتخاب است.
1 )
الصحيفة  السجادیة ،  دعای 32 ؛ 
مصباح‏المتهجد،طوسی،ص188 ؛ 
الإقبال،ابن طاووس،ص394 ؛
 مصباح‏الكفعمی،كفعمی،ص55  ؛ 
بحارالأنوار،مجلسی،ج95،ص264

...وَ هَذَا مَقَامُ مَنِ اسْتَحْيَا لِنَفْسِهِ مِنْكَ، وَ سَخِطَ عَلَيْهَا، وَ رَضِيَ عَنْكَ، فَتَلَقَّاكَ بِنَفْسٍ خَاشِعَةٍ، وَ رَقَبَةٍ خَاضِعَةٍ، وَ ظَهْرٍ مُثْقَلٍ مِنَ الْخَطَايَا وَاقِفاً بَيْنَ الرَّغْبَةِ إِلَيْكَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْكَ....
ترجمه :
و این جایگاه كسی است كه درباره خویش از تو شرمسار است و بر خویش خشمگین است و از تو خشنود است. پس با جانی خاشع و گردنی فروافكنده و پشتی گران بار از گناهان بین بیم و امید به تو با تو روبرو شده است.


مربوط به :بیانات در دیدار فرماندهان سپاه - 1373/06/29
عنوان فیش : الله (جل جلاله), راه خدا, عبودیت
کلیدواژه(ها) : الله (جل جلاله), راه خدا, عبودیت
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر انسان در راه خدا حركت كند، به آن هدف اعلى و نهايى؛ يعنى اداى حق‌ بندگى خواهد رسيد.

مربوط به :بیانات در جلسه بیست و سوم تفسیر سوره بقره - 1371/02/02
عنوان فیش :اتمام حجت قرآن در برابر شکاکان دعوت اسلام/تفسیر آیه 23 سوره بقره
کلیدواژه(ها) : عبودیت, قرآن
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
«و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا»(1): اگر شما در شک و تردید هستید از آنچه که ما بر بنده‌ی خود نازل کردیم:
اینجا در عبارت عبدنا یک لطفی هست و آن اینکه در دو آیه قبل، رابطه‌ی دعوت با عبودیت است.
«یا ایها الناس اعبدوا ربکم.»(2) عبودیت کنید پروردگارتان را، گویی این سؤال پیش می‌آید که عبودت چگونه چیزی است؟ و عبد خدا چه انسانی است؟ آنوقت نمونه‌ی عینی نشان داده می‌شود: «نزلنا علی عبدنا». عبد یعنی همین کسی که اکنون در مقابل چشم شماست، تجسد و تجسم عبودیت همین کسی است که دارد این آیات را از سوی ما برای شما فرو می‌خواند. (وجود مقدس پیغمبر). «عبدنا» در حقیقت اشاره به این است که دعوت ما را که قبلاً گفتیم «اعبدوا ربکم» عبودیت کنید خدای خود را، یعنی حرکت کنید به سمت آن جایگاهی که این انسان والا و برجسته و شجاع به امانت و به صداقت و پاکی و زیبائی‌های معنوی در آن قرار دارد که در دو آیه قبل گفتم:
«اعبدوا ربکم» مصداق عینی عبد را دارد، یعنی این چنین بشوید. البته اینکه می‌گوید: «عبدنا» و بنده را به خودش نسبت می‌دهد، نوعی لطف الهی را به پیغمبر نشان می‌دهد و این عبارت «عبدنا» در تعبیر قرآن باز هم در مورد داوود و در مورد ایوب و شاید در مورد زکریا هم هست، مثل «عبدنا ایوب»(3) و «عبدنا داوود»(4) که آنجا اسمشان آورده شده، اما اینجا که اسم نیاورده ممکن است مراد همین پیغمبری باشد که در منظر و پیش روی شماست که یک خصوصیت و یک التفات، و رحمت، و حجت الهی را به بنده‌ی برگزیده‌اش نشان می‌دهد.
پس اگر شما در شک هستید از آنچه که ما بر این بنده‌ی خودمان که در مقابل شماست نازل کردیم، راه برطرف شدن شک این است که می‌گوئیم:
«فأتوا بسورةٍ من مثله»، یک سوره از قبیل همین که ما بر او فرو فرستادیم شما بیاورید، که عرض کردیم: معنایش این نیست که اگر یک آدم عامی باشد که هیچ سخنوری نمی‌داند او هم برود خودش را بیاورد تا اگر نتوانست، بیاید تسلیم شود. بلکه به آن معناست که آن آدم عامی غیر سخنور مراجعه کند به آن کسی که می‌تواند، کما اینکه آن روز بزرگترین فصحای عرب وجود داشتند و منکر قرآن بودند، وقتی در مقابل این آیات قرار گرفتند عاجز ماندند، که اگر واقعاً توانایی داشتند چند آیه و چند سوره می‌آوردند به همین شکل ارائه می‌کردند و می‌گفتند شما دارید با همین چیزها مردم را دعوت می‌کنید، اما نه فقط نتوانستند این کار را بکنند، بلکه مقابل این درخشش و دعوت نو که دلها را، مخصوصاً دلهای جوانهای پاکدل و پاک طینت را که تعصبات در آنها کمتر بود بسوی خود جذب می‌کرد، آنچنان درماندند که مجبور شدند در مقابل نفوذ دعوت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله) به زور متوسل بشوند و در ایام حج، مسافرینی که می‌آمدند مکه برای مراسم حج جاهلی و نه توحیدی، برای اینکه آنها به سخن پیغمبر گوش نکنند می‌رفتند بیخ گوششان می‌گفتند این آدم خطرناک و چنین و چنان است به حرفش گوش نکنید، که اینکه نشانه‌ی درماندگی آنها بود.
پس این سخن قرآنی به طور کامل و روشن دارد با اینها تحدّی می‌کند، که البته نسبت به کسانی که شک دارند اتمام حجت است و تحدّی در مقابل دشمنان عنود و کسانی است که صادقانه برخورد نمی‌کنند و واقعاً لجاجت دارند، ولذا نسبت به همه تحدّی نیست، بلکه نسبت به کسانی که واقعاً شک دارند و می‌خواهند مطلب برایشان روشن بشود اتمام حجت است. یعنی حجت را بر اینها تمام می‌کند و می‌گوید: این راه است. از این راه بروید تا شکتان برطرف بشود. «فاتوا بسورة من مثله» اگر رفتید این سوره را تهیه کردید و آوردید و می‌خواهید مقایسه کنید، ما نمی‌گوئیم بیاید از ما شهادت و داوری بطلبید، البته خدا بهترین گواهان است. آیه‌ی قرآن در جای دیگر می‌گوید:

