از روزی كه نظامی به نام نظام آموزش و پرورش در این كشور به وجود آمد- از آغاز كار- بنای كار بر آن فلسفهای نبود كه ما امروز دنبال آن فلسفه هستیم. دو عیب بزرگ وجود داشت. یك عیب از جنبهی اعتقادی و ایمانی، یك عیب از جنبهی سیاسی و مدیریتی كشور.
عیبِ جنبهی ایمانی این بود كه آن كسانی كه آموزش و پرورش جدید را وارد كشور كردند، نه فقط نیتشان متدین كردن مردم و جوانها نبود، بلكه بعكس، نیتشان دور كردن مردم از عقاید دینی بود. به طور مسلم این است. البته آن كسانی كه طراحان اولیهی وزارت آموزش و پرورش در كشور بودند، برنامهها را ریختند، كتابهای درسی را نوشتند، بعضیشان كاملًا جزو آدمهای بیدین نبودند؛ نه، در بین آنها آدمهای متدین هم بودند، لكن كلانِ برنامه این بود. همان برنامهای بود كه در آموزش و پرورش به یك شكل، در مسئلهی كشف حجاب به یك شكل، در مسئلهی كوبیدن مراكز مذهبی به وسیلهی رضا خان به یك شكل خودش را نشان میداد؛ یعنی توسعهی تفكرات غیر دینی، بلكه ضد دینی. آموزش و پرورش بر اساس یك چنین فكری به وجود آمد. و آن كسانی كه از اول، آموزش و پرورش را درست كردند- عرض كردیم- بعضیشان آدمهای بیدینی هم نبودند، متدین هم بودند؛ نشانههای تدینشان هم بعضاً گوشه و كنار در آن نظام قدیمیِ آموزش و پرورش و كتابهای قدیمی پیداست؛ كه ما بعضی را از گذشته در زمان نوجوانی دیده بودیم و یك چیزهائی پیدا بود، لكن اساس، اساسِ ضد دینی بود، نه غیر دینی؛ بر اساس ضدیت با دین بود. هرچه هم گذشت، این جنبهی ضد دینی، پیوسته و تا آخرِ دوران پهلوی بیشتر و بیشتر شد.
آن جنبهی سیاسی و مدیریتی، جنبهی ضد ملی آموزش و پرورش بود. اگرچه كه آن رژیم دعوی ملیت داشت، واقعاً هم دنبال ملیت میگشت؛ چون ایدئولوژی كه نداشتند؛ ناچار بودند- وقتی ایدئولوژی كنار زده میشود، دین كنار زده میشود، یك جایگزین لازم دارد. این جایگزین را ملیت قرار داده بودند؛ مثل خیلی از كشورهای دیگر. لذا ملیت را دنبال میكردند- لكن آن ملیتی كه دنبال میكردند، به معنای واقعی به معنای حفظ هویت ملی نبود. به چه دلیل؟ به دلیل اینكه وابستگیهای سیاسی آنها روز به روز بیشتر میشد و همین در كیفیت تعالیم و آموزشهای آموزش و پرورش خودش را نشان میداد؛ همچنانی كه در تدوین دستگاههای حقوقی ما و قضائی ما خودش را نشان میداد؛ همچنانی كه در ساخت ادارات دولتی ما و تشكیلات عمومی دولت خودش را نشان میداد؛ یعنی غربزدگیِ مطلق. این، در آموزش و پرورش هم بود.
نظام آموزش و پرورش ما یك نظام غربزده، تقلیدی، مبتنی بر باورها و مبانی پذیرفتهی در اروپا بود. حالا یكی بلژیك را ترجیح میداد، یكی انگلیس را ترجیح میداد، یكی فرانسه را ترجیح میداد؛ بالاخره مربوط به آنها بود. در بخشهای مختلف اداری و تشكیلات دولتی ما، این محسوس بود. آموزش و پرورش هم عیناً به همین كیفیت شكل گرفت و همینطور ماند. حالا نكتهی قابل توجه این است كه آن كسانی كه الگوی آموزش و پرورش سنتی و قدیمی ما بودند، آنها به همان شكلها و قالبهای آن روز بسنده نكردند؛ مرتباً تحولات به وجود آوردند و خودشان را پیش بردند؛ اما این مقلدان آن تحولات را دیگر نفهمیدند و همان شكل سنتی را نگه داشتند.
این، آموزش و پرورشِ شكلگرفتهی سنتی كشور ما بود. البته این، خطوط اساسیاش بود؛ نه اینكه بخواهیم یك تعریف كاملی از آموزش و پرورش كرده باشیم. این دو عیب بزرگ؛ یعنی اول، جنبهی ضدیت با دین- حد اقل مغایرت با مبانی دینی و اخلاق دینی و تربیت دینی- و دوم هم بشدّت ترجمهای بودن، وابسته بودن، تقلیدی بودن، از نیازهای حقیقی كشور و ملت ایران نجوشیده بودن، عیب اساسی آموزش و پرورش ما بود كه ماند تا دورهی انقلاب اسلامی.1386/05/03
بیانات در دیدار مسئولان آموزش و پرورش سراسر کشور
عملکرد حکومت پهلوی, عملکرد فرهنگی رضاخان, تاریخ بر سر کار آمدن پهلوی اول و نهضتهای اعتراضی, ایجاد آموزش و پرورش جدید در ایران, تقلیدگرایی, ایدئولوژی رژیم پهلوی, غربزدگی
روایت تاریخی
لینک ثابت
عملکرد حکومت پهلوی, عملکرد فرهنگی رضاخان, تاریخ بر سر کار آمدن پهلوی اول و نهضتهای اعتراضی, ایجاد آموزش و پرورش جدید در ایران, تقلیدگرایی, ایدئولوژی رژیم پهلوی, غربزدگی
روایت تاریخی