تعلق کمک الهی به ارزش طلبان و دنیاطلبان در هر نظامی، در هر کشوری، آن عنصری که حرف نهایی را میزند نیروی انسانی است. کشورهای پیشرفتهی مادّی عالم با نیروی انسانی زحمتکش و فعّال خودشان که تنبلی را کنار گذاشتند و دنبال کار را گرفتند -ولو در طلب دنیا، ولو در راه دنیا و برای پول- بهخاطر پیگیری نیروی انسانی و تواناییهای نیروی انسانی به یک نقطهی اوجی رسیدند در همان مسئلهی مادّی؛ این همان وعدهی الهی است. وعدهی الهی میگوید که اگر مجموعهای، جامعهای، دنبال دنیاطلبی باشند و تلاش کنند، به آن میرسند؛ اگر دنبال ارزشهای معنوی و تعالی حقیقی باشند و تلاش کنند، به آن میرسند: کُلًّا نُمِدُّ هٰؤُلآءِ وَ هٰؤُلآءِ مِن عَطآءِ رَبِّک؛(1) هم دنیاطلبان را خدای متعال کمک میکند، هم ارزشطلبان و تعالیطلبان را خدای متعال کمک میکند؛ منتها آن کسانی که همّتشان فقط بهقدر فراوردههای زندگی مادّی است، به همین میرسند؛ معنای زندگی حقیقی را نمیفهمند، طعم معنویّت را نمیچشند؛ البتّه این[طور] است.1396/09/01
1 )
سوره مبارکه الإسراء آیه 20 كُلًّا نُمِدُّ هٰؤُلاءِ وَهٰؤُلاءِ مِن عَطاءِ رَبِّكَ ۚ وَما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحظورًا ترجمه: هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت، بهره و کمک میدهیم؛ و عطای پروردگارت هرگز (از کسی) منع نشده است.
ایام, نیروی اراده انسانی, جهاد, همت روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این ارادهها و مجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمیکشد و آن را مشخص، متمایز و متفاوت میکند و مثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد.1388/10/19
همت, نیروی اراده انسانی, حرکت به سمت هدف ارادهی انسان راه او را مشخص میکند و ارادهی راسخ او، پیمودن این راه را به طور مستمر و بیوقفه تأمین میکند و باز همین عزم و ارادهی راسخ است که او را به هدفها و آرمانها میرساند.1385/10/03
همت, ارادهی ملتها, نیروی اراده انسانی, ایالات متحده امریکا برخلاف تصور امریكا و اسرائیل، این قدرت زور نیست كه پیش میرود؛ قدرت اراده و ایمان انسانهاست كه حرف آخر را در همهی مسائل میزند.1381/02/11
صلح حدیبه؛ نشانگر اثرگذاری نيروی ایمان و اراده انسانی در تحوّلات اجتماعی و سياسی جمعیتی از مسلمانان در سال ششم هجری، بدون سلاح و تجهیزات لازم و بدون آرایش جنگی، در مقابل كفّار كه مسلّح و مجهّز بودند، قرار گرفتند و بنابراین بود كه مسلمانان دست به اسلحه نبرند. این در قضیهی حدیبیّه بود. این قضیه را، هم «غزوهی حدیبیّه» گفتهاند، هم «صلح حدیبیّه». اگرچه جنگی واقع نشد، اما حركتی كه اتّفاق افتاد، از یك جنگ بزرگ دارای آثار بیشتری بود؛ بركات آن و كیفیّت رویارویی، یك بركت و كیفیّت استثنایی بود. در این حادثه، كفّار قریش با تجهیزات، با سلاح، با مردان جنگی و با پیشبینیهای لازم، به سراغ مسلمانانی آمدند كه با خودشان سلاح بر نداشته بودند و فقط به قصد مشرّف شدن به عمره و زیارت خانهی خدا به راه افتاده بودند. نتیجه به جنگ نینجامید و بركات زیادی بر این رویارویی صلحآمیز مترتّب شد. خدای متعال به مسلمانان اینطور میفرماید كه اگر سروكار شما با كفّار و مشركان، به جنگ و شمشیر هم كشیده میشد، شما آنها را مغلوب میكردید. این سنّت الهی است؛ این قانون لایتخلّف پروردگار در عالم آفرینش است؛ «و لو قاتلكم الّذین كفروا لولّوا الادبار ثمّ لا یجدون ولیّا و لا نصیرا سنّة الله الّتی قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة اللّه تبدیلا». در اینجا اصل مهمی پدید میآید كه این اصل، هم در صدر اسلام مكرّر در مكرّر تجربه شد، هم در انقلاب اسلامی تجربه شد، هم در حوادث گوناگون دیگر تجربه شده است؛ توجه به آن برای ملتهایی مثل ملت ما حائز اهمیت است؛ ولی غالباً از چشم دور میماند. نقش امام بزرگوار ما حضرت امام خمینی كبیر این بود كه این حقیقت را ثابت كرد. این حقیقت چیست؟ این حقیقت این است كه نیروهای اثرگذار در تحوّلات اجتماعی و سیاسی، عبارت از چیزهایی است كه به انسانها برمیگردد؛ مربوط به نیروهای انسانی و ارادهی انسانی و ایمان انسانی است. طبق این اصل، آرایش قدرتها و نیروهای اثرگذار در تحوّلات اجتماعی، غیر از آن چیزی است كه همیشه قدرتمداران و مستكبران عالم خواستند آن را نشان بدهند. قدرتمندان و مستكبران عالم اینطور خواستند تفهیم و ثابت كنند كه نتایج و تحولات بزرگ، به پول و زور و شمشیر و سلطهی مطلقه و تبلیغات آنها مربوط است؛ كار عالم در دست آنهاست؛ اختیارات تحولات بشری در پنجههای قدرت آنهاست؛ اما این اصل الهی ثابت میكند كه بعكس؛ تحوّلات عالم، مسائل بزرگ بشری و انسانی، انقلابهای بزرگ، پیشرفتهای بزرگ و حركتهای عظیم، هیچكدام در دست قدرتمندان و زورمداران عالم نیست؛ در اختیار سلاح و پول و تبلیغات آنها نیست اگرچه آنها اینطور وانمود كنند در اختیار عوامل دیگری است. همهی این عوامل به ارادهی انسانها، ایمان انسانها، فداكاری انسانها، حركت انسانها و تجمّع انسانها برمیگردد كه بر سرنوشت بشر میتواند حكومت كند؛ میتواند حوادث بزرگ را به وجود بیاورد. این را قرآن مكرّر بیان كرده است؛ حوادث تاریخی، آن را تبیین و اثبات كرده است؛ ولی بسیاری از ملتها از این حقیقت غافلند و چون غافلند، عقب میمانند؛ مقهور قدرتهای استكباری عالم میشوند؛ از نیرویی كه در اختیار آنهاست، از امكان و ظرفیتی كه متعلّق به آنهاست، درست استفاده نمیكنند؛ قدرتمندان عالم هم از این غفلت سوءاستفاده میكنند و فرمان میرانند و مقاصد حیوانی و شهوانی و شخصی خودشان را پیش میبرند.1379/03/14
قرن بیستم؛ قرن تحوّلات عظيم اجتماعی و سياسی قرن بیستم میلادی قرن تحوّلات عظیم اجتماعی و سیاسی است. ملتها هر كدام برحسب موقعیت، شرایط، استعداد و هوشیاریشان، زودتر یا دیرتر، به تحوّلات عظیمی دست پیدا كردند. البته همینجا عرض كنم كه ملت ایران جزو اولین ملتهایی بود كه در این قرن میلادی به یك تحوّل عظیم سیاسی و اجتماعی دست پیدا كرد؛ یعنی در سال 1905 یا 1906 میلادی كه برابر است با 1324 یا 1325 قمری، ملت ایران زودتر از اغلب ملتهای عالم به یك تحوّل سیاسی و اجتماعی نزدیك شد كه آن تحوّلی است كه در دوران مشروطیت اتّفاق افتاد. ملت ایران هوشیاری و پیشروی و مجاهدت و شرایط مناسب خودش را با این عمل ثابت كرد. علمای دین و دلسوزان جامعه، پیشوایان آن حركت بودند. یك غفلت از سوی سیاستمداران وابستهی به انگلیسِ آن زمان موجب شد كه قدرتهای غربی و خارجی بتوانند از این حركت ملت مسلمان سوءاستفاده كنند؛ عدالتخواهی ملت ایران را در قالب از پیش ساختهای مطابق نظریات خودشان بریزند و حركت ملت ایران را منحرف كنند؛ بعد از چند سال هم سلسلهی پهلوی را بر سر كار آورند. در واقع نزدیك به شصت سال حركت ملت ایران و تحوّل كشور را عقب انداختند. این كار را انگلیسیها در حقّ ملت ایران كردند. در واقع دشمنیای كه در این دورهی شصت، هفتاد ساله با ملت ایران شد، یكی از دشمنیهای فراموش نشدنی و بسیار مهم است؛ والاّ قبل از كشور هند و روسیه و الجزایر و قبل از بقیهی انقلابهای بزرگ قرن بیستم، ما وارد میدان تحوّل اجتماعی شدیم؛ ما آمدیم كشور و سازمان حكومت و نظام اجتماعیمان را متحوّل كنیم. ملت ما در تهران، در تبریز، در خراسان، در فارس، در بسیاری دیگر از نقاط این كشور، فداكاریهای بزرگی هم كردند؛ منتها بیگانگان نگذاشتند؛ عامل هم آن سیاستمداران وابستهی به غرب بودند. كسانی كه آن روز با غربیها و با قدرت دولت انگلیس میانهی صمیمی و گرمی داشتند؛ حركت ملت ایران را منحرف كردند؛ بعد هم رضاخان را سرِ كار آوردند؛ لذا تحول ملت ایران شصت سال عقب افتاد! ملتهای دیگر هم در این قرن هر كدام به گونهای وارد این میدان شدند. در هندوستان این تحوّل اجتماعی به یك شكل انجام گرفت؛ در كشور روسیه این تحوّل یك طور انجام گرفت؛ در كشور الجزایر این تحوّل به یك شكل دیگر انجام گرفت؛ در دهها كشور، در آسیا و در آفریقا و در نقاط مختلف دیگر عالم، این تحوّل اجتماعی به شكل خاصّی انجام گرفته است. همهی این تحوّلات در یك نقطه با هم مشتركند و آن این است كه در همهی این تحوّلات، نیروهای بشری و انسانی بر نیروهای استكباری غلبه كردند؛ منتها این غلبه در یك جا غلبهی واضح و قاطعی بود و اثر ماندگاری به جا گذاشت؛ اما در جاهای دیگر نه، اثر آن زودگذر بود و بهخاطر غفلتها از بین رفت. این حقیقت روشنی است كه هرجا ملتها به نیروهای اثرگذار انسانی خودشان تكیه كنند، میتوانند بر نیروهای فشار و زوری كه از طرف قدرتهای غاصب و ظالم و زورگو و غارتگر به میدان آورده میشود، غلبه كنند.1379/03/14
اختیار, اهداف انقلاب اسلامی, نیروی اراده انسانی پيام انقلاب ما اين بود كه قدرتهاى مادى، از مقابلهى با ارزشهاى معنوى و حركت و ارادهى انسانها عاجزند.1369/11/17