«قل الله شهید بینی و بینکم»(5) خدا گواه است بین ما و شما، اما شما خدا را به شهادت قبول ندارید، چون اگر شهادت خدا راقبول داشتید سخن خدا را در همین آیات الهی می‌شنیدید و می‌فهمیدید. بروید شهدای خودتان را که غیر از خدا دارید بیاورید تا قضاوت کنند. ببینیم آنها چه می‌گویند؟. «و ادعوا شهداءکم من دون‌الله ان کنتم صادقین»: اگر راست می‌گوئید که ما شک داریم و نمی‌دانید چکار بکنید، اما اگر چنانچه دچار لجاج و عناد هستید آن مطلب دیگری است. و حالا، «فان لم تفعلوا و لن تفعلوا»(6): پس اگر این کار را انجام ندادید، یعنی نتوانستید اینکار را بکنید که هرگز نخواهید کرد: «فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة» نتوانستید اینکار را بکنید که هرگز نخواهید کرد: «فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة»: پس دیگر بر حذر باشید از آتش دوزخ الهی که انسانهای لجوج و عنود در این دوزخ دچار خواهند شد.
1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 23
وَإِن كُنتُم في رَيبٍ مِمّا نَزَّلنا عَلىٰ عَبدِنا فَأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَكُم مِن دونِ اللَّهِ إِن كُنتُم صادِقينَ
ترجمه :
و اگر در باره آنچه بر بنده خود [= پیامبر] نازل کرده‌ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را - غیر خدا - برای این کار، فرا خوانید اگر راست می‌گویید!

2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 21
يا أَيُّهَا النّاسُ اعبُدوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُم وَالَّذينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم تَتَّقونَ
ترجمه :
ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید.

3 ) سوره مبارکه ص آیه 41
وَاذكُر عَبدَنا أَيّوبَ إِذ نادىٰ رَبَّهُ أَنّي مَسَّنِيَ الشَّيطانُ بِنُصبٍ وَعَذابٍ
ترجمه :
و به خاطر بیاور بنده ما ایّوب را، هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است.

4 ) سوره مبارکه ص آیه 17
اصبِر عَلىٰ ما يَقولونَ وَاذكُر عَبدَنا داوودَ ذَا الأَيدِ ۖ إِنَّهُ أَوّابٌ
ترجمه :
در برابر آنچه می‌گویند شکیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما داوود صاحب قدرت را، که او بسیار توبه‌کننده بود!

5 ) سوره مبارکه الأنعام آیه 19
قُل أَيُّ شَيءٍ أَكبَرُ شَهادَةً ۖ قُلِ اللَّهُ ۖ شَهيدٌ بَيني وَبَينَكُم ۚ وَأوحِيَ إِلَيَّ هٰذَا القُرآنُ لِأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ ۚ أَئِنَّكُم لَتَشهَدونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخرىٰ ۚ قُل لا أَشهَدُ ۚ قُل إِنَّما هُوَ إِلٰهٌ واحِدٌ وَإِنَّني بَريءٌ مِمّا تُشرِكونَ
ترجمه :
بگو: «بالاترین گواهی، گواهی کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه میان من و شماست؛ و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می‌رسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستی شما گواهی می‌دهید که معبودان دیگری با خداست؟!» بگو: «من هرگز چنین گواهی نمی‌دهم». بگو: «اوست تنها معبود یگانه؛ و من از آنچه برای او شریک قرارمی‌دهید، بیزارم!»

6 ) سوره مبارکه البقرة آیه 24
فَإِن لَم تَفعَلوا وَلَن تَفعَلوا فَاتَّقُوا النّارَ الَّتي وَقودُهَا النّاسُ وَالحِجارَةُ ۖ أُعِدَّت لِلكافِرينَ
ترجمه :
پس اگر چنین نکنید - که هرگز نخواهید کرد - از آتشی بترسید که هیزم آن، بدنهای مردم (گنهکار) و سنگها [= بتها] است، و برای کافران، آماده شده است!


مربوط به :بیانات در جلسه بیست و دوم تفسیر سوره بقره - 1371/01/26
عنوان فیش :آفرینش انسان‌ها استدلالی برای عبودیت خداوند/تفسیر آیه 21 سوره بقره
کلیدواژه(ها) : عبودیت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
«یاایهاالناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم والذین من قبلکم لعلکم تتقون »(1)را این طور ترجمه کردیم که: هان ای انسانها پروردگار خود را عبادت کنید که شما را آفرید و کسانی را که پیش از شما بوده‌اند. شاید تقوا یابید. این آیه اول بود که در این آیه دو مطلب بطور اساسی هست و یک مطلب هم به صورت تبعی.
اما آن دو مطلب اساسی یکی این است که: انسانها را امر می‌کند به بندگی کردن خدا، یعنی توجه دادن بندگی به سمت حضرت باریتعالی که در شرح این آیه مفصلاً سخن گفته شد و عرض کردیم که ما خواهی نخواهی یک چیزی را عبودیت می‌کنیم: یا خود را، یا یک قدرت برتراز خود را، یا یک چیز معنوی را، یا یک چیز مادی را، با آن معنایی که عبودیت دارد.
البته خدای متعال می‌خواهد این عبودیت متوجه به ذات مقدس الهی بشود. این مطلب اول بود که دعوت مردم به عبودیت، ذات مقدس پروردگار است. و مطلب دوم این است که: برای اینکه عبودیت باید متوجه خدا باشد استدلالی ذکر می‌شود: الذی خلقکم یعنی علت اینکه ما باید خدا را عبادت و بندگی کنیم این است که او ما را و گذشتگان ما را آفریده و بشر را پدید آورده است، پس شایسته است که بشر از او اطاعت کند! اطاعتی که به معنای عبودیت است و این هم مطلب دوم. لکن آن مطلبی که بطور تبعی ذکر شده آن جمله آخر، لعلکم تتقون است یعنی با این عبودیت و بندگی کردن خدا و حرکت در محوری که خدا معین می‌کند انسان به رتبه‌ی تقوا که شامل خصوصیت برجسته‌ای است خواهد رسید و در تقسیم‌بندی اول سوره به آن اشاره شد، هدی للمتقین(2) که انسانها را خدای متعال تقسیم کرده به کسانی که: متقین هستند، و کسانی که کافرین هستند، و کسانی که منافقین هستند.
1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 21
يا أَيُّهَا النّاسُ اعبُدوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُم وَالَّذينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم تَتَّقونَ
ترجمه :
ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید.

2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 2
ذٰلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ ۛ فيهِ ۛ هُدًى لِلمُتَّقينَ
ترجمه :
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.


مربوط به :بیانات در جلسه بیست و دوم تفسیر سوره بقره - 1371/01/26
عنوان فیش :خضوع انسان در برابر علم و قدرت خداونداستدلالی برای عبودیت او/تفسیر آیه 22 سوره بقره
کلیدواژه(ها) : عبودیت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (1) حالا چرا باید در عبادت شریک برای خدا قرار نداد؟ آنچه که در این زمینه از آیات استفاده می‌شود، این است که شما برای عبودیت و بندگی‌ی خدا یک استدلالی دارید و آن استدلال همان چیزی است که در این آیات ذکر شد: چون خدای متعال آفریننده‌ی انسان است، آفریننده‌ی محیط زندگی‌ی انسان است، پدیدآورنده‌ی مایه حیاه و وسیله‌ی ادامه‌ی حیاه انسان است و اینکه می‌گوئیم آفریننده‌ی انسان و پدید آورنده‌ی حیاه، این حرف یک باطنی دارد، که آن، مرکز جوشان بی‌نظیر دانش و قدرت است، انسانهایی هستند که راحت از کسی که یک کلمه بیشتر می‌داند اطاعت می‌کنند.
شما وقتی با کسی معاشرت می‌کنید که در بحث و در سخن می‌بینید علمش از شما بیشتر است، راحت تسلیم او می‌شوید و هرچه می‌گوید از او می‌پذیرید و در مقابلش احساس خضوع می‌کنید، این یک امر قهری و فطری است. یک استاد مسلطی که در یکی از دانش‌ها مثلاً: هر سئوالی از او بشود شما می‌بینید جواب حاضر و منطقی و قانع کننده‌ای دارد، آیا در مقابل او احساس خضوع نمی‌کنید؟ حالا اگر این استاد نه در یک علم و در چندین دانش این خصوصیت را داشته باشد، در مقابل او چگونه احساس خضوع می‌کنید؟ این تسلیم ارزشهای برتر شدن خصیصه‌ی فطری انسان است و یکی از ارزشهای برتر دانش است. حالا از دانش فراتر برویم: کسی که یک قدرت فوق‌العاده، یا یک توانائی جسمانی، یا یک توانائی و تسلط روحی مثلاً دارد، انسان راحت خود را در دسترس او قرار می‌دهد و در مقابل او احساس خضوع می‌کند. پس این گرایش به منبع علم و منبع قدرت یک امر فطری انسان است، و وقتی شما تشخیص می‌دهید ذات مقدس پروردگار منبع لایزال علم است، لازمه‌اش عبودیت و بندگی پروردگار انسانی را درک بکنند. و آنچه که تا امروز از وجود انسان کشف شده در زمینه‌های مختلف: جسمانی و زیستی، و بیولوژیک، و بافت‌های مغز روحیات و جهات گوناگون روان‌شناختی‌اش یک قطره‌ای در مقابل دریاست و این دانشمندان بخش‌های مختلف انسان‌شناسی صراحتاً بیان می‌کند. اگر کسی یک بسته‌بندی‌ای از دانش عظیم بشری را داشته باشد شما در مقابلش تعظیم می‌کنید، درحالی که کل این دانش، هنوز نتوانسته است حتی آن موجودی را که خدای متعال با قدرت آفریده است بشناسد، پس چگونه خواهد توانست آن قدرت بی‌پایان که این موجود را با تمام اسرار و پیچیدگی‌ها و جزئیاتش پدیدآورده، و بعد نسلهای پی‌در‌پی او را، با اشکال گوناگون و با همان ریزه‌کاریها بوجود آورده است بشناسد؟ این چه علمی و چه دانشی است؟
یعلم ما بین ایدیهم و ماخلفهم ولایحیطون بشیءٍ من علمه الا بماشاءَ (2) این جمله‌ای است که در آیه‌الکرسی می‌فرماید: هیچکس به علم خدا احاطه پیدا نمی‌کند، مگر بقدری که خدای متعال اراده کرده و اذن داده باشد و بشر در طول قرون، بخشی از این دانش را به دست می‌آورد، لهذا کسی که دارای یک چنین دانش عظیمی است انسان را به طور قهری خاضع و در مقابل خودش وادار به عبودیت و بندگی و فرمانبری می‌کند بدون اینکه اجباری در کارش باشد. آنوقت هرچه انسان داناتر باشد، این عبادت برای او طبیعی‌تر و دلنشین‌تر است، همچنانکه آن استاد دانشمندی را که شما می‌شناسید اگر بیاید در کوچه و خیابان ممکن است یک آدم جاهل و بی‌سوادی چون او را نمی‌شناسد نسبت به او اسائه‌ی ادب کند، شما که شاگرد اوهستید، به همان قدری که دانش و معرفت‌تان بیشتر است، قهراً تواضع‌تان در مقابل آن دانشمند بیشتر خواهد بود، اما آدمی که جاهل است و دانشی ندارد به او بی‌اعتنائی می‌کند. قرآن می‌فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء (3): یعنی علما هستند که در مقابل پروردگار خشیت دارند. پس اینکه این آیه می‌گوید، الذی خلقکم(4) خدایی که شما را آفریده، یا می‌گوید: زمین و آسمان را چنین و باران را چنان قرار داد، در واقع دارد اشاره می‌کند به علم بی‌پایان الهی، که این علم، فطرت و دل انسان را وادار به خضوع و عبودیت خدای متعال می‌کند. حالا به همین نسبت قدرت الهی را بسنجیم.
قدرت الهی در ساختن این ابزارهای ریز و این وسائل کوچک، این سولهای بدن انسان یا حیوانات و چیدن اینها در مقابل هم و تشکیل یک موضوع عظیم، ایجاد مغز انسان با آن سعه‌ی عظیمی که تمام آفرینش را بشر در مغز خودش می‌چرخاند و از مغز خود برای خلاقیت استفاده می‌کند، این قدرتی که توانسته است این مغز را با این همه اسرار و شگفتی‌ها و توانائی‌ها بوجود بیاورد، این همان قدرتی است که انسان اگر عالم باشد بطور قهری در مقابل او خاضع می‌شود، و هرچه علم انسان و معرفت انسان و تنبه انسان بیشتر باشد خضوعش در مقابل این قدرت بیشتر خواهد بود. حالا این فقط علم و قدرت خداست و ما در مقولات دیگر وارد نشدیم، لهذا رشته‌ی سخن گم نشود، گفتیم که آیه قرآن می‌گوید: در عبودیت، برای خدا شریک انتخاب نکنید، زیرا شما که خدا راعبودیت می‌کنید، برای این عبودیت و بندگی خودتان استدلال دارید و می‌گویید: چون او مرکز جوشان علم و کانون قدرت است من بطور قهری در مقابل او احساس خضوع دارم و از او اطاعت می‌کنم، پس عبودیت خدا تابع یک استدلالی است. ولذا اگر خواستید غیر از خدا را عبودیت بکنید، چه استدلالی دارید؟ آن کسانی که در عبودیت برای خدا شریک قرار می‌دهند، استدلال و منطق و توجیه قانع کننده‌ برای فطرت و برای عقلشان کدام است؟ چگونه ممکن است برای خدا در عبودیت شریک قرار بدهد؟ در حالی که آن شریک، خصوصیات و توانائی‌ها و اقتدار و آن چیزی که انسان را به طور قهری وادار می‌کند به بندگی و عبودیت ندارد.
1 ) سوره مبارکه البقرة آیه 22
الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الأَرضَ فِراشًا وَالسَّماءَ بِناءً وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزقًا لَكُم ۖ فَلا تَجعَلوا لِلَّهِ أَندادًا وَأَنتُم تَعلَمونَ
ترجمه :
آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان [= جو زمین‌] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ و از آسمان آبی فرو فرستاد؛ و به وسیله آن، میوه‌ها را پرورش داد؛ تا روزی شما باشد. بنابر این، برای خدا همتایانی قرار ندهید، در حالی که می‌دانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریده‌اند، و نه شما را روزی می‌دهند).

2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 255
اللَّهُ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ الحَيُّ القَيّومُ ۚ لا تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَلا نَومٌ ۚ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الأَرضِ ۗ مَن ذَا الَّذي يَشفَعُ عِندَهُ إِلّا بِإِذنِهِ ۚ يَعلَمُ ما بَينَ أَيديهِم وَما خَلفَهُم ۖ وَلا يُحيطونَ بِشَيءٍ مِن عِلمِهِ إِلّا بِما شاءَ ۚ وَسِعَ كُرسِيُّهُ السَّماواتِ وَالأَرضَ ۖ وَلا يَئودُهُ حِفظُهُما ۚ وَهُوَ العَلِيُّ العَظيمُ
ترجمه :
هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به او هستند؛ هیچگاه خواب سبک و سنگینی او را فرانمی‌گیرد؛ (و لحظه‌ای از تدبیر جهان هستی، غافل نمی‌ماند؛) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست؛ کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنابراین، شفاعت شفاعت‌کنندگان، برای آنها که شایسته شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمی‌کاهد.) آنچه را در پیش روی آنها [= بندگان‌] و پشت سرشان است می‌داند؛ (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است.) و کسی از علم او آگاه نمی‌گردد؛ جز به مقداری که او بخواهد. (اوست که به همه چیز آگاه است؛ و علم و دانش محدود دیگران، پرتوی از علم بی‌پایان و نامحدود اوست.) تخت (حکومت) او، آسمانها و زمین را دربرگرفته؛ و نگاهداری آن دو [= آسمان و زمین]، او را خسته نمیکند. بلندی مقام و عظمت، مخصوص اوست.

3 ) سوره مبارکه فاطر آیه 28
وَمِنَ النّاسِ وَالدَّوابِّ وَالأَنعامِ مُختَلِفٌ أَلوانُهُ كَذٰلِكَ ۗ إِنَّما يَخشَى اللَّهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ غَفورٌ
ترجمه :
و از انسانها و جنبندگان و چهارپایان انواعی با رنگهای مختلف، (آری) حقیقت چنین است: از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می‌ترسند؛ خداوند عزیز و غفور است!

4 ) سوره مبارکه البقرة آیه 21
يا أَيُّهَا النّاسُ اعبُدوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُم وَالَّذينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم تَتَّقونَ
ترجمه :
ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید.


مربوط به :بیانات در جلسه بیست و دوم تفسیر سوره بقره - 1371/01/26
عنوان فیش :تعصب جوانان مارکسیسمی نسبت به نظرات مارکسیسم
کلیدواژه(ها) : گرایشات مارکسیستی در ایران, عبودیت اجتماعی, عبودیت, ارتباط آیت الله خامنه ای با دانشجویان, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در این آیه(1) و آیات دیگر یک نوع اندادالله[شریک گرفتن برای خداوند] از چیزهایی که بشر آنها را عبادت میکند هست، لذا اینها در طول تاریخ تقریباً وجود داشته، در دوران زندگی مدرن هم وجود دارد و آن عبودیت نظامهای ساخته و پرداخته‌ی دست بشر است. یعنی قوانینی که بشر آنها را ساخته و دستوراتی که افراد بشر آنها را صادر کرده، عمل کردن به اینها عبادت غیر خداست و عبادت همان کسانی است که اینها را بوجود آورده‌اند. فرضاً متفکرینی پیدا میشوند یک مکتبی را پایه‌گذاری میکنند، بعد این مکتب برای زندگی بشر سرمشق مینویسد و دستور میدهد که اقتصاد این چنین باشد، حکومت آنچنان باشد، روابط اجتماعی و روابط اخلاقی اینگونه باشد، مثا اینکه نمونه‌ی برجسته و بارزش همین مارکسیسم بود که هفتاد سال در دنیا عمر کرد و بعد هم بخودی خود خاموش شد و افول کرد. هفتاد سال هم انسانهایی با تعصب این مکتب را پذیرفتند و هر چیز دیگر را بصورت صد در صد دگم همرا با تحجّر رد کردند اکنون شما جوانها خوشبختانه در یک دورانی وارد میدان زندگی و فکر و عمل شدید که از این حرفها خبری نیست لکن یک روزی بود که در همین دانشگاه تهران و دانشگاههای کشور و محیط دانشگاهی و دانشجویی کسی جرأت نداشت در مقابل این جوجه مارکسیست‌ها راجع به یک معرفتی یا مثلاً اقتصاد یک کلمه حرف بزند، اگر کسی یک کلمه میگفت مسخره میکردند که این حرفها چیست میگوئید؟ بعد یک جمله‌ای از مارکسیسم بیان میکردند، کانه یک آیه غیر قابل تشکیک بود که مثل وحی منزل همه باید قبول کنند، حتی با ما هم که روحانی و آخوند بودیم و در این کار حرف داشتیم وقتی روبرو میشدند همینطور بود. افرادی از همین جوانها در مشهد خانه‌ی ما میآمدند وقتی یک چیزی میگفتیم میگفتند: نه، اینطور است! اصلاً خودشان را بطور قاطع محتاج استدلال کردن نمیدانستند، گویا آیه نازل میکردند که اینطور است. چقدر آدمهای خوش‌فکر و با استعداد،‌ چقدر انسانهای ساده‌ی معمولی و چقدر نیرو و تلاش انسانی و جسمی و فکری همه رقم در جهت بنای دنیا به آن شکلی که مارکسیسم نسخه داده بود و آیه نازل کرده بود صرف شد و همه‌ی آنها هدر رفت؟! این نوع عبودیت بشر و بنده‌ی سردمداران نظام مارکسیسمی شدن است در حالی که سردمداران اصلیاش مرده بودند، اما سردمداران زنده و آنهایی که کارگردانها و متولیان نظام در هر زمانی بودند، یا سردمداران نظامهای غربی و همین دموکراسی و حقوق بشر جعلی که اسمش را گذاشتند آزادی و در باطن به هیچ‌وجه آزادی نیست، بلکه اسارت است. آن کسانی که چشم بسته تسلیم این تفکر میشوند. در حقیقت دارند عبودیت میکنند و کسانی که گردانندگان و سردمداران این تفکرند. این هم عبودیت غیر خداست، چون آن کسی که این حرفها را آورده و این فکر را برای بشر به عنوان سرمشق و دستورالعمل مطرح میکند او غیر از خداست، پس اطاعت از آن سخن، عبودیت کردن و بندگی کردن غیر از خدا و پذیرفتن یک بندی است بر دست و پا و بر ذهن انسان.
1) مائده: 116
وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونی‌ وَ أُمِّیَ إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لی‌ أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لی‌ بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فی‌ نَفْسی‌ وَ لا أَعْلَمُ ما فی‌ نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ

مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مهمانان خارجی - 1370/11/14
عنوان فیش :اسلام و پاسخ به نیاز امروز در چارچوب عبودیت خداوند
کلیدواژه(ها) : اسلام, عبودیت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
امت اسلامی در طول قرنها - یعنی در دوران انزوای اسلام - کمتر با مسائل واقعی مواجه شد؛ اما امروز ما با مسائل بسیاری - که وضع زمان و پیشرفتهای علمی بر ما تحمیل می‌کند - مواجهیم؛ ما باید برای اینها از متن اسلام جواب پیدا کنیم. اسلام مطمئناً برای همه‌ی نیازهای بشر پاسخ دارد؛ این ما هستیم که بایستی با ابتکار و استعداد، این جوابها را پیدا کنیم و در مقابل بشرِ سؤال کننده بگذاریم؛ این کارِ علما و متفکران است.
البته در این کار بایستی بشدت مراقب بود که تحت تأثیر فشارهای تحمیل‌شده‌ی از طرف فرهنگ رایج جهانی قرار نگیریم. آنچه که ما به دست می‌آوریم، باید در چارچوب عبودیت خدا باشد؛ چون صراط مستقیم، صراط عبودیت است؛ «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم»؛(1) در این هیچ تردیدی نیست. اگر کسانی هستند که به مفاهیم اسلامی ایراد می‌گیرند - چون اصل عبودیت انسان در مقابل خدا را قبول ندارند - ما طبعاً با آنها بحثی نداریم؛ اما وقتی ما قبول داریم که آنچه را که می‌گوییم و آنچه را که می‌کنیم و آنچه که به نام اسلام انجام می‌گیرد، بایستی در چارچوب عبودیت الهی باشد، طبعاً باید بگردیم و حکم خدا را پیدا کنیم.
ما می‌بینیم که بعضیها از سُمعه‌ی بعضی از احکام الهی فرار می‌کنند! همین مسأله‌ی حجابی که شما اشاره کردید، بعضیها هستند که دم از مسلمانی هم می‌زنند، اما از حجاب اسلامی پرهیز می‌کنند! کسانی هستند که قرآن را هم دوست می‌دارند، اسلام را هم دوست می‌دارند، اما وقتی که بحث «و السّارق و السّارقه فاقطعوا ایدیهما»(2) می‌شود، پایشان می‌لرزد! ما می‌گوییم که اگر اسلام را قبول داریم، بایستی حقیقتاً حل مشکلات را در خود اسلام پیدا کنیم و در مقابل تهاجم اخلاقی‌یی که غرب نسبت به چنین موضعی به خود می‌گیرد، دست و پایمان نلرزد.
1 ) سوره مبارکه يس آیه 61
وَأَنِ اعبُدوني ۚ هٰذا صِراطٌ مُستَقيمٌ
ترجمه :
و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟!

2 ) سوره مبارکه المائدة آیه 38
وَالسّارِقُ وَالسّارِقَةُ فَاقطَعوا أَيدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالًا مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ
ترجمه :
دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملی که انجام داده‌اند، بعنوان یک مجازات الهی، قطع کنید! و خداوند توانا و حکیم است.


مربوط به :بیانات در جلسه دوم تفسیر سوره حمد - 1369/12/22
عنوان فیش :همه وجود در مقابل پروردگار عبودیت دارند
کلیدواژه(ها) : عبودیت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
سوره حمد با بقیه سوره‌ها متفاوت است اگر کسی سؤال کند که مطلب محوری سوره حمد چیست؟ نمی‌شود پاسخی به او داد سوره حمد فهرست‌گونه‌ای است از همه معارف قرآن یا بگوئیم از همه معارفی که مسلمان نیاز دارد که بطور دائم در جان خود بپروراند و معرفت به آنها را در خود عمق ببخشد. در سوره حمد هست منتهی به اشارت، من به‌عنوان نمونه به بعضی از معارفی که در سوره حمد هست اشاره می‌کنم، «خدا» - عالی‌ترین معرفت همه ادیان و اسلام - رابطه فیض عام الهی با همه موجودات و مخلوقات که یکی از اساسی‌ترین مفاهیم دین همین رابطه خدا با تمام موجودات از طریق افاضه عمومی می‌باشد، رابطه ویژه خدا با بندگان مؤمن که از این دو افاضه، هم افاضه عمومی و هم افاضه ویژه مؤمنان تعبیر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود به «رحمت» - و ربوبیت الهی که خود ربوبیت یک مفهوم بسیار مهمی است و جزء معارف عالی قرآنی است که در معنای رب العالمین مقداری درباره آن توضیح خواهیم داد تعلق همه نیکی‌ها و زیبائی‌های وجود به خدا، که باز این خود یکی از ارکان مهم معرفت‌ها و شناخت‌های قرآنی است که ما در سوره حمد ذیل کلمه حمد به این معرفت دست پیدا می‌کنیم مسئله عبودیت، عبودیت انسان و در مقابل خدا به تعبیری عبودیت همه وجود در مقابل خدا، «إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالْأرْضِ إلّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْدًا»(1) همه وجود در مقابل پروردگار عبودیت دارند مثال بارزش انسان است که این عبودیت انسان در مقابل خدا یکی از حصول اساسی معرفت اسلامی است که با معارف بعضی از ادیان دیگر کاملاً متفاوت است.
1 ) سوره مبارکه مريم آیه 93
إِن كُلُّ مَن فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ إِلّا آتِي الرَّحمٰنِ عَبدًا
ترجمه :
تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، بنده اویند!


مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1369/02/07
عنوان فیش :عبودیت پیامبران، قبل از رسیدن به مقام نبوت
کلیدواژه(ها) : عبودیت
نوع(ها) : حدیث

متن فیش :
عبد، یعنی تسلیم اراده و حکم خدا و شریعت الهی. لبّ تمام دستورات و احکام و فرامین الهی و شرایع انبیا، همین یک کلمه است و شاید پیامبران خدا، قبل از آن‌که مقام نبوت برای آنها انتخاب بشود و خدای متعال آنها را به نبوت سرافراز کند، به عبودیت سرافراز کرده باشد؛ همچنان‌که حتماً همین‌طور است. در یک روایت است که «انّ اللَّه اتّخذ محمدا عبدا قبل ان یتّخذه رسولا»(1). اول، خدای متعال او را خلعت عبودیت پوشانید و بعد، به مرحله و رتبه‌ی نبوت فایز کرد. کأنّه این، در هر تعالی‌یی مقدمه‌ی لازم و شرط اصلی است. در هر اندازه تکاملی، عبودیت، شرط اصلی است. البته، عبودیت هم مراحلی دارد. آن مرحله‌ی پایین عبودیت، آن‌چنانی که امثال ماها بتوانیم در آن طمع بورزیم، همین است
1 )
الكافی ،ثقة الاسلام كلینی ج 8  ص 146 ح 123
 تفسير العياشی ، عیاشی ، ج 2 ، ص 48
مستدرك الوسایل ، محدث نوری ، ج 7 ، ص 298
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ، ج 93 ، ص 211

وَصَلْتُمْ وَ قَطَعَ النَّاسُ وَ أَحْبَبْتُمْ وَ أَبْغَضَ النَّاسُ وَ عَرَفْتُمْ وَ أَنْكَرَ النَّاسُ وَ هُوَ الْحَقُّ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ مُحَمَّداً ص عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ عَبْداً نَاصِحاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَنَصَحَهُ وَ أَحَبَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَحَبَّهُ إِنَّ حَقَّنَا فِی كِتَابِ اللَّهِ بَيِّنٌ لَنَا صَفْوُ الْأَمْوَالِ وَ لَنَا الْأَنْفَالُ وَ إِنَّا قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَنَا وَ إِنَّكُمْ تَأْتَمُّونَ بِمَنْ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِهِ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً عَلَيْكُمْ بِالطَّاعَةِ فَقَدْ رَأَيْتُمْ أَصْحَابَ عَلِيٍّ ع ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّيَ فِيهِ‏ ادْعُوا لِی خَلِيلِی فَأَرْسَلَتَا إِلَى أَبَوَيْهِمَا فَلَمَّا جَاءَا أَعْرَضَ بِوَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ ادْعُوا لِی خَلِيلِی فَقَالا قَدْ رَآنَا لَوْ أَرَادَنَا لَكَلَّمَنَا فَأَرْسَلَتَا إِلَى عَلِيٍّ ع فَلَمَّا جَاءَ أَكَبَّ عَلَيْهِ يُحَدِّثُهُ وَ يُحَدِّثُهُ حَتَّى إِذَا فَرَغَ لَقِيَاهُ فَقَالا مَا حَدَّثَكَ فَقَالَ حَدَّثَنِی بِأَلْفِ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ يُفْتَحُ كُلُّ بَابٍ إِلَى أَلْفِ بَاب‏ »
ترجمه :
بشير كناسى مى‏گويد: از امام جعفر صادق (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: شما پيوستيد و مردم گسستند، و شما دوست داشتيد و مردم كينه‏توزى كردند، و شما شناختيد و مردم نشناختند و آن حقیقت است، همانا خداوند پيش از آنكه محمّد (ص) را پيامبر خود قراردهد بنده خود قرار داد، و على (ع) بنده‏اى خيرخواه در راه خداوند بزرگ و بلند قدر بود و خدا هم خيرخواه او بود، او خداوند بزرگ و بلند قدر بود را دوست داشت و خدا هم او را دوست داشت. همانا حق ما در كتاب خدا آشكار است پاكترین اموال از آن ماست چنان كه انفال(غنيمتهاى جنگى)از ماست، و ما گروهی هستيم كه خداوند بزرگ و بلند قدر فرمانبرى از ما را واجب كرده است، و شما از امامى پيروى مى‏كنيد كه مردم به سبب نشناختن آن معذور نيستند. پيامبر اكرم (ص) فرموده است: هر كه بميرد بدون آنكه امامى داشته باشد مرده است بسان كسى كه در دوران جاهليت مرده است. بر شما باد فرمانبرى كه به تحقيق شما ياران على (ع) را ديده‏ايد، و سپس فرمود: همانا پيامبر (ص) در آن بيمارى كه رحلت كرد فرمود: دوست مرا بخوانيد. آن دو همسر نزد دو پدر خود فرستادند، و چون آن دو آمدند روى از هر دو برگردانيد، و سپس فرمود: دوست مرا بخوانيد. آن دو گفتند: ما را ديده است، اگر ما را مى‏خواست با ما سخن مى‏گفت. پس كسى نزد على (ع) فرستادند. پس چون على (ع) آمد خود را روى او انداخت و با او بسيار سخن گفت تا زمانی كه اين ديدار به پايان رسيد آن دو به دیدارش آمدند و گفتند: به تو چه گفت؟ على (ع) فرمود: مرا از هزار باب علم كه از هر بابى هزار باب ديگر گشوده مى‏گردد آگاه كرد.


مربوط به :خطبه‌های نماز عید فطر - 1369/02/07
عنوان فیش : اعتماد به خدا, اتکا به خدا, عبودیت, عبودیت
کلیدواژه(ها) : اعتماد به خدا, اتکا به خدا, عبودیت, عبودیت
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
ما بايد به خدا اتكا و اتكال كنيم و اين، جز بندگى و تسليم در مقابل خدا چيزى نيست.

مربوط به :سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز سی‌ام ماه مبارک رمضان) - 1369/02/06
عنوان فیش :غفلت خوارج از روح عبادت؛عامل دشمنی خوارج در مقابل امیرالمومنین(ع)
کلیدواژه(ها) : روح عبادت, خوارج, تحجّر, عمار, عبودیت, خلفای بنی‌عباس, تاریخ دوران حکومت حضرت علی بن ابیطالب (علیه‌السلام
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
اگر در حال عبادت، توجه نبود و روح عبادت - که همان عبودیت و انس به خدا و تسلیم در مقابل اوست - مورد توجه قرار نگرفت، آن وقت خطرهای گوناگونی در سر راه انسان قرار می‌گیرد، که تحجر یکی از آنهاست.
بعضی از همین خوارجی که در این ایام اسمشان را زیاد شنیدید، آن‌چنان عبادت می‌کردند و آیات قرآن و نماز را باحال می‌خواندند، که حتّی اصحاب امیرالمؤمنین(ع) را تحت تأثیر قرار می‌دادند! در همان ایام جنگ جمل، یکی از یاران امیرالمؤمنین عبور می‌کرد، دید که یکی از آنها عبادت می‌کند و نصف شب، این آیات را با صدای خوشی می‌خواند: «امّن هو قانت اناء اللّیل». منقلب شد و پیش امیرالمؤمنین آمد. حتّی انسانهای هوشمند و زیرک و آگاه - که اصحاب نزدیک امیرالمؤمنین(ع) غالباً این‌طور بودند - نیز اشتباه می‌کردند.
بی‌مورد نیست که امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) فرمود: هیچ‌کس نمی‌توانست این کاری را که من کردم، بکند و این فتنه را بخواباند. این کار، واقعاً شمشیر و آگاهی و آن ایمان علی به خودش و راه خودش را می‌خواست. حتّی گاهی خواص متزلزل می‌شدند. امیرالمؤمنین(ع) به آن صحابه‌ی خود فرمود - طبق این نقلی که شده است - فردا به تو خواهم گفت. فردا وقتی که جنگ تمام شد و کمتر از ده نفر از مجموعه‌ی خوارج زنده ماندند و بقیه در جنگ کشته شدند، حضرت به عنوان وسیله‌یی برای عبرت و موعظه‌ی یاران و اصحاب خودش، در بین کشته‌ها راه افتاد و با بعضی از آنان به مناسبتی حرف زد. به یکی از این کشته‌ها که به پشت افتاده بود، رسیدند. حضرت گفت، این را برگردانید؛ برگرداندند. شاید فرمود، او را بنشانید؛ نشاندند. بعد به همین کسی که از یاران نزدیکش بود، فرمود: او را می‌شناسی؟ گفت: نه، یا امیرالمؤمنین. فرمود: او همان کسی است که دیشب آن آیات را می‌خواند و دل تو را ربوده بود!
این، چه قرآن خواندنی است؟! این، چه نوع عبادت کردنی است؟! این، دوری از روح عبادت است. اگر انسان با روح عبادت و نماز و قرآن آشنا باشد، می‌فهمد که وقتی موجودیت و حقیقت و لبّ اسلام - که در علی‌بن‌ابی‌طالب مجسم است - در یک طرف قرار گرفته است، همه‌ی شبهه‌ها را از خودش دور می‌کند و به او می‌پیوندد. این دوری از قرآن و دوری از دین است که کسی نتواند این موضوع را تشخیص بدهد و نتیجتاً به روی علی(ع) شمشیر بلند کند.
پس، یک طرف قضیه، همین تحجرها و نیندیشیدنها و اشتباههای عمده و بزرگ است که ما در طول دوران خلافت بنی‌امیه و بنی‌عباس، آن را مشاهده می‌کنیم. بعضیها آدمهای مقدس‌مآب و متدین و اهل عبادت و اهل زهد بودند و در کتابها اسمشان در شمار عبّاد و زهّاد و اخلاقیون و آدمهای حسابی ثبت شده است؛ اما اشتباه می‌کردند؛ اشتباهی به عظمت اشتباه جبهه‌ی حق با باطل. بزرگترین اشتباهها این است. اشتباههای کوچک، قابل بخشش است. آن اشتباهی که قابل بخشش نیست، این است که کسی جبهه‌ی حق را با جبهه‌ی باطل اشتباه کند و نتواند آن را بشناسد.
عظمت امثال عمار یاسر، به همین است. عظمت آن اصحاب خاص امیرالمؤمنین(علیه‌الصّلاةوالسّلام) در همین است که در هیچ شرایطی دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نکردند. من در موارد متعدد در جنگ صفین، این عظمت را دیده‌ام؛ البته مخصوص جنگ صفین هم نیست. در بسیاری از آن‌جاهایی که برای جمعی از مؤمنین، نکته‌یی مورد اشتباه قرار می‌گرفت، آن کسی که می‌آمد و با بصیرت نافذ و با بیان روشنگر خود، شبهه را از ذهن آنها برطرف می‌کرد، عمار یاسر بود. انسان در قضایای متعدد امیرالمؤمنین - از جمله در صفین - نشان وجود این مردِ روشنگرِ عظیم‌القدر را می‌بیند.
جنگ صفین ماهها طول کشید؛ جنگ عجیبی هم بود. مردم افراد مقابل خود را می‌دیدند که نماز می‌خوانند، عبادت می‌کنند، نماز جماعت و قرآن می‌خوانند؛ حتّی قرآن سرنیزه می‌برند! خیلی دل و جرأت می‌خواست که کسی روی این افرادی که نماز می‌خوانند، شمشیر بکشد.
در روایتی از امام صادق(علیه‌الصّلاةوالسّلام) نقل شده است که اگر امیرالمؤمنین(ع) با اهل قبله نمی‌جنگید، تکلیف اهل قبله‌ی بد و طغیانگر تا آخر معلوم نمی‌شد. این علی‌بن‌ابی‌طالب بود که این راه را باز نمود و به همه نشان داد که چه‌کار باید کرد. بچه‌های ما، وقتی که به بعضی از سنگرهای جبهه‌ی مهاجم وارد می‌شدند و آنها را اسیر می‌گرفتند، در سنگرهایشان مهر و تسبیح پیدا می‌کردند! بله، درست مثل همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار داشتند و نماز هم می‌خواندند و نتیجتاً یک عده هم به شبهه می‌افتادند. آن کسی که سراغ اینها می‌رفت، عمار یاسر بود. این، هوشیاری و آگاهی است و کسی مثل عمار یاسر لازم است.
اگر روح اعمال و عبادات - که عبارت از همان توجه به خدا و عبودیت اوست - برای انسان حل و روشن نشود و انسان سعی نکند که در هریک از این واجبات، خودش را به عبودیت خدا نزدیک کند، کارش سطحی است. کار و ایمان سطحی، همیشه مورد خطر است و این چیزی است که ما در تاریخ اسلام دیده‌ایم.
قبلاً اشاره کردم، کسانی از متدینان، مقدسان، عبّاد و زهّاد، می‌رفتند در کنار خلیفه‌ی ظالمِ غاصبِ فاجرِ خبیثِ دروغگوی ده‌رو و ده‌رنگ می‌نشستند و او را چهار کلمه نصیحت می‌کردند؛ او هم یا از روی تقلب و ریا، یا شاید هم در گوشه‌ی قلبش چیزی تکان می‌خورد و اشکی می‌ریخت. بعضیها هم که مست بودند و در حال مستی، هیجان و احساسات پیدا می‌کردند، یک نفر را می‌آوردند که برایشان یک خرده حرف بزند؛ با حرفهای او گریه می‌کردند! آن‌گاه این آدمهای ساده‌لوح نادان - ولو عالم به ظواهر دین - مرید این خلیفه می‌شدند!
در تاریخ اسلام، انسان چیزهای عجیبی از این قبیل می‌بیند. همین «عمروبن‌عبید» عابدِ زاهدِ معروف، کسی است که خلیفه‌ی عباسی درباره‌ی او اظهار ارادت می‌کرد و می‌گفت: «کلّکم یمشی روید کلّکم یطلب صید غیر عمروبن‌عبید»؛ یعنی حساب «عمروبن‌عبید»، از دیگر مدعیان تقوا و زهد جداست! شما اگر همین «عمروبن‌عبید» و «محمّدبن‌شهاب‌زهری» و امثال آنها را نگاه کنید، می‌بینید که آنها در زمان خودشان، از جمله‌ی دردسرهای بزرگ جریان حق بودند. می‌رفتند با حضور خودشان، جبهه‌ی باطل را تقویت می‌کردند و جناح حق - یعنی جناح اهل‌بیت پیامبر - را تنها و مظلوم می‌گذاشتند و بر اثر همین ندانستن، دست دشمن را روی اینها دراز می‌کردند.
غرض، این‌که روح عبادت، بندگی خداست. برادران و خواهران! ما باید سعی کنیم که روح بندگی را در خودمان زنده نماییم. بندگی، یعنی تسلیم در مقابل خدا، یعنی شکستن آن بتی که در درون ماست. آن بت درونی ما - یعنی من - در خیلی جاها خودش را نشان می‌دهد. وقتی که منفعتت به خطر بیفتد، کسی حرفت را قبول نکند، چیزی مطابق میل تو - ولو خلاف شرع - ظاهر بشود، یا سر دو راهی قرار بگیری - یک طرف منافع شخصی، یک طرف وظیفه و تکلیف - در چنین تنگناها و بزنگاههایی، آن منِ درونی انسان سر بلند می‌کند و خودش را نشان می‌دهد.

مربوط به :سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز سی‌ام ماه مبارک رمضان) - 1369/02/06
عنوان فیش : روح عبادت, تحجّر, عبودیت, انس با خدا
کلیدواژه(ها) : روح عبادت, تحجّر, عبودیت, انس با خدا
نوع(ها) : جمله‌های برگزیده

متن فیش :
اگر در حال عبادت، توجه نبود و روح عبادت - که همان عبودیت و انس به خدا و تسلیم در مقابل اوست - مورد توجه قرار نگرفت، آن وقت خطرهاى گوناگونى در سر راه انسان قرار مى‌گیرد، که تحجر یکى از آنهاست.

مربوط به :بیانات در دیدار نماینده‌ی ولی‌فقیه، وزیر و جمعى از کارکنان جهاد سازندگى سراسر کشور - 1368/03/20
عنوان فیش :برای خدا بودن حیات وممات امام خمینی(ره)
کلیدواژه(ها) : امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه), جوان, ذکر خدا, رابطه با خدا, عبودیت
نوع(ها) : قرآن

متن فیش :
امام که توانست این حرکت عظیم را در دنیا به وجود آورد، به خاطر آن بود که با خدا ارتباط داشت و در این راه ملاحظه‌ی هیچ چیزی را نمی‌کرد. امروز که او در میان ما نیست، سیل اعترافها و تعریفها سرازیر شده است و همه‌ی دنیا به اقدام عظیم او که اقیانوس انسانها را به حرکت درآورد، معترفند. این کار بزرگ، تنها در سایه‌ی قاطعیت و اراده و هوش و شجاعت و تیزبینی و آینده‌نگری به وجود نیامد؛ این خصلتها قادر نبودند این طوفان عظیم را پیش آورند؛ عنصر اصلی، ارتباط با خدا و کمک خواستن از او بود که نام امام(ره) و کار او را در تاریخ جاودانه کرد.

اگر ما خصلتهای دیگرِ امام را نداریم، ولی می‌توانیم خصلت اخیر را داشته باشیم. شما بیشتر از من می‌توانید با خدا مرتبط باشید؛ چون جوانید و دلهاتان صاف و پاک است و آینه‌ی وجودتان، شفافتر و متعالیتر از آینه‌ی ماست. شما جوانها، نسل انقلاب هستید و از آن روییده‌اید. شما کسانی هستید که ده سال از تعیین‌کننده‌ترین فصول زندگی و بهترین اوقات عمر خود را در دوران حاکمیت دین و ارزشهای اخلاقی گذرانده‌اید. من و امثال من، همان ده سال را در حاکمیت طاغوت گذراندیم. شما بهتر از ما هستید و برای جذب انوار الهی قابلترید.

حال که این زمینه‌ی خوب در اختیارتان است، سعی کنید همان عنصری را که در وجود امام(ره) قرار داشت و ضامن آن همه توفیقات برای او بود، در خودتان تقویت کنید؛ یعنی با خدا ارتباط داشته باشید، در مقابل او تعبد کنید و روح پرهیز از گناه و بدیها و لجنها و آلودگیها را در خودتان زنده‌تر کنید. اگر این‌گونه بودید، همه‌ی کارها آسان خواهد شد و به هدفها خواهید رسید.

حیات و ممات این مرد بزرگ برای خدا بود؛ «سلام علیه یوم ولد ویوم یموت و یوم یبعث حیّا»(1). قیامش، تبعیدش، آمدنش، زندگی پُربرکتش و از دنیا رفتنش، برای خدا بود.
1 ) سوره مبارکه مريم آیه 15
وَسَلامٌ عَلَيهِ يَومَ وُلِدَ وَيَومَ يَموتُ وَيَومَ يُبعَثُ حَيًّا
ترجمه :
سلام بر او، آن روز که تولّد یافت، و آن روز که می‌میرد، و آن روز که زنده برانگیخته می‌شود!